Micrologie

خرده شناسی در نظر مکتب فرانکفورت

اصطلاحی آدورنویی که هم اشاره دارد به سبک- سبکی قطعه قطعه، گُزین گویانه و موجز- و هم به الگوی اندیشه ی انتقادی که بر محورِ « گزینش امر خُرد» استوار است (ام. آبانسور، مؤخره بر الف ص) . خرده شناسی در حد کمال،
يکشنبه، 17 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرده شناسی در نظر مکتب فرانکفورت
خرده شناسی در نظر مکتب فرانکفورت

نویسندگان: ایوکوسه و استفن آبه
مترجم: افشین جهاندیده



 
Micrologie

(1) اصطلاحی آدورنویی که هم اشاره دارد به سبک- سبکی قطعه قطعه، گُزین گویانه و موجز- و هم به الگوی اندیشه ی انتقادی که بر محورِ « گزینش امر خُرد» استوار است (ام. آبانسور، مؤخره بر الف ص) . خرده شناسی در حد کمال، نوشتاری است محاکاتی که در آن، سبک فضای اندیشه را باز و آزاد می کند. منظور از خرده شناسی در نظر گرفتن امر خُرد، جزئی و خاص است برای بهتر نشان دادن قطعه ی امر عام به صورت منفی که بر مبنای آن معنا می یابد. خرده شناسی این الزامِ بنیامینی به نوشتاری مبتنی بر « تصاویر دیالکتیکی ( مجله آثار، جلد3، گایمار، 2000 ،ص61) را از سر می گیرد، نوشتاری که رساله ی او درباره ی « پاریس، پایتخت سده ی نوزدهم» نمونه ای از آن است و در آن جزئیات برخی خیابان ها، برخی پاساژها و برخی نماهای پاریس آیینه ای است از کل روابط اجتماعی موجود.
(2) « نگاه خرده شناسی پوشش های آن چیزی را می دَرد که بنابر معیار مفهوم عام که جزء خود می کند، همچنان نومیدانه مجزاست، و همسانی آن را خُرد می کند، یعنی توهمی را که مطابق آن، آن چیز یک نمونه ی محض است» ( دیالتیک منفی، ص317) . هرچند خرده شناسی نوعی روش نیست، بلکه بیش تر نوعی ضد روش و پادزهری علیه روش منطقی است، اما بدین ترتیب میتوان چند ویژگی را برای آن برشمرد: 1) توجه آن به امر جزئی بی جهت نیست و چیزی را در آن جست و جو می کند که از امر عام می گریزد، 2) خرده شناسی شیوه ای از نشان دادن این نکته به صورت منفی است که امر عام بی وقفه نظم خود را بر امر خاص تحمیل می کند، 3) اما در عین حال ادا کردن حق مطلب در مورد امر ناهمسان و ناهمکن، هر قدر که ظریف، مجزا و نامحسوس باشد، 4) و سرانجام پرهیز از توهم اندیشه ی حاکم که از طریق همسان انگاری عملی کند و چیزهای خاص و افراد را تا حد نمونه هایی محض از مقوله های عام تقلیل می دهد. خرده شناسی جدایی ریشه ای اندیشه و شناخت را ثبت می کند:گشودگی خرده شناسی به روی امر غیرمفهومی ناتوانی اش در شناخت و در فهم بر مبنای مفاهیم نیز هست. آشتی دادن این دو سو فقط افق اتوپیایی خرده شناسی است (دیالتیک منفی، ص16) خرده شناسی وفادار به این اتوپیا، دست به کار پایان ناپذیر متصل کردن عناصر قطعه قطعه، مجزا و همواره جزئی تر هستی مان می زند، بی آن که هرگز این عناصر را به نظمی بازگرداند که آن ها را یک جا جمع می کند، بلکه صرفاً برای آن که بگذارد این عناصر سخن بگویند.
(3) حتی اگر خرده شناسی وام دار سنتی از اندیشه ی مبتنی بر گُزین گویی ( نیچه، گراوس) و مبتنی بر تمثیل ( بنیامین) باشد و هرچند گاهی شکل بدیع تحلیل زیمل از جامعه را به یاد می آورد، اما شکل جدیدی از نوشتار را به روی فلسفه بازمی کند که در آن دقت توصیفی در تحلیل جزئیات درمی آمیزد با نگرش انتقادی کلی و پیمایشی از امر اجتماعی با بیش ترین آزادی بیان ادبی. بدین ترتیب خرد شناسی تقدم دارد بر شکلی از نوشتار فلسفی پسامدرن که بنابر روایت های اعظم متافیزیکی، دغدغه ی بنیان نهایی به منزله ی توجیهی استدلالی و فراگیر را ندارد: همین جا است که متافیزیک که دیگر نمی تواند به کلیت ارجاع دهد، « مهاجرت می کند» ، و این شکلی است که اندیشه ی «منسجم متافیزیک در لحظه ی زوال اش» به خود می گیرد ( دیالتیک منفی،ص317) . اخلاق صغیر نمونه ای است از خرده شناسی که در آن توصیف قطعه قطعه و ناپیوسته ی جزئیاتِ ظاهراً ناچیز و بی اهمیتِ زندگی عادی اجتماعی ما عناصر صرفاً پس مانده و قطعه قطعه ی اخلاق مان را جمع آوری می کند، بدون آن که هیچ اصل کلی قضاوت امیدواری به بنیان گذاری اخلاق را امکان پذیر کند. در این معنا، خرده شناسی که با این حال جدایی ناپذیر است از اقتضاهای دیالکتیکیِ نظریه ی انتقادی، امروز باید بیش تر در جانب جریان پسامدرنِ واسازیِ(1) شکل های سنتی اندیشه ی مفهومی قرار گیرد تا در جانب میراث خود مکتب فرانکفورت.

پی نوشت ها :

1- deconstruction.

منبع:(1385) ، واژگان مکتب فرانکفورت، افشین جهاندیده، تهران، نشر نی، چاپ دوم 1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.