مرتضی غضنفرنژاد
علمآموزی و حرکت علمی یکی از بخشهای اصلی تمدن اسلامی و از نیازهای ضروری جامعهی اسلامی و انقلاب اسلامی به شمار میرود. بررسی تحولات و سیر جهان نشان میدهد که همواره جامعهای توانسته است در جهان نقشی مؤثر داشته باشد که نبض و حیات علم و تکنولوژی در اختیار آن بوده است. در قرون دوم تا هشتم هجری، تمدن اسلامی از تمدنهای پویای عصر بوده است و به دلیل توجه به علم در جامعهی آن روز، این برههی زمانی به عنوان یک مقطع تاریخی از تمدن اسلامی به شمار میآید و در عصر خود، یکی از مؤثرترین تمدنها بوده است. امروزه نیز کشورهایی میتوانند بر جهان حاکمیت کنند که نبض علم در اختیار آنها باشد. این تحولات نشان از جایگاه علم در تاریخ و تمدن یک ملت دارد که مردم هر عصر باید نسبت به آن اهتمام بالایی داشته باشند. از این رو، برای بیان اهمیت علم در سبک زندگی اسلامی، به این جایگاه در حیات اسلامی و ضرورت آن در نظام اسلامی و معیشت مردم پرداخته میشود تا بیان شود که علم باید یکی از محورهای اصلی زندگی و سبک زندگی اسلامی قرار گیرد تا مراحل کمال کشور گستردهتر شود.1. جایگاه علم در اندیشه و حیات اسلامی
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ إِلَّا لِرَجُلَیْنِ عَالِمٍ مُطَاعٍ أَوْ مُسْتَمِعٍ وَاعٍ»: در زندگى جز براى دو نفر خیرى نیست: عالمى که فرمانش برند و شنوندهی نگهدار (آنکه چون مطلبى از دین شنید حفظ کند و عمل نماید).[1]«عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَقُولُ أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ کَمَالَ الدِّینِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَیْکُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَکُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَیْنَکُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَیَفِی لَکُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوه»: از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت است که میفرمایند: ای مردم بدانید که کمال دین در طلب علم و عمل به آن است و به درستی که طلب علم از طلب مال واجبتر است. مال تقسیمشده و تضمینشده است و خداوند به طور عادلانهای میان شما تقسیم کرده است و علم در نزد اهلش نگهداری شده است و به شما امر شده است که آن را از اهلش بطلبید (منظور از اهل علم، اهل بیت، علیهم السلام، میباشند).[2]
با توجه به این احادیث و تأکیدات آنها، میتوان استنباط کرد که طلب علم و فهم دین باید یکی از بخشهای اصلی زندگی انسان باشد و اساساً زندگی انسان مسلمان بدون توجه به علم معنا و مفهوم ندارد؛ تا حدی که امیرالمؤمنین کمال دین را در طلب علم و عمل به آن میداند و حضرت صادق (علیه السلام) نیز امر میکنند که انسان یا باید عالم باشد یا در پی طلب علم. تمامی این تأکیدات و احادیث بسیاری که در باب فضل علم بیان شده است، دلالت بر این دارد که علم در دو قالب طلب علم و عمل به علم، یکی از ارکان اصلی زندگی اسلامی محسوب میشود.
انسان مسلمان باید توجه داشته باشد که این امر به جهت تفقه در علوم دین و مطابق حدیث شریف « الْکَمَالُ کُلُّ الْکَمَالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ»: تمامی کمال در تفقه در دین، صبر بر مصیبت و اندازهداری در زندگی میباشد،[3] همچنین موجب رشد و تعالی جامعهی اسلامی نیز خواهد شد. موجب کمال انسانی میشود و عامل اصلی در کمال فردی است و با توجه به جایگاه علم در تحولات تمدنها، میتواند عامل پیشرفت یک تمدن نیز باشد و
در جمع چند حدیث شریف بیانشده، باید توجه نمود که در سبک زندگی، با وجود آنکه تقدیر معیشت و توجه و اندازهداری در امور دنیایی زندگی یکی از راههای کمال انسانی است، اما باز این امر نیز نباید در زندگی اصالت پیدا کند و نقش محوری داشته باشد، بلکه عامل اساسی در زندگی باید طلب علم باشد و این علم نیز علمی است که موجب کمال انسان در تمامی عرصههای زندگی باشد و بتواند به جنبههای اجتماعی زندگی انسانی نیز تسری پیدا کند.
2. ضرورت توجه به علم در نظام اسلامی
علم، عاملی اساسی است که همواره باعث وابستگی یک ملت یا رشد و تعالی آن میشود و باعث عزت و استقلال یک کشور میگردد و ریشههای وابستگی آن را به سایر کشورها قطع میکند. این امر نه تنها موجب قطع وابستگی کشور میشود، بلکه عامل اصلی در رشد و بالندگی آن کشور نیز محسوب میشود. در این صورت، جمهوری اسلامی که به دنبال ایجاد نظام جدیدی در جهان است، باید به دنبال در دست گرفتن نبض علوم، خصوصاً علوم انسانی باشد تا مسیر مدیریت جهانی را به سمت علوم الهی و اسلامی هدایت کند. مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند:«در این زمینه که علم نیاز است، شماها مىدانید، اما خوب است مجدداً من این را بگویم که حقیقتاً کشورى که دستش از علم تهى است، نمیتواند توقع عزت، توقع استقلال و هویت و شخصیت، توقع امنیت و توقع رفاه داشته باشد. طبیعت زندگى بشر و جریان امور زندگى این است. علم، عزت میبخشد. جملهاى در نهجالبلاغه هست که خیلى جملهى پرمغزى است. میفرماید: العلم سلطان؛ علم اقتدار است. سلطان یعنى اقتدار، قدرت. العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه؛[4] علم اقتدار است. هر کس این قدرت را به چنگ آورد، میتواند تحکم کند، میتواند غلبه پیدا کند. هر کسى که این اقتدار را به دست نیاورد، صیل علیه؛ بر او غلبه پیدا خواهد شد؛ دیگران بر او قهر و غلبه پیدا میکنند؛ به او تحکم میکنند.»[5]
از طرف دیگر، یکی از مشکلات اساسی در تولیدات داخلی، عدم اتکای آنها به علم و تکنولوژی است. متأسفانه کاربرد ناصحیح علم و دانش در جهتی غیر از جهت معیشت مردم و آسیبهای اساسی اقتصاد کشور، سبب شده است تا نه تنها وابستگی اقتصاد ملی به غرب و علوم غربی کاهش پیدا نکند، بلکه این وابستگی روزبهروز بیشتر شود. لذا نیاز است تا با گسترش صنایع دانشبنیان و استفاده از علم و دانش در جهت مسائل اساسی اقتصادی و اجتماعی مردم، چرخهی علم و تکنولوژی را به سمت حمایت از تولید داخلی و بهبود معیشت مردم تغییر داد. از این رو، اگر علم در چرخهی تولید کشور نباشد، نه تنها تولید ملی تحول پیدا نمیکند و افزایش نمییابد، حتی موجب عقبماندگی و گسترش فقر در کشور نیز خواهد شد. به همین جهت، علم و در اختیار گرفتن مسیر علمی جهان، یکی از راههای پیشرفت و تحقق اهداف انقلاب به شمار میآید.
مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند: «پیشرفت مادى کشور در درجهى اول، متوقف بر دو عنصر است: یک عنصر، عنصر علم است؛ یک عنصر، عنصر تولید است. اگر علم نباشد، تولید هم صدمه مىبیند؛ کشور با علم پیش میرود. اگر علم باشد، اما بر اساس این علم و بر بنیاد دانش، تولید، تحول و تکامل و افزایش پیدا نکند، باز کشور درجا میزند. عیب کار ما در دوران حکومت طواغیت این بود که نه علم داشتیم و چون علم نبود، نه تولید متکى بر پایهى علم و پیشرونده و رشدیابنده داشتیم. لذا دنیا وقتى وارد میدان صنعت شد، پیش رفت؛ قارهى آسیا که دیرتر از اروپا وارد میدان صنعت شده بود، پیش رفت؛ ولى ما بر اثر حکومت این طواغیت و شرایط گوناگون، عقب ماندیم. اگر میخواهیم جبران کنیم ـکه میخواهیم و ملتمان حرکت هم کرده است و به میزان زیادى پیش هم رفته استـ باید به علم و تولید اهمیت بدهیم؛ باید در مراکز علم، در مراکز تحقیق، با شکلهاى نو و مدرن پیگیرى شود.»[6]
همچنین عدم آموزش و سرمایهگذاری در نیروی انسانی و توجه به تحقیق و توسعه، موجب میشود که تولیدات ملی زمینهی بهرهوری و رشد و توسعه نداشته باشد و نتواند در شرایط مختلف انعطاف نشان دهد و وابستگی صنایع به تولیدات و علم خارجی زیاد میشود. لذا اقتصاد دانشبنیاد کمک خواهد کرد تا وابستگی صنایع به علوم غربی کاهش یابد و در عین حال، رشد و بالندگی تولیدات ملی افزایش یابد و اقتصاد بتواند نبض علم و تکنولوژی را در اختیار بگیرد. از این رو، لازم است تا مردم به عنوان رکن اصلی پیشرفت علمی و اقتصادی کشور، نقش مؤثری در این زمینه داشته باشند.
