سوگواري هاي محرم در سيره و سنت معصومين (ع) (1)

در جهان اسلام آن روز سه منطقه بسيار حساس وجود داشت که عبارت بودند از کوفه، دمشق و مدينه، کوفه مرکز فرمانروايي حضرت علي (ع) شهري بود در دل عراق و سرزمين هايي از ايران مثل خراسان، طبرستان و ري زير نظر اين قلمرو اداره مي گرديد، در واقع مرکز ايالت وسيعي بود که عراق و ايران را در برمي گرفت، دمشق هم موقعيت استراتژيکي خاصي داشت چرا که مرکز خلافت امويان به شمار مي آمد و از سويي سراسر شامات، سوريه و تا حدودي
يکشنبه، 28 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سوگواري هاي محرم در سيره و سنت معصومين (ع) (1)

 سوگواري هاي محرم در سيره و سنت معصومين (ع) (1)
سوگواري هاي محرم در سيره و سنت معصومين (ع) (1)


 

نويسنده: غلامرضا گلي زواره




 

خروش ها و خيزش ها
 

در جهان اسلام آن روز سه منطقه بسيار حساس وجود داشت که عبارت بودند از کوفه، دمشق و مدينه، کوفه مرکز فرمانروايي حضرت علي (ع) شهري بود در دل عراق و سرزمين هايي از ايران مثل خراسان، طبرستان و ري زير نظر اين قلمرو اداره مي گرديد، در واقع مرکز ايالت وسيعي بود که عراق و ايران را در برمي گرفت، دمشق هم موقعيت استراتژيکي خاصي داشت چرا که مرکز خلافت امويان به شمار مي آمد و از سويي سراسر شامات، سوريه و تا حدودي مصر را اداره مي کرد، مدينه نيز مرکزي براي حجاز، شبه جزيره عربستان و يمامه محسوب مي شد مخصوصاً با سابقه ي تاريخي که اين شهر داشت و در آن جا نهضت اسلامي گسترش يافته و رشد و توسعه آيين محمدي صورت گرفته بود، به علاوه اصحاب، تابعين و اهل بيت پيامبر اغلب در اين شهر سکونت داشتند.
بنابراين با منقلب شدن شهرهاي کوفه دمشق و مدينه پايه هاي انقلاب حسيني و حماسه عاشورا در سراسر قلمرو عظيم و گسترده ي دنياي اسلام استوار مي گرديد، با اين وصف حضرت امام سجاد (ع) و ديگر بازماندگان حضرت اباعبدالله الحسين درست دقت کردند که حرکت خويش را در اين سه شهر آغاز کردند، سخنراني زينب (س)، علي بن الحسين و ديگران نخست در کوفه، بعد در دمشق و سپس در مدينه و نيز سوگواري اهل بيت امام در اين نقاط و همگامي مردم با آنان سيماي کريه ستم اموي را افشا کرد و اعتراضات گسترده اي را عليه متجاوزان خاندان بني اميه بوجود آورد و مي توان گفت بر افتادن اين سلسله و انتقال خلافت از دودمان آلوده مذکور به حاکماني ديگر به دنبال ماجراي کربلا صورت گرفت. (1)
در اواخر حکومت امويان و در آستانه ي روي کارآمدن عباسيان، عاشورا رسماً روز ماتم عمومي و سالروز شهادت امام حسين (ع) اعلام گرديد، اما بني عباس وقتي اين هيجان هاي مذهبي و مقدس را مشاهده کردند نه تنها براي برپايي مجالس سوگواري تنگناهايي بوجود آوردند و در اين باره به اختناق سياسي افزودند، متوکل عباسي اين فشارها را چنان شدت بخشيد که مرقد امام حسين و اطراف آن را مورد تخريب قرار داد و مردم را از زيارت مزار آن حضرت بازداشت و زايرين را دستگير و روانه زندان هاي مخوف مي ساخت. (2)

