پیوند دیرین و دیرپای حسینعلی بهاء با استعمار تزاری (2)

منابع معتبر بهائی تصریح دارند که: پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه به دست بابیان ( 28 شوال 1268 ق) بهاء که در مظان اتهام قرار داشت، به خانه ی شوهر خواهرش (منشی سفارت روسیه) در زرگنده ( محل ییلاقی سفارت
پنجشنبه، 7 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیوند دیرین و دیرپای حسینعلی بهاء با استعمار تزاری (2)
پیوند دیرین و دیرپای حسینعلی بهاء با استعمار تزاری(2)

 

نویسندگان: رضا قریبی و هوشنگ عالی




 

 

اقدام پرنس دالگوروکی برای نجات بهاء از حبس و اعدام
چنانکه پیشتر گفتیم، اقدام پرنس دالگوروکی برای نجات جان حسینعلی بهاء از زندان ناصرالدین شاه و تشکر بهاء از تزار و سفیر وی، یکی از مهمترین شواهد و قرائن تاریخی دال بر پیوند آشکار میان بهائیت ( و پیشوای آن) با روسها است.
منابع معتبر بهائی تصریح دارند که: پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه به دست بابیان ( 28 شوال 1268 ق) بهاء که در مظان اتهام قرار داشت، به خانه ی شوهر خواهرش (منشی سفارت روسیه) در زرگنده ( محل ییلاقی سفارت روس) پناهنده شد و سفیر روسیه ( پرنس دالگوروکی) به حمایت علنی از وی پرداخت. حتی مدعیند که دالگوروکی به بهاء پیشنهاد کرد به روسیه رفته و از پذیرایی دولت تزاری بهره مند شود، که مقبول بهاء واقع نشد. (1) پس از آزادی بهاء از زندان و تبعید وی از سوی دولت ایران به عراق نیز، «نماینده ی سفارت روس»، حسینعلی را تا مرز بغداد همراهی کرد(2) تا از ناحیه ی دولت یا ملت ایران، گزندی به او نرسد. حسینعلی نیز بعداً لوح یا سوره ی هیکل را خطاب به شخص تزار و در تشکر از کمک سفیر وی در تهران، صادر کرد و بابت این لطف و حمایت، خواستار علو مرتبه برای تزار گردید. (3) او بعدها نیز به پاس حمایت جدی روسها از بهائیان در عشق آباد روسیه، لوحی پر آب و تاب در تقدیر از تزار و دولت روسیه صادر کرد، که شرح آن، در بخش مربوط به همکاری بهائیان با دولت روسیه در عشق آباد ( از همین مجموعه) آمده است.
پیش از آن که به شرح اقدامات پرنس دالگوروکی در نجات بهاء از زندان و اعدام بپردازیم، ضروری است با ماهیت و عملکرد استعماری او آشنا شویم.

4- 1. پرنس دالگوروکی؛ هویت و مواضع استعماری

در دوران قاجار ( از اواسط سلطنت فتحعلی شاه تا اواخر دوران ناصرالدین شاه) مجموعاً به سه تن از دیپلماتهای روسی در ایران بر می خوریم که همگی از خاندان اشرافی/ سلطنتی «دالگوروکی ( دالگوروکف)»(4) بوده و با عنوان پرنس یا کینیاز دالگوروکی از آنها یاد می شود. (5)
1. ژنرال ادوتانت کینیاز دالگوروکی، سفیر روسیه در ایران در سالهای 1244 - 1246ق ( مقارن با اواخر سلطنت عهد فتحعلی شاه، و پس از قتل گریبایدوف).
2. پرنس/ کینیاز دیمیتری ایوانویچ دالگوروکی، سفیر روسیه در ایران در سالهای 1262 - 1270 ( یا 1275 ق؟)، برابر با اواخر دوران محمد شاه قاجار تا اواسط سلطنت ناصرالدین شاه، و معاصر با صدارت حاجی میرزا آقاسی، امیرکبیر و میرزا آقاخان نوری (او همان است که با فشارهای شدید خود به حکومت ایران، حسینعلی بهاء را از زندان و اعدام رهایی بخشید. )
3. پرنس/ کینیاز ژنرال ماژور نیکولای سرگیویچ دالگوروکی، وزیر مختار و ایلچی مخصوص تزار در ایران در سالهای 1304- 1306 ق برابر با اواخر سلطنت ناصرالدین شاه و دوران صدارت اتابک امین السلطان.
این هر سه تن، شاهزاده ی روسی ( و ظاهراً از منسوبان نزدیک یکدیگر) بوده و از عنایت و توجه خاص دربار روسیه بهره داشتند و مجدانه در خط خدمت به مصالح و منافع استعماری رژیم تزاری گام می زدند.
ژنرال ادوتانت کینیاز دالگوروکی ( دالگوروکی اول)، فتحعلی شاه قاجار را وادار به تبعید آیت الله حاج میرزا مسیح تهرانی ( مجتهد محبوب و پر نفوذ تهران، که گفته می شد اظهاراتش، در حمله ی مردم تهران به سفارت برای آزاد سازی زنان مسلمان گرجی تبار از چنگ وزیر مختار متکبر و ماجراجوی روسیه ( گریبایدوف)، و به تبع آن: قتل وزیر مختار، موثر بوده است) نمود. (6) او در انجام مأموریت، و تعقیب مقاصد و درخواستهای خود از دولت ایران، فردی سمج و پیگیر بود، چندانکه گاه کارش با قائم مقام ( بالاترین مقام سیاسی - پس از عباس میرزا - در آذربایجان آن روز) به کشمکش و تندی می کشید و قائم مقام از وی قهر کرده و روی می نهفت(7).
ژنرال ماژور نیکولای سرگیویچ دالگوروکی ( دالگوروکی سوم)، ژنرال آجودان مخصوص تزار، و وزیر مختار و ایلچی مخصوص وی در ایران در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه است که آغازین سالهای صدارت میرزا علی اصغرخان اتابک امین السلطان را درک کرده است. وی نیز در زمان مأموریت خود در ایران، برای پیشبرد اهداف استعماری روسیه، فشارهای زیادی به حکومت قاجار وارد ساخت و حتی آن را به قطع روابط با روسیه تهدید کرد، که شرح آن را باید از اسناد و مدارک تاریخی آن روزگار باز جست. (8) امین السلطان در گزارش به ناصرالدین شاه ( مورخ 1306 ق) از بهانه جویی ها، تحکمها و جنگ طلبی های پرنس دالگوروکی ( دولغورکی) سخت شکایت کرده و می نویسد: « بدانید در تمام روی زمین آدم از این حرامزاده تر، پدر سوخته تر، بدخواه تر، شرطلب تر نیست و به حق خدا و به نمک همایون صریحاً جنگ طلبی می کند و قطعاً فسادی بر پا خواهد کرد، تا ببینم خدا چه می خواهد و اقبال همایونی چه می کند؟... راضی دارم تمام عمر و مال و هر چه دارم، تمام بدهم و یک مرتبه چشمم به چشم نحس نجس این... نیفتد... »(9)
می رسیم به کینیاز دیمیتری ایوانویچ دالگوروکی دوم، حامی و نجاتبخش بهاء از زندان و اعدام.

پرنس کینیاز دیمیتری ایوانویچ دالگوروکی(10)

