نویسنده: فرهاد مهدوی
نگاه متفاوت اسلام و غرب به سبک زندگی
از زمانی که تفکر سرمایه داری به عنوان جلوه ای از مدرنیته غربی در عرصه اقتصاد بر مبنای ارزش هایی چون اومانیسم، فردگرایی، لیبرالیسم و آزادی فردی شکل گرفت و رشد و توسعه یافت، منفعت شخصی و اصل سود که از مشخصه های اصلی آن به شمار می رود، درتمام تئوری ها و فعالیت های اقتصادی محوریت یافت. در این تفکر، خدا محوری جای خود را به انسان محوری و فردگرایی داد؛ مصالح فرد، تأمین کننده مصالح جامعه قلمداد گردید و هدف اصلی در فعالیت های اقتصادی نیز به تأمین منافع مادی، یعنی سود بیش تر، خلاصه شد. بر مبنای همین ارزش ها بود که در سرمایه داری بخش عمده فعالیت های اقتصادی به ویژه مالکیت و سرمایه گذاری برای تولید در دست افراد و مؤسسه های خصوصی (غیر دولتی) قرار گرفت تا از راه رقابت اقتصادی برای کسب سود فعالیت کند.زندگی توحیدی
زندگی در اسلام با زندگی در غرب تفاوت های اساسی دارد؛ به دلیل تفاوت مکتب، هم ریشه و هم میوه و محصول متفاوت است. درغرب، زندگی یک ماهیت سیاسی، غیر خدایی و انسان محوری دارد، اما در اسلام زندگی بر مبنا و پایه توحید شکل می گیرد و باید «به سوی اویی» در باطن و ظاهر انسان آشکار باشد.شهید مطهری در کتاب جهان بینی توحیدی با مقایسه انواع جهان بینی ها، جهان بینی توحیدی و اسلامی را دارای ویژگی هایی معرفی می کند که تضاد ریشه ای با جهان بینی علمی و لیبرالی امروزی دارد و برای همین منظور می شود گفت که وی با معرفی شاخصه های زندگی در اسلام به نوعی از زندگی به نام «زندگی توحیدی» معتقد است که دارای ثبات قدم، مبانی الهی و هدف خدایی است.
به اعتقاد شهید مطهری، جهان بینی اسلامی، جهان بینی توحیدی است. توحید در اسلام به خالص ترین شکل و پاک ترین شیوه بیان شده است. از نظر اسلام خداوند به همه چیز آگاه و بر همه چیز توانا است. دراین جهان بینی، انسان دارای شرافت و کمال ذاتی و شایسته خلافت الهی است. دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته است. رابطه این دو نظیر رابطه مرحله کشت و مرحله برداشت محصول است.
در مقابل جهان بینی توحیدی، جهان بینی علّی (غربی) وجود دارد که بر این باور است که جهان چونان کتابی است که اول و آخر آن افتاده؛ نه اولش معلوم است و نه آخرش. چهره جهان از یک دیدگاه علمی روز به روز تغییر می کند، زیرا علم بر فرضیه و آزمون استوار است، نه بر اصول بدیهی اولی عقلی. فرضیه و آزمون ارزش موقت دارد. و به همین دلیل، جهان بینی علمی یک جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود. جهان بینی علمی به حکم و محدودیتی که ابراز علم ( فرضیه و آزمون) برای علم به وجود آورده است از پاسخ گویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان شناسی که خواه ناخواه برای ایدئولوژی، پاسخ گویی قطعی به آن ها لازم است، ناتوان است. این که جهان از کجا آمده و به کجا می رود؟ آیا هستی درمجموع خود صحیح است یا غلط؟ حق است یا پوچ؟ و...
زندگی قرآنی و انسان قرآنی
در معنای انسان، بین دو مکتب غرب و اسلام تفاوت هایی وجود دارد. انسان در قرآن، هم با احسن الخالقین و هم گاهی با عنوان حیوان و حتی گمراه تر از آن معرفی شده است.در آیات قرآنی، خلقت انسان به دست ذات پاک باری تعالی، پس از مسئله تعلیم قرآن آمده است: « الرحمن * علم القرآن* خلق الانسان* علمه البیان» همین ترتیب ذکری بیان کننده این مطلب عمیق است که تا کسی در مکتب «الرحمن»، قرآن را فرانگیرد، انسان نمی شود و تا انسان نشود، سخن او بیان نیست، بلکه مبهم است. به هر روی در مسیر خلقت انسان، تعلیم معارف قرآن به او به سبب انسانیت اصیل اوست و به دیگر سخن، شرافت وجودی روح انسان در گرو یاد دادن قرآن به او است، پس انسانی که بخواهد شاکله خویش را برای حضور در قیامت و زندگانی جاودانه و هماهنگ با وجود تکوینی خود بسازد، باید به این الگوی خلقت باری تعالی رو کند و بداند که آنچه او را در سیر صعود و تکامل شخصیت اکتسابی اش از مرز ماده و طبیعت و حصر در حیوانیت بیرون می برد و به اوج و فراز انسانیت می رساند، قرآن و معارف وحی است. او می داند که اگر فرد یا قومی قرآن را مهجور کند و از معارف وحی دوری گزیند، عاقبتی جز حیوانیت و حتی پست تر از حیوان شدن نخواهد داشت.
تنها هدف حیوان تأمین قلمرو حیوانیت اوست و با رعایت صلاح ملت و مملکت یا بهره مندی از مصلحت عقلی و فراحّسی، خیالی و وهمی کاری ندارد، درحالی که انسان قرآنی در پرتو معارف وحیانی، سخنان و کارهایش آگاهانه، روشن و هدفمند است.
آیت الله جوادی آملی در نظریه «انسان قرآنی»: انسانی که هدف روشن و مستقیم او با عمل به قرآن گره خورده است در الوهیت و وحدانیت الهی غوطه ور است و به غیر از او محبوب و مربوبی ندارد و زندگی، کار و تلاشش را برای خدا می گذارد و در این مسیر به سمت کمال و صعود گام برمی دارد.
زندگی اسلامی و عزت نفس
در سبک زندگی غربی، عزت نفس از طریق کالا و مصرف به فرد منتقل می شود، اما در نظام اعتقادی و تربیتی اسلامی «ارزشمند بودن انسان » مودر تأکید قرار گرفته و نفس انسانی بدون توسل به هیچ کالا و شیئی، ارزشمند و قابل احترام معرفی شده است. دراین فرهنگ، لباس، مقام و نژاد هیچ کدام بر عزت نفس انسان اثرگذار نیست.اینکه خداوند روح با شرافتی را در انسان دمید) حجر، 29) و او را خلیفه خود در زمین قرار داد(بقره، 30) و اسرار آفرینش را که به هیچ یک از ملائکه نگفته بود به او آموخت (بقره، 31) و ملائکه را به سجده کردن بر او واداشت (بقره، 34) و به او کرامت و فضیلتی بخشید که به دیگران نبخشیده بود(اسراء 70) و موجودات را به تسخیر او درآورد و همه چیز را برای او آفرید و... همه و همه از ارزشمندی و حرمت نفس انسانی در دیدگاه اسلام حکایت دارد تا به آن جا که از دیدگاه قرآن کریم، حرمت شکنی یک انسان بی گناه به منزله حرمت شکنی تمام انسان ها است. ( مائده، 23).
منبع :نشریه طرح ولایت شماره 6