کوفه در التهاب
 

جانيان اموي اسيران دشت نينوا و بازماندگان حادثه عاشورا را همراه سرهاي بريده شهيدان کربلا به سوي کوفه حرکت دادند، وقتي آنان به اين شهر وارد شدند، مردم براي مشاهده ي آنان در اطرافشان اجتماع کردند و چون پرسيدند شما کدام اسيران هستيد، جواب دادند از آل محمد هستيم اهل کوفه در آن حال به گريه و ضجه پرداختند، امام سجاد فرمود: آيا براي ما نوحه سرايي مي کنيد.
پس جوانان ما را چه کسي کشته است؟ در اين اثنا آن حضرت، زينب کبري، ام کلثوم و دختر امام حسين (ع) در بياناتي حقايقي را باز گفتند و به افشاي نيرنگ هاي کم رنگ فرمانروايان اموي پرداختند و بعد از خطبه اي که مي خواندند مي گريستند، کوفيان با شنيدن اين سخنان و تأثر اهل بيت امام حسين (ع) چنان به سوگواري پرداختند که کمتر روزي کسي آنان را با عده اي از بانوان کوفه در همان سال 61 هجري در کربلا به مزار امام حسين (ع) جمع شدند و مدت يک هفته نوحه سراي و عزاداري کردند و برخي از آنان که نازا و عقيم بودند صاحب فرزند گرديدند. (3)
شيخ مفيد روايت کرده است وقتي رأس مقدس امام حسين از کربلا به کوفه رسيد و اهل بيت امام حسين (ع) به عنوان اسيران رخداد عاشورا به کاخ ابن زياد آمدند، او با چوبي به دندان هاي حضرت مي زد و مي خنديد، در اين حال زينب دلش به درد آمد و گريست و گفت: اي ابن زياد به جان خودم تو بزرگان مرا کشتي...
با مشاهده ي اين وضع و اعتراض برخي از حاضران در مجلس چون انس بن مالک و زيد بن ارقم صداي گريه و ناله از ميان جمعيت برخاست. (4)
منابع ديگري افزوده اند وقتي فاطمه دختر امام حسين (ع) خطبه اي براي کوفيان ايراد کرد، کوفيان صداي خويش را به گريه و زاري بلند کردند و گفتند تو را بس است اي دختر پاکان، قلب ما را آتش زدي، گلوهاي ما را خشک کردي و اندرون ما را شعله ور ساختي، آنگاه آن بانو ساکت گرديد، بعد از خطبه امام سجاد نيز صداي مردم از هر سو به گريه بلند شد و آنان به يکديگر مي گفتند هلاک شديد و نمي دانيد. (5)
زينب کبري (س) که زبان علي در کامش بود به مردم اشاره کرد ساکت شوند، پس نفس ها برگشت و خاموشي بر آن جمع حاکم گرديد آنگاه بياناتي مهيج بر زبان آورد و خطاب به کوفيان گفت: اي بي وفايان به حال ما گريه مي کنيد، اشکتان خشک مباد و ناله شما فرو ننشيند، براي آخرت خويش کردار زشتي فرستاده ايد، آري به خدا بايد زياد گريه کنيد و کمتر بخنديد که دامن خويش را به ننگي آلوده نموده ايد.
سيد بن طاووس بعد از نقل اين خطبه از بشربن خزيم اسدي که در آن مجلس حضور داشته است مي افزايد: قسم به خداوند آن روز مردم را حيرت فرا گرفته بود، در حالي که دست ها را بر دهان گذارده و مي گريستند. (6) عبدالله فرزند ضعيف ازدي با قصيده اي پرشور و طولاني که در رثاي سالار شهيدان در حضور ابن زياد سرود مجلس وي را تحت تأثير قرار داد و به همين دليل به دستور عبيدالله فرزند زياد، حاکم کوفه، کشته شد، او در اشعاري حزن انگيز گفت، خورشيد درخشان دچار کسوف و تيرگي گرديد زيرا مصائب سختي در کربلا به وقوع پيوست و تمامي آفاق آشکارا از اين بابت گريان گشتند. (7)
طبري از سوگواري در منزل يکي از جنايت کاران کربلا گزارشي ارائه داده است، او خولي بن يزيد ازدي مي باشد که سر امام را از عمر سعد تحويل گرفت و براي دادن بشارت به عبيدالله و گرفتن پاداش قبل از ديگران به کوفه حرکت و چون با بسته بودن دارالاماره مواجه شد به خانه برگشت و آن سر مبارک را در تنور منزلش پنهان نمود، همسرش بعد از آگاهي شروع به ناله و فرياد نمود و براي مظلوميت امام حسين (ع) سخت گريست و منزل اين ستمگر خائن را ترک گفت. (8)