وی سفیر روسیه در ایران در اواخر دوران محمد شاه قاجار تا دومین دهه ی سلطنت ناصرالدین شاه است و دوران حکومت سه صدراعظم شاخص این دوران: حاجی میرزا آقاسی، امیرکبیر و میرزا آقاخان نوری، را درک کرده است. او همان کسی است که با حمایتهای آشکار و بودار خود، حسینعلی بهاء را از زندان و اعدام حکومت ایران رهایی بخشید.
پرنس دالگوروکی (دوم) در سال 1262 / 1845 به عنوان وزیر مختار به ایران آمد. (11) قدیم ترین سندی که از دوران وزیر مختاری او در ایران در دست داریم، مربوط به 28 رجب 1262 است. (12)
حکومت تزاری، به ویژه در زمان مأموریت دالگوروکی دوم در ایران، اهداف استعماری خطرناکی داشت که خط مشی دالگوروکی را ( به عنوان نماینده ی سیاسی تزار در ایران) تعیین می کرد. در گزارش دالگوروکی ( زمان صدارت امیرکبیر) به وزیر خارجه ی روسیه ( کنت نسلرود)، مورخ 23 ژوئیه ی 1849 ( برابر 3 رمضان 1265 ق) خاطر نشان شده بود که «دولت روسیه تصمیم دارد هرگاه در ایالت آذربایجان اغتشاشی درگیرد، دخالت نظامی کند». (13)
از جمله ی اهداف استعماری دولت روسیه در ایران، وارد ساختن ( غیر قانونی) کشتیهای جنگی روس به مرداب انزلی بود، که سفرای روسیه در ایران، از آن جمله: پرنس دالگوروکی ( به دستور تزار) بدین منظور مستمراً به حکومت ایران فشار می آوردند. همچنین روسها اصرار داشتند که در نقاط مرزی و استراتژیک نظیر استرآباد، بندر گز و آشوراده، به بهانه ی ایجاد انبار تجارتخانه با درمانگاه و...، تأسیساتی در آن مناطق به وجود آورند که این عمل از دیدگاه مقامات سیاسی ایران، به مثابه ی روزنه ها و پایگاه های نفوذ روسیه به درون کشور، و سرپلهایی جهت حمله ی نظامی آن در آینده به شمال ایران، تلقی می شد و لذا تا می توانستند در برابر این خواسته ی روسها مقاومت می کردند.
دالگوروکی، همچون سفیران پیش از خود، در همه ی این اهداف استعماری، فعالیت و سماجت داشت و در این زمینه، اسناد زیادی در آرشیوهای وزارت خارجه ی ایران موجود است. (14)
از دیگر اقدامات مخرب و ویرانگر دالگوروکی، فشار شدید و بی دلیل وی به حکومت ایران جهت عزل حاکم مازندران بود که وقتی با امتناع امیرکبیر روبه رو شد وی را به قطع روابط روسیه با ایران تهدید کرد. رفتار دالگوروکی در این زمینه آن چنان خلاف نزاکت سیاسی و عرف دیپلماتیک بود که ناصرالدین شاه مجبور شد شخصاً نامه ای به تزار روس (نیکولا) نوشته و در آن به شدت از رفتار نادرست دالگوروکی و بهانه خوبیها و بحران آفرینیهای وی شکایت کند. (15)
از دیگر حوادث مهم سیاسی ایران در زمان دالگوروکی دوم، پناهندگی مجدد بهمن میرزا( شاهزاده ی روس فیل و ریاست طلب قاجار) در سال 1263 ق/ 1846 م به سفارت روسیه در تهران است که با پادرمیانی و خواهش سفیر روسیه ( یعنی همین پرنس دالگوروکی) توسط حکومت ایران مورد عفو قرار گرفت و با حمایت سفارت به تفلیس رفت و برای همیشه در خاک روسیه ماندگار شد. (16) و فرزندانش ( همچون محمود میرزا) در دوائر آن کشور ( نظیر ارتش) صاحب پست و مقام شدند. (17)
از نامه های متعددی که از صدراعظم های ایران در عهد قاجار ( حاج میرزا آقاسی، امیرکبیر و... ) در انتقاد شدید از رفتار تحکم آمیز پرنس دالگوروکی در دست می باشد به روشنی بر می آید که وی عنصری مغرور، متفرعن، زیادت طلب، مستعمره چی، تندخو، بهانه جو، فتنه گر، غائله انگیز بوده است. (18) میرزا آقاخان نوری ( صدرالعظم ایران پس از امیرکبیر) در نامه به سفیر ایران در دربار تزار ( صدر دیوانخانه) می نویسد: « بر اولیای دولت» ایران «بتدریج محقق شده است که این وزیر مختار» یعنی دالگوروکی «هیچ وقت مطالب و سخنان اولیای این دولت و وقایع اتفاقیه ی این مملکت را بدون کم و زیاد به اطلاع اولیای بهیه نمی رساند» و در ادامه، شرحی از عملیات مخرب وی در ایران به دست داده و در پایان می افزاید: « توقع داریم که اولیای دولت بهیه اعتقاد خود را که از کاردانی و مال بینی کنیاز دولغاروکی دارند تغییر بدهند و... چنانچه کنیاز دولغاروکی باز مدتی در این مملکت توقف نماید نمی دانم با این همه دلتنگی که » ناصرالدین شاه «نسبت به او شخصاً بهم رسانیده اند و با این بی احتیاطی و بی مبالاتی جناب مشارالیه کار من و سایر نوکرها به کجا خواهد انجامید. »؟!(19)
مع الوصف، طبق نامه ی همان میرزا آقاخان نوری به سفیر کشورمان در دربار تزار، مقامات عالی روسیه معتقد به «کاردانی و مآل بینی کنیاز دولغاروکی» بوده و در برابر اعتراضات شاه و دولت ایران به رفتار دالگوروکی، از وی حمایت می کرده اند. (20)
دالگوروکی، با این ماهیت و مواضع استعماری، طبعاً آبش با صدراعظم وطنخواه و ضد استعمار ایران در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه، در یک جوی نمی رفت و کشمکش آن دو قهری بود. به گفته ی کاردار سفارت انگلیس: دالگوروکی «میانه ی خوبی با امیر» نداشت، چون امیر زیر بار تحکمات و خرده فرمایشهای سفیر روسیه نمی رفت(21) و از وی خیلی بدش می آمد. (22)
داستان کشمکش و درگیری سخت و طولانی دالگوروکی با امیر بر سر مسائل مختلف، در تاریخ، ثبت است، مسائلی همچون: احداث انبار کالا ( در بندر گز مازندران) و نیز ایجاد بیمارستان ( در ساحل استرآباد) توسط روسها، اشغال آشوراده از سوی قشون تزاری، اصرار بر عزل حاکم مازندران، و نیز حمایت وقیحانه ی دالگوروکی از میرزا داود ارمنی.
میرزاد داود، کارمند سی و چند ساله ی حکومت قاجار، و خدمتگذار، منشی و امانتدار منوچهرخان معتمدالدوله (حاکم گرجی تبار و مرموز اصفهان در عصر محمد شاه قاجار) بود که در ایران دارای زن و فرزند ایرانی شده بود. وی مبلغی هنگفت از پولها ( حدود سه کرور تومان) و جواهرات متعلق به خزانه ی دولت ایران را به جیب زده و به عنوان تبعه ی روسیه! از این کشور قصد فرار داشت و دالگوروکی نیز به عنوان «کینیاز داود ملیکوف»! وقیحانه از وی حمایت می کرد. در جریان کشمکشهای یاد شده، دالگوروکی کاری جز بهانه تراشی علیه دولت ایران و ایجاد تنش و بحران فزاینده بین دو کشور نداشت و امیر، در نقطه ی اوج بحران، مجبور می شد شکایت وی را نزد نایب السلطنه ی روسیه در قفقاز یا وزیر خارجه ی آن کشور در پترزبورگ ببرد. (23)
دالگوروکی، در طول دوران صدارت امیر، همچون دیگر ایام مأموریتش در ایران، همواره گزارشهای نادرست و مغرضانه ای از دیدگاهها و برخوردهای مقامات ایران به وزارت خارجه ی روسیه می فرستاد و با این عمل، ذهن اولیای دولت تزاری را نسبت به حکومت ایران مغشوش ساخته و زمینه را برای بر هم زدن روابط دو کشور و حتی حمله ی نظامی مجدد روسیه به ایران فراهم می کرد. چندانکه، مرحوم امیر به منظور جلوگیری از افسادهای وی، و انعکاس صحیح دیدگاه ها و اقدامات دولت ایران در ذهن مقامات عالی دربار تزار، ناچار شد دست به ایجاد سفارتخانه ی دائمی ایران در پترزبورگ بزند که انجام آن هزینه ی سنگینی برای حکومت ایران در برداشت. (24)
در نامه ی میرزا آقاخان نوری( پس از قتل امیرکبیر) به میرزا محمد حسین صدر دیوانخانه (سفیر وقت ایران در روسیه ) می خوانیم که: « جناب کنیاز دولغاروکی» در دوران صدرات امیر «متصل از او اظهار رنجش می نمود و در جمیع مکاتبات خود و در جمیع مجالس از غرور و شیوه و شعار او شکایتها داشت و همیشه به اعلی حضرت شاهنشاهی» یعنی ناصرالدین شاه «پیغامها می داد که اعلی حضرت امپراطوری» تزار روس «به علت پیشکاری میرزا تقی خان نزدیک است از دوستی اعلی حضرت پادشاهی چشم بپوشد... »(25)
آخرین ضربه ای هم که دالگوروکی( دانسته یا ندانسته) به امیرکبیر زد و راه را بر تبعید و قتل وی گشود، اقدام نسنجیده ی وی در فرستادن صاحب منصبان سفارت روس همراه چند قزاق به خانه ی امیر، و اعلام قرار داشتن وی در پناه تزار روسیه، بود که به ویژه در عرف آن روز جامعه ی ایران جلوه ی بسیار ابدی داشت و عملاً بهانه ی خوبی به دست دشمنان تیز چنگ امیر برای حذف کامل وی از عرصه ی سیاست بلکه حیات داد. (26)
در جریان جنگ مشهور کریمه بین روسیه با عثمانی و متحدان وی ( انگلیس و فرانسه) در سالهای 1853- 1855، روسها در پاییز 1853 با شاه ایران ( ناصرالدین شاه ) تماس گرفتند و خواهان همکاری ایران با روسیه شدند و متقابلاً وعده دادند که در پایان جنگ، از یک کرور تومان طلب باقی مانده ی خویش از غرامت جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی شاه، چشم پوشی کنند. در این زمان، صدراعظم ایران میرزا آقاخان نوری، و سفیر روسیه نیز پرنس دالگوروکی بود. شاه، در بدو امر، به پیشنهاد روسها روی موافق نشان داد (ژوئیه ی 1854)، اما بعداً به دلایلی ( از جمله: تشکیکهای میرزا آقاخان) از ریسک خطرناک همکاری با روسها بر ضد عثمانی و انگلیس و فرانسه سرباز زد و، به رغم فشار شدید و خارج از نزاکت دالگوروکی، دست تزار روس را برای همکاری در آن شرایط بحرانی پس زد. (27)
به نوشته ی محمود محمود: « پرنس دالگوروکی در این موقع آسوده نمی نشست و اصرار داشت شاه از تصمیم خود بازنگردد و چندین بار با صدراعظم ملاقات نمود و اصرار داشت او از مخالفت خود دست بردارد. مخصوصاً در یکی از ملاقاتها... میرزا آقاخان نوری صدراعظم را تهدید نمود و او را از غضب امپراطور روس ترساند و تهدیدش کرد که دولت امپراطوری روس هیچ وقت از تقصیر او صرف نظر نخواهد نمود. هنگامی که وزیرمختار داشت با شدت و غصب این کلمات را ادا می کرد و چوب دست خود را بالا و پایین می آورد یک مرتبه چوب دستی سختی به زانوی صدراعظم اصابت نمود، صدراعظم بدون اینکه تغییر حال بدهد به آرامی چوب را از دست او گرفت و به یک گوشه ی اطاق پرتاب کرد و از وزیر مختار روس خواهش نمود از اطاق خارج شود. بعد از این واقعه، پرنس دالگوروکی احضار شد و از ایران رفت... »(28)
بر اساس فهرست مخطوطی که از اسامی مأموران سیاسی و وزرای مختار روسیه در عصر قاجار وجود دارد. (29)، نخستین کسی که پس از سفارت دالگوروکی دوم در ایران، به عنوان وزیر مختار جدید روسیه به کشورمان آمده مسیو اینچکف (کنسول پیشین دولت روسیه در تبریز و کاردار بعدی آن کشور در تهران) بوده است که در محرم 1275/ 1858 به عنوان «وزیر مختار و ایلچی مخصوص دولت روس»، با شکوه تمام به تهران آمده (30) و حدود 5 سال بر مسند سفارت روسیه در ایران تکیه زده است. (31)
در واقع، پس از خروج دالگوروکی دوم ( به عنوان سفیر روسیه) از ایران در 1270 ق، رژیم روسیه در ایران به مدت 5 سال وزیر مختار ثابت و مشخص نداشت و سفارتخانه ی آن در تهران توسط کاردار ( به ترتیب: مسیو اینچکف، مسیو لاغوفسکی، مسیو پیکر) اداره می شد. (32) بنابراین، سفارت دالگوروکی دوم در ایران، عملاً از سال 1262 تا 1275 به طول انجامیده است.
دالگوروکی دوم ( دیمیتری ایوانویچ) نیز، همچون دالگوروکی های دیگر، با دربار و حکومت تزاری پیوند عمیق و استوار داشت و به نوشته ی احمد یزدانی ( نویسنده و مبلغ مشهور بهائی): « دیمتری ایوانویچ از سلسله ی شاهزادگان درجه ی اول روسیه بود... (کینیاز یعنی پرنس و شاهزاده)، خود و اجدادش عهده دار مشاغل و مناصب مهمه ی دولتی و از مقربان دربار سلطنتی بوده اند. »(33) وی پس از بازگشت به روسیه، به عضویت سنای آن کشور در آمد(34)، که نشان از رضایت تزار و حکومت روسیه به کار وی در ایران دارد.
نصرت الله محمد حسینی، نویسنده ی بهائی معاصر، که مبسوط ترین پژوهش را (با کمکها و هدایتهای خاص سران و تشکیلات بهائیت) در شرحی جانبدارانه و تعصب آلود از زندگی و آثار قره العین مشهور به چاپ رسانده است، می نویسد:
شاهزاده دیمتری ایوانویچ دالگوروکی / دالگوروکف(35) پس از اتمام تحصیلات خویش وارد خدمت دولتی و سیاسی شد. و سالها در چند کشور اروپایی و آسیایی به عنوان دیپلمات خدمت نمود. نامبرده از آغاز سال 1846 تا اوایل سال 1854 [یعنی در فاصله ی سالهای 1262 - 1270 ق] سفیر روسیه در طهران بود. سپس به امر تزار به روسیه برگشت و عضویت سنای آن کشور را یافت. دالگوروکی در اکتبر سال 1867 میلادی [1284ق] در مسکو درگذشت. در آثار مبارک حضرت بهاءالله و از جمله در لوح تزار روس ذکر او گردیده است. دالگوروکی در رهایی حضرت بهاء الله از سجن طهران نقش حساس داشت. (36)
اینک که با ماهیت و مواضع استعماری دالگوروکی ها، به ویژه پرنس دالگوروکی ( دوم) سفیر روسیه در ایران در زمان باب و بهاء، آشنا شدیم، اینک نوبت نقل و بررسی اظهارات سران بهائیت پیرامون اقدامات این شاهزاده ی متبختر و استعمارمآب تزاری در جهت نجات حسینعلی بهاء از زندان و اعدام دولت ایران ( به اتهام همدستی با سوء قصد کنندگان به شاه ایران) است.

4- 2. حسینعلی بهاء:

«ودیعه ی پربهاء» دولت روسیه و «دوست ارزشمند» سفیر آن در ایران!
شوقی افندی ( نواده و جانشین عباس افندی) با اشاره به ماجرای ترور شاه می نویسد:

 

عمارت ییلاقی سفارت در زرگنده

بهاء «روز بعد با نهایت سکون و وقار به جانب اردوی پادشاهی که در آن اوان، در نیاوران محال شمیران مستقر بود رهسپار گردیدند. در زرگنده میرزا مجید شوهر همشیره ی مبارک که در خدمت سفیر روس دالقورکی Prince Dalgoroki سمت منشگیری داشت آن حضرت را ملاقات و ایشان را به منزل خود که متصل به خانه ی سفیر بود دعوت و هدایت نمود. گماشتگان حاجی علی خان حاجت الدوله چون از ورود آن حضرت باخبر شدند موضوع را به مشارالیه اطلاع دادند و او مراتب را شخصاً به عرض رسانید. شاه از استماع این خبر غرق دریای تعجب و حیرت شد و معتمدین خویش را به سفارت فرستاد تا آن وجود مقدس را که به دخالت در این حادثه ی عظیم متهم داشته بودند تحویل گرفته فوراً نزد وی بیاورند. » شوقی در ادامه به نکته ی بسیار مهم و درخور تأملی تصریح می کند که از هویت سیاسی بهاء، و عمق پیوند او با دولت روسیه، پرده بر می دارد:
سفیر روس از تسلیم حضرت بهاء الله به نمایندگان شاه امتناع ورزید و از هیکل مبارک استدعا نمود که به خانه ی صدراعظم تشریف ببرند. ضمناً از شخص وزیر به طور صریح و رسمی خواستار گردید ودیعه ی پر بهائی را که دولت روس به وی می سپارد در حفظ و حراست آن بکوشد. »(37)
نبیل زرندی، مورخ مشهور بهائی، نیز در تاریخ خود خاطر نشان می سازد: ناصرالدین شاه « فوراً مأموری فرستاد تا حضرت بهاء الله را از سفارت روس تحویل گرفته نزد شاه بیاورد. سفیر روس از تسلیم حضرت بهاء الله به مأمور شاه امتناع ورزید و به آن حضرت گفت که به منزل صدراعظم بروید و کاغذی به صدراعظم نوشت که باید حضرت بهاء الله را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاء الله برسد و حادثه ای رخ دهد شخص تو مسئول سفارت روس خواهی بود. »!(38)
دالگوروکی دست بردار نبود و زمانی که دولت ایران، بهاء را به زندان افکند، تلاش خود را در حمایت از وی، تداوم بلکه تشدید بخشید. مطالع الانوار می نویسد: «قنسول روس که از دور و نزدیک مراقب احوال بود واز گرفتاری حضرت بهاء الله خبر داشت. پیغامی شدید به صدراعظم فرستاد و از او خواست که با حضور نماینده ی قنسول روس و حکومت ایران تحقیقات کامل درباره ی حضرت بهاء الله به عمل آید و شرح اقدامات و سؤال و جوابها که به وسیله ی نمایندگان به عمل می آید در ورقه ای نگاشته شود و حکم نهایی درباره ی آن محبوس بزرگوار اظهار گردد. صدراعظم به نماینده ی قنسول وعده داد و

توضیح
نوشته ی شوقی افندی در قرن بدیع راجع به حمایت سفیر روسیه از بهاء

گفت در آتیه ی نزدیکی به این کار اقدام خواهد کرد و آنگاه وقتی معین نمود که نماینده ی قنسول روس با حاجت الدوله و نماینده ی دولت [ایران] سیاه چال بروند. مقدمتاً جناب عظیم(39) را طلب داشتند و از محرک اصلی و رئیس واقعی سؤال کردند. جناب عظیم گفتند رئیس بابیه همان سید باب بود که او را در تبریز مصلوب ساختید. من خودم این خیال را مدتها است در سر داشتم که انتقام باب را بگیرم. محرک اصلی خود من هستم. اما صادق تبریزی که شاه را از اسب کشید، شاگرد شیرینی فروشی بیش نبود که شیرینی می ساخت و می فروخت و دو سال بود که نوکر من بود و خواست که انتقام مولای خود را بگیرد ولی موفق نشد. چون این اقرار را از عظیم شنیدند قنسول و نماینده ی حکومت اقرار او را نوشته به میرزا آقاخان [نوری صدراعظم وقت ناصرالدین شاه] خبر دادند و در نتیجه حضرت بهاء الله از حبس خلاص شدند... »(40)
شوقی نیز در ادامه ی مطلب قبل می نویسد:
از یک طرف وساطت و دخالت پرنس دالگورکی سفیر روس در ایران که به جمیع وسائل در آزادی حضرت بهاء الله بکوشید و در اثبات بی گناهی آن مظلوم آفاق، سعی مشکور مبذول داشت، از طرف دیگر اقرار و اعتراف رسمی ملا شیخ علی ترشیزی ملقب به عظیم که در زندان، حضور حاجب الدوله و مترجم سفارت روس و نماینده ی حکومت، برائت حضرت بهاء الله را تأیید و به صراحت تام، دخالت و شرکت خویش را در حادثه ی رمی [تیر اندازی به] شاه اظهار نمود... (41)

4- 3. فعالیتهای یک تبعه ی روس به نفع بهاء

درگرما گرم فعایت سفیر و منشی سفارت روسیه به نفع بهاء، منابع بهائی به فعالیت جانبدارانه ی یک تن دیگر از خانواده ی بهاء و دوستان سفیر روس به نام میرزا یوسف نیز اشاره دارند.
قبلاً در مقاله مربوط به «منسوبین نزدیک بهاء، منشیان سفارت روس» به نقل از دختر حسینعلی بهاء( ورقه ی علیا) آوردیم که بهاء شوهر عمه ای موسوم به میرزا یوسف داشت که «یکی از اتباع دولت روسیه، و با قنسول آن دولت دوست بود... »(42) طبق نقل دختر بهاء، میرزا یوسف که فرزندان بهاء او را «عمو، خطاب» می کردند، در ایام حبس بهاء در زندان ناصرالدین شاه، اخبار مربوط به او را برای خانواده اش می آورد. میرزا یوسف «ضمن توجه به این نکته که ارتباطش با دولت روسیه، اطرافیان را تحریک نکند»، خانواده ی بهاء را «در دو اطاق کوچک در نزدیکی زندان» وی «جا داده و در رساندن غذا به » بهاء کمک می کرد. خلاصه، در آن روزگار مرگبار، هیچ یک از دوستان و یا اقربای» بهاء «به جز زوجه ی میرزا یوسف، جرئت ملاقات » با همسر بهاء یعنی مادر عباس افندی » را نداشت. »(43)
مطلب فوق در نوشته ی دیوید روح ( از سران بهائیت) نیز این گونه پرداخت شده است: «میرزا یوسف شوهر عمه ی بزرگش و یکی از دوستان شاهزاده دالگورُکی، در کمال محبت» همسر بهاء « را مساعدت می نمودند. یوسف، علی رغم آنکه تبعه ی روسیه بود و برایش خطر بسیاری داشت، ترتیبی داده بود که برای» بهاء «غذا به داخل سیاهچال ارسال شود و به این ترتیب، از گرسنگی معمول که برای زندانیان در نظر گرفته می شد جلوگیری می کرد. همسر یوسف تنها نفسی بود که از آن اطاقهای سرد و لخت و دلگیر کننده دیدار می کرد و تنها کسی بود که به تسلی آسیه خانم... . زوجه ی جوان و نگران» بهاء «می پرداخت». (44)

4- 4. تهدید شدید مخالفان بهاء توسط سفیر روسیه

خانم بلامفلید، نویسنده و مبلغ سرشناس بهائی، از ورقه ی علیا ( دختر بهاء و خواهر عباس افندی) نقل می کند که می گوید:
یکی از وقایع شگفت انگیز اینکه هنگام قرائت احکام قتل در دربار، قنسول روس(45) برخاست و بی محابا حاضران را مخاطب قرار داد و گفت:
«به من گوش فرا دارید مطالب مهمی دارم که باید به شما بگویم. » صدایش اوج گرفت. رئیس و مرئوس مبهوت ماندند که چه جواب بدهند. او گفت: « آیا با این همه ظلم هنوز انتقام کافی گرفته نشده است؟ آیا این همه کشتارها برای این بی گناهان کافی نیست؟ آیا از این همه تهمتها و افتراهای بی اصل و دروغ، کدام یک از شما آگاهید؟ آیا این هرزگی و درنده خویی هایی که با زجر و شکنجه اعمال می شود برای رضایت شما کافی نیست؟ تا چه حدی می توان با تصورات واهی و دروغین، این محبوسین عالی قدر را در نقشه ی احمقانه ی تیراندازی به شاه دخیل دانست؟... خلاصه اینکه این اعمال باید خاتمه پیدا کند.
من تصمیم گرفته ام برای حفظ حیثیت دولت روسیه نسبت به گرفتاری این مرد بی گناه و شریف [حسینعلی بهاء] اقدام کنم. پس مستحضر باشید که اگر یک مو از سر او کم شود برای مجازات و تنبیه شما رود خون در این شهر به راه می اندازم. شما باید به خوبی بدانید که تا چه حد به این اخطاریه توجه کنید. در این مورد مملکت من پشت سر من است. (46)
دختر بهاء می افزاید که: « در همان شب این داستان به توسط میرزا یوسف به اطلاع مادرم رسید و به عمویم، میرزا موسی، پیام فرستاد که چه وقت از محل اختفا خارج شود... بعد از آن واقعه شنیدیم که از ترس تهدیدات قنسول روسیه، شاه دستور داده است که پدرم را از زندان مستخلص کنند، به شرط آن که او و خانواده اش در طرف مدت ده روز طهران را ترک کنند. چه بگویم از سروری که از تشریف فرمایی پدرم به ما دست داد... »(47)
دیوید روح، از سران و مورخان بهائیت، نیز به طور ناخواسته، صریحاً به موضوع تحت الحمایگی بهاء توسط روس تزاری، و مقاصد امپریالیستی روسها از دخالت در امر بهاء! اعتراف دارد. وی با اشاره به خطر نابودی بهاء در اثر فشار علما می نویسد:
«خان عموی بزرگ به نام میرزا یوسف که مترصد و مراقب بود، از طریق نفوس آگاه، اطلاع پیدا کرد ملاها توطئه کرده اند که آخرین بابی را که دارای خصائل عالیه ی رهبری است از میان بردارند. لذا، شتابان نزد پرنس دالگوروکی رفت. پرنس که هنوز از خیانتی که چهار ماه قبل توسط صدراعظم نسبت به امانت وی شده بود و نیز از شکستهای مکرر خویش در استخلاص دوست ارزشمند خود سخت خشمگین بود، در اثر شکایت و اعتراض منشی اش میرزا مجید، تصمیم گرفت با دخالت مستقیم خود، این توطئه را خنثی نماید، لذا عازم قصر شاه شد.
در دربار که محل تصویب احکام اعدام بود، به انتظار لحظه ی مناسب و مقتضی نشست، بعد با کسب اجازه قیام کرد و، با اینکه می دانست اقدام وی در این مملکت بیگانه که تحت موافقتنامه های سیاسی در آن سکونت داشت، در نهایت شهامت نفوس حاضر را مخاطب قرار داد. کلام جسورانه، صریح و بی پرده ی وی، بر قوت و شدت اعتراض وی علیه اقدام قریب الوقوع غیر عادلانه ای که در مورد نفسی ارزشمند صورت می گرفت. افزود. نفسی که با اتهامات ناروا و دروغین در خصوص مشارکت در توطئه ی یک قتل سیاسی شدیداً مجازات شده بود.
او فریاد بر آورد، " به من گوش کنید! سخنان مهمی دارم که برایتان بیان کنم. آیا به اندازه ی کافی ظالمانه انتقام نگرفته اید؟ آیا تاکنون به اندازه ی کافی از این نفوس بی آزار را به سبب این اتهام، که از بطلان احمقانه ی آن آگاهید، به قتل نرسانیده اید؟... چگونه ممکن است که شما حتی بتوانید تظاهر به این تصور نمایید که این زندانی عظیم الشأن و برجسته این سوء قصد احمقانه ی تیر اندازی به شاه را طراحی کرده باشد؟... شما می دانید که این اتهام نه تنها نادرست می باشد، بلکه به وضوح مضحک و مسخره است.
باید به این وضع خاتمه داد. من مصمم شده ام این نجیب زاده ی بی گناه را تحت حمایت روسیه قرار بدهم؛ پس برحذر باشید! زیرا اگر از این لحظه مویی از سر او کم شود، جوی خون در مجازات این اعمال شما در شهر به راه خواهد افتاد. به هشدار و اخطار من کاملاً توجه کنید. کشور من در این قضیه از من حمایت می کند"». (48)
دیوید روح می افزاید: « اگر چه این اتمام حجت شدید می توانست صرفاً یک تهدید سیاستمداران و غیر علمی و بی پایه و اساس باشد، اما [تهدید] همسایه ی گرسنه ی مسیحی شمالی را نمی بایست سرسری انگاشت، بالاخص بعد از جنگهای موفقیت آمیزش علیه ایران که چند دهه قبل در 1804- 1814- 1826- 1828 قلمرو قاجاریه را شدیداً آسیب رسانده و ویران کرده بود. روسیه به وضوح به گسترش امپریالیستی مداوم مبادرت کرده بود و می توانست منتظر بهانه ای باشد که علیه همسایه ی مسلمان ضعیف خود، که اگر مقهور و منقاد می شد، به راهی به سوی یک بندرگاه چهار فصل در کناره ی آبهای گرم مبدل می گردید، وارد جنگ شود. (49) البته پرنس هیچ اشاره ی عمومی به انگیزه های پیچیده ی خود ننمود، اما آگاهی نسبت به این احتمالات وجود داشت و مورد توجه قرار می گرفت. »(50)

4- 5. حمایت سفیر از بهاء تمامی ندارد!

پیشنهاد سفیر به حسینعلی بهاء( پس از آزادی از زندان) مبنی بر سفر به روسیه، و نیز بدرقه ی رسمی بهاء ( هنگام تبعید وی از ایران به حکم ناصرالدین شاه) تا مرز عراق توسط نماینده ی سفارت روسیه، که در تواریخ معتبر بهائیت بدان تصریح شده، اقدامات بعدی سفارت روسیه در حمایت از حسینعلی بود.
ذیلاً به اقدامات یاد شده نظری می افکنیم:

الف) از شما در روسیه پذیرایی می کنیم!

نبیل زرندی می نویسد:
حکومت ایران بعد از مشورت به حضرت بهاء الله امر کرد که تا یک ماه دیگر ایران را ترک نمایند و به بغداد سفر کنند. قنسول روس چون این خبر شنید از حضرت بهاء الله تقاضا کرد که به روسیه بروند، دولت روس از آن حضرت پذیرایی خواهد نمود. حضرت بهاء الله قبول نفرمودند و توجه به عراق را ترجیح دادند، در روز اول ماه ربیع الثانی 1269 هجری به بغداد عزیمت فرمودند. (51)
نکته: یک پژوهشگر تیزبین و ایران دوست( که ضمناًَ با ماهیت و مواضع استعماری تزاریسم نسبت به ایران نیز کاملاً آشنا است) با مطالعه ی متن فوق از خود می پرسد: مگر آقای بهاء برای روسیه چه کرده بود( یا قرار بود چه کاری انجام دهد) که دولت متجاوز تزاری حاضر بود این گونه فرش قرمز زیر پایش پهن کند و کارت سبز به او بدهد؟! (نویسندگان بهائی از پاسخ به سؤال نخست طفره رفته و حتی از طرح آن می گریزند، چون به صرفه ی آنها نیست. ).
سؤال دیگر این که چرا بهاء، از قبول پیشنهاد سفیر روسیه مبنی بر رفتن به خاک روسیه و بهره گیری از پذیرایی آن دولت، خودداری ورزید؟
پاسخ روشن است: با رفتن بهاء ( به عنوان پیشوای یک فرقه ی نوظهور مذهبی) به خاک روسیه، با نفرت گسترده و عمیقی که ملت مسلمان ایران از «تزاریسم» به عنوان «مظهر کفر و تجاوز به دارالاسلام ) داشتند، گزک خوبی به دست مخالفان مسلمان ( وحتی رقبای بابی) بهاء داده می شد که شخصیت و مشروعیت کارش را به شدت زیر سؤال ببرند. و این امر، با نقشه ها و ادعاهایی که بهاء در سر داشت، و به زودی بروز داد، در تعارض جدی بود. در آن زمان با توجه به قلع و قمع بابیان در ایران و عدم امکان فعالیت برای آنها در این کشور، مناسب ترین جا ( از جهات گوناگون) برای سران بابیه، عراق عرب بود که عملاً نیز فرارگاه و پناهگاه بابیه در آن مقطع شده بود. و دوری بهاء از آن نقطه ی استراتژیک، عرصه را برای جولان رقبای بابی وی، و بالتبع شکار مریدان سرگردان باب، مساعد می ساخت، لذا است که بهاء پیشنهاد عنایت آمیز سفیر روسیه را نپذیرفت و اکنون که به جبر دربار قاجار، ناگزیر از ترک ایران شده بود، به بغداد رفت.
دکتر عبدالحسین نوایی، ضمن اشاره به تکاپوی مستمر و جدی دالگوروکی برای نجات جان بهاء از زندان و اعدام، به نکته ای که گفتیم اشاره ای طریف دارد:
پرنس دالگروکی که خود در کسب... اجازه (شاه مبنی بر خروج بهاء از ایران] دخالتی تمام داشت، پس از صدور فرمان شاه، به میرزا حسینعلی پیشنهاد کرد که تحت حمایت سفارت وی به روسیه برود. ولی میرزا حسینعلی بغداد را ترجیح داد، زیرا در آنجا قبلاً راه آتیه ی خود را کم و بیش کوبیده بود و به علاوه زمینه ای کافی برای ادعاهای مبنی بر عناوین مذهبی و کار دین سازی وجود داشت.
سخن دکتر نوایی کاملاً گویا است؛ تنها باید این نکته را بدان افزود که حسینعلی بهاء و فرزند و جانشینش: عباس افندی، بعدها عملاً به پیشنهاد سفیر روسیه عمل کردند و از واپسین سالهای قرن 13 ق، خیل پیروان خویش را از نقاط مختلف ایران، روانه ی کشور روسیه (عشق آباد و شهرهای حومه ی آن ) ساختند و امپریالیسم تزاری نیز آنها را شدیداً زیر بال و پر خود گرفت، که شرح داستان عبرت انگیز آن در بخشهای آینده ی این مقال خواهد آمد.

ب) مأمور سفارت، بهاء را تا خاک عراق همراهی می کند

نبیل زرندی، در ادامه ی کلامی که فوقاً از وی گذشت، می نویسد: بهاء « در روز اول ماه ربیع الثانی 1269 هجری به بغداد عزیمت فرمودند. مأمورین دولت ایران و نمایندگان قنسول روس تا بغداد با حضرتش همراه بودند. »(52)
به همراهی «نماینده ی سفارت روس» با بهاء در تبعید عراق، در سایر منابع بهائی نیز تصریح شده است. به عنوان مثال، عبدالحسین آواره می نویسد: « حضرت بهاء... با اهل حرم و عائله خویش از طهران در تحت نظارت غلام دولت ایران و دولت روس به مملکت روم [= عثمانی] حرکت فرمود. »(53) همین مطلب در کتاب حسن موقر بالیوزی ( از ایادی امرالله) چنین انعکاس یافته است: « حضرت بهاء الله در 12 ژانویه ی 1853 به همراه عائله ی مبارکه و دو برادرشان به نام حاجی میرزا موسی... و میرزا محمد قلی، در معیت یک نماینده از طرف دولت شاهنشاهی ایران و یک مأمور رسمی از طرف سفارت روس، طهران را ترک فرمودند». (54)
بدرقه ی بهاء توسط نماینده ی سفارت روسیه، حتی به کرات مورد اعتراف خود بهاء قرار دارد. وی در اشراقات تصریح می کند که : « این مظلوم از ارض طا [= طهران] به امر حضرت سلطان به عراق عرب توجه نمود و از سفارت ایران و روس- هر دو، ملتزم رکاب بودند. »(55) نیز در همان کتاب می نویسد: « خرجنا من الوطن و معنا فرسان من جانب الدوله العلیه الایرانیه و دوله الروس الی ان وردنا العراق بالعزه والاقتدار»(56).
همچنین، در لوح شیخ ( خطاب به آقا نجفی اصفهانی) ضمن اشاره به ماجرای زندان خود پس از ترور شاه، خاطر نشان می سازد: « و چون مظلوم از سخن خارج، حسب الامر حضرت پادشاه حرسه الله تعالی مع غلام دولت علیه و دولت بهیه ی روس به عراق عرب توجه نمودیم...»(57)
نکته: چرا سفارت روس تزاری، نماینده ی خود را مأمور کرد که بهاء را تا خاک عراق همراهی کند؟ دیوید روح، از سران بهائیت و اعضای بیت العدل آن در اسرائیل، از راز این امر پرده برداشته است: « یک افسر از طرف دولت شاهنشاهی ایران و یک مأمور رسمی از طرف سفارت روس، آنها[بهاء و همراهانش] را همراهی می کرد. مأمور روسی شاید به این علت اعزام شده بود که مراقبت نماید مبادا در میانه ی راه بر این خاندان ارجمند، خیانتی روا گردد»(58) یعنی گزندی به جانشان رسد.

4- 6. بهاء؛ تحت الحمایه ی روسیه، و مشمول مقررات کاپیتولاسیون!

می دانیم که یکی از اصولی که پس از شکست فاحش ایران در جنگ با ارتش تزاری در قفقاز، از سوی روسها ( در قالب مواد قرار داد«ترکمنچای») بر کشورمان تحمیل گردید، امتیاز کاپیتولاسیون بود، که بعدها کشورهای دیگر اروپایی نیز از این امتیاز بهره جستند. عبدالحسین مسعود انصاری، عضو بلند پایه ی وزارت خارجه ی ایران در عصر پهلوی، که پدرش (نایب الوزاره) در عصر قاجار، ریاست محاکمات وزارت امور خارجه را بر عهده داشت، می نویسد:
عین قرارداد ننگین ترکمنچای منعقد در فوریه ی سال 1828 میلادی، به اتباع روس در ایران حق برون مرزی داده شده بود. یعنی آنها تابع قوانین ایران نبودند و دعاوی آنها بین خودشان، به وسیله ی سفارت و مأموران کنسولی روس در ایران حل و فصل می شد و دعاوی آنها با اتباع ایران هم، به محاکم ایرانی ارجاع نمی گردید و اداره ی در وزارت امور خارجه تشکیل شده بود به اسم محاکمات، و دعاوی آنها با اتباع ایران در مرکز به این اداره، و در ایالات و ولایات به کارگزاریها ارجاع می شد. (59)
در تأیید و توضیح سخن مسعود انصاری، می توان به فصل هفتم از قسمت بازرگانی «عهد نامه ی ترکمانچای» اشاره کرد که مربوط به حقوق کاپیتولاسیون اتباع روسیه بوده و تصریح می کند که: چنانچه بین «اتباع روسیه و اتباع ایران، محاکمه یا اختلاف در بگیرد» برای انجام این محاکمه و رفع اختلافها « به حاکم یا فرماندار» ایرانی «رجوع» می شود ولی حاکم و فرماندار، «تنها در حضور مترجم نمایندگی یا کنسول [روسیه] در آن رسیدگی و قضاوت خواهند کرد». فصل هشتم از همان قسمت نیز اشعار می دارد: چنانچه «یکی از اتباع روسیه مستقیماً متهم به جنایتی شده باشد، دادگاه های کشور [ایران] نمی توانند به رسیدگی و قضاوت در این جنایت بپردازند مگر در حضور فرستاده ی نمایندگی یا کنسولگری روسیه، و اگر این نماینده در محلی که جنایت روی داده است نباشد کارگزاران محل، مقصر را به جایی خواهند برد که کنسول یا گماشته ی رسمی روسیه در آن باشد. حاکم و قاضی محل گواهیهای به سود یا زیان مقصر را به دقت ثبت خواهد کرد و امضای خود را بدان خواهند گذاشت. این گواهی ها بدین گونه آنها را به جایی که جنایت را باید در آنجا محاکمه کنند خواهند برد. اسناد و مدارک معتبر محاکمه خواهد بود مگر آنکه مقصر آشکارا بطلان آنها را ثابت کند. هنگامی که متهم به حق اطمینان یافت و حکم داده شد، مقصر را به وزیر مختار یا کاردار یا کنسول اعلی حضرت امپراتور می سپارند و وی او را به روسیه خواهد فرستاد که کیفر قانونی به او داده شود. »(60)
می بینیم که طبق قانون کاپیتولاسیون، اتباع روسیه که در ایران متهم به قتل شده اند، محاکمه شان توسط دادگاه های ایران، منوط به «حضور» فرستاده یا مترجم سفارتخانه یا کنسولگری روسیه در این کشور می باشد.
دقت در ماجرای دستگیری و محاکمه ی حسینعلی بهاء، و واکنش روسها نسبت به آن، چنانکه برخی از محققین نیز تصریح کرده اند(61)، کاملاً نشان می دهد که سفارت روس در تهران، بهاء را به عنوان یک عنصر «تحت الحمایه ی روسیه» و برخوردار از حقوق «کاپیتولاسیون» تلقی کرده و از همین زاویه خود را ملزم به دخالت در ماجرا شمرده است ( دقت کنید).
امتیاز کاپیتولاسیون و الزامات حقوقی آن را فوقاً دیدیم. اجازه بدهید یک بار دیگر، روند ماجرا را ( که قبلاً به نقل از منابع معتبر بهائی گذشت) به طور اختصار مرور کنیم و سپس آن را با آداب و رسوم معمول آن روزگار در محاکمه ی اتباع و تحت الحمایگان روسیه در ایران، مقایسه و تطبیق دهیم.
پس از سوء قصد نافرجام بابیان به شاه، و دستگیری آنان، بهاء «شتابزده»(62) به خانه ی میرزا مجید خان، منشی سفیر روسیه( پرنس دالگوروکی) در روستای زرگنده ( اقامتگاه سفارت روس و تحت تملک آن کشور) می رود و پس از آنکه مأموران دولت ایران، بهاء را ( به اتهام جنایت، یعنی همدستی با ضاربین شاه) دستگیر می کنند، دالگوروکی به حمایت از بهاء بپا می خیزد و از وی به عنوان «ودیعه پر بهاء دولت روس» نزد دولت ایران یاد می کند و «به طور صریح و رسمی» از صدراعظم خواستار «حفظ و حراست» او می گردد و تهدید می کند که «اگر آسیبی به» بهاء «برسد و حادثه ای رخ دهد شخص صدراعظم «مسئول سفارت روس» خواهد بود.
به نوشته ی عباس امانت: هنگام تحویل بهاء به مأموران ایران، میرزا مجید آهی (منشی سفیر روسیه) «شخصاً در معیت» بهاء «به اردوی سلطنتی در نیاوران رفت " که بگوید و معلوم نماید که برادر زن او بی تقصیر است"». (63) سفیر روسیه پس از تحویل بهاء نیز «مراقبت احوال» بهاء بوده و ضمن ارسال «پیغامی شدید به صدراعظم...، از او می خواهد که «با حضور نماینده ی قنسول روس و حکومت ایران، تحقیقات کامل درباره ی» بهاء «به عمل آید و شرح اقدامات و سؤال و جوابها که به وسیله ی نمایندگان به عمل می آید در ورقه ای نگاشته شود و حکم نهایی درباره ی » او «اظهار گردد. صدراعظم [هم] به نماینده ی قنسول وعده داده و می گوید در آتیه ی نزدیکی به این اقدام خواهد کرد و آنگاه وقتی معین می کند که نماینده ی قنسول روس با حاجب الدوله و نماینده ی دولت [ایران] به سپاه چال بروند. »
زمانی که شیخ علی عظیم خبر می دهند» «و در نتیجه» بهاء از زندان رهایی می یابد.
به روایت دختر بهاء: هنگام محاکمه ی بهاء توسط مأموران حکومت ایران، حتی خود سفیر روسیه نیز در اقدامی بی سابقه و «شگفت انگیز» در محاکمات حضور می یابد و به نفع بهاء، شهادت و گواهی می دهد و حتی عربده می کشد و تهدید می کند که: «من تصمیم گرفته ام برای حفظ حیثیت دولت روسیه نسبت به گرفتاری این مرد بی گناه و شریف [حسینعلی بهاء] اقدام کنم. پس مستحضر باشید که اگر یک مو از سر او کم شود برای مجازات و تنبیه شما رود خون در این شهر به راه می اندازم. شما باید به خوبی بدانید که تا چه حد به این اخطاریه توجه کنید. در این مورد، مملکت من پشت سر من است». لهذا «از ترس تهدیدات قنسول روسیه، شاه دستور» می دهد که بهاء «را از زندان مستخلص کنند، و شرط آنکه او و خانواده اش در طرف مدت ده روز طهران را ترک کنند».
بر این همه، این نکته را هم ( به نقل از منابع بهائی) بیفزاییم که پس از آزادی بهاء از زندان، سفیر روسیه به وی پیشنهاد کرد که به روسیه رفته و در تحت حمایت امپراتوری تزاری قرار گیرد. به گفته ی این منابع، بهاء این پیشنهاد را نمی پذیرد و در نتیجه به عراق (قلمرو عثمانی) تبعید می شود و برای حفظ جان وی از گزند دولت و ملت ایران، غلام سفارت روسیه، او را تا بغداد همراهی می کند.
حال، کافی است سیر ماجرا را با مفاد فصل هشتم از قسمت بازرگانی «عهد نامه ی ترکمانچای» تطبیق کنیم که می گوید: چنانچه «یکی از اتباع روسیه مستقیماً متهم به جنایتی شده باشد، دادگاه های کشور [ایران] نمی توانند به رسیدگی و قضاوت در این جنایت بپردازند مگر در حضور فرستاده ی نمایندگی یا کنسولگری روسیه... حاکم و قاضی محل گواهیهای به سود یا زیان مقصر را به دقت ثبت خواهد کرد و امضای خود را بدان خواهند گذاشت. این گواهیها بدین گونه آنها را به جایی که جنایت را باید در آنجا محاکمه کنند خواهند برد. اسناد و مدارک معتبر محاکمه خواهد بود مگر آنکه مقصر آشکارا بطلان آن را ثابت کند. هنگامی که متهم به حق اطمینان یافت و حکم داده شد، مقصر را به وزیر مختار یا کاردار یا کنسول اعلی حضرت امپراتور می سپارند و وی او را به روسیه خواهد فرستاد که کیفر قانونی به او داده شود». (64)
کاملاً روشن است که سفارت روسیه با شخص بهاء، دقیقاً طبق مقررات کاپیتولاسیون و به عنوان یک تبعه ی روسیه و تحت الحمایه آن کشور عمل کرده است. اطلاق عناوینی چون «امانت» و «ودیعه ی پر بهاء دولت روس» از سوی پرنس دالگوروکی در مورد بهاء و تهدید صدراعظم دولت ایران از سوی پرنس مبنی بر اینکه در صورت رسیدن هر گونه آسیبی به بهاء، شخص صدراعظم، «مسئول سفارت» می باشد، همه و همه در همین راستا قابل ارزیابی و تحلیل است. بیراه نیست که برخی از محققان ایرانی، از این کلمات و برخوردها، بوی تحت الحمایگی بهاء توسط سفارت روسیه، و بهره گیری سفیر از مقررات کاپیتولاسیون ( مفاد قرارداد ترکمانچای) برای دفاع از وی را، فهمیده اند...
تکرار و تأکید می کنیم: این امور، دقیقاً این حدس را تقویت می کند که سفارت روسیه با حسینعلی بهاء ( بنیادگذار مسلک بهائیت) به عنوان فردی «تحت الحمایه ی روسها» و مشمول اصل کاپیتولاسیون برخورد می کرده است. گزارش شوقی افندی از پیشنهاد سفیر به بهاء، دقیقاً ( و البته به طور ناخواسته ) مؤید همین امر است: « سفیر روس چون از فرمان سلطانی [«مبنی بر نفی و تبعید» بهاء از ایران] استحضار یافت و بر مدلول دستور مطلع گردید، از ساحت انوار [بهاء] استدعا نمود اجازه فرمایند آن حضرت را تحت حمایت و مراقبت دولت متبوعه ی خویش وارد و وسایل انتقال ایشان را به خاک روس فراهم سازد. »(65)
افزون بر شوقی، دیوید روح ( از سران بهائیت) نیز در خلال کلامی که قبلاً از وی آوردیم، صراحتاً به موضوع تحت الحمایگی بهاء توسط روس تزاری، و مقاصد امپریالیستی روسها از دخالت در امر بهاء! اعتراف کرده است، آنجا که از دالگوروکی نقل می کند که در خلال محاکمه ی بهاء توسط مأموران دولت ایران، به آنها اخطار کرد و گفت: «من مصمم شده ام این نجیب زاده ی بی گناه را تحت حمایت روسیه قرار بدهم؛ پس برحذر باشید! زیرا اگر از این لحظه مویی از سر او کم شود، جوی خون در مجازات این اعمال شما در شهر به راه خواهد افتاد. به هشدار و اخطار من کاملاً توجه کنید. کشور من در این قضیه از من حمایت می کند"». (66)
نکته: جالب است که، همان گونه که در بخش امریکا و بهائیت خواهیم دید، عناصری شاخص از فرقه ی بهائیت در فرایند تجدید کاپیتولاسیون ( و مصونیت دیپلماتیک) در زمان محمدرضا پهلوی ( برای مستشاران امریکایی در ایران) نیز نقش اساسی داشتند. عباس میلانی در شرحی که راجع به روند طرح و تصویب لایحه ی کاپیتولاسیون در دولت اسدالله علم و منصور دارد، به درستی می نویسد: « در ایران، این نوع مصونیتها سابقه ای دیرینه و شوم داشت؛" حق کاپیتولاسیون " ( حق قضاوت کنسولی) خوانده می شد و از مصادیق بارز استعمار به شمار می رفت». به نوشته ی همو: قبح این عمل تا آنجا بود که، زمانی که برای نخستین بار موضوع شناسایی حق کاپیتولاسیون برای مستشاران امریکایی در ایران، و تدوین و تقدیم لایحه ی آن به مجلسین شورا و سنا، در کابینه ی علم مطرح شد و علم از غلام عباس آرام ( وزیر خارجه ی «بهائی تبار و مشهور به بهائیت» در کابینه ی علم) خواست که در باب طرح لایحه ی مزبور گزارشی به اطلاع کابینه برساند، یکی از وزرا مدعی است «به شدت با طرح لایحه به مخالفت» برخاسته و تأکید کرده است که «مضمون و مفاد آن با نص و مواد قانون اساسی ایران تنافر دارد، و بدتر از همه اینکه از آن" بوی تعفن استعمار" به مشام می رسد. » در نتیجه «علم که هوا را پس می دید بلافاصله بحث پیرامون طرح لایحه را قطع کرد و گفت وگو و تحلیل دقیق تر مفاد آن را به جلسات آینده ی هیئت دولت واگذاشت. »(67)

پی‌نوشت‌ها:

1. قرن بدیع، شوقی افندی، 1/ 318- 319. 2/ 48.
2. همان، 2/ 54؛ تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص 657؛ اشراقات، حسینعلی بهاء، ص 153 و 155.
3. کتاب مبین، شامل سوره ی هیکل و الواح دیگر حسینعلی بهاء 1308 ق، ص 76 و نسخه ی خطی به خط زین المقربین 1294 ق، ص 78؛ آثار قلم اعلی، بهاء، تهران، 120 بدیع ( 1342 - 1343 ش)، 1/ 76؛ قرن بدیع، شوقی، 2/ 48- 49؛ رحیق مختوم، 1/ 228. عبارت بهاء چنین است: یا ملک الروس. . قد نصرنی احد سفرائک اذ کنت فی السجن تحت السلاسل و الاغلال بذلک کتب الله الک مقاما لم یحط به علم احد الاهو...
4. دالگوروکف ( دارلگوروک+اف)، تلفظ روسی کلمه و به معنی فرزند دالگوروک است که در گویش لاتینی و ایرانی نوعاً به صورت «دالگوروکی» تلفظ می شود.
5. کینیاز در روسی، به معنی شاهزاده و معادل همان کلمه ی پرنس است. ر. ک: قبله ی عالم، عباس امانت، ص 232؛ بحثی در رد یادداشتهای مجعول منتسب به کینیاز دالگوروکی، احمد یزدانی، ص 18.
6. ر. ک: تاریخ ذوالقرنین، میرزا فضل الله شیرازی، 2/ 751، سنجیده شود با ص 715؛ منتظم تاریخ ناصری، اعتماد السلطنه، چاپ دکتر رضوانی، 3/ 1597.
7. اسنادی از روند اجرای معاهده ی ترکمانچای، صص 153- 154.
8. ر. ک: عصر بی خبری، ابراهیم تیموری، ص 315؛ گزارشهای سیاسی علاء الملک، گردآوری ابراهیم صفایی، صص 169- 176؛ خاطرات سیاسی امین الدوله، ص 122؛ سیاست طالبی، طالبوف، مقدمه ی رحیم رئیس نیا، ص 28.
9. اسناد سیاسی دوران قاجاریه، گردآوری ابراهیم صفایی، ص 109. نیز. ر. ک: گزارش امین السلطان به شاه و نامه ی کاردار سفارت ایران در روسیه به امین السلطان در همان روزگاران (همان، ص 132 و 130). برای رفتار خشونت آمیز دالگوروکی با امین السلطان، همچنین، ر. ک : عصر بی خبری، صص 315- 324 و نیز 170 - 171.
10. Dimitri Ivakovich (Dolgorouki (Dolgoroukof
از دالگوروکی دوم، در اسناد سیاسی عصر قاجار با عناوینی چون: پرنس دولقاروکی ( امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، چاپ پنجم، ص 480 و 488)، کیناز دالغوروکی ( همان، ص 483) و کنیاز دالغاروکی ( عصر بی خبری، ابراهیم تیموری، ص 252) یاد می شود.
11. منتظم ناصری، اعتماد السلطنه، 3/ 1683.
12. ر. ک: اسناد روابط ایران و روسیه در دوران فتحعلی شاه و محمد شاه قاجار... به کوشش فاطمه ی قاضیها، ص 232.
13. امیرکبیر و ایران، چاپ پنجم، ص 464.
14. در مورد اقدامات دالگوروکی برای کسب جواز ورود کشتیهای جنگی روسیه به مرداب انزلی از دولت ایران در زمان حاجی میرزا آقاسی، و نامه های متبادله بین حاجی و وزیر خارجه ی روسیه در شوال و ذی قعده ی 1262 ق ر. ک : عصر بی خبری، صص 252- 259. همچنین درباره ی فشارهای سفیر روس به دولت ایران ( در زمان حاجی میرزا آقاسی و امیرکبیر) برای تجدید بنای انبار تجارتخانه در بندر گز، و نامه های متبادله بین مقامات روسیه ( از جمله ی سفرای روسیه در ایران: غراف مدم و دالگوروکی) با اولیای دولت ایران در صفر 1258، صفر 1263، صفر و شوال 1267 و صر 1268 ق ر. ک: همان، صص 264- 269. برای فشار روسها به ایران برای به اصطلاح بنای بیمارستان در ساحل استرآباد، و نامه های متبادله بین امیرکبیر و دالگوروکی و کنت نسلرود ( وزیر خارجه ی تزار) در تاریخ رجب و رمضان 1265، ربیع الاول 1266 و جمادی الثانی نیز مطالعه ی مأخذ پیشگفته، صص 269- 273، مغتنم است.
15. امیرکبیر و ایران، همان، صص 500- 507.
16. ر. ک: منتظم ناصری، 3/ 1687؛ یادداشتهای سیاسی کنت دوگوبینو، ترجمه ی هوشنگ عبدالرضا مهدوی، ص 131؛ عهد اعلی...، ابوالقاسم افنان، صص 263- 264؛ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، 1/ 196؛
17. هدایه السبیل، فرهاد میرزا، ص 280و 281.
18. ر. ک: میرزا تقی خان امیرکبیر، عباس اقبال آشتیانی، صص 335- 340.
19. همان، ص 336- 340.
20. همان، ص 339.
21. امیرکبیر و ایران، آدمیت، چاپ پنجم، ص 465.
22. همان، ص 510.
23. ر. ک: همان، ص 473 به بعد. درباره ی نامه های متبادله بین امیر و دالگوروکی بر سر موضوع میرزا داود، و شکایت امیر از دالگوروکی نزد نایب السلطنه ی روسیه در تفلیس ر. ک: اسناد و نامه های امیرکبیر، تدوین و نگارش: سید علی آل داود، صص 112- 118، 136- 141، 229- 231و 236 - 237.
24. امیر کبیر و ایران، ص 510.
25. ر. ک: میرزا تقی خان امیرکبیر، عباس اقبال آشتیانی، ص 336.
26. ر. ک: همان، صص 336- 337. برخی از مورخان، علت این اقدام دالگوروکی را - که با مواضع پیشین وی نسبت به امیر، تضاد کامل داشت- ناشی از این امر می دانند که دالگوروکی دید با کنار زده شدن امیر از عرصه ی حکومت، میدان برای میرزا آقاخان نوری باز شده که تحت الحمایه ی بریتانیا و سر سپرده ی سفارت انگلیس در ایران است و با انتقال مقام صدارت به عنصر آنگلوفیل بلکه آنگلو غلامی چون او، روسیه در شطرنج سیاسی ایران به کلی مات خواهد شد. این بود که عجولانه و خام دستانه به در خانه امیر ( که خواهر شاه در آن می زیست) مأمور فرستاد و از قضا همین امر به دشمنان امیر بهانه داد که تیر خلاص را به آبرو و حیثیت سیاسی و نهایتاً حیات و موجودیت او شلیک کنند... ( ر. ک: امیرکبیر و ایران، صص 708 - 710، تاریخ دوره ی قاجاریه، گرنت واتسون، ترجمه ی ع. وحید مازندرانی، صص 371 - 372.
27. تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، 2/ 660 به بعد.
28. همان، 6/ 666 - 667، به نقل از گرنت واتسون. عبارت واتسون را می توانید در کتاب وی: تاریخ ایران دوره ی قاجاریه ( ترجمه ی ع. وحید مازندرانی، ص 386- 387) مطالعه کنید.
29. ر. ک: دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس، لویی رابینو، ترجمه ی غلامحسین میرزا صالح، ص 360.
30. ر. ک: منتظم ناصری، 3/ 1809؛ اسناد روابط ایران و روسیه از دوره ی ناصرالدین شاه تا سقوط قاجاریه، صص 32- 33 و 82- 83.
31. وزیر مختار بعدی روسیه در ایران، مسیوکرس بود که برای انجام مأموریت سیاسی خود در 1280 ق/ 1863 م وارد تهران گردید( منتظم ناصری، 3/ 1859).
32. همزمان با رفتن دالگوروکی از ایران، مسیو اینچکف در 16 رمضان 1270 ق ( 1853 م) به عنوان شارژدافر (کاردار) سفارت روسیه وارد تهران شده و دو روز بعد با ناصرالدین شاه دیدار وگفت وگو کرد. ر. ک : منتظم ناصری، 3/ 1758.
33. بحثی در رد یادداشتهای مجعول منتسب به کینیاز دالگوروکی، ص 18.
34. همان، صص 18- 19.
35. Dimitri Ivakovich Dolgorouki (Dolgoroukof).
36.حضرت طاهره، ص 50.
37. قرن بدیع، 1/ 318- 319.
38. مطالع الانوار...، ص 593.
39. ملا علی ترشیزی ملقب به عظیم، از رؤسای وقت بابیه و مرتبط با تروریستها.
40. همان، صص 611- 612. آواره، دیگر نویسنده و مبلغ بهائی، نیز می نویسد: « قونسول روس به زحمت بیان و استحکام برهان آن حضرت [یعنی بهاء، مبنی بر عدم ارتباط با تروریستهای بابی] تصدیق نموده» (الکواکب الدریه، 1/ 337).
41. قرن بدیع، 43/2. تأیید گزارش نبیل و شوقی را می توان در اظهارات دو تن از سران و مورخان مشهور بهائی بازجست. حسن موقر بالیوزی ( از مورخان و سران شاخص فرقه) با اشاره به دستگیری و حبس بهاء در جریان ترور شاه، می نویسد: «... پرنس دالگوروکی سفیر روس نیز به اصرار منشی خود میرزا مجید آهی که شوهر خواهر حضرت بهاء الله بود دولت را تحت فشار قرار داده بود که زودتر نتیجه را معلوم نموده و حضرت بهاء الله را آزاد نماید. » ( بهاء الله شمس حقیقت، ترجمه ی مینو ثابت، ص 130). دکتر اسلمونت ( از سران بهائیت و از دستیاران مهم عباس افندی و شوقی) نیز تصریح می کند. در جریان محاکمه ی بهاء، «سفیر روس به برائت» وی «شهادت» داد (بهاء الله و عصر جدید، ص 44).
42. عهد اعلی...، ص 498، نقل از خانم بلامفلید در کتاب: The Chosen highway، ص 40 به بعد.
43. همان، صص 498- 499، نقل از همان مأخذ.
44. قمیص نور، ص 193، به نقل از : شاهراه منتخب، لیدی بلامفیلد، صص 40- 43.
45. کذا. صحیح: سفیر.
46. عهد اعلی...، ص 499، نقل از : همان.
47. همان.
48. قمیص نور، دیوید روح، ص 214 - 215، به نقل از صفحه ی 43- 44 متن انگلیسی شاهراه منتخب اثر لیدی بلامفیلد.
49. حکومت سلطنتی روسیه تحت حکومت چند تن از تزارها در اواخر قرن نوزدهم علیه ایران که بعد از دو شکست اخیرش سخت ضعیف و مأیوس بود، طرحهای توسعه طلبانه داشت. اقدامات سیاسی و نظامی روسیه در نیمه ی دوم قرن در کتابی به عنوان: Russia and Britain in Parsia 1864 to 1914 A Study in Imperialism
اثر دکتر فیروز کاظم زاده، طبع 1968 دانشگاه ییل Yale ثبت شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است - دیوید روح.
50. قمیص نور، صص 215- 216.
51. مطالع الانوار، ص 618. نیز ر. ک : به دیگر منبع بهائی: قرن بدیع، 2/ 48؛ عهد اعلی...، ابوالقاسم افنان، ص 496 و 500؛ لئالی درخشان، محمد علی فیضی، صص 67- 68؛ قمیص نور، دیوید روح، ص 219.
ژ. فتنه ی باب، اعتضاد السلطنه، بخش توضیحات و مقالات دکترنوایی، ص 204.
52. مطالع الانوار، ص 618.
53. الکواکب الدریه، 1/ 337.
54. بهاء الله شمس حقیقت، حسن موقر بالیوزی، ترجمه ی مینو ثابت، ص 134. نیز ر. ک: قرن بدیع، شوقی افندی، 2/ 48 و 54؛ رهبران و رهروان در تاریخ ادیان، اسدالله مازندرانی، 2/ 488؛ لئالی درخشان، محمد علی فیضی، صص 65- 66 و 426؛ قمیص نور، دیوید روح، ص 225؛ عهد اعلی...، ابوالقاسم افنان، ص 496و 500.
55. الواح مبارکه ی حضرت بهاءالله جل ذکره الاعلی شامل: اشراقات و...، صص 103- 104.
56. همان، ص 155.
57. ر. ک: لوح خطاب به شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به نجفی، بهاءالله، لجنه ی نشر آثار آمری، صص 14- 16 نیز ر. ک : لئالی درخشان، محمد علی فیضی، ص 65؛ الکواکب الدریه، آواره، 1/ 334.
58. قمیص نور، ص 225.
59. به نوشته ی انصاری: « این حق در ایران منحصر به اتباع روس نبود. البته حق کاپیتولاسیون اول برای اتباع روس شناخته شد ولی بعداً اتباع سایر کشورها هم طبق اصل کامله الوداد از این حق برخوردار شدند». ر. ک: مروری بر پنجاه سال تاریخ؛ خاطرات سیاسی و اجتماعی، عبدالحسین مسعود انصاری، صص 34- 35.
60. «سرنوشت کاپیتولاسیون در ایران». اصغر حیدری، مندرج در: ماهنامه ی زمانه، ش 56، اردیبهشت 1386، صص 56- 57.
61. انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، اسماعیل رائین، ص 112؛ نامه ای از سن پالو، ص 316.
62. تعبیر عباس امانت، مورخ بهائی مآب است. ر. ک: قبله ی عالم، ص 289.
63. همان، ص 297.
64. سرنوشت کاپیتولاسیون در ایران، اصغر حیدری، همان، صص 56- 57.
65. قرن بدیع، 2/ 48.
66. قمیص نور، دیوید روح، صص 214- 215، به نقل از صفحه ی 43- 44 متن انگلیسی شاهراه منتخب اثر لیدی بلامفیلد.
67. معمای هویدا، ص 197.

 

منبع مقاله: نشریه تاریخ معاصر ایران، شماره 49.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط