جایگاه روحانیت در میان مردم

این مجلس، به احترام روحانیت و تجلیل و تسلیت به مقام والای مرجعیت تشکیل شده است. در آغاز سخن، از همه عزیزان حاضر در جلسه تمنا می کنم نظم مجلس را دقیقاً مراعات بفرمایند تا بهانه ای به دست دشمنان داده نشود.
پنجشنبه، 14 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه روحانیت در میان مردم
 جایگاه روحانیت در میان مردم

نویسنده: دکتر حسن روحانی




 

متن سخنرانی حجه الاسلام حسن فریدون در مراسم شهادت حجه الاسلام سیدمصطفی خمینی(1)(2)

«و ارادوا به کیداً فجعلناهم الاخسرین و نجیناه و لوطاً الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین»(3).
این مجلس، به احترام روحانیت و تجلیل و تسلیت به مقام والای مرجعیت تشکیل شده است. در آغاز سخن، از همه عزیزان حاضر در جلسه تمنا می کنم نظم مجلس را دقیقاً مراعات بفرمایند تا بهانه ای به دست دشمنان داده نشود.
موضوع سخن من در این مجلس باشکوه، یکی از ویژگی ها و امتیازات مهم روحانیت شیعه است. در آیات قرآن مجید دو چهره از روحانیت ترسیم شده است: چهره اول، روحانیت مستقل، مبارز، پاسدار حدود الهی و مدافع حقوق مردم به ویژه مستضعفین؛ و چهره دوم، روحانیت وابسته، جیره خوار، مزدور و مدافع قدرتمندان و طبقه اشراف.

دو چهره از روحانیت

در قرآن مجید از دسته اول به عنوان «انّما یخشی الله من عباده العلماء»(4)«اولو العلم»(5)، «والذین اوتوا العلم درجات»(6)، «لذو علمٍ»(7)، «والراسخون فی العلم»(8)، «الذین یبلّغون رسالات الله»(9) «الذین اوتوا العلم و الایمان»(10)، «لیتفقّهوا فی الدین»(11) «رجال لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذکر الله»(12)یاد شده و هرجا که قرآن از فائزون، مفلحون، متقین، صالحین و مؤمنین سخن می گوید، مصداق اتم و اکمل آنان است. از گروه دوم نیز به عنوان «اَحبار»(13)، «رُهبان»(14)، »لایعلمون الکتاب الا امانی»(15)، «یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله»(16)، «فمثله کمثل الکلب»(17)، «کمثل الحمار»(18)« و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب»(19) و «و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا»(20) یاد شده است.
تاریخ نمونه های فراوانی را از هر دو چهره ثبت کرده است. در زمان هارون الرشید، فضل بن یحیی مأمور شد که با امان نامه ای از هارون، یحیی بن عبدالله را که در واقعه فخ شرکت داشت و در پی آن به دیلم رفته بود، به بغداد بیاورد. او این کار را انجام داد. هارون مصمم بود یحیی بن عبدالله را به قتل برساند، اما برای این کار به امضای گروهی از قضات و فقها نیاز داشت. با دعوت از فقها و قضات مسئله امان نامه را مطرح کرد. محمد بن حسن شیبانی از چهره های اصیل روحانیت و به عنوان نمونه ای از چهره اول به پا خاست و با شهامت فریاد زد: هارون! کار به جایی رسیده است که حتی امضای خودت را هم قبول نداری و می خواهی علی رغم امان نامه، مسلمانی را به قتل برسانی؟! در برابرش وهب بن وهب ابوالبختری به عنوان نمونه چهره دوم به پا خاست و گفت: هارون! یحیی بن عبدالله مهدور الدم است و خلیفه می تواند او را به قتل برساند. هارون! خونش به گردن من! به خدا قسم پس از آنکه یحیی بن عبدالله بر ضدّ شما سخن گفته و تصمیم به قیام داشته، امان نامه دیگر ارزشی ندارد و کشتن او برای خلیفه مُجاز است. به دلیل این خوش رقصی، وهب بن وهب به اصطلاح قاضی و فقیه زمان، مبلغ یک میلیون و ششصد هزار درهم به عنوان جایزه دریافت می کند و محمد بن حسن شیبانی به جرم سخن روا و حقی که گفته بود، از دادن فتوا منع می شود!(21) می بینید که در نظام استبدادی سخن حق گفتن، مساوی با خانه نشین شدن است و حمایت از ستمگر پُست و مقام و جایزه به همراه دارد.
عمار دُهنی، شاگرد مکتب امام صادق(ع) در کوفه، نمونه دیگری از چهره اول روحانیت است. او عالمی آگاه، مسئول و بیدار بود که در محکمه قاضی شریک،(قاضی وابسته به دستگاه خلافت زمان) برای ادای شهادت حاضر شد. قاضی شریک، به عمار دُهنی گفت که شهادت تو را نمی پذیرم، به دلیل آنکه رافضی هستی! عمار دُهنی با شهامت بسیار فریاد برآورد که من برای دو نفر متأسفم: اول برای تو که به خاطر پول و مقام، حق را زیر پا گذاشتی و دروغ گفتی، و بعد برای خودم که به من لقب «رافضی» دادی. من هرگز خود را لایق این لقب والا نمی دانم. چه اینکه از مولایم امام صادق(ع)شنیدم که فرمود اولین گروهی که در تاریخ، رافضی لقب گرفته اند، کسانی بودند که در برابر فرعون ایستادگی کرده و فرمانش را زیر پا گذاشتند « ان اوّل من سمّی الرفضه السحره الذین لما شاهدوا آیة موسی فی عصاه امنوا به و اتبّعوه و رفضوا امر فرعون»(22) لذا من خود را لایق این مقام و لقب نمی دانم.
امام صادق(ع) آنقدر از سخنان عمار دُهنی در برابر این قاضی وابسته خشنود و خوشحال شد که در حق او دعا کرد و فرمود: اگر عمار دُهنی هر گناهی کرده باشد، به خاطر این شهامت، خداوند او را مورد عفو قرار داد، «لو انّ علی عمّار من الذنوب ما هو اعظم من السماوات و الارضین لمحیت عنه بهذه الکلمات»(23)ایستادگی در برابر مستکبرین و ستمگران تا این حدّ ارزش دارد. باید در برابر دادگاه های فرمایشی و قضات مزدبگیر ایستاد و سخن حق را گفت تا عمار دُهنی شد.

