تئوری راز قانون جذب و راز خرافه(2)

سخن از چیستى، درستى، اثبات پذیرى، ابطال ناپذیرى و پیشینه قانون جذب یا تئورى راز محور نخستین بخش از مقاله حاضر بود که با پرداختن به موضوع کامیابى منهاى اخلاق و نگاه توهم آمیز
سه‌شنبه، 25 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تئوری راز قانون جذب و راز خرافه(2)
تئوری راز قانون جذب و راز خرافه(2)

نویسنده : حمید رضا مظاهری سیف



 
 
 

اشاره:

سخن از چیستى، درستى، اثبات پذیرى، ابطال ناپذیرى و پیشینه قانون جذب یا تئورى راز محور نخستین بخش از مقاله حاضر بود که با پرداختن به موضوع کامیابى منهاى اخلاق و نگاه توهم آمیز به شعور خلاق انسان در این خرافه ادامه یافت. دیگر نقدهاى نویسنده را در این شماره پى بگیرید.

کارآیى شعور خلاق انسان

اما در پاسخ به این که چرا این قدرت در اختیار بشر قرارداده شده است؟ باید گفت که اصل برخوردارى از دانش خلاق و اندیشه آفریننده براى این است که پروردگار حکیم پروژه آفرینش انسان را ناتمام گذاشته و تکمیل آن را به اختیار خودش واگذار کرده است. انسان در آفرینش خود شریک خداست و باید اشرف مخلوقات را بیافریند. چون قدرت آفرینش اشرف مخلوقات به انسان داده شده، آفرینش سایر مخلوقات براى او کار غیر ممکنى نیست. ولى کسانى که در مسیر درست استفاده از این قدرت قرار ندارند معمولاً نیروى شان از سوى منبع قدرت یعنى خداوند محدود مى شود، تا اینکه کاربرد اصلى آن را بشناسند. عدم توجه به این نکته مهم تئورى راز را به یک خرافه و دروغ بزرگ تبدیل کرده است. زیرا انسان به راستى از شعور خلاق و نیروى آفریننده برخوردار است اما استفاده از آن در گرو شناخت خداوند و حرکت در مسیر اراده اوست.
بنابراین قانون جذب به شکلى که امروزه مطرح مى شود، براى کسى که در مسیر خود سازى حرکت نمى کند، ناکارآمد و بیهوده است. و براى کسى که در مسیر درست حرکت مى کند بى معناست، چون او این قانون را به صورت دیگرى تجربه مى کند و به کار مى گیرد. براى نمونه قانون جذب انسان را منشأ این قدرت دانسته و منبع آن را درونى تصور مى کند، در حالیکه این نیرو نزد آفریدگار جهان و بیرون وجود انسان است. البته راه دست یابى به آن درونى است. خداوند وجود انسان را مثل دریچه اى ساخته است که قدرت و شعور خلاق در آن جریان مى یابد. هر کسى از طریق پیوند معنوى با خداوند و با گشودن راهى از درون خویش به سوى او، این قدرت و آگاهى را درون خود شکوفا کرده و جریان مى دهد.
مشکل دیگر قانون جذب این است که استفاده از آن را غالباً در امور مادى و محدود زندگى نشان مى دهند در حالى که مهم ترین کاربرد این نیرو براى خودسازى است. یعنى تکمیل پروژه آفرینش اشرف مخلوقات. به تعبیر روشن، واقعیت این است که اندیشه و قدرت خلاق انسان منبعى بیرونى و کاربردى درونى دارد، اما قانون جذب منبع آن را درونى و کاربرد آن را بیرونى تصویر مى کند. به طورى که خانه و اتومبیل و منزلت اجتماعى و ثروت و همسر و غیره را در نظر مى گیرد. در واقع قانون جذب با روگردانى از منبع اصلى قدرت زمینه ساز محدودیت آن مى شود و بعد در امور محدود و حقیر این جهانى میدان کارآیى آن را مى گشاید. البته این سخن به معناى بد بودن نعمت ها و کامیابى هاى دنیوى نیست، بلکه آنها بسیار خوب و گوارا هستند و براى انسان آگاه و هوشمند هدایایى از سوى خداوند قلمداد مى شوند. اما اینها امورى نیستند که انسان براى رسیدن به آنها نیروهاى عظیم و انسان ساز خود را هزینه کند، بلکه آنها با درست زندگى کردن و استفاده بجا از نیروى آفریننده و سازنده الهى، در زندگى جذب خواهند شد و به صورت هدایا و پاداش هایى از سوى خداوند به او خواهد رسید.
انسان به راستى مى تواند با اندیشه و خواست خود بیافریند، اما این استعدادى نیست که در این دنیاى محدود مادى شکوفا شود. این جهان قابلیت پوشش دادن به تمام استعدادهاى بشرى را ندارد و انسان بسیار فراتر از این جهان است. دنیا تنها فرصتى است براى آمادگى پیدا کردن و شکوفا شدن مثل دانه اى که در دل خاک پنهان مى شود، شکوفایى آن بذر از خاک است ولى در خاک نیست. روح بزرگ انسان که از روح خداست در این دنیاى خاکى و مادى کاشته شده و از اینجا مسیر شکوفایى خود را آغاز مى کند و تا اوج خدایى کردن ادامه مى دهد. ولى در دنیا به نهایت شکوفایى نخواهد رسید. البته این سخن به معناى آن نیست که تنها پس از مرگ شخص به شکوفایى کامل مى رسد. بلکه به این معناست که اگرچه ریشه در خاک داشته باشد اما در عالمى والا و روشن شکوفا مى شود و سایر بذرهاى فرومانده زیر خاک نیز از زیبایى و شکوفایى او بى خبر اند.
اگر انسان شهامت پذیرش آرزوهاى خود را داشته باشد و به طور کامل آنها را تصور کند و بپذیرد، راه و زمان و مکان تحقق آنها را خواهد یافت. هر کس با تمام وجود خواهان لذتى بدون هر گونه رنج، شادى بدور از هر اندوه و زندگى پایدار و بى پایان است، اما پذیرش این آرزوها هوشمندى، شهامت و اراده مى خواهد. و اگر کسى این آرزوها را بپذیرد، به روشنى مى فهمد که در زندگى محدود و پر از زحمت این دنیا به آرزوهاى بزرگ خویش نخواهد رسید. از این رو فرصت زیستن در این جهان را، به فرصتى براى دست یابى به آرزوهاى بزرگ تبدیل مى کند. و هر لحظه از زندگى خود را به ابدیت پیوند مى زند.
به هر روى انسان به جایى خواهد رسید که هر چه بخواهد و تصور کند، در دم خلق شود، جایى که خداوند درباره آن فرموده: "لَهُمْ ما یشاؤُنَ فیها وَ لَدَینا مَزیدٌ" در آنجا هرچه بخواهند براى شان فراهم است و بیشتر از آن نزدماست. "ق/35" اما آنجا را باید شناخت و خیال اینکه دنیا سرزمین آرزوهاست، رویایى پوچ و تعبیر ناپذیر است که افراد حقیر و کودن که شهامت و شعور پذیرش آرزوهاى بزرگ خود را ندارند، به آن دلخوش مى شوند. محدودیت هاى این دنیا انسان را وسوسه مى کند که به آرزوهاى کوچک و حقیر دل سپارد و همین دنیا را سرزمین آرزوهاى خود تصور کند.
ریشه خرافات در نادانى و کم خردى بشر در شناخت خود و حقایق عالم است. وقتى گرایش هاى متعالى انسان هدایت نشود و با توهم تلفیق گردد خرافات پدید مى آید. از این رو هر خرافه نشانه یک حقیقت گمشده است. قانون راز هم خرافه اى است که از تلفیق شعور خلاق انسان و دنیازدگى پدید آمده و آرزوهاى محدود و ناچیز مادى را به جاى آرزوهاى بزرگ ابدى نشانده است.

کمال کامیابى

پروردگار تمام هستى یکى است و او آفریننده انسان، دنیا و ابدیت است. او آفریدگارى است که دنیا و آخرت را در کمال حسن و حکمت خلق کرده و مى خواهد که برترین آفریده و جانشینش نیز در دنیا و آخر آفریننده کمال و زیبایى باشد. از این رو فرموده است: "مَنْ کانَ یریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ اْلآخِرَه وَ کانَ اللّهُ سَمیعًا بَصیرًا" کسى که خیر و ثواب دنیا را مى خواهد، نتیجه نیک دنیا و آخرت براى خداست و او شنوا و بیناست. (نساء134) بنابراین باید از او خواست و این خواستن باید هم به اندیشه و زبان جارى شود و هم در عمل نمایان گردد، زیرا او شنوا و بیناست.
خداوند دشمن آرزوهاى خوب و زیبا نیست، بلکه با کوتاهى همت مخالف است و نمى خواهد شاهکار آفرینش خویش را در حقارت ببیند. او برترین خوبى ها را در دنیا و ابدیت براى انسان مى خواهد و انسان را تشویق مى کند که از آرزوهاى کوچک، ناچیز و نزدیک فراتر رود. هم ازاین رو پرهیزکاران که در پیوند با خدا به سر مى برند و شهامت پذیرش آرزوهاى بسیار بزرگ را دارند، خود را جاودان دیده و کامیابى دنیا و آخرت را مى خواهند. »وَ مِنْهُمْ مَنْ یقُولُ رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَه وَ فِى اْلآخِرَه حَسَنَه وَ قِنا عَذابَ النّارِ أُولئِک لَهُمْ نَصیبٌ مِمّا کسَبُوا وَ اللّهُ سَریعُ الْحِسابِ« کسانى که مى گویند پروردگارا نیکى دنیا و نیکى آخرت را به ما عطا فرما و از عذاب آتش دور کن. آنها کسانى هستند که از هرچه به دست آورنده اند، بهره مند مى شوند و خداوند زود نتیجه مى دهد. (بقره/201م202)
توصیه قرآن کریم این است "لا تَنْسَ نَصیبَک مِنَ الدُّنْیا" بهره خود را از دنیا فراموش نکن. (قصص/77) اما بهره بردارى از دنیا نباید به قیمت غفلت از آخرت باشد؛ مثل کسانى که "یعْلَمُونَ ظاهِرًا مِنَ الْحَیاه الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَه هُمْ غافِلُونَ" ظاهرى از زندگى دنیا را شناختند و از آخرت غافل شدند. (روم/7) جمع میان دنیا و آخرت تنها با رسوخ یاد خداوند در عمق جان انسان ممکن است. در صورتى که انسان تمام دنیا و آخرت را همواره ملک او بداند و خود را ساکن سراى خداوند و بلکه جانشین او ببیند، مى تواند به خیر دنیا و آخرت بیندیشد و هر دو را با هم بخواهد و صد البته که خواستن خیر دنیا و آخرت به اندازه شایستگى هر کدام ازاین دو در اندیشه او جارى مى شود؛ دنیا به اندازه خودش و آخرت هم به اندازه خودش.

عمل معیار نتیجه

مشکل دیگر تئورى راز و قانون جذب این است که بر اندیشه و احساس تأکید مى کند، حال این که در تعالیم قرآنى معیار نهایى دست یابى به نتایج و کام یابى عمل است، نه اندیشه و نه احساس. مهم این است که انسان اندیشه اى بلند و گره گشا دارد و باید از آن به خوبى استفاده کند، همچنین احساس و هیجانى نیروبخش که مى تواند، استقامت و پایدارى را به او بدهد، اما به هر حال میزان موفقیت، عمل است و با عمل مى توانیم به نتیجه دل خواه برسیم. اثربخشى اندیشه و احساس تابع عمل است و به تنهایى هیچ ثمرى ندارند. اندیشه، عمل درست را نشان مى دهد و احساسى که براى عمل برانگیخته شده، نیرودهنده و پیش برنده است.
قانون جذب اگر این طور مطرح مى شد که هر چه بخواهید و به اندازه عمل تان به دست مى آورید، درست بود. "وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى د" انسان حاصلى جز سعى و تلاش ندارد. (نجم/39) اما این جمله به تنهایى راهنما نیست هم از این رو قرآن کریم در ادامه این آیه مى فرماید: "وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى" و قطعاً تلاشش به زودى نمایان مى شود.(نجم/40) یُرى فعل مجهول است و فاعل آن بیان نشده یعنى کسى هست که اعمال انسان و نتیجه آن را به شخص نشان مى دهد، پس همه کارها به دست اوست و نتیجه اعمال را او مى دهد. چنانکه در آیه بعد مى فرماید: " ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزاءَ اْلأَوْفى" سپس جزاى کافى و مناسب به او داده خواهد شد. (نجم/41) "وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ الْمُنْتَهى" قطعاً همه چیز به پروردگار تو منتهى مى گردد.(نجم/42)
در آیات بعد به شکوه قدرت خداوند و شگفتى آفرینش او و نفوذ نامحدودش در جهان مى پردازد و به طور کوبنده اى مى فرماید: "بى تردید اوست که مى خنداند و مى گریاند. اوست که مى میراند و زنده مى کند. اوست که زوج ها را مذکر و مؤنث آفرید. از نطفه اى به هنگام بیرون آمدن. و آفرینش جهان دیگر به دست اوست. و براستى که او دارایى و بى نیازى بخشید و اوست پروردگار ستاره شَعْرا و او ست که قوم عاد را با تمام نیرویى که داشتند نابود کرد. و قوم ثمود را باقى نگذاشت و قوم نوح را پیش از آن، چرا که آنان ستم و سرکشى کردند. و شهرهاى زیرورو شده که فراگرفت آنها را آنچه فراگرفت. پس به کدام نعمت پروردگارت شک دارى." (طه/43-55) این آیات تمام یافته هاى بشر را در گرو عمل شخص و اراده خداوند مى داند و به عنوان نعمت هاى تردید ناپذیر او معرفى مى کند.
اما پرهیزگاران از هیچ کدام دنیا آخرت نمى گذرند و هر دو را مى خواهند و مشتاق اند تا لطف الهى را در هر دو جهان تجربه کنند. از این رو آرزوهاى بزرگ را باور مى کنند و با شهامت مى پذیرند و به عشق بى کران خداوند و بخشندگى نامحدود او امیدوارند و چون خود را در پیوند با او یافته اند، توانایى ها و شایستگى هاى خویش را مى پذیرند و خود را به بهاى ناچیز و بهره محدود دنیا دل خوش نمى کنند. حتى اگر دنیا در برابر کامیابى ابدى شان قرار گیرد با شهامت از آن مى گذرند و آرزوهاى بزرگ تر و کامیابى گواراتر را انتخاب مى کنند. به این ترتیب خود را خالق ارزش ها نمى دانند، بلکه زندگى و وجود خود را بر اساس ارزش هاى الهى سامان مى دهند.

رازى دیگر

بخشى از مثال هایى که براى اثبات و تأیید قانون جذب آورده شده و ممکن است هر کدام از ما نیز تجربه کرده باشیم، اساساً ربطى به جذب ندارد. بلکه روشن بینى هایى است که هر کس به نسبت آمادگى و لطافت روحى آن را تجربه مى کند و از رویدادهاى آینده آگاه مى شود.
با این تبیین قضیه کاملا صورتى معکوس دارد و این طور نیست که هرچه در ذهن تجسم مى شود، با نیروى تجسم و احساس تحقق مى یابد، بلکه آنچه قرار است تحقق یابد، در صفحه ذهن تصویر مى شود. این نیروى واقعیت است که قلب ها و ذهن هاى شفاف را بازمى کند و فروغ آگاهى را در آنها مى تابد. راننده آیت الله بهاءالدینى مى گوید: یک روز براى رفتن به خارج شهر حرکت کردیم. وقتى آقا در ماشین نشست، برخلاف همیشه که خوش وبش مى کرد، ساکت و آرام بود. کمى که جلو رفتیم به من پولى دادند تا در صندوق صدقات بیندازم. به راهمان ادامه دادیم تا از یک سه راهى بزرگ گذشتیم. در آنجا بود که آقا نفس عمیقى کشیدند و مثل همیشه شدند. از ایشان پرسیدم که چرا در ابتدا حالت دیگرى داشتید. ایشان فرمودند که وقتى داخل ماشین نشستم دیدم که سر این سه راه با یک ماشین سنگین تصادف خطرناکى مى کنیم. و چون استغفار دفع بلامى کند شروع به استغفار کردم، بعد یادم آمد که صدقه هم خوب است. و بالاخره این کارها مؤثر شد و خطر برطرف گردید.
این روشن بینى ها را تقریباً همه در اندازه ها و صورت هاى گوناگون در خواب یا بیدارى تجربه کرده ایم. خیلى از افراد موفق هم موفقیت هاى خود را پیشاپیش دیده اند و خود را در آن شرایط مشاهده کرده اند. اما بسیارى از آنها که نویسنده این سطور با آنها مصاحبه داشته به طور غیر ارادى و ناخواسته آن شرایط براى شان مجسم شده است. یا به صورت زنده اى آن را در قلب خود احساس کرده اند، اگر چه تجسم و تصویرى هم در کار نبوده.
بنابراین کشف قانون جذب مثل این مى ماند که ببینیم یک زن براى زایمان ابتدا درد مى کشد و بعد توصیه کنیم براى درمان نازایى با مشت به شکم همسرتان بکوبید تا مثل زنان باردار به خود بپیچد!
"کَلاّ إِنَّ کِتابَ اْلأَبْرارِ لَفى عِلِّیِّینَ وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ" کتاب سرنوشت نیکان در جایگاهى والاست و تو چه مى دانى که آن جایگاه والا چیست، کتابى نوشته شده که مقربان مى بینند. (مطففین/18-21) هر کس به اندازه نیکوکاریش از این بصیر و روشن بینى برخوردار مى شد.
به هر حال قانون جذب براى اثبات مدعاى خود نیازمند شواهد و دلایلى است که احتمال تبیین هاى دیگر در آن نباشد چه رسد به اینکه با دلایل روشن دینى و نیز تجارب آشکار زندگى خلاف آن اثبات مى شود.

کارکرد قانون جذب در جامعه امروز

راز قانون جذب در یک کتاب یا فیلم فاش نشده است، تمام مبلغان دین عصر جدید یا جنبش عصر جدید New age Movment « ، نظیر "لوئیز هى" از آن سخن مى گویند،(شفاى زندگى ،ص118-122) انجیل شیطانى در تمرینات سحر از آن استفاده مى کند(37- The Satanic Bible,pp36 ) و هزاران کتاب و مقاله و همایش در دهه هاى گذشته براى آن برگزار شده و به تمام جهان صادر شده و این همه در صورتى است که هنوز چیزى اثبات یا ابطال نشده است و از هرگونه بحث علمى در رابطه با آن خوددارى مى شود. (Encyclopediaof NRMs.p44 3 )
تنها چیزى که به خوبى آشکار است و مى توان با اطمینان از آن سخن گفت این است که قانون جذب مردم را در آرزوهاى دنیایى فرومى برد و آرزوهاى دنیایى را در عمیق ترین لایه هاى ذهنى و احساسى آنها درونى مى سازد. این وضعیت نوعى احساس کاذب خوشى و کامیابى را ایجاد مى کند که نتایج و پیامدهایى تباه کننده اى دارد:
1. کوتاهى در عمل: غرق شدن در آرزوها و تخیل و تجسم آنها، انسان را از عمل و تلاش باز مى دارد. "هر که آرزویش گسترده شود، عملش محدود و کوتاه مى شود." (الإرشاد،ج1،ص304. بحار ج77241)
2. بدکارى: وقتى آرزوها تمام فکر و قلب انسان را فرابگیرد از تمام امور دیگر مهم تر و ارزش مندتر مى شود، و انسان براى دست یابى به آن هر کارى را انجام مى دهد. به این علت "کسى که آرزوهایش دور و دراز شود، عملش بد و ناشایست مى گردد." (نهج البلاغه حکمت36، خصال ص15 از امام صادق و تحف العقول از امام کاظم این جمله را نقل کرده اند.)
3. بیچارگى: آرزوها انسان را در خیالات خوش فرومى برد و او منتظر مى شود تا از آسمان براى او پول و خوشى ببارد و اینها خواب هاى تعبیر نشدنى است زیرا انسان تنها با عمل و کوشش مى تواند به موفقیت برسد. "کسى که از رویاها و تخیلات کمک بگیرد، بیچاره مى شود." (غررالحکم،ح9208)
4. رنج و اندوه: غرق شدن در آرزوها و رویاها دنیایى دروغین را براى انسان مى سازد که با دنیاى واقعى متفاوت است و انسان با تجسم خود در دنیاى آرزوها و سپس دیدن خویش در دنیایى واقعى بسیار افسرده و رنجور مى شود. "کسى که از آرزوهایش دنباله روى کند، رنجش بسیار مى گردد." (غررالحکم.ح8449) اما مشکل بزرگ این است که این رنج همراه با یک احساس موهوم خوشایند است که موجب مى شود انسان به طور غیر طبیعى براى گریز از رنج جهان واقعى و تداوم احساس خوشایند دنیاى آرزوها، به تخیلات خود پناه برد و در آن اوهام اقامت گزیند.
5. از دست دادن بصیرت: آرزوها به ویژه اگر با تجسم و تخیل همراه شود، انسان را در دنیایى موهوم و دل پذیر فرومى برد که مانع از درک جهان واقعى و رویدادهاى آن مى شود. "آرزوها، چشم انسان را کور مى کند." (نهج البلاغه، حکمت275)
دنیا با رنج ها و ناکامى هایش به انسان درس مى دهد و او را به سوى زندگى ابدى و بهشت خداوند هدایت مى کند، اما کسى که پناهنده اوهام خود شود و چشم از جهان واقعى فروبندد، دیگر نمى تواند حقیقت دنیا را درک کند و پیام آن را دریابد. در این شرایط ارزش هاى دنیا را بر افکار و احساسات خود حاکم مى کند و دنیامداران را در اوج شایستگى و ارزش مندى مى نشاند. به این ترتیب ظلم ها و پلیدى هاى آنها را ندیده گرفته و چه بسا قدرت و ثروت را نشانه قدرت و لیاقت آنها به شمار مى آورد. در کنار این پیامدهاى طبیعى غرق شدن در آرزوها، توصیه هاى سخنگویان قانون جذب درباره توجه نکردن به اخبار و ندیده گرفتن بدى ها و اینکه توجه به آنها موجب رخ دادن آنهاست، روند بصیرت زدایى و خام کردن مردم آسان و گسترده مى شود.
کسى که به قانون جذب پایبند مى شود، ستم ها و سیاهى هاى موجود را ندیده مى گیرد و به خیال اینکه اگر به آنها نیندیشى از بین مى روند، خود را به آرزوهاى رنگارنگ دل خوش مى کند. غافل از اینکه دیگرانى هستند که براى دست یابى به آرزوهاى ظالمانه خود دست به هر کارى مى زنند و زمین را از فساد و ستم پر کرده اند. همان افرادى که با سرمایه گذارى روى قانون راز آن را از هزار زبان و با هزار چهره به مردم دنیا مى نمایند و مى آموزند، تا بدون مزاحمت به کار خود ادامه دهند. آنها مى گویند به بدى ها ننگرید و نیندیشید، که این بهترین راه مبارزه با آن است؛ در حالیکه نمى گویند با کسانى که به این بدى ها مى اندیشند و بدى مى کنند باید چه کرد؟ لوئیز هى و افراد دیگرى که قانون جذب را آموزش مى دهند مى گویند حتى به اخبار هم گوش ندهید. (شفاى زندگى، ص166) تا ذهن و زندگى تان زشت نشود! و چه پیامى بهتر از این مى تواند براى تداوم فساد و ستم شرایط را فراهم کند.
مروجان قانون جذب مى گویند بدى ها را نبینید، به جنگ فکر نکنید و به ظلم و ستم هایى که در جهان مى شود نیندیشید، براستى چه کسانى از این سخنان بیش از همه منفعت مى برند؟ این تئورى ها به نفع سلطه گران و ستم پیشه گان است یا مظلومین جهان؟ و مگر امام على به امام حسن علیه السلام توصیه نفرمود که دشمن ظالم و یاور مظلوم باش؟ آیا جنگ هایى که در دنیا به راه مى افتد به خاطر این است که مردم به جنگ فکر مى کنند؟ یا عده اى سلطه گر ناگاه به کسانى حمله مى کنند که نه به جنگ فکر مى کردند و نه آمادگى جنگیدن داشتند؟
راز قانون جذب، مخدرى روانى است که مردم را در اوهام و آرزوها فرومى برد، تا دزدان هوشیار، با آسودگى تمام هستى مردم را به تاراج برند. اگر قانون جذب از سوى مردم جهان پذیرفته شود آنگاه هیچ نیرویى براى مقابله با ظلم و ستم در جهان باقى نخواهد ماند و آنچه باقى مى ماند، پلیدى، ستم و تباهى است و مردمى که هر روز چشم برهم مى گذارند و دنیایى زیبا و زندگى گوارا را در خیال خود مى بینند و احساس مى کنند و به امید روزى که به آن برسند، لبخند مى زنند. هم از این رو امام على فرمود: "آرزو، سلطه شیاطین بر دل هاى غافلان است." (غرر الحکم، ص1828)

نتیجه گیرى

قانون جذب از علوم کهن و راز آمیز سحر و جادو برآمده است و ادعاى بسیار گزافى دارد که حتى جادوگران بزرگ هم چنین قدرتى را در عمل از آن ندیده اند. هیچ دلیل علمى براى قانون جذب به طورى که مطرح مى شود وجود ندارد. این قانون با فطرت و شالوده وجودى انسان و سرزمین اصلى او هماهنگى دارد و در بهشت الهى و نه در دنیا به وقوع خواهد پیوست و علت جذابیت آن این است که از وطن حقیقى روح انسان که تمام وجود اوست سخن مى گوید و گمشده آدم تبعید شده به زمین و زندگى دنیاست.
البته این قانون در حدود مقدورات جسمى و روانى انسان و همچنین تأثیر بر بخشى از افکار و احساسات دیگر مردمان و نیز حیوانات درست است. همچنین در مورد تأثیرات افکار منفى نیز تاحدود زیادى این قانون درست مى گوید. اما در ارتباط انسان با جهان و دست یابى به آرزوهایى نظیر اتومبیل و خانه و... نه تنها شواهد علمى و تجربى بر درستى قانون جذب وجود ندارد، بلکه دلایل دینى بر رد آنها داریم. این در حالى است که معمولاً در معرفى و ترویج قانون جذب بر موارد نادرست آن تأکید مى شود و موارد درست نیز از حدود واقعى فراتر و گسترده تر نشان داده مى شود. مثلاً انسان مى تواند با تغییر نگرش و تفکر خود بر بعضى از بیمارى ها غلبه کند، اما این اثر گذارى مطلق و همیشگى نیست.
تنها خاصیت این قانون و راز فاش شده آن است که مردم را در رویاهاى موهوم غرق مى کند و با تغافل از ناکامى هاى واقعى دنیا و نابود کردن انگیزه هاى تغییر، زمینه تداوم نظام سلطه و ستم را میسر مى سازد و نیروى مقاومت و تحول آفرینى را از انسان ها مى گیرد. و هنگامى که مى بینیم گوینده گان و نویسندگان و هنرمندان زیادى در جهان مى کوشند تا این توهمات را به باور مردم بنشانند، پى مى بریم که چه تلاش گسترده اى براى سلطه پذیرکردن مردم در جهان صورت مى گیرد.
منابع:
1. ابى نصر محمدبن مسعود بن عیاش سلمى سمرقندى، کتاب التفسیر تهران : المکتبه العلمیه الاسلامیه. بى تا
2. نهج البلاغه. تهران: شرکت انتشارات علمى و فرهنگى. چاپ هشتم: 1374
3. محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید، الارشاد، تصحیح: سیدهاشم رسولى محلاتى،تهران: انتشارات علمیه اسلامیه. بى تا.
4. عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى. غررالحکم و درر الکلم. انتشارات دانشگاه تهران. 1373.
5. شیخ ابو محمد حرانى، تحف العقول عن آل الرسول. قم: انتشارات آل على، 1385: چاپ پنجم
6. علامه مجلسى، بحار الأنوار، 110 جلد، مؤسسه الوفاء بیروت - لبنان، 1404 هجرى قمرى
7. راندا برن. راز. اسماعیل حسینى. تهران: انتشارات راشین. چاپ دوم: 1387.
8. رابرت فریزر. شاخه زرین (پژوهشى در جادو و دین). مترجم: کاظم فیروزمند. تهران: انتشارات آگاه. چاپ دوم 1384.
9. ایرج گلسرخى. تاریخ جادوگرى. تهران: نشر علم. 1377
10. لوییز هى. شفاى زندگى. ترجمه: گیتى خوشدل. تهران: دنیاى مادر. چاپ نهم: 1375.
11. حمید رضا مظاهرى سیف، اخلاق موفقیت. مجله پگاه شماره 198
12. حمید رضا مظاهرى سیف، اخلاق دارایى. مجله پگاه شماره199
13. حمید رضا مظاهرى سیف، آثار ابتلا. دوماه نامه خُلُق. شماره سوم
14. .The Satanic Bible Anton Szandor LaVey . published by . feral House . Washington : 1969.
15. Encyclopedia of New Religious Movements . Edited by . Peter B.Clarke . york London and new ، Routledg ، 2006.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 267

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.