کمتر مفسری، به این مراحل به عنوان دوران های مستقل در آفرینش جهان پرداخته است ولی از آنجا که این مراحل از لحاظ علمی و کیهان شناسی دارای ویژگی و اهمیت خاصی هستند ما در این بخش به آن می پردازیم، ولی قبل از آن به فرضیه های دانشمندان گذشته پیرامون عناصر اولیه جهان اشاره ای خواهیم داشت.
عناصر اولیه جهان از نظر دانشمندان قدیم
دانشمندان از قدیم همواره در پی آن بوده اند که بدانند خورشید، ماه، ستارگان و زمین از چه ساخته شده اند. طبیعی ترین راهی که به ذهن آنها راه می یافت [دانشمندان امروزی نیز چنین می پندارند] این است که اگر بتوانیم هر یک از آنها را به اجزای سازنده اش تجزیه کنیم، سرانجام به ماده ای می رسیم که در حکم آجر ساختمانی مقدماتی سازنده آن چیز است.کلمه ی عنصر، مشتق از کلمه لاتینی «Elementum» است. کسی از منشأ این کلمه لاتینی آگاهی ندارد. شاید منشأ آن، این باشد که رومی ها برای نشان دادن ساده بودن چیزی می گفتند: «به سادگی L. M. N» چنان که امروزه گفته می شود: «به سادگی A. B. C» به هر حال «Elementul» یعنی ساده ترین جزء سازنده ی چیزهای پیچیده.
از جمله عناصر جهان که دانشمندان گذشته ذکر نموده اند، می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. آب: تالس پس از تعمق فراوان و به دلیل فراوانی آب بر روی کره زمین، آب را عنصر سازنده جهان می دانست.
2. آپیرون [Apeiron]: انکسیمندروس شاگرد تالس بود. او وقتی تنوع خاص موجودات جهان را مشاهده کرد دریافت که هیچ ماده ای نیست که این خواص متناقض را با هم داشته باشد، و این عقیده را پیدا کرد که عنصر اصلی جهان باید چیز مرموزی باشد که انسان با آن آشنایی ندارد و آن را «آپیرون» نامید.
3. هوا: هوا همه چیز را در برگرفته است، این مسئله باعث شد انکسیمانوس، هوا را به عنوان عنصر سازنده جهان معرفی کند.
4. آتش: تغییرات دائمی که در عالم در حال انجام است، هراکلیتوس را برآن داشت تا آتش را عنصر اصلی جهان پندارد. (1)
5. ذرات مخفی: «لویست» و «دموکریت» مکتب اتمی را پایه گذاری کردند و گفتند: خلاء جهان، آکنده از ذرات مخفی است که به چشم نمی آید و این ذرات ازلی هستند و جوهر آن تغییرناپذیر است و آسمان ها و زمین از آنها پدید آمده اند.
6. بخارهای متراکم: «هراکلیت» می گفت: اصل ستارگان که ما می بینیم بخارهایی است که متراکم و سنگ شده است. (2)
7. عناصر چهارگانه: انباذقلس از شاگردان مکتب فیثاغورث بود، او برای توجیه مواد گوناگون، قایل به نظریه چند عنصری شد. او به این نتیجه رسید که عناصر، باید چهار عنصر باشند: 1. خاک؛ 2. آب؛ 3. هوا؛ 4. آتش، که به ترتیب نشان دهنده ی جامد بودن، مایع بودن، بخار بودن و قابلیت تغییر داشتن است. این نظریه به زودی مورد توجه فلاسفه یونانی قرار گرفت و بعدها توسط ارسطو بسط داده شد.
8. عناصر پنج گانه: ارسطو عناصر چهارگانه انباذ قلس را عناصر تشکیل دهنده ی موجودات زمینی می دانست، ولی برای اجرام آسمانی و هر آنچه در خارج از زمین است، عنصر پنجمی معرفی کرد و آن را «اثیر» [Aether] نامید. و این به خاطر ثابت و جاویدان پنداشتن ستارگان بود. (3)
عناصر اولیه و مراحل خلقت جهان از نگاه قرآن:
قرآن کریم به صورت پراکنده در برخی از آیات، به بعضی از مراحل خلقت جهان اشاره کرده است. در برخی آیات، دخان را به عنوان ماده اولیه ی تشکیل دهنده ی آسمان و زمین معرفی می کند و در برخی دیگر از آیات، از وجود آب قبل از خلقت آسمان و زمین خبر می دهد. این کتاب مقدس از پیوستگی آسمان ها و زمین و جدا شدن آنها به دست خداوند سخن می گوید که نشانه ای از قدرت و تدبیر الهی است.براساس آیات قرآن، چهار مرحله بر آفرینش آسمان ها و زمین گذشته است. در این بخش به تفکیک به بررسی این مراحل می پردازیم.