نقش روحانیت مبارز

متأسفانه امروزه بسیاری از روحانیون مذاهب مختلف جزو چهره دوم، یعنی روحانیتی وابسته و مطیع قدرت های حاکمه محسوب می شوند. اگر قرار است به ملتی ظلم شود و فریاد حق طلبانه آنان خاموش شود، اگر قرار است مبارزین و حق طلبان به زندان بروند، و اگر قرار است حق زیر پا گذاشته شود، آنان توجیه کننده کار ظالمانه قدرت ها هستند. اما بزرگ ترین و بالاترین افتخاری که در طول قرن ها، روحانیت شیعه، با همه مشکلات از زمان غیبت کبری تاکنون حفظ کرده، مسئله استقلال این نهاد است. روحانیت شیعه نمی تواند مستقل نباشد. روحانیت شیعه که به عنوان وارث پیامبران «ورثه الانبیاء»(24) و جانشین و خلیفه رسول خدا لقب گرفته است، نمی تواند به قدرت های ظالم وابسته شد. رسول خدا فرمود: «اللهم ارحم خلفایی ثلاث مرات» سه بار فرمود رحمت خداوند بر جانشینان من. «قیل یا رسول الله و من خلفائک؟» پرسیدند جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود:« الذین یأتون من بعدی و یروون عنی احادیثی و سنتی»(25) جانشینان من گروهی هستند که بعد از من در طول سال ها و قرون آینده برای آشنا کردن مردم به دستورات، بیانات و سنت و راه من تلاش می کنند و جامعه را با آنها آشنا می سازند.
روحانیتی که می خواهد امانتدار پیامبران و «امناء الرّسل»(26)باشد؛ روحانیتی که می خواهد دژ مستحکم اسلام و «حصون الاسلام» (27) باشد؛ روحانیتی که می خواهد رسالتش همان رسالت انبیا و امامان یعنی مبارزه با ظلم و ستم و قدرت های ظالم باشد، روحانیتی که به مردم تعلیم می دهد «لا تظلمون و لا تُظلمونَ» (28) نه ظلم کنید و نه زیر بار ظلم بروید؛ روحانیتی که فریادش این است که : «و لا تطیعوا امرالمسرفین»(29) آنها که سرمایه ها را نابود می سازند و اسرافگر هستند، در برابر آنها مطیع نباشید؛ و روحانیتی که فریاد می زند: «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار»(30)؛ بر ظالمان تکیه ننمایید که آتش شما را فرا می گیرد؛ روحانیتی که عزت شعار اصلی اوست و فریادش این است «و لله العزه و لرسوله و للمومنین»(31)؛ این روحانیت چگونه می تواند به ظالمین و قدرت های کثیف، وابسته باشد؟
شاید الان این سؤال به ذهن شما خطور کند که آیا در میان روحانیون شیعه هیچ کس وابسته و مزدور نیست و همه گناه ها به گردن دیگران است؟ پاسخ سؤال این است که به طور کلی روحانیت شیعه منزه است و افرادی که استثنائاً و تنها در لباس و عنوان با روحانیون مشترک اند، به قول آیه الله العظمی حائری(ره) مؤسس حوزه علمیه قم، اینها دزدان لباس روحانیت اند و روحانی واقعی نیستند. مردم آگاه ما حساب این افراد را از روحانیت اصیل و مبارز جدا می دانند و همواره آنها را به عنوان وعّاظ السلاطین شناخته اند.

