ميراث هخامنشيان
نويسنده: رضا مرادي غياث آبادي
حكومت سلسله هخامنشيان حدود 200 سال ادامه پيدا كرد. اين پادشاهي با كورش آغاز شد و شكل گرفت و با داريوش انسجام يافت. داريوش توانست براي كشوري برنامه ريزي و مديريت اجرايي پياده كند كه نخستين كشور پهناور و جهان شمول در تاريخ بود. اما پادشاهان بعد از آنها نتوانستند به اندازه كافي و لازم، ميراث اين دو نفر را حفظ كنند. در سال هاي بعد نزاع هاي قدرت در داخل دربار و در ميان فرزندان اوج مي گيرد. پسر كشي و برادركشي وجه غالب رويدادهاي دربار مي شود. قدرت مغان كه در زمان داريوش محدود و تحت كنترل بود، در زمان پادشاهان بعدي به مرور افزايش مي يابد. فساد دروني آهسته آهسته اوج مي گيرد و سامان اوج مي گيرد و سامان كشور و حكومت را متزلزل مي كند. سست شدن اين پايه ها و هرج و مرج هاي ناشي از آن، راه غلبه اسكندر به ايران زمين را هموار مي كند.
آتش سوزي، به رغم اينكه باعث سوختن و از بين رفتن همه چيز شده بود، اما موجب شده بود اين گل هاي خام در آن حرارت داغ پخته شوند و تا امروز از بين نروند. تقريباً تمام اين لوحه ها به خط و زبان عيلامي نوشته شده اند و همگي اسناد حسابداري و اداري و مربوط به امور داخلي تخت جمشيد است. قرائت اين لوحه ها به تعداد زيادي از پرسش هاي ما پاسخ داده است.
هيچ كس از اين رويه مستثني نبوده و حتي مخارج بزرگان و وابستگان دربار و حتي شخص شاه به دقت كنترل و حسابرسي مي شده است.
به موجب همين لوحه ها معلوم شده است كه علاوه بر گِل از چرم و اوراق ديگر نيز براي نوشتن استفاده مي شده است كه امروزه هيچ نمونه اي از آن به دست نيامده است.
لوحه ها به ما پاسخ مي دهد كه پيروان همه اديان نه تنها در امور داخلي آزاد بودند، بلكه براي مراسم خاص خود مقرري و كمك هزينه دريافت مي داشته اند.
اشخاصي كه به سفر اعزام مي شدند، گذرنامه ويژه اي به همراه داشتند كه به موجب آن در شهرهاي بين راه، غذا و مايحتاجشان تامين مي شده است.
اين مسافر، فوق العاده دوري از مركز نيز دريافت مي كرده است. در تخت جمشيد به كساني كه كاري دشوار و تخصصي بر عهده داشته اند، اضافه دستمزدي با پول نقره و با اجناسي مانند جو، گوسفند، خرما و ميوه پرداخت مي شده است.
در بسياري جاها دستان يكديگر را به گرمي و با مهرباني در دست گرفته اند يا دست خود را بر پشت ديگري گذارده اند يا گلي زيبا را به هم تعارف مي كنند.
مردمان ملل گوناگون با پوشاك اختصاصي خود و آرايش سر و صورت خاص خود در اينجا حاضر شده اند. هرگز آنان در لباس هاي پارسيان درنيامده اند. خط و زبان و فرهنگ آنان محترم بوده است. به پاس حضور آنان در هيچ كجا، كسي را در حال انجام مراسم مذهبي خاصي نشان نداده اند و از قهر و غضبي نترسانده اند.
ظاهرا ايرانيان عصر هخامنشي تصور نمي كردند كه انديشه ها و آرمان ها و اعتقادشان برتر و درست تر از ديگران است و به اين لحاظ تلاش نمي كردند تا خود و انديشه هاي خود را بر ديگران تبليغ و تحميل سازند بلكه آنان به دنبال اتحاد و پيوند و همبستگي با تمام ملل جهان بودند؛ به دنبال جامعه اي صلح آميز و دوستانه كه از همه گونه ملل و اقوام و اديان و تفكرها تشكيل شده باشد؛ جامعه آرماني و جهاني.