مرحله اول: ماء (آب)
مرحله ای که در فضای خالی جهان(4)، چیزی جر مایعی که قرآن از آن به آب تعبیر کرده است، وجود نداشت و عرش آفرینش الهی بر آن بوده است.«وهو الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام و کان عرشه علی الماء«(5)
(و او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [و دروه] آفرید و تخت [جهانداری و تدبیر هستی] او برآب بود).
«وجعلنا من الماء کل شیءحی» (6) (و هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم).
مفسران درباره ی این که مراد از «ماء» در این آیات شریفه چیست، تفاسیر گوناگونی ارائه داده اند.
1. گروهی آن را همین آب معمولی (H2O) می دانند.
الف) مرحوم علامه طباطبایی در این باره می نویسد: «ماء همین آبی است که مایه ی حیات و زندگی موجودات است و قرار دادن عرش الهی روی آب، کنایه از آن است که ملک و قدرت خداوند در آن روز بر آب که ماده ی حیات است قرار گرفته بود». (7)
ب) در تفسیر راهنما آمده است: «جمله » (و کان عرشه علی الماء) به دلیل وجود واژه ی «کان» به معنای «بود» به این معناست که خداوند پیش از آفرینش آسمان و زمین آب را آفرید و بر آب ها سیطره و حکومت داشت، این معنا را می رساند که آب پیش از آسمان ها و زمین تشکیل دهنده ی هستی بوده است». (8)
2. گروه دیگری از مفسران معنای وسیع تری را برای کلمه «ماء» درنظر گرفته اند. آنان همگام با دانشمندانی شده اند که ماده ی نخستین آفرینش جهان مادی را که قرآن از آن به ماء تعبیر کرده است، مواد مذاب دارای حرارت فوق العاده می دانند نه آب معمولی. (9)
تفسیر نمونه در این باره می نویسد: کلمه ی «ماء» معنای معمولی آن «آب» است؛ اما گاهی به هر شیء مایع «ماء» گفته می شود، مانند: فلزات مایع و امثال آن. با آنچه در تفسیر این دو کلمه [ماء-عرش] گفتیم، چنین استفاده می شود که در آغاز آفرینش جهان هستی به صورت مواد مذابی بود [یا گازهای فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت]. (10)
3. مؤلف کتاب قرآن و علم امروزی می نویسد: «خداوند نخست آب را آفریده، همراه آن عناصر دیگری را آفرید سپس در آن گرما نهاد، از آن بخار خارج گردید آن بخار انباشته شد، این بخار سخت و تاریک بود مانند دود، سپس خداوند آنها را متراکم ساخت و به شکل های گوناگون درآورد و این عمل تحت قوانین استوار گرفت و از این دود در تمام عالم، هستی گشوده گردید». (11)
امام باقر(علیه السلام) این حقیقت را این گونه اشاره می فرمایند: «همه چیز آب بود و عرش الهی برآن قرار داشت سپس خداوند انفجاری در آب پدید آورد و پس از آن، شعله و زبانه اش را خاموش کرد و در پی آن گازی پدید آمد که ماده آفرینش آسمان ها شد». (12)
امام باقر(علیه السلام) در روایت جالب دیگری، ویژگی آن آب را سابقه و نسبت نداشتن دانسته اند. (13) از این بیان به خوبی بر می آید که «ماء» در آیه ی شریفه آب معمولی و دارای سابقه و ترکیب نبوده است(14). برخی نیز مراد از «ماء» را در این روایت «عقل» یا «نور» می دانند، که نخستین آفریده خداست. (15)
مرحله دوم: دخان (دود - گاز)
«ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین»(16)(سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالیکه آن دود بود؛ و به آن [آسمان] و به زمین گفت: «خواه یا نا خواه بیایید» گفتند: «اطاعت کنان آمدیم». )
راغب درباره ی «استوی» نوشته است: «این واژه اگر با «عَلی» متعدی شود به معنای استیلا و تسلط است و اگر با «الی» متعدی گردد معنای رسیدن به چیزی را می دهد». (17) و معنا، این می شود که: خداوند سپس متوجه آسمان شد و به امرآن پرداخت؛ و منظور از توجه به آسمان، خلق کردن آن است. (18)
جمله «و هی دخان» حال است برای کلمه سماء، یعنی خدا متوجه آسمان شد تا آن را بیافریند در حالی که چیزی بود که خداوند آن را دود نامیده است. (19)
راغب در بیان معنای دخان می نویسد: «الدخان کالعثان؛ المستصحب اللهیب قال: «ثم استوی الی السماء و هی دخان» ای: هی مثل الدخان، اشاره الی انه لا تماسک لها». (20)
اگر چه ایشان و بسیاری دیگر از نویسندگان(21) دخان را دود معنا کرده اند؛ ولی باید گفت: این دود نیز نمی بایست دود ساده معمولی باشد؛ چنانچه ژرژ گاموف می نویسد: «ادله ی نجومی، ما را به این حقیقت راهنمایی می کند که ستارگان بی شمار آسمان، آغازی دارند و تمام آنها از گازهای بسیار داغ پدید آمده اند». (22)
در تفسیر این آیه آمده است: «این جمله [هی دخان] نشان می دهد که آغاز آفرینش آسمانها، از توده های گسترده و عظیمی بوده است و این با آخرین تحقیقات علمی در مورد آغاز آفرینش کاملاً هماهنگ است. هم اکنون نیز بسیاری از ستارگان آسمان به صورت توده ی فشرده ای از گازها و دخان هستند». (23)
موریس بوکای دخان را در این آیه اینگونه معنا کرده است: «بنیانی گازی ساخته شده، که در آن جامد یا مایع و درجه گرمای بسیار بالا باشند». (24)
برخی دیگر از دانشمندان درباره ی آغاز آفرینش جهان می نویسند: «پیدایش و کامل شدن جهان، از فضایی پر از ماده بسیار گرم آغاز شده است و تحت تأثیر فشار زیاد آن گسترش یافته است و در این مدت انبساط جهان و درجه حرارت ماده به کندی در حال تنزل است و این گاز پیوسته تقسیم شده و به پاره ابرهای منظم گِردی، که همان ستارگانند، تبدیل شده است». (25)
در کتاب قرآن و علم امروزی آمده است: «[دخان در جمله»] «وهی دخان» یعنی دود؛ زیرا شامل ذرات آب و گاز است، یعنی دود از سه چیز سخت، سیال و گاز مرکب است و این اشارات به ماده نخستین موجود است که در صفت شبیه دود است». (26)
در مورد تحلیل علمی دخان گفته شده است: «اگر جسم آب باشد که به جوش آید، دخانش بخاریست که از آن بر می آید و اگر هیزم و ذغال سنگ و سایر سوخت های معمولی باشد و دخان آن دود خواهد بود ولی اگر آهن و فولاد و یا اتم باشد، که نیروی انفجار و آتشگیرش زیاد است، دخانش گاز خواهد بود، طبعاً هر اندازه حرکت مولکولهای جسم تندتر باشد، درجه حرارت آن بیشتر است و هر اندازه کندتر باشد کمتر است تا به حد رکود برسد، که 237 درجه زیر صفر خواهد بود. بعضی از مواد که به صورت گاز در آمده اند، دارای هفتاد میلیون درجه حرارت هستند مانند مرکز خورشید. »(27)
همین مسئله در کلام دانشمند دیگر نیز، چنین بیان شده است: «راجع به قدیمی ترین ازمنه ای که دانش نو درباره ی آنها قابلیت اظهار عقیده دارند؛ این نظر موجود است که جهان از جرم گازی با دوران کند، تشکیل شده است و جزء اصلی آن هیدروژن و بقیه هلیوم بوده است». (28)
در شرح و تفسیر کلام امیرالمومنین(علیه السلام)(29) درباره ی خلقت آسمان ها چنین گفته شده است: «جهان در آغاز توده فشرده ای از گازهای متراکم بود که شباهت زیادی به مایعات داشت که هم تعبیر به ماء، درباره آن صحیح است و هم تعبیر به دخان، که در آیات قرآن آمده است». (30)
نتیجه این که: آسمان با این ستارگان در آغاز از زبانه های آتش پدید آمده که ماده آب گونه ای شعله زده بود و روی این اصل ماده اصلی جهان منفجر گشته و این گونه گازهای داغ از آن برخاسته است. (31)
در روایات امامان معصوم (علیه السلام) از این مرحله گاهی به بخار، «خلقت السموات... من بخارالماء»(32) و گاهی به دخان تعبیر شده است: «ثم امر النار فخمدت فارتفع من خمودها دخان فخلق الله السموات من ذلک الدخان»(33) (سپس آتش را امر کرد تا خاموش شود، پس از خاموش شدن آن دودی برخاست پس خدا آسمان را از آن دود آفرید. ) در آیات قرآن انتشار دودی آشکار در آسمان، یکی از نشانه های پایان عمر این دنیا و آغاز روز قیامت شمرده شده است. «فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین»(34) (پس نگهبان و [منتظر] روزی باش که آسمان دودی آشکار آورد). این آیه به ضمیمه آیات دیگری که می فرماید: «آسمان را در پایان، به همان صورت اول باز می گردانیم». (35) نشان می دهد که یکی از مراحل آغاز خلقت آسمان، مرحله دودی [دخان] بوده است. چنانچه برخی دیگر از آیات این نکته را تأیید می کنند.
