خرافه گرایی و تأثیر آن در تحجر و التقاط (2)

رابطه ی مسأله ی التقاط با خرافه را باید در بررسی لمی (و مباحث ماتأخر) جستجو کرد،‌ بدین معنا که التقاط در تلازم با خرافه است، اما رابطه ی خرافه با جمود فکری در جهت مقابل آن یعنی رابطه ی انّی (و جزو مباحث...
چهارشنبه، 28 فروردين 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرافه گرایی و تأثیر آن در تحجر و التقاط (2)
خرافه گرایی و تأثیر آن در تحجر و التقاط (2)

نویسنده: علی پژوهنده




 

جمود فکری بستر پیروی از رسوم، افکار و عقاید غیر منطقی

بحث در ارتباط با موضوع التقاط و جمود فکری در دو بوته مورد کند و کاو قرار می گیرد.
رابطه ی مسأله ی التقاط با خرافه را باید در بررسی لمی (و مباحث ماتأخر) جستجو کرد،‌ بدین معنا که التقاط در تلازم با خرافه است، اما رابطه ی خرافه با جمود فکری در جهت مقابل آن یعنی رابطه ی انّی (و جزو مباحث ماتقدم) است. توجیه مطلب این است که خرافه از خاستگاه حمق و جهل منشأ می گیرد، یعنی جهل علت خرافه گرایی است. چه ساز و کاری موجب می شود که جهل و حمق چنین ثمره ای بدهد؟
پاسخ این است که گرایش به خرافه به دلیل آن که از خاستگاه جهل سرچشمه می گیرد، با اعتقاد خشک غیر منطقی همراه است و لذا هیچ خرافه ای از باور موجهی برخورداری نمی یابد. موضوع خرافه به صورت قالبی در ذهن راسخ می شود و شخص بر مبنای احترام به سنت قومی یا تقدیس نیاکان و یا به تابع حس هم شکلی اجتماعی بدان اعتقاد صرف می ورزد و نسبت به آن جزمیت به خرج می دهد و این همان جمود فکری است. با این رویکرد شخص خرافه گرا از نوعی قوم مداری پیروی می کند بدون آن که در مورد آن چه بدان اعتقاد می ورزد عقلانیت را دخالت دهد؛ احترام به آن چه یاد شد به قدری در ذهن او به آن موضوع تقدس می دهد که وی را از هرچه دلیل و علت منطقی و عقلانی است بی نیاز می نماید و لذا استدلال او برای پذیرش و عمل به یک اعتقاد، تنها وجود آن در ذهن جامعه ای است که وی سخت بدان احترام گذاشته است.
قرآن با تمسخر نسبت به نوع موضع گیری شان می گوید، نپذیرفتن سخن حق از باب این است که در آن خوب اندیشه ورزی نکرده اند یا از باب این است که چنین چیزی را در سنت نیاکان شان نیافته اند؟! (1)
عوام، یعنی کسانی که باورهایی قالبی و بدون اتکا برپایه ی عقلانیت دارند، معمولاً تفکرشان گله ای است و تنها چیزی که اساس آن را مستحکم می سازد، وجود یک پندار یا آموزه در متن رسوم توده هاست. اهمیت رسم در این گونه جوامع - که نمی توان کهنه و نو بودن برای آن قایل شد - بیشتر از دلیلی است که گاهی خودشان به آن می رسند. به عبارتی دیگر آنان حاضرند از حکم عقل خود بگذرند و پا بر رسوم رایج و محترم جامعه نگذارند.
توضیح این نکته ضرورت دارد که در اسلام به عرف اهمیت فوق العاده داده شده است، لیکن مراد از عرف، چنان که از مفهوم کلمه ی آن پیداست، خردپسندهای نیکوست و به عبارت دیگر، عرف صالح و شایسته، نه هر چیزی که به عنوان سنت و معتقدات قومی در زمینه ی ذهن مردم رسول یافته باشد.