سنگ نگاره «اورنگ داران» كه نمايندگان ده ها سرزمين، آن را بر دوش خود گرفته اند، نمادي از همين واقعيت است و نيز ديديم كه در ساخت تخت جمشيد مردماني از نيل تا سند و از حبشه تا سغد شركت داشته اند.
در اين اجتماع، تلاش هايي براي ايجاد جامعه اي مبتني بر عدالت و راستگويي و حمايت از ناتوانان و درماندگان در جريان بوده است. ما اينها را در كتيبه اي كه در معرض توجه عمومي و خواندن بوده است، مي بينيم:
«من نمي خواهم كه توانا بر ناتوان ستم كند و نمي خواهم كه به توانا از ناتوان آسيب رسد.» توجه و علاقه و اعتقاد آنان به راستي بيش از هر چيز ديگر بوده است:«به خواست اهورامزدا من چنانم كه راستي را دوست مي دارم و از دروغ بيزارم. آنچه راست است، آن را مي پسندم. من دوست دروغگويان نيستم.»
در نظام اجتماعي هخامنشيان همه بايد كار كنند و نبايد كسي از بيكاري خود دستمزدي داشته باشد؛ توانا به اندازه توانايي اش و ناتوان به هر اندازه كه مي تواند:«از آنچه كسي فراخور توانايي خويش انجام دهد و بجا آورد، شادمان و خرسند مي شوم و خشنودي ام را كرانه اي نيست. تو بهترين كارها را از توانمندان ندان و بيشتر به كار ناتوانان نگاه كن.» آنان از جنگ و از خشم دوري مي جويند:«خواست خدا در زمين، جنگ نيست بلكه صلح، نعمت و حكومت خوب است. من در دل خود تخم كين نمي كارم. هر آنچه مرا به خشم آورد از خود دور مي سازم. با نيروي خرد، بر خشم خود چيره ام.»
اما از ديگرسو، راه متجاوزان و بدكاران و دروغگويان را باز نمي گذارند و با آنان مطابق قانون رفتار مي كنند:«آنگه گزند رساند و ستم كند به اندازه، گوشمالش مي دهم. نمي خواهم كسي زيان برساند و كيفر نبيند. آنچه كسي بر ضد كس ديگر بگويد، مرا قانع نمي كند مگر آنكه مطابق قانون نيك، گواه درست آورد و داوري شود.» آنان از گفت و گو و مجالس سري و محرمانه دوري مي گزيدند چرا كه جامعه ايراني خانواده اي بزرگ بود كه هيچ چيز نمي بايست از ديگران پنهان مي شد:«تو مپندار كه گفت و گوهاي محرمانه و در گوشي بهترين سخن است بيشتر به آنهايي گوش فرادار كه بي پرده مي شنوي.»
بهترين نيايش ها و دعاها كه بسيار در كتيبه ها ديده مي شود، تقاضاي شادي است:«خداي بزرگي كه براي مردم شادي آفريد» يا «اهورامزدا شادي بيكران بر اين کشور ارزاني دارد.» در کتيبه هاي به دست آمده باز هم شواهدي راجع به صلح، دوري از جنگ، حمايت از ناتوانان، آباداني شهرها و اجراي قانون در دست است:«كشورها جنگ مي كردند و يكي ديگري را مي كشت. من به خواست اهورامزدا، آنان را آشتي دادم تا همديگر را نكشند. هركس بر جاي خويش است، چون از قانون من مي هراسند. در قنون من زورمند ناتوان را نمي زند و لگدمال نمي كند.» از ديگر نيايش ها و خواست هاي مرد هخامنشي از خدا اين بوده است:«اهورامزدا اين كشور را بپايد از دشمن، از خشكسالي و از دروغ. به اين كشور نيايد نه دشمن، نه خشكسالي، نه دروغ. اين را من از اهورامزدا خواهانم. اين را به من ببخشد.»
چنين سخناني بي گمان بازتاب انديشه هاي خردمنداني بوده است كه در سال هاي آغازين پادشاهي داريوش داراي نفوذ و تاثير بوده اند؛ نفوذي كه به مرور و در سال هاي بعدي رنگي مي بازد و منجر به كنار گذاردن آن خردمندان و تضعيف كشور و نهادهاي آن شده است.
از سوي ديگر، در كاركردهاي آييني برخي بناها، لازم بوده است كه تا به جز نمونه هاي بالايي به ويژگي هاي نجومي و تقويمي بنا هم توجه شود و چنين است كه در تمامي بناهاي همگاني و آييني دوران باستان از اين نكته غفلت نشده و طراحي و ساخت آنها با در نظر داشتن باورهاي نجومي و كيهاني و نيز زمان برگزاري آيين ها انجام مي شده است.
براي نمونه، بناي هخامنشي مشهور به كعبه زرتشت در نقش رستم داراي بخش هايي شبيه پنجره است كه در واقع نوعي آفتاب سنج و ابزار زمان سنجي است. سايه هاي خورشيد در آغاز هر يك از ماه ها و فصل هاي سال به ترتيبي خاص در آن پنجره نماها ايجاد مي شوند.
محور تخت جمشيد و تمامي بناهاي آن در امتداد شمال غربي به جنوب شرقي واقع شده اند؛ به طوري كه از چهار جهت اصلي به اندازه 20 درجه غربي انحراف دارد. به اين ترتيب، هنگامي كه خوشيد در هنگام انقلاب تابستاني طلوع مي كند، چند درجه نسبت به محور تخت جمشيد مانع ديدار پرتوهاي آن مي شود. اما پس از چند دقيقه كه خودشيد، كوه را پشت سر مي گذارد و از بالاي آن طلوع مي كند، در امتداد محور تخت جمشيد واقع شده است. در واقع محور تخت جمشيد در راستاي انقلاب تابستاني و از سوي ديگر، عمود بر آن ساخته شده است.
در ميانه همه كنگره هاي تخت جمشيد، سازه اي وجود دارد كه با آفتاب سنج هاي تقويم آفتابي نقش رستم(كعبه زرتشت) شباهت فراواني دارند و شواهدي مبتني بر كاركرد تقويمي در آنها ديده مي شود. نماي اين آفتاب سنج ها و كنگره هاي دربرگيرنده آن، به رغم تعداد بسيار فراوان، تنها در دو جهت ساخته شده اند: يا در امتداد پرتوهاي خورشيد بامدادي انقلاب تابستاني هستند يا در تقاطع با آن. به اين ترتيب، به هنگام انقلاب تابستاني يا آغاز تابستان، تمامي اضلاع آفتاب سنج هايي كه تمامي آنها در امتداد پرتوهاي خورشيد است، در معرض نور خورشيد قرار مي گيرند هيچ يك از اضلاع هفت گانه آن در سايه قرار نمي گيرد. اما از سوي ديگر، تمامي اضلاع آفتاب سنج هايي كه نماي آنها در تقاطع با پرتوهاي خورشيد قرار دارند، در سايه كامل قرار مي گيرند و نور خورشيد به هيچ يك از اضلاع هفت گانه آنها نمي تابد. اين وضعيت در آفتاب سنج ها، فرارسيدن فصل تابستان را نويد مي دهند. اضلاع اين آفتاب سنج ها توانايي اين را هم دارند كه زمان هاي ديگري از سال همچون نوروز و مهرگان و نيز انقلاب زمستاني يا شب چله را نشان دهند.
به جز اين به نظر مي آيد كه در ساخت دروازه ورودي تخت جمشيد يا كاخ دروازه ملت ها بيشتر از ديگر بناهاي تخت جمشيد به كاركرد هاي تقويمي توجه شده است. اين بنا به گونه اي طراحي و ساخته شده كه به جز آغاز تابستان به هنگام اعتدالين و انقلاب زمستاني نيز پرتوهاي خورشيدي بامدادي به گونه اي خاص به درون بنا بتابند. براي اين كار از روزنه هاي تشكيل شده در ميان درگاه هاي شمال شرقي و جنوب شرقي بنا استفاده مي شده است. دليل اينكه دروازه همه ملت ها نسبت به ديگر بناهاي تخت جمشيد اختلاف محوري در حدود يك درجه دارد و نيز اندازه هاي درگاه هاي آن با يكديگر متفاوت است،در همين ويژگي و كارايي آن نهفته است.