استاد دکتر رضایی اصفهانی پس از نقل نظریه ی سید هبه الدین شهرستانی که او دخان را به معنای «کُره بخار اطراف زمین»(36) می داند چنین می نویسد: «در آیه (فصلت/11) هیچ قرینه ای نداریم تا از معنای لغوی [آنچه به دنبال آتش برمی خیزد](37) دست برداریم و یک معنای مجازی [بخار] را برآیه تحمیل کنیم و صرف شباهت عرفی کفایت نمی کند البته ممکن است در روایات کلمه دخان بر بخار اطلاق شده باشد [همان گونه که ایشان روایات متعددی آورده اند] ولی اولا: این روایات از لحاظ سندی جای بحث دارد؛ چرا که از تفاسیری همچون «تفسیر قمی» نقل شده است و ثانیاً: ممکن است مراد از بخار آب و دود در این موارد، همان ذرات بنیادین تشکیل دهنده اشیاء (مثل هیدروژن، اکسیژن و... ) باشد که برای تقریب به ذهن با تعابیری همچون بخار آب آورده شده است». (38)
بررسی و نقد:
آنچه از ظاهر آیات استفاده می شود این است که آسمان ها و زمین مرحله ای را که قرآن از آن به دخان یاد می کند، پشت گذارده اند و این مسئله با نظریه مشهور «انفجار بزرگ» تا حدود زیادی هماهنگی دارد ولی از آنجا که نظریه ها درباره ی پیدایش جهان، متعدد است و هنوز هیچ کدام به طور قطعی به اثبات نرسیده است، نمی توان هیچ یک از این فرضیه ها را به قرآن نسبت داد.البته اگر در آینده فرضیه ی انفجار بزرگ [مهبانگ] به صورت قطعی اثبات شود می توان از آن برای اعجاز علمی قرآن در این زمینه استفاده نمود، ولی آنچه اکنون می توان گفت این است که، این فرضیه هماهنگی و هم خوانی زیاد و شگفت انگیزی با ظاهر آیات قرآن دارد.
مرحله سوم: رتق و فتق (بسته و متصل بودن و باز و از هم جدا شدن)
برخی آیات قرآن، از مرحله ای سخن می گویند که آسمان و زمین بعد از به هم پیوسته بودن، از هم جدا شدند.«او لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما»(39) (آیا کسانی که کفر ورزیدند اطلاع نیافتند که آسمانها و زمین پیوسته بودند، آن دو را گشودیم). منطور از «یَرَ» رؤیت علمی و فکری است، پس نیازی نیست که رؤیت را دیدن با چشم بگیریم؛ (40) چرا که در آن صورت آیه درباره ی آغاز آفرینش نمی باشد؛ زیرا دیدن آغاز آفرینش برای انسانها، با چشم ممکن نیست. «رتق و به معنای ضمیمه کردن و چسباندن دو چیز است. (41) و فتق به معنای جداسازی دو چیز متصل به هم است و ضد رتق می باشد». (42)
برخی دیگر از لغویون با توجه به کاربردهای این دو کلمه چنین نوشته اند: «فالنظر فی الفتق الی حصول انفراج فی الامر الملتئم الرتق حتی یتظاهر منه ما فیه و یخرج ما فی کمونه». (43) (آنچه در کلمه فتق مورد نظر است ایجاد شدن شکاف در چیز پیوسته ای است، تا آنچه در آن است آشکار شود و آنچه درون آن است، خارج گردد. )
مفسران، با توجه به آیات و روایات و شواهد علمی، رتق و فتق را به گونه های مختلفی تفسیر کرده اند.
دیدگاه اول:
1. طبرسی از قول برخی از مفسران متقدم چنین نقل می کند: «منظور از پیوستگی آسمان این است که در آغاز بارانی نمی بارید و منظور از به هم پیوستگی زمین این است که در آن زمان گیاهی نمی رویید، اما خداوند این دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویاند». (44)مرحوم طبرسی به دنبال این نقل قول، به دو روایت از امام باقر(علیه السلام)(45) و امام صادق(علیه السلام)(46) اشاره می کند که می تواند مؤیدی برای این تفسیر باشد.
2. دریچه های آسمان بسته بود و بارانی نمی بارید و زمین سخت و غیرقابل نفود بود و گیاهی نمی رویید و خداوند آن را گشود. » ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر»(47)» ثم شققنا الارض شقا* فانبتنا فیها حبا»(48) بیضاوی پس از بیان این تفسیر می نویسد: «بنابراین می بایست مراد از سماوات آسمان دنیا باشد و جمع آمدنش به اعتبار آفاق گوناگون است؛ یا شاید بدین دلیل جمع آمده است که تمام آسمان ها در باریدن باران نقش دارند». (49)
آیت الله معرفت (ره) پس از نقل دیدگاه بیضاوی، این دو توجیه را خلاف ظاهر می دانند سپس دو روایتی که مرحوم طبرسی در تأیید این تفسیر بدانها اشاره کرده است(50) را آورده، می نویسند: «اولا: این دو روایت، یک روایت بیش نیست و دیگر اینکه، روایتی مجهول و ضعیف است؛ علاوه بر اینکه علامه مجلسی آن را خلاف آنچه از امیرالمومنین(علیه السلام) رسیده است(51)، می داند»(52).
یک پرسش و یک پاسخ:
اگر سوال شود، آیا ادامه آیه شریفه که می فرماید: «و جعلنا من الماء کل شیء حی)(53) نمی تواند دلیلی بر رجحان و تأیید این تفسیر باشد.در پاسخ باید گفت: در سوره ی انبیا، چهار نشانه از نشانه های آفاقی خداوند متعال ارائه شده است که هر کدام از دیگری مستقل است. 1. رتق و فتق آسمان هاو زمین؛ 2. منشأ حیات بودن آب؛ 3. لنگر بودن کوهها بر زمین؛ 4. لایه های هوای اطراف زمین که محافظ زمین اند.
این چهار نشانه الهی در این سوره، مستقل اند و هیچ کدام نمی توانند مویدی برای نظریه ی خاصی پیرامون رتق و فتق باشند، همان طوری که لنگر بودن کوهها ربطی به رتق و فتق ندارد، مایه حیات بودن آب نیز، ربطی ندارد. (54)
دیدگاه دوم:
از ابومسلم اصفهانی نقل شده که گفته است: «می توان مراد از فتق را ایجاد و اظهار دانست، مانند فرموده خداوند متعال: «فاطر السماوات و الارض» (55) خداوند متعال از ایجاد عالم، به وسیله ی واژه ی فتق و از حالت قبل از ایجاد، با کلمه ی رتق خبر داده است». (56)التمهید در این باره می نویسد: «در بسیاری از آیات بدین معنا اشاره شده است، از جمله آیاتی که لفظ فطر و فاطر در آن به کار رفته است؛ اگر چه مراد از «فطر» خلق و ایجاد است، ولی با توجه به تمایز یافتن موجود به وسیله حدود و خصوصیاتش، بعد از اینکه در وجودی کلی مندک بوده است، این تعبیر به کار می رود»». (57)
یعنی: تعبیر فطر در مورد خلقت موجوداتی به کار می رود که در وجودی کلی نهفته بوده اند و هیچ گونه نشانه و تمایزی نداشته اند و سپس آن کلی، تقسیم به اجزایی جداگانه شده و آن اجزاء دارای تمایزاتی شده است. همان گونه که خیاط، پارچه ای را به چند پیراهن و لباس تبدیل می کند.
با توجه به آیاتی که مرحله قبل از خلقت آسمان و زمین را، مرحله دخانی می دانند و آن را ماده اولیه خلقت آسمان و زمین بیان می کنند، می توان تناسب نظریه مذکور را با این آیات بیشتر درک کرد.
دیدگاه سوم:
این تفسیر که می تواند مکملّی برای تفسیر قبلی قرار گیرد، می گوید: به هم پیوستگی آسمانها و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان، مجموعه ای جهان به صورت توده واحد عظیمی از غبار سوزان بود، که براثر انفجارات درونی و حرکت، تدریجاً تجزیه شد و کواکب و ستاره ها از جمله منظومه شمسی و زمین به وجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است. (58)یکی از نویسندگان معاصر، همین تفسیر را برای آیه ی 11 سوره ی فصلت و 30 سوره ی انبیاء، می پسندد و آن را هماهنگ با اکتشافات جدید دانشمندان می داند و این را معجزه قرآن می خواند، ایشان در این باره می نویسد: «علم هیئت ثابت کرده است که در ابتدای خلقت، کرات آسمانی به صورت گاز به هم چسبیده و متصل بودند و بعدها به مرور زمان بر اثر فشردگی و تراکم شدید گازها تبدیل به جسم [متراکم] شدند. این واقعیت علمی اولین بار توسط لاپلاس ریاضی دان و منجم مشهور فرانسوی، در حدود دو قرن پیش اظهار گردید و امروز نجوم جدید با دستاوردهای جدید خود صحت فرضیه علمی لاپلاس را ثابت کرده است». (59)
عبدالرزاق نوفل نیز باطرح آیات 30 سوره ی انبیاء و 11 سوره ی فصلت، مسئله ابتدای خلقت را مطرح می کند که آسمان ها و زمین ابتدا یک قطعه واحد بود و سپس جدا شد. ایشان در ادامه، برخی نظریه های علمی و مطرح می کند که می گویند: «جهان در ابتدا از ماده ای داغ و سخت تشکیل شده بود که مناسبت ترین لغت برای آن همان کلمه دخان است که در قرآن به کار رفته است».
ایشان این مطلب را از اخبار علمی قرآن می داند که قرن ها بعد، علوم جدید به آن پی بردند. (60)
دکتر موریس بوکای، از دیگر دانشمندانی است که به بررسی مراحل خلقت جهان از نگاه قرآن پرداخته است، او آیات 11 سوره فصلت و 30 سوره انبیاء را مطرح کرده می نویسد: «[درباره این آیات] باید پیامد زیر را به خاطر سپرد:
الف) تأیید وجود توده گازی با بخشچه های ریز.
ب) تذکر یک روند جدایی [فتق] ماده ابتدایی یگانه ای که عناصر، نخست به هم ملصق [رتق] بودند. تصریح کنیم که به عربی «فتق» به معنای عمل گسیختن، پاره کردن، و جدا کردن و «فتق» به معنای عمل اتصال یا دوختن اجراء برای ایجاد یک کل همگن است». (61)
او پس از گزارش برخی یافته های علم جدید پیرامون آفرینش جهان، آن را موافق با آیات صریح قرآن در این باره دانسته و می نویسد: «باید متذکر شد که برای تکوین اجسام آسمانی و نیز برای زمین، [همان طور که آیات 9 تا 12 سوره فصلت بیان می کند] دو مرحله لازم بوده است. باری، دانش به ما می آموزد چنانچه به عنوان مثال [و تنها مثال] تکوین خورشید و محصول فرعی آن یعنی زمین را در نظر بگیریم، جریان امر توسط تراکم سحابی نخستین و تفکیک آن رخ داده است. این دقیقاً همان است که قرآن به طریق کاملاً صریح با ذکر ماجراهایی که دود آسمانی، ابتدا یک نوع الصاق، سپس یک نوع انفکاک را به وجود آورده بیان نموده است». (62)
دیدگاه چهارم:
برخی دیگر از مفسران بزرگوار تفسیر دیگری ارائه داده اند که منظور از پیوستگی را، یکنواختی مواد جهان به صورتی که ماده ای واحد دیده می شد و مراد از جدا شدن را، پدید آمدن ترکیبات جدید در آن ماده نخستین و پدیدآمدن حیوانات، گیاهان و سایر موجودات می داند.مرحوم علامه طباطبائی در ذیل آیه 30 سوره ی انبیاء می نویسند: «ما به طور دائم جداسازی مرکبات زمینی و آسمانی را از هم مشاهده می کنیم و می بنیم که انواع گیاه از زمین، و حیوانات از حیوانی دیگر جدا می گردد و آثار تازه ای می یابند؛ آری، این آثار که در زمان جدایی، فعلیت پیدا می کند در زمان اتصال نیز بوده ولی به طور قوه در آنها ودیعه سپرده شده بود همین قوه رتق و اتصال است و فعلیت ها فتق و جدایی». (63)
دیدگاه پنجم:
این تفسیر را مرحوم طبرسی از سُدّی و مجاهد، که از مفسران متقدم هستند نقل می کند: «آسمان طبقه های به هم پیوسته بود [رتق] و خداوند آنها را جدا کرد [رتق] و به شکل هفت آسمان پدید آورد، زمین نیز چنین است». (64)حضرت امیرعلی(علیه السلام) در بیان داستان آغاز آفرینش به این مسئله اشاره فرموده اند: «خداوند، آسمان را به طبقه هایی تبدیل کرد و آن طبقه ها را از هم گشود و آن را هفت آسمان پس از آن که به یکدیگر بسته، و به فرمان او، چنگ در یکدیگر نهاده بودند». (65)
دیدگاه ششم:
برخی از مفسران نیز رتق را به معنای تاریک بودن آسمان و زمین، و فتق آن را نورانی شدن آن توسط اجرام نورانی می دانند. (66)دیدگاه هفتم:
تفسیر فرقان در مقام جمع بین آراء و دیدگاه های گذشته، برآمده و معتقد است که در این آفرینش چند فتق صورت گرفته است:الف) ماء که ماده نخستین جهان بوده است، فتق شد و به دخان سماء و زبَد ارض تقسیم شد.
ب) دخان آسمان به هفت آسمان فتق شد، چنانچه زبد ارض نیز به ارضین سبع فتق شد.
ج) زمین با رویش گیاهان و آسمان با باریدن باران فتق شد. (67)
شاید بتوان این وجه جمع را با اضافه کردن دو تفسیر دیگری که خواجه و علامه از فتق و رتق ارائه داده اند تکمیل کرد.
مرحله چهارم: السموات السبع (آفرینش هفت آسمان)
صورت بندی آسمان به هفت آسمان از دیگر مراحلی است که در قرآن بیان شده است.«فقضاهن سبع سماوات فی یومین واوحی فی کل سماء امرها»(68)
(و [کار] آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز تمام کرد و در هر آسمانی کارش را وحی کرد. )
با توجه به اینکه در آیه قبل، از خلقت آسمان و زمین سخن به میان آمده است، این مرحله پس از خلقت اصل آسمان و زمین صورت گرفته است.
علامه طباطبائی «قضاء» را جدا کردن چیزی از هم می داند و می نویسد: «آسمانی که خدا متوجه آن شد به صورت دود بود و امر آن از نظر فعلیت یافتن وجود، مبهم و نامشخص بود و خدای متعال امر آن را متمایز کرد و آن را در دو روز، به صورت هفت آسمان خلق کرد». (69)
البته سخن در باب هفت آسمان نیز گسترده است و ما آن را به مجالی دیگر وا می گذاریم.
بخش سوم: ترتیب آفرینش آسمان و زمین:
ظهور ابتدایی که برای برخی آیات پیرامون خلقت آسمان و زمین وجود دارد؛ باعث گوناگونی نظریات در این باره شده است. مفسران و اندیشمندان، با استناد به برخی واژه هایی که در این آیات به کار رفته و ترتیب زمانی را می رساند، دیدگاه های متفاوتی را بیان کرده اند که آنها را می توان به صورت زیر تقسیم بندی کرد:الف) تقدم خلقت زمین:
ابن عباس، مجاهد، و حسن بصری با استدلال به آیه ی 29 سوره ی بقره و 9-11 سوره ی فصلت آفرینش آسمان را پس از زمین می دانند. آنان با توجه به واژه «ثم» در این آیات، که ترتیب زمانی را می فهماند، این دیدگاه را پذیرفته اند. (70)«بالذی خلق الارض فی یومین... ثم استوی الی السماء... فقضاهن سبع سماوات فی یومین». (71)
(کسی که زمین را در دو روز [و دو دوره] آفرید... سپس به آفرینش آسمان پرداخت... و [کار] آنها را به صورت هفت آسمان در دو روز [و دو دوره] تمام کرد).
«هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا ثم استوی الی السماء». (72)
(و او کسی است که همه آنچه در زمین است را برای شما آفرید سپس به آسمان پرداخت).
ب ) تقدم آفرینش آسمان:
گروه دیگری از مفسران با استناد به آیات 27-32 سوره ی نازعات و ترتیبی که کلمه «بعد» در این آیات، بین خلقت زمین و آسمان نشان می دهد، این دیدگاه را اختیار کرده اند.«ءانتم اشد خلقا ام السماء بناها... و الارض بعد ذلک دحاها* اخرج منها ماءها و مرعاها * و الجبال ارساها»(73) (آیا آفرینش شما سخت است یا آسمان، که [خدا] آنرا بنا کرد... و بعد از آن زمین را گسترش داد. آبش و گیاهش را از آن بیرون آورد و کوه ها را استوار ساخت).
علامه طباطبائی همانند فیض کاشانی، (74) آفرینش زمین [دحو الارض] را که در این آیات به آن اشاره شده است، از آفرینش آن به شکل کروی، جدا نمی دانند و این عقیده را دارند که خلقت و گسترش، یکی بوده و پس از خلقت آسمان صورت گرفته است. ایشان واژه «ثم» در آیات سوره ی فصلت را ظاهر در بعدیّت در ذکر و خبر می دانند، نه بعدیت در زمان.
علامه دلیل این ظهور را این گونه بیان می کنند: «در این آیات پس از گستردن زمین به اخراج آب و چراگاه و ریشه دار کردن کوه ها اشاره شده است و این موارد با آفرینش زمین یکجا آمده و آفرینش آسمان را با ثم به آن عطف کرده است». (75)
برخی دیگر از مفسران، اگر چه ظهور کلمه «ثم» را در تأخر خلقت آسمان قبول دارند، ولی این تأخر را در بیان می دانند نه در واقع. (76)
پیام قرآن پس از طرح آیات 27-32 نازعات می نویسد: « این آیات نیز به خوبی نشان می دهد که آفرینش آسمان، قبل از زمین بوده و پیدایش آب و گیاهان و کوه ها بعد از آن انجام گرفته است. این ترتیب همان چیزی است که علم امروز برآن تأکید دارد؛ پیدایش زمین را بعد از خورشید می داند و پیدایش آب در سطح زمین و سپس گیاهان و هم چنین پیدایش کوه ها را بعد از خلقت زمین می شمرد». (77)
ج) تفصیل (1):
گروهی تعارض میان آیه سوره فصلت و آیات سوره نازعات را این گونه بر طرف می کنند: «آسمان پس از مرحله دخان دو بنا داشته اند، بنای اول همان است که در آیات 28-29 نازعات آمده است. (رفع سمکها فسواها* و اغطش لیلها و اخرج ضحاها) و بنای دوم، هفت گانه کردن آن بوده است، پس آیات سوره نازعات بنای اول را بیان می کند؛ زیرا هفت گانه کردن در آنها نیامده است و آیات سوره فصلت هر دو را بیان می کند. گسترش زمین [دحو الارض] و اخراج آب و چراگاه و ارساء کوه ها در زمین در فاصله دو بنای آسمان صورت گرفته است». (78)د) تفصیل (2):
جمعی از مفسران به نوعی دیگر آیات را با هم جمع کرده و نوشته اند: «خداوند جرم زمین را پیش از آسمان خلق کرد ولی آن را گسترش نداد سپس آسمان را آفرید و پس از آن زمین را گسترش داد». (79)هـ) آیات مبین ترتیب نیست:
برخی دیگر از دانشمندان با بررسی آیات، به این نتیجه رسیده اند که این آیات هیچ گونه ترتیبی را در مورد خلقت آسمان و زمین بیان نمی کند و کاربرد واژه های «و»، «ثم» و «بعد»، هنگام بیان آفرینش آسمان و زمین فقط برای ارتباط کلام و جمله هاست نه برای بیان ترتیب در خلقت آنها. (80)نقد و بررسی:
با توجه به واژه ی «بعد» در آیات 27-32 سوره ی نازعات، که تصریح به تأخّر خلقت زمین دارد، می توان تقدم آفرینش آسمان را از این آیات استفاده کرد و این همان چیزی است که علم امروز، آن را به اثبات رسانده است.آیات 9-12 سوره ی فصلت و 29 سوره ی بقره نیز، بیانگر صورت بندی آسمان است نه خلقت اصل آسمان.
پی نوشت ها :
1. جهان از چه ساخته شده است؟ ص 15.
2. پژوهش در اعجاز قرآن، ج 1، ص 110.
3. جهان از چه ساخته شده است؟ ص 15.
4. نهج البلاغه، ج یک، ص 15.
5. سوره ی هود، آیه ی 7.
6. سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
7. تفسیر المیزان، ج 10، ص 151.
8. تفسیر راهنما، ج 7، ص 27.
9. زمین، آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 18.
10. تفسیر نمونه، ج 9؛ ص 26.
11. قرآن و علم امروز، ص 92.
12. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 540.
13. تفسیر نورالثقلین، ج چهار، ص 540.
14. زمین، آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 21.
15. توحید صدوق، 64.
16. سوره ی فصلت، آیه ی 11.
17. مفردات راغب، ص 439.
18. تفسیر المیزان، ج 17، ص 365.
19. همان؛ ج 17، ص 36.
20. مفردات راغب، ص 31.
21. صحاح، ج شش، ص 2111، و مصباح المنیر، ص 191.
22. پیدایش و مرگ خورشید، ص 203.
23. تفسیر نمونه، ج 20، ص 228.
24. مقایسه ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 196.
25. پیدایش و مرگ خورشید، ص 203.
26. قرآن و علوم امروزی، ص 89.
27. زمین و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ص 17.
28. مقایسه ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 196.
29. نهج البلاغه، خ 91، ص 154.
30. پیام امام، ج 4، ص 83.
31. زمین، آسمان و ستارگان از نظر قرآن، ج 17.
32. بحارالانوار، ج 54، ص 73 و ج 55، ص 88.
33. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 541.
34. سوره ی دخان، آیه ی 10.
35. سوره ی انبیاء، آیه ی 104.
36. اسلام و هیئت، ص 270.
37. مفردات راغب، ص 310.
38. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 104.
39. سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
40. قاموس قرآن، ج 3، ص 37.
41. مفردات راغب، ص 341.
42. همان، ص 623.
43. التحقیق فی کلمات القرآن، ج 9، ص 20.
44. تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 82.
45. اصول کافی، ج 8، ص 95.
46. تفسیر قمی، ج 2، ص 70.
47. سوره ی قمر، آیه ی 70.
48. سوره ی عبس، آیات 26-27.
49. انوارالتنزل، ج 4، ص 39.
50. مجمع البیان، ج 7، ص 82.
51. مراه العقول، ج 25، ص 232.
52. التمهید، ج 6، ص 130.
53. سوره ی انبیاء، آیه ی 30.
54. التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 133.
55. سوره ی انعام، آیه ی 14.
56. تفسیر الکبیر، ، ج 22؛ ص 163.
57. التمهید، فی علوم القرآن، ج 6، ص 131.
58. الفرقان، ج 16، ص 285 و تفسیرنمونه، ج 13، ص 394.
59. مطالب شگفت انگیز قرآن، ص 17.
60. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 110 به نقل از القرآن و العلم الحدیث، ص 162.
61. مقایسه ای بین تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 190.
62. همان، ص 200.
63. تفسیر المیزان، ج 14، ص 278.
64. مجمع البیان، ج 7، ص 82.
65. نهج البلاغه، خطبه 211، ص 444.
66. تفسیر کشف الاسرار، ج 6، ص 230.
67. تفسیر فرقان، ج 16، ص 285.
68. سوره ی فصلت، آیه ی 12.
69. تفسیر المیزان، ج 17، ص 367.
70. التحریر و التنویر، ج 1، ص 119.
71. سوره ی فصلت، آیات 9-12.
72. سوره ی بقره، آیه ی 29.
73. سوره ی نازعات، آیات 27-32.
74. تفسیر منهج الصادقین، ج 8، ص 176.
75. تفسیر المیزان، ج 17، ص 365.
76. تفسیر المنیر، ج 1، ص 119.
77. پیام قرآن، ج 8، ص 151.
78. تفسیر الفرقان، ج 24، ص 26.
79. تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 659.
80. مقایسه ای میان عهدین، قرآن و علم، ص 195.