ویژگی های روحانیت شیعه

روایات ما روحانیت شیعه را معرفی کرده است: «علماء شیعتنا مرابطون بالثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته یمنعونهم عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا»(32)، روحانیت شیعه در پست نگهبانی و مراقبت است. همواره بیدار، مسئول و مواظب است که مبادا فریب کاران جامعه فکر مردم را ربوده و بر ضعفای شیعه مسلط شوند. عالم شیعه «عالم ینتفع بعلمه»(33) عالمی است نفع رسان جامعه و مردم. نه عالمی که «لایضر من جهله و لا ینفع من علمه»(34)، علمی که نفعی ندارد، اساساً علم نیست. آن که حمّال غیرمفید است، عالم نیست. کسی عالم است که اگر نباشد، جای خالی او محسوس بوده و نتوان آن را پر کرد «ثلم فی الاسلام ثلمة لا یسّدها شی»(35).
«اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه«(36)، روحانیتی که با همه هواهای نفسانی خود می جنگد، حافظ دین و مطیع امر مولاست. خوشبختانه این افتخار بزرگ را تاکنون هیچ قدرتی نتوانسته از روحانیت شیعه بگیرد.
شکیب ارسلان نقل می کند که در سال 1919، زمانی که مبارزات و قیام آیه الله مجاهد، سید شرف الدین(که به راستی شرف دین بود) در برابر استعمارگران فرانسه پایان پذیرفت، پادشاه وقت سوریه پنج هزار دینار برای این عالم بزرگ شیعی فرستاد. مرحوم شرف الدین همه پول ها را پس فرستاد و برای پادشاه پیام داد که قیام و مبارزه ما برای به دست آوردن پول یا مقام نبود، بلکه به عنوان دفاع از حریم اسلام و مسلمین بوده است. هرگاه میراث محمد(ص) را در خطر ببینیم، به پا خاسته و از میراث اسلام دفاع می کنیم. در هر مقطع تاریخی که برای اسلام خطری پیش آمده است، علمای اسلام هرگونه خطری را به جان خریدند و در برابر دشمنان اسلام ایستادگی و مقاومت کردند.

