طرح اشراقی نظریه ی صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن (1)

مورّخان فلسفه و نیز اهل کلام و بسیاری از حکما، یکی از اهداف و ارکان نظریه ی فیض را «تبیین وساطت بین خداوند و خلق او و نیز توضیح نحوه ی برآمدن کثرت از وحدت» ذکر کرده اند.
يکشنبه، 19 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طرح اشراقی نظریه ی صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن (1)
طرح اشراقی نظریه ی صدور و تأثرات ملّاصدرا از آن (1)

نویسنده: منیره سید مظهری*



 

چکیده

مورّخان فلسفه و نیز اهل کلام و بسیاری از حکما، یکی از اهداف و ارکان نظریه ی فیض را «تبیین وساطت بین خداوند و خلق او و نیز توضیح نحوه ی برآمدن کثرت از وحدت» ذکر کرده اند. در میان فلاسفه ی اسلامی، فارابی و ابن سینا نخستین کسانی بودند که در این باره به نظریه پردازی پرداختند. پس از ایشان، سهروردی با این اعتقاد که نظریه ی حکمای مشّایی وافی به مقصود نیست، ضمن اخذ ساختار اصلی نظریه ی صدور ابن سینا، با قرار دادن آن بر مبنایی دیگر و وارد کردن آموزه های جدید، به طرح نوینی از نظریه ی صدور دست یافت که قرن ها پس از او مورد توجه صدرالمتألّهین قرار گرفت. نویسنده در این مقاله سعی می کند نشان دهد که ملّاصدرا در تدوین نظریه ی خویش درباره ی نظام فیض، حدّاقل از چهار جهت از مکتب اشراقی تأثیر پذیرفته است: 1)توجه به جهات و حیثیات عینی در پیدایش کثیر از واحد: 2)عدم پذیرش انحصار عقول به ده عقل؛ 3)پذیرش عقول عرضی علاوه بر عقول طولی؛ 4)استفاده از قاعده ی امکان اشرف برای تبیین نظام فیض.

کلید واژه ها: حکمت اشراق، ملّاصدرا، فیض، عقول طولی و عرضی، قاعده ی امکان اشرف، نورالانوار.

مقدّمه

طرّاحی نظریه ی صدور در مکاتب فلسفی با هدف تبیین چگونگی پیدایش کثیر از واحد بسیط صورت گرفته است. این نظریه می پرسد که آنچه عین وحدت است و هیچ شائبه ای از کثرت و دوگانگی در ذاتش نیست، چگونه مبدأ و منشأ این همه اختلاف ها و چندگانگی ها می شود؟ و چگونه این کثرات از او شرف صدور یافته و پا به عرصه ی ظهور نهاده اند؟
گرچه ریشه یابی طرح این بحث ما را به اندیشه ی فلاسفه ی قدیم یونان مخصوصاً افلوطین می رساند و به هیچ وجه نمی توان ادّعا کرد که مبدعان این نظریه فیلسوفان مسلمان اند، امّا تأمّل و تعمّق در اندیشه ی فیلسوفان مکاتب سه گانه ی فلسفه ی اسلامی به وضوح بیانگر این حقیقت است که ایشان در نظام فلسفی خویش توضیح، تبیین، و تصویری خاص و متمایز از نظریه ی فیض فلوطینی ارائه کرده اند؛ چنان که فارابی با توجه به نظریه ی نوافلاطونی فیض به ارائه ی قرائتی نو مبتنی بر تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت، و با تمیز بین قدیم بالذّات و بالزّمان و قدم عالم (نه به معنای مشارکت با خداوند و نه امری جدای از او) به حلّ مسئله می پردازد. فارابی اساس را بر خلقت ابداعی قرار داد و با ارائه ی نظریه ی عقل، توانست هم مسئله ی خلق کثیر از واحد را تبیین کند و هم مسئله ی خلقت و تکوین را توضیح دهد.(1)
ابن سینا نیز ضمن پذیرش مسئله ی فیض یا صدور، با الهام از فارابی، تصویری متفاوت با تصویر افلوطینی را از این مسئله ارائه داده است. برای ابن سینا، بر خلاف افلوطین، واجب الوجود با وحدتی که منشأ همه ی کثرات است، فقط «واحد یا احد» نیست که هیچ شائبه ای از کثرت و ترکیب در او نباشد؛ بلکه برای واجب الوجود، هم وحدانیت محض است و هم خیر محض، هم رب است و هم حق، هم علیم است و هم مرید.(2) ابن سینا بر خلاف افلوطین که فیضان، دوام، و ضرورت آن را بر مبنای اقتضای طبع واجب الوجود تحلیل می کند،(3) فیض را ناشی از اراده ی الهی که همانا قدرت، علم، رحمت، و حکمت اوست، می انگارد و فیضان و صدور را فعلی ارادی، آگاهانه، حکیمانه، و عاشقانه می داند. به این ترتیب، او به مرزبندی قویم میان قرائت خود از نظریه ی صدور و قرائت فلوطینی از این نظریه دست زده است.(4)
نظریه ی صدور ابن سینا، با همه ی ابتکارات فلسفی وی در طرّاحی آن، به الگوی ساده ای از عالم ملکوت منتهی شد که پس از او بسیار سخت مورد انتقاد سهروردی قرار گرفت. این سادگی از پیوند نظریه ی فلسفی صدور ابن سینا با نظریه ی افلاک بطلمیوسی نشئت می گرفت. از این رو، سهروردی با اخذ ساختار اصلی نظریه ی صدور ابن سینا (و قرار دادن آن بر مبنایی دیگر) به طرح نوینی از این نظریه دست یافت که نه پیوندی با نظریه ی بطلمیوسی داشت، نه دارای سادگی نظریه ی ابن سینا بود. بنابراین، او توانست به تبیین اموری بپردازد که در نظریه ی ابن سینا قابل توجیه و تحلیل نبود.
در این مقاله، ابتدا به انتقادی می پردازیم که مکتب اشراق از دو منظر عقل و دین به نظریه ی سینویِ صدور، وارد دانسته است؛ آن گاه نظریه ی صدور سهروردی و طرحی را که او بر اساس آن از عالم ملکوت ارائه می دهد، تبیین می کنیم (این طرح که نسبت به طرح مشّاییان از عالم ملکوت، کاملاً تازه است، مسبوق به کشف و شهود شیخ مکتب اشراق می باشد که به وسیله ی نور و مناسبات پیچیده، به نظریه پردازی و سیستم سازی از مشهودات خود پرداخته است.) در ادامه نیز از تأثیر این طرح بر اندیشه ی حکیم صدرالمتألّهین سخن خواهیم گفت.

نقد عقلانی الگوی سینوی صدور در مکتب اشراق

نوآوری های ابن سینا در نظریه ی فیض در دیدگاه سهروردی وافی به مقصود نبود و او را قانع نمی کرد؛ زیرا از دیدگاه وی، الگوی سینوی صدور نمی توانست تبیین جامعی برای جهان ارائه دهد.
سهروردی بر این باور است که رئیس مکتب مشّاء عالم ملکوت را بسیار ساده انگاشته تا آنجا که قبول عالم ملکوت با آن سادگی به عنوان علّت عالم مادّه با این پیچیدگی مشکل شده است.
سهروردی برای اینکه ناسازگاری و عدم تناسب بین عالم ملکوت و عالم مادّه را در نظریه ی فیض ابن سینا بیان کند به مشخّصه های این عالم نظر می کند و عالم ملکوت سینوی را با توجه به همین مشخّصه ها مورد بررسی و تحلیل نقّادانه قرار می دهد.
ویژگی های عالم مادّه اعم از فلک تحت قمر و افلاک مافوق قمر آن عبارت اند از:
الف)عالم مادّه بسیار وسیع است؛
ب)اشیا و اجزای تشکیل دهنده ی این عالم «لاتعدی» و «لا تحصی» می باشند و تکثّر و تنوّع آنها غیرقابل شمارش است؛
ج)روابط و مناسبات بین اجزای این عالم بسیار گسترده، پیچیده، و عجیب است؛
د)ما در تمام عرصه ی این گیتی، تحرّک، پویش، زایش، و تجدّد دائمی را مشاهده می کنیم، به گونه ای که در هر لحظه صور، انواع، و اشیای تازه ای حادث می شوند و اوضاع فلکی هر لحظه در وضعیتی به سر می برند که غیر از وضعیت قبلی و بعدی است؛
هـ)تکافی و هم عرضی نیز از مشخصه های این عالم است، یعنی اشیای درونی این عالم اگرچه ممکن است به لحاظ کمالات وجودی دارای اختلاف سطح باشند، امّا بین آنها روابط علّی و معلولی حقیقی و ایجادی برقرار نیست و به اصطلاح در طول یکدیگر واقع نیستند.
از دیدگاه سهروردی، این خصیصه ها باید در الگو یا نظریه ای که فلسفه و عقل برای عالم ملکوت پیشنهاد می دهد ملحوظ باشد؛ وگرنه نمی توان به نظریه ای واقع بینانه دست یافت.(5)
اگر عالم ملکوت علّت عالم مادّه، و عالم مادّه ظلّ عالم ملکوت است، پس نه تنها عالم ملکوت باید از حیث وسعت، تکثّر، و پیچیدگی با عالم مادّه متناسب باشد، بلکه حیثیات مذکور را باید به نحو اکمل و اشرف دارا باشد؛(6) در حالی که نظریه ی صدور ابن سینا، با همه ی ابتکاراتش، به عالم ملکوتی می انجامد که ده عقل دارد و هر عقل دارای سه حیثیت تعقّلی است: 1)تعقّل نفس خود؛ 2)تعقّل حیثیت امکانی خود؛ 3)تعقّل حیثیت وجوب بالغیری خود. هر عقل با توجه به سه حیثیت مذکور، علّت عقل مادون خود و جرم فلکی و نفس فلکی می گردد.(7)
سهروردی تصریح می کند که: در مکتب مشّاء بین عالم ملک و ملکوت، از حیث تکثّر، تنوّع و پیچیدگی، و همچنین از حیث ترتیبات و نسبت های بین موجودات، تناسب و سازگاری وجود ندارد؛ گویا در جهان بینی مشّایی، عالم مادّه عظیم تر و عجیب تر است (تا آنجا که در حکمت مشّاء، اصول و قواعد مربوط به این عالم از قواعد مربوط به عالم ملکوت بیشتر است.)(8)

نقد وحیانی نظریه ی سینوی صدور در مکتب اشراق

در مکتب اشراق، طرح ابن سینا برای صدور، از نقطه نظر دینی و وحیانی هم مورد نقد و بررسی قرار گرفت. از دیدگاه سهروردی و پیروان او، الگویی که ابن سینا به لحاظ عقلانی برای عالم ملکوت طرّاحی کرده بود، نمی توانست داده های وحی را تبیین و توجیه کند.
توضیح اینکه ابن سینا خود به یک تطبیق دست زد، تطبیقی که بعدها دستمایه ی نقد اشراقیون شد. ابن سینا، از راه انطباق «عقل» با «فرشته»، الگوی خود از عالم عقول در فلسفه را بر عالم ملکوت در دین و شریعت منطبق نمود.(9) او از این رهگذر، جهان شناسی فلسفی خود را با فرشته شناسی دینی پیوند زد. البته ابن سینا مبتکر این پیوند نبود. شاید بتوان گفت که اوّلین بار، فارابی این پیوند را برقرار کرد (10) و ابن سینا از او پیروی نمود. سهروردی بعد از بیان اینکه مشّاییان عالم ملکوت را ساده تر و عالم مادّه را پیچیده تر تلقّی کردند، و حال آنکه عجایب و لطایف و مناسبات در عالم بالا بسیار بیشتر از این عالم است، می گوید که اکثر اشارات انبیا و اساطین حکمت ناظر به همین مسئله است.(11)
شهرزوری (شارح حکمة الاشراق)، در شرح عبارت فوق، به یک حدیث نبوی استناد می کند و می گوید که پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: «برای هر چیزی، ملکی وجود دارد.»(12) در حقیقت، اشراقیون بر این باورند که عالم ملکوت با این تصویری که دین ارائه می دهد، با آن الگوی ساده ی سینوی که مقتضای نظریه ی صدور اوست، سازگاری و تناسب ندارد.

پی نوشت ها :

* استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
1.ابونصر فارابی، مجموعه رسائل (عیون المسائل)، ص 6.
2.ابن سینا، التعلیقات، ص 103.
3.افلوطین، مجموعه آثار، ترجمه ی محمّد حسن لطفی، ج 2، ص 131.
4.همان.
5.شهاب الدین سهروردی، مجموعه مصنفّات، ج 3 (پرتو نامه)، مقدّمه ی سید حسین نصره، ص 138، 155 و 184.
6.شمس الدین محمّد شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، تصحیح حسین ضیایی، ص 425ــ426.
7.شهاب الدین سهروردی، مجموعه ی مصنفّات، ج 1 (تلویحات)، مقدّمه و تصحیح هانری کربن، ص 63 ــ 64).
8.شمس الدین محمّد شهرزوری، همان، ص 391ــ393.
9.ابن سینا، نجات، ص 698.
10.ابونصر فارابی، سیاسات مدنیه، ترجمه و حاشیه سید جعفر سجادی، ص72.
11.شهاب الدین سهروردی، حکمه الاشرق، ترجمه ی سید جعفر سجادی، ص 156.
12.شمس الدین محمّد شهرزوری، همان، ص 393.

منبع:نشریه معرفت فلسفی شماره 29

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.