مترجم: عبدالله امینی پور
چکیده:
شهید اول با نگارش آثاری مانا و پویا، نیز کوششی ستودنی، خدماتی شایان به دین و آیین نموده است، به رغم آنکه زود هنگام و در دهه ی ششم عمر خویش به شهادت رسید. وی بیست کتاب نوشت که لمعه ی دمشقیه و القواعد والفوائد از آن شمار است. اگر شهید اول جز این دو عنوان کتابی نداشت، باز مایه ی سرافرازی اش بود. این دو اثر شروح و تعلیقات بسیاری از سده ی هشتم هجری تاکنون داشته است.این مقاله به پژوهش و بررسی القواعد و الفوائد پرداخته که حاصل اندیشه و پژوهش فقهی و گزارش آرای فقهای دیگر مذاهب اسلامی است. چارچوب پژوهش و تربیت بحث حاضر نیازمند ارائه ی گفتاری در «قواعد فقهی» (2) است. از این رو، مقاله در دو فصل ارائه می شود:
فصل نخست در بیان معنای لغوی و اصطلاحی قواعد فقهی، پیدایی آن و معرفی بارزترین آثاری است که در این باره در مذاهب اسلامی نوشته شده؛
فصل دوم پژوهشی در کتاب القواعد والفوائد است که دو بحث را در بر دارد:
یکم. تأسیس قواعد امامیه در سده ی هشتم هجری؛
دوم. تلاش های شهید اول در این باره و گفتار و نظریات شخصیت ها درباره ی وی و کتاب القواعد.
مقدمه
قواعد فقهی بسیاری وجود دارد که هر یک قاعده ای ضابطه مند و جامع دارد و نیز در بر دارنده ی مسائل فقهی بسیار است. (3) فقیهان با بررسی و پژوهش در مسائل فقهی و فروع آن، قواعد فقهی را استخراج می کنند و هر مجموعه را به قاعده ای کلی ارجاع می دهند که حکم آن را بر تمام یا اکثر مسائل جزئی متشابه جاری و ساری است. «قرافی» در این باره می نویسد:قواعد فقهی بسیار و گسترده است، چنان که بر اسرار و حکمت های شرع مشتمل است و بسیار مفید می نماید و هر اندازه فقیه بر آنها احاطه داشته باشد، قدر و منزلت دارد. (4)
چارچوب و ساختار قانونی این قواعد که رسا و با عباراتی گویا و استوار است و اهمیت بسیاری در تربیت و پرورش اندیشه ی فقه پژوه دارد.
معنای لغوی و اصطلاحی قواعد فقهی، پیدایی آن و معرفی آثار برجسته ی مذاهب اسلامی
الف) مفهوم لغوی و اصطلاحی
قواعد جمع قاعده به معنای اصل و اساس است. (5) در صحاح جوهری آمده: «قواعد بیت و بَنا اساس و پایه ی آن است». معنای قاعده از «قعود» یعنی ثبات و استقرار گرفته شده است. (6) در آیه آمده:«واذیرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل» (7)
«فأتی الله بنیانهم من القواعد»(8)
معنای لغوی«فقه» فهم دقیق و عمیق است:
فما هؤلاءالقوم لایکادون یفقهون حدیثاّ؛ (9)
چه بر سر این قوم آمده که هیچ سخنی را نمی فهمند؟
فقه در اصطلاح به معنای مجموع احکام شرعی فرعی کلی یا وظایفی است که شارع یا عقل(در صورت نبود شرع) وضع می کند. (10)
از آن رو که فقه از امور معنوی است، قاعده را از معنای مادی(که درکتب لغت آمده) به معنای معنوی آن گرفته ایم. قاعده مفهومی عام و کلی است که برجزئیات یا مفردات خود قابل انطباق است و هر علمی«قواعدی» دارد. (11)
قواعد فقهی نیز چندین تعریف دارد. شاید تعریف جامع و مانع آن عبارت باشد از:
1. «الحکم الکلی الذی ینطبق علی جمیع جزئیاته لتعرف احکامها منه؛(12)
حکم کلی که بر تمامی جزئیاتش منطبق است تا احکام شناخته شود».
مثلاً قاعده ی«عقد باطل هیچ گونه اثر ندارد»، حکمی کلی است که بر عقود باطل معین تطبیق می شود و می گوییم: این عقد، اثری ندارد؛ چون باطل است یا آن اجاره اثری ندارد؛ چون باطل است.
2. قضیه کلیة یتعرف منها احکام جزئیات موضوعها؛(13) قضیه ای کلی که احکام موضوعات جزئی مربوطه از آن فهمیده می شود».
3. «اصول فقهیة کلیة فی نصوص موجزة دستوریة تتضمن احکاما تشریعیة عامه فی الحوادث التی تدخل تحت موضوعها؛(14) اصول کلی فقهی که در متون موجز(کوتاه و رسا) قانونی آمده، احکام عام و کلی تشریعی درباره ی رخدادهایی را در بر دارد که موضوع هریک از احکام کلی است» .
4. «قضیة کلیة تنطبق علی جمع جزئیاتها او اکثرها تعرف منها احکامها؛ (15) قضیه ای کلی که قابل انطباق بر تمامی یا اکثر جزئیاتش است و احکام آنها بدین وسیله معلوم می گردد».
گویا دکتر سرحان این تعریف را متأثر از تعریف نخست از ابن نجیم حنفی مصری مطرح کرده است.
5. «تشمل علی حکم شرعی عام، یستفاد من تطبیقها الحصول علی أحکام شرعیة جزئیة هی مصادیق لذلک الحکم العام؛ (16) دربردارنده ی حکم کلی شرعی است که با اجرای آن، بر احکام جزئی شرعی که مصادیق آن حکم کلی است، دست می یابیم».
6. «الحکم الفقهی المندرج تحته فروع مختلفة من باب واحد؛ (17) حکم فقهی که فروع مختلفی از یک باب را در بر دارد».
7. «کبری قیاس یجری فی اکثر من جمال لاستنباط حکم شرعی فرعی جزئی او وظیفة لذلک؛ (18) کبرای قیاس که در بیشتر مواقع برای استنباط حکم فرعی و جزئی شرعی جاری می شود یا تعیین وظیفه و فعل مکلف» .
8. «احکام کلیة تندرج تحت کل منها مجموعة من المسائل الشرعیة المتشابهة من أبواب شتی؛(19) احکام که مجموعه مسائل شرعی مشابه در چندین باب تحت آنها مندرجند».
9. «الاصل الکلی الذی ثبت من ادلته الشرعیه و ینطبق بنفسه علی مصادیقه، انطباق الکلی الطبیعی علی مصادیقه؛(20) اصلی کلی که با ادله ی شرعی ثابت شده و به گونه ی انطباق کلی و طبیعی، بر مصادیق خود قابل اجراست».
10. «مجموعة من الأحکام المتشابهة التی تزجع إلی قیاس واحد یجمعها اوضابط فقهی یربطها؛ (21) مجموعه احکام مشابه که خاستگاه قیاس یا ضابطه ای فقهی دارد».
نتیجه
قاعده ی فقهی در بردارنده ی احکام مشابه در مورد مسائل جزئی مشابه است، مانند قاعده ی«الضرریزال». حکم در این قاعده«وجوب ازاله ی ضرر»است، یعنی هر مسئله ی جزئی که ضرری توجیه ناپذیر دارد، حکم«وجوب ازاله» برآن منطبق است.به کارگیری قواعد فقهی، کار فقیه را آسان می کند و به کار گیری آنها سودمندتر از به کارگیری فروع جزئی است. قواعد فقهی راهکارهایی مفید دارد که فقیهان ارائه داده اند و بسیار موفقیت آمیز بوده است.
پیدایی و مسیر تاریخی قواعد فقهی
اگر قواعد فقهی در مجموعه مؤلفات مستقل نیامده، دلیل بر عدم وجود آنها نیست؛ زیرا تدوین آثار منشأ و به وجود آورنده ی قواعد فقهی نیست، بلکه کاشف و بیانگر وجود آنهاست.منابع شریعت اسلامی، مأخذ و مستندات آغازین و اساس پیدایی قواعد فقهی شمرده می شود. معجزه ی پیامبر(ص) یعنی قرآن کریم، قواعد بسیاری را در بردارد که از آغاز شریعت، حدود و ثغوری وضع کرده و اهداف اسلام را در زمینه ی احکام و قوانین وضع شده بر شمرده است.
فقها در این باره گام هایی برداشته اند که نسبتا موفقیت آمیز بوده است، گرچه کوشش ها و اقداماتی فردی بوده، نمی توان همه ی آنها را«قواعد فقهی » به معنای صحیح کلمه دانست؛ زیرا«سد باب اجتهاد» بنابر عقیده ی برخی مذاهب اسلامی(جز امامیه) مانع روند درست و پیشرفت بوده است. (22)
روشن است که بنیان قاعده ای گذاشته نشده، مگر آنکه از نصوص قرآنی برداشت شده یا از حدیث شریف یا از ائمه مذاهب بر گرفته شده است، یا از عبارات پیروان اینان که به تدریج صورت قاعده ی فقهی به خود گرفته است. (23)
در ادامه، بارزترین گام های فقیهان(با نگارش آثار خود) گزارش می شود. این آثار گرچه نگاشته هایی ستودنی است، گام هایی نخستین به شمار می رود و به رغم سادگی شان موفقیت آمیز است، چنان که گاه متداخل با علم اصول است.
نخستین قواعد فقهی در منابع اولیه
در گزارشی گذرا قواعد فقهی برگرفته از قرآن کریم و سنت شریف را بر می شمریم:1. «لایکلف الله نفسا الا وسعها». (24).
2. «یریدالله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر». (25).
3. «ولاتلقوا بأیدیکم إلی التهلکه». (26)
4. «لاإکراه فی الدین، قدتبین الرشد من الغی». (27)
5. «مایرید الله لیجعل علیکم من حرج». (28).
6. «ولا تزر وازره وزراخری». (29).
نیز آیاتی دیگر با همین مضمون وجود دارد. (30).
7. «فمن اضطرّ غیر باغ ولا عاد فلا إثم علیه». (31)
که در آیات و نصوص دیگر نیز هست. (32).
اصول و قواعد دیگری در تشریع فقهی وجود دارد، گرچه برخی را«قواعد» دانسته اند، بعضی عالمان آنها را جزء قواعد برنشمرده اند. (33)
قواعد برگرفته از سنت
با بهره گیری از سنت و احادیث پیغمبر(ص) نیز اهل بیت(ع) می توان قواعد فقهی ذیل را برشمرد:1. «انما الأعمال بالنیات»که قاعده ای اصیل و برگرفته از حدیث است و مصادیق زیر را دارد:
یکم. «الامور بمقاصدها؛(34) اعتبار و ارزش امور به اهداف آن است».
دوم. «لاثواب إلا بالنیة؛ ثواب و پاداش منوط به نیت است».
سوم. «العبرة فی العقود فی العقود فی المقاصد والمعانی لا للإلفاظ والمبانی؛(35)اعتبار و ارزش عقود، به مقاصد و معانی آن است، نه الفاظ و مبانی».
2. «لاضررولاضرار»(36) که در بردارنده ی مصادیق زیر است:
یکم. «الضرر یزال»؛
دوم. «الضرر لایزال بمثله»؛
سوم. «الضرورات تبیح المحظورات». (37)
3. «الخراج بالضمان»(38) که در این باره می توان گفت غله و محصول و بدل و اجاره، عوض ملک و مئونه است؛ چون اگر هر یک تلف شود، از ملکیت خارج شده است. (39).
4. «الغرم بالغنم». (40)
پس از کتاب و سنت، تأسیس قواعد فقهی به رغم اختلاف نظرها و موارد استفاده ادامه یافت.
قواعد فقهی نگاران مشهور
بسیاری از فقهای متقدم و معاصر در قواعد پژوهش و تتبع کرده اند؛ زیرا از اهمیت علمی و تطبیقی برخوردار است. اینان به بررسی قواعد کلی پرداخته اند و کتبی مستقل نگاشته اند. برحسب تربیت زمانی می توان فقهای زیر را از میان هریک از مذاهب اسلامی برشمرد:الف) مذهب امامیه
1. یحیی ابن احمد بن حسن بن سعید حلی هذلی(م701ق) که نزهة الناظر فی الجمع بین الاشباه و النظایر را نوشته است؛2. حسن بن یوسف مطهر، علامه حلی(م726ق) با اثر قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام که فقهای بسیاری بر آن شرح و تعلیقه زده اند:
فخرالمحققین(م771ق) ابوالحسن علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی(م940ق)، محمد بن حسن اصفهانی(م1137ق)، محمد جواد حسین عاملی(م1226ق)، جعفر بن حضر آل شلال(م1228ق) نیز شهید اول که اساس قواعد فقهی را بنیان نهاد؛
3. فخر المحققین ابوطالب محمدبن حسین بن یوسف بن مطهرحلی(م771ق) با کتاب الفوائد فی شرح القواعد که شرح کتاب پدر(القواعد) است؛
4. ابوعبدالله محمد بن مکی عاملی، شهید اول(م786ق) با اثر القواعد و الفوائد چاپ شده در دو جلد، با تحقیق دکتر عبدالهادی حکیم که از جمله آثار ارزشمند در این موضوع است.
شهید اول پایه گذار بحث و پژوهش دراین باره است.
5. مقداد بن عبدالله سیوری حلی اسدی، فاضل سیوری(م826ق) با نضد القواعد الفقهیه؛
6. محمد بن علی بن ابراهیم احسایی(م901ق) با الاقطاب الفقهیة علی مذهب الامامیة؛
7. ابراهیم بن جعفربن عبدالصمد کرکی عاملی(41) (م940ق) با القواعد؛
8. زین الدین بن علی جبعی عاملی(شهید ثانی ) (م969ق) با تمهید القواعد؛
9. عبدالله بن حسین تستری اصفهانی(م1021ق) با جامع الفرائد فی شرح القوائد؛
10. احمد بن محمد بن ابی ذرنراقی(م1224ق) با عوائد الایام فی مهمان ادلة الاحکام؛
11. جعفر بن حضربن یحیی آل مالکی(کاشف الغطا) (م1228ق) قواعد الستة عشر؛
12. عبدالله محمد رضا شبر(م1242ق) الاصول الاصلیة والقواعد الشرعیة؛
13.عبدالفتاح عبدعلی حسینی مراغی(م1250ق) با عناوین الاصول که با عنوان«مختصر العناوین» یافت می شود؛
14. محمد جعفر استرآبادی(م 1263ق) با المقالید الجعفریة فی القواعد الاثنی عشریة؛
15. محمد حسین کاشف الغطا(م 1373 ق) با تحریر المجلد یا مجلة الاحکام العدلیة؛
16. محمد مهدی بن حسین خالص کاظمی(م 1343ق) با القواعد الفقهیه در دو جلد چاپ دانشگاه بصره، نیز افست ایران(خراسان) در 1342ق؛
17. میرزا حسن موسوی بجنوردی(م 1395ق) با القواعد الفقهیه، درهفت جلد که اثری ارزشمند است؛
18. محمد تقی الفقیه عاملی(م1999ق) با قواعد الفقهیه؛
19. سید محمد تقی حکیم(م 1422هـ.) با القواعد العامة فی الفقه المقارن، چ2001م؛
20. مجموعه ی مؤلفان با اثر القواعد الفقهیه، چاپ قم،1421قمری، چاپ اول؛
21. باقر ایروانی، دروس تمهیدیة فی القواعد الفقهیه در دو جلد انتشارات دارالفقه للطباعة، چاپ خانه ی برهان،1426ق؛
22. حیدریعقوبی، دلیل القواعد الفقه، دردو جلد، چاپ نجف اشرف؛
23. محمد کاظم مصطفوی، مئُة قاعدة فقهیة، چاپ ایران؛
24. محمد تقی آملی، القواعد الفقهیه، چاپ اول درانتشارات الهادی، قم؛
25. ناصر مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، انتشارات امیرالمؤمنین(ع): قم، چاپ سوم،1411ق.
دیگر فقیهان و پژوهشگران شیعی نیز در ضمن کتب و رساله هایی به بحث هایی در این باره پرداخته اند. گرچه اغلب این آثار تنها به فقه نمی پردازند(و گاه قواعد اصولی و نحوی و... را در بردارند)، ویژگی غالب آنها فقهی است.
آثار فقهای شافعی
1. ابومحمد عبدالله بن یوسف جوینی(م 438ق)، کتاب الفروق؛(42)2. ابوعاصم محمد بن احمد عبادی(م 458ق) با ادب القضا. وی معاصر قاضی حسین و هم داستان با او بود؛
3. قاضی حسین شافعی(م462ق) که فقه شافعی را بر چهار قاعده بنا نهاد و نخستین کسی بود که قواعد نگاری کرد؛
4. ابن دوست محمد بن مکی غامی(م507ق) با کتاب القواعد فی فروع که کتابی مختصر است؛
5. ابوسعد محمد بن احمد بن یوسف هروی(م518ق) با کتاب الإشراق فی أدب القضاء وغوامض الحکومات؛
6. معین الدین ابوحامدبن محمد جاجرمی(م 613ق) با القواعد فی فروع الشافعیه؛
7. عزالدین بن عبدالعزیزبن عبدالسلام سلمی(م660ق) با قواعد الاحکام فی مصالح الانام، چاپ دارالشرق، قاهره، 1968م.
وی قواعد الاحکام را«قواعد الکبری» نامیده است؛ کتابی با عنوان«القواعد الصغری»دارد که به رغم اهمیت آن، درباره ی«قواعد» بدان معنای دقیق نیست. (43) قاضی عزالدین محمد بن احمد بن جماعة کنانی(م 819ق) شروحی برقواعد الکبری و قواعد الصغری دارد.
8. ابوالفضل محمد بن علی خلاطی(م675ق) با اثر قواعد الشرع و ضوابط الأصل و الفروع؛
9. ابن الوکیل صدرالدین بن محمد بن عمربن مرحل(م 716ق) با کتاب الاشباه و النظائر که نسخه آن در دانشگاه امارات عربی است.
10. ابن العلا صلاح الدین خلیل علایی(م 761ق) باالمجموع المذهب فی قواعد المذهب الشافعی که به حق از بهترین آثار قواعد فقهی به شمار می رود و هنوز مخطوط است، گرچه مورد عنایت قواعد نگاران است(44) و توسط اینان مختصر شده است:
یکم. محمد الصر خدی(م 792ق) که این اثر والتمهید اسنوی رایک جا آورده؛
دوم. ابن خطیب الدهشه(م 834ق) که مختصر قواعد علایی ازوی است.
11. تاج الدین عبدالوهاب بن علی سبکی(م771ق) با کتاب القواعد المتشتمله علی الأشباه و النظائر که ازکتب با اهمیت بوده و ابن نجیم حنفی وسیوطی شافعی ازآن نقل کرده اند؛
12. جمال الدین بن عبدالرحیم اسنوی(م772ق) وکتاب الاشباه والنظائر که خطی است؛
13. بدرالدین بن بهاء زرکشی، صاحب البرهان(م794ق) با کتاب المنثور فی ترتیب القواعد الفقهیه در چهار جلد که با عنوان«القواعد فی الفروع» درکویت چاپ شده است. قواعد نگاری توسط زرکشی پیشرفت کرد و مورد اهتمام فقها گردید. وی قواعد را به ترتیب الفبا آورده و اثر او توسط اینان شرح شده:
یکم. سراج الدین عبادلی(م 947ق) در دو جلد؛
دوم. عبدالوهاب شعرانی(م 799ق) که آن را مختصر کرده است.
14. شرف الدین بن علی بن عثمان غزی(م 799ق) و کتاب القواعد؛
15. سراج الدین عمر بن علی، معروف به ابن ملقن شافعی(م 804ق واثر نواظر الناظر)؛
16. جلال الدین عبدالرحمن سیوطی(م911ق) و کتاب الأشباه و النظائر که ترتیبی خاص در تقسیم قواعد دارد و مشتمل برهفت کتاب و فراوان متأثر از کتاب تاج الدین سبکی است. (45)
قواعد نگاران حنفی
1. عبیدالله بن حسین ابوالحسن کرخی(340ق) با رساله ای در قواعد با عنوان الاصول التی علیها مدار فروع الحنفیه؛2. عبیدالله بن عمر ابوزید دبوسی(430ق) با تأسیس النظر که 86قاعده دارد؛
3. ابومظفر اسعدبن محمود کرابیسی نیسابوری(570ق) با کتاب الفروق؛
4. شرف الدین علی بن عثمان غری دمشقی(799ق) با القواعد فی الفروع؛
5. زین العابدین ابراهیم بن محمد، ابن نجیم مصری(970یا 1005ق)
الفوائد الزینبیه فی قواعد الحنفیه، نیز الاشباه و النظائر. این اثر در قواعد با اهمیت بوده و تجارب پیشینیان را نیز آورده است. وی کتاب را در هفت فن آورده(مانند سیوطی و شافعی) نیز در نقل قول ها بر کتاب تاج الدین سبکی شافعی بسیار تکیه کرده است؛(46)
6. محمد بن مصطفی ابوسعید خادمی(1176یا 1155ق) که کتاب اصولی مجامع الحقائق را با شرح آورده و آن را منافع الدقائق نامیده است. این اثر 144قاعده فقهی به ترتیب الفبا دارد؛
7. در ادامه مجله الاحکام العدلیه(1283- 1296ق) با نام مجله جمعیتی هیئت تحریریه که اغلب حنفی بودند، ضمن تدوین اثر، در گزارش 1286ق(1896م) می گویند که قواعد فقهی مربوط به مسائل مهم را آورده اند، آنها را طبق چارچوب فقه حنفی مطابق با قانون مدنی در 99 قاعده گنجانده اند و بین قواعد اساسی و فرعی فرقی ننهاده است. این قواعد به گونه قانون، با عباراتی کوتاه و استوار آمده، برگرفته از آرا و آثار ابن نجیم و دیگر فقهای پیرو وی است و اغلب فقهای مذاهب اسلامی بر آن شرح نوشته اند، از جمله تحریر الوسیله شرح علامه کبیر شیح محمد حسین کاشف الغطا که فقه و نظر اهل بیت(ع) را آورده است.
قواعد فقهی نگاری توسط حنفی ها و پیروان اینان، به مرحله رشد و تکامل رسید.
8. محمود بن محمد حمزه حسین حنفی(1305ق) والفرائد البهیه فی القواعد والفوائد الفقهیه.
قاعده نگاری های فقهای مالکی
1. عیاض بن موسی بن عیاض مراکشی(545ق) و کتاب مختصر القواعد که ابن اقطیع احمد بن یوسف(1001ق) آن را شرح داد؛2. شهاب الدین احمد بن ادریس بن عبدالرحمن قرافی صنهاجی(684 ق) با اثر الفروق که در چهار جلد چاپ شده و 548قاعده دارد. این کتاب ارزشمند جامع و منظم است، اما گاه مؤلف مسائلی را آورده که قواعد فقهی نیست، بلکه بندهای فقهی مربوط به قانون اساسی به شمار می آید. (47) این اثر با عنوان تهذیب الفروق و القواعد السنیه فی الاسرار الفقهیه توسط محمد بن علی بن شیخ حسین متقی مالکی شرح شده است؛
3. ابوالقاسم قاسم بن عبدالله انصاری ابن شاطبی(723ق) با ادرار الشروق علی أنواءالفروق؛
4. ابن جزی محمد بن احمد کلبی غرناطی(741ق) با القوانین الفقهیه که بیشتر کتابی فقهی و مقارن با مذهب ابوحنیفه و شافعی و حنبلی است تا قواعد فقهی؛
5. ابراهیم بن موسی بن محمد غرناطی شاطبی(790ق) با کتاب تعریف بأسرار التکلیف درعلم اصول و با نام«الموافقات» که اکنون در چهار جلد با عنوان«الموافقات فی اصول الشریعه» موجود است. این کتاب اثری ارزشمند دراصول فقه واصول تشریع است. بخش آخر آن قواعد فقهی دارد.
دکتر محیی هلال سرحان در کتاب القواعد الفقهیه و دورها فی إثراء التشریعات الحدیث(ص8) نام ابن تیمیه(728ق)راضمن فقهایی آورده که درباره فقه مالکی نوشته اند، ولی وی حنبلی است، چنان که از کتاب القواعد الفقهیه نام می برد. با وجود این اثر یاد شده دربردارنده هیچ قاعده ای نیست، بلکه به موضوعات فقهی مانند نماز، روزه، زکات و حج پرداخته است. (48)
این اثر با نام«القواعد النورانیه الفقهیه» چاپ شده و نام آن(القواعد الفقهیه) باعث اشتباه شده که درباره قواعد فقهی است.
قواعد نگاری حنبلی ها
1. نجم الدین ابوربیع سلیمان طوفی(710ق) با کتاب القواعد الکبری والقواعد الصغری. گویا عنوان نخست«القواعد الکبری فی فروع الحنابله» بوده است؛2. سلیمان بن عبدالقوی بن عبدالکریم طوفی صرصر(716ق) با الریاض النواضر و فی الأشباه والنظائر؛
3. الحافظ ابوفرج عبدالرحمن بن رجب حنبلی(795ق) با کتاب القواعد که 160قاعده دارد. این کتاب چندین بار چاپ شده و شهید دکتر عبدالهادی حکیم آن را در«القواعد فی الفقه اسلامی»آورده وعنوانش را مؤلف«تقریر القواعد وتحریر الفوائد»(49) نامیده؛
4. علی بن عباس بعلی حنبلی(803ق) وکتاب القواعد والفوائد الاصولیه وما یتعلق بها من أحکام فرعیه، چاپ السنه المحمدیه، قاهره، 1956م؛
5. جمال الدین یوسف بن حسن بن عبدالهادی صالحی(909ق) با کتاب القواعد الکلیه والضوابط الفقهیه.