مرجعیت آگاه

برای اینکه بدانیم روحانیت شیعه چگونه استقلال خود را در طول تاریخ حفظ کرده است، قطعه ای از تاریخ پرافتخار روحانیت را نقل می کنم. بعد از جنگ جهانی دوم، نماینده ای از طرف دولت انگلستان وارد عراق شد تا با مرجع شیعیان یعنی مرحوم آیه الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره) ملاقات کند. وقتی مسئله را با ایشان مطرح کردند، ایشان فرمود ما کاری با انگلستان نداریم و از ملاقات با وی امتناع کردند. ولی دولت عراق برای انجام این ملاقات به معظم له فشار آورد. مرحوم سید فرمودند: حالا که ناچار به ملاقاتم، باید این ملاقات در یک جلسه عمومی و علنی صورت گیرد تا مبادا فردا بهانه جویان بهانه ای به دست گیرند. در یک جلسه عمومی که تمام روحانیون طراز اول، تجار و شخصیت های معروف نجف در محضر معظم له حضور داشتند، نماینده دولت انگلستان چکی به مبلغ صد هزار دینار عراقی تقدیم می کند و می گوید در جنگ جهانی دوم دولت انگلستان عهد کرده است (مگر دولت انگلستان هم عهد بلد است؟! بله، سیاست همه چیز بلد است: نذر، عهد، نماز، حرم، روضه خوانی، قرآن، مسجد و...) که اگر در جنگ جهانی دوم پیروز شود، معادل صد هزار دینار عراقی را به یک مقام روحانی بلندپایه تقدیم کند! و چون شما یک عالم بزرگ مذهبی هستید، تصمیم گرفته شد این مبلغ به شما تقدیم شود. حضار همه به مرحوم اصفهانی نگاه می کردند که ایشان چه پاسخی خواهند داد؟ ایشان چک را گرفته و زیر تشک می گذارند. همه از قبول چک تعجب کردند. ایشان سپس حواله ای نوشته و به چک ضمیمه کرد. آنگاه آن را به دست نماینده دولت انگلستان داده و گفت: «ما شنیده ایم که در این جنگ، خانه های بسیاری از مردم بیگناه و غیرنظامی ویران، بچه هایشان بی سرپرست شده و وضع بعضی از آنان بسیار وخیم و تأثرآور است. این چک را به افراد بی بضاعت بدهید و به آنها کمک کنید. البته دلمان می خواست ما هم کمکی به آنها داشته باشیم، ولی متأسفانه فعلاً چیزی در اختیار نیست». نماینده دولت انگلستان برخاسته و خارج شد و به نماینده دولت عراق گفت: ما آمده بودیم مرجع شیعیان را بخریم، ولی او ما را خرید! روحانیت مسئول و بیدار شیعه همواره این چنین بوده است.
چه زیباست سخن حق: « یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون»(37) مردم! می خواهید پیروزی نصیب شما گشته و رستگاری دو جهان از آن شما باشد؟ «اصبروا»، پایدار باشید و استقامت کنید. «صابروا»، در برابر دشمن ایستادگی کنید و تسلیم نشوید. از زندان ها، شکنجه ها، تبعیدها و اهانت های دشمن نهراسید. مقاومت کنید و تقوا را پیشه خود سازید تا به رستگاری و کامیابی دست یابید. امام صادق فرمود: « اصبروا علی دینکم و صابروا عدوکم ممن یخالفکم و رابطوا امامکم و اتقوا الله فیما امرکم به وافترض علیکم»(38) برای دین خود و اجرای احکام الهی استقامت کنید، در برابر دشمنانتان و مخالفین ایستادگی کنید و صبر را پیشه خود سازید، با رهبر خود پیوند مستحکم برقرار کنید و در فرائض و اوامر الهی تقوا را از یاد نبرید. یکی از شرایط آن «رابطوا» است. با چه گروه و کسانی رابطه داشته باشیم؟ در روایات ما از امام باقر(ع)آمده است که: «رابطوا علی الائمه»(39)، «رابطوا علی من تقتدون به»(40) رابطه مردم با رهبران مذهبی، رابطه جامعه با گروهی است که باید در جامعه مقتدا باشند. حفظ این رابطه، این همبستگی و این پیوستگی بین مردم و روحانیت تیری به قلب دشمن است. جوانان عزیز! به خدا قسم هرچه ما افتخار از گذشته داریم، از روحانیت است. اگر امروز روشنگری هست، اگر امروز بیداری هست، اگر امروز جهاد و قیام و نهضت هست، اگر در جامعه ما تحرکی هست، همه و همه در سایه قیام و نهضت مرجع بزرگ و عالی مقام ما حضرت آیه الله العظمی خمینی است(صلوات حضار). این عشق شما مردم به مرجع و رهبر عزیز و آن یار سفر کرده است که با فریاد صلوات اظهار می شود. این فریاد، فریاد همه طبقات و اقشار مردم و نشانه همبستگی و پیوستگی ملت با روحانیت و مرجعیت است. دنیا بداند این پیوستگی و همبستگی دایمی و ناگسستنی است و هیچ قدرتی نمی تواند مردم فداکارمان را از اسلام و روحانیت و مرجعیت جدا کند.

روحانیت مانع بزرگ استعمار

زویمر خطیب انگلیسی می گفت: مردم انگلستان! اگر می خواهید پیروز شوید، دو سد پیش روی شماست. باید این دو سد را در کشورهای اسلامی به هر نحو که امکان پذیر است بشکنید. یک سد، قرآن و تعالیم اسلام است. البته ظاهر قرآن مشکل آفرین نیست. قرآن باشد، حتی خودتان هم آن را چاپ کنید، اما باید مردم از روح قرآن جدا باشند. سدّ دوم، روحانیت است. روحانیت عامل پیوستگی و اتحاد مردم است. روحانیت قادر است جامعه اسلامی را متحد کند. امروز هیچ نیرو و قدرتی در جامعه به نیرو و قدرت روحانیت نمی رسد. روحانیت بر اعماق جان و قلوب مردم نفوذ دارد. مردم! شما از این قدرت برتر و بالاتر پیدا نمی کنید. قدر این نعمت بزرگ الهی را بدانید. زویمر می گفت: موفقیت در این امر نیاز به تلاش فراوانی دارد. مبارزه با روحانیت کار آسانی نیست. باید خیلی با هوشیاری به کار خود ادامه دهید تا بتوانید پیروز شوید. باید با زرنگی و دقت کار کنید تا بتوانید در کشورهای اسلامی پیروز شوید.
مگر می شود با یک عالم وارد جنگ شد؟ مگر می شود با جامعه روحانیت مبارزه کرد؟مردم، روحانیت را مبلغ و مبیّن بزرگ ترین آرمان خود یعنی مکتب اسلام می دانند. مردم ما به دو نکته ایمان دارند: یکی آنکه روحانیت را آشناترین قشر به قرآن و اسلام و مکتب می دانند و دیگر آنکه این قشر را دلسوزترین و فداکارترین افراد برای اسلام و دین می شناسند. تاریخ روحانیت در یک صد سال اخیر، در ایران، عراق و سایر کشورهای اسلامی بهترین شاهد و گواه این ادّعاست.
مستشار فرانسه به آقای شیخ عبدالحمید جزایری، یک روحانی فعال در سوریه اخطار کرد که نباید سخنرانی کند! نباید مردم را بیدار کند و اگر به این سخنان خود ادامه دهد در مسجدش را خواهند بست. شیخ عبدالحمید لبخندی زد و گفت: «بستن در مسجد کار ساده ای است، اما جلوی فعالیت مرا گرفتن کار بسیار مشکلی است. می توانید مسجد را از من بگیرید. در مسجد را ببندید، ولی اینها مهم نیست. اگر مسجد نبود، من در خیابان، در قطار، در اتوبوس، و هر کجا که جمعیتی را ببینم، فریاد می زنم، تبلیغ می کنم و حرف های خود را می زنم!» مأمور فرانسوی تهدید کرد که آقای شیخ عبدالحمید جزایری! ممکن است تو را دستگیر کنیم و به زندان بیندازیم. شیخ گفت: «چقدر جالب! در همان گوشه زندان فریاد می زنم و زندانی ها را بیدار می کنم». گفت: شیخ! ممکن است جانت در خطر باشد! پاسخ داد: «چه عالی! چون می دانم با کشتن من، موجی ایجاد می شود که فکر نمی کنم اثر آن از وجود و فریاد من، کمتر باشد». بی جهت نیست که زویمر می گوید مبارزه با روحانیت کار آسان و ساده ای نیست. تلاش بی ثمر حکومت در برابر روحانیت در این مقطع، نمونه و شاهد روشنی است.