منطقی بودن و عقلانیت با رویکرد به کدام مبنا؟

سخن از عقلانیت و منطقی بودن مسأله ای را پیش روی ما می نهد که به تحلیل آن نیاز می افتد؛ بدین معنا که هیچ انسان بالغی نمی خواهد کار عبث بکند و طبعاً پیش خود دلیلی برای کار خود دارد، هر چند که آن دلیل از نظر دیگران که در سطح آگاهی بالاتری هستند مقبول نباشد.
چنان که مایر مشاهده کرده است، در جوامعی که توجیه علمی علل بحران ها به علت فقر دانش امکان پذیر نباشد، اعتقاد به افسون گری نه تنها احمقانه نیست، بلکه منطقی نیز به شمار می آید. برای مثال هیچ کس در این جوامع نمی خواهد بیمار شود، در صورتی که فرد به دلیل افسون بیمار شد، معالجه ی وی از طریق جادوی متقابل امکان پذیر خواهد بود. در این جوامع با افسون می توان تبیینی برای تمام مسائلی که بدون دلیل پیش می آیند پیدا کرد. پس افسون گری را نمی توان به آسانی در این نوع جوامع رد کرد (عسکری خانقاه - کمالی، 1380، 489).
بنابراین، مراد ما از منطقی بودن امر نسبی نیست. منطقی از آن نظر که رابطه ی علت و معلولی بین دو مقدمه ای که نتیجه می دهند براساس صدق واقعی استوار باشد و به عبارتی مقدمه گزاره ی بنیادینی باشد که همچون اصل موضوع دارای اعتبار باشد یا مستخرج از آن باشد، به گونه ای که نسبت موجود در گزاره از صدق کامل برخوردار باشد. روشن است که یافتن چنان گزاره هایی در جامعه ی عوامی بسیار مشکل است و آن چه می ماند همان منطقی بودن نسبی و اعتباری است که آن جامعه برای خود اساس تفکر و بینش قرار داده است. با این رویکرد چگونه می توان خرافه و غیر آن را برای مردم توجیه نمود. پاسخ این است که تنها مرجع دارای تقدس دین است؛ در صورتی که ایمان دینی در مردم قوی باشد، اما این هم شاید هنوز اول راه باشد، زیرا چه بسا آموزه های خود دین نیز به انواع خرافات فرهنگ بومی آلوده شده باشد، لذا کار خرافه پیرایی از جامعه ی عوامی بسیار سخت خواهد بود؛ به ویژه آن گاه که به میزان تصلب و تحجر عقیدتی آنان نسبت به معتقدات موروثی شان آگاه گردیم.

خیزش گاه التقاط در خرافه

اثرگذاری فرهنگی به گونه ی تعامل در دو فرهنگ هم وزن، و به صورت التقاط در رابطه ی دو فرهنگ ناهم وزن است که از نقطه ی مبدأ به نقطه ی هدف انجام می گیرد. تعامل یا التقاط معمولاً در چند حوزه انجام می گیرد:
1) فرهنگ بیگانه به فرهنگ خودی، که معمولاً در تعامل های فرهنگی امری طبیعی است. نمونه زنده ای از عناصر انتقال یافته عبارت است از: استفاده از لفظ مرسی به جای ممنون؛ بای بای به جای خداحافظ؛ رواج فرهنگ مبل نشینی، برگزاری مراسم جشن و عزا در تالارها، باشگاه ها و هتل ها.
2) علاوه بر این، آن چه بیشتر از فرایند تعامل می تواند بر فرهنگ خودی تأثیر بگذارد، التقاط عناصر ویژه ای است که در فرهنگ عمومی ملل بیگانه وجود دارد و در مجموعه ی آن فرهنگ جزء ارزش های ملی قلمداد می شود و زیانی به بار نمی آورد، لیکن وقتی توسط ابزار چند رسانه ای به میان ملل دیگر، به خصوص اسلامی راه پیدا می کند، منشأ گسیختگی فرهنگی یا شوک فرهنگی می گردد؛ همچون تأثیرپذیری از بی بند و باری، روابط باز اخلاقی با جنس مخالف، شکسته شدن قیود اخلاقی در روابط خانواده و... که نشر و پخش فیلم ها و سریال های خارجی در قالب اشاعه ی فرهنگی عهده دار آن می باشند.
3) فرهنگ ملی (سنت ها، رسومات، مراسم، ادبیات شفاهی و...) به فرهنگ دینی.
4) این گونه عناصر به دو صورت انتقال می یابند:
4-1) از فرهنگ عامیانه مثل نحوست سیزده، شگون ها و بدشگون ها و مانند آن.
4-2) از طریق رسانه ها، به خصوص رسانه هایی همچون فیلم، سریال های نمایشی، کلیپ های نمایشی در موبایل، عناصر فرهنگی ای از قبیل ضرب المثل ها، تکیه کلام ها یا ارائه ی اخلاق ویژه ای که در نمایش عرضه می شود را به بینندگان انتقال می دهند.
4-3) از تعامل با ادیان کهن مثل اقتباس برخی از آئین ها و مراسم و رسومات از آئین زرتشتی (در ایران)، همچون مراسم آتش پرستی در قالب چهارشنبه سوری، سیزده بدر، مراسم سنتی نوروز، جشن های آئینی و مانند آن.
5) علم و فلسفه به ادیان یا ادیان به علم و فلسفه، و این زمانی است که ورود هر یک متأخر از آن دیگری باشد که معمولاً در نقل و ترجمه یا به وسیله ی آموزش دانشگاهی حاصل می شود.
6) مسلک های عرفانی به فرهنگ دینی و ملی، همچون رهبانیت و ریاضت که اخیراً شکل هایی از عرفان بودیسم و مالایی هندی و... را در حال نشر و گسترش می یابیم.

شخصیت پردازی ناشی از خرافه گرایی

اگر در تاریخ باستان تا نیم سده پیش مطالعه کنیم، می بینیم افراد قلدر و معمولاً از نظر روانی مسأله دار، براساس یک خرافه ی پروریده در ذهن عوام قدرت اجتماعی را در دست گرفته اند. این پندار خرافی عبارت بوده است از: سایه ی خدا بودن حاکم، نماینده ی ایزد بودن پادشاه، تعیین غیبی او از سوی خداوند با نشانه ی فر ایزدی نشستن بر شانه ی وی.
در بعد آموزه ها و مفاهیم دینی نیز در همین رابطه یهوه (مرکب از «یه هو آ» به معنای انی انا الله) خدای واحد احد را می بینیم که به مرور زمان خدای غیر فعال قوم خاصی می گردد و به آرمان دیرینه ی بنی اسرائیل که «اجعل لنا الهاً کما لهم آلهه» پاسخ می دهد، و مسیح بنده ی خدا و پیامبرش را که در بخش زمینی و انسانی خدای واحد درمی آید، شأنی همچون خدا می یابد. در حالی که می دانیم این التقاط ها که از تعامل با جوامع همجوار نصیب این ملت ها گردیده است اگر چه به وسیله ی سودجویان شیاد هر عصری نطفه ریزی گردیده، لیکن در بوته ی جهل و خردگریزی عوام پروردیده و رشد یافته است.

نمونه هایی از خرافات در عصر حاضر

خرافاتی مانند آن چه در زیر می آید را از دیرباز در میان خود داریم و با آنها آشنا هستیم؛ خرافاتی همچون:
- نحس بودن عدد 13 و چهارشنبه ها؛
- کشتن گوسفند و قربانی کردن در برابر جنازه (قیاس نامعقولی از قربانی های دینی)؛
- بد یمن دانستن پریدن کلاغ، دیدن جغد، قدم برخی افراد، رد شدن از زیر نردبان، افتادن نمکدان؛
پیشرفت و توسعه ی آگاهی ها در زمینه ی علم و تکنولوژی و ارتقای سطح تحصیلات در عموم مردم این انتظار را در ما زنده می کند که از رواج خرافات کاسته شود، لیکن در عین حال علاوه بر رواج آن چه ذکر شد، به موارد دیگری نیز از رواج خرافات برخورد می کنیم که در زیر به نمونه هایی از آن اشاره می شود.
- دفن کردن یک کودک 7 ساله ی پاکستانی تا سر در شن های ساحل کراچی در کسوف اخیر. براساس یک باور سنتی این کار در سلامتی کودکان مؤثر است. این منبع خبری عکسی را از زنده به گور کردن یک پسر بچه در زیر این خبر درج کرده است.
- سایت معنویت نوین به رواج گونه هایی از خرافات اشاره کرده می نویسد: «در یکی از شهرهای غربی کشور مردم برای شفا گرفتن از یک گاو و گوساله اش به طویله دخیل می بندند و به صاحب اش که یک پیرزن است، پول پرداخت می کنند. در شهر دیگری به درخت خانه ی خانمی که برادران اش برای او جوسازی کرده اند صدها متر پارچه بسته شده است. مردی دیگر مدعی ارتباط با امام زمان علیه السلام است و زمان ظهور را مشخص می کند. مدعی دیگری که هنرمندان سینما را تحت تأثیر قرار داده مدعی آگاهی از نقاط مقدس زمین است و در ساختن سریال هایی درباره ی امامان علیهم السلام مکان لوکیشن ها را تعیین می کند. مرد دیگری که سواد درستی برای خواندن و نوشتن ندارد، برای هر دعا که می نویسد پنجاه هزار تومان می گیرد».
- دانستن آینده چیزی است که از دیر زمان مورد علاقه ی انسان بوده است و شاید راز بزرگ دانش ستاره شناسی در آغاز، در همین نکته نهفته باشد. در همین رابطه رویکرد به انواع فال بینی ها را می بینیم که از اعصار گذشته مردم بدان علاقه مند بوده اند و برای این منظور اقوام مختلف روش های متنوعی را خلق کرده اند، مانند فال طالع بینی از سیارات و ستاره ها، روان شناسی رنگ ها، کف بینی، عدد شناسی، تاروت وئی جینگ و غیره. اخیراً فال های تازه ای همچون فال آب، فال گنجشک و فال قهوه هم بر شمار این گروه افزوده شده اند.
- در میان خرافات نوظهور برخی جنبه ی معنوی نیز دارند، از جمله طرح و تبلیغ نمادهای خرافی همچون عدد 666 (در شیطان پرستی) و یا نماد پنتاگرام یا ستاره ی 5 پر در فرقه کابالا یا چرخ خورشید و صدها نماد دیگر که در قالب نگین انگشتر، گردنبند، تصاویر روی دست بند، پیراهن، شلوار، کفش، ادکلن، ساعت و... عرضه و ارائه می گردد.
- در تشکل های عوام پسند مذهبی و یا در مناسک عزا، مفاهیم و ارزش های مجهول الهویه ی زیر تبلیغ و ترویج می شوند:
- محبت اهل بیت علیهم السلام (و بروز و ظهور آن) در مدار عشق است و بیرون از قواعد عقل و دین؛
- محبت اهل بیت علیهم السلام و بروز و ظهور آن، اصل محوری دین است و شریعت و احکام دین جزء زواید و فروع آن؛
- ارائه ی اطوار شبه صوفیانه و لاابالی گرایانه همچون ریش بلند، انگشترهای درشت و...؛
- تساهل و آسان گیری در تعبد و التزام های فقهی؛
- کپی برداری و عاریت گیری از قطعات موسیقی غیر مذهبی؛
- ایجاد فضای پرتحرک با استفاده از باندهای قوی صوتی و سبک های باشور و پر ریتم در سینه زنی؛
- روضه خوانی های غیر مستند و تبدیل مقتل به داستان سرایی؛
- ادبیات مخلوط به غلو و اغراق در ستایش اهل بیت علیهم السلام؛
- تأکید بر جنون مندی و ارائه ی ادبیات تحقیر آمیز؛
- تأکید بر پهلوانی و قدرت جسمانی اهل بیت علیهم السلام (به ویژه امام علی علیه السلام و حضرت عباس علیه السلام)؛
- اغراق در زیبایی ظاهری اهل بیت علیهم السلام؛
در ارتباط با موضوع مهدویت، اعتقاد به حضور امام عصر علیه السلام و انتظار ظهور ایشان از باورهای بنیادین شیعه است. با این حال می بینیم همین باور اساسی، بسترها و زمینه هایی را نیز برای خرافه سازان پدید آورده است. پاره ای از این خرافات، سابقه ای تاریخی دارند و پاره ای نوظهورند. از جمله می توان به موارد زیر اشاره داشت:
- ادعاهای دروغین نیابت، بابیت و...؛
- تعیین مصداق برای شخصیت هایی که در روایات به آنها اشاره شد مانند سید حسنی و دستیاران او؛
- دعاوی ارتباط با امام زمان علیه السلام در خواب یا بیداری برای پاسخ به پرسش ها، حل مشکلات و بیماری ها و...؛
- پیش بینی هایی برای زمان ظهور و مقدمات ظهور؛
- فرقه سازی برای یاران امام علیه السلام؛
- دعاوی ارتباطات نسبی - سببی با امام علیه السلام.
همچنین، در مورد زیارتگاه ها و اماکن مذهبی، هر چند که مزارات غیر مستند سابقه ای بس قدیمی و کهن داشته و عوامل متعددی در این مسأله دخیل بوده است، لیکن در دهه های اخیر در پرتو فضای دینی و معنوی کشور، صدها مکان متروک و غیر مستند، بازسازی و نوسازی شده اند و ده ها مکان نو ظهور خود را نمایانده اند و گاه رونقی در خود یافته اند.
فضای معنوی ادعیه و اذکار نیز از ورود برخی باورهای خرافی در امان نمانده است. البته لازم به ذکر است که دعا و نیایش روح ادیان ابراهیمی است، اما در تمامی این ادیان و مذاهب - و از جمله اسلام و تشیع - ادعیه و اذکار مأثوری است که راه باریابی به ساحت قدس الهی را عالمانه می نمایانند ولی با وجود آن، خرافه گرایان به جای بهره وری از خوان سرشار ادعیه ی ماندگاری همچون صحیفه ی سجادیه و صدها دعای مأثور با مضامینی بلند که در کتب معتبره نقل شده، به اذکار و اورادی مجهول و وهم آلود رو می آورند و منابع مکتوب و غیر مکتوبی را با عنوان دعا و ذکر و ورود برای سلوک معنوی یا رفع مشکلات مادی ترویج می کنند.
در میان این کتاب ها ترویج کتاب ها و محافل ساحری و جادوگری، طالع بینی، غیب گویی، ارتباط با ارواح، رابطه با موجودات و نیز سیارات به چشم می خورد.

طلایه داران مسؤول در مبارزه با خرافات

1) وظیفه ی رهبران دینی در مقابله با خرافات

چنان که یادآوری شد امر خرافی از نظر معتقدان بدان، خرافه نیست، زیرا عموم مردم از عقل نسبی برخوردارند و اعتقاد به هیچ و پوچ را نمی خواهند داشته باشند. آنان به گونه ای در جهل مرکب هستند. فکر می کنند آن چه بدان معتقد شده اند حق است و دلایلی دارند که به زعم آنان حق بودن آن را اثبات می کند و از همین روی بدان سخت اعتقاد می ورزند. در حالی که اگر پشت قضیه را ببینند و به بی پایه بودن و غیر عقلانی بودن آن مطالب پی ببرند بی شک از اعتقاد موهوم خود دست خواهند کشید.
ضرورت و فوریت اقدام اساسی در جهت خرافه زدایی، آن جاست که مردم به گمان تبعیت از قوانین و مقررات مذهبی، پای بند یک سلسله اوهام و پندارهای باطلی می شوند که نه تنها آنان را از رسیدن به سعادت واقعی بازمی دارد، بلکه به مرور زمان وقتی ماهیت خرافی این گونه از پندارها آشکار شد، آن عده که قوه تمیز حق و باطل کم تری دارند، به غلط دچار این پندار می شوند که سایر احکام و مقررات اعتقادی نیز همانند این امور التقاطی عاری از حقیقت اند. به این ترتیب رسوخ این امور خرافی و بی اساس اعتقاد آنها را نسبت به حقانیت دین از بین می برد.
تنها مرجعی که در این رابطه می تواند به آنان کمک کند، شخصیت های روحانی جامعه اند که مردم آنان را به عنوان تکیه گاه و مرجع امور دینی خود پذیرفته و به آنان اعتماد می ورزند.
امامان معصوم علیهم السلام در شرایط ظلم حاکم بر جامعه ی اسلامی که از هر سو در معرض طوفان اعتقادات واهی و خرافی قرار داشت و بیم انقراض بنای مکتب می رفت، احیای مآثر و سنن نبوی و علوی علیه السلام را نخستین وظیفه ی خود می دانستند و به نیروسازی و آگاه سازی جامعه ی خفته همت می گماردند.
پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
آن گاه که انحرافات نوظهور در امت من پیدا شد، وظیفه ی عالم است که علم خود را آشکار کند؛ و اگر او به وظیفه ی خود نپردازد مورد لعنت خدا قرار می گیرد (کلینی، 1365، 55). (2)
آلودگی هایی از این دست، به دو شکل پدید می آید:
1) اضافه شدن آموزه یا اصل یا سنتی به دین، به گونه ای که نه تنها به آن غنا ندهد، بلکه از غنا و کمال و ارزش آن بکاهد و موجب سست شدن ارکان دین گردد. این گونه اضافه ها تحت عنوان بدعت (نوع مردود نوآوری) در تعالیم اسلامی از آن یاد و با آن برخورد می شود.
2) کم شدن و گم شدن اصول و مبانی و رکن های دینی و به بوته ی فراموشی انداختن آنها.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقش مؤمنان دانشمند و با تعهد را نسبت به هر دو نوع آلودگی چنین بیان می فرماید:
زنده می کند قرآن و سنت مرده را (الرضی، 1376، 71، خ 138). (3)
مؤمنان در فهم فرایض پشتکار ورزیده آنها را به پا می دارند، سنت را احیا و بدعت را می میرانند (الرضی، 1376، 102 خ 182). (4)
آسیب های وارده بر بدنه ی باورهای دینی به وسیله ی خرافات بسیار و بیرون از اندازه ی شمارش است و نمی توان در یک مقاله به همه ی آنها پرداخت. از این روی می طلبد که هر شخصیت روحانی در هر محیطی که اقامت دارد، آنها را بر حسب اولویت شناسایی و مردم را به زبان قوم نسبت به آنها آگاه کند. مفاهیم اساسی دینی همچون عبادت، شفاعت، توسل، زیارت، زهد، صبر، قناعت، توکل، رضا و تسلیم، روزی، ثواب و عقاب و مسائلی همچون طبقات اجتماعی، برخورد با ناخوشی ها، رسومات و مراسم، آداب معاشرت، و... در اغلب جوامع یا آلوده به التقاط از فرهنگ های سنتی قومی یا بیگانه هستند و یا از جایگاه حقیقی خود تغییر موضع داده و ناکارامد شده اند، یعنی دست خوش تحریف گردیده اند.
دلیل آن که گفته شد علما و رهبران دینی متکفل خرافه زدایی باشند، جز آن چه بدان اشاره شد، این است که نوع برخورد آگاهی بخش در همه ی جوامع و همه ی موارد یکی نیست و در همه جا عمومیت ندارند، لذا اقتضا می کند به طور موردی توسط متصدیان امور دین اصلاح گردند.

2) نقش دولت در مبارزه با خرافات

دولت در ساختار و هیأت کنونی آن که بیشتر نقش پشتیبانی و رفاه را در قالب اجرایی به عهده دارد، طبعاً نمی تواند عهده دار مبارزه با مسائل ضد معرفتی همچون خرافات و مانند آن باشد، لیکن اگر چه در جبهه ی رویارو با آن نیست، ولی در جهت مبارزه با آن می تواند و بلکه وظیفه دارد به گونه ی غیر مستقیم و در قالب وضع مقررات و آیین نامه های اجرایی مربوط به تقویت و پشتیبانی نهادهای عمل کننده، و سمت و سو دادن برنامه های فرهنگی، علمی و اقتصادی در آن راستا نقش مؤثری داشته باشد و از این طریق سعی در محو تدریجی عارضه ی خرافه گرایی بنماید. به ویژه آن که در چشم انداز توسعه ی ملی مورد توجه برنامه نویسان نیز قرار دارد و بند «س» از فصل هفت، ماده 104 بدین مطلب اشعار می دارد:
توسعه ی مشارکت های مردمی در عرصه ی فرهنگ دینی، برنامه ریزی و اقدام های لازم برای حمایت از هیئت های مذهبی و تشکل های دینی با رویکرد بهبود کیفیت فعالیت ها و پرهیز از خرافات و انحرافات. (5)
التفات به امر خرافه ستیزی در برنامه ی توسعه ی بیست ساله ی جمهوری اسلامی ایران نشأت گرفته از روحیه ی مکتبی این نظام مقدس است که بر پایه ی اعتقاد راستین به «ما انزل الله» استواری یافته است و دولت موظف به حرکت در چارچوب این برنامه است و هرگونه عدول از آن جز انحراف و افتادن خود دولت در دام خرافه و التقاط ره آورد دیگری ندارد.

3) آگاهان جامعه

منظور از آگاهان همه ی کسانی هستند که به خلعت خردورزی مفتخر گردیده اند و می توانند در هر امری بیندیشند و سپس تصمیم بگیرند. شمار اینان اگرچه معمولاً کم است، لیکن اگر حرکتی را آغاز نمایند، به تدریج بر شمارشان افزوده می گردد. تنها چیزی که بسیار مهم است تشکل آنان و هماهنگی برای همسو نمودن تلاش هاست.
سلاح فرهنگی مؤثری که توسط آگاهان باید علیه خرافات به کار گرفته شود، بسیار ساده است. فقط کافی است در هر موردی که مشاهده شد از عامل آن پرسیده شود: چه رابطه ای بین این کار و آن چه می خواهد نتیجه بگیرد وجود دارد؟ چرا باید چنین باشد؟ آیا عالمان دینی بزرگ این امر را تأیید می کنند؟ به عبارتی دیگر از عقلانیت کار پرسیده می شود.

نتیجه گیری

از آن چه تا این جا مورد بحث واقع شد نتیجه می گیریم که جمود و تحجر برخاسته از جهل به معنای حمق و بسته بودن مدار فکر است و تبعاتی دربردارد که از اهم آنها التقاط می باشد.
اما چگونگی آلوده شدن فرهنگ ملی و دینی به خرافات تابع ساز و کارهایی است که به سه صورت امکان پذیر است:
1) دست برد زدن به اصول و مبانی ارزش ها به وسیله ی دانشمندان فریب خورده، به گونه ای که تحریف در اساس آنها واقع شده باشد؛
2) انتقال غیر ارادی مفاهیم فرهنگی اقوام دیگر که با آنان مرتبط هستند و طبیعتاً چنین امری اجتناب ناپذیر و در حیطه ی تعاملات فرهنگی است.
3) ورود معتقدات یا مبانی فلسفی یا فرهنگی ملل دیگر به وسیله ی ترجمه ی، بازرگانان و دانشجویان. چنین چیزی هم دور از انتظار نیست و هر آن ممکن است به سراغ هر مکتب و ملتی بیاید، اما در هر حال فیلترهایی باید در مجاری امور و یا در پایانه ها قرار داشته باشند تا دائماً آلودگی ها را زایل می نمایند، و این فیلترها همان علمای دینی متعهد هستند.
همچنین با تعمق و ژرف اندیشی در زمینه و ساز و کار خرافات عملیات فرایندگری آن در آموزش و پرورش انتقالی یک فرد به گونه ی زیر در چند گزاره نمایش داده می شود:
1) زمینه ی ذهن خالی از دانسته های درست و معقول اعم از اطلاعات دینی یا علمی و فلسفی است.
2) تأثیرپذیری از افکار عمومی به سادگی انجام می گیرد.
3) قوه ی خردورزی تعطیل است و به هنگام ورود اطلاعات تازه با دید عقلانیت آنها را مورد بررسی قرار نمی دهد.
4) اطلاعات تازه چون متناسب با نوع پنداره ی ذهنی اوست، مورد علاقه قرار می گیرند و به زودی در ذهن تثبیت می شوند.
5) اطلاعات به دست آمده ممکن است قبلاً با یک یا چند مؤلفه ی شبه معرفتی ترکیب شده باشند که در این صورت شبه معرفتی التقاطی در ذهن پدید آمده است. این معرفت نمای تازه در فرایندگری خود که در فراگرد تماس عناصر وجودی آن با هم و با پیش دانسته های فرد پیدا کرده است به زایش اندیشه ی نوی می پردازد که خود التقاطی است از بن مایه های اعتقادی مختلف، که سازگاری یا ناسازگاری بن مایه ها با هم، بحث ماهیت شناختی دیگری را لازم دارد. لیکن آن چه مسلم است هر کدام از سازگاری و ناسازگاری نتیجه ی خاص و مقتضی خود را خواهد داشت که نتیجه را متفاوت می کند. مثلاً در صورت ناسازگاری عناصر با هم یکی از نتیجه های آن چالش روانی است که در رفتار فرد به صورت گم کردن سررشته ی زندگی رخ می نماید.

پی نوشت ها :

1. «أفَلَمْ یَدَّبَّروُا القَوْلَ أمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأتِ آباءَهُمُ الأوَّلِینَ» (مؤمنون، 68).
2. «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله».
3. «و یحیی میت الکتاب و السنه».
4. «تدبروا القرض فاقاموه، احیوا السنه و اماتوا البدعه».
5. برنامه ی چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، مصوب 1383/6/11 چاپ سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور: 7 ماده 104 بند س.

منابع تحقیق :
- قرآن مجید.
1) ابن منظور، محمد بن مکرم (بی تا)، لسان العرب، 15 مجلد، (نرم افزار نور 2، جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی).
2) الرضی، ابوالحسن محمد بن حسین، الشریف (1376)، نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، ناشر مؤسسه ی تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام.
3) اینگلهارت، رونالد (1373)، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه ی مریم وتر، تهران، انتشارات کویر.
4) باتومور، تی بی (1370)، جامعه شناسی، ترجمه ی سید حسن منصور - سید حسن حسینی کلجاهی، تهران، مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم.
5) برنامه ی چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، مصوب 1383/6/11، چاپ سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور: 7 ماده 104 بند س.
6) بن احمد، خلیل (بی تا)، العین، 8 مجلد، (نرم افزار نور 2، جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی).
7) توسلی، غلامعباس، مقاله: ویژگی های فرهنگی جامعه دینی، مجله ی نقد و نظر شماره 7.
8) رضازاده، شفق، صادق (1319)، سه سخنرانی (مبارزه با خرافات)، (بی نا)، تهران.
9) طریحی، شیخ فخرالدین (بی تا)، مجمع البحرین، 6 مجلد، (نرم افزار نور 2، جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی).
10) عسکری خانقاه، اصغر - کمالی، محمد شریف (1380)، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، چاپ دوم.
11) کلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق الرازی (1365)، الکافی، ج 1، تهران، دارالکتب الإسلامیة، (نرم افزار نور 2، جامع الاحادیث، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی).
12) کی نیا، مهدی (1376)، مبانی جرم شناسی، جلد دوم، چاپ پنجم، انتشارات دانشگاه تهران.
13) لوبون، گوستاو (1369)، روان شناسی توده ها (Psychlogy des Foules)، ترجمه ی کیومرث خواجوی ها، تهران، انتشارات روشنگران.
14) ویل دورانت (1380)، تاریخ تمدن، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی (نرم افزار).
منبع مقاله: دوماهنامه ی پ‍ژوهشهای اجتماعی اسلامی، سال هفدهم،‌ شماره ی چهارم، مهر و آبان 1390.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط