تشیع در دوره ایلخانان

در سال 656هق با تشکیل حکومت ایلخانان در ایران و با صدمات شدیدی که با سقوط سلسله عباسیان به دست هلاکوخان (656هق) بر مکتب خلفا وارد شد،(1) شیعیان به اندازه ای فرصت یافتند تا از فشارهایی که از جانب عباسیان بر
شنبه، 30 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشیع در دوره ایلخانان
تشیع در دوره ایلخانان

نویسنده: محمد علی حاجیلو




 
در سال 656هق با تشکیل حکومت ایلخانان در ایران و با صدمات شدیدی که با سقوط سلسله عباسیان به دست هلاکوخان (656هق) بر مکتب خلفا وارد شد،(1) شیعیان به اندازه ای فرصت یافتند تا از فشارهایی که از جانب عباسیان بر آنها وارد می شود رهایی یابند و برای تعدیل و کاستن از ظلم و توحش مغولان به دستگاه حکومتی آنها نزدیک شوند و مقام و موقعیتی برای خود دست و پا کنند که در به ثمر رساندن فتح بغداد و سقوط دستگاه عباسی نقش مهمی داشت.(2)
بزرگانی از شیعه نظیر خواجه نصیرالدین طوسی بعد از رهایی از زندان موفق شدند به دولت ایلخانی مغول وارد شده و تعداد زیادی از علما و آثار علمی را از خطر نابودی نجات دهند و علاوه بر آن، مغولان خشن و انعطاف پذیر را به اسلام متمایل کنند.
از آن پس، اقدامات شیعیان در پیشبرد امور این فرقه، در حکومت ایلخانی به طریق چشمگیری نمایان شد. قیامهای قدرتمندان اهل تشیع که حکومت و وابستگان آن را در ایالت و شهرهای گوناگون تهدید می کرد، با نهضتهای مهدیهای دروغین تفاوت داشت، و از عمده مسائل این دوره به شمار می آمد.(3) در دوره زمامداری ارغون فرصت مناسبی برای شیعیان فراهم شد و این به خاطر آن بود که ارغون بیش از هر شاهزاده دیگر ایلخانی خطر نابودی فرهنگ شمنی یاسایی را به دست ایرانیان صاحب مقام احساس می کرد. برای تجدید حیات یاسا و نیروی طبقه اشراف فئودال ایلی در برابر طبقه دیوانی ایرانی می کوشید و در این راه به ناچار به مخالفت با اهل سنت می پرداخت؛ از این رو، شیعیان در سایه چنین وضعیتی آرامش یافتند. از میان اطرافیان سلطان ارغوان علمای شیعه معتبر و مشهوری بودند که در انتظار فرصتی بودند تا به ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام بپردازند؛ از جمله آنان می توان قوام الدین ابوطاهر احمد الطاوس علوی حسینی را نام برد، که در آن دوران امیرالحاج بود و شهرت و ثروت فراوانی داشت.(4) امیرالحاج بودن یک شیعه در آن زمان، نشانگر قدرت رو به رشد تشیع بود.

رشد تشیع در دوره غازان خان

در دوران غازان خان که بار دیگر تسنن، مذهب رسمی ایران انتخاب شد و دستورات پی در پی برای تحکیم مبانی آن از جانب سلطان صادر شد، تشیع نوپا با خطر جدیدی روبه رو شد، اما این خطر هم نتوانست موجودیت تشیع را با تهدید جدی مواجه سازد. با این توضیح که در این دوره بسیاری از شیعیان توانستند در دربار ایلخان مقام و موقعیتی به دست آورند. به جز خواجه نصیرالدین طوسی، سه فرزند او با نامهای صدرالدین علی، اصیل الدین حسن و فخرالدین احمد نیز در دربار حضور داشتند. جایگاه اصیل الدین، به عنوان منجم و ناظر اوقاف غازان خان از همه بالاتر بود.(5) حضور علمی شیعه سبب شد تا غازان خان پس از آنکه به اسلام روی آورد، به تدریج به مذهب تشیع نیز علاقه مند شود. او علی رغم اینکه هیچ گاه به طور رسمی به مذهب تشیع نگروید، اما در جهت پیشبرد امور این فرقه اقدامات فراوانی انجام داد.
غازان خان می کوشید تا حسن نیت خود را نسبت به شیعیان ثابت کند، به همین سبب به زیارت مرقد حضرت علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام رفت.(6) او علاوه بر توجه به مقابر اهل بیت علیهم السلام نسبت به شیعیان نیز توجه خاصی داشت، غازان خان، در بالای شهر شیعه نشین حله نهری ایجاد کرد که به نهر غازانی شهرت یافت.
همچنین روایت شده است که به دستور غازان خان، سکه هایی با عبارت مذهبی شیعیان زده شد.(7) اگر چه هنوز اثری از این سکه ها به دست نیامده است.
یکی از دلایل توجه غازان خان به شیعیان، خوابی بود که به نوشته مورخان، در اوایل سلطنتش دیده بود. در این خواب غازان خان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را در خواب می بیند، در این خواب غازان خان به فتوحات و گشایش مهمی در امور می رسد.(8) و از آن پس ارادت غازان خان به اهل بیت نبوت علیهم السلام افزایش می یابد. همچنین در منابع واقعه ای ذکر شده است، که پس از آن غازان خان برای مساعدت شیعیان گامهای بلندی برداشت و آن واقعه عبارت از کشته شدن یک فرد شیعه به دست عده ای از سنیهای افراطی، به دلیل پیروی نکردن فرد شیعه از امام سنی آنان در نماز جمعه بوده است.(9) این واقعه باعث شد که روحانیون شیعه فرصتی به دست آورند و غازان خان را به تفحص بیشتری درباره اهل تسنن وادار کنند و طالب بازپس گرفتن حقوق از دست رفته خود شوند. سلطان در چگونگی تأسیسات و تشکیلات فرق اسلامی مداقه به عمل آورد و دریافت که سادات و روحانیون شیعه مقرری و محل معینی ندارند و این در حالی بود که روحانیون سایر فرقه ها دارای تشکیلات و مقرریهای منظم و مختلفی بودند.(10) از آن پس دربار غازان خان محل رفت و آمد روحانیون این فرقه شد، و با جو مساعدی که پیش آمده بود، آنان هر روز امتیاز بیشتری کسب می کردند و فرماندهان و بزرگان مغول را به سمت خود جلب می کردند. غازان خان حتی دستور داد تا در متن خطبه ای که بر منبرها خوانده می شد و در آن از خلفای پیشین یاد می شد تغییراتی ایجاد شود.(11) گرایش سریع و روزافزون غازان خان به سمت فرقه تشیع، روحانیون و بزرگان سنی مذهب را سخت به وحشت انداخت. از جمله آنان خواجه رشید الدین فضل الله بود، که با به زبان آوردن نام حضرت علی علیه السلام و آل او در خطبه، به شدت به مخالفت پرداخت و سلطان را چنین نصیحت کرد که چون اکثریت مردم ایران سنی هستند و در حدود هفتصد سال و اندی، نسل به نسل سنی بوده اند، اگر بدانند که سلطان شیعه است، با او از در مخالفت در خواهند آمد و شورش خواهد شد، پس صلاح در این است که عجالتاً این کار صورت نگیرد. غازان خان با اکراه این استدلال سیاسی را پذیرفت. حافظ ابرو به صراحت می نویسد:
پادشاه غازن را میلی تمام بدان طایفه بودی، اما هرگز از غایت کفایت اظهار نکردی و رعایت مصلحت عام فرمودی.(12)
در هر صورت مرگ زود هنگام غازان خان اجازه نداد که او کار به رسمت شناختن تشیع را به انجام رساند.

اولجایتو و تشیع

پس از غازان خان اولجایتو به قدرت رسید. در زمان او به علت جنگ و جدالی که میان شافعیها و حنفیها در دربار درگرفت، اسلام نوپا بار دیگر با خطر جدی مواجه شد. شیعیان که مانند گذشته در دربار رفت و آمد می کردند و دست اندر کار امور سیاسی و اجتماعی بودند، وارد میدان عمل شدند و نظر سلطان سرگشته را به مکتب اهل بیت علیهم السلام جلب کردند، کسی که برای این منظور به کار گرفته شد، امیر طرمطاز از امرای قدرتمند مغول بود. او با یادآوری خوبیهای تشیع، به خان چنین تفهیم کرد که روی آوردن خاندان چنگیزی به تشیع، علاوه بر اجر اخروی، به صلاح سیاسی هم نزدیک تر است. او چنین نتیجه گرفت که غازان خان یکی از عاقل ترین و کامل ترین حاکمان، به سبب اعتقاداتش، به مذهب شیعه تمایل پیدا کرده است.(13)
گذشته از مسائل داخلی دربار، عامل دیگری که باعث رونق کار تشیع شد، تماس مستقیم دستگاه مغول با ایالت گیلان بود، که به دنبال فتح این ایالت در سال 706هق آغاز شد. همچنان که پیش از این مطرح شد، گیلان از اماکن فرقه زیدیه بوده است. مسئله دیگر، انتخاب سلطانیه به پایتختی بود که بر سر راه گیلان و عراق عجم قرار داشت و عراق عجم بیشتر شیعیان ایران را در خود جای داده بود.
زمان اقدام جدی از جانب فرقه شیعه در نزد اولجایتو آن هنگام فرا رسید که او از دین حنفی برگشت و از شافعیها روی گردان شد و مدت سه ماه در ناراحتی شدید روحی به سر می برد. در این زمان سید تاج الدین آوجی از بزرگان تشیع به میدان آمد و با کمک جمعی از پیشوایان شیعه مستقر در دربار، شروع به تحریک اولجایتو در این باره کرد.(14) سرانجام در زمستان سال 709هق، که سلطان به علت سرما به بغداد رفت، شیعیان بیش از پیش مجال جولان یافتند و او را به زیارت حرمهای ائمه علیهم السلام آن خطه دعوت کردند. شیخ جمال الدین حسن بن مطهر حلی، بزرگ ترین دانشمند شیعه زمان، را به حضورش بردند و بدین ترتیب الوجایتو به تشیع گرایش پیدا کرد و به نام دوازده امام خطبه خواند و نام آنان را بر سکه زد.(15) و از آن پس در مدارس علوم دینی، فقه شیعی تدریس شد. در گرایش پیدا کردن سلطان به مذهب تشیع، احتمالاً حضور خواجه اصل الدین طوسی، فرزند خواجه نصیرالدین طوسی بی تأثیر نبوده است. او عالمی بزرگ و شخصیتی والا بود.(16) با این حال کار گرایش سلطان به مذهب شیعه طولی نکشید و روحانیون سنی مذهب به شدت عکس العمل نشان دادند و نارضایتی خود را برملا ساختند و به تحریک مردم پرداختند. گذشته از قزوینیها که دستورات سلطان را مبنی بر مراعات احکام شیعی نپذیرفتند، در پی آن، اهالی بغداد، شیراز و اصفهان نیز دست به شورش زدند. جماعتی از امرای طراز اول مغول نیز که دست از تسنن نکشیده بودند، پیوسته عواقب وخیم کار را به سلطان گوشزد می کردند. بدین ترتیب عاقبت الوجایتو از رسمیت دادن تشیع روی گردان شد و دستور داد تا طریقه اهل سنت همچنان محفوظ بماند.(17) در همین زمان خواجه سعدالدین محمد ساوجی، وزیر اولجایتو نیز که از پشتیبانان واقعی شیعیان در دستگاه اولجایتو بود، در حال رقابت با خواجه رشید الدین فضل الله به اتهام اختلاس از خزانه دیوان به اتفاق جمعی از همدستانش به امر سلطان به قتل رسید، و از آن پس کار تشیع از رونق افتاد و بار دیگر اهل تسنن زمام امور را در دست گرفتند. سید تاج الدین آوجی نماینده تشیع در دستگاه مغول، همراه پسرش و گروهی دیگر نیز، به سبب دوستی و متحد شدن با خواجه سعدالدین، همچنین به علت به پا کردن شورشهای سیاسی در شهرها به قتل رسیدند.(18) بدین ترتیب واقعه ای که نزدیک بود حکومت ایلخانی را به خطر بیندازد به پایان رسید و مدتی نه چندان دور دوباره سر بر آورد. پس از اولجایتو فرزندش ابوسعید نیز رسماً به تسنن گرایش پیدا کرد و امید شیعیان برای ایجاد یک حکومت رسمی شیعه مذهب در آن زمان هرگز تحقق نیافت.

شهرهای شیعه نشین عهد ایلخانان در ایران

شیعیان به عنوان یک مکتب بزرگ در عهد ایلخانان نه تنها در اغلب شهرهای ایران پراکنده شده بودند، بلکه اکثریت ساکنان بعضی از شهرها را نیز تشکیل می دادند. به جرئت می توان گفت که ایالت عراق عجم سراسر شیعه نشین بود و پس از آن خراسان بیشترین شیعیان را در خود جای داده بود. در همین ایالت بود که اولین حکومت رسمی شیعه به نام «سربداران» تشکیل شد.
ابن بطوطه درباره پراکندگی سربداران در سراسر ایالات ایران می نویسد: «نجف، کربلا، حله، بحرین، قم، کاشان، ساوه، آوه و طوس شیعه مذهب و از غلات می باشند.»(19)
پیش از حمله مغول نیز شهرهای ذکر شده مهم ترین پایگاه های شیعیان محسوب می شدند، نصیرالدین رازی این شهرها را چنین بر می شمارد: «قم، کاشان، آوه، ساری، ری، ورامین، ارم، استرآباد، سبزوار، دهستان، جربایقان، بخشی از دیار طبرستان، قسمتی از قزوین و نواحی آن، بخشی از دیار خرقان، حران، حلّه، بحرین، کوفه، بغداد و مشهد الرضا.» در ادامه می افزاید: همه شیعیان اصولی امامی هستند و در قم، کاشان، آوه و مازندران به جز شیعه فرقه دیگری نیست.(20)

نهضت سربداران خراسان و گرایشات شیعی آنان

مذهب تشیع علوی که آیین مورد قبول عامه مردم ایران به ویژه طبقات پایین جامعه ایرانی بود.(21) به علت اینکه مذهب حاکمان زمان نبود، علاوه بر آن که از آن حمایتی به عمل نمی آمد، بلکه پس از حاکمیت خلفای سنی به ویژه در دوران حکومت امویان و عباسیان نیز به طور قاطع سرکوب می شد و طرفداران آن همواره مورد تعقیب و آزار قرار می گرفتند. در ایران نیز عباسیان به علت سلطه و نفوذی که داشتند، همچنین فرمانروایی دست نشانده کوچک و بزرگ که بعضی از اینها ایرانی هم نبودند، به پیروی از دستور خلیفه بغداد، به تعقیب و آزار شیعیان تحت عناوین قرمطی، باطنی و اسماعیلی می پرداختند. در قرنهای چهارم، پنجم و ششم هق، فرمانروایان غزنوی و سلجوقی، به علت نفرتی که از اسماعیلیان داشتند، تحت عناوین مختلف به مبارزه با تشیع در ایران می پرداختند و در امور شیعیان دوازده امامی کارشکنی می کردند.
مرکز تبلیغات شیعیان دوازده امامی ابتدا در کوفه بود و پس از آن به قم منتقل شد، مرکز مستقل دیگر برای فعالیتهای تبلیغاتی شیعیان که به مرکز اصلی اول بستگی نداشت، خراسان (بیهق که بعدها سبزوار نامیده شد) و ماوراء النهر بود. علاوه بر مراکز مذکور، علویان نیز از ابتدا در طبرستان حضور و نفوذ داشتند. با این حال، این واقعیت که مراکز شیعه مذهب سرانجام توانستند خود را از زیر فشار پی در پی قرنها نجات دهند و به نطفه ای برای انتشار پیروزمندانه این عقیده در سراسر ایران تبدیل شوند، استحکام پیوند شیعیان با عقاید مذهبی آنان را نشان می دهد. در طول چند قرن فرمانروایان محلی ایران به منظور حفظ موقعیت سیاسی و اقتصادی خود به مخالفت با تشیع برخاستند و از مذهب خلفای عباسی که در بغداد مستقر بودند حمایت و جانبداری کردند و به آن تظاهر کرده بودند، بدین سبب تا سقوط دولت عباسیان در سال 656هق به دست هلاکوخان مغول، شیعیان با تشکیلات و سازمان مخفی خود در اقصی نقاط ایران به فعالیت مشغول بودند. در دوره مغول (ایلخانان) با توجه به اینکه حکومت عباسیان، دشمن بزرگ شیعیان منقرض شده بود، دامنه فعالیت مذهب تشیع به طور آشکار در ایران ادامه یافت، اما با در نظر گرفتن توجه و یا بی توجهی دوره ای ایلخانان نسبت به تمامی مذاهب، خصوصاً نسبت به مذهب تشیع این نکته آشکار می شود که همزمان با سرکوب شیعیان توسط مقامات دولتی آنها دست به فعالیت های نیمه پنهانی می زدند، به همین سبب هیچ گونه اطلاعات دقیقی از چگونگی فعالیت آنها در دست نیست. در دوران غازان خان و اولجایتو که مدتی شیعیان مورد لطف حکومت قرار گرفته بودند، قیام گسترده ای از شیعیان بر علیه حکومت ایلخانان گزارش نشده است، اما در دوره فرمانروایی ابوسعید در سال 716هق که دوباره فرمانروایی سنی زمام امور را به دست گرفت. حکومت او در نتیجه هماهنگی شیعیان و همچنین دخالت مستقیم آنها در کارها پایان یافت، فعالیتهای فکری و سیاسی شیعیان دوازده امامی نیز در این دوره شدت یافت، در نتیجه این عامل باعث تأسیس دولت سربداران در خراسان شد.

پی نوشت ها :

1-اساساً تصمیم برچیده شدن خلافت عباسی، در مرکز مغولان بنام قره قوم و در جلسه امرای مغول (قوریلتای) تصویب شد و ادعای برخی نویسندگان مبنی بر دست داشتن علمای شیعه در آن افسانه ای بیش نیست.
2-شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص 3-592.
3-فضل الدین عبدالله شیرازی، و صاف الحضره، تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار، به اهتمام محمد مهدی اصفهانی، ج2، ص1-230.
4-کمال الدین ابوالفضل عبدالرزاق ابن الفوطی، تلخیص مجمع الاداب فی معجم الالقاب، ص 232 و 757.
5-رسول جعفریان، از یورش مغولان تا زوال ترکمانان، ص97.
6-برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ص 5-194.
7-همان، ص 5-194.
8-خواجه رشید الدین فضل الله، جامع التواریخ رشیدی، ص 984.
9-دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص9-598.
10-جامع التواریخ رشیدی، ج2، ص985.
11-دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2، ص 600.
12-همان، ج2، ص 2-601.
13-همان، ج2، ص 601.
14-ابوالقاسم عبدالله قاشانی، تاریخ اولجایتو، ص 99.
15-حبیب السیر، ج3، ص191.
16-تاریخ اولجایتو، همان، ص 198.
17-ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص 434.
18-تاریخ گزیده، ص9-608.
19-سفرنامه ابن بطوطه، ص 177.
20-نصیرالدین رازی، ص 43 و 68.
21-ای.پ.پطرو شفسکی، نهضت سربداران خراسان، ص 13-15.

منبع: حاجیلو، محمد علی؛ (1390)، ریشه های تاریخی تشیع در ایران، قم: انتشارات آشیانه مهر، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط