تئوری تبعیض و گفتمان برابری در تاریخ

کنش ها و واکنش های قومی، نژادی و فرهنگی، مبتنی بر پندار تبعیض گرایانه، در تداوم تاریخ، چالش بزرگ فراروی پیشرفت و ثبات سیاسی کشورها، بلکه تمدن ها ایجاد کرده است. برنامه های اسلامی و قوانین بین المللی، در عرصه تئوریک هیچ نوع تبعیضی را به رسمیت نمی شناسند. از این رو فرهنگ مدرنیته در راستایی تبعیض زدایی و نگاه مساویانه به انسان ها، اعلامیه جهانی حقوق بشر، و... را تنظیم و تدوین کرده است و اسلام نیز اساس برنامه های
شنبه، 27 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تئوری تبعیض و گفتمان برابری در تاریخ

تئوری تبعیض و گفتمان برابری در تاریخ
تئوری تبعیض و گفتمان برابری در تاریخ


 

نويسنده:محرم علیلی خلیلی
منبع : اختصاصي راسخون



 
چکیده:
کنش ها و واکنش های قومی، نژادی و فرهنگی، مبتنی بر پندار تبعیض گرایانه، در تداوم تاریخ، چالش بزرگ فراروی پیشرفت و ثبات سیاسی کشورها، بلکه تمدن ها ایجاد کرده است. برنامه های اسلامی و قوانین بین المللی، در عرصه تئوریک هیچ نوع تبعیضی را به رسمیت نمی شناسند. از این رو فرهنگ مدرنیته در راستایی تبعیض زدایی و نگاه مساویانه به انسان ها، اعلامیه جهانی حقوق بشر، و... را تنظیم و تدوین کرده است و اسلام نیز اساس برنامه های خویش را با معیار انسانیت و امت و احده انسانی پی ریزی کرده است. علی رغم آن، هیچ برهه تاریخی و هیچ زاویه جغرافیایی را نمی توان یافت که در آن، تبعیض وجود نداشته باشد. در این میان، انگشت اتهام به طرف اسلام، به دلیل وجود احکام متفاوت نسبت به زن ومرد و مسلمان و غیر مسلمان دراز است، حقیقت این است که اسلام تفاوت ها را معیار برنامه های جاودانی خویش قرار داده؛ اما همزمان با تبعیض نیز مبارزه کرده است.
واژگان کلیدی: تبعیض، برابری، انسان، اسلام، غرب و حقوق بشر
پیش نیاز:
هرچند خداوند تفاوت ها را از نشانه های، وجود، قدرت و علم خویش بیان کرده است.(1) اما انسان به دنبال پاسخ این پرسش ها بوده كه چرا يكى سفيد است و ديگرى سياه، يكى زشت است و ديگرى زيبا، يكى سالم است و ديگرى عليل؟ یکی فقیراست و دیگری غنی؟ چرا همه مانند هم نيستند؟ چرا همه سفيد و يا همه سياه نيستند؟ چرا همه زيبا و يا همه زشت نيستند؟ و اگر بنا است تفاوتى دركار باشد چرا آنكه سفيد است سياه نشد و آنكه سياه است سفيد نشد؟ چرا آنكه زشت است زيبا نشد و آنكه زيبا است زشت نشد؟ از همه مهمتر؛ ملاک امتیاز و برتری انسان ها چیست؟ آیا سفید پوست انسان برتر است و سیاه پوست انسان پست؟ یا عکس؟ کدام نژاد، برتر ازهمگان است؟ کدام ملیت، زبان، قوم، و...بر گزیدگان و اشراف هستند وکدامین فرودست و بردگان؟ تنوع و رویکرد های متفاوت فرهنگی، زبانی، مذهبی، و... پاسخ های متفاوت به آن داده است، اما هیچ کدام، علی رغم آنکه در اقلیت قرار دارند، ارزش ها را از دایره تعلقات و وابستگی های خویش بیرون ندانسته، بلکه به زبان و فرهنگ و مذهب خویش می نازند و می بالند و این حق را برای خود محفوظ می دانند که ویژگی های فرهنگی و... خود را حفظ کنند و در تلاشند تا آن را در قوانین بین ا لمللی و قانون اساسی کشور خویش به رسمیت بشناسانند. این در حال است که دولت ها و یا اقوام و ملیت های دیگر زیر بار آن نمی روند، بلکه به رسمیت شناختن اقلیت ها را تهدیدی برای ثبات سیاسی و برنامه دراز مدت کشور می پندارند. در نتیجه دولت ها و اقوام غالب برای همانند کردن و یا انزوایی اقلیت ها می کوشند. کنش ها و واکنش های حذف و بقاء فرهنگی و ملی، در تداوم تاریخ به گونه ای در زندگی انسان ها سایه افگنده است، که هیچ جغرافیا و یا برهه ی تاریخی منهای آن را نمی توان یافت، گویا نگاه تبعیض گرایانه در ذات و فطرت انسان ها نهادینه گردیده، که بر تارک تاریخ افراد و جوامع متمدن و غیر متمدن خود نمایی می کند.
گفتار اول:

مفاهیم وکلیات:
 

تبعیض(2): مقاوله نامه شماره 111 مربوط به تبعیض، درامور مربوط به استخدام و اشتغال، درماده1، تبعیض را این گونه معنی می کند: «الف) هرگونه تفاوت، محرومیت یا تقدم که بر پایه نژاد، رنگ پوست، جنسیت، مذهب، عقیده سیاسی یا سابقه ملیت آبا واجداد یا طبقه اجتماعی برقرار باشد و در امور مربوط به استخدام و اشتغال، سلوک با کارگر را به کلی از میان ببرد و یا بدان آسیب وارد سازد.
ب) هرگونه تفاوت دیگر یا محرومیت یا تقدم که نتیجه آن، از میان بردن یا محدودیت تساوی احتمال موفقیت و شرایط سلوک و رفتار با کارگران باشد و پس ازشنیدن نظریه سازمان های کارگری کارفرمایی ذی نفع، از طرف مقام های صلاحیت دار به این عنوان شناخته شده معرفی شود.(3) برخی دیگر اصطلاح تبعیض را اینگونه تفسیر کرده است:« به معنای هرگونه تمایز، مستثنی نمودن، محدود نمودن یا پایه ریزی برتری خاص بر اساس نژاد، رنگ، زبان، مذهب، ریشه ملی و اجتماعی، تولد یا هر حالت دیگری است که نتیجه و هدف آن به خطر انداختن و تخریب شناسایی، بهره مندی یا برخورداری برابر افراد از مجموعه حقوق و آزادی های بنیادی باشد»(4)
گفتمان:
گفتمان: مجموعه ای منسجم یا معقول از گفتار یا نوشتار؛ سخن و سخنرانی است(5) گفتمان شبیه آن چیزی است که جامعه شناسان«ایدئولوژی» می نامند: مجموعه ای از گزاره ها یا باور هایی که تولید دانش می کنند و این دانش در خدمت منافع گروه یا طبقه خاص قرار می گیرد.(6) در این تحقیق، منظور از گفتمان، مجموعه ی باور ها، گفته ها و استراتژی های که از فرد، قوم، فرهنگ، مذهب و دین به منصه ظهور می رسد.
اسلام : اسلام در لغت به معنی «انقياد و تسليم شدن‏»(7) است. در جای دیگر اظهار آن را شرط دانسته اند «فالإِسلامُ إِظهار الخُضُوعِ و القَبُول لما أَتى به سيدنا رسول اللَّه، صلى اللَّه عليه و سلم»(8) هر چند اسلام از دو بعد تعمیم دارد، اول اینکه می تواند تمامی ادیان آسمانی و الهی را شامل شود، زیرا پیامبران الهی جز تسلیم شدن بخدا و انقیاد چیزی نخواسته اند، «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏»(9) ثانیا اسلام بعد فرا انسانی نیز دارد که هر آنچه در زمین و آسمان است تسلیم خداوند است« وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»(10) اما دراین بحث، از موجودات الهی فقط انسان، و منظور از اسلام نیز، شریعت و آئینی است که توسط حضرت محمد ابن عبدالله، نبی مکرم اسلام (ص)، به بندگان رسیده است. که خود خاتم پیامبران(11) و دین و آئین او جامع و کامل ترین ادیان الهی است(12)، موضوع تحقیق قرار می گیرد.
غرب :
در گفتمان مشهور و متداول، غرب و اروپا از واژگان همسان و مترادف و بلکه مساوی شناخته شده است. یعنی غرب در حیطه جغرافیایی خاصی، که بیشتر در مغرب زمین در برابر مشرق، موقعیت دارد، قابل اطلاق است. اما در این تحقیق؛ بیش از آنکه محدوده جغرافیایی داشته باشد، محدودیت معرفتی و نظری دارد. یعنی غرب بر یک سلسله باور ها، نظریه ها، مکاتب و فرهنگ های قابل اطلاق است که می توان آن ها را در زاویه های متعدد و مختلف جهان یافت. زیرا غرب مدت هاست که فقط در اروپا نیست، و تمام اروپا هم در غرب نیست(13) را برتز معتقد است: اروپای شرقی به طور کامل به غرب تعلق ندارد در حال که ایالات متحده، که در اروپا نیست، صد در صد جزء غرب است.(14) همین طور؛ ژاپن از لحاظ تکنولوژیکی غرب است، ولو اینکه در نقشه های ذهنی مان تقریبا به اندازه شرق دور دست است.(15) منظور ما از غربی، جامعه توسعه یافته، صنعتی، شهری، سرمایه دار، سکولار و مدرن است. چنین جوامعی دردوره ی تاریخی خاص- تقریبا طی قرن شانزدهم، پس از قرون وسطا و شکست فئودالیسم- سر بر آوردند. امروز هر جامعه ای، در هر کجای نقشه ی جغرافیا که از این ویژگی ها برخوردار باشد، می توان گفت به غرب تعلق دارد. از این رو معنای این واژه تقربیا معادل معنایی واژه مدرن است. (16) بنابراین غرب یک ایده و نیز یک مفهوم است(17) نه یک محدود جغرافیایی .
طرح مسئله:
همانطوری که درمتون دینی عموما، و اسلام خصوصا آمده است، خلقت انسان ها از خاک «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طين»(18) و یا از یک پدر و مادر «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَه»(19) بوده است. اما عوامل مختلف چون؛ آب و هوا، نحوه تغذیه، وراثت، موقعیت جغرافیایی، شرایط زندگی و نظائر این ها چیز های هستند که انسان ها را، از لحاظی رنگ، پوست، زبان، ثروت، شغل و حتی عقائد سیاسی و مذهبی متفاوت ساخته است. این تفاوت و تمایزها کاملا طبیعی و از سوی دانشمندان به عنوان اصول مسلم زندگی پذیرفته شده است. آما آنچه زندگی اجتماعی مسالمت آمیز بشر را به چالش کشیده، و تراژدی های بزرک تاریخ رارقم زده است، ملاک قرار دادن این تفاوت ها به عنوان تنها معیار فضیلت، انسانیت، تمایز و افتخار و ارزش گزاری است. گفتنی است این تفاوت ها؛ بعضا اجباری و تحمیلی، و برخی دیگر سطحی و ظاهری نیز می باشد، علیرغم آن در برهه های مختلفت تاریخ، و همینطور در زاویه های مختلف جغرافیایی ملاک تفاوت های عمیق و ریشه ای گردیده، که انسان ها را از حیث حقوق و ارزش به طبقات و دسته ها تقسیم بندی می کند. برای تحقق و ارزش گزاری، روی ملاک های سطحی و یا اجباری، بسا استعداد ها، سرمایه ها، اقتصاد های کلان و حکومت های مقتدر را به کام نابودی فرستاده است، اما از نظر تئوریک و علمی، خوشبختانه در هر دو نگاه اسلامی و حقوق بشری، جایگاهی ندارد و هر دو به شدت با آن مبارزه کرده است.
گفتار دوم:

