دیوان در متون پهلوی
اهریمن و سرْدیوان
بنابر آموزه های مزدیسنایی دیوان نیز همانند اهریمن هستی ندارند و تنها دارای آفرینشی مینوی هستند(Dēnkard: 6. 278؛ ارداویراف نامه:5. 7). این آفرینش مینوی دیوان به دست اهریمن با آفرینش مینوی اورمزد در دوران نخست آفرینش برابر است. علاوه بر این آفرینش دیوان آفرینشی در چارچوب مینوست که از دوران مینوی و آسمانی به دوران گیتیایی و زمینی گذر نمی کند.بنابر گزارش دینکرد(6.E31c)یک اهورایی کیش که پیرو آیین مزدیسناست باید هر روز سه بار خورشید را نیایش کند. در این نیایش ها هستی ایزدان و نیستی دیوان را بر زبان آورده و بگوید:« به هستی ایزدان و نیستی دیوان بی گمانم»(یادگار بزرگمهر: 4).
اگرچه دیوان هستی ندارند و حضور آنها در گیتی، نادیدنی، ناپسودنی و بدون تن و جسم است، اما دیوان سرچشمه های زیان کاری و ویرانگری به شمار می روند و آسیب های بزرگی به آفرینش نیک و انسان وارد می کنند. به همین دلیل حضور دیوان در جهان به عنوان یک حقیقت در دانش هستی شناسی شناخته نمی شود بلکه به عنوان پدیده ای در دانش انسان شناسی و روان شناسی مطرح است(Shaked,1967: 234).
کار اهریمنِ دیوان دیو( Dēnkard: 7.2.43)که در برابر اورمزد قرار دارد نابودگری در برابر آفریدگاری است( مینوی خرد: 62. 6؛ وزیدگی زادسپرم: 3. 5). هنگامی که اورمزد دست به آفرینش مینوی خود می زند و امشاسپندان را می آفریند، اهریمن نیز شش سرْدیو در برابر امشاسپندان می آفریند. کار این دیوان وارونگی خویشکاری امشاسپندان است. این شش دیو که از تاریکی آفریده شده اند(بندهش هندی: 1) نیروهای بزرگ اهریمن هستند(Dēnkard: 5. 7.4). سر دیوان به اندازه ی امشاسپندان در بندهشن(1. 5)نمایان است. روشن ترین توصیف از آنها در متن فارسی زردشتی صد در بندهش آمده است:
اکومن(Akōman) دشمن بهمن است و کار او بداندیشی و رواج کین توزی و دشمنی در بین آفریدگان اورمزد است(Bundahišn: 27.6). اکومن که نزدیک ترینِ دیوان به اهریمن است به دستور او به سوی زردشت می رود تا اندیشه ی زردشت را دگرگون کرده و او را فریب دهد، اما از بهمن شکست می خورد(وزیدگی های زادسپرم: 8. 10). بهمن با ساقه ی آویشن گندِ اکومن را باز می دارد(Bundahišn: 13.2؛ وزیدگی های زادسپرم: 3. 49). بنابر گزارش روایت پهلوی( 47. 16) اکومن گرشاسپ را می کشد.
همچنین اکومن دل مردم را از انجام دادن کار نیک و رسیدن به پاداش نیک سرد می کند. هنگامی که مردم نسبت به هم بدی و دشمنی می کنند، او سبب پافشاری در دشمنی می گردد و هنگامی که آشتی کنند، کین توزی و انتقام را پیش می کشد تا مردم را به کارزار، کشتار و خون ریزی بکشاند. هرگاه که مردم پای از فرمان عقل و خرد بیرون گذارند و کار ناشایست و بدی انجام دهند، اکومن سرچشمه ی کردارهای بد آنهاست( صد در بندهش: 2. 5-9).
اَندر(Andar)دشمن اردیبهشت است. کار او بازداشتن آفریدگان از انجام آیین های دینی و نیکی کردن است. او دشمن نظم و ترتیب است(Bundahišn: 27.7) و دل تنگی و غم و اندوه را به دل مردم می اندازد. اندر نخستین دیوی است که در گذر از چینودپل به پیشواز گناه کاران آمده، چینود را برای گذر آنان تنگ و باریک می کند و روان مردم گناه کار را به دوزخ برده و مجازات می کند. دُژم رویی مردم نیز از اوست( صد در بندهش: 2. 13-16).