با اين حال، مقاومت هاي پراكنده اي بر سر راه او شكل گرفت. مهم ترين آنها مقابله سردار دلير ايران آريوبرزن بود كه در تنگه هاي زاگرس راه را بر او بسته بود و تا مدت ها مانع عبور سپاه او مي شد. ديري نپاييد كه مقاومت شجاعانه آريوبرزن و يارانش با خيانت يكي از هم ميهنانش شكسته شد و همگي آنان جان خود را بر سر دفاع از ميهن گذاشتند.
پس از آن، سپاه اسكندر مانع جدي ديگري در پيش روي خود نديد و فارغ البال تا تخت جمشيد پيش تاخت؛ مكاني كه نماد قدرت و حكومت هخامنشيان بود. آنچه در شب ورود اسكندر به تخت جمشيد رخ داد، به راستي يكي از غم انگيزترين رويدادهاي تاريخ ايران بود.
اسكندر مقدوني ابتدا به دقت و با فرصت كافي كه در اختيار داشت، تخت جمشيد را غارت كرد و آنگاه آن را به آتش كشيد. مورخان يوناني همچون كورتيوس در كتاب تاريخ خود اذعان دارند كه لشكريان اسكندر تحت جمشيد را ابتدا غارت كردند، پارچه هاي زيبا را تكه تكه كردندتا هر كدام پاره اي از آن را بربايند. پيكره هاي سنگين را خرد مي كردند تا پاره اي از آن را صاحب شوند. صندلي هاي با شكوه را مي شكستند تا قطعات عاج و سنگ هاي گرانبهاي آن را به يغما برند و هرچه را كه نمي توانستند ببرند، نابود مي كردند.
آنان آنگاه مشعل هاي خود را به ميان 873 ستون تخت جمشيد انداختند و بنايي كه 190 سال بود كه با همكاري و همفكري تمام مردمان ايراني و جهان آن روز ساخته مي شد را به آتش كشيدند. آن همه سقف هاي چوب سدر، آن همه پيكره هايي كه جزئيات آن نه با قلم و پتك، بلكه به دقت يك جواهرتراش و با سوزن تراشيده شده بودند، از بلنداي 20 متري بر زمين در مي غلتيدند و خرد مي شدند. آن همه ايوان و تالار و ديوارهاي نگارين، آن همه مردان با چهره هايي آكنده از آرامش و وقار و آن همه كتيبه هايي كه در آنها از راستي، از صلح، از عدالت و از شادي گفت و گو شده بود، در ميان شعله هاي آتش سوخت و از بين رفت.
منبع: نشريه همشهري سرنخ شماره 108
الواح گلي تخت جمشيد
آتش سوزي، به رغم اينكه باعث سوختن و از بين رفتن همه چيز شده بود، اما موجب شده بود اين گل هاي خام در آن حرارت داغ پخته شوند و تا امروز از بين نروند. تقريباً تمام اين لوحه ها به خط و زبان عيلامي نوشته شده اند و همگي اسناد حسابداري و اداري و مربوط به امور داخلي تخت جمشيد است. قرائت اين لوحه ها به تعداد زيادي از پرسش هاي ما پاسخ داده است.
دستمزد پاداش
مهد كودك ايراني
هيچ كس از اين رويه مستثني نبوده و حتي مخارج بزرگان و وابستگان دربار و حتي شخص شاه به دقت كنترل و حسابرسي مي شده است.
به موجب همين لوحه ها معلوم شده است كه علاوه بر گِل از چرم و اوراق ديگر نيز براي نوشتن استفاده مي شده است كه امروزه هيچ نمونه اي از آن به دست نيامده است.
لوحه ها به ما پاسخ مي دهد كه پيروان همه اديان نه تنها در امور داخلي آزاد بودند، بلكه براي مراسم خاص خود مقرري و كمك هزينه دريافت مي داشته اند.
اشخاصي كه به سفر اعزام مي شدند، گذرنامه ويژه اي به همراه داشتند كه به موجب آن در شهرهاي بين راه، غذا و مايحتاجشان تامين مي شده است.
اين مسافر، فوق العاده دوري از مركز نيز دريافت مي كرده است. در تخت جمشيد به كساني كه كاري دشوار و تخصصي بر عهده داشته اند، اضافه دستمزدي با پول نقره و با اجناسي مانند جو، گوسفند، خرما و ميوه پرداخت مي شده است.
