نویسنده: رضا عابدی گناباد
شبکههای ماهوارهای فارسیزبان و تبلیغ سبک زندگی غربی
از فرهنگ تعاریف متعددی ارائه شده است که مجموع آنها متجاوز از 250 تعریف هستند. بعضی از این تعاریف مفهوم عام و برخی دیگر مفهوم خاصی از این واژه را به دست میدهند؛ اما در نگرشی کلی، فرهنگ به معنی ادب، تربیت، دانش، علم و معرفت، آداب و رسوم و هنرها و سنتهای مخصوص یک جامعه است که در طول سالیان دراز در وجود آنها شکل گرفته و واژهی انگلیسی معادل آن «Culture» است.به عبارت دیگر، فرهنگ، حقیقت و هویت معنوی ملتهاست که ساختار کیفی زندگی یک ملت را مشخص میکند؛ به گونهای که زندگی کمّی و مادری او را تحت تأثیر قرار میدهد. در تعریف فرهنگ اسلامی گفتهاند فرهنگ اسلامی مجموعهای از اعتقادات و اصول اسلامی، آداب و رسوم، اخلاق و ارزشها و قوانین است که از وحی سرچشمه گرفته شده است. در هر فرهنگ و جامعهای، اصول خاصی به عنوان هنجار و فرهنگ آن ملت مطرح شده است که ممکن است در فرهنگ و جامعهای دیگر ضدفرهنگ تلقی شود؛ اما در این بین برخی از اصول فرهنگی جهانشمول هستند.
برای مثال، صداقت و احترام به پدر و مادر در تمامی فرهنگها بارها به عنوان ارزش ستایش شده است. در تمامی فرهنگها طلاق امری نامطلوب در نظر گرفته میشود. طلاق، چه در نگرشهای اسلامی و چه در نگرشهای غربی، امری تهدیدکننده برای ثبات روانی جامعه در نظر گرفته میشود. با مد نظر قرار دادن اشتراکها و تفاوتهای فرهنگی مورد اشاره، در بحث تفاوتها، شاید کار چندانی جز مد نظر قرار دادن این تفاوتها در برخورد با فرهنگهای دیگر، نتوان انجام داد؛ اما در بُعد تقویت ارزشهای مشترک میان ملتها، به ویژه اصول اخلاقی و فرهنگی مشترک، میتوان کارهای زیادی انجام داد.
در این بُعد، رسانه نقش تعیینکنندهای را بر عهده دارد. رسانهها میتوانند با تقویت میراث مشترک فرهنگی و تمدنی بشریت به گسترش پیوندهای جهانشمول میان افراد و اعضای جامعهی جهانی همت گمارند. شاید اگر جامعهی بینالملل و این رسانهها، به جای اصرار بر اصول غیرمشترکی چون اعلامیهی حقوق بشر که بیشتر برگرفته از منافع سیاسی و هویت فرهنگی تمدن باختر است، بر اصول مشترک میراث فرهنگی بشری چون حمایت از تحکیم بنیانهای خانواده تأکید میورزید، اوضاع و احوال انسان قرن 21 از این بهتر بود.
شوربختانه رسانههای غربی و حاکمان این کشورها، به علت نگاه و برداشتهای سلطهگرایانه از فرهنگ، هیچ گاه به دنبال رسیدن به زبان مشترک نیستند. در نگاه این گروه، تبدیل فرهنگ به صنعتی اقتصادی و آنچه سبک زندگیِ مبتنی بر مصرفگرایی خوانده میشود هدف قرار داده شده است. در این نگاه، فرهنگ ابزار رسیدن به سلطهی اقتصادی و پر کردن جیب کارتلهای چندملیتی است. با عنایت به این راهبرد کلان در مورد جوامع بشری، حال باید دید که رسانههای وابسته به این نگرش سودمحور برای کشور ما چه راهبردی را اتخاذ کردهاند؟ به راستی فرهنگ تبلیغی این رسانهها به دنبال رسیدن به زبان مشترک بشری است یا به دنبال نهادینه کردن سلطهی فرهنگی و اقتصادی در جامعهی ایران؟
به باور نگارنده، حکایت برنامهسازان فعال در رسانههای بیگانهی فارسیزبان حکایت غمباری است. در ارزیابی کلی برنامههای این رسانهها باید اعتراف کرد که آنان با برداشتهای افراطی از فرهنگ غرب به دنبال تحکیم ارزشهای مشترک فرهنگی بشریت نیستند. در نگاه این رسانهها نوعی از فرهنگ تبلیغ میشود که حتی بسیاری از رسانههای غرب در انعکاس آن بیم دارند. از منظر این شبکهها، هر آنچه برای انسان شادی و آزادی بیقید و شرط را فراهم کند اصل است. در این رهیافت، با نگرشی افراطی به مفاهیم مکتب لیبرالیسمِ فایدهگرا، بیقیدی و اعتلای مادی در زندگی هدف قرار داده شده است. این نوع نگاه را میتوان در تمامی رسانههای ماهوارهای فارسیزبان مشاهده کرد.