ساوول(Sawul) دشمن شهریور و سردار دیوان است. کار او پادشاهی بد، ستم کاری و بیدادگری است(Bundahišn: 27.8). او پادشاهان ستم کار را که خواسته های مردم را از آنان می ستانند دوست دارد. ساوول راهنمای راهزنان و دزدان است و دزدی و راهزنی را به دل آنان می اندازد. او مردم را گمراه می کند تا کارهای ناشایست انجام دهند و به هلاکت رسند(صد در بندهش: 2. 22).
ناگهیس(Nanhais) دشمن سپندارمذ است و مردم را از خرسندی و قانع بودن باز می دارد(Bundahišn: 27.9). او مردم را به خود برتربینی وامی دارد و در هنگام رنج و سختی آنان را آشفته می کند. ناگهیس مردم را به تنگ دستی می اندازد تا کار نیک انجام ندهند و نسبت به خداوند ناسپاس شوند. او در این مشکلات مردم را پندناپذیر و ناشنوا می کند. وادار کردن انسان به نافرمانی در برابر خداوند، شاه، پدر، مادر و شوهر نیز از کارهای این دیو است(صد در بندهش: 2. 26-28).
تریز(Tariz) و زریز(Zariz) دشمن خرداد و اَمرداد هستند. آنها گیاهان و دام ها را به زهر آلوده می کنند(Bundahišn: 27.11-12). همچنین در دوزخ برای روان گناه کاران خورش های پلید درست کرده و به آنها گند و پلیدی می دهند. آنها نگهبان دوزخیانند تا روانشان با خوردن خورش های گند مجازات شود(صد در بندهش: 2. 32-33).
دیوان
اهریمن، سرور این دیوان، به دیوان دیو نامبردار است و این شش دیو، سردیوان و دستیاران اصلی او هستند. پس از اهریمن و سردیوان هزاران دیو دیگر با نام و بی نام، کارگزاران اهریمن و سردیوان هستند. این دیوان کارگزار را می توان به پنج دسته تقسیم کرد:1) خدایان کهن
پرستش دیوان در مفهوم خدایان آریایی پیش از زردشت در متون پهلوی نیز ادامه دارد. سه خدای بزرگ هندی؛ اندر، ساوول و ناگهیس در شمار شش دیو بزرگ آفریده ی اهریمن قرار دارند(Bundahišn: 5.1; 27.6-12). در این متون به دیوپرستان، دیویسنا(Daevayasna) در برابر مزدیسنا(Mazdayasna) گفته می شود(Dēnkard: 3.157,192,400).دیوپرستی در برابر ایزدپرستی قرار می گیرد. کسانی که ایزد را می پرستند در بهشت جای می گیرند و کسانی که دیوپرست هستند به دوزخ می روند(مینوی خرد: 1. 131، 172-173؛ ارداویراف نامه: 68. 2-8). به سخن دیگر هر آیینی غیر از دین زردشت آیین دیوپرستی است. در سنگ نوشته ی کرتیر در نقش رستم(KNRm:29-32) دین های غیر مزدیسنان، کیش اهریمن و دیوان و پرستشگاه های آنان لانه ی دیوان خوانده شده است. خدایی را که مردم هندوستان می پرستند در آموزه های مزدیسنایی نمی گنجد و به بُت دیو(But dēw) مشهور است(Bundahišn: 27.43). بنابر این آموزه گشتاسپ نیز پیش از پذیرش دین زردشتی، دیوپرست به شمار می رود. مخالفان آیین زردشت نیز دیوپرست هستند(Dēnkard: 7.4.5,79).
مشیانه نخستین فردی است که ندای دیوان را پاسخ داده و به دیوپرستی روی می آورد. او شیر گاو را دوشیده و به سوی شمال، جایگاه دیوان، می ریزد و باعث نیرومندی دیوان می شود(Bundahišn:14.26-28). از این رو در شب نباید می و گل و هیچ خوردنی را به سوی شمال ریخت؛ زیرا باعث افزایش دیوان می شود(شایست ناشایست: 10. 7) و نمادی از دیوپرستی در آن وجود دارد. سام(= گرشاسپ) نیز یکی از این دیوپرستان است و مردم کابل به پیروی از او به دیوپرستی روی می آورند(Bundahišn: 31.17-18). اهریمن و دیوان از دیوپرستان حمایت می کنند(زند بهمن یسن: 7. 18).
آموزه های دینی زردشت همواره مزدیسنان را از دیوپرستی باز می دارد. روان کسانی که بددینی پیش گیرند به مار دگرگون می شود( شایست ناشایست: 17. 7)و در دوزخ پادافره و مجازات سختی در انتظار دیوپرستان است(ارداویراف نامه: 25. 3).
2) دشمنان و مهاجمین
در متون پهلوی کسانی که دست تجاوز به سوی ایران و مردمانش دراز کنند در گروه دیوان جای می گیرند و نام گذاری مهاجمین به دیوان یکی از آموزه های مزدیسنایی است.نمونه ی برجسته ی مهاجمین در متون پهلوی انسان های غول پیکر مازندرانی هستند که هراز گاهی به سرزمین ایران می تازند و با نام دیوان مازندران شناخته می شوند(Dēnkard: 9.21.18-25). همچنین ارجاسپ و یاران او که پیغام جنگ به ایران می فرستند دیو خطاب می شوند( یادگار زریران:21).
در زند بهمن یسن( 1. 11؛ 3. 29؛ 4. 40، 10) مهاجمینی را که از کشورهای همسایه به ایران تاخته، روزگاری در ایران پادشاهی می کنند و ویرانی به بار می آورند«دیوان گشاده مویِ خشم تخمه» خوانده می شوند. در تاخت و تاز اعراب به ایران در پایان روزگار ساسانی هنگامی که ایرانیان با اعراب مهاجم روبرو می شوند، فریاد می زنند که:« دیوان آمدند، دیوان آمدند»(نهایه الارب: 460؛ اخبارالطوال: 162).
3) ویژگی های زشت انسانی
انسان نمونه ی کوچکی از جهان اهورامزداست. او جهان کهینی است در برابر جهان مهین. همان گونه که جهان مهین از عناصر متضاد و دوگانه آفریده شده، این جهان کوچک نیز از عناصری متضاد و دوگانه فراهم آمده است؛ بنابراین جهان کهین نیز همانند جهان مهین جایگاه بروز اهورامزدا و اهریمن است.بالاتنه ی انسان که همانند دنیای روشنی و گرودمان است، جایگاه اورمزد و پایین تنه ی او همانند دوزخ جایگاه اهریمن و نیروهای اهریمنی است. نیروهای مینوی انسان همانند اورمزد و آفریده های مینوی او هستند. روان چون اورمزد است و هوش، ویر، دریافت، اندیشه، دانش و فهم مانند شش امشاسپند که در پیشاپیش اورمزد می ایستند. دیگر نیروهای مینوی درون تن انسان نیز همانند دیگر ایزدان مینوی هستند. هریک از امشاسپندان همان گونه که در گیتی نشان مادی دارند در تن انسان نیز دارای نشان مادی هستند: گوشت نماد بهمن، رگ و پی نماد اردیبهشت، استخوان نماد شهریور، مغز نماد سپندارمذ، خون نماد خرداد و موی نماد اَمرداد است(Bundahišn: 28.1-10و 22).
اهریمن، سرْدیوان و دیوان که در جهان در برابر اورمزد، امشاسپندان و ایزدان قرار می گیرند در تن انسان نیز قرار دارند، اما از نظم و ترتیب گروه اهریمنی در تن انسان تصویر روشنی وجود ندارد. گذشته از آن اهریمن و دیوان که در گیتی هستی و نشان مادی ندارند در تن انسان نیز نماد مادی ندارند، اما می توان در برابر هر ویژگی مثبت انسانی که نمودار نیرویی اهورایی است، یک ویژگی منفی و اهریمنی قرار داد و از آن یک دیو ساخت مانند دیو دروغ در برابر راستی، دیو شهوت در برابر خرد و ... . با قرار دادن یک نام و نماد دیوی برای هر پدیده ی پلید و زشت انسانی شمار این دیوان بسیار گسترش می یابد. به هر روی برجسته ترین این دیوان عبارتند از:
آز(zĀ)دیو افزون خواهی است و ویژگی برجسته ی او سیری ناپذیری است. او هر چیز را می بلعد و هنگامی که نیاز او برآورده نشود از تن خود می خورد. اگر همه ی گیتی را به این دیو بدهند باز هم سیر نمی شود. چشم کسانی که دیو آز در وجودشان رخنه کرده « همانند هامونی است که او را سامان نیست»(Bundahišn: 27.34-35). آز دشمن برجسته ی خرد و فرّه است(Dēnkard: 3.357) و بیشتر بدی ها در وجود این دیو نهفته است. اهریمن برای مبارزه با آفرینش اورمزدی، آز را به سپهسالاری برمی گزیند و چهار دیو خشم(Xēšm)، زمستان (Zamestān)، زرمان (Zarmān): دیو پیری و سیج(Sēj): دیو درد و بلا و خطر را به عنوان سپاهبد برای همکاری با او می آفریند. آز سه بخش و شش لایه دارد:
1- بخش چهری او با خوردن در پیوند است و گرسنگی و تشنگی لایه های این بخش از وجود او هستند.
2- بخش بدونِ چهر بخش شهوانی وجود اوست که با نگریستن به بیرون برانگیخته می گردد و سرشتِ تن آرزومند آن می شود. این بخش در دو لایه ی دفع و جذب شهوت نمایان می گردد.
3- بخش بیرون از چهر او که در دو لایه ی آزمندانه اندوختن و نبخشیدن آشکار می شود( وزیدگی زادسپرم: 34. 32، 36-38).
دیو آز مردم را از اندیشیدن به گذرابودن گیتی، مرگ تن، حساب روان و بیم دوزخ باز می دارد( مینوی خرد: 17. 2-5). نماد برجسته ی این دیو در گیتی افراط و تفریط مردم در کارهایی همچون خوردن، دادن، داشتن و دوری از میانه روی است(Dēnkard: 3.286). از ویژگی های دیو آز یعنی انبار کردن، نخوردن و به کس ندادن، دیو دیگری به نام پنی دیو(Pēnīh) به وجود می آید(Bundahišn: 27.37).
دیو خشم به خونین درفش/ نیزه نام بردار بوده(Bundahišn: 27.22؛ مینوی خرد: 1. 115) و دشمن سروش است. او از ترس میزد(1)، گاهنبار(2) و خویدوده(3) به گیتی نمی آید( روایت پهلوی: 56. 15؛ شایست ناشایست: 18. 1-4؛ بندهش هندی: 29).
دیو خشم هفت نیرو دارد که با آنها آفریدگان را نابود می کند. شش نیروی او توسط شاهان و پهلوانان نابود شده و تنها یک نیروی او باقی مانده است. میهوخت(Mihōxt) دیو بدگمانی و رَشک(Arešk)دیو کین توزی و بدچشمی، زمینه ی حضور دیو خشم را فراهم می کنند. جایی که میهوخت برسد، رشک مهمان شود و جایی که رشک قرار گیرد، خشم نیز در آنجا خانه می گزیند. دیو خشم در هر جا که قرار گیرد شمار فراوانی از آفریدگان را نابود کرده و ویرانی بسیار به بار می آورد. بیشترین بدی بر آفریدگان اورمزد از آنِ دیوخشم است(Bundahišn: 27.15-21).
وَرَن(Waran) دیو شهوت و عامل همجنس بازی است. اهریمن ورن را از خودپرستی مادی می آفریند. این دیو با صفت بیراه کننده، دشمن آسن خرد است(Bundahišn: 1.46;27.31). هرگاه که خرد در میان مردم ناتوان شود، دیو ورن چیره می گردد و با چیرگی او مردم به افراط و تفریط و بی نظمی روی می آورند(Dēnkard: 3.286).
شهوت سرچشمه ی بسیاری از گناهان و یکی از مهم ترین ابزارهای اهریمن برای شکست انسان است و دیوهایی که با شهوت در ارتباطند بیشترین یاری را به اهریمن می رسانند. جهی یکی از این دیوان است.
جهی دختر اهریمن(Bundahišn: 4.4) و همسر اوست( وزیدگی های زادسپرم: 34. 31). او نماد زنان بدکار و دیوزنان(Dēnkard: 7.3.2) و دشمن زنان نیک است(Bundahišn: 5.2). اهریمن برای آلوده کردن زنان با جهی جفت می شود تا از راه آلوده کردن زنان، مردان را نیز آلوده کند(وزیدگی های زادسپرم: 34. 32). در آغاز آفرینش هنگامی که تمام دیوان از بیدار کردن اهریمن ناامید می شوند، جهی با وعده ی دزدیدن فرّه، آزردن آفرینش و کشتن انسان و گاو او را به یورش دوم وامی دارد. اهریمن با شنیدن سخنان جهی به پا خاسته و بر سر او بوسه می زند. در اثر بوسه ی اهریمن بر سر جهی آلودگی های زنانه پدیدار می گردد؛ بنابراین جهی سرچشمه ی تمام پلیدی ها، آلودگی های زنانه، ناهنجاری های زنان و روسپی گری است(Bundahišn: 4.5-10).
شمار دیوانی که با ویژگی های زشت و پلید انسانی در پیوندند بسیار است، اما برجسته ترین آنها دیوهای ده گانه ی «آز، نیاز، خشم، رشک، ننگ، ورن، کین، بوشاسپ(خواب اهریمنی)، بی دینی و دُش یادی(غیبت)»هستند(یادگار بزرگمهر: 30)(4).
4) انسان های ناهنجار
در متون پهلوی انسان هایی که ناهنجاری های اخلاقی دارند و همجنس بازی می کنند از دیوان به شمار می آیند(Dēnkard: 3. 26.q.11-12؛ شایست ناشایست: 17. 7) و کسانی که روان بدکار دارند همانند دیو هستند(Dēnkard: 3.123). در مینوی خرد(41. 12) از مردمان نیم دیو سخن به میان می آید. نیم دیو کسی است که تنها نامی از مردم و مردم زادگی دارد و در کار و کردار به دیوی دوپا شبیه است. او کسی است که گیتی و مینو، نیکی و گناه و بهشت و دوزخ را نمی شناسد و به حساب روان خود نیز نمی اندیشد. افراسیاب یکی از این مردمان نیم دیو است که به «افراسیاب دیومردم»(Dēnkard: 3.110) نام بردار است.افراسیاب دیو مردم بر تخت پادشاهی
همچنین کسانی که ناهنجاری رفتاری دارند، آنها که در هنگام خوردن و نوشیدن سخن می گویند، کسانی که در حال ایستاده ادرار می کنند و افرادی که منی خود را تباه می کنند از یاوران دیوان به شمار می آیند(Dēnkard: 9.19.1).
5) عناصر ویرانگر طبیعت
اندیشه ی انسان در برابر طبیعت ویرانگر باعث شده تا از این عناصر دیوی بسازد و هریک از بلایای طبیعی را به دیوی نسبت دهد. سپس این گروه دیوان را در زیر فرمان اهریمن به شمار آورد که بنا بر دستورات او به از بین بردن طبیعت نیک می پردازند.در متن کوچک درایش اهریمن با دیوان(بند 1-2) اهریمن هر شب با دیوان به یاوه سرایی پرداخته و آنها را به ویران کردن طبیعت برمی انگیزد: به گیتی بروید. نخست به دریا بروید و آن را بخشکانید. پس از آن به هوم سپید یورش برید و آن را نیز بخشکانید؛ زیرا هنگامی که مردم بمیرند با هوم زنده می شوند. به کوه بروید و در آن لرزه بیندازید؛ زیرا کوه آرایش جهان است. به دشت بتازید و همه ی رستنی ها و گیاهان را خشک کنید. به خانه های مردم بروید و انسان و گاو و گوسفند را بکشید. در متون پهلوی به سبب گسترش دیوان زمینه ی مناسبی به وجود آمده تا هر آنچه برای انسان زیان آور است و یا از حد میانه روی خارج شده، به دیوی دگرگون شود. درواقع دلیل به وجود آمدن این دیوها عدم هم خوانی طبیعت با انسان است:
اَپوش(ōšAp)یکی از برجسته ترین دیوها در متون پهلوی است. او دیو خشکی و خشک سالی و دشمن تیشتر و همکاران اوست(Bundahišn: 27. 49). اپوش بازتابی از تابستان های گرم و سوزان است که در آنها مردم با بی آبی و گیاهان خشک و پژمرده روبرو می شوند. اسپَنجَروش(Spinjaruš) در این کار به اپوش یاری می رساند، اما آتش به مقابله با او می پردازد. دیو هیچ از دیگر دیوهای خشک سالی و نایابی و همکار اَپوش است(Bundahišn: 6g.1;27.33).
تیشتر با نیروی اهورایی دیو اپوش را می راند. سرانجام باران اهورایی بر خشک سالی زمین چیره شده و طبیعت شروع به رویش و بالندگی می کند( وزیدگی زادسپرم: 3. 16-15؛ Bundahišn: 6g.1-2; Dādestān-i Dēnīg: 92). اگر بارش باران از حد میانه روی درگذرد و سیل جاری شود، دیو دیگری به نام ملکوس(Malkūs) به وجود می آید که کار ساختن باران های شدید را برعهده دارد. همچنین او در چهار سال پیاپی جهان را دچار سرما و زمستان سخت می کند به گونه ای که بیشتر مردم در این سرما از بین می روند(Bundahišn: 33. 36؛ روایت پهلوی: 48. 10-15).
مبارزه با دیوان
در اندیشه های متون پهلوی دیوان تنها موجوداتی مینوی و بازتابی از روان و ویژگی های زشت و پلید انسانی هستند؛ بنابراین مبارزه با آنها نیز باید مبارزه ای روانی و از راه باورمندی به آیین مزدیسنا و بهره گیری از ویژگی های نیک انسانی( ایزدان) باشد. پس مبارزه با دیوان در تن و روان انسان صورت می گیرد. در این مبارزه باید اکومن را در برابر بهمن قرار داد؛ در درازنای زندگی با اراده از بهمن نگه داری و با اکومن مبارزه کرد و با گوهر خرد شهوتِ بیراه کننده را ناتوان ساخت(Dēnkard: 5.7.6-5). انسان بزرگ ترین دشمن دیوان است. آفرینش او برابر است با آبادانی جهان و نابودی دیوان(Bundahišn: 6f.8).ستایش اورمزد و امشاسپندان نیز راهی برای دوری گزیدن از دیوان است(شایست ناشایست: 15. 6). انجام آیین های دینی از جمله افروختن آتش در شبانگاه از کارآمدترین ابزارها برای مبارزه با دیوان است(روایت پهلوی: 48. 76-80؛ 18. 4). آتش بهرام دیوان مهاجم را می کشد. آتشی که نیم شب در خانه روشن است نیمی از دیوان را نابود می کند( درایش اهریمن با دیوان: 2). اگر بوی خوش بر آتش بگذارند، از آن سو که باد می آید هزاران دیو و جادو و پری را می کشد( روایت پهلوی: 18. 1-2).
عناصر نیک طبیعت نیز با عناصر دیوی و ویرانگر به مبارزه می پردازند. ایزد تیشتر دیو اپوش را شکست داده و دور می راند(Bundahišn: 6b.11). خورشید یکی از بزرگ ترین دشمنان دیوهاست که با برآمدن آن در آغاز روز دیوان شکست خورده و به دوزخ می گریزند( روایت پهلوی: 65. 14). مرغان، پرندگان و ماهیان از دشمنان دیوان هستند که برای دشمنی با عناصر زیان کار آفریده شده اند. سیمرغ، کرکس، جغد، ماهی، سگ و خروس یاوران انسان در مبارزه با دیوان هستند(Bundahišn: 24g. 25; u.48; h.28؛ مینوی خرد: 61. 30؛ درایش اهریمن با دیوان: 2). خلاصه آنکه اورمزد، امشاسپندان، ایزدان، آفرینش نیک و انسان به یاری هم با پلیدی ها، زشتی ها، سختی ها و هر آنچه به دیو نام بردار است به مبارزه می پردازند.
سرنوشت دیوان
اورمزد با به دام انداختن اهریمن و پیمان بستن با او زمینه ای فراهم می کند تا اهریمن را برای همیشه ناتوان کند. با ناتوانی و ناکاری اهریمن تمام ویژگی های پلید و زشت انسانی و عناصر زیان کار و ویرانگر که زاییده ی اهریمن هستند- و هریک دیوی پنداشته می شوند- رو به نابودی می روند.با آنکه زمینه ی شکست دیوان در اثر دشمنی میان آنها فراهم شده (وزیدگی های زادسپرم: 34. 35)، اورمزد، امشاسپندان، ایزدان، آفرینش نیک و انسان نیز برای از میان برداشتن آنان تلاش می کنند. در پایان جهان با خواندن نیایش های دینی توسط سوشیانث همه ی دیوان کوچک نابود می شوند و تنها سردیوان باقی می مانند(روایت پهلوی: 48. 89). پس از آن هریک از امشاسپندان و ایزدان بزرگ با دشمن دیوی خود جنگیده و آن را نابود می کند:
بهمن اکومن را نابود می کند، اردیبهشت اندر را، شهریور ساوول را، اسپندارمذ ترومد را، خرداد و اَمرداد، تریز و زریز را، راست گویی دروغ گویی را و سروش خشم را(Bundahišn:34.27؛ وزیدگی زادسپرم: 34. 37).
پس از این شکست بزرگ تنها دیو آز به همراه اهریمن باقی می ماند. آز تمام آفرینش اهریمن را می بلعد. سیری ناپذیری او تا جایی است که می خواهد اهریمن را نیز بخورد( روایت پهلوی: 48. 92-93؛ جاماسپ نامه: 17. 12-13). دیو آز سرنوشت دوگانه ای دارد: در برخی متون مانند سایر دیوان به دست سروش کشته می شود(روایت پهلوی: 48. 94)و در برخی دیگر با اهریمن به دوزخ افکنده شده و برای همیشه در آنجا زندانی می شود(Bundahišn: 34.30).
بنابراین با آموزه های زردشت در گاهان خدایانی که در روزگار پیش از او و همزمان با او به وسیله ی مردم پرستش می شده اند کم کم ویژگی مثبت خدایی خود را از دست می دهند و به خدایانی از تبار اهریمن که دارای منشی بد، ویرانگر و دشمن انسان هستند، دگرگون می شوند. زردشت در آموزه های گاهانی نخست این خدایان کهن را رد می کند و آنها را از شایستگی پرستش پایین می کشد، سپس از آنها چهره ای منفی ارایه می دهد. در هفت ها نامی از این خدایان نیامده است، اما این اندیشه در اوستای نو و متون پهلوی ادامه می یابد.
پی نوشت ها :
1.mēzd نذر و پیشکش های خوردنی همانند گوشت و میوه که در آیین های دینی استفاده می شود.
2.Gāhānbār جشن های شش گانه ی زردشتی که در طول سال برگزار می شود.
3-xwēdōdah ازدواج مقدس میان خویشاوندان بسیار نزدیک مانند خواهر و برادر.
4.āz ud nīyāz xēšm ud arešk ud arešk ud nang ud waran ud kēn ud būsāsp ud druzud ahlomōyīh ud spazgīh.
بسنجید با:
- روایات داراب هرمزدیار: 2/ 66/ 17-18:
هیشم: مغرور، نیاز: درویش، آز: حرص، رشک: حسد، دیر: کاهل، خشم: غصه، ورن: شهوت، بوشیاسب: خواب، پدموز: ناسپاس، پس: سخن چین.
- شاهنامه: 8. 290. 2475-2479:
ده اند اهرمن هم به نیروی شیر
که آرند جان و خرد را به زیر
بدو گفت کسری که ده دیو چیست
کز ایشان خرد را بباید گریست
چنین داد پاسخ که آز و نیاز
دو دیوند با زور و گردن فراز
دگرخشم و رشک ست و ننگ ست و کین
چو نمّام و دوروی و ناپاک دین
دهم آنک از کس ندارد سپاس
به نیکیّ و هم نیست یزدان شناس
- کوش نامه: 380. 4365-4367:
چنین داد پاسخ که دیوان دَهَند
که اندر تن مردم گمرهند
نیاز است و آز است و رشک است و خواب
سخن چین و دو روی و خشم و شتاب
دگر ننگ و کین و دگر ناسپاس
همه دیو در گیتی آن ده شناس