دوري از خشونت
در بسياري جاها دستان يكديگر را به گرمي و با مهرباني در دست گرفته اند يا دست خود را بر پشت ديگري گذارده اند يا گلي زيبا را به هم تعارف مي كنند.
مردمان ملل گوناگون با پوشاك اختصاصي خود و آرايش سر و صورت خاص خود در اينجا حاضر شده اند. هرگز آنان در لباس هاي پارسيان درنيامده اند. خط و زبان و فرهنگ آنان محترم بوده است. به پاس حضور آنان در هيچ كجا، كسي را در حال انجام مراسم مذهبي خاصي نشان نداده اند و از قهر و غضبي نترسانده اند.
ظاهرا ايرانيان عصر هخامنشي تصور نمي كردند كه انديشه ها و آرمان ها و اعتقادشان برتر و درست تر از ديگران است و به اين لحاظ تلاش نمي كردند تا خود و انديشه هاي خود را بر ديگران تبليغ و تحميل سازند بلكه آنان به دنبال اتحاد و پيوند و همبستگي با تمام ملل جهان بودند؛ به دنبال جامعه اي صلح آميز و دوستانه كه از همه گونه ملل و اقوام و اديان و تفكرها تشكيل شده باشد؛ جامعه آرماني و جهاني.
عدالت و قانون در ايران هخامنشي
سنگ نگاره «اورنگ داران» كه نمايندگان ده ها سرزمين، آن را بر دوش خود گرفته اند، نمادي از همين واقعيت است و نيز ديديم كه در ساخت تخت جمشيد مردماني از نيل تا سند و از حبشه تا سغد شركت داشته اند.
در اين اجتماع، تلاش هايي براي ايجاد جامعه اي مبتني بر عدالت و راستگويي و حمايت از ناتوانان و درماندگان در جريان بوده است. ما اينها را در كتيبه اي كه در معرض توجه عمومي و خواندن بوده است، مي بينيم:
«من نمي خواهم كه توانا بر ناتوان ستم كند و نمي خواهم كه به توانا از ناتوان آسيب رسد.» توجه و علاقه و اعتقاد آنان به راستي بيش از هر چيز ديگر بوده است:«به خواست اهورامزدا من چنانم كه راستي را دوست مي دارم و از دروغ بيزارم. آنچه راست است، آن را مي پسندم. من دوست دروغگويان نيستم.»
در نظام اجتماعي هخامنشيان همه بايد كار كنند و نبايد كسي از بيكاري خود دستمزدي داشته باشد؛ توانا به اندازه توانايي اش و ناتوان به هر اندازه كه مي تواند:«از آنچه كسي فراخور توانايي خويش انجام دهد و بجا آورد، شادمان و خرسند مي شوم و خشنودي ام را كرانه اي نيست. تو بهترين كارها را از توانمندان ندان و بيشتر به كار ناتوانان نگاه كن.» آنان از جنگ و از خشم دوري مي جويند:«خواست خدا در زمين، جنگ نيست بلكه صلح، نعمت و حكومت خوب است. من در دل خود تخم كين نمي كارم. هر آنچه مرا به خشم آورد از خود دور مي سازم. با نيروي خرد، بر خشم خود چيره ام.»
اما از ديگرسو، راه متجاوزان و بدكاران و دروغگويان را باز نمي گذارند و با آنان مطابق قانون رفتار مي كنند:«آنگه گزند رساند و ستم كند به اندازه، گوشمالش مي دهم. نمي خواهم كسي زيان برساند و كيفر نبيند. آنچه كسي بر ضد كس ديگر بگويد، مرا قانع نمي كند مگر آنكه مطابق قانون نيك، گواه درست آورد و داوري شود.» آنان از گفت و گو و مجالس سري و محرمانه دوري مي گزيدند چرا كه جامعه ايراني خانواده اي بزرگ بود كه هيچ چيز نمي بايست از ديگران پنهان مي شد:«تو مپندار كه گفت و گوهاي محرمانه و در گوشي بهترين سخن است بيشتر به آنهايي گوش فرادار كه بي پرده مي شنوي.»
بهترين نيايش ها و دعاها كه بسيار در كتيبه ها ديده مي شود، تقاضاي شادي است:«خداي بزرگي كه براي مردم شادي آفريد» يا «اهورامزدا شادي بيكران بر اين کشور ارزاني دارد.» در کتيبه هاي به دست آمده باز هم شواهدي راجع به صلح، دوري از جنگ، حمايت از ناتوانان، آباداني شهرها و اجراي قانون در دست است:«كشورها جنگ مي كردند و يكي ديگري را مي كشت. من به خواست اهورامزدا، آنان را آشتي دادم تا همديگر را نكشند. هركس بر جاي خويش است، چون از قانون من مي هراسند. در قنون من زورمند ناتوان را نمي زند و لگدمال نمي كند.» از ديگر نيايش ها و خواست هاي مرد هخامنشي از خدا اين بوده است:«اهورامزدا اين كشور را بپايد از دشمن، از خشكسالي و از دروغ. به اين كشور نيايد نه دشمن، نه خشكسالي، نه دروغ. اين را من از اهورامزدا خواهانم. اين را به من ببخشد.»
چنين سخناني بي گمان بازتاب انديشه هاي خردمنداني بوده است كه در سال هاي آغازين پادشاهي داريوش داراي نفوذ و تاثير بوده اند؛ نفوذي كه به مرور و در سال هاي بعدي رنگي مي بازد و منجر به كنار گذاردن آن خردمندان و تضعيف كشور و نهادهاي آن شده است.
تركيب معماري و تقويم در بناهاي هخامنشي
از سوي ديگر، در كاركردهاي آييني برخي بناها، لازم بوده است كه تا به جز نمونه هاي بالايي به ويژگي هاي نجومي و تقويمي بنا هم توجه شود و چنين است كه در تمامي بناهاي همگاني و آييني دوران باستان از اين نكته غفلت نشده و طراحي و ساخت آنها با در نظر داشتن باورهاي نجومي و كيهاني و نيز زمان برگزاري آيين ها انجام مي شده است.
براي نمونه، بناي هخامنشي مشهور به كعبه زرتشت در نقش رستم داراي بخش هايي شبيه پنجره است كه در واقع نوعي آفتاب سنج و ابزار زمان سنجي است. سايه هاي خورشيد در آغاز هر يك از ماه ها و فصل هاي سال به ترتيبي خاص در آن پنجره نماها ايجاد مي شوند.
محور تخت جمشيد و تمامي بناهاي آن در امتداد شمال غربي به جنوب شرقي واقع شده اند؛ به طوري كه از چهار جهت اصلي به اندازه 20 درجه غربي انحراف دارد. به اين ترتيب، هنگامي كه خوشيد در هنگام انقلاب تابستاني طلوع مي كند، چند درجه نسبت به محور تخت جمشيد مانع ديدار پرتوهاي آن مي شود. اما پس از چند دقيقه كه خودشيد، كوه را پشت سر مي گذارد و از بالاي آن طلوع مي كند، در امتداد محور تخت جمشيد واقع شده است. در واقع محور تخت جمشيد در راستاي انقلاب تابستاني و از سوي ديگر، عمود بر آن ساخته شده است.
در ميانه همه كنگره هاي تخت جمشيد، سازه اي وجود دارد كه با آفتاب سنج هاي تقويم آفتابي نقش رستم(كعبه زرتشت) شباهت فراواني دارند و شواهدي مبتني بر كاركرد تقويمي در آنها ديده مي شود. نماي اين آفتاب سنج ها و كنگره هاي دربرگيرنده آن، به رغم تعداد بسيار فراوان، تنها در دو جهت ساخته شده اند: يا در امتداد پرتوهاي خورشيد بامدادي انقلاب تابستاني هستند يا در تقاطع با آن. به اين ترتيب، به هنگام انقلاب تابستاني يا آغاز تابستان، تمامي اضلاع آفتاب سنج هايي كه تمامي آنها در امتداد پرتوهاي خورشيد است، در معرض نور خورشيد قرار مي گيرند هيچ يك از اضلاع هفت گانه آن در سايه قرار نمي گيرد. اما از سوي ديگر، تمامي اضلاع آفتاب سنج هايي كه نماي آنها در تقاطع با پرتوهاي خورشيد قرار دارند، در سايه كامل قرار مي گيرند و نور خورشيد به هيچ يك از اضلاع هفت گانه آنها نمي تابد. اين وضعيت در آفتاب سنج ها، فرارسيدن فصل تابستان را نويد مي دهند. اضلاع اين آفتاب سنج ها توانايي اين را هم دارند كه زمان هاي ديگري از سال همچون نوروز و مهرگان و نيز انقلاب زمستاني يا شب چله را نشان دهند.