در این نگرش بسیاری از موارد، که هیچ گونه همراهی با فرهنگ ایرانی (حتی دورهی پیش از اسلام) ندارند، به نام بخشی از هویت تاریخی جامعهی ایرانی جعل و به خورد مخاطب داده میشود. اعجابآور آنکه در پارهای از موارد، برای آن سند هم جعل میشود. نکتهی تأسفبار آنکه گردانندگان این گونه رسانهها چنان در سرسپردگی و وادادگی در برابر فرهنگ غرب پیش میروند که فتحعلی آخوندزاده و احمد کسروی هم در مقابل آنها کم میآورند!
برای مثال، وقتی بیبیسی فارسی با افتخار از کارخانهی آبجوسازی باراک اوباما و شراب مخصوص رئیسجمهور آمریکا به افکار عمومی، برای آنچه احترام به گردش آزاد اطلاعات میخواند، گزارشی مفصل تهیه میکند، به عمق وادادگی گردانندگان انگلیسیشده، اما به ظاهر ایرانی این شبکه پی خواهیم برد. این تجلی از دمکراسی و گردش آزاد اطلاعات در حالی است که در همین رسانهها در موارد بیشماری گردش آزاد اطلاعات نادیده گرفته میشود. در این رسانهها، به ویژه آنجا که پای منافع راهبردی غرب در میان باشد، سانسور و تحریف به امری عادی بدل شده است.
برخی خوانندگان نزدیک به این رسانهها بارها ترانههایی را در قالب ملیگرایی و فرهنگ و تاریخ ایران ارائه کردهاند که در ظاهر و باطن کمترین نزدیکی را به فرهنگ چند هزار سالهی این کشور ندارند. حال باید پرسید به راستی در کجای شاهنامه برهنگی زن ارزش تلقی شده است یا اینکه در کجای کتب تاریخی مربوط به دورهی پیش از اسلام بیعفتی و روابط آزاد پیش از ازدواج مورد تأکید قرار گرفته است؟
باید از گردانندگان این گونه شبکهها پرسید که به چه علت و بر اساس کدام ارزش خبری مسئلهی فرمول شراب رئیسجمهور آمریکا یا بحث تظاهرات چند همجنسگرا برای مخاطب ایرانی به این شکل پررنگ در این رسانهها مورد توجه قرار میگیرند؟ آیا در پشت پرده، بیقیدی و وارد کردن هرزگی به جامعهی ایران دنبال نمیشود؟ به راستی به چه علت نوعی وحدت رویه در ترویج بیقیدی فرهنگی در تمامی این شبکههای مدعی ایرانیگرایی، که در ظاهر خود را در پیش چشمان من و شما در تضاد با هم تعریف میکنند، دیده میشود؟
به باور نگارنده، رسانههایی چون «منوتو» و «بیبیسی فارسی» با ترویج این نگاه افراطی از لیبرالیسم، کاری کردهاند که این روزها به راحتی میتوان ادعا کرد آنها نه تنها ارزشهای سبک زندگی اسلامی، بلکه اصول اخلاقی مورد پذیرش لیبرالیسم غربی را به گونهای آشکار نقض میکنند. در نگاهی تاریخی، درمییابیم که این برداشتهای افراطآمیز و تحریفشده از فرهنگ غرب، پس از مشروطه، بسیاری از غربزدگان وطنی ایران را اسیر خود کرده است. به باور برخی جامعهشناسان، غربزدگان ما در عمل نه اسلامی عمل میکنند و نه غربی. در این نگاه، انسانمحوری افراطی و بیقیدی تنها چیزی است که این افراد و رسانههایشان برای جوانان و خانوادههای ایرانی به ارمغان میآورند.
در بُعد رسانهای حاکمیت این نگاه در رسانههایی چون «منوتو»، که سرگرمی را هدف برنامههای خود برای مخاطب ایرانی قرار دادهاند، به وضوح نمایان است. برای مثال، همان گونه که میدانیم، عفت و پاکدامنی در تمامی فرهنگها امری ستودنی است؛ اما در فرهنگ مورد نظر گردانندگان «منوتو» عفت و حوادث نامبارکی چون طلاق چندان مهم نیست، چرا که آنچه مهم است شادی من است. در این نگاه کودکان طلاق و مشکلات ناشی از آن با رابطهی مشروع و نامشروع دیگر قابل حل است!
اگر بخواهیم موشکافانه و جامعهشناسانه به قضیه نگاه کنیم، امروز ما با افرادی به عنوان میداندار ارزشهای غربی در این رسانهها مواجه هستیم که کمترین اعتقادی به معدود اصول اخلاقی متفکران مکتب لیبرالیسم اولیه ندارند. در این نگاه با زیر پا گذاردن هر اخلاقی به نام محدودیت و سنت، نوع خاصی از سبک زندگی دنبال میشود که میتوان آن را فرهنگ و سبک زندگی شیطانی نامگذاری کرد.
منبع: برهان