تئوری تبعیض درتاریخ:
 

تئوری تبعیض از دیر زمان در جوامع بشری در رنگ ها و قالب های متفاوت حضور داشته است. گاهی در قالب جنسیت، گاهی در قالب اختلاف عقاید، اختلاف ملیت، نژاد، رنگ، تفاوت های جغرافیایی، موقعیت های اجتماعی و سیاسی و.... چهره نموده است. همواره اندیشمندان و عامه جوامع بشری نیز درباره تئوری نظام طبقاتی و تبعیضات نژادی در دو قطب مثبت و منفی قرار گرفته و گروهی با قاطعیت از آن طرفداری کرده و گروه دیگر با آن در ستیز بوده است. تاریخ اقوام و ملیت های چون یونان، روم، ایران، هند، مصر و عربستان و... آکنده از انواع بی عدالتی ها، ستمگری ها، جنگ ها وکشمکش های است که بر اثر تبعیضات نژادی و نظام طبقاتی آفریده شده است.

تبعیض در یونان:
 

تبعیض یونانی، بیشتر از نوع تبعیض پوستی و نژادی بوده است. در مدت زمانی، در تاریخ اروپا، این سوال مطرح بوده است که آیا سرخ پوستان، انسان های واقعی هستند؟ آیا آنان در تصویر ذهنی خداوند ساخته شده اند؟ این نکته حیاتی بود. زیرا اگر آنان انسان های واقعی باشند، نمی توان آن ها را به بردگی گرفت. در استدلال فلاسفه یونان، انسان افریده خاص است که از موهبت الهی عقل برخوردار است. کلیسا آموزش می داد که انسان مشمول لطف خداوند است. اما این سوال مطرح بود که آیا سرخ پوستان فاقد تمدن، در چنان مرتبه قرار دارند که صاحب عقل و ایمان باشند؟(20) این بحث تقریبا در تمام قرن پانزدهم رایج بود. فردیناند والیزابت بیانیه های صادر کردند بدین مضمون که؛ افراد معینی به نام آدم خواران، و هر کس که مطیع نباشد، خواه آدم خوار نامیده شود خواه نشود، به بردگی گرفته می شوند. یک رأی این بود که « شاید آنان از پشت آدم دیگری باشند... که پس از طوفان نوح زاده شده اند... شاید فاقد روح باشند»(21) تئوری تبعیض چنان سایه و خیم و زخیم خویش را افگنده است که، هیچ تئوریسین نمی تواند از دام فرار کند. بارتولمه دلاس کاساس(22) (1474- 1566) به وحشی گری اسپانیایی ها در وادار کردن سرخ پوستان به کار اجباری اعتراض کرد. وی اصرار داشت که سرخ پوستان قوانین، رسوم، تمدن و دین خود شان را دارند و انسان های واقعی بودند که در مورد آدم خواری شان تا حد زیادی اغراق شده است. دلاس کساس مدعی بود؛ که تمام انسان ها هر اندازه هم که بربری و وحشی باشند... ضرور تا داری قوه عقل اند.(23) اما او علیرغم آنکه به کشیشی قهرمان سرخ پوستان بدل شده بود، به اسارت گرفتن سرخ پوستان را غیر قانونی اعلام کرد. ولی وادار شد در برابر آن، جایگزینی بردگان افریقایی را به جای سرخ پوستان بپذیرد. و بدین ترتیب باب عصر وحشتاک برده داری افریقاییان در دنیای جدید(امریکا) را گشود.(24) منشور کمپانی سلطنتی افریقا، که کار تجارت برده ی انگلیسی ها را سامان می داد، برده را نوعی کالا تعریف می کرد.... با گسترش برده داری، رشته ای از قوانین در مورد جایگاه و رفتار بردگان در مستعمرات اسپانیایی، فرانسوی و انگلیسی تدوین شد. این قوانین، برده را شاتل(25) تعریف می کرد. که در لفظ به معنای «شئ» است و نه «شخص» (26)
در نظام طبقاتی یونان، مردم هر شهر به سه طبقه تقسیم می شدند:
الف) طبقه غلامان: این طبقه جز کارکردن و فرمان بردن حق دیگری درامور سیاسی و قضائی نداشتند.
ب) طبقه خارجیان: این طبقه از کسانی تشکیل می شد که پدر و مادرشان از مردم آتن نبوده، برای تجارت و زندگی در آنجا زیست می کردند.
ج) طبقه اتباع: این طبقه متشکل از کسانی بود که پدر و مادر شان یونانی الاصل بوده و متولد شده شهر یونان هستند، و اینان کسانی بودند که اعضای اصلی جامعه را تشکیل می دادند و در تمام شئون حیاتی جامعه شریک و دخیل بودند.(27)
 

تبعیض در انگلستان:
 

در انگلستان، افراد غیر سفید پوست از وضعی که دارند رنج می برند. کثیف ترین و پست ترین کار هار عهده دار می باشند و مردم مغرور انگلستان آن ها را نژاد پست می دانند و توجهی به آنان نمی کنند. حضور یک فرد سیاه پوست در یک اجتماع و یا رستوران، باعث ناراحتی عمومی خواهد گردید...(28) الیزابت ملکه انگلستان در سال 1578م فرمان داد که تمام زمین های را که تحت اختیار یک مسیحی نیست، به نفع دولت ضبط کنند. یک نفر افریقایی به یکی از مبلغان مسیحی گفت:« وقتی که به این منطقه آمدید شما انجیل داشتید و ما زمین، حالا ما انجیل داریم و شما زمین»(29)

تبعیض در رم:
 

بطور کلی ملت رم، به چهار دسته تقسیم می شدند:
الف) دسته اشراف: این دسته دارای آب وخاک فراوان بوده و با اداره امور دولت و تصدی مناصب سناتوری، حکومت و قضاوت اشتغال داشتند.
ب) شوالیه ها: این دسته تمول شان منحصر به پول نقد بود، و به تجارت و بازرگانی و صرافی مشغول بودند.
ج) بردگان: از این دسته افراد برای آبادانی و مزارع طبقه اشراف و تحصیل زندگی مرفه برای آنان استفاده می شده است.
د) طبقه متوسط: این دسته مردم بکارهای از قبیل حمالی، عملگی، برزگری، و نظائرآن اشتغال داشتند. (30)

تبعیض درهندوستان:
 

در قرن نهم قبل از میلاد، آئینی به نام( هندو- برهمنی) در هندوستان به وجود آمد. که این آئین مردم را به چهار طبقه (کاست) تقسیم می کرد:
الف) برهمنان: این ها کسانی بودند که از سر بر همای خالق آفریده شده بودند، و بالاترین طبقات اجتماعی هند را تشکیل می دادند.
ب) کشایر: یاحکام وجنگجویان وامراء لشکر
ج) ویسیا: کشاورزان وبازرگانان
د) سودرا: صنعتگران، کارگران وسیاهان.
و کسانی که در زیر مجموعه یکی از این طبقات نبوده، بنام «پاریا» شهرت داشته، که از نظر طبقات چهارگانه، پاریایی ها نجس، از تمامی حقوق شهروندی و انسانی محروم، و کار های پست و کثیف را بعهده داشته اند.(31) و همینطور هندوها عقیده دارند که روحانیت فقط در سرزمین مقدس هند وجود دارد. بنابراین از این جهت نسبت به ساکنین دیگر جهان برتری دارند.(32) یک خانم سوئیسی که با یک هندی از طبقات عالی ازدواج کرده بود، پس از چند سال اقامت در هند و آشنایی کامل به وضع اجتماعی آن جا، می نویسد که مسلمان ها خود را بالاتر از هندوها می دانند، برهمن ها خود را بالاتر از غیر برهمن ها می شناسند و فاصله وضع اجتماعی بین یک انگلیسی و یک هندو بیشتر از فاصله بین یک هندو از طبقه بالا و یک هندو از طبقه پائین نیست همه جا صحبت از رقابت نژادی است بخصوص در طبقات عالیه هند که این تفاخر نژادی تا حد جنون وجود دارد. هندوهای سرخ پوست، سفید پوستان را تحقیر می کنند و به آن ها لقب پریده رنگ داده اند. یک هندی یک مصری را تحقیر می کند و یک هندو نمی خواهد با یک سیاه پوست در یک ردیف قرار داده شود.(33) و بسیاری از کشورها و تمدن های بزرگ دیگر، از تبعیض رنج می برد، بعضی ازطبقات و دسته ها در برخی کشورهای مثل هند، هنوز بعنوان طبقه ممتاز شناخته می شود.

تبعییض در ژاپن:
 

ژاپنی ها مرد نژاد آئینو(34) را که دارای موهای بلند هستند تحقیر می کنند و عقیده دارند که خود از نسل خدایان هستند و به همین دلیل بر تر از دیگر نژادها می باشند.(35) مردم آئینو از لحاظ جسمی با ژاپونی ها تفاوت دارند، چون آن ها بدن شان دارای مو می باشند همین تفاوت سبب شده که ژاپونی ها کمی موی بدن را علامت هوشیاری بدانند.(36)

تبعییض در چین:
 

چینی ها معتقد بودند که تنها ملت آنها متمدن است و سابقه تاریخی زیادی دارد و پایه گذاران تمدن بشری می باشند. و تمام خارجی ها وحشی های حقیقی هستند، اما پس از جنگ 1847 چینی ها عقیده برتری خود را نسبت به دیگران رها کردند. (37)

تبعییض در آلمان وایتالیا:
 

ظهور فاشیسم(38) ونازیسم:
 

باپیشرفت فرهنگ و تمدن و اصلاح بسیار از مشکلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جوامع بشری، انتظار می رفت تبعیض نیز برای همیشه از جامعه بشری رخت بر بسته و بجای آن عدالت و مساوات حاکم گردد. اما در ربع دوم قرن بیستم، در فاصله جنگ اول و دوم جهان، موسولینی و هیتلر، مسلک فاشیسم را در ایتالیا و آلمان پایه گذاری کردند. طرفداران این مکتب سیاسی عقیده داشتند: چون این ملت و نژاد، برسائر ملل و نژاد ها تفوق و برتری دارند، باید بر تمام جامعه بشری و لااقل بر همسایگان خود حکومت کنند و تا پایان این مأموریت از جنگ و تلاش دست بر ندارند. طبق این عقیده آلمانی ها آتش جنگ جهانی را تحت عنوان( ناسیونالیسم – سوسیالیسم) شعله ورکرده و تا حد جنون ودیوانگی به پیش تاختند، و حزب نازیست را که طرفدار افسانه « ایده آل ژرمنیک» بود پدید آوردند. هیتلربعنوان بنیانگذار این نظریه معتقد است که «فداکاری موجودیت فدی برای تضمین حفظ نژاد ضروری است» (39) وی در ماده 24 برنامه ها مدون در سال1920 می گوید: « آزادی تمام اعتقادات مذهبی به شرط آنکه بر احساسات اخلاقی نژادی من لطمه ای وارد نکنند، به رسمیت شناخته می شود»(40) هیتلر با اعتقاد به برتری نژاد آلمانی ها، مشغول تهیه نقشه مبسوطی برای اصلاح و رفورم روابط جنسی و کنترل ازدواج وروابط زن و مرد، و اصلاح نژاد گردید. اما جنگ جهانی مانع از آن شد و نتوانیست نقشه خود را به پایان برساند. تفکر فاشیستی از ایتالیا و آلمان، تجاوز کرده و به کشورهای انگلستان و امریکا راه یافت. در انگلستان« سراوسوالدموسلی» درسال 1931 حزب « اتحادیه فاشیست های انگلیس » را تأسیس نمود. و در ایالات متحده امریکا گروهای فاشیستی به نام های از قبیل: پیراهن نقره ای ها و کلمبیان ها، بوجود آمد که برضد سیاه پوستان به مبارزه برخواستند.(41) علاوه برآنچه که به عنوان مصداق های سیاست و رفتارهای تبعیض آمیز ذکر کردیم، حافظه ی تاریخ مصادق دیگری را نیز بیاد دارد، که مجال بیشتری را می طلبد و«تو خود مفصل بخوان از این مجمل»
نتیجه و نظر:
بی تردید، اصل تفاوت، چه در قالب پوست، ملیت، زبان، و... در اندیشه اندیشمندان و در ذهن عامه مردم، پذیرفته شده است. از این رو هیچ فردی؛ قوم، ملیت و زبان و رنگ خود را کمتر از دیگران نمی دانند. اما برخی افراط و تفریط ها و امتیاز بندی های تبعیض آمیز باعث خلق و ایجاد تراژدی های تاریخ گردیده است. در بسیاری از جوامع آنچه باعث ناراحتی اقلیت ها و اقوام در تبعیض قرار گرفته می شود، این است که به آن ها اجازه داده نمی شوند، که همانند سائرین از وسائل عمومی، مثل وسائل حمل و نقل، سینما، مدارس، و سایر امکانات دولتی استفاده کنند. یا آنچه که باعث تبعیض گردیده، مثلا پوست، زبان، ملیت، و... همان را علامت توحش و عقب افتادگی تعریف می کنند. در اروپا سیاه پوستان که به خاطر رنگ پوست شان مورد تبعیض قرار گرفته بود، همان سیاهی پوست را علامت توحش و عقب افتادگی می دانست. از این رو اگر یک سیاه پوست به مقامات عالی علمی نیز می رسید از نظر سفید پوستان ارزشی نداشت، بلکه یک سفید پوست بی سواد و عامی، صرف به خاطر سفیدی پوست، بر یک دانشمند و دکتر سیاه پوست، آن هم صرف به خاطر سیاهی پوست، برتری داشت. بلکه تمامی سیاه پوستان، اعم از با سواد و بی سواد در یک ردیف قرار می گرفتند. هیچ تمایز بین بی سواد و دانشمند سیاه پوست نبود. « یکی از حکام امریکایی در یکی از ایالات به این موضوع استشهاد پیدا کرده بود که با رأی دادن دکتر بوکر که مرد دانشمند بود مخالفت کرده همانطوری که با رأی دادن یک جوان سیاه پوست که کارش واکس زدن بوده است» (42) زیرا به نظر این مأمور دولت، فقط رنگ پوست سبب امتیاز انسان هاست نه مشخصات دیگر. بنابراین برای او یک طبیب و یک واکسی فرقی ندارد و هیچ کدام نباید در انتخابات شرکت کنند. « وقت تئودر روز ولت، رئیس جمهور امریکا، دکتر بوکر را برای ناهار به کاخ سفید دعوت کرد، مورد اعتراض و خشم مردم واقع گردید زیرا او یک سیاه پوست بود گرچه مقام مهمی در امریکا داشت»(43)
زیبا کیست وزیبایی چیست؟
هرچند بسیاری از گذاره چون، نژاد، ملیت، قوم، پوست، سرمایه، طبقه های اجتماعی، و... ملاگ برتری شناخته شده است. اما درگفتمان امروز ما، انتخاب ها، امتیاز ها، ارزش گزاری ها بیشتر روی زیبایی تعلق می گیرد. اما زیبا کیست و زیبایی چیست ؟ تاریخ نشان می دهد، بیشتر سفید پوستان به خود می نازند که نسبت به سائرین زیبا ترند. خصوصا به هیچ عنوان خود را با سیاه پوستان مقایسه نمی کنند بلکه آنان را قابل مقایسه با خود نمی دانند و باور دارند که زیبایی سفید پوستان مورد قبول همه جهانیان است. در حال که این باور عمومیت ندارد، بلکه هیچ نژادی خود را زشت تر از دیگران نمی داند. هرچند برخی سیاه پوستان و خصوصا زنان آنان، نشان داده اند که دوستدار زیبایی سفید پوستان هستند، از این رو با استعمال پودر و صاف کردن موهای خود سعی می کنند تا خود را به زنان سفید پوست شبیه تر نمایند. اما علی رغم آن، هیچ سیاه پوستی، سیاه بودن را عیب نمی داند. زیرا زیبایی شرایط خاص و ثابت ندارد و با تغیر و تفاوت زمان و مکان، زیبایی نیز معنایی دیگری پیدا می کند. مثلا «سیاهان زنی را زیبا می دانند که لاغر اندام نباشد، اروپائیان بر عکس زن باریک اندام را زیبا می دانند. در بعضی از قبائل گوش های بزرگ علامت زیبایی است ورد جای دیگر به لب پاین دختران وزنه ای آویزان می کنند که کشیده و بزرگ شود. و این یکی از شرایط زیبایی زنان است که هرچه لبش دراز تر باشد زیبا تر است. نوشته اند که چینی ها وژاپنی ها مردم ایران را زیبا می دانند ولی تنها عیبی که به نظر آن ها رسیده این است که چشم های ایرانیان کج است. شرط زیبایی زن ایرانی در قرن گذشته این بود که ابروان پر پشت و پیوسته داشته باشد ولی حالا چنین زنی زیبا به نظر نمی آید بلکه ابروان باریک بدون پیوستگی شرط زیبایی است.»(44) نوشته اند که داستان عشق مجنون به گوش خلیفه رسیده و دستور داد که لیلی را حاضر کنند، خلیفه لیلی را زن عادی دید و از این عشق سوزان مجنون تعجب کرد و چنین گفت:
گفت لیلی را خلیفه کاین توئی
کز تو مجنون گشت پریشان وغوی
از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت خامش چون تو مجنون نیستی
بنابراین همانطوری که زیبایی مطلق در اختیار هیچ قوم وطایفه ای خاصی نیست، مصادق و معانی و مفاهیم آن نیز طبق رویکردهای قوم خاصی تعریف نمی شود.