به جز اين به نظر مي آيد كه در ساخت دروازه ورودي تخت جمشيد يا كاخ دروازه ملت ها بيشتر از ديگر بناهاي تخت جمشيد به كاركرد هاي تقويمي توجه شده است. اين بنا به گونه اي طراحي و ساخته شده كه به جز آغاز تابستان به هنگام اعتدالين و انقلاب زمستاني نيز پرتوهاي خورشيدي بامدادي به گونه اي خاص به درون بنا بتابند. براي اين كار از روزنه هاي تشكيل شده در ميان درگاه هاي شمال شرقي و جنوب شرقي بنا استفاده مي شده است. دليل اينكه دروازه همه ملت ها نسبت به ديگر بناهاي تخت جمشيد اختلاف محوري در حدود يك درجه دارد و نيز اندازه هاي درگاه هاي آن با يكديگر متفاوت است،در همين ويژگي و كارايي آن نهفته است.
هجوم اسكندر مقدوني
با اين حال، مقاومت هاي پراكنده اي بر سر راه او شكل گرفت. مهم ترين آنها مقابله سردار دلير ايران آريوبرزن بود كه در تنگه هاي زاگرس راه را بر او بسته بود و تا مدت ها مانع عبور سپاه او مي شد. ديري نپاييد كه مقاومت شجاعانه آريوبرزن و يارانش با خيانت يكي از هم ميهنانش شكسته شد و همگي آنان جان خود را بر سر دفاع از ميهن گذاشتند.
پس از آن، سپاه اسكندر مانع جدي ديگري در پيش روي خود نديد و فارغ البال تا تخت جمشيد پيش تاخت؛ مكاني كه نماد قدرت و حكومت هخامنشيان بود. آنچه در شب ورود اسكندر به تخت جمشيد رخ داد، به راستي يكي از غم انگيزترين رويدادهاي تاريخ ايران بود.
اسكندر مقدوني ابتدا به دقت و با فرصت كافي كه در اختيار داشت، تخت جمشيد را غارت كرد و آنگاه آن را به آتش كشيد. مورخان يوناني همچون كورتيوس در كتاب تاريخ خود اذعان دارند كه لشكريان اسكندر تحت جمشيد را ابتدا غارت كردند، پارچه هاي زيبا را تكه تكه كردندتا هر كدام پاره اي از آن را بربايند. پيكره هاي سنگين را خرد مي كردند تا پاره اي از آن را صاحب شوند. صندلي هاي با شكوه را مي شكستند تا قطعات عاج و سنگ هاي گرانبهاي آن را به يغما برند و هرچه را كه نمي توانستند ببرند، نابود مي كردند.
آنان آنگاه مشعل هاي خود را به ميان 873 ستون تخت جمشيد انداختند و بنايي كه 190 سال بود كه با همكاري و همفكري تمام مردمان ايراني و جهان آن روز ساخته مي شد را به آتش كشيدند. آن همه سقف هاي چوب سدر، آن همه پيكره هايي كه جزئيات آن نه با قلم و پتك، بلكه به دقت يك جواهرتراش و با سوزن تراشيده شده بودند، از بلنداي 20 متري بر زمين در مي غلتيدند و خرد مي شدند. آن همه ايوان و تالار و ديوارهاي نگارين، آن همه مردان با چهره هايي آكنده از آرامش و وقار و آن همه كتيبه هايي كه در آنها از راستي، از صلح، از عدالت و از شادي گفت و گو شده بود، در ميان شعله هاي آتش سوخت و از بين رفت.
منبع: نشريه همشهري سرنخ شماره 108