چکیده:
باورها و رفتارهای خرافی همواره و کم و بیش در جوامع گونهگون بشری وجود داشته و دارد. از اینروی، بعضی بر این باورند خرافه ازعناصر فرهنگی جدا ناشدنی جوامع انسانی است اما قرآن از همان آغاز طلوع خود باورها و رفتارهای خرافی را برنتافته است. فهم شیوه خرافهستیزی قرآن هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی امری ضروری است؛ لذا نویسنده در این نوشتار ابتدا تعریفی از خرافه ارایه و آنگاه اسباب ادراکی و روانی آن را بررسی کرده و در پایان به کاوش در رویکرد قرآن نسبت به خرافه پرداخته است.کلید واژهها
خرافه، بهداشت روانی، جهل زدایی، چیستی خرافه، سبب شناسی خرافهمقدمه
مقایسه ویژگیهای اجتماعی جامعه عربستان قبل از ظهور اسلام که از آن با عنوان دوره جاهلیت نام برده میشود با جامعه بعد از آن نشان از تحولی شگرف در ابعاد گوناگون اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد بی تردید این تحول نتیجه وجود قرآن به مثابه قانون و حضور اسوه ماندگار آن یعنی پیامبر اسلام (ص) بوده است فهم چگونگی این تحول تجربه گران سنگی است که همواره میتواند مسیر حرکتهای فرهنگی اجتماعی مصلحان را روشن کند. یکی از ویژگیهای شاخص جامعه جاهلی باورها و رفتارهای خرافی است اعتقاد به تأثیر اشیاء بی جان از جمله بتها بر سرنوشت انسان، باور داشتن ارتباطی توهمیبین پدیدهها همچون ارتباط آینده انسان با نحوه پرواز پرندگان و اعتقاد به سلطه جن بر اندیشه واراده انسان از باورهای غیر عقلانی بود که به مثابه غل و زنجیر انسان دوران جاهلیت را از هر نوع حرکت پیشرو فکری باز میداشت. اینکه قرآن با چه شیوهای توانست از باورمندان خرافه گرا آزاد اندیشانی واقعگرا بسازد پرسشی اساسی است نگارنده سعی کرده است به این پرسش پاسخ دهد ازاین روی مقاله را در سه بخش چیستی خرافه، سبب شناسی خرافه وشیوه خرافهستیزی قرآن تنظیم کرده و نشان داده است قرآن با تبیین صحیح پدیدهها در طبیعت ونسبت بین آنها و با بیان درست جایگاه انسان در هستی و نسبت انسان با خداوند و دیگر مخلوقات عامل ادراکی خرافه را مورد توجه قرار داده و با ترسیم راههای برون رفت از نا امنی و اضطراب عامل روانی خرافه را نشانه رفته است بدین ترتیب قرآن مبانی معرفتی و نظری خرافه را به چالش کشیده و با تکیه بر روش مشاهدهای و ارایه الگوهای عینی با خرافه مبارزه کرده است.چیستی خرافه
کاوش درواژه خرافه، و جستار در کاربرد و کاویدن مشتقات آن میتواند قرینهای برای فهم بهتر و نشانهای برای رسیدن به تعریف آن باشد.خرافه 1 واژهای عربی از ریشه «خَرَفَ» به معنای قطع کردن و چیدن میوه است «خَرفت الثمارای قطعتها». به همین مناسبت عربان فصل چیدن میوه یعنی پاییز را «خریف» نامیدهاند. اگر خَرَفَ درباب «خَرِفَ» به کار رود به معنای فاسد شدن عقل بر اثر پیری است «خَرِفَ الرجلُ، خرفاًای فَسَدَ عقلُهُ لکبره 2 » وقتی یک بیمار به هذیانگویی دچار میشود و یاوه میبافد او را خَرِف، ابله و خَرفان گویند 3.
برخی گفتهاند مردی عرب از قبیله جُهینه یا بنی عُذْرَة توسط جنیان ربوده شد چون به میان مردم خود آمد سخنانی اعجاب برانگیز میگفت مردم سخنانش را دروغ دانسته تکذیبش کردند و مرد را «خُرافة» نامیدند پس خرافه نام مردی یاوه گو از مردان عرب است 4.
پارهای از زبان دانان گفتهاند: خرافه سخن یا اعتقاد باطل، بی اساس، نامربوط و پریشان است 5.
بعضی دیگر هر سخن دل پسند و جذاب ولی دروغ را خرافه نامیدهاند 6.
از پژوهشگران قرآنی برخی خرافه را وهم وخیال 7 و بعضی دیگر خرافه را باوری بی اساس که با علم، منطق، عقل و واقعیت ناسازگار است دانستهاند از این روی معتقدند. سخن تجربه گراها که گفتهاند هر فکر، مبتنی بر غیر تجربه سخنی غیر علمیاست مصداقی از خرافه است زیرا با مبانی عقلی ناسازگاری دارد 8.
در پارهای از تعاریفی که برای خرافه آوردهاند عناصر جامعه شناختی به چشم میخورد برای نمونه گفته میشود خرافه پیروی از عقاید باطل و بی اساس است که با درجه فرهنگ و دانش جامعهای که فرد خرافی متعلق به آن است هیچ تناسبی ندارد 9.
با توجه به آنچه بیان میشد میتوان گفت «خرافه هر باور خلاف حقیقت است 10» و حقیقت شامل گزارههای بدیهی عقلی 11، قوانین یقینی علمی 12 و آموزههای وحیانی است 13. در نتیجه رفتار خرافی رفتاری است مبتنی بر باوری که خلاف گزارههای بدیهی عقلی و یافتههای متقن علوم تجربی و مخالف آموزههای وحیانی باشد.
1- سبب شناسی خرافه
مراد ما از اسباب خرافه زمینههای ادراکی و روانی است که در پیدایش خرافه مؤثرند پیش دانسته این سخن این است که خرافه یک پدیده غیر طبیعی است گر چه اغلب جوامع سنتی وصنعتی در دام خرافه گرفتار شده و میشوند اما این بدان معنی نیست که خرافه از عناصر ذاتی جوامع و یا جزءذاتی ذهن آدمیاست 14.هر چند خرافه کار کردهای مثبتی مثل آرامش روانی و تقویت هویت جمعی و اجتماعی دارد اما تاری عنکبوتی بر اندیشه و روان آدمیاست که او را از راهیابی به حقیقت باز میدارد سرابی است که امید کاذب میآفریند اما هرگز سیراب نمیکند. بر این پایه خرافه باری بر دوش انسان و وبال عقل اوست بایسته است در محو آن کوشش شود، کوشش هدفمند برای محو خرافه در گرو شناخت اسباب پیدایش خرافه است. در اینجا دو عامل اساسی یکی عامل ادراکی و دیگری عامل روانی خرافه را مرور میکنیم.