تبعیض در قضاوت فطرت:
 

پیامبر اکرم(ص) فرمود «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِه‏»(45) انسان وقت از مادر زاده می شود، به هیچ طبقه، زبان، قوم ... تعلق ندارد. از این رو همانطوری که به هیچ کدام نمی نازند و نمی بالند، از هیچ کدام تنفر نیز ندارند. اطفال سفید پوست و سیاه پوست، بدون هیچ تنفر و انزجار و با رضایت، با هم و در کنار هم بازی می کنند، یک دیگر را دوست دارند، بچه سفید پوست چون هنوز بر فطرت پاک خویش زندگی می کند، بچه سیاه پوست و یا هر پوست و قوم طایفه ای دیگر را مثل خود می داند. و همینطور بچه ی سرمایه دار، بچه فقیر را دوست دارد، و با او انس می گیرد، تا زمانی که پدران و مادران ، افکار تبعیض و برتری های کاذب را بر روح و جان آنان تزریق نکرده اند. پس از آن رفتار کودکان نیز متمایز و متفاوت می شود، کم کم نسبت به غیر از قوم، طایفه، رنگ، زبان، و... خود فاصله گرفته و در مرور زمان به تنفر و انزجاری منجر می شود که از پدران و مادران به ارث برده است. بنابراین، تبعیض در فطرت انسان نهفته نیست، بلکه عواملی دیگر به آن سمت و سو می کشاند.
گفتار سوم

گفتمان برابری یا تبعیض زدایی در تاریخ:
 

علاوه بر آن که تاریخ، برهه های تاریک و ظلمانی تبعیض را در حافظه دارد، اما اقدامات مهم، مثبت و موثری نیز در جهت رفع تبعیضات، در سطح بین الملل، در برگ های دیگر آن ثبت گردیده است. که هرکدام با عناوین و در قالب های متفاوت به منصه ظهور رسیده است. رفع تبعیض نژادی، تبعیض جنسیتی(46)، تبعیض در امر آموزش(47)، تبعیض در امر استخدام و اشتغال (48) تبعیض دینی و عقیدتی(49) و غیره، از جمله اقداماتی است که برای رفع تبعیض به تصویب رسیده است. که از همه مهمتر، مقاوله نامه بین المللی الغاء کلیه اشکال تبعیض نژادی( آپارتاید(50)) مصوب 21 دسامبر1965 مجمع عمومی سازمان ملل متحد می باشد. که در مقدمه وی چنین آمده است: « نظربه اینکه اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام می دارد که کلیه افراد انسانی به طور آزاد و یکسان از لحاظ حیثیت و حقوق متولد می شوند، و باید بتوانند از کلیه حقوق و آزادی های مندرج در آن اعلامیه، بدون تمایز بخصوص از حیث نژاد، رنگ یا ملیت برخوردار شوند. « نظربه اینکه کلیه افراد بشر در پیشگاه قانون برابر بوده و حق دارند علیه هر نوع تبعیض و هر نوع تحریک به تبعیض، از حمایت یکسان قانون برخوردار شوند « با اطمینان به اینکه فرضیه سیادت و تفوق مبتنی بر اختلاف بین نژادها عملا مردود و اخلاقا محکوم و از نظر اجتماعی غیر عادلانه و خطرناک بوده و تبعیض نژادی نه از لحاظ نظری و نه از لحاظ عملی قابل توجیه نمی باشد، با تأیید مجدد به اینکه تبعیض بین افراد به جهات مبتنی بر نژاد و رنگ و یا ریشه قومی سدی در برابر وجود روابط دوستانه مسالمت آمیز در میان ملل بوده و امکان دارد صلح و امنیت بین المللی و هم چنین همزیستی هماهنگ اشخاص را در داخل یک دولت مختل سازد...به شرح زیر موافقت نمودند.» به موجب ماده1 مقاوله نامه مزبور اصطلاح تبعیض نژادی( آپارتاید) اطلاق می شود به هر نوع تمایز وممنوعیت یا محدودیت و یا رجحانی که بر اساس نژاد و رنگ یا نسب و یا منشأ ملی و یا قومی مبتنی بوده و هدف یا اثر آن از بین بردن و یا در معرض تهدید و مخاطره قرار دادن شناسایی یا تمتع و استیفا در شرایط متساوی از حقوق بشر و آزادی های اساسی در زمینه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و یا در هر زمینه دیگری از زندگی عمومی باشد. دولت های امضا کنند متعهد شده اند که تبعیضات نژادی را به هرشکل و صورتی که باشد ممنوع و ریشه کن سازند، و حق هر فرد را به مساوات در برابر قانون و به ویژه تمتع از حقوق جامعه بدون تمایز از لحاظ نژاد، رنگ، ملیت، قومیت تضمین کنند.

گفتمان برابری درتفکر غربی:
 

بعد از آنکه دنیای غرب، یک دوره از تفکرات تبعیض آمیز قومی ،نژادی، مذهبی و.... را تجربه کرده بودند، دانشمندان که پس از آن درخشیدند، از تساوی انسان ها سخن گفتند، که همین اندیشه ها در تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر نقش فعال و سازنده بازی کردند. ولتر از آن جمله است که می گوید: « آنها که می گویند مردم با هم برابرند، اگر مقصود شان این است که در حق و آزادی و تصرف اموال و در حمایت قوانین با هم برابرند بالاترین حقیقیت را گفته اند»؛ ولی «برابری، هم طبیعی ترین و هم خیالی ترین چیزهای عالم است، طبیعی ترین چیزها است اگر محدود به برابری درحقوق باشد و غیر طبیعی ترین و خیالی ترین چیزهاست اگر مقصود از آن برابری در اموال و قدرت باشد»(51) وی در جواب نامه ژان ژاک روسو که « گفتار درباره اصل عدم مساوات » بود، که در آن بر ضد تمدن و علوم و ادبیات سخن گفته و برگشت به وضع حیوانات و قبایل وحشی را توصیه کرده بود، ولتر چنین جواب داد: « آقای من، کتاب شما را که برضد نوع بشر نوشته بودید دریافت کردم. از این متشکرم. هیچ کس مثل شما این همه هوش و نکته سنجی برای چارپا ساختن انسان به کار نبرده است. با خواندن کتاب شما شخص دوست دارد چهارپا راه برود، ولی چون من شصت سال است که عادت به دوپاه رفتن کرده ام، متاسفانه برای من چهارپاه رفتن امکان ندارد»(52)

گفتمان برابری در اعلامیه جهانی حقوق بشر:
 

اعلامیه جهانی حقوق بشر، در ترویج و گسترش گفتمان برابری، نقش بی بدیلی را بازی کرد، از هنگامه تحقق و تدوین، علی رغم مخالفت ها، توانیست طرح نو در تفکرات جاهلی در اندازد. و در مرور زمان در برابر تمامی این تبعیضات و دسته های فکری و نژادی قد علم کرد، و از تساوی انسان ها، بدون در نظرگرفتن امتیازات زبانی، منطقوی، نژادی، فکری و فرهنگی سخن بگوید. در برخی مواد صریحا از تساوی انسان، درتمامی عرصه ها یاد کرده و در برخی مواد نیز، با واژه های هرکس، هر فرد و.... تلویحا بدان اشاره دارد. مثلا ماده 7 اعلامیه: « همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بی هیچ تبعیضی از حمایت یکسان قانون برخوردار شوند. همه حق دارند در مقابل هر تبعیضی که ناقض اعلامیه‌ی حاضر باشد، و بر ضد هر تحریکی که برای چنین تبعیضی به عمل آید، از حمایت یکسان قانون بهره‌مند شوند» در ماده 2 اعلامیه آمده است: « هر کس می‌تواند بی‌ هیچ‌ گونه تمایزی، به ‌ویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده‌ی سیاسی یا هر عقیده‌ی دیگر، و همچنین منشاء ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر، از تمام حقوق و همه‌ی آزادی‌های ذکر شده در این اعلامیه برخوردار شود. به‌ علاوه نباید هیچ تبعیضی روا داشته شود که مبتنی بر وضع سیاسی، قضایی یا بین‌المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه این کشور یا سرزمین مستقل، تحت قیمومیت یا غیرخود مختار باشد، یا حاکمیت آن به شکلی محدود شده باشد» ماده 10 اعلامیه : « هر شخص با مساوات کامل حق دارد که دعوایش در دادگاهی مستقل و بی‌ طرف، منصفانه و علنی رسیدگی شود و چنین دادگاهی درباره‌ي حقوق و ديونِ وی، یا هر اتهام جزایی که به او زده شده باشد، تصمیم بگیرد» ماده 16:« هر مرد و زني كه به سنِ قانوني رسيده باشند حق دارند بی هیچ محدودیتی از حیث نژاد، ملیت، یا دین با همدیگر زناشویی کنند و تشکیل خانواده بدهند. در تمام مدت زناشویی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در امور مربوط به ازدواج، حقوق برابر دارند.۲. ازدواج حتماً باید با رضایت کامل و آزادانه‌ی زن و مرد صورت گیرد. ۳. خانواده رکن طبیعی و اساسی جامعه است و باید از حمایت جامعه و دولت برخوردار شود» بند2 ماده دوم و ماده سوم میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، هم چنین بند1 ماده دوم و ماده سوم میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، شبیه همان مضمون را تکرارکرده است. بند1 ماده دوم میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی چنین است:«دولت های طرف این میثاق متعهد می شوند که حقوق شناخته شده در این میثاق را درباره کلیه افراد مقیم در قلمرو و تابع حاکمیت شان بدون هیچ گونه تمایزی از قبیل نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر، اصل و منشأ ملی یا اجتماعی، ثروت، نسب یا سایر وضعیت ها، محترم شمرده و تضمین بکنند.»(53)
نقد و نظر:
هرچند اعلامیه جهانی حقوق بشر، در جهت ایجاد روحیه تبعیض زدایی، و نگاه تساوی به انسان ها با فرهنگ ها، زبان ها و رنگ های متفاوت نقش بی بدیل بازی کرده است. اما در برخی موارد گرفتار افراط و تفریط های گردیده است. مثلا اگر با نگاهی تساوی مطلق به انسان ها بنگریم، آن طوری که در اعلامیه جهانی حقوق بشر نگریسته شده است، بی تردید نه تنها خدمت و یا حرمت و کرامت انسان پاسداشته نشده است، ظلم بزرگی در حق انسانیت شده است. انسان ها از نظر کرامت، معنویت، تخصص و مهارت های زندگی به اقسام و دسته های متفاوت تقسیم پذیر هستند. و این تقسیمات مقبولیت جهانی نیز دارد.
مثلا
کودکان:
اگرچه کودکان، در تمامی قوانین و اعلامیه های جهانی، اعم از اسلامی و غربی به عنوان انسان به شمار می رود، و در بسیاری از حقوق با انسان های بالغ برابرند، اما حق رأی دادن ندارد، و همینطور برای احراز برخی ازسمت ها و کاندید شدن در آنها، باید بالغ وکامل باشند، که کودک را واجد این شرایط نمی دانند.
معلولین ذهنی:
در جوامع مختلف و متعدد و شاید در همه جوامع، کسانی که از بیماری ذهنی رنج می برند، از بسیاری از حقوق محروم می شوند، و تازمانی سلامتی ذهنی خود را نیافته اند، این حالت ادامه دارد. علارغم آنکه این استثنا در کلیه قوانین بین المللی پذیرفته شده است، اما اعلامیه جهانی حقوق بشر، به سادگی از کنار آن گذشته، و از تساوی مطلق سخن گفته است.

گفتمان برابری در اسلام:
 

دین مقدس اسلام، پیام جهانی و نجات بخش خویش را با ندای چون «یا ایهاالناس» «یابنی آدم» که شامل همه انسان، بدون تعلقات جغرافیایی، نژادی، اقتصادی، فرهنگی، و... می شود، آغازکرد. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ- وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ- وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى‏»(54) و این اختلاف ها را نه تنهای وسیله برای تفاخر و برتری جوی نمی داند، بلکه آنها را نشانه ای شناسای خداوند بیان کرد «وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمينَ»(55) و تمامی انسان ها را، علی رغم اختلافات فوق، امت واحد می پنداشت: « كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه‏»(56) در جای دیگر دارد: « وَماكانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ» (57) دین مقدس اسلام برای تمامی انسان ها حکم واحد، فعل و عمل واحد « وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»(58) و پاداش و جزای واحد و همینطور عقاب واحد به ارمغان آورد «مَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِأَنْفُسِهِمْ يَمْهَدُونَ»(59) یکی از علل دشمنی یهود با پیامبر اکرم(ص) نیز نگاه بدون تبعیض اسلام و پیامبر نسبت به اقوام و ملیت ها بود:« یکی از علل مخالفت و دشمنی یهود با پیامبر همین بود که آنها می گفتند ما چون از اولاد اسحاقیم، و اولاد فرزندان زن آزاده ای بودند، پس ما از فرزندان اسماعیل برتریم، زرا فرزندان اسماعیل از یک کنیز به دنیا آمدند. اینها ادعا شان تا آنجا رسید که می گفتند خدا تنها ملت یهود را دوست می دارد. به همین مناسب آیه نازل شد که: اگر خود را از خدا می دانید و خدا را واقعا دوست می دارید، پس چرا مرگ را آرزو و استقبال نیم نمائید، و از رسیدن به محبوب فرار می کنید؟!»(60)

برابری زن و مرد در اسلام:
 

اسلام بخاطر یک سری احکام و دساتیری که متعلق به زن یا مرد تنها دارد، مورد سم پاشی های زیادی از سوی دشمنان دین قرار گرفته است. حقیقت این است که اسلام با توجه به شناخت که نسبت به طبیعت، استعداد، توانمندی های متفاوت زن و مرد دارد، در برخی موارد احکام متفاوت را صادر کرده است، و این به معنای تبعیض بین زن و مرد نیست، که با مراجعه به منابع و متون دین مقدس اسلام و با آندک تأمل به آنها، تساوی زن و مرد و همینطور بقیه انسان ها با همدیگر به اثبات می رسد
1.در خلقت: هرگاه خداوند از خلقت زن و مرد سخن می گوید، زن و مرد را برابر می بیند که هر دو از یک جان و از یک ماده آفریده شده است و هیچ یک بخشی از خلقت را بخود اختصاص نداده است. آیاتی فراوان به طرح این مسئله می پردازد، آیه های اول سوره نساء ، 40 و72 نحل، 54 فرقان، 32 و33حجر، 2 علق،61 سوره اسراء، 12 و 189سوره اعراف، 76 ص، 7 سوره ا نفطار، 184 سوره شعراء در این ردیف قرار دارند.(61)
2. در اصل انسانیت. «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»(62)
3.در حقوق و تکالیف. « وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»(63)
4. درداوری و اجرایی قوانین. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ »(64)
5. در حق مالکیت و تصرف در اموال: « لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‏» (65) مردان نصيبى از آنچه به دست مى‏آورند دارند، و زنان نيز نصيبى؛ (و نبايد حقوق هيچ يك پايمال گردد)
6. در عبادت وبندگی: آیات 28 سوره نوح، 35 و73 احزاب، 19 محمد، دراین باب سخن گفته اند.
7.در دعا و نیایش: آیات 19 محمد، 28 نوح، در این بخش قرار دارد.
8.در دنیایی پس ازمرگ و بهشت دوزخ نیز باز هم برابر وجود دارد و اثری از جنسیت دیده نمی شود. آیه های : 69 فتح، 12 و13 حدید، 68 و72 توبه دراین مورد می باشد.
8. در تمایل جنسی: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»(66) علاقه به شهوات يعنى زنان و فرزندان و گنجينه‏هاى پر از طلا و نقره و اسبان نشان‏دار و چارپايان و مزرعه‏ها علاقه‏اى است كه به وسوسه شيطان بيش از آن مقدار كه لازم است در دل مردم سر مى‏كشد با اينكه همه اينها وسيله زندگى موقت دنيا است، و سرانجام نيك نزد خدا است. و همین طور ایات سوره یوسف نیز موید این مطلب است.
9.حد زنا: «الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‏ فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في‏ دينِ اللَّه‏ » (67)هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد؛ و نبايد رأفت(و محبّت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود.
10.حدسرقت: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ»(68) دست مرد دزد و زن دزد را، به كيفر عملى كه انجام داده‏اند، بعنوان يك مجازات الهى، قطع كنيد! و خداوند توانا و حكيم است.
11اطاعت ازرهبری: آیات 1 و20 سوره ا نفال، 92 سوره مائده، 59 سوره نسا، 32 و132 سوره آل عمران این مطلب را به اثبات می رساند. بنابراین؛ دین مقدس اسلام که بر مبنای برادری و برابری استوارگردیده در راستای تبعیض زدای، و زدودن تفاخرات و تمایزات بی اساسی جاهلی، نقش بی بدیلی را ایفا نموده است، مقایسه جزیره العرب متوحش قبل از ظهور اسلام «وَ كُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها»(69) و جزیره العرب متمدن و گسترش یافته بعد از اسلام، ثمره عینی و عملی این نگاه ارزشمند اسلامی است. از این رو برخی دانشمندان مدعی است:« اسلام فکر«برابری عمومی » را که به صورت یک مسئله سیاسی و اجتماعی مطرح است بر پایه های فلسفی و علمی می نشاند تا اولا آن را یک اصل مسلم طبیعی معرفی کند و ثانیا «برابری انسانها » را از «برابری حقوقی» تا درجه «برادری حقوقی» یعنی منشایی، عینی، علمی، طبیعی و آفرینشی ، بالا ببرد و به ا صطلاح خود اسلام «برابری» را تا«برادری» ارتقا دهد»(70)

برابری حقوقی انسان ها در اسلام:
 

باتوجه به دلائل وآیات مربوطه که ذکر رفت انسان اعم از اینکه در قالب زن و مرد باشد یا، متعلق به ملیت ها، نژادها، جغرافیاها، و.... باشد در جهات متعددی اشتراکات متعدد دارند و هیچ گونه تمایز و تبعیض در نگاه اسلامی مطرح نیست. بی تردید انسانهای مساوی باید حقوق مساوی داشته باشند. دهها آیات در قرآن وجود دارد که ثابت می کند همه انسان ها حقوقی مشترک دارند؛ نظیر بهره برداری از آب، غذا، میوه، رود خانه، کوه ها، راههای خشکی و دریا، ماهیهای دریا، منابع زیر زمینی، آسایش شب، داشتن مسکن، ازدواج و غیره دارند. که همه می تواند از مواهب الهی بهره مند شوند و این نعمت ها نباید در انحصار قوم وطایفه و یا ملیت و حکومت خاصی قرارگیرد. ایات ذیل، مصداق عینی از تساوی حقوقی انسان ها را بیان می کند :
الف) میزان بهره برداری ازطبیعت: «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ »(71)
ب) زمین متعلق به همه است: «وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ»(72)
ج)معیشت در روی زمین متعلق به همه است: «وَ جَعَلْنا لَكُمْ فيها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقينَ»(73)
د) نعمت های که درزمین است وآنچه که ازآسمان فرود میابد متعلق به همه است: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَيْناكُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنينَ»(74)
هـ) خداوند خانه های همه را جای آرامش قرار داده است : «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى‏ حينٍ» (75)
و) خداوند شب را برای آرامش وخواب رابرای آسایش همه قرارداده است: «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً»(76)
ز) همه انسان ها ازکرامت برخوردارند وروزی های پاکیزه که درخشکی ودریا است متعلق به همه است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً »(77)
ح) آرامش دریا ونعمت های داخل آن برای همه است : « وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »(78)
ط) خداوند برای همه ی انسان های، از جنس آن ها همسر آفرید، و این نعمتی است که در پرتو آن آرامش، دوستی و صفا میسور است، که مال همه و متعلق به همه است: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»(79)
ک) برای آنکه انسان ها زندگی بدور از اضطراب در زمین داشته باشند، خداوند کوه ها را استوار و راه های در درها برای آنها قرار داد: «وَ أَلْقى‏ فِي الْأَرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَميدَ بِكُمْ وَ أَنْهاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ »(80)

واکاوی احکام متفاوت دراسلام:
 

با توجه به آن که اسلام شدیدا و اکیدا با تبعیض مبارزه کرده است، و در مواد و بند های مختلف اعلامیه جهانی حقوق بشر بدان پرداخته شده است؛ علی رغم آن جوامع بشری هنوز ازآفت بنیان برانداز تبعیض رنج می برد، علت چیست ؟ در دو گذاره دین و حقوق بشر، بیشتر انگشت اتهام تبعیض بسوی دین دراز است، چون دین در احکام خود بین مرد و زن، مومن و کافر، و... تفاوت قائل است. و اعلامیه حقوق بشر انسان را بماهو انسان می نگرد، بدون در نظر داشت جنسیت، مذهب و عوارض دیگر. حقیقت چیست؟ ایا اسلام احکام تبعیض آمیز دارد؟ بانگاه دقیق و عمیق به احکام اسلامی که مبتنی بر مصالح و مفاسد است، جواب آنها را طی دو فقره به بررسی گرفته می شود.

الف: دراسلام تفاوت آری، اما تبعیض نه :
 

فرق تبعیض و تفاوت :
بسیاری از بدگمانی ها و یا سوء استفاده های که نسبت به احکام اسلامی صورت گرفته است، برداشت های نادرست از آن بوده است. تفاوت وتبعیض، از واژگانی است که در عرف عام، به صورت مترادف وهم معنی استعمال می شود، اما در لغت ونگاه دقیق علمی از همدیگر متفاوت هستند. تبعیض(81) : کسی یا چیزی را به طور ناعادلانه بر دیگری ترجیح دادن(82) را تبعیض گویند. در جای دیگر برای تبعیض سه معنی آورده است:
1.در کلی ترین مفهوم آن دلالت دارد بر تمییز و ادراک ، توجه، یا ایجاد تمایز میان چیزها.
2.گاهی برای اشاره به نوع برخورد ها اختلافی دسته های معینی از اشخاص که خواه مطلوب و خواه نامطلوب در جهات و زمینه هایی استفاده می شود که هیچ ربطی با رفتار حقیقی اشخاص که چنین برخوردی با آنان می شود ندارد یا اگر دارد ناچیزاست.
3.نحوه برخورد نامطلوب با دسته های معینی از اشخاص در جهات و زمینه های تحکم آمیز دلالت می کند.(83)
تفاوت: ناهم سانی چیزی با چیز دیگر در شکل، رنگ، اندازه، کیفیت، وضع ومانند آن ها؛ (84) شهید مطهری در این باب گفته است: « تبعيض آن است كه در شرايط مساوى و استحقاقهاى همسان، بين اشياء فرق گذاشته شود، ولى تفاوت آن است كه در شرايط نامساوى، فرق گذاشته شود. به عبارت ديگر تبعيض از ناحيه دهنده است و تفاوت، مربوط به گيرنده.»(85) بنابراین، تفاوت در جای معنی پیدا می کند که استعداد های افراد همسان و مساوی نباشند، و بر اساس استعداد های ناهمسان حقوق ناهمسان به آن ها تعلق می گیرد، و این هیچ اشکالی ندارد.
آن كه هفت اقليم عالم را نهاد
هركسى را آنچه لايق بود داد
سعدى مى‏گويد:
وقتى افتاد فتنه‏اى در شام
هريك از گوشه‏اى فرا رفتند
روستازادگان دانشمند
به وزيرىّ پادشا رفتند
پسران وزير ناقص عقل
به گدايى به روستا رفتند
اما تبعیض، بر رفتاری صدق می کند، که استعدادها ولیاقت ها در نظر گرفته نمی شود، بلکه در شرایط مساوی، برنامه و حقوق متفاوت و ناهمسان در نظر گرفته می شود. یعنی ملاک اعطای حقوق و امتیاز، لیاقت و استعداد نیست، بلکه مسایل چون قرابت، ثروت، فرهنگ، و... در نظر گرفته می شود.

در اسلام تبعیض یا تفاوت؟
 

با توجه به معانی و فرق های تفاوت و تبعیض، پاسخ این پرسش راحت تر می شود که آیا احکام اسلامی، براساس تبعیض پی ریزی گردیده یا تفاوت های ذاتی موجودات و به ویژه انسان. اسلام بر اساس جامعیت و کمالی که دارد، جامعه و دولتی را به رسمیت می شناسد و تأیید می کند، تفاوت ها حفظ شود. زیرا در این نگاه« تفاوتهاست كه به جهانْ زيبايى، تنوع، پيشروى و تكامل بخشيده است»(86)
ارزش های انسانی براساس تفاوت های انسانی :
اسلام بر اساس شناخت که از انسان ها دارد، انسان را موجود مستعد و قابل رشد می داند. طبعا انسان که مراتبی از رشد و کمال را پیموده با انسانی که هنوز در بدو امر است نمی تواند مساوی باشد، تشکل های انسانی در طول تاریخ بشر، این تفاوت ها را حفظ کرده است، و در این جهت انسان را به گروهای زیر تقسیم می کند، که هر دسته برای خود حرمت، کرامت و حقوق خاصی دارد، و این هیچ کدام به معنی تبعیض نیست.
1.انسان طبیعی اولی؛ کسیکه از درون مادر متولد شده و چیزی از کمالات و شایستگی و بایستگی انسانی را نمیداند« وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئا»(87) او از انسانیت فقط همان کالبد جسمانی را دارد و مغز ناشکفته و شخصیت درحالت بذری که در مزرعه وجودش کاشته شده است. با این حال، حتی از موقع قرار گرفتن در رحیم مادر، تا آنگاه که آخرین نفس زندگی خویش را برآورد دارای حقوق انسانی بوده و احترام و حفظ ارزشهای او لازم است.
2.انسانی که بارشد نسبی شخصیت توانسته است دیگر انسان ها را هم مانند خود درک کرده وزندگی خودرا برمبنای اصول وقوانینی قرار داده است که هماهنگی با زندگی دیگر انسان ها را پذیرفته ولذائذ وآلام وشایستگی وبایستگی های آنا را بامقایسه باخویشتن به حساب آورده وبرای مراعات حال آنان برمبنای اصول وقوانین، در درون خود احساس تعهد می نماید. این انسان علارغم داشتن حق حیات ولزوم احترام برموجودیت آنان، دارای ارزش بالاترازصنف اول می باشد.
3.انسان که با شخصیت او با وصول به رشد و کمال بیشتر توانسته است موجودیت خود را با استناد به آغاز و انجام معنی دار، در جهانی معنی دار تفسیر معقول نموده. و برای خود و جهان مبدئی توانا، دانا و بی نیاز مطلق قائل است، و آن را هدف دارمی داند و معتقد است :« رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَك‏»(88)
روزگار چرخ وانجم سربه سرزیبا ستی
گرنه این روزدراز دهر را فرداستی
و این درک و شعور و اعتقاد ارزشی دیگری را برای او ثابت می کند که گروه اول و دوم فاقد آن بود.
4.انسانی که برعلاوه اعتقاد بر مبدأ و معاد زندگی، و رفتار متعهدانه، از نمایندگان خداوند در روی زمین، که پیامبران نامیده می شوند، نیز تبعیت می کند. و به یکی از ادیان حقه(89) مانند یهود، نصارا، زرتشتیان مسلمین معتقداند.
6.انسانی که اسلام را پذیرفته و به وی معتقدشده است. و منظور از اسلام همان دین الهی است که پیامبرن الهی آن را تبلیغ نموده است، و خداوند نیز فرموده است:« وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»(90) و به محمد ابن عبدالله(ص) خاتمه یافته است. « ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ »(91)
7.انسان های که علاوه بر پذیرش اسلام، خود به درجه ای از کمال و تقویی نیز رسانیده است، یعنی صنف رشد یافتگان حیات معقول، که در اصطلاح قرآن کریم به «اتقی»(92) تعبیر شده است(93) در تفکر اسلامی، گروه های فوق هر کدام از ارزش و حرمتی خاصی بر خوردار است، گروه اول، فقط بعنوان انسانی شناخته شده و بدلیل «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَم‏»(94) از کرامت و حقوق اولیه انسانی بر خوردار است، اما گروه های بعدی که پله های از رشد و تکامل را طی کرده است، بی تردید به کرامت های ارزشی، حرمت و شخصیت انسانی خویش نیز افزوده است. قرآن کریم در موارد متعدد ارزش ها را بیان کرده است به عنوان نمونه به چندتای از آن اشاره می شود:
الف) تقوی: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»(95)
ب) جهاد: «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيما»(96) ج) علم) « هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ »(97)
ب: جهانی سازی فرآیند طبیعی احکام اسلامی است:
بانگاه و تأمل بر احکام اسلامی، تئوری تبعیض، در آنها جایگاهی ندارد، و بی تردید می توان گفت؛ این اتهام نیز چون اتهامات دیگر که بر دین وارد کرده اند ناشی از غفلت و بی خبری منتقدان از متون و محتویات دین اسلام است. چون خانواده و جامعه که در دین اسلام ترسیم شده کاملا بدون تبعیض و در نظر داشت ملیت، زبان و طبقات اجتماعی و یا جنیست است. در مسئله جنیست، عدم تساوی زن و مرد به معنی تقدم جنسیت بر انسانیت نیست، و یا فرا دستی مطلق مرد و فرودستی مطلق زن نست، بلکه در اندیشه اسلامی انسان ها از جنس مذکر و مونث آفریده شده اند (98) و هرکدام از زن و مرد بهره خویش را می برند(99) همانطوری که ذکر رفت؛ مردمان امتی واحد و یگانه بوده، و تمایز رنگ و زبان آنان نه مایه ی امتیاز و نه نشانه ای برتری است بلکه نشانه های قدرت الهی است، و تفاوت قبیله ای وطایفه ای نه تنها نشانه تبعیض و برتری نیست بلکه راهی برای شناسای بهتر و هماهنگی و همگرایی است. بی تردید در تفکر اصیل اسلامی، تفاوت های نژادی، زبانی، رنگ، و... در زمره مسائل محوری یا اموری ارزشی محسوب نمی شود، بلکه از امور عرضی بوده که در شرایط خاص از زمان و مکان پدیدارمی شود. اسلام می کوشد تا همه انسان ها را در نهایت در یک جامعه جهانی، بدون هرگونه تبعیض و امتیاز طبقاتی گرد هم آورد و جهانی شدن بعنوان یک فرآیند طبیعی و جهانی سازی به عنوان یک برنامه اسلامی مورد تأیید و تأکید قرآن و اسلام است. اسلام از انسان ها می خواهد که در نهایت با حفظ اصول و در نظر داشتن اختلاف های ملی و حتی شریعتی خود در یک اجتماع کلان و واحد انسانی جهانی گردهم آیند و به اصول و ارزش های مشترک توجه کنند. از این رو مردم را به کلمه یگانگی فرامی خواند(100) و در برنامه های تشریعی، پیروان شریعت های مختلف را به گرد آمدن بر نقاط مشترک بر یکدیگر فرامی خواند (101) بدین ترتیب جامعه جهانی آرام، و امن با احترام متقابل با تفاوت فرهنگ ها و ملیت ها را پی می ریزد؛ پاک شمردن طعام اهل کتاب(102) و دستور به رفتار انسانی مجاز شمردن معامله و داد و ستد با ایشان(103) و نهی از مجادله و درگیری های کلامی و حرام دانستن اهانت به مقدسات و فرهنگ های آنها(104) اقدامات و گام های مثبت است که اسلام در ایجاد جامعه جهانی بدون تبعیض بر داشته و می دارد.
نتیجه و نظر:
باتوجه به دلائل قرآنی و روایی که یاد آوری گردید، این نتیجه به دست می آید:
الف ) در احکام اسلامی هیچ گونه تبعیض از نظر حقوق و ارزش بین انسان ها وجود ندارد، اما برخی احکام که می توان از آن ها حکم متفاوت را استنباط کرد، تأمل و دقت دانشمندان را می طلبد، که میان احکام متفاوت و تبعیض آمیز تفاوت قائل شوند، زیرا نگاه مساویانه به انسان بما هو انسان ممکن است ظلم به انسان ها باشد، لذا اسلام بانگاه متفاوت، به اقامه عدل پرداخته است.
ب) بی تردید در تمامی مکاتب و تفکرات؛ بین مبانی و رویداد های سیاسی اجتماعی، تفاوت قائل می شوند، از اندیشمندان روشنفکر توقع می رود، در مورد احکام اسلامی نیز این انصاف را داشته باشند، که مبانی اسلام، ممکن است غیر از آن چیزی باشد که در ممالک اسلامی اتفاق می افتد، به تعبیر دیگر، آنچه که در ممالک و کشورهای اسلامی بوقوع می پیوندد لزوما برگرفته از احکام و مبانی اسلامی نیست
 
نتیجه:
هر چند تبعیض، در تداوم تاریخ در زندگی انسان ها سایه افگنده است، اما برنامه ها و اقدامات که در راستایی تبعیض زدایی، صورت پذیرفته، بی تأثیر نبوده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر، هرچند به نوع خود، منحصر به فرد، موثر و مفید بوده است. که توانست در برابر جریان های بزرگ تبعیض گرا قد علم نموده و درد های وآلام به وجود آمده از آن را تا جای تسکین دهد. اما در این مسیر گرفتار افراط و تفریط های نیز گردیده، که نمی توان به فرآیند آن اعتماد کامل داشت. اما اسلام، با طلوع و تبلور خویش، دیوار های بزرگ تبعیض جنسیتی، قومی، نژادی و... را فرو ریخت، و امت واحده انسانی که در آن انسان ها با صلح و سلم و تساهل و تسامح در کنار هم زندگی کند را به ارمغان آورد. از آن جهت که منبع برنامه های اسلامی، علم و حکمت خداوندی است و توسط انسان های معصوم به برای سعادت بشر، به ما رسیده است، نقص و کاستی در آن راه ندارد. لذا هرکسی را با توجه به استعداد و شایستگی که دارد، حرمت و کرمت ارزانی اش داشته است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِلْعالِمينَ ( الروم /22)
2.discrimination
3.سندهای جهانی حقوق بشر، مرکز تحقیقات فقهی قوه قضاییه، ص 223
4. حقوق بشر وآزادی های اساسی، دکترسیدمحمد هاشمی، ص 580
5. غرب و بقیه: گقتمان وقدرت، استوارت هال، ص61
6. همان، ص 64
7. قاموس قرآن، ج 3، ص 301
8. لسان العرب، ج 12، ص 294
9. سوره آل عمران/ 19
10. سوره مبارکه آل عمران/ 83
11. «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّين‏» سوره مبارکه احزاب/40
12. «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا» سوره مبارکه مائده/ 3
13. غرب و بقیه: گقتمان وقدرت،،ص34
14. همان، ص 35
15. همان، ص 35
16.اقتباس: همان، ص 35
17. همان، ص 35
18. سوره انعام، 2
19. اعراف، 189
20. غرب و بقیه: گقتمان وقدرت،ص 96
21. همانجا
22. bartolome de las casas
23. همان، ص 97
24. همانجا
25. chattel
26. همانجا
27. اسلام و حقوق بشر، زین العابدین قربانی، ص 109- 110
28. نژاد و تبعیض نژادی، احمد تاج بخش،ص 44
29. همان،ص 46
30. اسلام و حقوق بشر، زین ا لعابدین قربانی، ص 111
31.همان، ص 112
32. نژاد و تبعیض نژادی، احمد تاج بخش،ص 29
33. همانجا
34. ainou
35. همان، ص 29
36. همان،ص 30
37. همان،ص 29
38. نظریه فاشیستی توسط «بنی تو موسولینی» تدوین وبین سال های 1922تا 1943به اجرا درآمده است
39. حقوق بشر و ازادی های اساسی، سید محمد هاشمی،ص 149
40. همان،ص 150
41. اسلام و حقوق بشر، زین العابدین قربانی، ص 117-119
42. نژاد و تبعیض نژادی، احمد تاجبخش، ص 41
43. همان، ص 43
44. همان، ص 36-37
45. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ج‏58، ص187-
46. اعلامیه تبعیض از زن مورخ 7 نوامبر 1967 مجمع عمومی سازمان ملل متحد، و مقاوله نامه حقوق سیاسی زنان ،مصوب 20 دسامبر 1952 و کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان مصوب 18دسامبر 1979میلادی( مطابق با 28/9/ 1358 شمسی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد- و اعلامیه کنفرانیس جهانی زن، پکن، سپتامبر 1995
47. مقاوله نامه مبارزه باتبعیض در آموزش مورخ 15 دسامبر1960مصوب سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) (ماده 1)
48. مقاوله نامه شماره 111 راجع به منع تبعیض در امور مربوط به استخدام و اشتغال مورخ 4ژوئن 1958( ماده1)
49. اعلامیه محو تمام اشکال نا بردباری و تبعیض دینی و عقیدتی 1981 ( ماده 2)
50. aparteid
51. تاریخ فلسفه، ویل دورانت/ عباس زریاب، (ویرایش سوم)، چ18، ص 222-223
52. همان، ص 224
53. حقوق بشراز منظر اندیشمندان، پژوهش و تدوین، محمد بسته نگار، ص 351- 352
54. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ، ج‏73 ،ص 350
55. سوره روم/ 22
56. سوره بقره/ 213
57. سوره یونس/
58. سوره حشر/ 7
59. سوره روم / 44
60. مبانی انسان شناسی در قرآن، عبدالله نصری، ص 255
61. به نقل زا : حقوق بشر از منظر اندیشمندن، پژوهش و تدوین ؛ محمد بسته نگار، ص246- 247
62. الحجرات / 13
63. سوره حشر/ 7
64. سوره نحل/ 97
65.نساء / 32
66. سوره آل عمران/ 14
67. سوره نور/ 2
68. مائده/ 38
69. آل عمران، 103
70. حقوق بشرازمنظر اندیشمندان، ص 354
71. سوره بقره/ 29
72. سوره الرحمن/ 10
73. سوره الحجر/ 20
74. الحجر/ 22
75. نحل/ 80
76. فرقان/ 47
77.اسراء / 70
78. نحل / 14
79. روم/ 21
80. نحل/15
81. discrimination
82. فرهنگ بزرگ سخن، ص1610
83. دایره المعارف بزرگ نو، (10 جلدی) ص1704
84. فرهنگ بزرگ سخن، به سر پرستی حسن انوری،ص 1806
85. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى ،ج‏1،ص125
86. مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏2، ص: 113
87. سوره نحل/ 78
88. سوره آل عمران/ 191
89. البته منظور از ادیان حقه، آن ادیانی است که ظهور آنان وابسته به فوق طبیعت بوده و موجودیت فعلی آنان تا آنجا که موافق منطق عقلانی است ، از دیدگاه اسلام مورد قبول است./ حکمت اصول سیاسی اسلام، محمدتقی جعفری، ص 333
90. سوره آل عمران /85
91. سوره احزاب/ 40
92. سوره حجرات / 13«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏ »
93. برگرفته از: حکمت اصول ساسی اسلام، ص 357- 360
94. سوره اسراء/70
95. حجرات/ 13
96. سوره نساء/ 95
97. سوره زمر/ 9
98. حجرات، 13
99.سوره نساء/ 32 «لرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْن‏ »
100. آل عمران/64(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُم‏ )
101. همان
102. مائده/5(الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُم‏)
103. ممتحنه، /8(لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ
104. عنکبوت/ 46 ( وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)
 

منابع :
1.قرآن کریم
2.اسلام وحقوق بشر، زین العابدین قربانی، انتشارات کتابخانه صدرا، تهران، [بی تا]
3.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسى، اسلاميه‏، تهران، ‏(بی تا)
4.تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، (ویرایش 3) تهران، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی، 1373
5.حقوق بشر از منظر اندیشمندان، پژوهش و تدوین ؛ محمد بسته نگار، تهران، انتشار، 1380
6.حقوق بشر و ازادی های اساسی، سید محمد هاشمی، تهران، میزان، 1384
7.حکمت اصول سیاسی اسلام، محمد تقی جعفری، تهران، موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، 1385
8.دایره المعارف بزرگ نو، مولف و مترجم: عبدالحسین سعیدیان، تهران، علم و زندگی، 1384(10 جلدی)
9.سندهای جهانی حقوق بشر، مرکز تحقیقات فقهی قوه قضاییه، گروه حقوق بشر، مسول گروه: امیر غنوی، انتشار:فروردین 1385، ص 223
10.غرب و بقیه: گقتمان و قدرت، استوارت هال، ترجمه: محمود متحد، تهران، آگه، 1386
11.فرهنگ بزرگ سخن، به سر پرستی حسن انوری، تهران، سخن، 1381
12.قاموس قرآن، سيد علي اکبر قرشي، تهران، دار الکتب الاسلاميه،1412
13.لسان العرب، محمد بن اکرم ابن منظور، بيروت، دار صادر،1414
14.مبانی انسان شناسی در قرآن، عبدالله نصری، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی، ( بی جا) 1372
15.مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى‏، شهيد مطهرى، انتشارات صدرا، تهران‏
16.نژاد و تبعیض نژادی، احمد تاج بخش، تهران، آرین، 1376
17نهج البلاغه، سيد شريف، رضي، قم، هجرت،1414



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط