1- هزار باب از علم نبوی
2- فراوانی علم امام علی علیه السلام
1- شیخ سلیمان حنفی با اسناد خود از اصبغ بن نباته نقل کرد که گفت:
شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود:
اِنَّ رسولَّ اللهِ، علمنی اَلْفَ بابٍ، و کلِّ باب منها یُفتحُ الفَ باب،
فذاکَ ألفْ باب، حتی علمتُ ما کان و ما یکونُ الی یوم القیامه و علمتُ علمَ المنایا و البلایا و فصلَ الخطاب. (1)
***
«همانا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم داد به من از علم هزار باب که از هر باب آن هزار باب برای من باز شد، در نتیجه یک میلیون باب علم بر من کشف گردید، تا اینکه دانستم آنچه را که واقع شده و آنچه را که تا قیامت واقع می شود، و دانستم علل گرفتاری ها و آرزوها، و جدا کردن حق از باطل.»
***
2- علامه محدث هروی، در کتاب اربعین خود روایت کرد که، امام علی علیه السلام فرمود: علمنی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الفَ بابٍ مِنَ العلمِ فی کلٍّ بابٍ الفَ باب.
***
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هزار باب از علم بر من آموخت که از هر باب بر من هزار باب دیگر گشوده شد. (2)
***
3- از آن حضرت روایت شده که فرمود:
علمنی رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم الفَ باب مِنَ العلمِ فَفَتَحَ لی مِنْ بابٍ الفَ باب. (3)(رسول خدا هزار باب علم به من آموخت که از هر باب، هزار باب دیگر برویم گشوده شد).
***
4- از عبدالله بن مسعود روایت شده است که گفت:
روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را به خلوت طلبید و با او رازهای بسیار گفت، چون برگشت سئوال کردم:میان شما و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه عهدی بسته شد؟
امام علی علیه السلام فرمود:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هزار باب از علم بر روی من گشود که از هر باب آن هزاران باب دیگر مفتوح گردید. (4)
***
5- و نیز علی علیه السلام فرمود:
ایها الناسُ انَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم اسرَّ الیَّ ألفَ حدیثٍ، فی کلِّ حدیثٍ الفَ مفتاحٍ.***
«ای مردم همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم اسراری از هزار حدیث بر من آموخت و از هر حدیثی هزار باب از علم بر من گشوده شد که از هر باب هزار کلید از اخبار عالم بود.» (5)
***
6- از امام صادق علیه السلام نقل شد که فرمود:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در همان بیماری که به واسطه ی آن از دنیا رفت، به عایشه و حفصه فرمود:دوست مرا به نزد من دعوت کنید.
ایشان هر یک به سراغ پدر خود فرستادند، چون آمدند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنها توجهی نکرد و از آنها اعراض نمود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بار دیگر فرمود:
دوست مرا بیاورید.
این بار به سراغ علی بن ابی طالب علیه السلام فرستادند، آن حضرت حاضر شد.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی علی علیه السلام دید او را در آغوش کشید.
سپس با او به گفتگو پرداخت.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون از حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد از او سئوال کردند:
دوست تو با تو چه کرد؟
فرمود:
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هزار باب از علم به من آموخت که از هر بابی هزار باب دیگر بر من گشوده شد. (6)
***
7- اصبغ بن نباته می گوید:
ما در کوفه در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام بودیم، آن حضرت بیت المال را تقسیم می کرد، در این حال زنی از باقیمانده گان خوارج وارد شد و گفت:یا امیرالمؤمنین عطای هر طایفه را دادی، بجز طایفه ی ما که چیزی به ما نرسیده است!!
***
امام علی علیه السلام به او فرمود:
ساکت باش ای زن بد زبان و ای زنی که حیض می بینی، اما نه مانند حیض دیدن دیگر زنان.
***
و زن از مسجد بیرون رفت.
عمرو بن حریث (یکی از مخالفین امام و از حاضرین بود) در پی او بیرون شد و به او گفت:
ای زن، علی به تو حرف هائی را زد که خیلی برای تو بَد بود.
زن پاسخ داد:
به خدا قسم علی درباره ی من هرگز دروغ نگفته و آنچه را که به من نسبت داده در من هست، به جز خالق من و مادرم که مرا زائیده کسی از اسرار من آگاه نبوده است.
سپس عمرو به حضور حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برگشت و عرض کرد:
یا امیرالمؤمنین علیه السلام من او را تعقیب کردم آنچه را که به او فرمودی به همه ی آنها اعتراف نمود، آنها را از کجا دانستی؟
***
امام علی علیه السلام فرمود:
همانا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای من تعلیم داد هزار باب از حلال و حرام و آنچه را که در گذشته واقع شده و آنچه را که در آینده تا به روز قیامت واقع می شود که از هر باب هزار باب دیگر از علم بر من گشوده شد، حتی دانستم علم منایا و بلایا، قضایا و فصل الخطاب، تا اینکه دانستم از زنان آنها را که مردند و از مردان آنها را که زن هستند.» (7)
***
8- اقیانوس بیکران علم
امواج اقیانوس بیکران علم و دانش در سینه ی مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام گره خورده و در جوش و خروش بود، اما محیط نامساعد اجازه نمی داد تا آن همه از علوم فراوان و امواج متلاطم دانش را بیرون بریزد، که فرمود:انَّ فی صدری هذا لعلماً جماً علَّمَنیه رسولُ اللهِ و لوْ اجدُ لهُ حفظهً
یزعونهُ حق رعایتهِ عنی کما یسمعونهُ منی اذً لأودَعْتُهُم بعضهُ فعُلِمَ به کثیراً منَ العلم. (8)
***
«همانا در سینه ی من دانش فراوانی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنرا به من آموخته، اگر روزی برای آن حافظی پیدا کنم که حق آن را رعایت نماید و آنگونه که از من شنیده به همان نحو آن را نقل کند، آنگاه بعضی از آن علوم را به آنها به عنوان امانت می سپردم که بواسطه ی آن چیزهای فراوانی از علم دانسته می شد.»
***
9- باز در جای دیگر می فرماید:
یا کمیلُ، هَلَکَ خزانُ الأموالِ و هُمْ أحیاءٌ، و العلماءُ باقونَ ما بقیَ الدَّهرُ: أعیانُهُمْ مفقودهٌ، و أمثالُهُمْ فی القلوبِ موجودهٌ.ها إنَّ ها هنا لعلماً جماً (و أشارَ بیده إلی صدره) لوْ أصبتُ لهُ حمله! بلی أصبتُ لقناً غیر مأمونٍ علیه، مستعملاً آلهَ الدین للدنیا، و مستظهراً بنعم الله علی عباده، و بحججه علی أولیائه؛ أوْ منقاداً لحمله الحقِّ، لا بصیرهَ لهُ فی أحنائه، ینقدحُ الشکُّ فی قلبه لأولِ عارضٍ منْ شبهه. ألا لا ذا و لا ذاکَ! أوْ منهوما باللذه، سَلِسَ القیاد للشهوهِ، أوْ مغرماً بالجمعِ و الإدخار، لیسا منْ رعاهِ الدین فی شیء، أقربْ شیءٍ شبهاً بهما الأنعامُ السائمه! کذلک یموتُ العلمُ بموتِ حاملیه.
اللهمَّ بلی! لا تخلوا الأرضُ منْ قائم لله بحجه، إما ظاهراً مشهوراً، و إما خائفاً مغموراً، لئلا تبطلَ حججُ اللهِ و بیناتهُ.
و کمْ ذا و أینَ أولئک! أولئکَ- و اللهِ- الأقلونَ عدداً، و الأعظمونَ عنداللهِ قدراً. یحفظ اللهُ بهمْ حججه و بیناته، حتی یودعوها نظراءهُمْ، و یزرعوها فی قلوب أشباههمْ. هجم بهمُ العلمُ علی حقیقه البصیره، و باشروا روحَ الیقین، و استلانوا ما استعورهُ المترفونَ، و أنسُوا بما استوحشَ منهُ الجاهلونَ.
و صحبوا الدنیا بأبدانٍ أرواحُها معلقهٌ بالمحلِّ الأعلی. أولئکَ خلفاءُ اللهِ فی أرضهِ، و الدعاهُ إلی دینه.
آه آه شوقاً إلی رؤیتهم! انصرفْ یا کمیلُ إذا شئتَ.
***
(ای کمیل! ثروت اندوزان بی تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده اند، اما دانشمندان! تا دنیا برقرار است زنده اند، بدنهایشان گرچه در زمین پنهان اما یاد آنان در دلها همیشه زنده است. بدان، که در اینجا (اشاره به سینه مبارک کرد) دانش فراوانی انباشته است، ای کاش کسانی را می یافتم که می توانستند آن را بیاموزند، آری تیزهوشانی می یابم اما مورد اعتماد نمی باشند، دین را وسیله دنیا قرار داده، و با نعمت های خدا بر بندگان، و با برهان های الهی بر دوستان خدا فخر می فروشند. یا گروهی که تسلیم حاملان حق می باشند اما ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند، که با اول شبهه ای، شک و تردید در دلشان ریشه می زند، پس نه آنها، و نه اینها، سزوار آموختن دانشهای فراوان من نیستند. یا دیگری که سخت در پی لذت بوده، و اختیار خود را به شهوت داده است، یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد، هیچکدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند، و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش می میرد.
آری! خداوندا! زمین هیچگاه از حجت الهی تهی نیست، که برای خدا با برهان روشن قیام کند، یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت خدا باطل نشود، و نشانه هایش از میان نرود، تعدادشان چقدر؟ و در کجا هستند؟
به خدا سوگند! که تعدادشان اندک ولی نزد خدا بزرگ مقدارند، که خدا به وسیله آنان حجت ها و نشانه های خود را نگاه می دارد، تا به کسانی که همانندشان هستند بسپارند، و در دلهای آنان بکارند، آنان که دانش، نور حقیقت بینی را بر قلبشان تابیده، و روح یقین را دریافته اند، که آن چه را خوشگذران ها دشوار می شمردند، آسان گرفتند، و با آن چه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند.
در دنیا با بدن هایی زندگی می کنند، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است، آنان جانشینان خدا در زمین، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند.
آه، آه، چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم؟
کمیل! هرگاه خواستی بازگرد.) (9)
پینوشتها:
1. ینابیع الموده ج 1 ص 67.
2. اربعین ص 47 به نقل احقاق الحق ج 7 ص 599.
3. ارجح المطالب ج 1 ص 413 ط هند بنقل احقاق الحق ج 7 ص 559، و غایه المرام ص 516، و کامل بهائی ص 68.
4. ارشاد شیخ مفید ص 33
5. بحار ج 40 ص 127
6. بصائر الدرجات ص 324، و غایه المرام ص 517.
7. بحار ج 40 ص 141 ط جدید.
8. بحار ج 40 ص 129،- و- زمخشری در الفائق ج 3 ص 188،- و- سید عبدالوهاب مصری در لطائف المنن ج 1 ص 89، و محمد بن مکرم المصری در لسان العرب، و احقاق الحق ج 7 ص 602.
9. حکمت 147 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف
/ج