نویسنده: دکتر آرش اکبری مفاخر
دیوان در متون اوستایی و فارسی باستان
دیوان همگی از تبار اَکَه مینو( اهریمن) هستند. اهریمن برای تباهی جهان به آنها اندیشه، گفتار و کردار بد را می آموزد. کار کسانی که دیوان را می پرستند نیز از روی دروغ و خودستایی است. این دیوخدایان در هفت کشور به بدی نام بردارند( 32. 4). دیوان خدایانی فریفتار هستند که مردم را فریب می دهند تا از منش نیک دوری گزینند و از خرد اهورایی و راستی روی برگردانند. مردم در نتیجه ی این فریب دیوان بدترین کارها را انجام داده، از دوستان دیوان شناخته می شوند و زندگی خوب و جاودان را از دست می دهند. جمشید یکی از این فریب خوردگان است که خداوند گیتی را خوار می شمارد و گناه کار می شود(32. 5، 8).
خود دیوان نیز فریب خوردگان اهریمن هستند. آنها از اندیشه و دانش خود بهره نمی بردند؛ بنابراین از گزینش درست ناتوان هستند. هنگامی که دیوان می خواهند راه و روش خود را برگزینند، اهریمن آنها را فریب می دهد تا به بدترین منش روی آورند. این خدایان با فریب اهریمن به سوی خشم می روند و با یاری اهریمن و خشم زندگی مردم را به تباهی می کشند( 30. 6). دیوان هیچ گاه خدایان خوبی نبوده اند؛ زیرا آنان می بینند که کرپان ها(Karpan)و کوی ها( Kavi)، فرمان روایان دشمن زردشت، و اوسیج ها(Usij)، پیشوایان دینی دیوپرست، جهان را رو به ویرانی می برند. آنها گاو را به دست خشم می سپارند و با خروش و ولوله او را قربانی کرده و کشاورزی را نابود می کنند(44. 20). اگرچه دیوان سرچشمه ی شر شناخته می شوند و با دروغ و خشم همراه هستند، اما آنها خود اهریمن نبوده و با دروغ و خشم نیز یکی نیستند.
فرمان روایان و پیشوایان دیوپرست کسانی هستند که سخن ایزدی را برمی گردانند و آن را به تباهی می کشند. آنها از خورشید و چارپایان به زشتی یاد می کنند، کشتزاران را ویران می کنند، دانایان را در گروه بدکیشان و دیوپرستان درمی آورند و با جنگ ابزار به مبارزه با پیروان راستی برمی خیزند. این دیوپرستان آموزگاران بدی هستند. آموزش های آنها مردم را از کردار نیک باز می دارد. آنها با گفتارهای فریبنده زندگی مردم را به تباهی کشیده و مردان و زنان بزرگوار را از رسیدن به بخشایش اهورایی باز می دارند، پیروان راستی را از بهترین منش روی گردان می کنند و دروغ را بر راستی برتری می نهند( 32. 10-12).
زردشت با دیوپرستی به مبارزه برمی خیزد. او در گفتگو با فرزانگان دیوپرست از آنها می خواهد که آیین و دین او را بر مردم آشکار کرده و در گسترش آن بکوشند تا به پاداش مزدایی برسند. علاوه بر این به مردم هشدار می دهد که به آموزش های دروغ پرستان گوش نسپارند، با آنها که سرزمینشان را به تباهی کشیده اند مبارزه کنند و گفتار راستین او را که درمان بخش زندگی است به کار بندند( 31. 6، 18، 19). او از مردم می خواهد تا دین دروغین دیوپرستی را رها کرده، از ستیزه با اهورامزدا دست بردارند و به راه راستی ایمان آورند( 32. 1-2).
زردشت از دیوان و دیوپرستان دوری می گزیند( 34. 5)و نوید می دهد که اهورامزدا دوست، برادر و پدر کسی است که با دیوان و دیوپرستان دشمنی کند( 45. 11). جایگاه مزداپرستان سرای روشنایی و سرانجام دیوپرستان سرای تیرگی و تاریکی دیرپای، خورش بد و بانگ دریغا دریغ است( 31. 20).
اهریمن، سالار دیوان، به دیوان دیو(daēvanᾶm daêvô) نام بردار است (وندیداد: 19. 43). نیرومندترین دیو پس از اهریمن، اژی دهاک است که اهریمن او را برای تباهی جهان اهورایی در گیتی می آفریند( یسنا: 9. 8؛ یشت: 15. 24). دیوان نیز همانند اهریمن در اپاختر، جهان تاریکی، که از تاریکی ساخته و زاده شده و پر از اندوه، پریشانی، شوربختی و تباهی است زندگی می کنند( وندیداد: 3. 35؛ 5. 62؛ 7. 3).
اهورامزدا در برابر اهریمن و دیوان قرار دارد که با برگزیدن او توسط مردم همه ی دیوان نابود می شوند(یسنا: 27. 1؛ یشت: 1. 32). دیوستیزی یکی از ارکان مزداپرستی، اهوراکیشی و زردشتی گری است( یسنا: سرآغاز. 7؛ 71. 5). بر همه ی مزداپرستان و زردشتیان واجب است که از دیوان تباه کار بدسرشت پیوند بگسلند(یسنا: 12. 4).
دیوان و مردمان دیوپرست، خون ریز هستند. آنان گیاه و هیزمی را که شایسته ی آتش نیست در آتش انداخته و می سوزانند. دیوپرستان پشت گاو را خم می کنند، کمرش را درهم می شکنند و دست ها و پاهایش را دراز می کنند آن گونه که به نظر می رسد قصد کشتن آن را دارند، اما او را نمی کشند. دیوان و دیوپرستان گوش های گاو را می پیچانند و چشم هایش را درمی آورند( یشت: 14. 54-56). اهورامزدا و زردشت از آیین آنها می نالند و با آن به مبارزه می پردازند. علاوه بر این کسانی که خون گاو را با هوم درمی آمیزند، گردونه ی گیاه هوم را گردانده و هوم را می پراکنند نیز از مزداپرستان نبوده و در سرای دیگر در دوزخ به سر خواهند برد( هادخت نسک: 2. 28-29).
در این دوران دیوپرستان و بدکیشان از آزادی دینی برخوردار نیستند. با آنکه دیوپرستان خدایان مشترکی با مزداپرستان دارند، جامعه ی مزدایی آیین و اندیشه های آنان را نپذیرفته و به شیوه های مختلف آنان را سرکوب می کند. آناهیتا یکی از این خدایان مشترک است که توسط اهورامزدا در ایران ویج در کرانه ی رود دایتیای نیک ستایش می شود(یشت: 5. 17). پادشاهان و پهلوانان ایرانی او را در پای کوه ها و دریاچه ها می ستایند و از او می خواهند تا آرزوهایشان را برآورده کند. دیوپرستان نیز شب هنگام و در تاریکی برای آناهیتا آیین نیاز و ستایش انجام می دهند(یشت: 5. 94-95). اژی دهاک در سرزمینی بیرون از ایران و افراسیاب در هنگ زیرزمینی به عنوان دو تن از همین بدکیشان، پیشکش های خود را به آناهیتا تقدیم می کنند(یشت: 5. 29، 41).
این شیوه ی ستایش دوگانه بیانگر آن است که دیوپرستان آیین دینی خود را پنهانی، شبانه و به دور از چشم مزداپرستان و یا بیرون از ایران انجام می داده اند، اما آناهیتا پیشکش های آنان را نپذیرفته و کامروایشان نمی کند. اندروای نیز پیشکش های ایرانیان را می پذیرد، اما اژی دهاک را ناکام می گذارد( یشت: 15. 19-21). زردشت و یارانش به مبارزه با دیوپرستان برمی خیزند. آنان با یاری آناهیتا و دروَاسپ، ایزدبانوی نگاهبان چارپایان و ستوران، بر ارجاسپ دیوپرست و دیگر شهریاران و بزرگان و سپاهیان انبوه دیوپرستان پیروز شده و آنان را از بین می برند(یشت: 5. 68، 77، 109؛ 9. 29-31).
از وندیداد نیز چنین برمی آید که در این روزگار دیوپرستان به آیین دینی خود مشغول بوده اند. آنان برای خود آیین های متفاوتی داشته اند؛ دخمه هایی در روی زمین برپا کرده و مردگان خود را در آنجا می گذاشته اند. این آیین ها از سوی جامعه ی مزدایی پذیرفته نشده است(وندیداد: 7. 55-57). دیوپرستان به راحتی از مزداپرستان شناخته می شدند. آنان از کمترین حقوق اجتماعی نیز برخوردار نبوده اند حتی جان آنان ارزش چندانی نداشته است. پزشکان برای آغاز به کار، نخستین آزمایش های کاردپزشکی خود را بر روی دیوپرستان انجام می داده اند. اگر سه تن از بیماران دیوپرست یک پزشک می مرد، او شایستگی پزشکی خود را از دست می داد و اگر پس از آن به درمان مزداپرستان می پرداخت، پادافره گناه او مرگ بود( وندیداد: 36-40). علاوه بر آن اگر کسی کیش و آیین بیگانه و نادرست را با دانش و آگاهی از گناه این کار به یکی از راست دینان می آموخت به همین پادافره دچار می شد( وندیداد: 15. 3).
نگرش منفی دیگر آن است که سه خدای بزرگ و درخور ستایش هندی؛ ایندرَه(ińdrô)، سَوروُ(saoru)، نانگ هیثیه(nånghaithe) در آیین مزدیسنا به دیوان فرمان بردار اهریمن دگرگون شده اند( وندیداد: 10. 9؛ 19. 43). بنیادی ترین نقش در دگرگونی چهره ی این خدایان به موجوداتی اهریمنی از آنِ آموزه های زردشت است. زردشت در اصلاحات خود در همه ی گفت و شنودها و در همه ی انجمن ها از دیوان پیوند می گسلد(یسنا: 12. 6).
این نوع نگرش به خدایان کشورهای دشمن و دیوشمردن آنها در روزگار هخامنشی نیز رواج داشته است. واژه ی دیو(daivā) سه بار و واژه ی دیودان(daivadâna) یک بار در سنگ نوشته ی تخت جمشید خشایارشا(XPh) آمده است(4a.36,38,39;37). او در این سنگ نوشته از کشورهایی که بر آنان فرمان روایی دارد سخن می راند. او در میان کشورهای فرمان بردار به سرزمینی اشاره می کند که مردمانش دیوان را پرستش می کردند. آنگاه خشایارشا به خواست اهورامزدا آن دیوان را ویران نموده، دیوپرستی را ممنوع می کند و اعلام می دارد که دیوان نباید پرستش شوند(4b.35-41)(1).
در این سنگ نوشته خشایارشا خود را پیرو اهورامزدا می شمارد. او با مردمانی که خدایانی غیر از اهورامزدا را می پرستیدند، مبارزه کرده و پرستشگاه های آنان را ویران می سازد. اگرچه خشایارشا در این سرکوبی انگیزه ی سیاسی نیز داشته، به هر حال در دیدگاه او خدایان کشور دشمن، دیوان و مردم آن دیوپرستند. نکته ی مهم در این نوشته آن است که واژه ی دیو نمودی کاملاً منفی دارد. این واژه برای خدایانِ پذیرفته نشده و خدایان ادیان دیگر به کار رفته و با معنی گاهانیِ دیو برابر است.
ویژگی هایی همانند خشم، شهوت، خواب، مرگ و ... عناصری ویرانگر و سرچشمه ی بدی هستند. رشک و آز آفریده ی دیوان(یسنا: 9. 5؛ 16. 8)و خشم و دروج دشمن سروش هستند( یسنا: 57. 9-10). مرگ نیز همواره مسأله ای پیچیده و سهمگین برای انسان بوده است. این امر سبب شده تا انسان به محض مواجهه با مرگ با شگفتی به دنبال دلیلی برای آن باشد و آن را به نیرویی بیرونی( اهریمن و دستیارانش) نسبت دهد. به این ترتیب انسان ها مردن را ناشی از کردار دیو مرگ می دانند( وندیداد: 7. 2-3).همچنین از دیدگاه آنان بوشاسپ، دیو خواب اهریمنی است که آفریدگان اهورایی را پس از بیداری دوباره به خواب اهریمنی فرو می برد( وندیداد: 18. 16). البته این باور نیز وجود دارد که نیروهای اهورایی و مینوی انسان شکننده ی این دیوان هستند همان گونه که زردشت با خواندن دعای اهونور همه ی آنان را دور می راند(وندیداد: 19. 1، 43). نمازی که براساس اندیشه، گفتار و کردار نیک انجام پذیرد، رزم افزاری پیروزی بخش بر ضد دیوان است( یسنا: 58. 1-2). نیایش خوانی برای تکه های مو و بریده های ناخن که از بدن انسان جدا شده اند و پیشکش آنها به پرنده ی بوم به عنوان ابزاری برای کشتن دیوان به کار می رود( وندیداد: 17. 9).
اپوش در پیکر اسبی سیاه در برابر تشتر که در پیکر اسبی سپید درآمده، قرار می گیرد و با او درمی آویزد. پس از سه شبانه روز بر تشتر چیره شده و او را شکست می دهد. در نبردی دیگر تشتر به یاری اهورامزدا و نیروهایش در هنگام نیم روز بر دیو اپوش چیره شده و او را شکست می دهد. با این پیروزی دیو خشک سالی ناتوان می شود و باران می بارد(یشت: 8. 20-22، 28-29، 33). دیو زمستان که سرمای سخت زمستان آفریده ی اوست، زاییده ی دیگر طبیعت است(وندیداد: 4. 49). همچنین خرفستران، جانوران موذی و زیان کار که در طبیعت زندگی می کنند از آفریدگان اهریمن به شمار می روند( وندیداد: 16. 12).
در برابر نیروهای اهریمنی طبیعت نیروهای اهورایی نیز وجود دارند. به همین سبب دوستی با طبیعت و آباد کردن آن موجب شادی اهورامزدا و ناکامی اهریمن و دیوان می شود. کار و تلاش انسان بر روی زمین از جمله کاشتن گندم، گیاه، درختان میوه و آبیاری و زه کشی زمین ها باعث شادی زمین می گردد. کسی که دانه می کارد، نیکی می کارد. او باعث رویش بهتر دین مزدایی می شود که برابر است با صدها و هزاران نیایش و نیاز و پیشکش. زمین نیز به عنوان یکی از یاوران اهورامزدا انسان را در مبارزه با دیوان یاری می رساند. هنگامی که گندم کاشته شود دیوان به نفس زدن و جنب و جوش می افتند. چون جوانه بزند دیوان از ته دل ناتوان می شوند. وقتی دانه بدهد به شیون و زاری می پردازند. هنگامی که خرمن شود، می گریزند و آنگاه که گندم فراوان شود مانند آن است که آهن گداخته در دهان دیوان چرخانده شود( وندیداد: 3. 32).
اهریمن در برابر اهورامزدا( یسنا: 19. 15)و اژی دهاک در برابر فریدون قرار می گیرد( یشت: 15. 23-24). اهورامزدا برای مبارزه با دیوان از تمام نیروهای مینوی و گیتیایی بهره می گیرد. نام های اهورامزدا و امشاسپندان پیروزمندترین و نیروبخش ترین چیزهاست که بر دیوان چیره می شود و آنان را نابود می کند( یشت: 1. 3-4؛ 4. 7). فروشی ها و فرّه ایرانی در نبرد با دیوان یاریگر اهورامزدا هستند. فروشی ها اهورا را یاری می کنند تا دیو دروج در میان آسمان و زمین و دو مینو جای نگیرد و به چیرگی و توانایی نرسد. همچنین شهریاران را در نبرد با دیوان یاری می کنند( یشت: 13. 12-13، 71). فرّه ایرانی نیز دیو خشم، دیو بوشاسپِ خواب آلوده و دیو اپوش را شکست می دهد( یشت: 18. 2). سپندارمذ انسان را برای از میان برداشتن دشمنی دیوان یاری می کند. اردیبهشت نیز با دیوترین دیوان مبارزه می کند و آنان را برمی اندازد( یشت: 1. 27، 29).
ایزد سروش برجسته ترین دشمن دیوان است. او از آغاز آفرینش نیک و بد هرگز نخوابیده و از جهان اهورایی در برابر دیوان پاسداری می کند. او از دیوان نمی هراسد و از بیم آنان نمی گریزد بلکه روز و شب با دیوان در نبرد است تا اینکه همه ی آنان هراسان از او می گریزند( یسنا: 57. 16-18؛ 11. 11-13). سروش همواره گرزی را برای فروکوفتن بر سر دیوان در دست های خویش چرخانده( وندیداد: 19. 15) و با توانایی بر سر دیو خشم زخمی خونین می زند( یسنا: 57. 10).
ایزد مهر دیگر کوبنده ی سر دیوان است. همه ی دیوان از جمله دیو خشم و دیو بوشاسپ درازدست در برابر او به هراس می افتند( یشت: 10. 26، 97، 134). اشی، ایزدبانوی دانش، نیز ستیزه های دیوان را درهم می شکند( یسنا:52. 2). آناهیتا اهورایی کیش و دیوستیز است. او بر دیوان چیره می شود و دیوپرستان را برمی اندازد( یشت: 5. 105، 11، 68). خورشید نیز دشمن دیوان است. اگر خورشید برنیاید، دیوان آنچه را که در هفت کشور است نابود می کنند و ایزدان مینوی در این گیتی آرامگاهی نمی یابند(یشت: 6. 3).
دسته ی نخست) دیوان سرنوشتی همانند اهریمن دارند:
آنان به اپاختر یعنی دوزخ تیره و جهان تاریکی در زیر زمین رانده می شوند( یشت: 19. 96، 12). همه ی دیوان از سروش هراسان و گریزان شده و به تاریکی روی می نهند( یسنا: 57. 18؛ یشت:11. 13). با تولد زردشت آنها به ژرفای تاریکی و دوزخ سهمگین می گریزند( وندیداد: 19. 47). زردشت با نیروهای مینوی دیو نسو را به سوی اپاختر می راند و او را به کام نیستی درمی افگند( یشت: 4. 8). او با مبارزات خود دیوان را به زیرزمین می راند و دیوان در آنجا پنهان می شوند(یسنا: 9. 15؛ یشت: 1. 29؛ 19. 81).
دسته ی دوم) دیوان سرنوشتی انسان گونه دارند و با آنان همانند دشمنان شکست خورده رفتار می شود:
ایزد مهر با تیر و کمان، گرز، دشنه و چکش به جنگ دیوان می رود و همه ی آنان را می کشد(یشت: 10. 129-113). اهوراییان به یاری سپندارمذ گوش های دیوان را می درند، دست هایشان را می بندند و آنان را آن گونه به زنجیر می کشند که همیشه دربند بمانند(یشت: 1. 27). ایزد تشتر پس از پیروزی بر دیو اپوش او را به بند کشیده و با زنجیر ناگسستنی، دولا، سه لا و چندلا او را می بندد، آن گونه که گویی هزار مرد از نیرومندترین مردان، مردی را به بند بکشند( یشت: 8. 55). اهورامزدا نیز دیو دروج و دیوپرستان را از خانمان ایرانیان بیرون می راند، آنان را برانداخته و در زیر پا می افکند(یشت: 4. 5).
این سرنوشت دیوان یادآور سرنوشت شورشیان روزگار داریوش یکم هخامنشی(486-521پ.م) در سنگ نوشته ی بیستون(DB)است. داریوش برای سرکوبی فرَوَرتیش به سرزمین ماد می رود. فرورتیش که پس از شکست با چند تن از سوارانش می گریزد، اندکی بعد دستگیر شده و نزد داریوش آورده می شود. داریوش بینی، گوش ها و زبان او را بریده و یک چشمش را درمی آورد. سپس او را به زنجیر کشیده و بر در کاخ خود به نمایش می گذارد تا همه ی مردم و سپاهیان او را ببینند. در پایان او را در اکباتان به چوبه ی دار می کشد(II.32.70-78). داریوش با پشتیبانی و خواست اهورامزدا با شورشی ای دیگر نیز همین گونه رفتار می کند(II.33.80-91). اگرچه داریوش آشکارا به بار دینی این کشتارها اشاره نکرده، اما انگیزه ی دینی او در پایان سنگ نوشته آشکار می گردد: داریوش به خواست اهورامزدا این گونه رفتار می کند؛ زیرا یکی از شورشیان اهورامزدا را نمی پرستد.
اسفندیار نیز با انگیزه ی دینی دست به چنین کشتاری می زند: ارجاسپ پس از کشته شدن تمام سپاهیانش به دست اسفندیار گرفتار می شود. اسفندیار یک دست، یک پا و گوش او را بریده و یک چشم او را با آتش می سوزاند. سپس او را سوار بر خری دم بریده به شهر خویش باز می فرستد. این همان سرنوشتی است که گشتاسپ برای ارجاسپ پیش بینی می کند: به شما نشان خواهیم داد که دیو چگونه از دست یزدان زده می شود( یادگار زریران: 112-114، 21).
داریوش در ادامه ی سنگ نوشته ی خود(IV.53.31-32) می آورد که در آن جنگ ها نُه پادشاه را به اسارت گرفته است. او در نگاره های نمادین بیستون این پادشاهان را با دستان بسته به بند کشیده و بزرگ ترین شورشی؛ گئوماتای مغ را در زیر پاهای خود انداخته است. گئوماتا در حالی که زنده است، دست های خود را بالا برده و از داریوش خواهش می کند به تصویر کشیده شده است. شاید در این نگاره شاه شاهان داریوش نماد اهورامزدا، گئوماتا نماد دیوان دیو و دیگر شورشیان در زنجیر نماد دیوان شکست خورده باشند که همیشه زنده و دربندند.
اوستای گاهانی
دیوان نام دسته ای از خدایان آریایی است که توسط مردم ایران پرستش می شده اند. این خدایان پیش از آفرینش مینوی زردشت در آغاز آفرینش و پس از آن نیروی خود را حفظ کرده و هواخواه دروج و خشم بوده اند( گاهان: 29. 2، 4). دیوپرستی در روزگار زردشت رواج داشته است. فرمان روایان، پیشوایان دینی، مردمان روزگار زردشت و خویشاوندان او دیوپرست بوده اند. این امر سبب شده تا زردشت از مخالفت دیوپرستان با دین خود و ناکامی در برابر آنها به درگاه اهورامزدا بنالد( 46. 1-2).دیوان همگی از تبار اَکَه مینو( اهریمن) هستند. اهریمن برای تباهی جهان به آنها اندیشه، گفتار و کردار بد را می آموزد. کار کسانی که دیوان را می پرستند نیز از روی دروغ و خودستایی است. این دیوخدایان در هفت کشور به بدی نام بردارند( 32. 4). دیوان خدایانی فریفتار هستند که مردم را فریب می دهند تا از منش نیک دوری گزینند و از خرد اهورایی و راستی روی برگردانند. مردم در نتیجه ی این فریب دیوان بدترین کارها را انجام داده، از دوستان دیوان شناخته می شوند و زندگی خوب و جاودان را از دست می دهند. جمشید یکی از این فریب خوردگان است که خداوند گیتی را خوار می شمارد و گناه کار می شود(32. 5، 8).
خود دیوان نیز فریب خوردگان اهریمن هستند. آنها از اندیشه و دانش خود بهره نمی بردند؛ بنابراین از گزینش درست ناتوان هستند. هنگامی که دیوان می خواهند راه و روش خود را برگزینند، اهریمن آنها را فریب می دهد تا به بدترین منش روی آورند. این خدایان با فریب اهریمن به سوی خشم می روند و با یاری اهریمن و خشم زندگی مردم را به تباهی می کشند( 30. 6). دیوان هیچ گاه خدایان خوبی نبوده اند؛ زیرا آنان می بینند که کرپان ها(Karpan)و کوی ها( Kavi)، فرمان روایان دشمن زردشت، و اوسیج ها(Usij)، پیشوایان دینی دیوپرست، جهان را رو به ویرانی می برند. آنها گاو را به دست خشم می سپارند و با خروش و ولوله او را قربانی کرده و کشاورزی را نابود می کنند(44. 20). اگرچه دیوان سرچشمه ی شر شناخته می شوند و با دروغ و خشم همراه هستند، اما آنها خود اهریمن نبوده و با دروغ و خشم نیز یکی نیستند.
فرمان روایان و پیشوایان دیوپرست کسانی هستند که سخن ایزدی را برمی گردانند و آن را به تباهی می کشند. آنها از خورشید و چارپایان به زشتی یاد می کنند، کشتزاران را ویران می کنند، دانایان را در گروه بدکیشان و دیوپرستان درمی آورند و با جنگ ابزار به مبارزه با پیروان راستی برمی خیزند. این دیوپرستان آموزگاران بدی هستند. آموزش های آنها مردم را از کردار نیک باز می دارد. آنها با گفتارهای فریبنده زندگی مردم را به تباهی کشیده و مردان و زنان بزرگوار را از رسیدن به بخشایش اهورایی باز می دارند، پیروان راستی را از بهترین منش روی گردان می کنند و دروغ را بر راستی برتری می نهند( 32. 10-12).
زردشت با دیوپرستی به مبارزه برمی خیزد. او در گفتگو با فرزانگان دیوپرست از آنها می خواهد که آیین و دین او را بر مردم آشکار کرده و در گسترش آن بکوشند تا به پاداش مزدایی برسند. علاوه بر این به مردم هشدار می دهد که به آموزش های دروغ پرستان گوش نسپارند، با آنها که سرزمینشان را به تباهی کشیده اند مبارزه کنند و گفتار راستین او را که درمان بخش زندگی است به کار بندند( 31. 6، 18، 19). او از مردم می خواهد تا دین دروغین دیوپرستی را رها کرده، از ستیزه با اهورامزدا دست بردارند و به راه راستی ایمان آورند( 32. 1-2).
زردشت از دیوان و دیوپرستان دوری می گزیند( 34. 5)و نوید می دهد که اهورامزدا دوست، برادر و پدر کسی است که با دیوان و دیوپرستان دشمنی کند( 45. 11). جایگاه مزداپرستان سرای روشنایی و سرانجام دیوپرستان سرای تیرگی و تاریکی دیرپای، خورش بد و بانگ دریغا دریغ است( 31. 20).
اوستای نو و فارسی باستان
دیوان را در اوستای نو می توان به پنج گروه کلی دسته بندی کرد:1) خدایان کهن
نگرش منفی به خدایان کهنی که در گاهان توسط مردم ایران پرستش می شدند، در اوستای نو نیز ادامه می یابد. پیروان این خدایان، نهادهای دشمنی آشکاری برای دین زردشت و پیروانش به شمار می روند.اهریمن، سالار دیوان، به دیوان دیو(daēvanᾶm daêvô) نام بردار است (وندیداد: 19. 43). نیرومندترین دیو پس از اهریمن، اژی دهاک است که اهریمن او را برای تباهی جهان اهورایی در گیتی می آفریند( یسنا: 9. 8؛ یشت: 15. 24). دیوان نیز همانند اهریمن در اپاختر، جهان تاریکی، که از تاریکی ساخته و زاده شده و پر از اندوه، پریشانی، شوربختی و تباهی است زندگی می کنند( وندیداد: 3. 35؛ 5. 62؛ 7. 3).
اهورامزدا در برابر اهریمن و دیوان قرار دارد که با برگزیدن او توسط مردم همه ی دیوان نابود می شوند(یسنا: 27. 1؛ یشت: 1. 32). دیوستیزی یکی از ارکان مزداپرستی، اهوراکیشی و زردشتی گری است( یسنا: سرآغاز. 7؛ 71. 5). بر همه ی مزداپرستان و زردشتیان واجب است که از دیوان تباه کار بدسرشت پیوند بگسلند(یسنا: 12. 4).
دیوان و مردمان دیوپرست، خون ریز هستند. آنان گیاه و هیزمی را که شایسته ی آتش نیست در آتش انداخته و می سوزانند. دیوپرستان پشت گاو را خم می کنند، کمرش را درهم می شکنند و دست ها و پاهایش را دراز می کنند آن گونه که به نظر می رسد قصد کشتن آن را دارند، اما او را نمی کشند. دیوان و دیوپرستان گوش های گاو را می پیچانند و چشم هایش را درمی آورند( یشت: 14. 54-56). اهورامزدا و زردشت از آیین آنها می نالند و با آن به مبارزه می پردازند. علاوه بر این کسانی که خون گاو را با هوم درمی آمیزند، گردونه ی گیاه هوم را گردانده و هوم را می پراکنند نیز از مزداپرستان نبوده و در سرای دیگر در دوزخ به سر خواهند برد( هادخت نسک: 2. 28-29).
در این دوران دیوپرستان و بدکیشان از آزادی دینی برخوردار نیستند. با آنکه دیوپرستان خدایان مشترکی با مزداپرستان دارند، جامعه ی مزدایی آیین و اندیشه های آنان را نپذیرفته و به شیوه های مختلف آنان را سرکوب می کند. آناهیتا یکی از این خدایان مشترک است که توسط اهورامزدا در ایران ویج در کرانه ی رود دایتیای نیک ستایش می شود(یشت: 5. 17). پادشاهان و پهلوانان ایرانی او را در پای کوه ها و دریاچه ها می ستایند و از او می خواهند تا آرزوهایشان را برآورده کند. دیوپرستان نیز شب هنگام و در تاریکی برای آناهیتا آیین نیاز و ستایش انجام می دهند(یشت: 5. 94-95). اژی دهاک در سرزمینی بیرون از ایران و افراسیاب در هنگ زیرزمینی به عنوان دو تن از همین بدکیشان، پیشکش های خود را به آناهیتا تقدیم می کنند(یشت: 5. 29، 41).
این شیوه ی ستایش دوگانه بیانگر آن است که دیوپرستان آیین دینی خود را پنهانی، شبانه و به دور از چشم مزداپرستان و یا بیرون از ایران انجام می داده اند، اما آناهیتا پیشکش های آنان را نپذیرفته و کامروایشان نمی کند. اندروای نیز پیشکش های ایرانیان را می پذیرد، اما اژی دهاک را ناکام می گذارد( یشت: 15. 19-21). زردشت و یارانش به مبارزه با دیوپرستان برمی خیزند. آنان با یاری آناهیتا و دروَاسپ، ایزدبانوی نگاهبان چارپایان و ستوران، بر ارجاسپ دیوپرست و دیگر شهریاران و بزرگان و سپاهیان انبوه دیوپرستان پیروز شده و آنان را از بین می برند(یشت: 5. 68، 77، 109؛ 9. 29-31).
از وندیداد نیز چنین برمی آید که در این روزگار دیوپرستان به آیین دینی خود مشغول بوده اند. آنان برای خود آیین های متفاوتی داشته اند؛ دخمه هایی در روی زمین برپا کرده و مردگان خود را در آنجا می گذاشته اند. این آیین ها از سوی جامعه ی مزدایی پذیرفته نشده است(وندیداد: 7. 55-57). دیوپرستان به راحتی از مزداپرستان شناخته می شدند. آنان از کمترین حقوق اجتماعی نیز برخوردار نبوده اند حتی جان آنان ارزش چندانی نداشته است. پزشکان برای آغاز به کار، نخستین آزمایش های کاردپزشکی خود را بر روی دیوپرستان انجام می داده اند. اگر سه تن از بیماران دیوپرست یک پزشک می مرد، او شایستگی پزشکی خود را از دست می داد و اگر پس از آن به درمان مزداپرستان می پرداخت، پادافره گناه او مرگ بود( وندیداد: 36-40). علاوه بر آن اگر کسی کیش و آیین بیگانه و نادرست را با دانش و آگاهی از گناه این کار به یکی از راست دینان می آموخت به همین پادافره دچار می شد( وندیداد: 15. 3).
نگرش منفی دیگر آن است که سه خدای بزرگ و درخور ستایش هندی؛ ایندرَه(ińdrô)، سَوروُ(saoru)، نانگ هیثیه(nånghaithe) در آیین مزدیسنا به دیوان فرمان بردار اهریمن دگرگون شده اند( وندیداد: 10. 9؛ 19. 43). بنیادی ترین نقش در دگرگونی چهره ی این خدایان به موجوداتی اهریمنی از آنِ آموزه های زردشت است. زردشت در اصلاحات خود در همه ی گفت و شنودها و در همه ی انجمن ها از دیوان پیوند می گسلد(یسنا: 12. 6).
این نوع نگرش به خدایان کشورهای دشمن و دیوشمردن آنها در روزگار هخامنشی نیز رواج داشته است. واژه ی دیو(daivā) سه بار و واژه ی دیودان(daivadâna) یک بار در سنگ نوشته ی تخت جمشید خشایارشا(XPh) آمده است(4a.36,38,39;37). او در این سنگ نوشته از کشورهایی که بر آنان فرمان روایی دارد سخن می راند. او در میان کشورهای فرمان بردار به سرزمینی اشاره می کند که مردمانش دیوان را پرستش می کردند. آنگاه خشایارشا به خواست اهورامزدا آن دیوان را ویران نموده، دیوپرستی را ممنوع می کند و اعلام می دارد که دیوان نباید پرستش شوند(4b.35-41)(1).
در این سنگ نوشته خشایارشا خود را پیرو اهورامزدا می شمارد. او با مردمانی که خدایانی غیر از اهورامزدا را می پرستیدند، مبارزه کرده و پرستشگاه های آنان را ویران می سازد. اگرچه خشایارشا در این سرکوبی انگیزه ی سیاسی نیز داشته، به هر حال در دیدگاه او خدایان کشور دشمن، دیوان و مردم آن دیوپرستند. نکته ی مهم در این نوشته آن است که واژه ی دیو نمودی کاملاً منفی دارد. این واژه برای خدایانِ پذیرفته نشده و خدایان ادیان دیگر به کار رفته و با معنی گاهانیِ دیو برابر است.
2) دشمنان و مهاجمین
در اوستای نو مهاجمین، دشمنان و مردمان کشورهای همسایه ی ایران نیز با عنوان دیوان شناخته می شوند. این دیوان در روزگار زردشت همانند انسان ها آزادانه در روی زمین می زیستند. آنان آشکارا زنان را از مردان ربوده و مردمان را می آزارند، اما با تلاش های زردشت زمین را ترک کرده و در زیر زمین پنهان می شوند(یسنا: 9. 15؛ یشت: 1. 29، 19. 80-81). زردشت نخستین کسی است که از دیوان روی برمی گرداند و آنان را نفرین می کند(یشت: 13. 87-89). هوشنگ و تهمورث بر دیوان چیره می شوند و دو سوم از دیوان مَزنَدری را از بین می برند. جمشید نیز پس از چیرگی بر دیوان دارایی، سود، فراوانی، گله، خشنودی و سرافرازی را از آنان می ستاند(یشت: 26-29، 31-32). این نمونه ها گویای آن است که دیوان موجوداتی انسان گونه بوده اند که ایرانیان با آنان مبارزه کرده و بر آنان پیروز شده اند.3) ویژگی های زشت انسانی
ویژگی های زشت و اهریمنی انسان عامل دیگری در به وجود آمدن دیوان است. صفات درونی و زشت انسانی به عنوان گروهی از دیوان در کنار اهریمن در برابر اهورامزدا و انسان قرار گرفته و دست به ویرانگری می زنند. در درون هر انسانی دو سرچشمه ی خوبی و بدی برگرفته از دو منش اهورایی و اهریمنی وجود دارد.ویژگی هایی همانند خشم، شهوت، خواب، مرگ و ... عناصری ویرانگر و سرچشمه ی بدی هستند. رشک و آز آفریده ی دیوان(یسنا: 9. 5؛ 16. 8)و خشم و دروج دشمن سروش هستند( یسنا: 57. 9-10). مرگ نیز همواره مسأله ای پیچیده و سهمگین برای انسان بوده است. این امر سبب شده تا انسان به محض مواجهه با مرگ با شگفتی به دنبال دلیلی برای آن باشد و آن را به نیرویی بیرونی( اهریمن و دستیارانش) نسبت دهد. به این ترتیب انسان ها مردن را ناشی از کردار دیو مرگ می دانند( وندیداد: 7. 2-3).همچنین از دیدگاه آنان بوشاسپ، دیو خواب اهریمنی است که آفریدگان اهورایی را پس از بیداری دوباره به خواب اهریمنی فرو می برد( وندیداد: 18. 16). البته این باور نیز وجود دارد که نیروهای اهورایی و مینوی انسان شکننده ی این دیوان هستند همان گونه که زردشت با خواندن دعای اهونور همه ی آنان را دور می راند(وندیداد: 19. 1، 43). نمازی که براساس اندیشه، گفتار و کردار نیک انجام پذیرد، رزم افزاری پیروزی بخش بر ضد دیوان است( یسنا: 58. 1-2). نیایش خوانی برای تکه های مو و بریده های ناخن که از بدن انسان جدا شده اند و پیشکش آنها به پرنده ی بوم به عنوان ابزاری برای کشتن دیوان به کار می رود( وندیداد: 17. 9).
4) انسان های ناهنجار
در جامعه ی مزدایی کسانی که ناهنجاری اخلاقی دارند در تبار دیوان قرار می گیرند. مردان همجنس باز دیو و دیوپرستند( وندیداد: 8. 32-33). زن روسپی نیز کارکردی همانند دیوان دارد. نگاه او سیلاب ها را می خشکاند و گیاهان را می پژمرد(وندیداد: 62-64).5) عناصر ویرانگر طبیعت
سرچشمه ی دیگر در به وجود آمدن دیوان اندیشه ی انسان در برابر طبیعت است. انسان رابطه ای متقابل و بسیار پیچیده و تنگاتنگ با طبیعت دارد. دگرگونی طبیعت با سود و زیان انسان در پیوند است. خشک سالی یکی از این عناصر طبیعت است. انسان پس از درگیر شدن با خشک سالی این گرفتاری را در ذهن خود کرداری اهریمنی می شمارد و برای آن عاملی پنداری؛ دیو خشک سالی را می آفریند. سپس پندار ذهنی خود را به موجودی با ماهیت و شخصیت وجودی به نام دیو خشک سالی دگرگون می کند و جایگاه او را در آسمان قرار می دهد. پس از آن برای کامل کردن و شناخت شخصیت این دیو، او را در برابر یکی از ایزدان اهورایی قرار می دهد. اَپوش، دیو خشک سالی، یکی از این آفریده های دیوی است که در برابر تشتر، ایزد باران، قرار می گیرد. پس از این دگرگونی ها هستی او در آیین ها و اسطوره ها ادامه می یابد:اپوش در پیکر اسبی سیاه در برابر تشتر که در پیکر اسبی سپید درآمده، قرار می گیرد و با او درمی آویزد. پس از سه شبانه روز بر تشتر چیره شده و او را شکست می دهد. در نبردی دیگر تشتر به یاری اهورامزدا و نیروهایش در هنگام نیم روز بر دیو اپوش چیره شده و او را شکست می دهد. با این پیروزی دیو خشک سالی ناتوان می شود و باران می بارد(یشت: 8. 20-22، 28-29، 33). دیو زمستان که سرمای سخت زمستان آفریده ی اوست، زاییده ی دیگر طبیعت است(وندیداد: 4. 49). همچنین خرفستران، جانوران موذی و زیان کار که در طبیعت زندگی می کنند از آفریدگان اهریمن به شمار می روند( وندیداد: 16. 12).
در برابر نیروهای اهریمنی طبیعت نیروهای اهورایی نیز وجود دارند. به همین سبب دوستی با طبیعت و آباد کردن آن موجب شادی اهورامزدا و ناکامی اهریمن و دیوان می شود. کار و تلاش انسان بر روی زمین از جمله کاشتن گندم، گیاه، درختان میوه و آبیاری و زه کشی زمین ها باعث شادی زمین می گردد. کسی که دانه می کارد، نیکی می کارد. او باعث رویش بهتر دین مزدایی می شود که برابر است با صدها و هزاران نیایش و نیاز و پیشکش. زمین نیز به عنوان یکی از یاوران اهورامزدا انسان را در مبارزه با دیوان یاری می رساند. هنگامی که گندم کاشته شود دیوان به نفس زدن و جنب و جوش می افتند. چون جوانه بزند دیوان از ته دل ناتوان می شوند. وقتی دانه بدهد به شیون و زاری می پردازند. هنگامی که خرمن شود، می گریزند و آنگاه که گندم فراوان شود مانند آن است که آهن گداخته در دهان دیوان چرخانده شود( وندیداد: 3. 32).
مبارزه با دیوان
دگرگونی خدایان کهن، پیروان دیگر آیین ها، عناصر ویرانگر طبیعت، صفات زشت انسانی و مردمان ناهنجار به دیوان، آنان را در برابر اهورامزدا، امشاسپندان، ایزدان، عناصر آبادگر طبیعت، صفات نیک انسانی و انسان های اشَوَن و نیک قرار داده است.اهریمن در برابر اهورامزدا( یسنا: 19. 15)و اژی دهاک در برابر فریدون قرار می گیرد( یشت: 15. 23-24). اهورامزدا برای مبارزه با دیوان از تمام نیروهای مینوی و گیتیایی بهره می گیرد. نام های اهورامزدا و امشاسپندان پیروزمندترین و نیروبخش ترین چیزهاست که بر دیوان چیره می شود و آنان را نابود می کند( یشت: 1. 3-4؛ 4. 7). فروشی ها و فرّه ایرانی در نبرد با دیوان یاریگر اهورامزدا هستند. فروشی ها اهورا را یاری می کنند تا دیو دروج در میان آسمان و زمین و دو مینو جای نگیرد و به چیرگی و توانایی نرسد. همچنین شهریاران را در نبرد با دیوان یاری می کنند( یشت: 13. 12-13، 71). فرّه ایرانی نیز دیو خشم، دیو بوشاسپِ خواب آلوده و دیو اپوش را شکست می دهد( یشت: 18. 2). سپندارمذ انسان را برای از میان برداشتن دشمنی دیوان یاری می کند. اردیبهشت نیز با دیوترین دیوان مبارزه می کند و آنان را برمی اندازد( یشت: 1. 27، 29).
ایزد سروش برجسته ترین دشمن دیوان است. او از آغاز آفرینش نیک و بد هرگز نخوابیده و از جهان اهورایی در برابر دیوان پاسداری می کند. او از دیوان نمی هراسد و از بیم آنان نمی گریزد بلکه روز و شب با دیوان در نبرد است تا اینکه همه ی آنان هراسان از او می گریزند( یسنا: 57. 16-18؛ 11. 11-13). سروش همواره گرزی را برای فروکوفتن بر سر دیوان در دست های خویش چرخانده( وندیداد: 19. 15) و با توانایی بر سر دیو خشم زخمی خونین می زند( یسنا: 57. 10).
ایزد مهر دیگر کوبنده ی سر دیوان است. همه ی دیوان از جمله دیو خشم و دیو بوشاسپ درازدست در برابر او به هراس می افتند( یشت: 10. 26، 97، 134). اشی، ایزدبانوی دانش، نیز ستیزه های دیوان را درهم می شکند( یسنا:52. 2). آناهیتا اهورایی کیش و دیوستیز است. او بر دیوان چیره می شود و دیوپرستان را برمی اندازد( یشت: 5. 105، 11، 68). خورشید نیز دشمن دیوان است. اگر خورشید برنیاید، دیوان آنچه را که در هفت کشور است نابود می کنند و ایزدان مینوی در این گیتی آرامگاهی نمی یابند(یشت: 6. 3).
سرنوشت دیوان
سرنوشت دیوان را در اوستای نو می توان به دو دسته ی کلی تقسیم کرد:دسته ی نخست) دیوان سرنوشتی همانند اهریمن دارند:
آنان به اپاختر یعنی دوزخ تیره و جهان تاریکی در زیر زمین رانده می شوند( یشت: 19. 96، 12). همه ی دیوان از سروش هراسان و گریزان شده و به تاریکی روی می نهند( یسنا: 57. 18؛ یشت:11. 13). با تولد زردشت آنها به ژرفای تاریکی و دوزخ سهمگین می گریزند( وندیداد: 19. 47). زردشت با نیروهای مینوی دیو نسو را به سوی اپاختر می راند و او را به کام نیستی درمی افگند( یشت: 4. 8). او با مبارزات خود دیوان را به زیرزمین می راند و دیوان در آنجا پنهان می شوند(یسنا: 9. 15؛ یشت: 1. 29؛ 19. 81).
دسته ی دوم) دیوان سرنوشتی انسان گونه دارند و با آنان همانند دشمنان شکست خورده رفتار می شود:
ایزد مهر با تیر و کمان، گرز، دشنه و چکش به جنگ دیوان می رود و همه ی آنان را می کشد(یشت: 10. 129-113). اهوراییان به یاری سپندارمذ گوش های دیوان را می درند، دست هایشان را می بندند و آنان را آن گونه به زنجیر می کشند که همیشه دربند بمانند(یشت: 1. 27). ایزد تشتر پس از پیروزی بر دیو اپوش او را به بند کشیده و با زنجیر ناگسستنی، دولا، سه لا و چندلا او را می بندد، آن گونه که گویی هزار مرد از نیرومندترین مردان، مردی را به بند بکشند( یشت: 8. 55). اهورامزدا نیز دیو دروج و دیوپرستان را از خانمان ایرانیان بیرون می راند، آنان را برانداخته و در زیر پا می افکند(یشت: 4. 5).
این سرنوشت دیوان یادآور سرنوشت شورشیان روزگار داریوش یکم هخامنشی(486-521پ.م) در سنگ نوشته ی بیستون(DB)است. داریوش برای سرکوبی فرَوَرتیش به سرزمین ماد می رود. فرورتیش که پس از شکست با چند تن از سوارانش می گریزد، اندکی بعد دستگیر شده و نزد داریوش آورده می شود. داریوش بینی، گوش ها و زبان او را بریده و یک چشمش را درمی آورد. سپس او را به زنجیر کشیده و بر در کاخ خود به نمایش می گذارد تا همه ی مردم و سپاهیان او را ببینند. در پایان او را در اکباتان به چوبه ی دار می کشد(II.32.70-78). داریوش با پشتیبانی و خواست اهورامزدا با شورشی ای دیگر نیز همین گونه رفتار می کند(II.33.80-91). اگرچه داریوش آشکارا به بار دینی این کشتارها اشاره نکرده، اما انگیزه ی دینی او در پایان سنگ نوشته آشکار می گردد: داریوش به خواست اهورامزدا این گونه رفتار می کند؛ زیرا یکی از شورشیان اهورامزدا را نمی پرستد.
اسفندیار نیز با انگیزه ی دینی دست به چنین کشتاری می زند: ارجاسپ پس از کشته شدن تمام سپاهیانش به دست اسفندیار گرفتار می شود. اسفندیار یک دست، یک پا و گوش او را بریده و یک چشم او را با آتش می سوزاند. سپس او را سوار بر خری دم بریده به شهر خویش باز می فرستد. این همان سرنوشتی است که گشتاسپ برای ارجاسپ پیش بینی می کند: به شما نشان خواهیم داد که دیو چگونه از دست یزدان زده می شود( یادگار زریران: 112-114، 21).
داریوش در ادامه ی سنگ نوشته ی خود(IV.53.31-32) می آورد که در آن جنگ ها نُه پادشاه را به اسارت گرفته است. او در نگاره های نمادین بیستون این پادشاهان را با دستان بسته به بند کشیده و بزرگ ترین شورشی؛ گئوماتای مغ را در زیر پاهای خود انداخته است. گئوماتا در حالی که زنده است، دست های خود را بالا برده و از داریوش خواهش می کند به تصویر کشیده شده است. شاید در این نگاره شاه شاهان داریوش نماد اهورامزدا، گئوماتا نماد دیوان دیو و دیگر شورشیان در زنجیر نماد دیوان شکست خورده باشند که همیشه زنده و دربندند.
پی نوشت ها :
1. برای دیدگاه های متفاوت درباره ی این سنگ نوشته، نک:
-کریستن سن، 2535: 58-70.
-لوکوک، 1382: 163-165.
-Clarisse,& Kellens.,1993:599-602.
-Gnoli,1993:602-603
-Abdi,2006-7:45-73.