شيون در شام
 

سوگواري براي اباعبدالله و ساير شهيدان کربلا، با انتقال اسيران به شام، به سرزمين مذکور منتقل شد و محفل شادماني و عياشي يزيد را به مجلس عزا تبديل کرد. از کساني که بعد از ورود اهل بيت امام حسين (ع) به دمشق، تحت تأثير مظلوميت شهيدان کربلا قرار گرفت. خالد بن معدان است که از جمله بزرگان تابعين نزد اهل سنت مي باشد، وي در همان آغاز ورود کاروان حسيني به شام که پيشاپيش اسرا و سرهاي بريده وارد مرکز حکومت اموي گرديد به شدت متأثر شد و گريست و از شدت اندوه به مدت يک ماه از مردم کناره گيري کرد و در حيرت و ماتم فرو رفت، بعد از آن که دوستانش به ديدنش رفتند، در رثاي امام حسين (ع) اشعاري سرود که ترجمه بخشي از آن ها چنين است: اي فرزند دختر پيامبر با سر شما آمدند در حالي که به خون آغشته بود، با قتل شما گويي آشکارا، عمداً پيامبر را کشتند، شما را با لب تشنه شهيد نمودند و در اين جنايت تأويل قرآن و وحي را در نظر نگرفتند، هنگام انجام اين جنايت تکبير مي گفتند اما با قتل تو تکبير و تهليل را نيز در معرض تهديد قرار دادند. (9)
اهل بيت امام حسين (ع) در حالي به شام منتقل شدند که بر فراز شتران به غل و زنجير کشيده شده و آفتاب داغ سيماي آنان را سوزانيده بود، دست هاي اين عزيزان به گردن ها بسته و در بازار دمشق گردانيده مي شدند وقتي اسيران را به بارگاه يزيد بردند زينب کبري با مشاهده سر بريده برادر بسيار ناليد و با گريه اي جانسوز فرياد زد اي حسين اي حبيب خدا اي فرزند مکه و مدينه و پسر سرور زنان جهان فاطمه زهرا (س)، هر کس در آن مجلس بود با شنيدن اين سخنان گريست.
 
يزيد لعين بر لبان مبارک و دندان هاي امام حسين (ع) چوب مي زد، زينب با مشاهده ي اين وضع ناليد و با خود نجوا کرد که اي کاش خواهرت نبود و تو را به اين وضع نمي ديد، بعد مطالبي سوزناک بيان داشت که اهل مجلس را به گريه واداشت، از آن پس سه روز عزاداري برپا شد و اين نخستين مجلس سوگواري عمومي بود که در دمشق و در حضور يزيد براي امام سوم و يارانش برپا گشت، وقتي اسيران را به خانه اي در مجاور محل اقامت فرزند معاويه انتقال دادند تا چندين روز بر حادثه کربلا نوحه سرايي مي کردند و مورخان مي گويند اين زنان بني هاشم نبودند که مي گريستند بلکه زنان شامي هم اشک خود را تقديم حماسه آفرينان محرم کردند. (10)
بر اثر فعاليت هاي تبليغي امام زين العابدين (ع) و حضرت زينب (س) و تنفر روزافزون مردم، يزيد چهره اي نادم به خود گرفت و اجازه داد حتي اطرافيان درباره ي کربلا احساسات دروني خود را بيان کنند. از آن جمله وقتي اهل بيت سيد الشهدا (ع) به منزل يزيد رفتند هيچ زن و دختري از خاندان او باقي نماند مگر اين که همگام با اسيران به سوگواري پرداختند. (11)
يزيد خطيبي را فرا خواند تا بر بالاي منبر برود و امام حسين و خاندانش را نکوهش کند او چنين کرد و در دفاع از معاويه و يزيد زياده روي نمود، امام سجاد (ع) بر اين سخنران اعتراض نمود و از يزيد خواست اجازه دهد سخناني بر زبان آورد که خدا را خشنود نموده و براي حاضران پاداشي در بر داشته باشد، سرانجام با حمايت مردم، يزيد رضايت داد امام به منبر برود، امام چهارم پس از ستايش خداوند و مدح رسول اکرم (ص) به معرفي خاندان خويش پرداخت و حقايقي را براي حاضران بازگفت که ناگهان صداي شيون مردم بلند شد، يزيد از اين که عزاداري مذکور تبديل به يک قيام فراگير گردد دستور داد مؤذن اذان بگويد و وقتي او گفت: اشهد ان محمد رسول الله، حضرت فرمود صبر کن تا جمله اي در اين ارتباط به مردم بگويم. اي يزيد آيا پيامبر جد توست يا جد من؟ اگر بگويي جد توست که دروغ مي گويي و اگر اعتراف مي کني که نياي من است، پس چرا فرزندش را کشتي، اهل بيتش را اسير و فرزندان سبط او را آواره ي بيابان ها نمودي و چندان به بازگويي حقايقي پرداخت که صداي گريه مردم بلند گرديد و سوگواري ها شدت گرفت و موج اين ماجرا در شهر انتشار يافت و يزيد ناگزير گرديد رفتار خود را نسبت به خاندان اباعبدالله و امام سجاد (ع) عوض کند و هنگام حرکت کاروان اسيران از شام به جانب مدينه، دستور داد با تشريفاتي اهل بيت را ببرند و نسبت به آنان با تجليل و تکريم برخورد گردد، افکار عمومي هم دگرگون شد و مردم بيدار شدند و هيجاني در آنان پديد آمد و اسباب ناراحتي و فشارهاي رواني دودمان بني اميه را سامان داد. (12)

ماتم داري در مدينه
 

با استناد به پاره اي روايات و استنباط از منابع تاريخي اسيران کربلا بعد از بيرون آمدن از شام در بيستم صفر سال 61 يا 62 هجري که مصادف با اربعين حسيني بود به قتلگاه شهيدان عاشورا رفتند و براي آنان مجلس سوگ و ماتم برپا کردند، برخي اصحاب و ياران ائمه هدي نيز به اين جمع پيوستند و ساکنين آن نواحي اجتماع مذکور را گسترش دادند، مي گويد جابر بن عبدالله انصاري نخستين صحابي پيامبر و حضرت علي (ع) است که موفق گرديد در روز اربعين مرقد امام حسين را زيارت کند. (13)
کاروان اهل بيت پس از زيارت مرقد امام حسين و ديگر حماسه آفرينان عاشورا، به سوي مدينه حرکت کرد، اين شهر آمادگي بهتري براي بزرگداشت قيام کربلا داشت و بانوان هاشمي در همان موقعي که متوجه شدند امام حسين (ع) مي خواهد از مدينه بيرون برود، دسته جمعي نوحه سرايي کردند، حضرت از آنان خواست ديگر بس است، زنان بني عبدالمطلب گفتند پس سوگواري را براي چه کسي نگاهداريم، اين هجرت شما بوي جدايي دائمي مي دهد و همچون روزي است که پيامبر، فاطمه زهرا (س) و امام علي (ع) به سراي ديگر شتافتند. (14)
بشير بن جذلم که مرثيه سرا بود و ذوق شعري داشت مي گويد وقتي آن قافله به حوالي مدينه رسيد امام زين العابدين (ع) فرمود. تو به داخل شهر برو و خبر شهادت امام را به مردم بده، او مي گويد سوار بر مرکب خويش گرديدم و با شتاب، خود را به مسجد النبي رسانيدم و ضمن گريه اشعاري را خواندم:
اي ساکنان يثرب (مدينه) ديگر در شهر نمانيد چون امم حکسين کشته شد و اشک هاي مداوم از ديده ها جاري سازيد، بدنش در کربلا به خون آغشته گرديد و سرش بر نيزه ها در حال گردش است. بشير مي افزايد به مردم گفتم علي بن الحسين با عمه ها و خواهرانش نزد شما آمده اند و من قاصد او به سوي شما هستم، پيک کاروان (بشير) خاطر نشان نموده است مردم از خانه ها بيرون آمدند و براي استقبال در مسير ورودي شهر آماده شدند امام سجاد (ع) از خيمه اش بيرون آمد در حالي که با دستمالي اشک هاي خود را پاک مي کرد، براي ايشان کرسي گذاشتند، امام بر روي آن نشست تا سخن بگويد ولي گريه مجال نمي داد، با ديدن اين وضع المناک فرياد مردم از هر سو به ناله و زاري بلند شد و هر کدام به امام چهارم تعزيت و تسليت مي گفتند، با فرو نشستن هيجان هاي مردم امام خطبه غرايي خواند آنگاه کاروان وارد مدينه گرديد، شهر از آن زمان چندين روز متوالي شاهد مجالس عزا بود و نوحه هاي دردآوري شنيده مي شد. (15)
دسته جات سوگوار بانوان از منزل زينب کبري(س) به سوي حرم پيامبر و از آن مکان مبارک به منزل ام البنين (همسر حضرت علي و مادر ابوالفضل العباس) در حال رفت و آمد بود. (16)
دختر عقيل بن ابي طالب وقتي خبر شهادت امام حسين و يارانش را شنيد ضمن آن که ابياتي سوزناک مي خواند همراه خواهرانش براي کشته هاي کربلا عزاداري مي کردند. (17)
رباب دختر امرءالقيس (همسر امام حسين) در مدينه يک سال تمام با اندوهي ويژه مجلس سوگواري برپا داشت، زنان مدينه همراهش مي گريستند و آنقدر اين بانو گريه کرد که اشک ديدگانش خشک شد. ام البنين دختر حزام کلابيه که فرزندانش در کربلا به شهادت رسيدند، هر روز به قبرستان بقيع مي رفت و براي چهار پسرش با ناله اي دردناک و دل سوز ندبه مي کرد، به طوري که مردم جمع مي شدند و به گريه هايش گوش مي دادند و متأثر مي شدند او ضمن گريه در رثاي فرزندان شهيدش اشعاري غمناک مي خواند. (18)
بعد از آن که اسراي کربلا به مدينه بازگشتند و عزاداري براي حماسه آفرينان طف در اين شهر اوج گرفت يک نوع هيجان همراه با آگاهي و بيداري، مردم مدينه را به تحرک و موضع گيري عليه دستگاه اموي وادار کرد و نفرت و انزجار آنان هر روز از ستمگران عصر خويش افزايش مي يافت و آن سيما و کارنامه اي که خيلي وقت پيش روشن و آشکارا ديده بود رفته رفته پيش روي آنان قابل تشخيص بود.
والي وقت مدينه يعني عثمان بن محمد ابي سفيان که جواني مغرور و کم تجربه بود وقتي مشاهده کرد اهالي اين ديار از ظلم و جنايات يزيد و اعوان و انصارش و فراموش گرديدن موازين اسلامي به ستوه آمده اند به تصور نادرست خويش تصميم گرفت قلمرو فرمانروايي خود را آرام و عده اي از بزرگان مدينه را از خود و يزيد خشنود کند، بر اين اساس گروهي از فرزندان مهاجر و انصار را به دمشق فرستاد تا اعتراضات خود را با فرزند معاويه در ميان بگذارند در رأس اين افراد انسان زاهد و پارسايي چون عبدالله بن حنظله غسيل الملائکه ديده مي شد نمايندگان مدينه مورد احترام يزيد قرار گرفتند و وي به آنان بخشش فراوان کرد و تصور نمود با اين درم بخشي ها امواج تنفر و انزجار برخاسته از اقيانوس مردمان مسلمان را خاموش مي سازد اما اکسير قيام کربلا اثر خود را به شکلي ديگر نشان داد و اين حيله نتيجه معکوس بخشيد، چرا که تا آن زمان هر چه مسلمين از فسق، عياشي و ميگساري در لهو و لعب دستگاه اموي مي شنيدند در حد مسموعات بود و شايد عده اي باور نمي کردند و حتي بعيد هم مي دانستند که مسند خلافت اسلامي به امور زشت و شرم آور آلوده باشد.
گروه اعزامي از مدينه به شام که افراد موجه، متدين و درست کرداري بودند از نزديک خلاف ها و منکرات حاکم اموي را مشاهده کردند و در بازگشت به مدينه به جاي اينکه دست از اعتراض و خشم و شورش بردارند، علم مخالفت و انزجار برافراشتند و مردم را به خلع يزيد دعوت کردند، حرکت مزبور به يک قيام عمومي تبديل شد و يزيد را در موجي از هراس و نگراني قرار داد و او براي رهايي وضع، سپاهي از شاميان به فرماندهي مسلم بن عقبه به سوي شهر پيامبر فرستاد که از بس در کشتار مردم مدينه و جنايات واقعه حره به سال هجري اسراف کرده بود او را لقب مسرف دادند اين جاني بعد از غلبه برمخالفان، فرمان قتل و غارت داد و از روز 28 ذيحجه اين سال به مدت سه روز و سه شب، خونخواران شامي عده اي از صحابه و زاهدان و انسان هاي عابد و وارسته را به قتل رسانيدند، آن قدر از اهالي مدينه کشته شدند که ده هزار زن بي شوهر شدند، ناگوارتر از اين کشتارها و غارت اموال مردم اقدام لشکر حريص شام به هتک ناموس اهل مدينه بود. (19)

گريه هاي امام سجاد، باران بيداري
 

امام سجاد اگرچه در يک دوراني توأم با اختناق شديد و بحراني مي زيست، کوشيد قيام کربلا و انقلاب حسيني زنده بماند و از آن بهره برداري درست شود، آن حضرت همان گونه که اشاره کرديم در سه مرکز مهم آن زمان دنياي اسلام از طريق سخنراني هاي موج آفرين، برپايي مجالس سوگواري براي امام حسين و يارانش و گريه و ماتم داري يک نوع جوشش و خيزشي را در ميان مسلمانان پديد آورد که سرچشمه اش حماسه هاي کربلا بود.
در واقع آن حضرت پرچم دفاع از حق و پيام رساني خون کشته هاي نينوا را بردوش داشت و در خطبه ها و گفتگوهايي که با برخي دوستان و حتي دشمنان داشت ضمن بيان مصائب اهل بيت، عزت و کرامت اين بزرگواران را آشکار ساخت و حجت را بر همه تمام کرد.
در هنگام دفن پيکر مقدس امام حسين (ع) فرزند داغدارش، علي بن الحسين (ع) بعد از آن جسد مبارک را وارد قبر نمود گلوي خويش را بر گلوي گلگون پدر نهاد و با چشم گريان فرمود: خوشا به حال زميني که پيکر شريفت را در آغوش گرفته است، اين دنيا بعد از تو تيره و تار است ولي سراي جاويد به نورت تابندگي دارد اما حزن و اندوه ما از اين پس دايمي است. (20)
امام صادق (ع) فرموده اند: حضرت زين العابدين چهل سال بعد از پدر بزرگوارشان گريستند، هيچ غذايي در برابرشان ننهادند مگر آن که گريه مي کردند و چون يکي از خدمه دليل اين همه ناله و زاري را پرسيدند و از اين وضع اظهار نگراني کرد، فرمود: من شدت حزن و اندوه را به خدا شکوه مي کنم و از پروردگار چيزي را مي دانم که شما نمي دانيد، هيچ گاه کشته شدن فرزندان فاطمه را يادآور نمي شوم مگر اين که اشکم جاري شود. (21)
در پاسخ يکي از کساني که بر گريه هاي شديد حضرت معترض بود، امام فرمود: واي بر تو يعقوب پيامبر دوازده ده فرزند داشت که وقتي يکي از آنان (يوسف) از چشم پدر دور شد در فراقش به قدري گريست که ديدگانش نابينا شد و کمرش از غصه حضرت يوسف خميده گشت در حالي که مطمئن بود فرزندش در سلامت به سر مي برد ولي من با دو چشم خود ديدم که پدر، برادر، عموهايم و هفده تن از اهل بيتم روبرويم کشته شدند، چگونه مي توانم گريه نکنم. (22)
آن حضرت در بياناتي اين گونه مسلمين را براي گريه بر حضرت امام حسين (ع) تشويق کرده اند: هر مؤمني که چشمانش براي شهادت امام حسين (ع) گريان گردد به طوري که اشک بر گونه هايش سرازير گردد خداوند به سبب آن، او را در غرفه هاي بهشتي جاي دهد که روزگاران درازي در آن ها به سر ببرد. (23)
از موضع گيري ها، سفارش ها و سوگواري هاي امام سجاد (ع) بر مي آيد که برگزاري مجالس ماتم براي کشته هاي دشت کربلا از مؤثرترين ابزاري بوده که مي توانسته با نقشه هاي شوم بني اميه براي محو آثار و برکات معنوي و فرهنگي اين قيام مقابله کند. ابوريحان بيروني مي نويسد: امويان در اين روز لباس نو بر تن کردند و عاشورا را عيد گرفتند، عطر استعمال نموده و مهماني و وليمه ها دادند و تا زماني که بر سر کار بودند اين رسم منحوس در ميان مردم برقرار بود. (24)

پي نوشت ها :
 

1. گسترش نهضت حسيني، شهيد دکتر محمد جواد باهنر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول 1377، ص 22- 21.
2. شيعه و زمامداران خودسر، محمد جواد مغنيه، ترجمه مصطفي زماني، ص 195.
3. بحارالانوار، ج 45، ص 200، تاريخچه عزاداري حسيني، ص 81- 80.
4. الارشاد، ج2، ص 118- 117.
5. مجالس اشنيه، سيد محسن امين جبل عاملي، ترجمه محمدرضا جباران، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1380، ص 234- 233.
6. اللهوف علي قتلي الطفوف، ص 151- 150.
7. آبشارهاي عاشورايي، از نگارنده، قم، موج علم، ص 1385، ص 48، به نقل از بحارالانوار، ج 101، ص 322.
8. تاريخ الامم و الملوک، ابوجعفر محمد بن جرير طبري، تحقيق ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دارالتراث، ج 5، ص 455.
9. مناقب آل ابوطالب، ابن شهر آشوب سهروي مازندراني، بيروت دارالاخوان، ج 3، ص 117.
10. سنت عزاداري و منقبت خواني در تاريخ شيعه اماميه، محمود تقي زاده، داوري، تهران مؤسسه شيعه شناسي، ص 72. به نقل از نصوص من تاريخ ابي مخنف، ج1، ص 500.
11. الکامل شيخ بهائي، ج2، ص 300، قتل خوارزمي، ص 78- 76، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 174.
12. گسترش نهضت حسيني، ص 83- 82.
13. موسوعة آل النبي، ص 747؛ مجالس السنيه، ص 142، المدخل الي موسوعة العتبات المقدسه، تدوين جعفر خليلي، ص 361.
14. تاريخچه عزاداري حسيني، ص 40، به نقل از اعيان الشيعه، قسم اول از جلد چهارم، ص 75.
15. المجالس السنيه، ص مجس نودم، مثيرالاحزان، ص 90.
16. احرام محرم، ص 23.
17. الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد، ج2، ص 124.
18. الکامل، ابن اثير، ج4، ص 45، مقاتل الطالبين، ص 85.
19. در اين باره بنگريد به تاريخ طبري ذيل وقايع سال 63 هجري، واقعه حره،محمد علي چناراني و احمد تراببي و نيز اسرار و آثار واقعه کربلا به قلم جلال الدين همايي، گسترش نهضت حسيني، باهنر.
20. معالي السبطين، حايري مازندراني، ج2، ص 40.
21. مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 303، کامل الزيارات، ص 213، المجالس السنيه، مجلس نود و يک.
22. کامل الزيارات، باب 32، ص 115.
23. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شيخ صدوق، ص 108، بحارالانوار، ج44، ص 285.
24. آثار الباقيه، ابوريحان بيروني، ترجمه اکبر دانا سرشت، تهران، اميرکبير، ص 1363، ص 524.
 

منبع: نشريه پاسدار اسلام، شماره 337.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط