نویسنده: جواد عبداللهی
مقدمه
از زمانی که بشر زندگی جمعی را تجربه کرده است، موضوع حکومت و سیاست، به شکل های مختلف مطرح بوده و امروزه یکی از جنجالی ترین و پرطرفدارترین مباحث حوزه علوم انسانی است. براساس آیات و روایات، اسلام قوانین کلی خود را بر اصل حاکمیت الهی، حکومت خداوند و فرستادگان و تأییدشدگان درگاه الهی می داند، تشکیل حکومت، بالاصاله از آن خداوند و بالنیابه، به پیامبران و امامان معصوم تعلق دارد که در عصر غیبت، این امر به نایبان عام امام یعنی فقهای جامع الشرایط واگذار شده است. نظریه ولایت فقیه و حکومت فقها در عصر غیبت، به عنوان نظریه ای جدید در بحث جامعه شناسی سیاسی و فلسفه سیاسی در کنار نظریه های مارکسیستی و... مطرح است.یک نظام سیاسی و اجتماعی هنگامی ویژگی اسلامی خواهد داشت که در «قانون گذاری» و«اجرا» مبتنی بر اصول و ارزش های اسلامی باشد، و این خصیصه وقتی باقی می ماند که مردم جامعه و کسانی که این نظام را می پذیرند، معتقد به عقاید اسلامی و پای بند به ارزش های اسلام باشند(1).
پس از 14 قرن از بعثت، انقلاب دیگری با سرمشق گرفتن از انقلاب الهی پیامبر اسلام در عالم پدید آمد و یک نظام اجتماعی- سیاسی نوین را مبتنی بر اصول اسلامی پی ریزی کرد. هم چنان که اولین نظام اسلامی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مصون از آفات نماند و طولی نکشید که گرفتار انحرافات شد، این انقلاب هم مصونیت نخواهد داشت مگر این که مردم و مسئولان آن از گذشته عبرت گرفته و برای بقای این نظام، هوشیاری و بصیرتی پایدار داشته باشند و در راه حفظ عقاید و ارزش های اسلامی، مخلصانه مقاومت کرده و از جان، مایه بگذارند.
معنای ولایت
«ولایت» در لغت به معنای حکومت کردن، فرمانروایی، پادشاهی و نیز به معنی دوستداری، قرابت، خویشی(2) و ولی فقیه در اصطلاح فقیه سیاسی اسلام، یعنی کسی که برای تفسیر، تبیین و اجرای شریعت اسلامی حق سرپرستی دارد؛ به عبارت دیگر ولی فقیه، شخصی است که عالمِ به سیاست های دینی و برقرارکننده عدالت اجتماعی در میان مردم باشد. طبق روایات، ورثه پیامبران و جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هم چون پیامبر بنی اسرائیل بوده، بهترین خلق خدا بعد از ائمه اطهار علیهم السلام است. مجاری امور و احکام و دستورات، به دست او بوده و حاکم بر پادشاهان است.(3)پیشینه تاریخی بحث
اعتقاد به ولایت فقیه نه تنها مسأله ای مستحدث و جدید نیست، بلکه از شروع عصر غیبت کبری و حتی از زمان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله تا به امروز مورد بحث و نظر بوده است. به طور کلی مسلمان ها از صدر اسلام با دو مسأله اساسی رو به رو بوده اند؛ یکی حضور نداشتن پیامبر در بسیاری از شهرها و دیگری نیاز مبرم به احکام و دستورهای سیاسی و فردی، که این نیاز به فقها در دوران امامان معصوم نیز احساس شده است.(4)شاید مهم ترین عامل ناشناخته ماندن اصل ولایت فقیه، انزوای مذهب تشیع از ورود به صحنه سیاست و تشکیل یک حکومت الهی، اسلامی و واقعی بوده است. در نتیجه، مبانی علمی و عقیدتی این نظام حیات بخش، تنها در کتاب های استدلالی و دروس حوزوی، آن هم به طور مختصر مطرح شده است.(5)
مسأله ولایت فقیه در تاریخ فقه شیعه اطوار و ادوار مختلفی دارد که مهم ترین آن ها عبارتند:
دوره اول: در کتاب های قدمای شیعه مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سلار، و نظایر آن ها و در کتب متأخرین مانند محقق، علامه، شهیداول و دوم به مسأله ولایت فقیه به صورت یک بحث مستقل و مستدل اشاره ای نشده و به طور سربسته و اجمالی به آن پرداخته شده است.
دوره دوم: در این دوره، مسأله ولایت فقیه در کتاب های شیعه به طور مستقل و با استناد به اخبار و ادله طرح شده است که از آن جمله است:
1. مرحوم نراقی یک بحث مستقل به ولایت فقیه اختصاص داده است و می گوید: هر آنچه را که برای پیغمبر و امامی که آن ها سلاطین مردم و حصون اسلام می باشند، در آن ولایت هست پس برای فقیه نیز ولایت در آن موارد وجود دارد، مگر آن که دلیلی چون اجماع یا نص یا دلیل دیگری موردی خاص را از آن خارج ساخته باشد.
2. صاحب جواهرالکلام در ابواب مختلف فقه که با مسأله حکومت در ارتباط است، ولایت فقیه را به شکل وسیع و گسترده اش اثبات می کند و تعبیرش آن است که منکر ولایت فقیه، بوی فقه استشمام ننموده است.
دوره سوم: بحث ولایت فقیه از زمانی شروع می شود که امام خمینی(ره) این بحث را به سبک جدید و تازه ای در نجف اشرف هنگامی که بحث مکاسب ایشان به مباحث ولایت رسید، مطرح کردند و از این تاریخ به بعد، فضلا و دانشمندان در گوشه و کنار، آن را با دیدگاه های سیاسی و اجتماعی تعقیب نمودند.(6)
ضرورت ولایت فقیه
برای اثبات ضروری ولایت فقیه ادله عقلی و نقلی بسیاری آمده است:دلیل عقلی محض بر ولایت فقیه
برای حیات اجتماعی انسان و نیز کمال فردی و معنوی او نیازمند قانون الهی در ابعاد فردی و اجتماعی هستیم؛ قانونی که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا باشد. از سوی دیگر، برای تحقق و اجرای آن قانون کامل، به حکومت دینی و حاکمی عالم و عادل نیازمندیم. حیات انسانی در بعد فردی و اجتماعی اش، بدون این دو و یا یکی از این دو محقق نمی شود و فقدان آن، در بعد اجتماعی سبب هرج و مرج و فساد و تباهی جامعه می شود که هیچ انسان خردمندی به آن راضی نیست. این برهان که دلیل عقلی است و مختص به سرزمین یا زمان خاصی نیست، هم شامل زمان انبیا علیهم السلام می شود که نتیجه اش ضرورت نبوت است و هم شامل زمان پس از نبوت رسول خاتم است که ضرورت امامت را نتیجه می دهد، و هم ناظر بر عصر غیبت امام معصوم است که حاصلش، ضرورت ولایت فقیه است.کسی که در عصر غیبت، از سوی خداوند، ولایت را برعهده دارد، باید دارای چند ویژگی خاص باشد که این ویژگی ها از خصوصیت های پیامبران و امامان سرچشمه می گیرد و پرتویی از صفات متعالی آنان است.
ویژگی اول: شناخت قانون الهی، چرا که اگر قانون شناخته نشود، اجرایش ناممکن است.
ویژگی دوم: استعداد و توانایی تشکیل حکومت برای تحقق قوانین فردی و اجتماعی اسلام.
ویژگی سوم: امانت داری و عدالت در اجرای دستورهای اسلام و رعایت حقوق انسانی و دینی افراد جامعه.
به دلیل همین سه ویژگی، ضروری است که نیابت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و ولایت جامعه در عصر غیبت از سوی خداوند، برعهده فقیهان جامع الشرایط باشد.(7)
دلیل نقلی
ادله نقلی برای اثبات ولایت فقیه، عبارت از روایاتی است که دلالت بر ارجاع مردم به فقها برای رفع نیازهای حکومتی(به ویژه مسایل قضایی و اختلافات حقوقی) دارد و یا فقها را به عنوان « امنا» یا «خلفا»یا « وارثان» پیامبران و کسانی که مجاری امور به دست ایشان است، معرفی کرده است.1. توقیع شریف
روایتی را که در بین فقها به توقیع شریف مشهور است، عالم بزرگ شیعه، شیخ صدوق در کتاب اکمال الدین آورده است. این توقیع، پاسخی است که حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در پاسخ نامه اسحاق بن یعقوب مرقوم داشته اند. او در این نامه سؤالاتی را به محضر شریف آن حضرت ارسال داشته که از جمله آن ها این پرسش است: درباره «حوادث واقعه» که در زمان غیبت پیش خواهد آمد وظیفه ما چیست؟ آن حضرت می فرماید:« و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم؛ و اما رخدادهایی که پیش می آید پس به راویان حدیث مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آن ها هستم».در توضیح عبارت حوادث واقعه که در متن توقیع شریف آمده، باید گفت بسیار بعید است که منظور اسحاق بن یعقوب از آن، احکام شرعی و مسایلی باشد که امروزه معمولاً در رساله های عملیه نوشته می شود؛ چرا که اولاً: برای شیعیان معلوم بوده که در این گونه مسایل باید به علمای دین و کسانی که با اخبار و روایات ائمه و پیامبران آشنایی دارند، مراجعه کنند و نیازی به سؤال نداشته است. در زمان حضور ائمه علیهم السلام نیز به علت مشکلاتی نظیر دوری مسافت و امثال آن، امامان شیعه مردم را درباره مسایل شرعی به افرادی نظیر یونس بن عبدالرحمن و زکریا بن آدم ارجاع می دادند. هم چنین هر چهار نفر نواب اربعه در زمان غیبت صغری از فقها و علمای دین بوده اند که این امر گواه روشنی بر این مطلب است. این مسأله برای شیعه امر تازه ای نبوده که بخواهد درباره آن سوال بپرسد. درباره «راویان حدیث» نیز ممکن است بگویند منظور از راویان حدیث هرکسی است که مثلاً کتاب اصول کافی یا وسایل الشیعه یا هر کتاب دیگری در بردارد و احادیث و روایات آن را برای مردم بخواند و نقل کند، اما با اندکی دقت و توجه معلوم می شود که این تصور نادرست است.
زیرا کسی که در زمان ما می خواهد از قول پیامبر صلی الله علیه و آله یا سایر ائمه علیهم السلام حدیث و روایتی نقل کند، باید به طریقی احراز کرده باشد که این حدیث واقعاً از پیامبر صلی الله علیه و آله یا ائمه است، در غیر این صورت، حق ندارد و نمی تواند بگوید معصوم چنین فرموده و نباید آن را به معصوم نسبت دهد، که چنین نسبتی از مصادیق کذب و افترای بر پیامبر و امامان معصوم خواهد بود و گناهی بزرگ است. به عبارت دقیق تر، اگر کسی بخواهد حدیثی را از پیامبر یا امامی نقل کند حتماً باید براساس یک حجت شرعی معتبر آن را به معصوم نسبت دهد و روشن است که این گونه نقل حدیث کردن نیازمند تخصص است و تخصص آن نیز مربوط به علم پزشکی یا مهندسی یا کامپیوتر و سایر علوم نیست، بلکه مربوط به علم رجال است که «فقیه» از چنین تخصصی برخوردار است؛ بنابراین مقصود از راویان حدیث در واقع فقها و علمای دین هستند.
با توجه به توضیحی که درباره دو اصطلاح «حوادث واقعه» و «روات حدیث» داده شد، معنای توقیع شریف این خواهد بود که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده اند: درباره مسایل و مشکلات و رخدادهای اجتماعی که در زمان غیبت من در جامعه اسلامی پیش می آید به فقها و علمای دین مراجعه کنید زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم؛ و دلالت چنین جمله ای بر ولایت فقیه در زمان غیبت بسیار روشن و واضح است(8).
2. مقبوله عمربن حنظله
روایت دیگری که می توان در اثبات ولایت فقیه به آن استناد کرد، حدیثی است که به مقبوله « عمربن حنظله» مشهور است. در این حدیث، امام صادق علیه السلام در بیان تکلیف مردم در حل اختلافات و رجوع به یک مرجع صلاحیت دار که حاکم بر مسلمین باشد چنین می فرماید:«هرکسی از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد او را به عنوان داور بپذیرید. همانا من او را حاکم بر شما قرار داده ام. پس هرگاه حکمی کرد و از او قبول نکردند، حکم خدا را سبک شمرده اند و ما را رد کرده اند و آن کس که ما را رد کند، خدا را رد کرده و رد کردن خدا در حد شرک به خدای متعال است.»(9)
نتیجه
قطعاً اسلام برای زعامت و تشکیل حکومت، برنامه و دستور دارد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در طول نبوت خود پایه های اصلی حکومت اسلامی را بنا نهادند، چرا که قوانین الهی جز در سایه حکومت الهی قابل اجرا نیست؛ بنابراین در هر زمانی که امام معصوم در بین مومنین حاضر باشد، اطاعت از او و نایب او بر هر مسلمانی واجب است و در زمان غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف این حکومت از آن کسانی خواهد بود که دارای صفاتی هم چون علم، تقوا، زیرکی، مدیر و مدبر بودن، آگاهی از اوضاع زمان و... باشند. در حال حاضر نیز این مهم برعهده فقیه جامع الشرایطی است که دارای این خصوصیات است.پی نوشت ها :
1. مصباح یزدی، 1389، ص 11.
2. عمید، 1374، ص 2466.
3. علی بابایی، 1365، ص 602.
4.جهان بزرگی، شماره 5 و 6، ص 92.
5. رجالی تهرانی، 1389، ص 101.
6.طاهری خرم آبادی، 1389، ص 249.
7. جوادی آملی،1378، ص 151.
8. مصباح یزدی، 1389، ص 69.
9. کلینی، 1379، ص 196.