عامل ادراکی : ذهن کاوشگر انسان هیچ پدیده بی علتی را بر نمیتابد آدمیوسوسه و دغدغه دست یابی به علتها را نیاموخته است جستجوی علت از نیازهای فطری اوست که در فلسفه از آن با عنوان «اصل علیت» یاد میکنند 15. و آن را یکی از قضایای تحلیلی و شناختهای خودمعیار میدانند 16.
به گفته هگل این میل درونی و ذاتی به دانستن علتها مبدأ خرافات و افسانهها است 17. وقتی علت حوادث و رخدادها از ظرفیت فهم و درک آدمیخارج باشد وهم وخیال حاکم میشود 18 بدین جهت خرافه جزء جلوههای زودباوری و نادانی آدمیاست 19.
تحقیقات نشان میدهد بین سطح تحصیلات علمیافراد وخرافات رابطه معناداری وجود دارد ازاین رو یکی از راههای مبارزه با خرافات ارتقاءعلم و دانش است 20. در جامعهای که تقلید از نیاکان تا بوی تسخیر ناشدنی تلقی میشود و اندیشه در چنبره رسوم غلط گرفتار میآید و چنگال کاهنان و ساحران گلوی تفکر و تعقل را میفشارد آدمیدر بند جهالت گرفتار میشود تا آنجا که برای رفع قحطی و بی آبی بر قله کوه آتش میافروزد و بر شتر سالم داغ مینهد تا تاول شتر بیمار شفا یابد و شتری را در کنار قبر رئیس قبیله به عنوان مرکب قیامت رها میکند تا بمیرد و برگردن مجنون کثافت میآویزد تا بهبودی پیدا کند 21. منشأ این رفتارها جهل به کارکرد پدیدهها است.
وقتی یک متغیر یا یک محرک به نحو تصادفی ولی به دفعات متعدد ودر کنار واقعه ورویدادی ظاهر شود احتمال پیوند بین متغیر و آن رویداد بالا میرود ناتوانی در تمییز بین پدیدههای تعاقبی و تصادفی با پدیدههایی که نسبت بین آنها نسبت علت و معلول است سبب و آغاز انحراف ادراکی انسان است.
چه بسا این خطای ادراکی حتّی در علوم تجربی با همه توسعه یافتگی آن رخ دهد ونسبت بین پدیدههای همزمان نسبتی ذاتی تلقی گردد وخرافهای به نام علم و به عنوان قانونی علمیاندیشه بشر را مشغول کند. بنابراین خطای ادراکی از جمله زمینههای ظهور خرافه است.
عامل روانی: خرافه بیشتر در موقعیتهایی رواج مییابد که احتمال خطر بالا میرود در چنین شرایطی که وقایع فراتر از کنترل انسان است و آدمیجهانی را پیش رو دارد که غیر قابل فهم و یا غیر قابل کنترل است ترس، اضطراب، یأس، نا امیدی و احساس عجز و ناتوانی او را به خرافه گرایی سوق میدهد 22. درنتیجه جوامع فقیر ویا طبقات آسیب پذیر نسبت به طبقات برخوردار و جوامع مواجه با خطر نا امنی همچون خشونت و جنگ و جوامعی با نظام خانوادگی گسسته ومتزلزل و جوامعی با نظامهای خودکام و دیکتاتور نسبتی معنادار با خرافه دارند افراد با شغلهای پرتنش همچون خلبانان، دریانوردان و کارکنان معادن نیز از دیگران خرافه گراتر هستند 23.
فروید خرافه را واکنش روانی و یا ناشکیبایی روانی انسان در مشکلات و بنبستها دانسته گفته است «عناصر تهدیدزدایی در درون ذهن ناهوشیار آدمیوجود دارد که توسط فرآیند فراکنی به جهان خارج نسبت داده میشود» 24.
دانشمندان روان تحلیلی میگویند: از دست دادن فرد یا شیء دوست داشتنی، تجربه مستمر ناراحتی و ناکامیو درماندگی وقتی به مرحله درون فکنی میرسد افسردگی ایجاد میکند تجرد و خانواده گسسته، تنش در زندگی، احساس تنهایی و انزوا، نا امیدی نسبت به آینده، بدبینی نسبت به گذشته و خواری و ذلت از جمله عوامل افسردگی است 25.
سرخوردگی روانی و افسردگیهای حاصل از تنشها و ناتوانی در مدیریت زندگی وعجز در کنترل آن موجب میشود تا این باور در ذهن انسان شکل گیرد که سرنوشت انسان در اختیار نیروهای ناشناختة فراتر از درک انسان وخارج از توان او است به قول مالینوفسکی انسان زمانی به جادو و سحر متوسل میشود که نتواند اتفاقات را از طریق دانش مهار کند 26. برای نمونه در اپیدمیوبا درسال 1236 و 1373 و 1310 و اپیدمی طاعون در سال 1247 و 1248 قمری که در ایران به وقوع پیوست طلسم و رمالی بالا گرفت 27.
تا زمانی که انسان بپندارد جادو، افسون میتواند بیماری را از تن بیرون کند و تا زمانی که انسان سرنوشت خود را در گرو نحوه پرواز پرندگان بداند 28 از تلاش برای یافتن علل حقیقی بیماری و شکستها ویا موفقیتها باز میماند 29 اما خرافه آرامش وامنیت خاطر از دست رفته را هر چند به صورت کاذب به انسان باز میگرداند و همین امر موجب پایدار ماندن خرافه میگردد اضطراب حاصل از شکست و انفعال انسان را از اقدام موثر در زندگی باز میدارد اما از سوی دیگر انسان خرافه گرا در خیال خود تکیه گاهی خیالی یافته که با تکیه بر آن یک پارچگی شخصیت خود را حفظ میکند 30.
از منظر جامعه شناسی معرفت گرایشهای فکری و عناصر فرهنگی بازتاب شرایط اجتماعی است. ذهن آدمیو شخصیت ودرون او معلول زیست جهان اوست یعنی «جامعه» دال مرکزی گفتمان جامعه شناسی معرفت برای تحلیل و شناخت علل گرایشهای انسان است 31 و از آنجا که خرافه عنصری اجتماعی و جزئی از فرهنگ غیر مادی یک جامعه است 32 بنابراین باید علل پیدایش آن را در شرایط اجتماعی جستجو نمود.
ولی روانشناسان سعی دارند خرافه را از منظر آسیب شناسی روانی مورد مطالعه قرار دهند. دیدگاه جامعهشناسی و روانشناسی در مورد اسباب خرافه هر چند متفاوت است اما قابل جمع است به این صورت که عامل ادراکی و عامل روانی دو سبب پیدایش خرافه است و هر دو سبب متاثر از وضعیت اجتماعی است.
3-شیوه خرافهستیزی در قرآن
برپایه آنچه بیان شد آدمییا به مثابه خطای ادراکی (جهل) به خرافه میگراید ویا به سبب فشارهای روانی حاصل از ناامنی و اضطراب به خرافه پناه میبرد قرآن در عرصه روان، با علل خرافات یعنی ناامنی و اضطراب به مقابله پرداخته است و در عرصه ادراک عامل دیگر خرافه یعنی جهل را نشانه رفته و برای هر یک از این دو مبنای نظری بر روش مشاهدهای تکیه کرده رفتار انسانهای خرافهستیز را به عنوان الگوهای عینی پیش رو قرار داده است که هر یک از موارد سه گانه را مرور میکنیم.1-3 جهلزدایی:
بیتردید دو عامل اصلی انحراف بشر از حقیقت یکی جهل و دیگری خودخواهی است. خلق باورها و رفتارهای خرافی و تقلید جاهلانه از آنها یا از خطای ادراکی و یا از حوزه روان آدمیبر میخیزد 33.جهل به جایگاه انسان در هستی و تواناییهای او – جهل به جایگاه حقایق نامحسوس و رابطه آنها با جهان محسوس، جهل به سنتهای حاکم بر پدیدههای طبیعت ونحوه بهرهگیری آنها و جهل به روابط بین پدیدههای طبیعت و نسبت آنها با انسان و جهل به عوامل شکستها وموفقیتها، بشر را به ورطه خرافهگرایی افکنده، قرآن در مقابله با اسباب ادراکی خرافه سعی دارد خطای ادراکی آدمی را نسبت به این امور اصلاح کند.
الف: تبیین صحیح جایگاه طبیعت و روابط بین پدیدهها: قرآن بر وجود عینی طبیعت تأکید میکند نه آن را خیال و وهم میداند و نه آن را وجود ذهنی خداوند میانگارد 34 طبیعت از منظر قرآن مخلوق و آیه خداوند است 35 وحقیقتی از اُویی و به سوی اُویی دارد 36 همه چیز مسخر یک اراده و با اراده یک رب که همان الله است اداره میشود 37 تدبیر عالم به احدی واگذار نشده و نگهداشت آسمان و زمین بر خداوند سخت و گرانبار نیست 38 پرواز هر پرنده، بارش باران، پیدایش ابر، رویش گیاه و گردش خورشید همه به خداوند نسبت داده شده است 39 خداوند در برابر فعلی که انجام میدهد باز خواست نمیشود 40 او در فعل خود به یاوری نیاز ندارد هر چند هر فعل را با اسباب انجام میدهد اما آن اسباب را خود خداوند میآفریند و آن را سبب قرار میدهد 41.
قرآن بر روابط بین پدیدهها تأکید دارد نسبت آنها را اعتباری و وهمی نمیداند هر پدیده علتی همسنخ با خود دارد نه پدیدهای بی علت است و نه بدون اندازه گیری محقق میشود یعنی طبیعت با «قدرالهی» اندازه گیری شده و با «قضای الهی» (فرمان) بی واسطه یا با واسطه خلق میشود 42. البته هیچ موجودی در خلقت و آثار خود از خدا مستغنی نیست و این به معنای نفی رابطه علّی نیست هر پدیده بر اثر تحول به پدیدة دیگر تبدیل میشود خاک به گیاه، گیاه به حیوان وحیوان به انسان هر چند ممکن است علت یک پدیدة مادی فوق ماده و علتی مجرد باشد 43.
ب: ارتقاءجایگاه وجود شناختی انسان: گزارههای قرآنی نشان میدهد انسان با عمل خود اراده خداوند را محقق میکند جهان قرآن را کد و ازپیش تعیین شده نیست که آدمیدر چنبره آن گرفتار باشد و همچون خمیری بی اراده در چنگ طبیعت منفعلانه زندگی کند جهان به نفع انسان توسط خداوند مسخر شده است 44 انسان میتواند آن گونه که خدا میپسندد یا نمیپسندد عمل کند یعنی هر انسان میتواند جهان را تغییر دهد ولی نحوه عمل او را سنتهای حاکم بر جهان تنظیم میکند و اراده و تدبیر ونتیجه عمل او در قالب سنتهای معین الهی محدود میشود این نگاه به جهان و انسان وضعیت متناقضی برای انسان ترسیم میکند ضعف توأم با قدرت وهمین حالت ابزار سنجش رفتار اجتماعی و فردی است هر انسان مختار است در موقعیتهای مختلف به گونهای متفاوت تصمیم بگیرد ولی خدا بر او ناظر ورضایت او معیار ارزیابی تصمیمات اوست 45 انسانی که قرآن معرفی میکند انسانی تلاش گر و گِروی اعمال خویش است 46 و تازمانی که برای تغییر خود و محیط خود اقدام نکند خداوند برای او تغییری ایجاد نمیکند 47.
ج: هستی شناختی حقایق نامحسوس: قرآن از موجوداتی به نام ملائکه و جن نام میبرد که از درک حسی بیرون و ماهیتشان برما نامعلوم است مگر در همان حدی که به ما معرفی شدهاند ملائکه در مراتب ومقام گوناگونند 48 بعضی در نزول وحی 49 و در قبض روح وظایفی به عهده دارند 50 برخی دیگر مأمور به نزول عذاب دنیوی و اخروی 51 و برخی دیگر به ضبط اعمال بندگان میپردازند 52 درمیان ملائکه برخی یاران انسانند خوف وحزن را برطرف و او را به حیاتی مطلوب نوید میدهند 53 و او را از ناملایمات رهانیده از بلاها حفظ میکنند 54 فرشتگانی که حامل عرش الهی هستند با استغفار برای انسان موانع تقرب او را رفع میکنند 55 و بالاخره انسان مؤمن در رویارویی با موانع رها نشده است 56.
قرآن از موجودات نامحسوس دیگری به نام جن یاد میکند که در شرایط عادی از درک حسی خارجند مادة نخستین آنها آتش 57 و مأمور به عبادت هستند 58 از این موجودات مختار گروهی مؤمن و بعضی کافرند 59 قرآن تسخیر جنیان توسط انسان را تأیید میکند 60. شیطان که مفهومیوصفی، به معنای شریر است و از جنس جن است 61 او دشمن سوگند خورده انسان است و تلاش میکند از تقرب او جلوگیری کند 62 امر به فحشا و ترساندن از فقر از جمله اعمال شیطان است 63.ولی توان اجبار کسی را ندارد فقط وسوسه میکند و در صورت اجابت طوق بندگی میافکند 64 آنکه یاد خدا را از دل خود بیرون کند همنشین شیطان میشود 65.
قرآن با تبیین جهان نگاه آدمیرا از هستی تغییر میدهد با تأکید برمدیریت واحد هستی و فقر ذاتی و صفاتی هرپدیده و مستغنی بودن خداوند از غیر خود و معرفی خداوند به عنوان رحمن، رحیم، حکیم، عادل و عالم و با بیان جایگاه هر موجود به تصحیح خطای ادراکی انسان میپردازد اگر انسان قبل از اسلام جن را ربّ خود میپنداشت 66 و بین خدا وجن نسبت خانوادگی قائل بود 67 وجن را بر سرنوشت و زندگی خود مسلط میدید 68 انسان مسلمان جن را مخلوقی مربوب و محدود میداند بنابراین انسان قرآن اراده خود را مقهور جن نمیداند و دسترنج خود را به نام او و برای مصون ماندن از آزار واذیت او هدر نمیدهد انسان قبل از اسلام مجبور بود بنای ویژهای در محل زندگی خود برای جن آماده کند و از روی توهم برای امان ماندن از آزار جن خود را موظف میدانست به هنگام حفر هر چاه یا بنای هر ساختمان و یا هنگام خرید منزل حیوانی به عنوان «ذبائح الجن» قربانی کند 69. و یا در تاریکی و هنگام عبور از کوهستان خود را در پناه جنی قرار میدهد 70 که بر آنجا حاکمیت دارد درحالیکه انسان قرآن آموخته است با تلاش خود و امید به خدا و توکل بر او میتواند بر مصائب طبیعی و اخلاقی 71 فائق شود. درجهان شناسی قرآن راه نفوذ شیطان از انسان شروع میشود انسان مقهور شیطان نیست کار شیطان تزیین اعمال ناپسند است 72 ابزار شیطان نفس امّاره آدمیاست و نفس اماره دراختیار انسان است 73 اگر در قرآن ازلال شیطان مطرح است از نوع اسناد فعل به فاعل قریب است و اسناد آن به خداوند نسبت فعل به فاعل بعید است وقریب و بعید در نظام علی و معلولی نظامیطولی است یعنی علت قریب درحوزه اقتدار علت بعید است پس بر اساس توحید افعالی علت حقیقی فقط خداوند است و غیر از او همه مظهر هستند 74.
درباور خرافی شیطان غیب گو و معین انسان میشود و گاهی به صورت مار متمثل میشود 75 و انسان را غافل میکند اما انسان قرآن هرگز مغلوب اراده شیطان و مقهور ولایت او نیست شیطان معرفی شده در قرآن مخلوقی است که تکویناً مربوب خداوند و تشریعاً عصیان گر است.
قرآن فرشته را آفریده خدا و مطیع محض اومعرفی میکند ولی درباور خرافی ملائکه دختران خدایند 76 و رب انسان 77.
آیههای الهی انسان را متوجه امکانات و استعدادهای خود میکند استعدادهایی که شکوفا شدن کمال انسان محسوب میشوند 78 انسان با شناسایی این قوا و استعدادها به امکان تعالی خود و گستره آن آشنا میشود و نسبت بین خود و پدیدههای جهان خارج از خودرا میشناسد 79.
قرآن قدرت فیزیکی، تکنیکی اجتماعی و متافیزیکی آدمیرا یاد آوری میکند تا او موقعیت برتر خود را بیابد 80 و هستی خود را ذلیل باورهای وهم انگیز نکند.
قرآن حس، عقل، شهود عرفانی و وحی الهی را به عنوان چهار منبع شناخت معرفی میکند و با برسمیت شناختن قوای حسی انسان را تشویق میکند با تکیه بر قوای حسی محسوسات را بشناسد اما با معرفی منابع شهود، عقل و وحی او را از محدود ماندن در حصار حس نجات میدهد. بنابراین قرآن با بیان صحیح نسبت انسان با طبیعت، نسبت انسان با خداوند و نسبت او با موجودات غیر حسی در حقیقت راه تنظیم این نسبت را برای نیل به سعادت بیان میکند 81. از سوی دیگربه انسان هشدار میدهد درباره آنچه نمیداند داوری نکند 82 بین پدیدههای عالم نسبتی وجود دارد ولی همزمان بودن دوپدیده نشان علت و معلول بودن آنها نیست، با دعوت انسان به تأمل عقلی در سخن دیگران 83 و با تأکید بر مردود بودن سخن فاسقان 84 به انسان جرأت اندیشیدن میدهد.
انسان قرآن آموخته است که در برابر هیمنه گذشتگان و عقاید باطلشان تسلیم نشود 85. بهر روی قرآن با مفهوم سازی تدبر، تفکر، تعقل، نظر، سیر، تعلیم، تربیت، تعلم و مسئولیت انسان را متوجه قوای درونی و جایگاه وجود شناختی خود نموده تا از درون او شعلههای فطری حقیقت را بیفروزد و باورهای خرافی او را به آتش قهر عقل و اندیشه بسوزد.
2-3 ضطراب زدایی:
عدم توانایی در رویارویی با ناملایمات و عجز در کنترل موقعیتها اضطراب را افزایش میدهد نگرش منفی نسبت به خود که از آن به احساس حقارت یاد میشود و نگرش منفی نسبت به تجربیات گذشته که احساس بدبینی نام گرفته و نگرش منفی نسبت به حوادث گذشته که همان احساس ناامیدی است از عوامل اصلی افسردگی است حوادث تنش زای زندگی، گسستگی خانواده و احساس تنهایی وانزوا موجب روان آزرده گی و روان پریشی میشود 86 در چنین شرایطی که انسان راهی برای برون رفت از موقعیتهای آزار دهنده نمییابد و دربها را برای خروج از فشارهای روانی بسته میپندارد ذهن وسوسه گر بر مبنای فطرت حقیقت جویی برایهر یک از وضعیتها علتی وهمیدست و پا میکند و اگر درخارج از ذهن همزمانی وضعیت را با وضعیت دیگر مکرر تجربه کند کافی است فرض وهمیخود را به عنوان قانونی متقن بپذیرد، و درنتیجه به نوعی آرامش هرچند کاذب دست یابد میل فطری به دانستن به ویژه میل به دانستن آینده خود از یک طرف و مواجه شدن با موانع این دانستن از طرف دیگر موجب شده است بشر برای کنترل علمیآینده خود به خرافه پناه ببرد تا آنجا که حتّی آینده خود را به خطوط روی جگر پیوند دهد 87.
قرآن به نیاز فطری انسان برای درک حقیقت و نیاز درونی انسان برای حاکمیت برخود پاسخ داده است. اگر ندانستن و نتوانستن اضطراب آفرین است قرآن با آگاهی دادن و با تبیین توانائیها به کاهش عوامل اضطراب و افسردگی انسان توجه کرده است هم بر نفی عوامل اجتماعی اضطراب آفرین مثل فقر، جنگ و غارت تأکید کرده و هم انسان را در مقابله با آنها یاری کرده و راه مقابله را نشان داده و توجه انسان را به قوای درونی خود معطوف و قوای برونی که میتواند انسان را کمک کند را معرفی کرده است.
قرآن جنگ برای غارت و گسترش قدرت وحاکمیّت را مردود دانسته و جنگ برای دفاع را به جهاد فی سبیلالله محدود نموده رعایت عدالت را حتی در حق دشمن واجب شمرده است 88 و به صلح عزتمند توصیه نموده 89 و ضمن مشروع دانستن حق دفاع 90 به عفو و گذشت و اغماض سفارش کرده است 91 قرآن هم قصاص و دیه را برای حفظ جان انسان ضروری دانسته 92 و هم برای کاهش حس انتقامجویی عفو را ترجیح داده است 93.
درمبارزه با فقر بر عدالت تأکید نموده و انفاق اعم از صدقه، زکاه، خمس ومالیات را امری ضروری
شمرده است 94 قرآن برای برانگیختن حس نوعدوستی ودیگر خواهی همه را با عنوان «بنی آدم» به
یکدیگر پیوند داده 95 تا انسانها را با هر رنگ و نژادی کنار هم بر سر سفره طبیعت بنشاند. مؤمنان را برادر نامیده 96 و آنها را به عدم رعایت حقوق یکدیگر هشدار داده است 97.
قرآن برای برون رفت از اضطراب حاصل از تنهایی و بیپناهی راه گفتگو با خدا یعنی دعا را باز گذارده وبه صراحت همه رابرای سخن گفتن با خداوند دعوت کرده است و اجابت دعوت بندگان را نوید داده است 98 قرآن برای خروج انسان از موقعیتهای دشوار «توسل به پیشگامان و پیش آهنگان خلقت را پیشنهاد کرده است استمداد از اولیاء الهی به هنگام نیاز و استفاده از نفوس تکامل یافته آنها در حقیقت گشودن راهی دیگر برای کاهش اضطراب روانی است.» 99
قرآن با مفهوم سازی «توکل» اعتماد کردن ومطمئن بودن دل بنده به خدا در جمیع امور و حواله کردن همه کارهای خود به پروردگار را به خاطر انسان سپرده است 100 و حمایت و پشتیبانی حق را برای انسانی که بر مسیر حق گام نهاده تضمین کرده است 101 قرآن احساس حقارت را با وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ 102 برای انسان مومن مردود شمرده و نگاه بد بینانه و 103 احساس نومیدی را 104 محکوم دانسته است. در نتیجه انسان قرآن با تکیه بر قوای درونی و با بکارگیری مددهای بیرونی همواره راه موفقیت را گشوده میبیند و هرگز در ورطه اضطراب گرفتار نمیشود اگر جامعه آرمانی قرآن محقق شود روح برادری و دیگر خواهی، صلح و امنیت و معنویت، همراه با نفی خشونت، افزون طلبی و خودخواهی امنیت روانی آدمیتضمین میشود و با کاهش نا امنی حاصل از جنگ وغارت و فقر و خشونت انسان آزاد میشود در این شرایط نه تسلیم ناملایمات میشود و نه مجبور میشود درپاسخ به نیاز فطری خود قوایی وهمیبیافریند وهمه چیز را به او حواله دهد.
3-3- معرفی الگوهای خرافهستیز :
آموزش مشاهدهای موفقترین شیوه وابزار پیام رسانی است براین پایه است که اسلام سرمشق دادن را بزرگترین وسیله تربیت میداند 105 در روش الگویی ابلاغ پیام با دو بُعد صورت میگیرد گاهی مُبلِّغ با رفتار وویژگیهای عینی و عملی دیگران را به شیوه زندگی دعوت میکند و زمانی کسانی به عنوان اسوه مورد تأیید به مخاطبان معرفی میشوند 106 قرآن در مبارزه با جهل و اضطراب ونا امنی مبانی معرفتی خرافه را نفی و مبانی نظری خود را در ذهن مخاطب میپروراند و آنگاه به معرفی الگوهایی میپردازد که در مبارزه با جهل وبرانگیختن عقل مخاطبان کوشیدهاند برای نمونه مناظره حضرت ابراهیم (ع) و حضرت محمد (ص) با مشرکان شیوه عینی تعامل فکری با ستاره پرستان وبت پرستان را ترسیم میکند.ترسیم زندگی کسانی همچون حضرت ایوب (ع)، یونس (ع)، یعقوب (ع)، یوسف (ع) و مادر موسی (ع) در قرآن در حقیقت به تصویر کشیدن مدیریت موفق بحرانها در طوفان مصائب است اینان نشان دادند که در ناخرسندترین موقعیتها و در طوفانیترین گردابهای زندگی چگونه میتوان از توانمندیهای درونی وامدادهای بیرونی اعم از مادی و غیر مادی بهره گرفت و چگونه در نا امنترین شرایط اجتماعی که روان آدمیو اراده او درهم میشکند میتوان از افتادن به ورطه خرافه و توهم و خیال بافی درامان بود.
ابراهیم (ع) درغیاب بت پرستان تمامیبت ها به جز بت بزرگ را در هم کوبید 107 وقتی پرسیدند چه کسی آنها را شکسته او بداعی الزام خصم و ابطال الوهیت اصنام گفت همان بت بزرگی که سالم مانده است. با این بیان مردم را به خطای خویش واقف کرد و در حقیقت عقول خفته را بیدار و آنها را علیه خیال و وهم شوراند [فَرَجَعُوا إِلی أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ انبیاء/ 64] دراین حال آنها را ظالم نامید چرا که جایگاه و رتبه وجودی یعنی انسانیّت خود را از مرتبه عالی عزت به مرتبه دانی ذلت تغییر داده و صفات هستی مطلق را به هستی محدود نسبت داده بودند (تغییر مکان و مکانت هر موجود از مکان ومکانت با بسته خود ظلم است) بعد از اینکه بت پرستان گفتند بت سخن نمیگوید فرمود: بیسخن بودن یعنی فقدان علم و قدرت و فقدان علم و قدرت یعنی عدم توانی در نفع رسانی و ضرر رساندن، پس عبادت بتها لغو است آنگاه با جمله «افلا تعقلون» آنها را به بی فکری نکوهش فرمود 108 ابراهیم (ع) در جدال احسن با مشرکان 109 و در محاجّه با سرپرست خود 110 و درگفتگو با نمرود 111 شیوه گفتگو با جاهلان را برای مقابله با جهل نشان داد.
پیامبر اسلام (ص) نیز بر پایه حجت مقبول نزد عقل بسیط و سالم خطاب به مشرکان فرمود: [ قُلْأَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا نَنفعا 112 آیا غیر خدا چیزی را که اختیار سودو زیان شما را ندارد میپرستیدد].یعنی عقل سالم و فهم ساده هر انسانی حکم میکند چیزی را معبود بگیرد ودر برابرش تواضع کند که بوسیله او دفع ضرر یا جلب نفع کند 113.
رسول خدا (ص) در جای دیگر فرمود: [ «قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ المشرکین 114 » ] در اینجا از راه سؤال و جواب فهماند که منطق شکر منعم برهان صحیحی است مُنْعِم شما بت نیست بلکه خدای سبحان است پس وقتی سبب و مسبب به دست اوست واجب است او به تنهایی پرسیده شود 115. رسول خدا (ص) در اثبات یگانگی خدا فرمود: [«لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصفون 116»]
اگر در هستی آلهه متعددی باشد آنها اختلاف ذاتی وتباین حقیقی دارند بنابراین تباین در ذات مستلزم آن است که در تدبیر هم متباین باشند در این صورت آسمان وزمین روبه تباهی میرود 117.
از این مناظرات ومجادلات بر میآید که در مبارزه با جهل علاوه بر اینکه باید آموزههای صحیح را جایگزین آموزههای باطل نمود باید از عقل فطری واندیشه طبیعی و فهم درونی بهره جُست و این ممکن نیست مگر بپذیریم هر انسانی در هر زمان ودر هر جغرافیا و در هر جامعهای بهرهای از عقل فطری دارد. انبیاء با همین پیش دانسته هر انسانی را به حکم انسان بودن دارای فهم و درک دانسته ومعتقد بودند که انسانها با آموزههای آسمانی بیگانه نیستند و ممکن نیست خداوند بدون زمینههای طبیعی انسان را مکلّف به حقایقی کند که با فهم او بیگانه است ازاین رو شیوههایی را انتخاب میکردند تا حقایق نهفته در زیر لایههای وهم و خیال و نسیان هویدا گردد.
قرآن در چگونگی مدیریت بحرانهای حاصل از ناامنی و ناملایمات، اسوههای دیگری معرفی میکند تا شیوه تدبیر تواناییهای موجود در ذات آدمیوکاربست قدرتهای موجود در هستی را بیاموزاند.
ایوب (ع) از انبیای بنی اسرائیل بود بیماری هم حرکت جسمانی او را سلب کرد و هم با بی مهری مردمان خود به انزوای اجتماعی دچارشد برای ایوب (ع) نه مالی مانده بود تا با آن جمعی را به سوی خود بکشاند ونه فرزندی داشت تا بالی برای او بگشاید ونه جسم سالمیتا به آن دلخوش باشد ولی داغ نزدیکان، جسم بیمار، بی مهری مردمان نتوانست روح او را تسخیر کند او با منطق توحیدی «وَلَنْتَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً» (118) آشنا بود هر چند درحصار تنگ مادی در بند مانده بود ولی با نگاه به پنجرههای گشوده به غیب چراغ امید را در دل خود روشن ساخته بود.
در کنار همان پنجرهها که در درون هر انسانی گشودهاند به تسبیح خدا پرداخته دل در گرو او بست (119) و با گفتگو با او خود را از تنهایی رهانید ایوب (ع) الگوی عینی گرفتار در چنبره مصائب است که نشان داد آدمیمیتواند در سختیها صابر و به لطف غیبی خدا امیدوار وآنچه عادتاً ممکن نیست ازخدا ممکن بداند. (120)
یونس (ع) نمونه عینی دیگری است که به ظاهر تمامیدرهای نجات به رویش بسته بود ولی میدانست هیچ قدرتی توان بستن پنجرههای غیبی درون انسان را ندارد اگر برای ایوب زبانی برای گفتن بود ونوری برای دیدن، برای یونس نه نوری برای دیدن بودونه زبانی برای گفتن ولی نجات یونس از شکم ماهی نشان داد (121) تا اخرین مرحله انتظار نجات وجود دارد زیرا احاطه به همه اسباب و علل آگاهی از همه موانع و صوارف در اختیار خداست نجات ازاین خطرها مخصوص یونس (ع) نبود بلکه هر واماندهای اگر اهل تسبیح باشد و او را بخواند و به قصور و تقصیر خود اعتراف کند نجات مییابد. (122)
الگوی دیگر قرآن مادر موسی (ع) است میتوان گفت او توکل به خداوند و آثار آن را به نمایش گذارد او به وعده خداوند [«إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلین» ما او را به تو باز میگردانیم، و او را از رسولانش قرار میدهیم.] اعتماد کرد طفل شیرخوار بی دفاع را از دامن خود جدا و به امواج آب سپرد (123) هر چند به حکم طبیعت بشری و نقش مادری جان در کالبدش نمانده بود و نفس در سینهاش حبس مانده بود اگر آب را نسبت به موسی (ع) مهربان یافت ولی میدید که این صید آبی به دست کسی افتاد که همه پسران را به خاطر ترس از ظهور موسی میکُشت واینک موسی (ع) در چنگال خونین فرعون گرفتار آمده بود در چنین موقعیتی اگر رمقی در تن چنین مادری مانده باشد باید به هر فسون و افسانهای توسل بجوید ولی دل در وعده خدا بسته بود و به حکم [لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلی قلبها] (124) دم فرو نیاورد و با امنیت خاطر دوباره فرزند خود را در آغوش کشید تابزرگترین حماسه ساز تاریخ بشری را پرورش دهد.
نتیجه
خرافه باور برآمده از عوامل ادراکی وروانی است جهالت و اضطراب ناشی از بن بستهای زندگی موجب میشود آدمیپندارهای خیالی خود را به جای حقیقت بپذیرد و درخیال خود موقعیت ناپایدارخویش را تدبیر وکنترل کند وبر پایه این باورها رفتار خود را شکل دهد.خرافه روانهای ناامن را تسکین میدهد به همین سبب پایدار میماند اما اندیشه حقیقت جو را به بند میکشد وآدمیرا از شناخت صحیح باز میدارد قرآن که در محیطی با خرافات پرشمار در باورها و رفتارها نازل شده در دو بعد نظری وعملی به مصاف خرافه رفت با تشویق به عقل گرایی، خردورزی و علم آموزی سبب خرافه را نشانه گرفت و مبانی معرفتی آن را درهم شکست و با طرح صلح در برابر جنگ، و تأکید بر رعایت حقوق دیگران به جای غارت و با نشان دادن توکل بر خداوند و بهره گرفتن از امدادهای الهی ناامنی و اضطراب را که یکی از اسباب روانی خرافه بود به چالش کشید و با ارایه نمونههای عینی راه برون رفت از جهل و اضطراب را نشان داد هم جایگاه انسان در نسبت با طبیعت را تبیین کرد و هم توان مندیهای درونی او را هویدا نمود قرآن هم بهره گیری از اسباب طبیعی را سفارش کرد و هم بر استمداد از ابزارهای موفقیت همچون دعا، توسل و امدادهای غیبی را پیش روی انسان نهاد و برای هر یک اسوههایی عینی معرفی نمود تا نشان دهد راهی که ترسیم میکند رفتنی وقواعدی که پیش مینهد شدنی است.
پینوشتها:
1) Superstition
2) فیومی، مصباح المنیر، تصحیح محمد محیی الدین عبدالحمید، بی جا، بی نا، 199 ق، ص 203 وفیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتاب العربی، ج 3، ص 132.
3) سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی تا، ج 1، ص 336.
4) ابن منظور، محمد بن مُکرّم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ج 4، محلد، 8، ص 66.
5) دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، چاپخانه مجلس، 1335 ش، ج 20، ص 387 و 388.
6) ابن منظور، پیشین، ج 4، مجلد 8، ص 66.
7) سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفترتبلیغات اسلامی، 1380 ش، ج 1، ص 54 و 55.
8) طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، نشر رجاء، ج 1، ص 422 و 423.
9) مولوی گنجه، سجاد، مقاله روان شناسی خرافات، نشریه اصلاح و تربیت، سال دوم، شماره 15، ص 21-24.
10) ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران مرکز نشر دانشگاهی، 1368، ص 28.
11) گزارههای بدیهی گزاره هایی است که محمول آنها از تحلیل موضوع حاصل میشود نک: اصول فلسفه وروش رآلیسم؛ اصول فلسفه و روش رآلیسم مقاله «پیدایش کثرت در ادراکات»، ص 238.
12) قوانین علمی، کلیه یافتههای یقینی علوم تجربی (Science) است نک: آلن چالمرز، چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام، ص 13.
13) آموزههای وحیانی از نوع عقلی و یا فرا عقلی است بر این پایه هیچ آموزه وحیانی عقل ستیز نیست.
14) کارل گوستاو یونگ خرافه را ویژگی اساسی روح آدمی دانسته و معتقد است بشر حیوانی خرافه گر است و بدون خرافه قادر به ادامه حیات نیست. نک: جاهودا، روان شناسی خرافات، ترجمه براهنی، تهران، نشرالبرز، چاپ سوم، 1371، ص 252 و هدایت، صادق، نیرنگستان، ص 10.
15) طباطبایی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رآلیسم، قم، انتشارات صدرا، سه جلدی، (1، 2، 3) ص 240 و 214. و بدایة الحکمة، شرح علی شیروانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1374، ج 2، ص 237.
16) مطهری، مرتضی، مسأله شناخت، قم، انتشارات ملاصدرا، چاپ 22، 1387، ص 204.
17) del/universe D.300-301 Haeke:les.Ehigmes به نقل از صادق هدایت نیرنگستان، ص 10.
18) طباطبایی، محمد حسین، معنویت شیعه – گرد آوری محمد بدیعی، قم، ص 244 - 246.
19) جاهودا، روان شناسی خرافات، ص 195 و 242 و 137 به نقل از هاریس؛ و نک به مقاله «سازوکار پیدایی خرافات در جامعه امروز» نوشته حسین همایون مصباح، مجله حوزه، شماره 151 سال 1388، ص 119.
20) وحید قاسمیو دیگران، پیشین، ص 195 و 180.
21) سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380، ج 1، ص 58 تا 60 ونیز نک به علامه یحیی نوری، اسلامو عقاید و آراءبشری، تهران، چاپ سوم، انتشارات فراهانی، 1346، ص 530-82 -535 و 524 و 717.
22) نک: مقاله تبیین و تحلیل جامعه شناختی گرایش به خرافات نوشته نشریه پژوهشهای علوم انسانی
23) فرزام، پروا، خرافات فرزند ناخوانده فرهنگ، تهران – نشر قطره چاپ اول، 1387، ص 44 تا 52.
24) آریان پور، امیرحسین زمینه جامعه شناسی، ص 181. و بِرن، پیشین، ص 195 و 342 و 137. گفتنی است که یونگ بین باورهای مذهبی و خرافه تفاوتی قائل نیست در حالیکه ویلیام جیمز باورهای مذهبی را به درست و نادرست تقسیم میکند معیار سنجش درست و نادرست باورهای مذهبی را خرد میداند
25) نوربالا، احمد، مقاله شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی [اسلام و بهداشت روانی، تهران، دفتر نشر معارف، چاپ اول – 1382، ص 15]
26) جاهودا، روان شناسی خرافات، ص 218، 221، 230، 226، 238، 250
27) کتابی، احمد، قحطیهای ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1384، به نقل از پروا فرزام در خرافه فرزند ناخوانده فرهنگ، ص 43.
28) جواد علی، المفصل، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد، منشورات شریف الرضی ص 786، 810 بی تا، ج 6.
29) لوکاس، نصری، تاریخ تمدن از نوزایی تا سدة ما، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، سازمان انتشارات کیهان، 1376، ص 30.
30) بِرن، پیشین، ص 396.
31) جامعه شناسی معرفت شاخهای از جامعه شناسی است که به بررسی فرآیند ظهور یک تفکر میپردازد نک: به مقاله تبیین و تحلیل جامعه شناختی گرایش به خرافات نوشته وحید قاسمیودیگران، نشریه پژوهشهای علوم انسانی دانشگاه اصفهان، شماره 7، 1386 ش، ص 178.
32) دنی، کوش، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ترجمه فریدون وحید، تهران، انتشارات سروش، 1381، ص 27.
33) مصباح، محمد تقی، درجستجوی عرفان، قم، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی ره، 1386، ص 81 و 86.
34) مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، قم، سازمان تبلیغات، 1373، ص 297 و 298
35) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ انعام/۱، إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ انعام/۹۹.
36) - إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ بقره/156، إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ شوری/53.
37) یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَی الْأَرْضِ سجده/5..
38) وَلا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا بقره/255. ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ انعام/102.
39) وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ یس/38، وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بقره /164، وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا یس/ 33.
40) لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ انبیاء/23.
41) مصباح، محمد تقی، معارف قرآن، ص 81.
42) مکارم، ناصر، پیدایش مذهب، قم، مدرسه الامام علی ابن ابی طالب (ع) چاپ اول، 1384، ص 20.
43) . مصباح، محمد تقی، معارف قرآن، ص 131.
44) سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لقمان /20، فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا ملک/15.0
45) جمشیدی، غلامرضاو زائری، قاسم، مقاله سیاست گذاری فرهنگی پیامبر اسلام، فصلنامه محلی پژوهشی دانشگاه تهران، پژوهش زان، ش 4، دوره 6، 1387، ص 23.
46) کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ مدثر/38، وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی نجم/39. ونیز نک: اسراء /5، فصلت/46، نک: بقره/134 ورعد 11.
47) إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم رعد/ 11.
48) وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ صافات /164 و نک: فاطر/1.
49) نحل/ 102، عبس /16، نحل/2 وبقره/97، انعام/62 و سجده /12.
50) تَعْرُجُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْه... معارج/4 و نک: سجده/5، نازعات/5، الذاریات/4..
51) قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّک هود/81 و نک: تحریم/6، و زخرف/77.
52) بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُون زخرف/80، ونک: یونس /21 و انفطار /11.
53) إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا فصلت/30.
54) لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رعد/11.
55) الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْش... مؤمن/7.
56) ... وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ تحریم/4 و نک: آل عمران/124 و 15.
57) حجر/27، الرحمن/15.
58) ذاریات/56.
59) جن 15-14.
60) نمل/19-17، و نک: انبیاء 82، ص 37..
61) کهف/50.
62) اعراف/17، حجر، 39.
63) بقره/268.
64) نحل/100 و اعراف/27.
65) زخرف/36.
66) جواد، علی، المفصل...، ص 709..
67) صافات/158، انعام، 100، سبأ/41، اعراف/193..
68) جن/6.
69) همان.
70) جوادعلی، المفصل...، ص 720.
71) مراد از مصائب اخلاقی مصائبی است که از ناحیه یک انسان بر انسان دیگری وارد میشود.
72) نساء/19.
73) جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، 1385، چاپ سوم، ج 3، 395.
74) همان، ص 388.
75) جواد علی، پیشین، ص 732.
76) همان، ص 710.
77) سبأ/40.
78) مریم/67، مائده/105..
79) امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «کیف یعرفُ غیرَه مَن یَجْهَل نفسه» آنکه خود را نمیشناسد چگونه غیر خود را تواند شناخت آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالحکم، شرح جمال الدین محمد خوانساری، تحقیق محدث ارموی، تهران، دانشگاه تهران، چ سوم، 1360 ق، ح 6998.
80) مصباح، محمد تقی، معارف قرآن، ص 417 تا 420.
81) مقاله فلسفه آفرینش جهان و انسان از دیدگاه قرآن، فصلنامه اندیشه دین، شماره 30، 1388، دانشگاه شیراز، ص 110.
82) وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم اسرا/ 36.
83) فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه زمر/ 18 و 17
84) إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا حجرات/ 6
85) انّا وَجَدْناعَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ بقره/170
86) نوربالا، احمد، بهداشت روانی اسلام، ص 16 تا 20.
87) لوکاس، پیشین، ص 86-87.
88) مائده /8.
89) بقره/208.
90) ..... فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ بقره/ 194 و بقره/192.
91) مائده/13.
92) وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْباب بقره/179.
93) ال عمران /159 و بقره /109.
94) بقره/26 تا 274 و بقره/3..
95) وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ اسرا/ 70.
96) حجرات/10.
97) حجرات/9-11-12.
98) ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ غافر/ 60.
99) وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ مائده/ 35 و یوسف/.
100) النبوی، التوکل، لبنان، دار ابن حزم، ص 137 به نقل از معراج السعادة، ملا احمد نراقی...
101) وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه طلاق/3.
102) منافقون/8.
103) حجرات/13.
104) یوسف /87 و یوسف/53
105) سید قطب، روش تربیتی اسلام، ترجمه محمد مهدی جعفری، ص 251-252.
106) عباسی مقدم، مصطفی، اسوههای قرآنی و...، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، چاپ اول، ص 192.
107) انبیاء/57.
108) طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 14، ص 454 و 455.
109) انعام/75.
110) انعام/74، مریم/41-48.
111) بقره/258.
112) مائده/ 76
113) طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 6، ص 123.
114) انعام/ 14.
115) طباطبائی، ج 7، ص 45 و نیز نک: آیات 42 سوره اسراءو 64 سوره نمل.
116) انبیاء/22.
117) طباطبائی، ج 14، ص 402 و نک: ابراهیم/10 وحج/73، انبیاء/22، اسراء 42 و نمل /64.
118) کهف/27.
119) ص/41.
120) جوادی آملی/عبدالله، تفسیر موضوعی، قم، نشر رجاء، ج 7، ص 184.
121) صافات /146.
122) جوادی آملی/عبدالله، تفسیر موضوعی، ج 7، ص 489.
123) قصص/7 تا 13.
124) قصص /10.
1. قرآن کریم ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انتشارات سروش، 1371 شآریان پور، امیرحسین، زمینه جامعه شناسی،تهران، شرکت سهامیکتابهای جیبی، 1375.
2. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالحکم، شرح جمال الدین محمد خوانساری، تحقیق محدث ارموی، تهران، دانشگاه تهران، چ سوم، 1360 ق.
3. ابن منظور، محمد بن مُکرّم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، بی تا.
4. النبوی، حامد، التوکل، لبنان، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا
5. جاهودا، گوستاو، روان شناسی خرافات، ترجمه براهنی، تهران، نشر البرز، چاپ سوم، 1371.
6. جواد علی، المفصل، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد، منشورات شریف الرضی، بی تا
7. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، 1385
8. ____________. تفسیر موضوعی، قم، نشر رجاء، ج 7، نشر اسراء، 1385
9. جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی؛ تهران، بنگاه، ترجمه و نشر کتاب، 1343 ش
10. چالمرز، آلن چیستی علم، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران – نشر قطره چاپ اول، 1387
11. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران، چاپخانه مجلس، 1335 ش.
12. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفترتبلیغات اسلامی، 1380 ش.
13. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، بی تا.
14. سید قطب، روش تربیتی اسلام، ترجمه محمد مهدی جعفریتهران، نشر البرز، 1376
15. طباطبایی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رآلیسم، قم، انتشارات صدرا 1426
16. ______________. المیزان، ج 6، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، نشر رجاء، 1379
17. ______________. بدایة الحکمة، شرح علی شیروانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1374
18. عباسی مقدم، مصطفی، اسوههای قرآنی و...، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، چاپ اول
19. فرزام، پروا، خرافات فرزند ناخوانده فرهنگ، تهران – نشر قطره چاپ اول، 1387
20. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا.
21. فیومی، مصباح المنیر، تصحیح محمد محیی الدین عبدالحمید، بی جا، بی نا، 1929 ق.
22. کتابی، احمد، قحطیهای ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1384
23. کوش، دنی، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ترجمه فریدون وحید، تهران، انتشارات سروش، 1381 ش.
24. لوکاس، نصری، تاریخ تمدن از نوزایی تا سدة ما، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، سازمان انتشارات کیهان، 1376.
25. مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، قم، انتشارات سازمان تبلیغات، 1373.
26. ___________. درجستجوی عرفان، قم، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی ره، 1386.
27. ___________. معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی ره، 1386
28. مطهری، مرتضی، مسأله شناخت، قم، انتشارات ملاصدرا، چاپ 22، 1387 ش.
29. مکارم، ناصر، پیدایش مذهب، قم، مدرسه الامام علی ابن ابی طالب (ع) چاپ اول، 1384
30. نوری، علامه یحیی، اسلام و عقاید و آراءبشری، تهران، چاپ سوم، انتشارات فراهانی، 1346
31. هدایت، صادق، نیرنگستان، بی تا، بی جا
مقالات
1. جمشیدی، غلامرضاو زائری، قاسم، مقاله سیاست گذاری فرهنگی پیامبر اسلام، فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه تهران، ش 4، دوره 6، 1387
2. فلسفه آفرینش جهان و انسان از دیدگاه قرآن، فصلنامه اندیشه دین، دانشگاه شیراز، شماره 30، 1388.
3. قاسمی، وحید ودیگران، مقاله تبیین و تحلیل جامعه شناختی گرایش به خرافات نوشته نشریه پژوهشهای علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، شماره 7، 1386.
4. مولوی گنجه، سجاد، مقاله روان شناسی خرافات، نشریه اصلاح و تربیت، سال دوم، شماره 15.
5. نوربالا، احمد، مقاله شواهد پژوهشی در رابطه بین وابستگی مذهبی و افسردگی [اسلام و بهداشت روانی، تهران، دفتر نشر معارف، چاپ اول – 1382]
/ج