3. جایگاه علم در سبک اقتصادی زندگی اسلامی
اهمیت علم و دانش نه تنها ضرورت پرداختن به علم در جامعه را میرساند و این مهم را یکی از وظایف مسئولان میداند، بلکه این تذکر را به مردم میدهد که متناسب با اقتضائات جمهوری اسلامی، طلب علم باید یکی از شئون زندگی فردی قرار گیرد تا جامعه بتواند رشد و کمال خود را طی کند. در جامعه اگر تمامی آحاد مردم طلب علم را یکی از ابعاد زندگی خود ندانند، کلیت جامعه نیز نمیتواند مسیر علمی را طی کند و فقط در افرادی خاص محدود خواهد شد.لذا معیشت و زندگی یک فرد مسلمان به مسائل فردی و مادی خود محدود نمیشود و شئونی چون طلب علم، تفقه در دین و در نظر گرفتن اقتضائات جامعه و بسیاری از مسائل دیگر را باید در زندگی خود لحاظ کند تا زندگی اسلامی داشته باشد و از اصول و الگوهای غربی تبعیت نکند. از این رو، فرد باید در راه کاهش فقر و عدالت توزیعی، کسب معارف اسلامی و طلب علم (معنای اعم علم مد نظر است) در حد خود گام بردارد و در طرف دیگر، در راه بارور کردن سطح علمی جامعه نیز مؤثر باشد.
باید توجه کرد که یکی از ریشههای مشکلات در سبک زندگی کنونی ما، عدم توجه به مسئلهی علم و جایگاه آن در زندگی است. اگر مردم ما در خصوص ارتباطات با یکدیگر، احترام به ارزشهای انسانی خود، مدیریت مصرف و... شئون مختلف سبک زندگی را رعایت نمیکنند و به سمت تجملگرایی، اسراف، کمکاری و ارتباطات ناصحیح میروند، به این علت است که از جایگاه زندگی خود و اهمیت موارد مختلف در زندگی خود آگاهی ندارند. لذا علمآموزی نه تنها این شئون زندگی را درست میکند، بلکه به رشد و پیشرفت کشور نیز کمک میکند.
در این صورت، اگر این علم علمی اسلامی و الهی باشد، یکی از رهبرهای اصلی فرد در زندگی شخصی و اجتماعیاش خواهد بود.
علم و آگاهی بر یک مطلب، موجب شکلگیری ایمان و اعتقاد ما به آن مسئله خواهد شد و از این رو، میتواند ایمان فرد را نیز تصحیح کند و در صورت تصحیح ایمان فرد، هدف زندگی و نحوهی زندگی او نیز متأثر خواهد شد. بنا بر بیان رهبری، ایمان اسلامی و راسخ او، ریشهی اصلی تصحیح سبک زندگی و تعاملات او نیز خواهد شد. ایشان در این باره میفرمایند: «دو سه نکته پیرامون ایجاد این وضعیت و الزاماتى که دنبال این فرهنگ رفتن براى ما ایجاد میکند، وجود دارد که باید به اینها توجه کنیم. نکتهى اول این است که رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است: هدف زندگى چیست؟
هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود. یک نقطهى اصلى وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفى را باید ترسیم کنیم ـهدف زندگى راـ به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزى که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد. بالاخره به یک چیزى باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئلهى ایمان مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ یک چنین ایمانى باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگى انتخاب خواهد شد.»[7]
در پایان باید اشاره کرد که علم یکی از اصول تمدن و سبک زندگی در هر اندیشه و تمدنی است. این امر نه تنها باعث تغییر رفتار فردی مردم خواهد شد و سبک زندگی آنها را متأثر میکند، بلکه موجب رشد و تعالی یا انحطاط یک تمدن نیز خواهد شد که تمدن اسلامی و جامعهی اسلامی از این قاعده مستثنا نیست و باید در متن زندگی مردم به آن توجه شود.
پی نوشت ها :
[1]کافی، ج 1، ص 31.
[2]همان، ص 30.
[3]همان، ص 32.
[4]شرح نهجالبلاغه، لابن أبی الحدید، ج 20، ص 320.
[5]دیدار مقام معظم رهبری با نخبگان، 12 شهریور 1386.
[6]بیانات در دیدار کارگران نمونهی سراسر کشور، 8 اردیبهشت 1389.
[7]بیانات در جمع جوانان استان خراسان شمالی، 1391.