![چیستی و کارآمدی جغرافیاپژوهی علم چیستی و کارآمدی جغرافیاپژوهی علم](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0029879.jpg)
چیستی و کارآمدی جغرافیاپژوهی علم
چکیده؛
چندی ست واژگانی چون جغرافیا، طبقه بندی علم، مهندسی، هندسه علم، منظومه علم و امثال این واژگان در بعضی از مراکز و فضاهای پژوهشی، رواج یافته است ولی تعریف و توجیه این واژگان و کارآمدی این دسته از پژوهشها ابهاماتی وجود دارد. از این رو مؤلف کوشیده است تا علاوه بر تعریف اصطلاح جغرافیاپژوهی و توجیه کارآمدی و نقش پژوهشهای این چنینی، تا اندازه ای ابهام زدایی از این اصطلاح را انجام دهد. جغرافیاپژوهی حداقل به دو معنی میتواند باشد: یک؛ استخراج وضعیت میدانی یک علم در سطح جهان – تهیه اطلاعاتی چون مراکز آموزشی و پژوهشی آن علم، وضعیت پیشرفت، داشتهها و توانمندیهای آن مراکز – و ارائه آن در قالب یک بانک اطلاعات مراکز علمی و دو؛ تدوین نموداری و توضیحی از مسائل و موضوعات یک علم به همراهی مباحثی که وضعیت یک علم را از حیث نرم افزاری مشخص میکند، مرز آن را با سایر علوم نمایان و نقش آن را زندگی بشر و حل مسائل ایشان معلوم میسازد.واژگان کلیدی؛
پژوهش، جغرافیا پژوهی، جغرافیای علم، هندسه علم، مهندسی علم، مهندسی پژوهشی.1- مقدمه؛
پژوهش یکی از – یا – مهمترین ارکان فعالیتهای علمی باشد که زمینه رونق و پیشرفت، بهسازی و پربار سازی علم را فراهم کرده و به آموزش، دانش طلبان کمک میکند. در رونق علمی و پیشرفت آن، وجود زیرساختهای مناسب امری ضروری ست. اما زیرساختهای علمی چیست؟ بعضی زیرساختهای علمی را تنها در فراهم سازی امکانات و تجهزیات مورد نیاز فعالیت علمی میدانند. – که البته نیاز به آن ضروری و مهم هم مینماید- ولی زیرساختهای علمی، منحصر به امکانات و تجهزیات فیزیکی نیست؛ بلکه ساختارها، نرم افزارها و پژوهشهای مادر و راهنما و... نیز از جمله زیرساختهای علمیاند که، فراهم کردن آن به دست پژوهشگران و فعالینِ علمی عرصه علم است.یکی از پژوهشهایی که میتواند در عرصه پژوهش مفید بوده و بسترساز رونق و پیشرفت باشد، پژوهشهای جغرافیایی است. – البته با دو معنی که در بخش سوم مقاله خواهد آمد. - این مقاله که متن بحثی پیرامون جغرافیاپژوهی ست، سعی داشته تا به خوبی منظور از جغرافیا پژوهی را واضح و سپس لوازم و فرایند دستیابی به آن را تقریر کند.
2- پیشینه؛
مدتی است که در بعضی فضاهای علمی کشور، واژگانی چون جغرافیا مصطلح گردیده و در زبان پژوهشگران و اساتید رشته های انسانی بکار میرود. اما معنی این اصطلاح چیست؟ واژه جغرافیا تداعی کننده دانشی ست که به شناخت سرزمینها، خشکیها و آبهای کره زمین میپردازد. امروز دانش جغرافیا مرکب از دهها رشته تخصصی اکادمیک است که در مراکز علمی جهان مطرح شده و مورد مطالعه و بهره برداری قرار میگیرد. ولی استفاده از این واژه به صورت مضاف در کنار واژگان دیگر – اسامی و عناوین سایر علوم -، حاوی چه معنی میتواند باشد؟مصطفی ملکیان، پژوهشگر و استاد فلسفه و غرب شناسی، سالها پیش مقاله ای نگاشت با عنوان جغرافیای دانشهای زبانی که در آن با معرفی ابعاد و موضوعات مباحث الفاظ سعی در طراحی، طبقه بندی و ترسیم جایگاه مباحث الفاظ علم اصول در میان دانشهای زبانی امروزین داشت. (1) سالها بعد همایشی در دفتر تبلیغات اسلامی مشهد برگزار گردید و دکتر مهدی مهریزی با عنوان جغرافیای علوم اسلامی، سخنرانی را انجام داد که ضرورت نمایش پیوستگی و ارتباط مباحث علوم اسلامی را یادآور میشد. (2)
در این بین نیز به صورت پراکنده، واژه جغرافیا و امثال آن، در افواه علمی بکار میرفته و میرود. معنی واژه جغرافیا در نظر اکثر ایشان به معنی ترسیم جایگاه علم خاص در بین علوم دیگر است. به عبارتی دیگر، اگر فضایی مجازی را برای علوم در یک صفحه ترسیم کنیم، چگونگی و محل قرار دادن هر علم در این صفحه را، جغرافیای آن علم میخوانند. نتیجه این خواهد بود که: جایگاه علم مذکور در میان علوم دیگر مشخص میشود. همچنین علوم نزدیک یا مشابه آن و نحوه ارتباط این علم با دیگر علوم به نمایش در خواهد آمد. در بعضی موارد نیز، واژه جغرافیای علم معادل و مترادف با واژگانی چون معماری و مهندسی علم نیز بکار رفته است. در این هنگام، منظور طراحی و طبقه بندی مسائل و موضوعات یک علم است.
البته در ادامه بحث، به این نکته اشاره خواهیم کرد که دو معنی فوق علیرغم تفاوت معنایی که دارند ولی در کاربرد و جغرافیا پژوهشی، این تفاوت و دوگانگی حس نمیشود.
3- واژه شناسی جغرافیا؛
جغرافیای علم، واژه ایست که در برخورد با آن حداقل دو معنی به ذهن پژوهشگران متبادر میشود.2-1- معنی اول: به معنی تهیه و ارائه اطلس یک علم است. اینکه وضعیت یک علم از حیث تنوع موضوعی، حجم فعالیت آموزشی و پژوهشی در سطح کشورها و سرزمینهای دنیا در چه وضعیتی ست؟ مثلاً دانش فلسفه در کدام کشورها و سرزمینهای دنیا مطرح است؟ وضعیت این دانش در هر یک از سرزمینهای مذکور از حیث آموزشی – پژوهشی چگونه است؟ خاستگاه و وضعیت پیشرفت این علم در سطح جهان چگونه است؟ مراکز عمده و مرجع در موضوع این علم کجاست؟ این معنی که در برخورد اول با واژه جغرافیا به ذهن متبادر میشود از رشته های تخصصی و متفرع از دانش جغرافیاست؛ نوعی فعالیت علمی – پژوهشی که در بعضی از مراکز پژوهی غرب انجام میشود. این کار که دارای دیرینه تاریخی نیز هست به عنوان یکی از زیرساختهای مهم پژوهش به حساب میآید. در این رشته تخصصی جغرافیا، تلاش میشود تا با تأمین اطلاعات مورد نیاز پژوهشگران در خصوص وضعیت سرزمینی علوم، امکان پژوهش سهل و مفیدتر را برای ایشان محیا سازد. امروز یکی از پیش نیازها و زیرساختهای فعالیتهای علمی و پژوهشی در کشور ما، تلاش در جهت تهیه و تدوین جغرافیای علوم به معنی که گذشت هست؛ ولی در این مقاله به دنبال تبیین این معنی از جغرافیاپژوهی علم نیستیم.
2-2- معنی دوم: معنی است که در اصطلاح بعضی از محققین نیز بکار رفته است، و منظور تبیین جایگاه علم در بین سایر علوم است. اینکه مثلاً دانش فلسفه در بین سایر علوم چه جایگاهی را دارد، علوم هم مرز و مرتبط با آن کدامند؟ کدام علم نسبت به فلسفه مقدمه و کدام علوم نیازمند مباحث فلسفیاند؟ نحوه ارتباط و تأثیر، نقاط تلاقی و مشترک دانش فلسفه با سایر علوم مثلاً منطق، کلام و ... در کجاست؟
بحثی که به صورت بسیار کمرنگ و گذرا - پیش از این - در مقدمه های کتب فلسفی و منطقی میآمد؛ و علم را به آلی و اصالی تقسیم میکرد و یا بحث از نقش ریاستی علم فلسفه بر سایر علوم، از جمله مواردی ست که با توجه به تبیین جایگاه علم در بین علوم رواج داشت و اشاره آن به همین معنی اخیر از جغرافیای علم است.
آنچه در این مقاله در پی تبیین آن هستیم، همین معنی از جغرافیا ست. در این نوع فعالیت پژوهشی، واژه جغرافیا به استخدام گرفته شده است تا با بار معنایی خود به پژوهشگر و پژوهه ها کمک کند: پژوهشگر علم را به مثابه یک وجود عینیِ خارجی و محسوس نگاه میکند؛ فضایی مجازی از علم و مشاهدات خود، رسم میکند؛ ترسیم او حکایت از جایگاه علم مورد پژوهش با سایر علوم را دارد و تا اندازه زیادی میان مخاطبین و آن علم آشتی و آشنایی ایجاد میکند.
این معنی از جغرافیا پژوهی، دیگر شاخه ای از دانش و علم جغرافی نیست؛ بلکه شاخه ای از دانشی ست که در مضاف الیه جغرافیا از آن یاد میشود. اینجاست که واژگانی چون هندسه، معماری، مهندسی، طبقه بندی، تنظیم و نظامواره و... نیز به کار میروند و معنی مشابه یا نزدیک به جغرافیا را اقتضاء میکنند.
4- فوائد و کارآمدی جغرافیا پژوهی؛
نکته مهم دیگری که در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد، فایده و سودمندی چنین پژوهشی ست؛ ما در جغرافیا پژوهی به دنبال تأمین چه هدفی هستیم؟ و انجام چنین پژوهشی چه فایده و سودمندی برای عرصه پژوهش دارد؟مهمترین هدف در جغرافیاپژوهی، نشان دادن جایگاه علم در بین علوم و اعلام نقش آن در پاسخ گویی به نیازهای بشری ست. این دو مهمترین هدف از طرح این نوع پژوهش است. ولی در کنار این هدف فوایدی مترتب میشود:
اول: مرزدار شدن علم یا مرزبندی علوم؛ این امر حاکی از آن خواهد بود که این علم دقیقاً متصدی پاسخ گویی به چه مسائلی ست؛ و جویندگان پاسخ به کدام علم و کجای میتوانند مراجه کنند و پاسخ خود را بیابند. همچنین در پروژه های پژوهی جامع و مشترک بین چند علم، نقش هر کدام بهتر و دقیقتر ممتاز و متعین میشود.
دوم: طبقه بندی و نظاموارگی موضوعات و مسائل علم که در بهره برداری آسان از علم مورد نظر هر پژوهنده را یاری میکند. مواردی چون:
- ایجاد آشنایی مخاطبین عام با علم مورد نظر؛
- راهنمایی و سهل سازی مراجعه به موضوعات و مسائل علم برای مخاطبین خاص و عام؛
- نشان دادن نقاط پرتمرکز، پرماجرا، اولویتها، زیربناها و مبانی علم از سویی و بدست دادن نقاط کم توجه و بعضاً بکر علم از سویی دیگر؛ از جمله مصادیق بهره برداری از جغرافیاپژوهی ست.
سوم: تبیین بهتر رابطه علم مورد نظر با علوم دیگر و چگونگی بهره برداری هر کدام از این علوم در یکدیگر.
لذا به نظر میرسد، جغرافیاپژوهی حداقل به عنوان یکی از ساختارهای مفید پژوهی به حساب آمده و در صورت بهره مندی از دقت و جامعیت مناسب، آن را به عنوان زیرساخت پژوهی در علوم به حساب آورد.
5- فرایند جغرافیاپژوهی علم؛
اما دستیابی و ترسیم جغرافیای علم چگونه ممکن است؟ چگونه میشود جایگاه یک علم را در فضای مجازی علوم، تبیین و ترسیم نمود و از آن بهره برداری مفید داشت؟ پاسخ به این پرسش بسیار مشکل است و مشکلتر از آن ترسیم کامل و دقیق جغرافیای علم است. اما پیش از پاسخ دهی به این پرسش، دو مسئله باید حل شود. اول آنکه آیا ترسیم جغرافیای یک علم – تبیین جایگاه یک علم در بین سایر علوم – نیازمند به طبقه بندی و ترسیم مباحث داخلی آن علم نیز هست؟و مسئله دوم، اینکه ترسیم جغرافیای علم عبارت از چیست؟: تنها توصیف منفعلانه از فضای متصوَر آن علم است یا توصیف فعالانه و هدفمند از آن علم است.
پرداخت به این دو مسئله مسیر را در پاسخ دهی به پرسش اصلی ما هموار خواهد کرد و بعضی اختلافات در استفاده و بهره برداری از واژه جغرافیا را واضح و حل خواهد کرد.
3-1- مسئله اول: آنکه آیا ترسیم جغرافیای یک علم – تبیین جایگاه یک علم در بین سایر علوم – نیازمندِ طبقه بندی و ترسیم مباحث داخلی آن علم نیز هست؟ در اینجا ما پیرامون ضرورت آشنایی و احاطه پژوهشگر در حوزه علم مورد نظر بحث نمیکنیم، چرا که این امر بدیهی ست. بلکه بحث ما بر سر آن است که اساساً ترسیم جغرافیای علم، نیازمند ترسیم مباحث داخلی و ابعاد خارجی آن علم است. جغرافیای علم، این نیست که ما صرفاً یک تابلویی – نقشه یا صفحه ای – را رسم کنیم که در آن نام علوم بیاید و بعد رابطه آنها را از طریق خطوط و نموداریهایی مشخص کنیم؛ بلکه جغرافیای یک علم که اثرات و فوائد خردمندانه ای بر آن مترتب است نیازمند تلاش دیگری ست. تلاشی که در آن جایگاه یک علم در میان سایر علوم بشری به خوبی شناخته شود و نیازهای جامعه انسانی و علمی را پاسخ دهد.
بنابراین اگر بخواهیم جایگاه علمی را در بین علوم ممتاز و مشخص کنیم، علاوه بر تعریف و طرح موضوع کلی آن، لابد از طرح موضوعات و مسائل آن علم هم هستیم. چرا که طرح یک موضوع کلی در علوم، گاه دشوار و حتی ناممکن مینماید؛ و گاهی همراه با ابهامات و اشکالاتیست. (3) از این رو معرفی موضوعات و مسائل یک علم در تبیین جایگاه آن ضروری مینماید. بدیهی ست که برای بهره برداری کاملتر، آسان و دقیق از چنین ترسیمی، طبقه بندی و نظاموارگی مباحث علم، کمک شایانتری خواهد کرد.
3-2- مسئله دوم: اینکه ترسیم جغرافیای علم عبارت از چیست؟: تنها توصیف منفعلانه از فضای متصوَر آن علم است یا توصیف فعالانه و هدفمند از آن علم است. این سؤال و پاسخ حاکی از یک ذهنیت و دو تحلیل است.
تحلیل اول: که به معنی واژه جغرافیا نزدیکتر است حاکی نوعی نگاه از بالا به علم است. در این نوع نگاه به علم، علم به مثابهی یک سرزمین دیده شده و سعی میشود با این نگاه، تمام ابعاد، موضوعات و مسائل علم دیده شود. سعی پژوهشگر بر آن است که کمترین دخالت را گزارش از محتوای علم داشته باشد، گزارشی صرفاً توصیفی و عاری از تحلیل و بررسی.
تحلیل دوم: وقتی درباره علم بحث میشود، فضایی که عینیت و تجسم خارجی آن در قالب سرزمینها و محسوسات باشد، قابل دستیابی و دسترسی نیست. بلکه باید به صورت ذهنی و تحلیلی، با طبقه بندی و مهندسی، فضایی از علم را ترسیم نمود. گزارش از موضوعات و مسائل یک علم، اساساً بدون دخالت و فعالیت ذهن ممکن نیست. جدای از آنکه گاهی این مسئله در نگاه به اشیاء خارجی هم پیش میآید - که آیا گزارش توصیفی صرف از محسوسات عینی امکان دارد یا نه؟ - و بعضی بر این باورند که در آنجا هم ذهن فعال است و انفعال محض ندارد. چه رسد به مسئله ما!
در مسئله حاضر، پژوهشگر ذهنیتی از علم مورد نظر دارد و حال درصدد گزارش آن است. پژوهشگر از بدو امر که مراحل فهم علم و احاطه بر علم را طی میکرده است تا حال که در مقام گزارش دهی آن بر آمده، همواره رویکردها، مبانی، پیش فرضها و ذهنیتهایی را یدک میکشیده است؛ و فعال بودن ذهن او در برابر علم برقرار بوده است؛ و لذا مؤلف نیز معتقد است که جدای از آنکه امکان انفعال ذهن در ترسیم جغرافیا نیست، اساساً چنین انفعالی – در صورت تحقق – هم مطلوب نبود و فوائد جغرافیا پژوهی را میکاست.
لذا پژوهشگر باید با داشتن لوازم و ذهنیت معقول و مناسب به سراغ علم رفته و نسبت به گزارش آن و ترسیم جغرافیای آن اقدام کند. ترسیم نظام واره و طبقه ای از مباحث عمده علم به صورت نموداری و توضیحی به گونه ای که برای مخاطب فضای بحث را ایجاد کرده ولی در عین حال از بحث و جنجال بر سر موضوع خودداری کند. تعریف علم، تاریخچه، نقش و هدف علم، تعیین رویکردها، مبانی و خاستگاه های مباحث، ذکر سایر موضوعات و مسائل، روش آموزش و پژوهش در آن، اعلام و مراکز مرجع در آن علم، تأثیرات و تأثرات علم با سایر علوم و مباحث جامعه، و... از جمله سایر مواردی هستند که باید مورد توجه در جغرافیاپژوهی باشند. اما نیازهای ورود به عرصه جغرافیانگاری علم چیست و کدام است؟
3-3- نیازها و لوازم ترسیم جغرافیای علم عبارت است از:
اول: احاطه بر مباحث علم مورد نظر؛ این همان امر بدیهی است که پیش از این نیز ذکر آن رفت. پژوهشگر تا نسبت به علم مورد نظر احاطه نداشته باشد، نمیتواند نسبت به کار تخصصی در آن اقدام کند؛ و همانطور که قبلاً هم گفته شد، جغرافیای علم، شاخه ای تخصصی از همان علم است.
دوم: قوت و قدرت ذهنی برای تنظیم و تنسیق مسائل و موضوعات علم؛ ترسیم جغرافیا و همراهی آن با طبقه بندی و نظام دهی مطلوب، ثمربخشی و دستیابی به ادهاف جغرافیاپژوهی علم را تأمین میکند. از این رو پژوهشگر در این عرصه باید علاوه بر تجربه و مهارت در امر طبقه بندی، از ذوق علمی خوبی نیز بهره مند باشد تا به مدد این دو، مرحله تنظیم مباحث به خوبی صورت گیرد.
سوم: تعیین مبانی و رویکرد پژوهشی و وفاداری به آن در مدت پژوهش؛ از جمله مهمترین لوازم این نوع پژوهشگری ست. این امر به پژوهشگر و سایرین کمک میکند تا براساس یک خط مشی مشخص و گویا، از علم مورد نظر اطلاع یابند. علاوه بر این، زمینه کنکاشهای مجدد و تکمیلی و تصحیحی نیز به خوبی تأمین شده و بستر نقد پژوهه نیز برای سایرین مهیاست.
چهارم: پرهیز از جزئی نگری و پرداخت به مباحث تخصصی و پرماجرا؛ از دیگر نکاتی ست که در این نوع پژوهش باید مد نظر قرار بگیرد. با ورود به هر علم، با انبوهی مسئله تخصصی، پاسخهای گوناگون و متنوع به هر مسئله، دیدگاهها و نظرات اندیشمندان آن علم و...، روبرو میشویم. در جغرافیا پژوهی از پرداخت به مسائل و موضوعات و مباحث ذیل آن به صورت تفصیلی و تخصصی باید خودداری شود، چرا که در این صورت پژوهش ما به اندازه خود علم حجیم شده و ما را از کلی نگری به موضوع پژوهشمان دور میکند.
بنابراین، همینجا باید به این نکته توجه داشت که در این نوع پژوهش، به خلاف فعالیتهای علمی-پژوهشی دیگر، ما از تخصص گرایی پرهیز میکنیم و این مطلب جزء لوازم و ضروریات این نوع پژوهش است و خرده گیری به جغرافیاپژوهی به سبب، عدم ارائه بحث تخصصی نادرست و اشتباه است.
پی نوشت هاو منابع:
1- ملکیان، مصطفی؛ جغرافیای دانشهای زبانی؛ نقد و نظر؛ سال دهم، شماره اول و دوم
2- مهریزی، مهدی؛ تدوین جغرافیای علوم اسلامی؛ دفتر تبلیغات اسلامی قم-خراسان؛ 1385
3- رجوع کنید: مباحث موضوع علم در اصول الفقه کتبی نظیر کفایه الاصول آخوند خراسانی و شرحهای آن؛ همچنین بحث از موضوع علم در فلسفه علم؛ و رئوس ثمانیه در کتب منطقی
4- از جمله سایر فعالیتهای جغرافیا پژوهی به آثار ذیل میشود اشاره کرد:
پژوهش در دین؛ مصطفی ملکیان؛ دفتر تبلیغات اسلامی قم (منتشر نشده).
در آمدی بر ضرورت بازسازی هندسه علوم حوزوی؛ سلیمان خاکبان؛ فصلنامه پژوهش و حوزه؛ شماره 9.
/ج