پژوهش های آکادمی و نو
آثار وپژوهش های نو درباره قواعد فقهی صورت پذیرفت است، از جمله:1. القاعده الکلیه وأعمال الکلام أولی من إهماله و أثرها فی الاصول، نوشته محمود مصطفی عبود هرموش، چاپ مؤسسه الجامعیه، بیروت، چاپ اول، 1987م؛
2. القواعد الفقهیه، نوشته محیی هلال سرحان، چاپ بغداد، چاپ اول؛
3. القواعد الفقهیه، نوشته علی احمد الندوی، دارالقلم، دمشق، چاپ سوم، 1414ق، 1994م؛
4. القواعد الفقهیه، نوشته یعقوب بن عبدالوهاب، مکتبه الرشد، ریاض، چاپ دوم، 1420 ق(1999م)؛
5. القواعد الفقهیه الکبری وما تفرع منها، صالح بن غانم سدلان، دارالبلنسیه، ریاض، چاپ دوم،1420ق(1999م)؛
6. المدخل الی القواعد الفقهیه، نوشته ابراهیم محمد الحریری، دارعمان، چاپ اول، 1419ق(1999م)؛
7. المنهاج فی علم القواعد الفقهیه، نوشته ریاض منصور خلیفی، مرکز البحث والدعوه، حیدرآباد، چاپ اول، 1423ق(1997م)؛
8. موسوعه القواعد الفقهیه، نوشته محمد صدیق البورنو، مکتبه التوبه، چاپ اول، 1418ق(1999م)؛
9. نظریه التعقید الفقهی وأثرها فی اختلاف الفقهاء، نوشته محمد رودکی، منشورات کلیه الاداب، رباط، دانشگاه محمد الخامس، 1414ق(1994م)؛
10. الوجیزفی إیضاح القواعد الفقهیه الکلیه، نوشته محمد صدقی بورنو، دارمعارف ریاض، چاپ دوم،1410ق(1989م)؛
11. القواعد الفقهیه(حجیتها وضوابط الاستدلال بها)، نوشته ریاض منصور خلیفی، منتشر شده درمجله الشریعه و الدراساه الاسلامیه، مجلس النشر العلمی دانشگاه کویت، سال هجدهم، ش 55، شوال 1224(دسامبر 2003(موجود درکتابخانه الحیدریه) شماره 612،2006/3/28)؛
رساله های دانشگاهی مربوط به قواعد فقهی
1.قاعده ید، فاضل محمد جواد سهلانی؛2.قاعده ضمان، سیدعلی عبدالحکیم صافی.
پایه گذاری قواعد فقهی در سده هشتم هجری
قواعد فقهی افق دید ونظر وی را گسترده می نماید. به کارگیری قواعد فقهی، کارسازتر از عمل به فروع جزئی است. اطلاع و آگاهی برقواعد، فقه پژوهان را قادر می سازد درسطح عالی به دانش فقه همت گمارند، ملکه اجتهاد فقهی را کسب کنند واز لحاظ علمی توانمند گردند؛ زیرا قواعد به مثابه ضابطه، قانون و مقصد کلی مسائل فقهی است.همه قواعد فقهی مانند نصوص و متون قانونی یکباره وضع و تأسیس نشده اند. متون قانونی را گروهی معین درمقطع زمانی خاص وضع می کنند. فقیهان مفاهیم و ساختار قواعد فقهی را به تدریح و درطی زمان های گوناگون، ازدلالت نصوص شرعی، مبادی اصول فقه، علل احکام و قوانین عقلی استنباط وبرداشت کرده اند. القواعد و الفوائد شهید اول از نخستین کتاب هاست که قواعد نگاری را پایه ریزی کرده و جایگاه والا وارزشمند دارد. پی بردن بدین امر با مقایسه این اثر با آثار مشابه فقهی به دست می آید.
این کتاب درطول سده ها دارای موقعیتی ممتاز وبرجسته بوده وپژوهشگران وعالمان والا مقام برمحتوای سترگ آن با تحقیق واضافات و حاشیه نگاری افزوده اند. این اثر همگام با نیازهای هر عصر جامه ای نو به خود پوشیده و نیازهای هر زمان راهمخوان با شرایط زمان و مکان برآورده کرده است.
از جمله مطالعات برجسته درباره این اثر، به همت شهید دکتر عبدالهادی حکیم سامان یافته است.
اساس قواعد فقهی در سده هشتم هجری از دیدگاه امامیه
بسیاری از فقهای قدیم و جدید با توجه به اهمیت قواعد فقهی دردو زمینه علمی(تنظیر) وتطبیقی، به پژوهش دراین باره پرداخته اند. گروهی از عالمان متأخر در بررسی قواعد کتب مستقلی را نگاشته اند که در زمینه تشریع اسلامی- امامی ارزشمند و گران بهاست. دراین باره سه مطلب در پی می آید:الف) قواعد فقهی امامیه در سده هشتم هجری
نخستین فرصت برای آنکه امامیه قواعد فقهی را پایه بریزد، درقرن هشتم پیش آمد. بزرگانی در این قرن ظهور کردند که توانستند به چنین کاری سترگ دست یازند. شهید اول محمد بن مکی عاملی(م786ق) دراین زمان شیوه ای جدید در قواعد فقهی پایه نهاد که بسیار برجسته وممتاز است. انتخاب وی از میان فقهای امامیه که دست به نگارش زده اند، گزافه نیست، بلکه نتیجه آگاهی از کسانی است که در این موضوع حیاتی و تأثیرگذار درپویای تشریع وقانون گذاری اسلامی، اثر نگاشته اند. وی فقط درباره قواعد(که به نظرش 330قاعده است) ننوشته، بلکه برکات وبهره های دیگر نیز داشته، چنان که صد فایده فقهی نگاشته(القواعد والفوائد) وتنبیهات و فروعی را بررسی و گزارش کرده است. چنین شیوه ای میان پیشینیان و قدما بی سابقه ویگانه است. پیش از وی دراین باره سه نفر مطلب نوشته بودند:1. یحیی ابن احمد بن حسن بن سعید حلی هذلی(م 701ق)، الاشباه و النظائر؛
2. حسن بن یوسف بن مطهر، علامه حلی(م 726ق)، قواعد الأحکام فی معرفته الحلال والحرام؛
3. فخرالمحققین ابوطالب محمد بن حسن بن یوسف بن مطهرحلی(م 771ق)، الفوائد فی شرح القواعد.
محقق حلی استاد شهید اول بوده است. وی در«حله» از پیشینیان خود بهره گرفت، اما با کتاب خویش و اسلوبی که به کار برد، برهمگان برتری یافت. وی قواعد علامه و فوائد فرزندش را به کارگرفت و با مقارنه ومقایسه با مذاهب اسلامی، اثر سترگ و مانای خویش را به نگارش درآورد. (50)
شهید ازجبل عامل در بلاد شام تا حله عراق را در راه کسب دانش و علم پیمود و دانسته هایی را به کار گرفت که در سرزمین های اسلامی بود، افزون بر این به سراغ اعتقادات و یافته های فقهی مذاهب اسلامی دیگر رفت و مقایسه ای فراگیر انجام داد. این ویژگی با اهمیت وشیوه ای مانا و تأثیر گذار بود.
عادت و شیوه وی گفت وگو و مناقشه با فقهای تمامی مذاهب و بازدید از حوزه های گوناگون اسلامی مانند مکه، مدینه، بیت المقدس، مصر، دمشق و بغداد بود. به دیدار عالمان این شهرها می رفت، با اساتید بحث می کرد و از دانش ها، معارف و فرهنگ ها آگاهی می یافت، چنان که در فکر، اندیشه و شیوه وی در تمامی مباحث علوم شریعت به ویژه فقه واصول تأثیر شگرفی نهاد، بی آنکه جانبدارانه به مذهبی معین بنگرد. چنین روشی حسودان را واداشت حاکمان را برضد وی بشورانند و با سعایت و بدگویی و موجبات شهادت وی رافراهم آورند!
کتاب وی در قواعد نگاری فقهی، پدیده واثری یگانه در قواعد و فواید فقهی نگاری به شیوه مقارنه ای و مقایسه ای است، چنان که این اثر فقط فواید و قواعد فقهی را دربر ندارد، بلکه بهره های اصولی، لغوی، نحوی و... را نیز داراست .
از طریق این اثر و تلاش ها و آثار علمی بسیار دیگر می توان به اوج اندیشه تقریب بین مذاهب اسلامی درقرن هشتم هجری دست یافت که ثمره دانش اندوزی شهید اول نزد فقهای مذاهب اسلامی است. کتاب لمعه دمشقیه و شرح آن الروضه البهیه شهید ثانی(زین الدین جبعی عاملی) که توسط دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره و با مقدمه آیت الله محمد تقی قمی چاپ و منتشر شده، اقدامی شایسته و پیشرو با تأثیری ژرف در وحدت و تقریب است. (51)
شهید اول از پیشگامان قواعد فقهی نگاری بوده و افزون براین کوشیده با تقریب میان مذاهب اسلامی، شیوه وهدف علوم شریعت را همخوان کند. این کوشش درتمامی کتب و نگاشته های وی به ویژه القواعد و الفوائد به چشم می خورد.
شهید اول و پایه ریزی قواعد فقهی نگاری به گونه مقارنه
باید پذیرفت تمامی فقها نوآوری نداشته اند و شیوه و نظریه ای جدید و بدیع ننهاده اند، بلکه برخی مبتکر و بدیع پرداز بوده اند، از جمله شهید اول که محور بررسی و تحقیق این مقاله است. به تعریف«نوآوری درشیوه، روش و مبنا» نیازی نیست، بلکه باید به موضوع قواعد فقهی پرداخت که بسیارمورد اهتمام پژوهشگران و فقه پژوهان بوده است.قواعد در دو زمینه اصولی و فقهی است که قواعد فقهی مورد نظر ماست؛ زیرا احکام مندرج تحت هر یک از قواعد، مجموعه مسائل شرعی مشابه از چندین باب است که مقدمات و ابزار مجتهد به شمار می آید. از این روی ضروری است در این باره بحث وبررسی کرد. شهید اول با نگارش کتاب القواعد و الفوائد، 330قاعده و نزدیک به صد فایده را گزارش و تدوین کرده و تنبیهات و فروعی را برشمرده که فقط فقهی نیست، بلکه گاه لغوی و اصولی و... است.
شهید درباره این اثر در اجازه ای که به ابن خازن داده، نوشته:
کتاب القواعد و الفوائد فی الفقه که نگاشته ام، مختصری شامل برضوابط کلی اصولی و فرعی است که احکام شرعی از آنها استنباط می شود. تاکنون چنین کار و اثری چنین نوشته نشده است (52) مهم آن است که این اثر شیوه و روشی خاص دارد؛ مقارنه و موازنه قواعد فقهی در مذاهب اسلامی. وی به رای و نظر امامیه بسنده نکرده(که این کار بی سابقه و نو است)، بلکه روشی بدیع به کار گرفته است. مقارنه و مقایسه از پایه های وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب اسلامی است. شهید اول پس از گشت و گذاری که در سرزمین ها ی اسلامی و حوزه های دینی مانند مکه، مدینه، مصر، دمشق، بیت المقدس، بغداد و حله و... داشته، به چنین فکر، اندیشه و روشی دست یازیده است.
وی از چهل تن ازعلمای مذاهب اسلامی نقل قول می کند، چنان که در اجازه اش به ابن خازن این را آورده است:
اما درمورد آثار و روایات سنیان، از نزدیک به چهل تن ازعالمان مکه و مدینه و دارالسلام بغداد و مصر و دمشق و مقام ابراهیم خلیل[بیت المقدس] نقل قول می کنم... (53)
شهید اول را باید پیشگام تدوین قواعد فقهی و کتاب القواعد والفوائد را اثری بدیع و نو شمرد.همچنین وی پیشگام درآفرینش شیوه و روشی نو ظهور در تنظیر(اشباه و نظایر) و دانش مهم قواعد نگاری بوده است.
او با اشاره به این نکته در اجازه اش به ابن خازن نوشته است که تاکنون چنین اثری بدین شیوه ننگاشته اند(لم یعمل الأصحاب مثله)، گرچه قواعد به شیوه مقارنه نگاری پیش از شهید اول بوده اما به پای تلاش وکوشش وی نمی رسد. شهید تدوین و نگارش قواعد فقهی را به اوج رسایی و برجستگی رساند و بسیاری از فقها و مجتهدان پس ازوی، برآن شرح و تعلیق زدند و شیوه وی را پیمودند.
وی کوشید بحث فقهی را به سطح بالاتری و والاتری از گذشته برساند. وی افزون بر دقت نظر، اندیشه ای فراگیر و در پژوهش و تحقیق، ژرف اندیش بوده است، به گونه ای که رنگ نو، به بحث وبررسی می بخشید. شیوه وی درتمامی زمینه ها متفاوت از پیشینیان بوده است. در بحث علمی به نگرش و اندیشه ای نو نمی توان رسید، مگر آنکه نوگرایی و بدیع پردازی درتمامی جوانب صورت پذیرد.
نکته جالب توجه در آثار شهید اول به ویژه القواعد و الفوائد آن است که این منابع جزء مأخذ استنباط و الهام بخش درنوآوری است، افزون براینکه با بررسی و تحقیق آرای فقهای دیگر مذاهب اسلامی، فقه امامی با فقه مذاهب آمیخته شد و همفکری فقهی بین مذاهب به وجود آمد. ازاین رو وی را جزء داعیان تقریب بین مذاهب می توان برشمرد. نمونه آن ذکر قاعده«الایستعمل اللفظ الصریح فی غیر بابه إلا بقرینه» است. (54) وی پس از بیان قاعده، مثال هایی از ابواب فقهی می آورد، از جمله دربیع و سلف که حواله می تواند به معنای وکالت و یا برعکس باشد، نیز دیگر مثال های فقهی مانند قرض، نکاح و تزویج.
ایشان پس از ذکر کلیات بحث، اقوال فقهای پیشین امامی و مذاهب اسلامی دیگر را از کتبشان ذکر کرده و درمورد معنا کردن حواله به وکالت می نویسد:
اصحاب در معنا و اراده کردن وکالت از حواله یا برعکس تردید کرده اند، یا به دلیل اینکه لفظ دریکی از آن دو معنا استقرار نیافته(تا ادعای مخالف به دلیل بهتر بودن مقدم شود) یا اگر هم لفظ دارای یک معناست، اصل دیگری مخالف با چنین معنایی است... (55)
وی دربرخی موارد چندین حکم را ذکر کرده، نظر چندین فقه از مذاهب اسلامی را آورده و سپس به استناد قول یکی از فقها یکی ازآرا را پذیرفته است، گرچه به رأی و نظر مذاهب اشاره می کند.(56)
تأثیرگذاری و تأثیر پذیری در مباحث و آثار
زندگی شهید اول از ان رو که در تمامی زمینه های علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، درپیوند با مذاهب اسلامی است، به گونه استثنایی متمایز از دیگران است، به گونه ای که کمتر می توان مشابه او را یافت. وی در زمینه سیاسی و اجتماعی، مرتبط با حاکمان و مسئولان جامعه بود. ازاین رو شخصیت شهید که در زمینه های گوناگون پرورده شده بود، به سبب چنین ویژگی های ممتازی، با سعایت و بدگویی حسودان و کینه توزان به شهادت رسید!در این باره گفته اند:
شهید اول، رابطه خوبی با حاکمان و امیران و شخصیت های سیاسی بارز داشت. وی ازطریق روابطی که داشت، به مصالح عموم کمک می کرد. افزون برآنکه بیت وی محضر عالمان سنی نیز علمای شیعی بود تا مسائل فقهی، علمی و اجتماعی را مطرح کنند. تا به هنگام شهادت(786ق) براین شیوه و نمط بود. (57)
شاید از آن رو که همکاری علمی و فکری بین شهید اول و عالمان مذاهب اسلامی وجود داشت و وی آرا و نظریات اینان را می دانست، برخی گمان کرده اند وی از برخی علمای سنی تأثیر پذیرفت، دانش خویش را از آنان گرفت و از ایشان نقل کرده است. چنین پنداری بدان انجامیده که برخی گفته اند: شهید اول در ذکر آرای سنیان، برقواعد الاحکام ابن عبدالسلم شافعی(660ق) والفروق قرافی مالکی(684ق) بسیار تکیه می کرده و اعتماد می ورزیده است. (58)
این دو شخص معاصر شهید اول بودند و کتبشان جزء آثار مهم قواعد فقهی است، چنان که کتاب استاد شهید اول، فخر المحققین(الفوائد) و پدرش علامه حلی(القواعد) درشهید تأثیر بسیار داشته و هنگام نگارش قواعد فقهی به شهید، دیدگاهی فرانگر، جامع و با موازنه و مقارنه می بخشیده است. همچنین تأثیر ابتدایی در زمینه مقارنه و موازنه نه تنها در زمینه فقهی، بلکه در زمینه قواعد فقهی نیز داشته است. آثار شهید با چنین ویژگی هایی، منبع و مأخذ مهمی برای عالمان واصولیان تمامی مذاهب اسلامی است.
ازجمله تأثیر پذیری وی درکتاب القواعد و الفوائد آن است که در قاعده 39فایده ای را درباره مدارک احکام ملحق می کند که پنج قاعده دربردارد و می توان احکامی را بدان ارجاع داد:
1. تبعیت عمل از نیت(در این باره 31فایده برمی شمرد)؛
2. مشقت موجب آسانی است؛
3. قاعده یقین؛
4. قاعده نفی ضرر؛
5.قاعده عادت(59)
دکتر سرحان این قواعد را مرجعی دانسته که فقهای شافعی و دیگران احکام شرعی را بدان باز می گردانند. (60) این پنج قاعده، به نظر تمامی مذاهب اسلامی قواعدی اساسی بوده و دیگر قواعد مبتنی بر آنها ست.
مقارنه و مقایسه آرا بامذاهب اسلامی که شهید بدان دست زد، جز موازنه آرای فقهی، فایده های دیگری نیز داشته است، از جمله پیرایش و پاک کردن فقه امامیه از برخی آرا، به ویژه نظریاتی که در فترت عصر نصوص و حضور با عصر اجتهاد و استنباط آرا وارد فقه شیعه شد، یعنی زمان ابن جنید بغدادی و ابن ابی عقیل عمانی و دیگر فقیهانی که در این فترت و فاصله زمانی حضور داشته اند.
شیخ مفید و دیگران عالمان شیعی در پاسخ ها وردیه هایی که بر قیاس ابن جنید و دیگران درمسائل کلامی داده اند، متعرض نظریات وارداتی شده اند. شهید اول از جمله عالمان مدافع است. سید محمد جعفر حکیم در این باره می گوید:
از شماره ویژگی های ستوده شهید، آن است که فقه امامی را از آرا و فروع مخالفان که بدان افتخار می کردند، پیراست و پاک کرد؛ فروعی که بیشتر معما گونه و بسیار از فقه دوربود، به رغم آنکه شهید نزد برخی عالمان سنی بلاد شام و جاهای دیگر حضور بسیار داشت. (61)
شهید اول در فقهای پسینش از جمله شهید ثانی در شیوه زندگی، مبارزه و دانش اندوزی تأثیر بسیاری داشت. وی نیز قواعد فقهی نوشته و لمعه دمشقیه را شرح داده است.
پژوهشی در کتاب القواعد و الفوائد
1. شیوه نگارش آثار فقهی و تأثیر آن
پژوهش ها و تحقیقات فقهی شهید(با ویژگی بارز و برجسته خود) فقط در سطح قواعد فقهی نیست، بلکه تمام آثار وی امتیازات و ویژگی هایی درخور دارد. فقیهان و نویسندگان آثار فقهی براین آثار با اهمیت به سبب اهمیتشان شرح و تعلیق زده اند. از آن رو که به شیوه ای متمایز نوشته شده اند و از آرا و نظریات تمامی مذاهب اسلامی بهره جسته اند، فقط بیانگر نظریات فقهای امامیه نیست، بلکه اقوال فقهای مذاهب دیگر را نیز در بردارد و متفاوت از آثار مشابه است. از این رو بررسی فقهی شهید در مورد احکام شرعی و قواعد فقهی و مباحث وابسته به آن فراگیر و گسترده بوده است. وی دراجازه ای که به«ابن خازن » داده، ذکر کرده که حتی ازسنیان وآثارشان نقل قول می کند:از نزدیک به چهل تن از عالمان مکه و مدینه و دارالسلام بغداد و مصر و دمشق و بیت المقدس و مقام ابراهیم خلیل نقل و روایت می کنم. (62)
این گفته دلالت دارد شهید اول فرهنگ ودانش فقهی وحدیثی شیعه و سنی را گرد آورده و تا بدان حد که روا بوده، بین هردو گرایش جمع کرده است.
شهید اول درفقه، مکتب وشیوه ای نوبنیان نها د که چهار چوب و ویژگی های خود را داشت و ازمکاتب فقهی دیگر متمایز بود. وی از آن رو که پدر و جدش از عالمان و شخصیت های«جزین» لبنان بودند، برفرهنگ ها و دانش های دیگر مذاهب اسلامی اطلاع یافت. این امر که با گشت و گذار علمی او درمناطق اسلامی و نیز آگاهی و تحقیق وی دراقوال و آرای فقهای مذاهب دیگر ممکن گردید، فکر و اندیشه وی را فراشمول نمود و اثر آشکاری برشخصیت و افکار گسترده وی درزمینه شریعت اسلامی نهاد. این تأثیر در آثار و نگاشته های ایشان به طور عموم و درالقواعد و الفوائد به طور خاص آشکار و معلوم است. شیخ حر عاملی در کتاب أمل الآمل درباره حیات فکری و علمی درمنطقه جبل عامل می نویسد:
شمار علمای شیعه درجبل عامل نزدیک به یک پنجم عالمان شیعی تمامی نقاط اسلامی بوده است، به رغم آنکه این منطقه کوچک یک صدم تمامی مناطق شیعی نشین است. (63) برکات این منطقه و تلاش های علمی عالمان آن در تمامی زمینه های عقایدی، اخلاقی و شرعی ستودنی است. وقتی ابوذر(رضی الله عنه)صحابی جلیل القدر و والا مقام در زمان خلافت عثمان به منطقه شام تبعید شد، درجبل عامل اقامت گزید. (64) آثار و برکات علمی این منطقه هنوز و تاکنون ادامه داشته و عالمان، اندیشوران، فقیهان و مجتهدانی فراوان در این سامان ظهور یافته اند.
استفاده و بهره گیری شهید اول از مذاهب اسلامی، نیزآرای شخصیت ها و آثار متفکران وی را ازهر تحقیق و پژوهش دیگری بی نیاز می کرد. وی در اجازه اش به ابن خازن یادآور شده است.
«در مورد نگاشته ها و روایات سنیان... صحیح بخاری را از گروه بسیاری نقل و روایت می کنم که سند روایتشان به بخاری می رسد و متصل است، ، نیز درمورد صحیح مسلم و مسند ابی داوود و جامع ترمذی و مسند احمد و مؤطا مالک و مستدرک و.... » (65)
شهید ارتباط تنگا تنگ و محکمی با نحله ها و گرایش های فکری سنی داشت و به خوبی آراء و افکارشان را می شناخت و با بسیاری از اینان نشست و برخاست داشت.
نقش شاگردان در معرفی آرا و آثار شهید
شاگردان شهید را باید جزء مهم مؤلفات و آثار شهید به شمارآورد؛ زیرا با قرائت و خواندن افکار و گفته ها و آرای ایشان به آثار و اندیشه های شهید می توان پی برد. فرزندان معنوی شهید، حاملان و باز گویان فکر، عمل و فرهنگ شهید اول بوده اند. ایشان درسطوح مختلف و در مقاطع مختلف سنی و زمانی در موضوعات گوناگون از شهید کسب فیض و علم می کردند. شهید افزون برعلوم فقه و حدیث در ادب و شعر نیز سر آمد بود.همچنین از جمله شاگردان و دست پروردگان وی دختر فاضل و عالمش فاطمه بوده است که شهید به زنان توصیه می کرد نزد وی بروند و دانش بیاموزند، به ویژه آنکه احکام مربوط به بانوان را از وی فرا می گرفتند. شهید پیوسته وی را می ستود و دیگران را به رجوع به او توصیه می کرد.(66)
جوانب و تنوع علمی ومعرفتی همچنین سفرهای علمی شهید، درساختار شخصیت علمی وی نقش داشت و از او شخصیت علمی بارز و متمایز و چند جانبه ساخت. این وضع افق گسترده فکری و فرانگر وی را برهمگان می نمود. وی پس از آنکه در زادگاهش(جزین درجبل عامل ) درخاندان علم و معرفت رشد و تربیت یافت، برای تکمیل داشته ها و دانش خود به حله رفت؛ زیرا در آن وقت، سرا و سامان عالمان و فقیهان بود.
محقق، علامه، فرزند وی(فخر المحققین) و دیگر عالمان برجسته و نامی سده هشتم(که عصر طلایی شیعه به شمار می آید) درآن دیار بودن. حله شهر علم و فضیلت و معرفت شمرده می شد. وی پس از تکمیل دانش و رسیدن به مراتب و مناصب برجسته و والایی در دانش و فقه(به گواهی استادش فخر المحققین) به زادگاهش برگشت و مدرسه بزرگی را برای تدریس تمامی علوم و معارف شرعی بنا نهاد که به مدرسه و کتب«خیرین» شهرت یافت. شمار بسیاری از فقها واصولیان دراین مدرسه تربیت یافتند وعالمان و اندیشورانی از آن فارغ التحصیل شدند. (67)
اشکالات و نقدهای بر قواعد
نقد و اشکال هایی بر قواعد الفقهیه شهید اول مطرح شده که ضمن بیان آنها، به بیان پاسخ علمی و بی طرفانه آنها می پردازیم. نقدها از این شمارند:1. جدانکردن قواعد فقهی از اصولی یا لغوی یا دیگر؛
2. ترتیب ندادن قواعد طبق ابواب فقهی؛
3. پراکندگی قواعد فقهی ذکر شده در کتاب.
پاسخ به این نقدها در زیر می آید:
1. عنوان کتاب القواعد و الفوائد بیانگرآن است که کتاب فقط فقهی نیست تا مجبور باشد مطالب فقهی را از اصولی یا لغوی جدا کند؛
2. کتاب فقهی ننوشته تا مجبور باشد طبق ابواب فقهی آن را مرتب سازد، بلکه قواعد فقهی را به صورت کلی نوشته است؛
3. قواعد فقهی پراکنده و نامرتب نیست، بلکه شیوه شهید در ارائه قواعد آن است که در یک جا بسیاری از قواعد مربوط به یک موضوع(مثلاً نکاح و قتل و حدود) را ذکر می کند، سپس همان قواعد را در موضوعات مشابه در جای دیگر یادآور می شود. این شیوه باعث شده برخی بپندارند قواعد فقهی در این کتاب پراکنده و نامرتب گفته شده است، اما به رغم چنین نقدی، این کتاب بسیار مورد عنایت و اهتمام نکته پردازان ریز بین بوده است، چنان که گفته اند:
کتاب ارزشمندی است که در بردارنده مباحث ارزشمند فقهی و مسائل اصول، لغوی، ادبی وبلاغی است که بر هر یک نام«قاعده» نهاده شده است. (68)
شروح القواعد و الفوائد
از میان بیشتر کتب و نوشته های شهید اول که شرح شده اند، برخی مانند لمعه و القواعد و الفوائد بیشتر عنایت و اهتمام کرده اند. ازآن رو که این مقاله درباره القواعد و الفوائد است، باید گفت که شرح و حاشیه بر این اثر، بی دلیل و گزافه نیست، بلکه عللی دارد، از جمله این اثر، نوشته ای ممتاز و پیشرو، با محتوا و شکلی ارزنده و بدیع است، نیز دربرهه ای کتابی درسی و مدرسه ای بوده است. دکتر سرحان می نویسد: «ظاهراً کتابی مدرسه ای بوده و دربرهه ای تدریس می شده است». (69)شرح و حاشیه های بسیار بر این کتاب، اهمیت و تأثیر بسزای آن را در طول تاریخ نشان می دهد که از آن اثری مانا و در خور اعتنا ساخته است. معرفی شروح براساس ترتیب زمانی در زیر است:
1. شرح شاگرد شهید، مقداد بن عبدالله سیوری اسدی حلی(826ق) که به ترتیب و تهذیب واختصار قواعد پرداخته، کتاب را نضدالقواعد الفقهیه نامیده و چاپ شده است؛(70)
2. شیخ ابوالقاسم علی بن جمال الدین محمد بن ظی فقعانی(855ق)؛
3. زین الدین جبعی عاملی، شهید ثانی(975ق) درکتاب تمهید القواعد الاصولیه و الفرعیه لتفریع موائد الاحکام الشرعیه. (71) قواعد اصولی در این کتاب از قواعد فقهی وعربی جدا شده و فهرستی کامل از مطالب و مسائل فرعی مندرج تحت قواعد ارائه شده است.
کتابی مختصر در دو بخش است: بخش اول د ر اصول و فروع آن، بخش دوم در تقریر مطالب فرعی، مشتمل بر صد قاعده؛(72)
4. شیخ بهاءالدین بن محمد بن حسین عاملی(1031ق)؛
5. میرزا قاضی بن کاشف الدین محمد یزدی(1056ق)؛
6. شیخ محمد بن علی بن احمد حرفوشی حریری عاملی کرکی(1059ق)؛
7. مولا حسن علی بن مولی عبدالله تستری اصفهانی(1075ق)؛
8. مولا محمد بن محمد باقر مشهور به فاضل ایروانی(1306ق) درنجف ؛
9. سید اسماعیل بن نجف مرندی(1318ق)؛
10. سید محمد بن محمود حسینی لواسانی طهرانی، معروف به عصار(1356ق) درمشهد؛
11. میرزا محمد بن سلیمان تنکابنی(وفات مجهول).
نظر دیگران درباره شهید اول و القواعد و الفوائد
ده ها تن از شخصیت های بارز مسلمان، چه شیعی و چه غیر شیعی و متقدم یا متأخر وی را ستوده و تمجید کرده اند. از میان این همه، به چهار گفته بسنده می کنیم:الف) از مذاهب اسلامی، قدما و متأخران
1. از متقدمان، شیخ محمد بن یوسف کرمانی قرشی شافعی در اجازه ای که به شهید می دهد، می نویسد:المولی الأعظم الأعلم، إمام الأئمه صاحب الفضلین مجمع المناقب والکمالات الفاخره، جامع علوم الدنیا والآخره. (73)
از متأخران، استاد دکتر محیی هلال سرحان، استاد دانشکده شریعت دانشگاه بغداد درباره کتاب القواعد می نویسد:
کتابی ارزشمند، دربردارنده مباحث ارزشمند فقهی و مسائل دقیق اصولی، نیز لغوی، ادبی و بلاغی است که بر هریک نام قاعده نهاده، هر فقره از آن موضوعی مستقل است که دارای قواعد و فواید و ضابطه ها و تنبیهات و دیگر مسائل و فروعی است که مفسر، فقیه، اصولی، لغوی وادیب بدان نیازمند است. (74)
ب) از امامیه، قدما و متأخران
1. از متقدمان، فخر المحققین، فرزند علامه حلی:الإمام الأعظم أفضل علماء العالم وسید فضلاء بنی آدم، مولانا شمس الحق والدین محمد بن مکی بن حامد، ادام الله ایامه. (75)
آیت الله آصفی در مورد این عبارت می نویسد:
چنین عباراتی و تعبیراتی از شاگردان درباره استادان متعارف و معمول است، اما باعث شگفتی است استادی شاگرد خود را چنین بستاید. اگرچنین ستایش وتعبیری از فخر المحققین باشد، برجایگاه بسیار والا و بالای شاگرد دلالت می کند که قلباً و عقلاً براستاد تأثیر گذاشته است. در نتیجه استاد را واداشته اعتراف کند به همان اندازه که شاگرد جوان از وی استفاده کرده، استاد از شاگرد نیز بهره برده است. (76)
2. از میان متأخران، آیت الله شیخ جعفر سبحانی می نویسد:
کتاب القواعد و الفوائد را نخستین کتب امامیه در قواعد فقهی و اصولی است. ابداع علامه حلی (726ق) شیوه ای نو در فقه بود که با نگارش القواعد تجلی یافت. این کتاب گر چه تمامی قواعد فقهی را در برندارد، باعث شد راه گشوده شود و شهید اول با تألیف کتاب ارزشمند القواعد و الفوائد ازوی پیروی کند. (77)
نتیجه
شهید اول در زمینه تأسیس و تدوین قواعد فقهی نگاری به گونه مقارنه ای و مقایسه، پیشگام و پیشرو بوده است. وی از علما و شخصیت های امامیه مذاهب اسلامی بهره برده، بهره ها نیز رسانده و درخدمت فقهای بسیاری از تمامی مذاهب زانوی تلمذ زده، بی آنکه از مذهبی جانبداری کرده باشد؛قواعد و فوائد شهید مانند دائره المعارفی در بردارنده قواعد اصولی، لغوی، نحوی و... افزون برقواعد فقهی و صد فایده است.
شهید اول برنویسندگان پس از خود که شرح، تألیفات و تعلیقاتی زده اند، تأثیر ژرف و مانایی گذاشته است. گشت و گذار علمی و معرفتی وی درمناطق اسلامی، به وی بینش و بعدی علمی بخشید و توانست برنحله ها و گرایش های مذاهب اسلامی دست یابد و آگاهی حاصل کند.
شهید به سبب شهرت علمی اش تأثیر بسیاری در باورهای دینی و فقهی نهاد. مبارزه وی با حاکمان و سرسپردگان ظلم و بیداد، سبب سعایت و بدگویی حسودان و کینه توزان برضد او شد که به شهادت شهید انجامید.
وی اساس نو اندیشی فقهی را بنیان نهاد. این کار باعث شد عالمان پس از وی به مدت یک قرن و نیم، اغلب تلاش ها و فعالیت های علمی خود را به شرح آرای وی معطوف کنند و به آثار و نوشته های فقهی ایشان از جمله القواعد و الفواد به گونه ای ویژه عنایت نمایند.
شهید اول آفاق نو و جدیدی در مقارنه قواعد فقهی گشود. وی که جزء داعیان و پیشگامان تقریب بین مذاهب به شمار می رود، با نگارش، بحث و تدریس بدین کار ارزنده و ضروری اقدام کرد.افزون براین وی به گونه پیاپی با عالمان و شخصیت هایی از مذاهب اسلامی درمناطق و زمان های گوناگون دیدار می کرد. ثمره و نتیجه تماس و ارتباط دایمی وی با حوزه های علمیه و مذاهب مختلف، بینش و نوآوری های وی در قواعد نگاری تطبیقی و مقارنه ای نیز تقریب و وحدت است.
پی نوشت ها :
1. استاد دانشگاه کوفه، دانشکده فقه.
2. اغلب پژوهشگران و فقیهان درباره دانش قواعد فقهی بحث کرده اند، ر. ک: مدخل لدراسه الفقه الاسلامی، عبدالرحمان ابراهیم، دارالثقافه و النشر، 2006، عمان اردن، ص 190.
3. دور الحکام فی شرح مجلة الاحکام، علی حیدر، ص 15.
4. الفروق، قرافی، ص 3.
5. لسان العرب، ابن منظور، ماده قعد.
6. مصباح المنیه، فیومی ، 86/2.
7. بقره/127.
8. نحل/26.
9. اصول العامة للفقه المقارن، محمد تقی حکیم، ج 1، ص 40.
10. نسا/78.
11. محاضرات استاد دکتر مصطفی زلمی در جمع دانشجویان دکترا، سال تحصیلی 1993-1994 دانشگاه بغداد، دانشکده شریعت.
12. الاشبه والنظایر، ابن نجیم حنفی، ص 22.
13. النظریات العامه للمعاملات، احمد فهمی ابوسنه، ص 43.
14. المدخل الفقهی العام، مصطفی زرقا، چ 2، ص 94.
15. القواعد الفقهیه، محیی هلال السرحان، ص 5.
16. القواعد الست عشره، شیح جعفر کاشف الغطا، ص 3.
17. باب مدینه العلم، شیخ علی کاشف الغطا، ص 306.
18. القواعد الفقهیه، محمد تقی حکیم، ص 17.
19. القواعد الفقهیه، شهید اول، ج 3/1.
20. القواعد الفقهیه، مؤلفان، قم، 1421، ص 11.
21. الحکم عند الاصولیین، محمد سلام مذکور، ص 196.
22. المدخل للتعریف بالفقه الاسلامی، محمد مصطفی شلبی، ص 328.
23. المدخل الفقهی العام، ص 5.
24. بقره/286.
25. بقره/185.
26. بقره/195.
27. بقره/256.
28. مائده/6.
29. انعام/164.
30. اسرا/15، فاطر/18، زمر/7.
31. بقره/178.
32. انعام/145، نحل/115.
33. القواعد الفقهیه، محی هلال سرحان، ص 8.
34. صحیح مسلم قشیری 1515/3؛ وسائل الشیعه، حر عاملی 34/1-35.
35. محله الاحکام العدلیه، 2.
36. سنن ابن ماجه784/2؛ وسائل، ب 17، ح4.
37. جمله الاحکام العدلیه، ماده لاضرر.
38. سنن ترمذی 376/2؛ تحریر المجله، محمد حسن کاشف الغطا54/1.
39. القواعد الفقهیه، محیی هلال سرحان، ص 8.
40. مجله الاحکام العدلیه، ماده 87؛ تحریر المجله، 56/1، شرح المجله، منیر قاضی 151/1.
41. وی را نورالدین ابوالحسن علی بن حسین بن عبدالعالی کرکی نیز گفته اند و گاه«شیخ علایی» و گاه«محقق ثانی » ملقب شده است. ر . ک: فی رحاب العقیده؛ محمد سعید حکیم، چ دارهلال32/1؛ فی تاریخ التشریع الاسلامی، عبدالهادی فضلی، چ دارالکتاب العربی، چ 2، چاپ خانه سرور، 2003م، ص 400.
42. نسخه خطی آن درترکیه، کتابخانه فرمان به شماره 146موجود است . ر. ک: کشف الظنون 188/2.
43. المدخل الفقهی العام، ج 1، ص 642.
44. کشف الظنون، حاجی خلیفه، 1359.
45. القواعد الفقهیه، محیی هلال سرحان، ص 23.
46. همان.
47. المدخل الفقهی العام، ج 1، ص 624.
48. کشف الظنون، تهانوی، ص 1358؛ ایضاح المکنون، اسماعیل پاشا، ج 2، ص 242. ابن تیمیه(که استاد ابن قیم جوزیه است) درکتاب خود، گاه برای مسأله ای فقهی، دلیل را ذکر می کند اما درباره قواعد نیست.
49. القواعد و الفوائد 6/1.
50. دکتر عبدالهادی حکیم معتقد است بنابر تحقیقی که درباره القواعد و الفوائد شهید اول کرده، وی نخستین کسی است که قواعد فقهی را نگاشته اما می باید گفت نظر وی، نگارش تکمیلی و برجسته بوده است؛ چون نمی توان کار ابن سعدی هذلی و علامه و فرزندش(فخر المحققین ) را نادیده گرفت. منظور شیوه مقارنه ای و مقایسه ای، نیز تدوین شامل و فراگیر قواعد و فوائد است، همچنین تنبیهات و فروع فقهی . ر. ک: شهید اول، القواعد و الفوائد، با تحقیق عبدالهادی حکیم، 46/1.
51. ر. ک: الروضه البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 2جلد.
52. بحارالانوار، مجلد 26، ج 1، ص 38.
53. همان، ص 39.
54. القواعد و الفوائد،154/1.
55. همان.
56. همان.
57 . نوری حاتم ساعدی، المرجعیة والامة العلاقات المتبادله، چ جامعه الامام الباقر(ع) ، بغداد، 2006م، ص 17.
58. القوائد و الفوائد، با تحقیق عبدالهادی حکیم، 11/1.
59. القواعد و الفوائد، ج 2، ص 74و 132-147.
60. سید جعفر حکیم، تاریخ و تطور الفقه والاصول، چ مؤسسه الدولیه، بیروت، 2002، ج 3، ص 95.
61. همان.
62. بحارالانوار، مجلد 26، ج 1، ص 39.
63. امل الآمل، ج 1، ص 59.
64. الروضه البهیة، شهیدثانی، تحقیق کلانتر، ج 1، ص 81.
65. بحارالانوار، مجلد 26، ج 1، ص 39.
66. شهداء الفضیله، علامه امینی، ص 91.
67. تاریخ جبل عامل، ص 234؛ شهید اول، حسن امین، الغدیر، بیروت، چ1، 1998، ص 88.
68. القواعد الفقهیه، محیی هلال سرحان، چ ارکان بغداد، 1987، چ اول، ص 32.
69. همان.
70. ایضاح المکنون، 655/2.
71. کشف الظنون، 484/1.
72. القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی حکیم، 12/1؛ القواعدالفقهیه، سرحان، ص 32.
73. بحارالانوار، مجلد 26، ج 1، ص 39(الإجازات)؛ روضه البهیه، با مقدمه آیت الله آصفی 98/1.
74. القواعد الفقهیه، محیی هلال سرحان، ص 31.
75. بحار الانوار، مجلد26، ج 1، ص 39.
76. الروضه البهیه، با مقدمه آیت الله آصفی، 98/1.
77. تاریخ الفقه السلامی و أدواره، جعفر سبحانی، ص 319.