جایگاه بلند مرجعیت

چطور می شود در برابر مرجع عالی مقام و بزرگ شیعه ایستادگی کرد و مبارزه نمود؟ مبارزه با مرجعیت و روحانیت، مبارزه با اسلام و مردم است و این چنین مبارزه ای دیر یا زود منجر به شکست خواهد شد. مگر روحانیت از شما چه می خواهد؟ روحانیت خواهان استقلال کشور و قطع دست اجانب و اجرای احکام الهی در این کشور است. هرکس که با روحانیت و مرجعیت مخالف است و با آنها مبارزه می کند، در واقع با استقلال کشور و احکام اسلام مخالف است و بی تردید منفور مردم مسلمان ایران خواهد بود.
شما امروز به دو عنوان در اینجا اجتماع کرده اید: تجلیل از عالم بزرگ از دست رفته، و احترام و تعظیم در برابر مرجع بزرگ و بیداری که مورد احترام همه مسلمانان و آزادگان جهان است. «له سنن من الانبیاء» نشانه هایی از رسولان و پیامبران در این رهبر بزرگ است. او از جهات مختلف به نوح، موسی، عیسی و سایر پیامبران شبیه است. اما چه شباهت نزدیکی با زندگی ابراهیم خلیل دارد. ابراهیم خلیل کیست؟ ابراهیم خلیل الله آن پیامبری است که شروع فعالیت اجتماعی او در جامعه از اینجاست: «و تالله لاکیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبریان»(41) سرآغاز فعالیت مهم ابراهیم، از بت شکنی آغاز می شود. هرکس می خواهد کار ابراهیمی کند، باید کار خود را از بت شکنی آغاز نماید. البته این کار، آسان نیست. باید برای فداکاری و شهادت آماده بود: «قالوا حرّقوه و انصروا الهتکم ان کنتم فاعلین»(42)گفتند چرا نشسته اید؟ شعله ای را روشن کنید و آتشی را برافروزید که در آن آتش، ابراهیم بسوزد و خاکستر شود. خاکستر او را هم با طوفانی بر باد بدهید که هیچ اثری از او باقی نماند. باید دستگیر شده به زندان برود، محاکمه شده و کشته شود تا اثری از او نماند. اما «قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم»(43) دشمن همیشه از نقشه خداوند خالق جهان، غافل است. دشمن کور است و قدرت الهی را نمی بیند، تا بتواند از نقشه حق آگاه باشد «و مکروا مکراً و مکرنا مکراً و هم لا یشعرون»(44) دشمن از مکر خداوند غافل است.
روحانیت شیعه یک تکیه گاه و یک وابستگی دارد و آن هم وابستگی به خداوند و «الله» است که تنها تکیه گاه اوست. «و لا تهنوا فی ابتغاء القوم ان تکونوا تألمون فانّهم یألمون کما تألمون و ترجون من الله ما لایرجون و کان الله علیماً حکیماً»(45)چرا سست شدید؟ چرا از تعقیب دشمن باز ایستاده اید؟ اگر تو رنج می بینی و اگر تو زخم برمی داری، و اگر تو به زحمت می افتی، بدان که دشمن هم به رنج و زحمت خواهد افتاد « فانهم یألمون کما تألمون»بدانید ضربتی که بر شما نواخته می شود، همان طور بر دشمن هم نواخته می شود. خیال نکنید مشکلات تنها برای شماست. مشکلات دشمن بیشتر است. شما یک نقطه امید و یک نقطه اتکا دارید که دشمن ندارد و آن این است:«و ترجون من الله ما لا یرجون» شما امید به حق و اتکای به الله دارید. بزرگ ترین قدرت جهان پشتیبان شماست. تکیه گاه شما خداست. شما هرگز احساس ضعف و تنهایی نمی کنید، ولی تکیه گاه دشمن بسیار ضعیف و ناچیز است. «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین»(46)این پیام روحانیت است، همه چیز ما برای خداست. عبادت ما، فعالیت ما، زندگی ما و مرگ ما، همه و همه، فقط برای خداست و بس.

ابراهیم زمان

«قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم» دشمن، غافل از یاری و تأیید حق است. اگر آتشی در اینجا در زندان و حصر، اگر آتشی در بورسای ترکیه و اگر آتشی در عراق برافروختند، ما ابراهیم زمان را حفاظت می کنیم.«و ارادوا به کیداً فجعلناهم الاخسرین»(47)ابراهیم عزیز! هر توطئه و کیدی که برای تو طراحی کردند، ما تو را کمک کردیم و آنها را شکست خورده و خسران زده ساختیم.«و نجیناه و لوطاً الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین»(48)ابراهیم! تو را در کنار رسول و پیامبری دیگر به سرزمین مبارک رساندیم. ای خمینی عزیز (صلوات حضار) تو و فرزند فرزانه و مصطفای عزیزت را به سرزمین مبارک، « الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین»، کنار حرم مولایت امیرالمؤمنین رساندیم. بگذار موجی در حوزه کهنسال نجف، ایجاد شود. بگذار دانشمندان بزرگ این حوزه، با عظمت علمی تو آشنا شوند. دشمن خواست تا تو در دریای نجف غرق شوی! نمی دانست تو کشتی نجات بخش و سفینه النجاه خواهی شد. بگذار جهانیان بیشتر و بهتر تو را بشناسند، ای ابراهیم زمان!
ای ابراهیم عزیز! همه امتحانات سخت و بزرگ برای تو پیش آمد. اما آخرین امتحان را هم باید بگذرانی که:« ان هذا لهو البلاء المبین»(49) آن آزمایش بزرگ و آشکار مربوط به اسماعیل عزیزت می باشد. آنگاه که همه امتحانات و آزمایشات را با موفقیت پشت سر گذاشتی، «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمّهن قال انی جاعلک للناس اماما»(50)آنگاه تو به مقام والای امامت می رسی. امامت مقامی است که آخرین امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهیم! اکنون که این امتحان را هم با موفقیت به اتمام رساندی پس «انی جاعلک للناس اماماً»؛ و لذا من یک لقب برای مرجع بزرگ و رهبر عظیم الشأن، آن ابراهیم زمان، می پسندم و آن لقب امام است. بنابراین:« امام خمینی»(صلوات حضار).
می دانید در شهادت و مرگ این عزیز چه موجی در داخل و خارج کشور ایجاد شد؟! در طول هفته گذشته از امریکا، اروپا و آسیا صدها تلگرام تسلیت مخابره شد، اما از ایران فقط سه تلگرام به محضرشان رسید!(گریه شدید حضار) چرا؟ ایرانی که مردم آن همه عقیده به امامت، به علی بن موسی الرضا ثامن الحجج(ع)دارند و امام هشتم فخر و افتخار همه ایرانی هاست، جشن میلاد و چراغانی آن حضرت را بر هم زدند و پرچم سیاه برافراشتند( گریه شدید حضار). سراسر کشور را ماتم و عزا فراگرفته است. چرا از ایران فقط سه تلگرام مخابره شده است؟ ای مرجع عزیز و بزرگ! اگر از ایران تلگرامی به دست تو نرسیده، این همه گریه و فریاد و ناله مردم را بشنو و ببین.(گریه شدید حضار). مردم به تو و راه تو و نهضت تو عشق می ورزند.
اینکه از ایران فقط سه تلگرام به ایشان رسیده است، حکایت از یکی از این چند امر دارد: یا آنقدر اختناق است که کسی جرأت نمی کند به مرجع بزرگش تلگرام تسلیتی مخابره کند، یا شرکت مخابرات برخلاف مقررات تلگرام مردم را نمی پذیرد، یا تلگرام ها را می گیرند ولی مخابره نمی کنند. هر خبر بی اهمیتی باید در سطح مملکت پخش شود، اما خبر شهادت و رحلت عزیز ما (گریه شدید حضار) فقط یک بار در روزنامه، آن هم به عنوان اعلام مجلس ختم درج می شود. حتی اعلام ختم را پس از یک نوبت، دیگر چاپ نکردند! چرا؟ چرا این همه اختناق و سانسور و چرا این همه خفقان؟ دلیل این سانسور و اختناق، ترس هیئت حاکمه از قدرت روحانیت، از قدرت مرجعیت و بالاخره ترس از هیجان و غلیان احساسات مردم است.

در سوگ دانشمند مجاهد

می دانید چه عزیزی را از دست دادیم؟ در فقدان عالم بزرگوار و آیه الله عزیزمان آیه الله حاج سیدمصطفی موسوی خمینی(صلوات حضار)، فرزند برومند و مرجع عالیقدر و با درایت جهان تشیع، حضرت آیه الله العظمی امام خمینی(صلوات حضار) به سوگ نشسته ایم. این آیة الله جوان 48ساله،(گریه شدید مردم) از نظر علمی در سطح بسیار بالایی بوده است. ایشان عملاً یک دوره فقه استدلالی را با دقت گذرانده بوده و بر کتاب عروه الوثقی، که حاوی 15 کتاب فقهی، از کتاب الطهارة تا کتاب الوصیة است، حاشیه زده بود. ایشان حدود 15 سال قبل در حوزه علمیه قم، مدرّس اَسفار بود. آثاری که در فقه و اصول از ایشان به جای مانده، چندین مُجلد است که ان شاء الله امیدواریم در آینده به طبع برسد و در اختیار طلاب قرار گیرد. در لغت و ادبیات عرب در حد یک صاحب نظر بود، حوزه درس ایشان در نجف بعد از حوزه درس مراجع، جزو درس های طراز اول به حساب می آمد. تفسیری که ایشان بر سوره حمد نوشته اند، حدود یک هزار صفحه است. یکی از دوستان نزدیک ایشان می گفت هر موضوعی که در علم رجال مطرح می شد، ایشان حاضرالذهن و به زندگی همه رُوات و محدثین کاملاً مسلط بود.
از علم و دانش مهم تر، کمالات انسانی و اخلاق فاضله این مرد بود. فضلا و مدرسین حاضر در جلسه، که برخی از آنان سالیان دراز از نزدیک با ایشان بوده اند، اخلاق و تواضع این مرد را می دانند. راستی «کان فینا کاحدنا»، هیچ گونه امتیازی برای خودش قائل نبود. ایشان در نجف در یک خانه اجاره ای بسیار کوچک، که فقط دو اتاق کوچک در طبقه پایین و دو اتاق کوچک در طبقه بالا داشت، زندگی می کرد. یکی از بستگان نزدیک ایشان می گفت ارزش تمام اثاثیه منزل ایشان از ده هزار تومان تجاوز نمی کرد. این زهد و اخلاق و انسانیت در کنار آن علم و دانش بود که ایشان را به صورت یک شخصیت بزرگ و استثنایی درآورده بود. من یک ویژگی ایشان را از همه چیز بالاتر می دانم و آن معاونت، همکاری و همگامی با پدر بود. او همه جا در کنار پدر و پشتیبان پدر بود. همه جا به عنوان یاور در کنار او بود. او همواره به عنوان یک مشاور و معاون کارآمد و امین، برای پدر بود.
این مجلس باعظمت از طرف همه طبقات، روحانیت، اساتید دانشگاه، مهندسین، پزشکان، تجار و حوزه علمیه قم تشکیل شده است. با اینکه امروز یک روز درسی بود، اما صدها نفر از فضلا، مدرسین و طلاب از حوزه علمیه قم تشریف آورده و در این مجلس شرکت کرده اند. این مجلس نشانه همبستگی و پیوستگی بین همه اقشار با روحانیت و حوزه علمیه قم است. چشم دشمن کور باد!(آمین مردم). این مجلس باشکوه و باعظمت و این پیوند ناگسستنی بین مردم و روحانیت که اجرای فرمان،« و رابطوا» است، حتماً فلاح و رستگاری را به دنبال خود خواهد داشت. « و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون».
روحیه مرجع و رهبر عالیقدرمان، این مَثَل اعلی، این اسوه، این الگو، در هنگام مطلع شدن از رحلت فرزندشان شگفت آور بوده است. خبر شهادت به این صورت به ایشان منتقل می شود که عده ای از بزرگان و علمای نجف به منزل ایشان رفته و به محضرشان شرفیاب می شوند. امام از حضور آنان و چهره های غم آلود آنان وقوع حادثه ای را احساس می کند. به یکی از نزدیکان رو کرده و می فرماید چه خبر شده است؟ همه به هم نگاه کرده، اشک می ریزند و آیه استرجاع به زبان جاری می کنند و می گویند عزیزت از دست رفته است(گریه حضار). روحیه و عظمت را ببینید. ایشان آیه شریفه « انا لله و انا الیه راجعون»(51) را بر زبان جاری کرده و سر به زیر می اندازند. پس از چند دقیقه به اندرون می روند و نزدیکان را امر به صبر می نمایند(گریه حضار).
بدن این عزیز از دست رفته را به کربلا می برند. در حرم ابی عبدالله الحسین و قمر بنی هاشم طواف می دهند و آنگاه به نجف باز می گردانند. در موقع تشییع جنازه، بازار نجف تعطیل می شود. عجیب آنکه حضور این پدر در تشییع پیکر فرزندش همانند حضور ایشان در بقیه تشییع جنازه ها بوده و نه بیشتر(گریه شدید حضار).
من یک دعا می کنم: خدایا 14 سال مفارقت بس است(گریه شدید حضار). خدایا! تو را به عظمت همه اولیا و عزیزانت قسم می دهیم چشم ملت ایران را به زودی به جمال مرجع بزرگ و رهبر عالیقدرشان منوّر بفرما(آمین حضار). من می دانم این اشکی که شما می ریزید، دو جنبه دارد: اشک برای عزیز از دست رفته و اشک برای دوری از رهبر و مرجع عظیم الشأن.
این مصیبت بزرگ، مصیبت در سطح یک خانه و خانواده نیست. بنابراین من به هیچ یک از بازماندگان عزیزش تسلیت نمی گویم. تسلیت من فقط به محضر امام زمان است(گریه شدید حضار). یابن الحسن، امام زمان! آجرک الله فی هذه المصیبهً و بعد تسلیت به حوزه های علمیه، جامعه روحانیت، ملت ایران، دنیای تشیّع، جهان اسلام و همه انسان های آزاده جهان.
می دانید مرجع عالیقدر و عزیز ما در کنار قبر فرزندش چه کرد؟ آنچه نقل کرده اند این است که در کنار قبر عزیزش فقط یک فاتحه خواند و برخاست. اما من می گویم شاید زبان حال رهبر و مرجع ما کنار مزار فرزندش چنین بود و به مصطفای عزیزش گفته:« لقد استرحت من همّ الدنیا و غمّها و بقی ابوک غریباً وحیداً فریداً».
صلی الله علیک یا اباعبدالله و علی اولادک الطیبین الطاهرین.

پی نوشت ها :

1. سخنرانی به مناسبت مجلس یادبود آیة الله سید مصطفی خمینی (ره) در حضور هزاران نفر مردم انقلابی تهران، مجسد ارک تهران، 8 آبان 1356.
2.به دلیل تاریخی بودن این سخنرانی، در متن آن اصلاحاتی صورت نگرفته است.
3. قرآن مجید، سوره انبیاء، آیات 70 و 71.
4. قرآن مجید، سوره فاطر، آیه 28.
5.قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 18.
6. قرآن مجید، سوره مجادله، آیه 11.
7.قرآن مجید، سوره یوسف، آیه 68.
8. قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 7.
9.قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 39.
10.قرآن مجید، سوره روم، آیه 56.
11.قرآن مجید، سوره توبه، آیه 122.
12.قرآن مجید، سوره نور، آیه 37.
13.قرآن مجید، سوره توبه، آیه 31.
14.همان.
15.قرآن مجید، سوره بقره، آیه 78.
16.همان، آیه 79.
17.قرآن مجید، سوره اعراف، آیه 176.
18.قرآن مجید، سوره جمعه، آیه 5.
19.قرآن مجید، سوره صف، آیه 7.
20.قرآن مجید، سوره انعام، آیه 21.
21.سفینه البحار، 8 جلدی، چاپ دارالأسوة، ج1، ص 231؛ منتهی الآمال، ج1، ص 271.
22.بحارالانوار، ج65، ص 157.
23.همان.
24.اصول کافی، ج1، ص 32.
25.وسائل الشیعه، ج27، ص 92.
26. بحارالانوار، ج2، ص 36.
27.وسائل الشیعه، ج3، ص 283.
28.قرآن مجید، سوره بقره، آیه 279.
29. قرآن مجید، سوره شعرا، آیه 151.
30.قرآن مجید، سوره هود، آیه 113.
31. قرآن مجید، سوره منافقون، آیه 8.
32.بحارالانوار، ج2، ص 5.
33.اصول کافی، ج1، ص 33.
34.بحارالانوار، ج1، ص 211.
35.اصول کافی، ج1، ص 38.
36.بحارالانوار، ج2، ص 89.
37.قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 200.
38.نورالثقلین، ج1، ص 426.
39.همان، ص 428.
40.همان.
41.قرآن مجید، سوره انبیا، آیه 57.
42. همان، آیه 68.
43.همان، آیه 69.
44. قرآن مجید، سوره نمل، آیه 50.
45.قرآن مجید، سوره نساء، آیه 104.
46.قرآن مجید، سوره انعام، آیه 162.
47.قرآن مجید، سوره انبیاء، آیه 70.
48. قرآن مجید، سوره انبیا، آیه 71.
49. قرآن مجید، سوره صافات، آیه 106.
50.قرآن مجید، سوره بقره، آیه 124.
51.قرآن مجید، سوره بقره، آیه 156.

منبع :روحانی، حسن (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد اول: مبانی نظری) تهران: کمیل، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط