زادگاه جامعه

اجتماع انسانی، یک ضرورت حیاتی است. حکما گفته اند که «انسان مدنی بالطبع است»، بشر ممکن نیست که حیاتش را بدون اجتماع ادامه دهد و برای تحصیل ضروریات زندگی و بقای خود به کمک تعاون همنوعان خود نیازمند می باشند.
دوشنبه، 13 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زادگاه جامعه
زادگاه جامعه

نویسنده: دکتر سید محمد ثقفی



 

انگیزه اجتماعی انسان و منشأ جامعه از دیدگاه ابن خلدون

اجتماع انسانی، یک ضرورت حیاتی است. حکما گفته اند که «انسان مدنی بالطبع است»، بشر ممکن نیست که حیاتش را بدون اجتماع ادامه دهد و برای تحصیل ضروریات زندگی و بقای خود به کمک تعاون همنوعان خود نیازمند می باشند.
وقتی جامعه تشکیل یافت، انسان نیازمند آن است که تبادل و معامله کند و ضروریات همدیگر را برطرف سازد و هرکسی برای جبران مایحتاج خود به همنوعش دست دراز کند. از طرف دیگر، مقتضای طبیعت حیوانی (والبته انسان هم) چنین است که نسبت به دیگران ظلم و تعدی می کند و دیگری هم ازخود دفاع کرده و می خواهد که مقابله به مثل نماید در نتیجه به تنازع و جنگ و خونریزی می کشد و سرانجام منجرمی شود که نوع انسانی نابود شده و از بین برود ولذا برای بقای نوع انسان و جلوگیری ازنزاع خونریزی، اقتضاء دارد که یک حاکم مقتدر مانع تعدی و ظلم و عداون گردد. و طبیعی است که این حاکم باید قدرت، نفوذ و تسلط داشته باشد که یکی به حق دیگری هرگز تجاوز نکند و نظام امنیت در جامعه استقرار یابد. این مفهوم همان قدرت و حکومت است که ازویژگی های طبیعی جامعه انسانی می باشد. البته بعضی حیوانات به مانند زنبور عسل و مورچه ها نیز به طور سازمانی و اجتماعی زندگی می کنند و درمیان آن ها یک نوع رئیس و پیرو که به طور آفرینش ازهمدیگر متمایزند، وجود دارد اما لازم به یادآوری است که سازمان حیوانات به مانند زنبور و مورچه به طبیعت فطری و هدایت تکوینی الهامی آنهاست برخلاف سازمان که جامعه حکومت او، ازناحیه عقل و فکر و سیاست او، نشئت یافته است.(1)

ضرورت حکومت در جامعه

جامعه انسانی ضرورتاً باید حاکم داشته باشد، بعضی ازفلاسفه اعتقاد دارند که این حکومت باید ازطرف شرع و خداوند تعیین شود و خداوند باید انسان خاصی را با ویژگی های مشخصی برای هدایت بشر ارسال نماید که انسان ها نبوتش را بپذیرند و بر حکومتش گردن نهند.
اما این قضیه ازنظر ابن خلدون چندان برهانی نیست زیرا ضرورت ندارد که باید حکومت به وسیله پیامبری ازطرف خداوند منصوب باشد، به جهت اینکه جامعه انسانی (بر اثر قهر و عصبیت) بدون پیامبر و شریعت آسمانی می تواند خود را اداره کند، مثلاً اهل کتاب و پیروان پیامبر در نسبت با مجوسیان و زرتشتیان دراقلیت قرار دارند ولی آن ها ازبزرگ ترین ملت های دنیا به حساب می آیند، و برای خود دارای حکومت و تشکیلات و سازمان هستند و زندگی اجتماعی خود را ادامه می دهند، بی آنکه به طور ظاهر دارای کتب و شریعتی باشند.(2)
با این که انگیزه های اجتماعی بودن نزد همه انسان ها یکسان است. مع ذلک جامعه های بشری مختلف می باشند و علت این اختلاف، به جهت آن است که انسان ها دریک محیط جغرافیایی زندگی نمی کنند، بلکه در روی زمین پراکنده هستند که طبیعتاً با همدیگر اززمین، خاک و هوا و محیط طبیعی اختلاف فاحش دارند و ازاین جهت چهره ها، راه های زندگی و طرق معاش آن ها از یکدیگر گوناگون هستند.
تأثیر عامل جغرافیایی در حیات اجتماعی انسان
به نظر ابن خلدون، عامل جغرافیا در تغییر پدیده های اجتماعی عامل مهمی است و نقش مؤثری دارد، درواقع دگرگونی انسان ها ازنظر رنگ، جسم، امیال، خواست ها، رفتار و تصرفات حتی هنر و رقص و موسیقی، همه و همه معلول عامل جغرافی و تغییر و چگونگی وضع جغرافیایی و عامل محیطی آب و هوا می باشند.
تنها عاملی که جامعه ها را در آداب و رسوم، عادت افکار و امیال، نظام خانوادگی و حکومت و سیاست، خلق و خوی، نشاط و بی حالی، کثرت جمعیت و کمی آن متمایز ساخته براثر اوضاع جغرافیایی است و نتیجه تأثیر محیط کوه و بیابان و صحرا و مناطق گرم، سرد، خشکی و بی آبی و یا خصب و فراوانی نعمت می باشد.
از این جهت ابن خلدون مناطق جغرافیایی زمین را به هفت اقلیم تقسیم می کند که در عرض جغرافیایی و نه طول آن با همدیگر اختلاف دارند، اقلیم اول از همه شان طولانی تر وبه ترتیب از یکدیگر فاصله می گیرند تا هفتمین آن ها که کوچک تر ازهمه می باشند و درجه عمران و آبادی به جهت توزیع و گسترش حرارت و برودت ضعیف تر می شود، هرچه مقدار درجه حرارت و یا برودت زیادتر شود، به همان قدر «آبادانی و عمران، ضعیف تر است و هرچه قدر معتدل و متناسب باشند، آبادانی و فراوانی نعمت فراهم تر».
این اقلیم ها از خط استوا آغاز می شوند، اقلیم اول و دوم از دو تای بعدی بسیار کم آبادتر و اگر احیاناً یک آبادی هم در آن قسمت زمین پیدا شود، بیشتر صحرا و شنزار و اقیانوس هند درشرق آن واقع شده است و قطعاً مردم این مناطق بسیارکم جمعیت و همچنین وضع شهرهای آنجا، کم رونق و یا بی رونق می باشد.
اما در اقلیم سوم و چهارم برخلاف دوتای اولی، صحراو شنزاری کمتر ویا به طور کلی وجود ندارد و جمعیت آن ها ازحد متعارف، گذشته و شهرهای بی شماری درآن مناطق واقع شده اند و عمران وآبادی درآن مناطق، یک وضع متناسب با اقلیم سوم و ششم دارد، اما جنوب، به طور کلی خالی است و هیچ گونه آبادی درآن قسمت وجود ندارد و آن هم به جهت شدت حرارت و ضعف تمایل خورشید از محاذی رئوس(3) است و همین طور عمران و آبادی وجود نداشته و یا بسیار کم است. وهمچنین نقطه شمالی به جهت تسلط سرما و شدت برودت، فاقد عمران و آبادی است، جزاینکه خلأ در آن قسمت نسبت به جنوب بسیار کمتر می باشد.
حرارت در هنگام محاذی بودن با سرانسان بسیار شدید می شود و باعث گرما و خشکی بسیار درهوا می گردد و آن مانع رشد گیاه و به وجود آمدن آبادی می گردد.
هرچقدر تمایل خورشید از محاذی سمت رئوس پایین تر باشد، حرارت رو به اعتدال می رود و درنتیجه عمران پدید می آید و همین طور تدریجاً رو به نقصان می رود تا به نقطه انجماد و برودت که در آن وقت نیز، تکوین عمران، محال می باشد.
ولی طبیعی است که فساد تکوین عمران براثر حرارت بیشتر و عمیق تر از برودت و سردی است؛ زیرا حرارت خیلی بیشتر در خشکاندن هوا تأثیر دارد و تأثیر سرما در وضع هوا به مانند حرارت نیست، به همین علت کیفیت آبادی درربع شمالی بسیار زیاد و فراوان است و الله اعلم.(4)

رابطه تمدن ها با عامل جغرافیا

آری، تاریخ تمدن هم تقریباً عقیده و نظریه ابن خلدون را تأیید می کند که قطعاً رابطه و پیوستگی محسوس میان درجه حرارت و تمدن «عمران» وجود دارد. مثلاً تمدن های ریشه دار و اصیل مصری، بابلی و فارسی، یونانی، رومی، عربی، همه این ها درمناطق معتدله زمین به وجود آمده و نشو و نما یافته اند و این همان مناطقی است که به نظر ابن خلدون دراقلیم های سوم و چهارم و پنجم قرار گرفته اند و به همین جهت است که ساکنان این مناطق ازنظر جسمی، رنگ، اخلاقی، فکری و عقلانی، دینی و مذهبی در حال اعتدال و تناسب هستند حتی این که نبوت ها و وحی نیز به عقیده ابن خلدون در این منطقه ها پیدا شده اند.
اما این که این عقیده ابن خلدون که تعداد آبادی و عمران در مناطق سردسیری، بیشتراز مناطق گرمسیری است، تقریباً درست و صحیح می باشد، زیرا شدت حرارت همواره علت خمول و کسالت بوده اما سرما، وادار می کند که انسان به تلاش و فعالیت و مبارزه و عمل اقدام نماید.
به هرحال ابن خلدون تأکید می کند که منطقه آباد، نی زمین تنها قسمت وسطی آن است که حرارت و برودت درآن منطقه معتدل است برخلاف دو نقطه شمالی و جنوبی که یکی گرم و دیگری سرد می باشد پس اقلیم چهارم یا دو اقلیم مجاور (سوم و پنجم) معتدل ترین مناطق و آبادترین آن هااست اما دومی و ششمی از اعتدال به دورند و قطعاً اولی و هفتمی هرگز آثار زندگی درآن ها پیدا نمی شود.
از این جهت است که همه ی علوم و صنایع، منسوجات، میوه ها، ونعمت ها و حتی حیوانات در این سه قسمت معموره منطقه اعتدالی وجود دارند و ساکنان انسانی این سه منطقه معتدل ترین انسان ها هستند و همواره از تناسب خاصی ازنظر رنگی، جسمی، اخلاقی، فکری و حتی دینی برخوردارند و دراین قسمت ها است که ادیان توحیدی به ظهور رسیده اند و شعاع وحی را دریافته اند.
و مردم این مناطق، کامل ترین انسان ها هستند به جهت اعتدالی که ازآن برخوردارند و از انحراف و اعوجاج درهمه زمینه ها به دورند و این همه ملت های مغرب، شام، حجاز، یمن، عراقین، هند، سند، چین و همچنین، اندلس و همسایگان آن، از کشورهای فرنگ France «جلالقه»؟! روم، یونانیان و همین طور همه ملت هایی هستند که دراین مناطق ساکنند، جالب این که عراق و شام به جهت این که درست در قسمت وسطای این مناطق واقع شده اند، از اعتدال خاصی برخوردارند.(5)
این نظریه «نقش عامل جغرافیا» در تکوین شخصیت و فرهنگ، نکته بسیار دقیق را یادآوری می کند که ابن خلدون بر اثر مطالعه و تطبیق مناطق جغرافیایی و تأثیر آب و هوا در چگونگی شخصیت و نظامات معیشتی و اقتصادی به آن واقف شده است، امروزه کاملاً با عقاید انسان شناسان و نژادشناسان، تطبیق می کند و شواهد علمی فراوانی برصحت این عقیده، اقامه شده است.
ابن خلدون در مورد اوضاع جغرافیایی و کیفیت نظامات زندگی اقوام ساکن دور از مناطق اعتدالی، چنین می گوید:
اما اقلیم های دورتر از اعتدال به مانند اقلیم اول و دوم و ششم و هفتم، پس مردم این مناطق درهمه حالات زندگی اقتصادی و فرهنگی خود، از اعتدال به دورند، ساختمان های آن ها بیشتر با خشت خام و قصب نی ساخته شده و غذای غالبشان ذرت و گیاه و لباسشان از برگ درختان و یا پوست (حیوانات) و یا حتی بیشترشان عریانند (به مانند ساکنان اسکیموها و ماندانا) و میوه های کشورشان غالباً غیرقابل هضم و مایل به بدی می باشد.
اخلاق و رفتار شخصیتی آن ها تقریباً شبیه حیوانات می باشد. حتی نقل شده است که بیشتر ساکنان سودان مردم اقلیم اول در غارها و نیزارها زندگی می کنند و بیشتر از گیاه و سبزیجات زمین تغذیه کرده و به یک حالت توحش به سر می برند. علت این نحوه زندگی، دوری آن ها ازمناطق اعتدالی است که اخلاق و مزاج آن ها را به مانند حیوانات بی زبان ساخته است و از انسانیت و مأنوس بودن به دور افتاده اند.(6)

وضع دینی

و همچنین اوضاع و احوال دینی آن ها به همین منوال است، نه پیامبر نبوتی می شناسند و نه از شریعت و آیینی خبر دارند مگر آن هایی که به مناطق اعتدالی نزدیک ترند.
مثلاً ساکنان حبشه درمجاورت یمن که قبل از اسلام به آیین مسیحی بودن و همچنان هم باقی مانده اند، به این وضع هستند و مردم مالی، کوکو، تکرور همسایگان کشور مغرب که دین اسلام را پذیرفته اند، همین طورند و علاوه براین ها ازدیگر مردمان ساکنان مناطق دور از اعتدال در جنوب و شمال تقریباً به یک منوالند، یعنی نه دینی را می شناسند و نه از علم و معرفتی برخوردارند، و تقریباً خلق و خوی آن ها به حیوانات نزدیک تر است تا انسان.(7)

تأثیر آب و هوا در فرهنگ

حرارت و شدت گرما سبب می شود که سبک سری، بی خیالی، احمقی و رقص و بازی، به وجود آید، نمونه کامل این ها در سودان مشاهده می شود «که به هر بهانه ای به رقص می پردازند و درهرجایی به احمقی و سبک سری معروفند».(8)
علتش آن است که هوا تأثیر زیادی در اخلاق بشر دارد، حرارت سبب انبساط و گستردگی هوا و بخار می شود و در حجم و کمیت آن افزایش پدید می آید از این جهت می بینید کسی که سست شده است ازشاید و خوشحالی - کارهای غیرعادی از او سر می زند جست و خیز می کند و سبک سری انجام می دهد. مانند این احوالات را ما در کسانی که هوای گرم حمام ها را تنفس می کنند می بینیم که چگونه شادی می کنند و به رقص می پردازند.
اما به عکس، ساکنان تپه های سرد و هوای خنک همواره خود نگهدار می شوند و به آسانی احساسات و مشاعرشان را اظهار نمی دارند و به متانت و دقت نظر و تدبر در عواقب امور مشخص می شوند بخصوص در کارهای زندگی و امور معاش به عاقبت اندیشی می پردازند حتی بسیار اتفاق می افتد که این چنین آدم هایی غذای گندم دو سال خود را ذخیره می کنند و صبح زود به بازار آمده قوت روزانه اش را تهیه می نماید به جهت ترس ازاین که ممکن است از موجودی ذخیره شده اش، چیزی کم شود.(9)
گفتیم که معتدل ترین اقالیم، شایسته ترین آن ها برای زندگی و گسترش حیات است، البته این بدان معنی نیست که همه اقالیم معتدل فراوانی و وفور نعمت درآن ها وجود دارد و همه ساکنان آن ها در فراخی و لذت زندگی به سر می برند، بلکه درقسمتی وضع این چنین است ولی ممکن است درقسمت دیگر سرزمین خشکی باشد که نه ازگیاه خبری باشد و نه از زراعت.
قطعاً طبیعت زمین و خاک درتکوین بدن ها و طبیعت ها و اخلاق، دخالت دارد. بیشتر ساکنان سرزمین های فاقد زرع و طراوت، به مانند حجاز غالباً درغذای خود به خوردن شیر، و شاید شیر شتر، بسنده می کنند و به عوض گندم و حبوبات و میوه، از شیر وموادی شیری بهره مند می شوند (البته در روزگاران قدیم) اما با وجود این ها نسبت به ساکنان تپه های سرد و خنک، سرو حال، بانشاط و زرنگ می شوند، و دارای بدن های قوی و خوش هیکل و اخلاق و صاف و دور از انحراف و ذهن های تیزهوش و با ذکاوت و بصیر درمعارف و ادراکات می گردند.
علت این نشاط و جهت آن رخوت و سستی ازآن جهت است که کثرت غذاخوری و تغذیه و ازدیاد اخلاق فاسد و رطبات دماغی درجسم، فضولات زیادی را ایجاد می کند و غالباً به گرفتگی رنگ پوست، نازیبایی شکل و قیافه و چاقی بیش از معمول منجر می گردد و آن کثرت رطوبت دماغی، سبب بلادت و کودنی و فراموشی و غفلت و انحراف ازاعتدال را موجب می شود. ما غالباً می بینیم که ساکنان سرزمین های پرنعمت و فراوانی زراعت و لبنیات و میوه، غالباً به کودنی ذهن و تنومندی بیش ازحد جسمی مبتلا می شوند.

تأثیر رفاه در عبادت

قطعاً تأثیر وفور نعمت و رفاه و فراوانی در سلامتی بدن و احوال آن، کاملاً نمایان است، حتی می توان گفت، این وضع، در کیفیت دینداری و عبادت و پرستش هم دخالت دارد.
غالباً مشاهده شده است کسانی که زندگی تقریبا سختی دارند و بیشتر ساکنان روستاها و صحراها هستند ویا حتی حاشیه نشینان شهری، زندگی را به سختی و گرسنگی و دور از لذت های مادی می گذرانند، خیلی بهتر از مردان مرفه و صاحبان نعمت و خوش گذران، عبادت می کنند و دیندارند. و شاید اساساً دیندار و آدمی مذهبی درمیان شهرنشینان و رفاه طلبان بسیار کم و نادر یافت شوند، آن هم بدان جهت می باشد که قساوت قلب و تیره دلی و غفلت که براثر پرخوری و لذت بردن پدید می آید درمیان شهرنشینان بیشتر وجود دارد تا روستانشینان که اغلب مردمان زاهد و عبادت پیشه گانند که با تقشف و سختی زندگی خو گرفته اند.
همچنین ساکنان یک شهر نیز برحسب اختلاف و رفاه زدگی و بی بند وباری با هم فرق می کنند و آن هایی که ازرفاه و اسراف و به اصطلاح قرآن «ترف و مترفین» بیشتر برخوردارند به جنبه دینداری عبادات و خداپرستی بی اعتناء ترند و به عکس. این گروه ها درهنگام قحطی و ناداری و بلای گرسنگی ازهمه ناتوان و بی استقامت تر می باشند، زیرا آنان هرگز به کم غذایی و ناداری و خوردن غذای ساده و خشن عادت نکرده اند برخلاف آن هایی که با سختی معیشت خو گرفته و همواره در زندگی با گرسنگی و تنگدستی عادت دارند، درنتیجه آن ها انسان هایی مقاوم و سخت کوش می شوند و دربلاهای اجتماعی و قحطی و گرسنگی جان سالم به در می برند «فللمرء من دهره ما تعودا».(10)

تأثیر محیط و جغرافیا در نژاد و رنگ پوست

و بازهم به طور مسلم، عامل جغرافیا در تلون رنگ بشره و پوست و نژاد دخالت دارد. ابن خلدون برای اثبات این مسئله شاهد می آورد و توضیح می دهد که: «در اقلیم ششم و هفتم درقسمت شمالی زمین، بیشتر ساکنان آن مناطق، سفیدرنگ می باشند آن هم به جهت افراط تسلط برودت و سرما درقسمت شمالی، اما سه اقلیم متوسط «پنجم - چهارم، سوم» که از حالت اعتدال برخوردارند، به ویژه اقلیم چهارم که درست در قسمت میانه و وسط قرارگرفته است. در غایت اعتدال می باشد، آری ساکنان این مناطق خلق و خوی متعدل، مزاج سالم و چهره های زیبا و مطلوبی دارند. درنتیجه ساکنان اقلیم اول و دوم، گرم و سیاه و هفتم و هشتم، سفید و سرد و اقالیم میانه به حالت میانه هستند.

مقایسه ابن خلدون و دیگر جامعه شناسان معاصر

مطالبی که درگذشت بیانگر آراء و اندیشه های عالمانه ابن خلدون بود که درباره تأثیر عامل جغرافیا و محیط طبیعی در زندگی بشر، بیان کرده است و او به حق در این زمینه پیشگام علمای مغرب زمین بوده است، زیرا ابن خلدون نخستین دانشمندی است که درمورد نقش جغرافیا و محیط طبیعی در زندگی انسان، و آثار آن در نظامات اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و فکری، به سبک علمی بحث کرده است.
اولین شخصیت علمی این گروه منتسکیو در «روح القوانین» است که به طور مبسوط درباره قوانین و نظامات اجتماعی و سیاسی و رابطه آن ها با عامل محیط و جغرافیا بحث می کند او حتی آنچنان مبالغه می نماید که تنها عامل اساسی را در اختلاف ملت ها درباره قوانین، آداب و رسوم و سطح تمدن، شکل حکومت، نظام های سیاسی، اقتصادی، جنگی، حتی اخلاق و جغرافیا می داند. او بر ادعای خود تعدادی از نظام های پیچیده اجتماعی را شاهد می آورد و چنان اصرا دارد که اثبات کند، جغرافیا تنها عاملی است که اوضاع اجتماعی را تشکیل می دهد و یک نوع رابطه ضروری میان عامل جغرافیا و سیستم های اجتماعی و سیاسی... وجود دارد.
بعد از مونتسکیو عده دیگری از دانشمندان آمده اند و بر این نکته تأکید ورزیده اند و جغرافیا و محیط طبیعی را تنها عامل تعیین کننده در تکوین شخصیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دانسته اند و یک نوع رابطه ضروری میان جغرافیا و سیستم اجتماعی قائل گردیده اند. ازجمله آن ها فردریک راتزل (Ratzel) و جان براون (Brown). از صاحب نظران مکتب جغرافیا و دیبون دی نمور (D. de. Nemours)، یکی از رهبران فیزیوکرات می باشند. ولی این نظریه «حتمیت جغرافیا درتکوین شخصیت اجتماعی»، از طرف دانشمندان دیگر مورد انتقاد قرارگرفته و اعلام کرده اند که «جغرافیا» تنها عامل نیست که سیستم زندگی اجتماعی انسان از آن متأثر است، بلکه در کنارآن عوامل دیگر، نژاد، عقیده، شرایط اقتصادی نیز دخالت دارند. و انسان می تواند با خلاقیت تکنولوژی خود با عوامل جغرافیایی به مبارزه پردازد و محیط طبیعی را تغییر دهد.
باز در این زمینه هم حق امتیاز با ابن خلدون است زیرا او «جغرافیا را تنها عامل» نمی داند، بلکه عوامل دین، عصبیت، شرایط اقتصادی، تربیت و تعلیم را، در تکوین شخصیت اجتماعی مؤثر می داند، آری تنها طبیعت نیست که درشخصیت اجتماعی: دخالت دارد، بلکه انسان و اراده و توانایی او، سرنوشت ساز است و او می تواند طبیعت را تسخیر کند و نیروهای طبیعی نیرومند را رام سازد.

پی نوشت ها :

1. مقدمه، 273-274.
2. مقدمه، صفحه 275.
3. مقدمه، ص 285.
4. مقدمه، 288-287.
5. مقدمه، ص 230-231.
6. مقدمه، ص 331.
7. مقدمه، ص 336.
8. مقدمه، ص 332.
9. مقدمه، ص 336.
10. مقدمه، ص 334-338.

منبع: ثقفی، سید محمد؛ (1390) ابن خلدون نخستین جامعه شناس مسلمان؛ تهران: جامعه شناسان

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
دعای علمای اهل سنت برای سلامتی رئیس‌جمهور
play_arrow
دعای علمای اهل سنت برای سلامتی رئیس‌جمهور
تجمع و دعای مردم در میدان ولیعصر(عج) تهران
play_arrow
تجمع و دعای مردم در میدان ولیعصر(عج) تهران
واکنش‌ مقامات کشورهای مختلف به حادثه برای بالگرد حامل سید ابراهیم رئیسی
play_arrow
واکنش‌ مقامات کشورهای مختلف به حادثه برای بالگرد حامل سید ابراهیم رئیسی
شرحی از سفر امروز رئیس‌جمهور و آنچه رخ داد
play_arrow
شرحی از سفر امروز رئیس‌جمهور و آنچه رخ داد
قرائت دعای توسل در کلاس تفسیر سید حسن خمینی برای رئیسی و همراهان
play_arrow
قرائت دعای توسل در کلاس تفسیر سید حسن خمینی برای رئیسی و همراهان
خبر امیدوار کننده ار حادثه بالگرد رئیس جمهور
play_arrow
خبر امیدوار کننده ار حادثه بالگرد رئیس جمهور
بیانات رهبر معظم انقلاب درباره حادثه بالگرد رئیس جمهور
play_arrow
بیانات رهبر معظم انقلاب درباره حادثه بالگرد رئیس جمهور
بازتاب خبر سانحه برای هلیکوپتر رئیسی در رسانه‌های بین‌المللی
play_arrow
بازتاب خبر سانحه برای هلیکوپتر رئیسی در رسانه‌های بین‌المللی
توضیحات تازه رئیس جمعیت هلال احمر آذربایجان شرقی: گروه‌های امدادی تا نیم ساعت دیگر به منطقه می‌رسند
play_arrow
توضیحات تازه رئیس جمعیت هلال احمر آذربایجان شرقی: گروه‌های امدادی تا نیم ساعت دیگر به منطقه می‌رسند
رئیسی در حال غبارروبی ضریح مطهر امام رضا(ع)
play_arrow
رئیسی در حال غبارروبی ضریح مطهر امام رضا(ع)
نجوای ماندگار و زیبا سید ابراهیم رئیسی با شهید سلیمانی...
play_arrow
نجوای ماندگار و زیبا سید ابراهیم رئیسی با شهید سلیمانی...
فوری؛ عملیات هوایی جستجوی بالگرد حامل رئیسی متوقف شد! توضیحات سختگوی اورژانس روی آنتن زنده
play_arrow
فوری؛ عملیات هوایی جستجوی بالگرد حامل رئیسی متوقف شد! توضیحات سختگوی اورژانس روی آنتن زنده
گزارش کامل سقوط بالگرد حامل رئیس‌جمهور
گزارش کامل سقوط بالگرد حامل رئیس‌جمهور
استقرار آمبولانس‌ها و شرایط جوی منطقه
play_arrow
استقرار آمبولانس‌ها و شرایط جوی منطقه
توضیحات رئیس جمعیت هلال احمر در خصوص جستجوها برای بالگرد حامل رئیس جمهور
play_arrow
توضیحات رئیس جمعیت هلال احمر در خصوص جستجوها برای بالگرد حامل رئیس جمهور