التقاط، ویژگی ها و پیامدها

اگر فهم دینی، بدون معیار و مرجع متین و قابل اعتمادی باشد، هر گونه تفسیر و تعبیر به حوزه ی دین شناسی وارد می شود و مقوله ی التقاط از همین مجرا روی می نماید.
شنبه، 30 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
التقاط، ویژگی ها و پیامدها
التقاط، ویژگی ها و پیامدها (1)

نویسنده: علی اکبر نوایی




 

چکیده

اگر فهم دینی، بدون معیار و مرجع متین و قابل اعتمادی باشد، هر گونه تفسیر و تعبیر به حوزه ی دین شناسی وارد می شود و مقوله ی التقاط از همین مجرا روی می نماید.
التقاط، درآمیختن چیزی به چیز دیگر است و التقاط دینی، درآمیختن آموزه های غیردینی با آموزه های بلند دینی است که در نتیجه، جوهره ی دین اصیل تجزیه خواهد شد و چیزی دیگر، معیار سنجش دین واقع خواهد شد و تفاسیر مغایر با دین، به میدانی تجویزی وارد خواهد گردید. حقیقت امر این است که دین گرایی اصیل با دین گرایی التقاطی، تقابلی ماهوی دارد.
دو نمونه از التقاط را می توان التقاط لیبرالی و مارکسیستی دانست، که در فاصله ی دهه های های گوناگونی با مفاهیم و آموزه های دینی التقاط یافته اند و دو خط التقاطی را به عنوان دو شاخصه ی فکری در ایران به وجود آورده اند که پیامدهای آن، در حوزه های معرفتی، اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... انحرافات عمده ای را سبب گشت.
مهم ترین پیامد و نتیجه ای که این مقوله در تداوم تاریخ اش نشان داده ظهور پدیده ی سکولاریزم در داخل و بدنه ی جامعه ی اسلامی بود، که نتایج نامیمونی را در این حوزه، از خود بر جای نهاد. به محاق کشاندن دین، افزایش التقاط و امتزاج در آموزه های دینی، حذف سیاست و حکومت از اندام دین، عرفی اندیشی فهم دینی و نفی اجتهاد مصطلح، امتزاج و اختلاط آموزه های دینی با نگره ای سکولاریستی و دنیوی سازی آموزه های دینی، از قبیل مفاهیم اخلاق دینی، حقوق دینی، و نیز محدودسازی آموزه ها و حداقلی نمودن آموزه های دینی، و نفوذ تساهل و تسامح در اندیشه های دینی، از جمله تغییراتی بود که در گرایش های دینی و فهم آن حاصل گردید. نتایج این روند، رواج اباحی گری در عقیده و رفتار برخی از مسلمانان بود، که البته روح حاکم بر نگره های سکولاریستی در فضای جوامع دینی، به نوعی شکل یافت که خود داستان غم باری بود که حاکمیت تفکر لیبرالی و استعماری را بر جوامع اسلامی متجلی نمود. بنابر این سکولاریزم، یک نشانه برای عقب نشینی در حوزه ی دین گرایی هم شمرده شده و این روند، زیر بنای تغییرات دنیوی گرایانه در همه ی عرصه ها و ساحت ها گردید.
واژگان کلیدی: التقاط، انحراف، لیبرال، مارکسیسم، سکولاریزم، عرفی گرایی، دنیاگرایی، دنیوی گرایی.

مقدمه

دینداری، با برداشت های سره و ناسره، با رویکردها و گونه های متفاوتی قابلیت انطباق دارد. هر تغییر رویکردی نیز بازتابی دارد که در حوزه های مختلف معرفتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی، رخ می نماید. چنان که اگر دینداری و تفسیر از دین، خالص و منطبق بر گوهر اصیل آن قرار گیرد، در پروسه ی بازآفرینی و بازدهی، از خود بازتاب ها و نتایج پر ارج و گرانمایه ای را در ساختارها و حوزه های یاد شده نشان خواهد داد و در مآل و فرجام خویش، جامعه ای نمونه، مدینه ای فاضله و ربانی و نبوی از خود بروز و ظهور خواهد داد.
دینداری و دین ورزی، با خلط ها، آمیزش ها و وام گیری ها از نحله ها و اندیشه های شیطانی بشری و با درآمیختن با قرائت های تابعی و پیروانه و مقتبسانه و با در رفتن و تو درتویی با قرائت های لیبرالی، سکولار و اگزیستانس و ... با توجه به شاکله ی التقاط و امتزاج، نتایج زیان باری را از خود ظهور خواهد داد و نتایجی را به بار خواهد آورد که در مآل و فرجام آن به مسخ هویت راستین دین منجر خواهد گردید.
به عنوان مثال، اگر دین با نگاه ها و نگره های سکولاریستی، لیبرالی، پلورالیستی و ... درآمیزد نتیجه اش آن خواهد شد که جامعه، به ظاهر اسم دین را خواهد برد و به فرموده ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، «لایبقی من الاسلام الا اسمه و لا من القران الا رسمه».
از اسلام و دین، جز اسمی و از قرآن، جز خطی نخواهد ماند. و اسلام، بسان پوستینی وارونه درخواهد آمد، ظاهرش، دین را می گوید و باطن اش سکولاریته و لیبرالیسم و ... را و دیگر نمی تواند منشأ خیر، رحمت، فضیلت، سعادت و حرکت باشد. نتیجه اش رواج اباحی گری، بی تفاوتی به عقاید مخرب و بنیان برانداز و ... خواهد بود، در این نوشتار، این مقوله را پی می گیریم.

چیستی دینداری التقاطی

جهت توضیح دینداری التقاطی، نخست مفهومی از التقاط را مورد اشاره قرار می دهیم.
«الالتقاط من لقط، اخذ شییء من شییء و مزج الشیء بالشیء الاخر».
معادل لاتین آن Pickingup است که همان اختلاط و امتزاج چیزی به چیزی می باشد.
دهخدا در مفهوم التقاط چنین می نگارد:
«التقاط [اِ. تِ] (مص م) برچیدن (تاج المصادر بیهقی)، (مصادر زوزنی)، (غیاث اللغات)، (ترجمان علامه جرجانی)، از زمین برگرفتن چیزی را، (منتهی الارب) دانه چیدن مرغ و جز آن (منتهی الارب) چیدن مرغ دانه را ناگاه.
چون مرغ در التقاط حیات، ایشان را به منقار نقار برمی چیدند (ترجمه ی یمینی) ... قسمتی از گفتار و یا سخن کسی را گرفتن» (دهخدا، 1347، 14).
هم او می نویسد:
«التقاط کردن ... برچیدن، چیزی را از موضعی برداشتن، چیزی را از جایی گرفتن، سخنی را از گفتار کسی گرفتن. من که ابوالفضلم کتاب بسیار فرو نگریسته ام، خاصه اخبار و از آن التقاط ها کرده» (همان، 15).
این نام در تاریخ به معنای اضافه ای هم مورد توجه قرار گرفته است. و اصطلاحی شده برای گروهی از فلاسفه، به نام التقاطیون، و آنها، گروهی از فلاسفه ی قدیم بودند که از هر مکتبی از مکاتب فلسفه قولی را اخذ کردند و از مجموع آن، فلسفه ای به وجود آوردند، به نام فلسفه التقاطی، یعنی فلسفه ی اختلاطی و امتزاجی که از مجموع عقاید و ایده های چند فلسفه، یک مجموع ساختند و به این فلاسفه، التقاطیون اطلاق گردیده است.
با چنین تبیینی از مفهوم التقاط، می توانیم مفهوم دینداری التقاطی را بدین گونه بیان کنیم: دینداری و دین ورزی التقاطی به معنای این است که، از مجموعه ای از عقاید و مکتب ها، اعم از مکاتب الهی و بشری، و اعم از ایدئولوژی ها و نحله های فکری، معجونی و پدیده ای جدید ساخته شود و دینداران همین مجموعه ی متولد شده از منابع گوناگون را مورد تبعیت و پیروی خود قرار دهند.
به عبارت دیگر ممکن است، رونمای ظاهری دینی، در چنین دینی، مثلاً اسلام باشد، ولی در درون آن، آموزه ها و تعالیمی وارد شده که با روح اسلام، تناسب و سازگاری نداشته باشد.

خصوصیات دین التقاطی

با توضیحی که درباره ی مفهوم التقاط و دینداری التقاطی ارائه شد، به دست می آید که دین التقاطی دارای چند خصوصیت است که عبارتند از:
1)روح و جوهره ی اصیل آن، در معرض تجزیه قرار گرفته و از کل سیستم حذف شده است؛
2)چیز دیگری معیار سنجش آن واقع شده است؛
3)از چیز دیگری تبعیت یافته است؛
4)آموزه های اصلی اش مورد نفی و انکار واقع شده است؛
5)تفسیرهای ملحدانه و ناهمسو با گوهر آن مطرح شده است؛
6)هویت خودش را از دست داده است؛
7)با تساهل و تسامح و اباحیگیری همسویی یافته است؛
8)با مذاهب الحادی کنار می آید؛
9)با ظلم و ستم سازش دارد؛
10)از استقامت و مبارزه و تقابل با ستم تهی شده است؛
11)قدرت تحریک گری و انقلابی ندارد؛
12)با مفاهیم مطلق اخلاقی، سر سازگاری ندارد؛

دینداری التقاطی در تقابل با دین گرایی اصیل

التقاط گران، کسانی اند که آ‌موزه های دینی را با مفروضات ذهنی و اوهام و خیالات و نیز با نوع ایدئولوژی مورد پذیرش خودشان درمی آمیزند و در نتیجه، امتزاجی در دین حاصل می گردد که امور و مفروضات ممزوجه با هویت و ساختمان کلی دین، ناهمسو است.
این ناهمقرینگی و ناهمسازی، گاهی به حذف آموزه های بنیادی از دین، منجر می گردد. در این صورت امری شیطانی به جلد آموزه های دینی درآمده و امر را بر دین گرایان و دینداران، مشتبه می سازد و دینداران را از جاده ی اصیل دین بیرون می برد.
در تفسیرهایی که عده ای از التقاط گران از قرآن مجید و آیات کریمه ی آن ارائه کرده اند، بسیاری از اصول اسلامی مورد انکار صریح قرار گرفته است. حال آن که این عده مدعی ارائه ی تفسیری ناب از اسلام هستند. علامه شهید مطهری (رحمه الله)، گزارشی از این گونه تفاسیر اسلام بر باد ده را در کتاب علل گرایش به مادیگری ارائه داده که به قسمت هایی از آن اشاره می نماییم.
درباره ی ایمان به غیب، این چنین می گویند: مفسرین، غیب را آنچه که دیدنی نیست، اعم از خداوند و یا فرشتگان و ... از این قبیل دانسته اند. حال آن که اولاً خداوند و فرشتگان و ... غیب نیستند. ثانیاً با طرح عنوان متقین، مسأله ی ایمان به خدا مطرح شده و گذشته است (مطهری، 1372، 38).
شهید مطهری (رحمه الله) به آنها خطاب کرده و چنین می نگارد:
آن گاه خودتان، غیب و ایمان به غیب را این چنین تفسیر می کنید: منظور از غیب معهود و شناخته شده، همان مراحل ابتدایی رشد انقلاب توحیدی و زمان ایجاد و تحولات کمی است. خلاصه، مدعی هستید که مقصود از ایمان به غیب که در قرآن آمده، این است که مؤمنین بدانند، انقلاب مرحله ی پنهانی دارد و در آن مرحله، مبارزه باید پنهانی باشد. این مرحله ای است که نظام حاکم هنوز مسلط است و انقلاب، مرحله ی رشد تدریجی می پیماید تا تغییر تدریجی کمی تبدیل به تغییر کیفی شود (اصل چهارم دیالکتیک) و نظام جدید مستقر گردد و انقلاب از مرحله ی غیب به مرحله ی شهادت برسد (همان).
چنان که در این عبارات دقت کنیم، می بینیم نوعی خلط و امتزاج با عقاید کمونیستی وجود دارد که در درون چنین تفسیری رخنه کرده و بالمآل به هدم ایمان به غیب و عالم آخرت منجر می گردد.
شهید مطهری (رحمه الله) نمونه ای دیگر از این التقاط اندیشی را مورد اشاره قرار داده است.
شما هر جا نام دنیا آمده، آن را با کلمه ی زندگی پست تر ترجمه کرده اید، که اصل ترجمه درست است ولی مقصود از زندگی پست تر را منحصراً زندگی در نظام به اصطلاح سرمایه داری قرار داده اید و آخرت را که به نظام برتر ترجمه کرده اید، به معنای نظام عادلانه ی سوسیالیستی که بعد از این نظام برقرار خواهد شد دانسته اید، آیا واقعاً شما خود باور دارد که منظور از آخرت، در قرآن، نظام برتر از زندگی در همین جهان است؟ یعنی مقصود از دنیا، زندگی در نظام سرمایه داری و مالکیت است و مقصود از آخرت، زندگی در نظام تکامل یافته ی سوسیالیستی است؟ آیا این ها ملعبه قرار دادن قرآن نیست؟ اگر نیست پس چیست؟ (همان، 39).
در گزارشی که علامه استاد مطهری (رحمه الله) از نفوذ و رسوخ عقاید کمونیستی در درون عقاید دینی ارائه می دهد، به موارد دیگری اشاره می کند که در آن موارد، آموزه های غلط کمونیستی در دل عقاید دینی قرار داده شده و تفاسیری از دین ارائه شده که گویا بازگردان عقاید سوسیالیستی و کمونیستی است. مسأله ی اقامه ی صلوة، ولایت، خلود، و از همه مهم تر، کلمه الله به گونه ای باز تعریف می شود که قضیه «اصل تکامل کمونیزم» را تداعی می کند. این ها همه التقاط نامیده می شوند، یعنی عقاید غیردینی را در پوشش دین ارائه کردن، که نتیجه اش نابودی و هدم مبانی بنیادی دین است.
خلاصه در این نگرش، همه ی نام ها مذهبی است و ابتدا جلب توجه می کند از قبیل الله، توحید نبوت، وحی، ملک، آخرت، بهشت، دوزخ، روح، نعیم، عذاب، توکل، صبر و ... اما همین که به عمق و ژرفای برداشت ها وارد می شویم، همه از نظر ناپدید می شوند. و به جای این ها معانی و مفاهیم دیگری جایگزین می گردد و جز لفظ چیزی باقی نمی ماند (همان، 45).

ریشه یابی رخداد التقاط

چرا التقاط رخ می دهد؟ چرا دین، ملعبه دست افراد بشر قرار می گیرد؟ چرا عده ای از حقانیت و چهره ی نورانی دین برای اهداف شوم خودشان بهره می برند؟ چرا امر را بر سالکان راه حق، مشبه می سازند؟ و ...
ریشه ی همه ی این انحرافات و تحریفات و ایجاد شبهات را در جوامع دینی، باید اولاً در این مسأله ارزیابی کرد که اینان مستقیماً قادر نیستند به جنگ حق بروند، زیرا مذهب و دین حق، ریشه در اعماق فطرت آدمیان دارد، لذا نمی توانند به صورت عریان و نمایان به جنگ با دین برخیزند، ثانیاً در پرتو حاکمیت دین اصیل، نمی توانند به اهداف شوم و شیطانی خود برسند. لذا به گونه ای باید با اندیشه ی حق به تعارض برخیزند، که نه دین را در نظر عوام، مورد تعرض قرار داده باشند و نه اصل آن را باقی بگذرانند، تا در نتیجه اهداف و اغراض نفسانی و شیطانی، سیاسی و اقتصادی خودشان را پیاده کنند.
علی (علیه السلام) در نهج البلاغه علت این رخداد را این گونه تحلیل می نمایند.
همانا سرآغاز فتنه ها، خواهش های نفسانی ای هستند که مورد پیروی قرار می گیرند. احکامی هستند که اختراع شده و به صورت بدعت ظاهر می شوند، که در آنها کتاب الهی، مورد مخالفت قرار می گیرد، و افرادی بر افراد دیگر، به غیر دین الهی، ولایت و سرپرستی می یابند. هر آینه اگر باطل از آمیزش با حق رهایی می یافت، (بدی باطل) بر افراد پوشیده نمی ماند. و اگر حق، از اشتباه گرفته شدن با باطل، رهایی می یافت. زبان معاندان از آن، کوتاه می گشت. لکن بخشی از آن را گرفته و با هم درمی آمیزند.
اینجاست که شیطان بر دوستدارانش ولایت و سلطه می یابد و نجات می یابند کسانی که قلم تقدیر الهی بر نیکی و هدایت آنهاست.

صورت هایی از التقاط در دینداری معاصر

دین ورزی التقاطی، به دلیل تعدد راه ها و شیوه های نفسانی و شیطانی، صور گوناگونی دارد که هر یک از این ها، با تعالیم خاص و غیر اجتهادی و مبتنی بر پیش فرض های غیرحکیمانه، کلیت نظام معرفتی دین اسلام را تجزیه کرده و هر یک به طریق و شیوه ی ویژه ی خود، دین و ارکان و اصول آن را مطابق اهواء و امیال فرقه ای، سیاسی و گروهی و طبقاتی خودشان به انحراف می کشانند و زمینه ساز انحراف خلق خدا و بندگان می شوند.
واضح است که پرداختن به همه ی انواع التقاط از سوی فرق و نحل، خود نیازمند نگارش و بررسی جامع و مفصلی است که چنین امری هم اکنون امکان ندارد. بدین روی، دو نمونه از آن را مورد اشاره قرار داده و به نتایج زیان بار آنها می پردازیم.

الف ــ لیبرالیسم نهفته در دین التقاطی

لیبرالیسم، نحله ای رنسانسی است که در آغاز، دارای ساختار اجتماعی و سیاسی بود و به تدریج بسان یک ایدئولوژی مطرح گردید. رونق و بسط لیبرالیسم در غرب و جاذبه های فریبای آن، باعث شد که بسیاری از به اصطلاح روشنفکران لیبرال، آن را اصل بپندارند و در تلاش برآیند که نمادها، نشانه ها و آموزه های دینی را طبق سنجه ی لیبرالیسم تفسیر و تعبیر نمایند.
لیبرالیسم به مثابه نگرشی به حیات و هستی و انسان، عبارت است از آزادی در تمام ساحت های زندگی و وجود آزادی از همه ی قیودانی که آن قیودات، فرد را در بر گرفته اند، لیبرال، کسی است که از این قیود آزاد است (آر. بلاستر، 1376، 105).
بدین سان غرب معاصر تمام رویکردهایش جنبه ی لیبرالی دارد.
نقاط قوت و ضعف لیبرالیسم معاصر در همین جا نهفته است. مفروضات کاملاً ریشه دار غربی ها در زمینه ی بینش های متداول اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، بیش از آن که مسیحی، فئودالی، سوسیالیستی و یا آنارشیستی باشد، اساساً لیبرالی است، وجه بارز این مفروضات، ماهیت سیاسی آنها نیست، مانند هر سنت سیاسی عمده ی دیگر، در قلب لیبرالیسم نیز شماری قضایای هستی شناختی درباره ی ماهیت جهان و انسان نهفته است که سنگ بنای ارزش های آشکار سیاسی به شمار می رود. امروز شایع ترین فصل مشترک جهان بینی مردم در غرب، بیش از آن که محافظه کاری یا سوسیالیسم انقلابی باشد، لیبرالیسم است (همان، 6).
در تفسیر دین، با انگاره ها و آموزه های لیبرالیستی، تمام بنیادها و شاخص های لیبرالیسم، در درون آموزه های دینی تزریق می شود. پوسته ای از دین باقی می ماند، اما روح و جوهر موجود در آن، لیبرالیسم است.
لیبرالیسم نهفته در دین التقاطی، یک اصل است که تمام آموزه های دینی، با این مقیاس قابلیت اندازه گیری و سنجش را می یابند. در چنین التقاطی، تحریفی بزرگ در مفاهیم و آموزه های دینی رخ می دهد. چنان که در تاریخ گذشته ی اسلامی، این امر، باعث شد که مسلمانان در فتوحات اسلامی، با فرهنگ های دیگر اختلاط یابند و ثمره ی این اختلاط، کتمان و قلب حقایق و تحریف آنها بود. در نتیجه ابرهای تیره ی التقاط، تحریف و کتمان، بر مفاهیم دینی سایه افکند و سلاست و روشنی گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، جای خود را به پیچیدگی عبارات وام گرفته از دنیای دیگر بود، که خود آ‌فتی بزرگ بر پیکره ی دینداری محسوب می شد.

دینداری تعقلی لیبرالیسم

دینداری تعقلی، در لیبرالیسم، به معنای تکیه بر خرد جزئی اندیش لذت گرایی سوداندیش است. عقلانیت لیبرال، عقلانیتی تعبدگریز و معناستیز است. ماهیت اومانیستی و تعقلی جزوی دارد.
ابزار شناخت در تفکر لیبرالی، دو چیز است: 1)حس؛ 2)عقل.
مراد از حس، دریافت هایی است که به کمک یکی از ابزارهای حسی روی می دهد.
مراد از عقل، عقل جزئی اندیش است، لایه ای مخصوص که به عنوان عقل سود محور، حساب گر و شمارش گر است که در اندیشه ی سود و لذت می باشد.
با ابزار شناخت خاصی که لیبرالیسم معتقد و قائل است، خداشناسی یا تئولوژی آن، به یک الهیات مکانیکی مبدل می شود. خدا در قالب یک چهره ی مکانیکی نمود می یابد که فقط آفریده، ولی هیچ گونه قاعده ای دیگر در کار نیست.
همین جاست که یکی از بزرگ ترین مشکلات اندیشه ی لیبرال و شاید بتوان گفته ریشه ای ترین انحراف آن که شناخت نادرست و منحرف از ذات مقدس آفریدگار است شکل می گیرد (ظهیری، 1378، 31).
با این وصف، همه ی آموزه های لیبرالیسم، مبتنی بر یک نظام تعقلی مادی گرا و حسگر است و همه آموزه ها در درون دستگاه عاقله ی جزئی اندیش و با مقیاس عقل جزئی قابلیت اندازه گیری دارند.

پیامدهای التقاط دین با لیبرالیسم

این التقاط، پیامدهای بسیار ناگواری برای دین دارد، که می توان این پیامدها را در حوزه های مختلفی مورد اشاره قرار داد.

پیامدهای التقاط دین با لیبرالیسم

این التقاط، پیامدهای بسیار ناگواری برای دین دارد، که می توان این پیامدها را در حوزه های مختلفی مورد اشاره قرار داد.

الف ــ پیامدهای معرفتی

چنان که اشاره کردیم، ابتنای لیبرالیسم بر فلسفه های تعقلی محض، جزء سرشت لیبرالیسم است. فلسفه های تعقلی محض در تفکر لیبرال مدعی قضاوت درباره ی کلیات جهان آفرینش و حتی درباره ی قضایای ارزشی بودند.
روشنفکران تعقلی سده ی نوزدهم، مدعی نبوت و پیامبری هم بودند و درباره ی همه اموری که پیامبران در معرض شهود و دریافت خود از راه وحی و ارتباط با عالم ملکوت ارائه کردند، آنان، یعنی روشنفکران پیرو فلسفه های تعقلی و علمی، به نام تعقل و عقلانیت و علم سخن می گفتند و با همین دیدگاه به قضاوت درباره ی مدعیات دینی پرداختند، بدین سان آموزه های لیبرالیستی، چنان در درون دین رسوخ یافت که هر کس، اندک اطلاعی از مفاهیم دینی می داشت، درک می کرد که این محصول جدید، با دین اصیل هیچ نسبتی ندارد. همین رویکرد در روشنفکری مشرق زمین نیز حضور یافت.
نتایج التقاط مفاهیم لیبرالی با مفاهیم دینی را می توان در چند مسأله از منظر معرفتی قرار دارد.
1)قدسیت زدایی؛ لیبرالیسم ذاتاً فراگردی بود که در روند پیدایش خویش، نسبت به قدسیت ها، حالت فرسایشی داشت و هجومی سخت و بی امان به همه ی مبانی مقدس و آموزه های قدسی را آغاز نمود. روند قدسیت زدایی شامل کتب آسمانی، اشخاص، اماکن، واژه ها و نمادها می گردید. لیبرالیسم ملحد، همه ی این ها را به کناری انداخت، اما لیبرالیسم تنیده شده در درون آموزه های دینی، از چنین فرایندی بر کنار نبود و قداست ها در این فرسایش، در امان نماندند.
در خروج از حریم قدسیت ها و عبور مفاهیم به عرصه ی عقلی و عرفی، همواره فرسایش روی می دهد، یعنی ارزش های قدسی، از قدسیت خود فرو می افتند و مفاهیم، غایات ارزشی خود را از دست می دهند. این مسأله در همه ی چهره ها و سمبل ها و نمادهای دینی رخ داده و می دهد.
2)عرفی شدن مفاهیم دینی؛ در التقاط با مفاهیم لیبرالی، همه ی امور و مفاهیم، جنبه ی عرفی و سکولار می یابند و لذا نوعی سکولاریته دینی با پوششی از مفاهیم مقدس، رخ می دهد.
پدیده ی عرفی شدن مفاهیم، فرایندی لیبرالی است که چنان که اشاره داشتیم، اگر لیبرالیسم ملحد را هم به کناری نهیم، لیبرالیسم میانه رو نشسته در جنب دین، چنین کاری را انجام می دهد و لذا مفاهیم دینی به عرصه ی عرفی وارد می شوند. و در نتیجه ی آن، ادراک و رفتار دینی متدینان لیبرال، به تدریج به سمت قلمرو عرفی رفته و هر چه را که انسان ها بپذیرند و با عقل و خرد عرفی شده ی خودشان تلقی به قبول کنند، مورد پذیرش واقع می شود. در این صورت است که انگیزه ی دینی به انگیزه های ابزاری تبدیل می شود و به عنوان معیاری برای رفتار قرار می گیرد.
تحول انگیزه ی دینی به انگیزه ی ابزاری به عنوان معیاری برای رفتار فردی و گروهی، ضربه ای است که بر بنیان مفاهیم و آموزه های دینی وارد می گردد.
3)سنجش مفاهیم با عقل ابزاری؛ نتیجه ی دیگری که التقاط لیبرالی با مفاهیم و آموزه های دینی دارد، این است که مفاهیم معنوی و قدسی دین، با عقل ابزاری مورد سنجش و مقایسه قرار می گیرد. دیگر روح تعبد از بین می رود و تعبد ستیزی روی می دهد. با این که ارزش های قدسی، مشروعیت، بایستگی و ارج و اعتبار خود را از عرصه های ماورایی می گیرند، و نباید با مبانی خردپسندانه ی ابزاری مورد سنجش قرار گیرند.
ارزش های قدسی، مشروعیت خود را از عرصه های ماورایی می گیرد و به هیچ روی برای توجیه خود به مبانی خردپسندانه و مبتنی بر مفیدیت فروکاسته نمی شوند و اساساً و بنا به تعریف، خود را ملزم به توجیه نمی دانند (صالح پور، 1374، 18).
4)ضعف باورها به اصول بنیادی؛ نتیجه ی چنین امری، ضعف شدید باورهای اجتماعی به اصول بنیادی شریعت است. زیرا ملاک قضاوت، عقل نظری محض است. بدین صورت بسیاری از مفاهیم از عرصه تعبد خارج شده و چیزی به نام تعبد در آموزه های شریعت باقی نمی ماند، و همین مقوله انهدام باورها را نیز در پی می آورد.

ب ــ پیامدهای اخلاقی

به لحاظ اخلاقی، پیامدهای ناگواری در التقاط لیبرالی وجود دارد:
1)اباحی گری؛ در اندیشه ی لیبرالیسم، فرهنگ اخلاقی تساهل و تسامح، جزء نهاد و سرشت آن محسوب می گردد. در آغاز پیدایش اندیشه ی تساهل در درون لیبرالیسم، بیشتر تساهل عقیدتی و سیاسی مراد بود، اما کم کم و پس از گذشت مدتی، تساهل به عرصه ی جدیدی به نام تساهل اخلاقی کشیده شده مفهوم تساهل اخلاقی، کاملاً جنبه ی فردگرایانه و آزادگرایانه دارد. به خلاف مکاتبی که ارزش های اخلاقی را در کالبد هستی می دانند که باید فرد، خود را بر بنیاد آنها آراسته سازد. اخلاقیات منتشره از ناحیه ی «تولرانس» یا تساهل طلبی، اخلاقیاتی است که با ساختمان و سرشت هیچ یک از آموزه های دینی تطابق و هم سویی ندارد. دیگر امر مطلقی در حوزه اخلاق وجود ندارد. مفاهیم اخلاق کاملاً جنبه ی انشائی دارند و هر فرد بنا به سلیقه و خواست خود می تواند امری اخلاقی را افشا نماید و بنابر این اخلاق، کاملاً جنبه ی نسبی می یابد. در تفکر تولرانس لیبرالی «فرد، باید خود ارزش های اخلاقی را برگزیند و خود، اخلاقیات خاص خویش را پی افکند» (آربلاستر، 1995، 22).
در التقاط لیبرالی با اندیشه ی دینی، نوعی اباحی گری رواج می یابد.
جامعه ای دینی که در آن اندیشه های لیبرالی رسوخ یافته و در باورها به صورت عمقی اثر نهاده، جامعه ای خواهد شد که مفاهیم اخلاقی در ساحت عرفی مطرح می شوند و بنابر این آموزه هایی نظیر تقلید در احکام شریعت، حذف می شود و روابط اخلاقی حالتی اباحی می یابند.
افرادی همچون دمورگن Demorgen و تولستوی Tolstoy، بر این اعتقاد بودند که برایند تساهل، باید عرفی سازی و دقت به افکار مختلف و متفاوت باشد و می گفتند که همه ی ادیان بزرگ، هدایت گر به سوی خدایند، و باید دست از آداب قشری، که برداشت های شخصی است برداریم و به باوری که همگان بر آن اتفاق نظر دارند، اعتقاد یافته و عمل نماییم.
2)روج منکرات اجتماعی؛ التقاط آموزه های لیبرالیستی و رسوخ آنها در مفاهیم دینی، ظهور منکرات اجتماعی را هم در پی دارد، زیرا فرد در دریافت چنین عقاید انحرافی، ملاک در نظر و عمل را ایده ها و تصورات خود خواهد دانست.
در تاریخ اسلام می خوانیم، عده ای به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و گفتند ما حاضریم به سه شرط مسلمان شویم؛ اول، این که اجازه دهید یک سال دیگر بت عبادت کنیم تا این حس بت پرستی ما اشباع شود.
دوم، این که نمازگزاردن را از عهده ی ما بردارید، زیرا بر ما سنگین است.
سوم، پس از مسلمان شدن به ما دستور شکستن این بت ها را ندهید، زیرا ما این ها را با زحمت و صرف هزینه های بسیار تهیه کرده ایم و لذا خودمان نمی توانیم این ها را بشکنیم.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ فرمودند: «ألا لا خیر فی دین لیس فیه رکوع و لا سجود» (مجلسی، 1987، 10/ 169)؛ آگاه باشید که خیری نیست در دین و آیینی که در آن رکوع و سجود نباشد.

ب ــ ایده های مارکسیستی راه یافته به آموزه های دینی

سابقه ی التقاطی دین با آموزه های کمونیستی، به سال ها پیش از انقلاب اسلامی ایران بازمی گردد. یعنی دهه ی 40 و 50 که اندیشه های مارکسیستی در ایران، بستر مناسبی یافته بود و با توجه به ضعف حاکمیت در مواجهه با اندیشه های وارداتی و یا بازگذاشتن درهای ورودی اندیشه های الحادی به کشور، جریان کمونیسم در داخل، فعالیت فراوانی را آغازیدند.
شهید مطهری (رحمه الله) داستان ورود التقاط مارکسیستی و لیبرالیستی به داخل کشور را به تصویر کشیده اند.
در مملکت ما گروه به اصطلاح روشنفکران خودباخته، که تعدادشان هم کم نیست، دو دسته اند یک دسته می گویند ما باید مکتب غربی ها را از کشورهای آزاد بگیریم، «لیبرالیسم» و عده ای دیگر می گویند ما باید مکتب را از بلوک های دیگر غربی بگیریم.
در سال های اخیر بدبختانه گروه سومی هم پیدا شده اند که به یک مکتب التقاطی معتقد شده اند. این ها قسمتی از ریش کمونیسم را گرفته با چند تار مویی از سبیل اگزیستانسیالیسم ترکیب کرده اند و بعد هم به ریش اسلام چسبانده اند، آن وقت می گویند مکتب اصیل و ناب اسلام همین است و جز این نیست. من در اینجا هشدار می دهم ما با گرایش به مکتب های بیگانه، استقلال مکتبی خودمان را از دست می دهیم. حال می خواهد آن مکتب کمونیسم باشد یا اگزیستانسیالیسم یا یک مکتب التقاطی با این شیوه ها و با این طرز تفکر به استقلال فرهنگی نخواهیم رسید و ناچار محکوم به فنا خواهیم بود، این اعلام خطر بزرگی است که من می کنم (مطهری، 1362، 38).
علامه شهید مطهری (رحمه الله) در ادامه این اعلام خطر، درباره ی مضرات مکتب های التقاطی نکاتی را یادآور می شوند که به بخشی از آن هم اشاره می کنیم.
به عقیده ی من، این مکتب های التقاطی، ضررشان برای اسلام از مکتب هایی که صریحاً ضد اسلام هستند، اگر بیشتر نباشد کم تر نیست و انقلاب ما اگر می خواهد پیروزمندانه راه خودش را ادامه دهد، باید خود را از همه ی پیرایه ها پاک کند و در راه احیای ارزش های اسلام راستین، اسلام و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) حرکت کند (همان، 39).
علی (علیه السلام) تابلویی زیبا از التقاط گران و منحرفان ارائه کرده است و می فرماید: «قد اعدوا لکل حق باطلاً و لکل قائم مائلاً... (نهج البلاغه، 1387ق، خ 194)، آنان برای هر حقی، باطلی و در برابر هر راستی، کجی، برای هر زنده ای قاتلی، و برای هر دری کلیدی و برای هر شبی چراغی آماده ساخته اند.
امام خمینی (رحمه الله) درباره ی این خطر بزرگ چنین هشدار می دهند:
طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاه ها باید دقیقاً روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعار گروه های منحرف را کنار گذاشته و اسلام عزیز راستین را جایگزین تمام کج اندیشی ها نمایند. این دو دسته بدانند اسلام، خود مکتبی است غنی که هرگز احتیاجی به ضمیمه کردن بعضی مکاتب به آن نیست و همه باید بدانند که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است که نتیجه و ثمره ی تلخ این نوع تفکر در سال های آینده روشن می شود. با کمال تأسف گاهی دیده می شود که به علت عدم درک صحیح و دقیق مسائل اسلامی، بعضی از این مسائل را با مسائل مارکسیستی مخلوط کرده اند و معجونی به وجود آورده اند که به هیچ وجه با قوانین مترقی اسلام سازگار نیست (امام خمینی، 1374، 23).
یکی از ره آوردهای پر نمود و غوغاساز رویکرد التقاط فکری، ظهور پدیده ی سکولاریزم است که خود سبب ظهور پیامدهایی در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و دیگر ساختارها و عرصه ها گردید. دینداری، یکی از مقولات و محورهایی بود که به شدت از آن متأثر گردید. این تأثر از آنجا بود که با تفکر سکولاریته، مکتب ها، مسلک ها، نظام های فکری، معرفتی و همه ی اندیشه ها در معرض تغییراتی همه جانبه قرار گرفت.
عرفی شدن، فرایندی بود که در تکوین و پیدایش سکولاریسم نهفته بود. این مقوله از نتایج پدیداری رنسانسی بود که در مغرب زمین بسط یافت. رنسانسی که در فرایند پیدایی آن مکتب ها و مسلک ها و همه ی ساختارهای معرفتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بشر، دستخوش تغییر گردید و جهت گیری همه ی آن «دنیوی» و «عرفی» گردید.
گرچه تا آن دوره ی تاریخی، بشر به آسمان می نگریست و حرکت و تصمیم خود را می خواست بر انگاره های الهی و آسمانی منطبق سازد، اما پس از این دوره بشر، به عنوان تز اصالت انسان (humanism) به خود متکی شد و خوداتکایی افراطی یافت که این خوداتکایی افراطی، محصول و ره آورد همان تفکر دنیایی بود که می خواست به جای خدا و خالق هستی، خود را خالق همه ی امور بپندارد. از این روی، تفکر اصالت عقل (rationalism) ظهور یافت. تکیه بر خرد جزئی مقیاس کار و حرکت انسان شد و دیگر انسان موجودی آزاد و رها از قیود (liberal) بود که از همه ی قیود رهایی یافته و هرگز خدا و آسمان و شریعت و وحی و دین و غیب و آخرت و معاد و حقیقت خواهی و گریز از باطل، برایش مفهومی نداشت. در این رویکرد، عقاید، همه دارای یک درجه از اعتبار و قابلیت هستند و هیچ درجه بندی در عقاید و آموزه ها راه ندارد.
این ها همه منسوجاتی بود که تفکر سکولاریته، آنها را در حیات بشری تنیده و بافته بود، و همین روند، در عرصه ی عمل همچنان بر کرسی صدارت است.
در عین این که سکولاریسم، امروز به عنوان یک مکتب، مورد ترغیب و تبلیغ و تشریح قرار نمی گیرد، لکن روح آن، که همان تفکر دنیایی است، همچنان سایه سیاه کشنده اش را بر فضای اندیشه ها افکنده است. در درون همین وضعیت نابهنجار و غیرقابل تحمل، نحله ها و تفکرهایی به وجود آمد که می خواست دوباره به خدا بیندیشد و خدا را در مصدر شارعیت بنشاند و از طرفی هم هرگز نمی خواست اندیشه ی سکولاریسم را وانهد. بدین روی، تلفیقی را در ساختمان دین از سکولاریسم به وجود آورد و مفروض ها و آموزه های آن را در درون دین وارد نمود و این چیزی جز التقاط به اصطلاح روشنفکرانه نبود که بر ساحت و چهره ی دین تحمیل می شد.
ورود آموزه های سکولاریستی، به درون آموزه های دینی سبب شد که بسیاری از جوانان و نو ایمان آوردگان، دین را در اختلاط با آموزه های عرفی و دنیوی مورد مطالعه و شناسایی قرار دهند که این رویکرد طبق قاعده های دینی و باورهای اصلی و اصیل دین همسویی نیابد و خود بالمال، سر از نوعی اباحی گری درآورد که امروز شاهد آن هستیم.
سکولاریسم (secularism) به مفهوم دنیوی گرایی، دنیایی شدگی و نیز به مفهوم غیردینی شدن، دین ناوابستگی، غیروابسته به دین و رهای از قیود آسمانی و در نهایت، به مفهوم زمینی شدن و رهای از قید آسمانی شدن است. این مقوله، رویکردی جدید است که پس از دوره ی نوزایی (renaissance) و تجدد فرهنگ بشری شکل یافت. این تجدد فرهنگی در ذات و ماهیت خویش نفی دیانت و حذف دین از صحنه ی زندگی را به همراه داشت.
سکولاریسم، رویکردی خاص است که بر اثر تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مغرب زمین و پس از عصر رنسانس «نوزایی» به وجود آمد و در طول زمان، دارای بار معنایی خاصی شد که حتی در برخی موارد، جوهر وجودی آن، تضاد درونی اش را با دین برملا می ساخت.
منبع: پژوهش های اجتماعی اسلامی، دو ماهنامه ی علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.