نویسنده: سرتیپ خلبان دکتر احمد مهرنیا
درآمد
تاریخ همیشه آموزگار انسان هاست و ملتی که از تاریخ درس نیاموزد و با رویدادهای آن را به فراموشی بسپارد، محکوم به تکرار اشتباهات گذشته است. برگ های تاریخ همواره همچون آینه ای برای آیندگان بوده، که با نگریستن در آن و یافتن پیشینه خود و آشنایی با فراز و نشیب های نسل های گذشته راه آینده خود را می یابند. جوانان ایرانی در دوران هشت سال دفاع مقدس با پایداری و مقاومت ستودنی شان توانستند تاریخ ساز باشند و برگ های زرینی را در تاریخ معاصر کشورشان رقم بزنند. سرتیپ خلبان دکتر احمد مهرنیا جانشین پیشین فرمانده پایگاه چهارم شکاری دزفول با روایت ارزشمند خود از یکی از شاهکارها و حماسه های بی نظیر خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران در حمله به پایگاه هوایی الولید، معروف به پایگاه «اچ-3» واقع در منتهی الیه مرزهای غربی در عراق تاریخ نگاری مهمی را انجام داده که قابل توجه علاقه مندان است. چرا که عملیات الولید در زمان خود موجب دگرگونی های زیادی در روند جنگ تحمیلی شد و چه بسا محافل مطبوعاتی غرب و شرق از آن گفتند و درباره آن قلم فرسایی کردند.***
کمتر نیروی هوایی در جهان وجود دارد که تاب و تحمل بیش از چند ماه جنگ را داشته باشد. پس از تولد و بکارگیری نیروی هوایی در شکل مدرن آن، در اواخر جنگ جهانی اول تاکنون تنها چند کشور تجربه نبردهای طولانی را در پرونده خود به ثبت رسانده اند. این کشورها یا خود سازنده بوده و از قدرت اقتصادی قوی برخورار بودند یا به شدت مورد حمایت مادی و تجهیزاتی قدرت های بزرگ قرار داشته اند. دلیل این امر هزینه بسیار گزاف جنگ های هوایی، حساسیت و پیچیدگی تجهیزات فرسوده شدن سریع این نیرو و عوامل دیگری است که در این بحث جای بررسی آن نیست. نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از اوایل فروردین ما 1359 تا خاتمه جنگ تحمیلی در عملیاتی مستمر و کوبنده، با اتکا به توان خود، حتی در شرایط تحریم و فشارهای سیاسی و اقتصادی جهانی توانست با همت بلند مردان آسمانی، ضمن اداره مؤثر هشت سال جنگ تحمیلی تا سال 1375 نسبت به خنثی کردن توطئه های دشمنان و گروهک های تروریستی منافقین، مقر آن ها را در عمق خاک عراق بارها بمباران و از هرگونه فعالیت احتمالی آن ها بعد از عملیات مرصاد جلوگیری کنند.
این نیرو با فعالیت های متعدد از جمله حملات آفندی به تأسیسات، تجهیزات زرهی دشمن در مناطق اشغالی و در عمق خاک عراق، پشتیبانی سطحی در زمین و دریا، خنثی سازی تحرک و جلوگیری از عملیات تهاجمی دشمن در هوا، زمین و دریا، جابه جایی نیرو از دورترین نقاط کشور به مناطق عملیاتی جنوب و غرب، آن هم در شرایط ویژه و گاه تا دو یا حتی سه برابر ظرفیت هواپیماها، تخلیه مجروحان جنگ از مناطق عملیات به اقصی نقاط کشور، اسکورت ناوگان کشتی های جنگی و نفتکش در خلیج فارس، حمل ادوات، تجهیزات و مهمات به پایگاه های مناطق عملیاتی، انجام مأموریت های شناسایی هوایی در هر نقطه از خاک دشمن و در هر زمان که لازم بود، ریختن اعلامیه روی شهرهای مهم عراق در قالب عملیات روانی، انجام عملیات تجسس و نجات و همچنین یاری رسانی به مناطق آسیب دیده از بلایای طبیعی وحتی اعزام نیرو به جبهه ها برای کمک به همرزمان نیروی زمینی، بدون هرگونه ادعا و مطرح کردن اهمیت عملیات خود، با تقدیم بیش از 210 شهید خلبان به عنوان بالاترین نسبت شهدا به تعداد کل خلبانان عملیاتی، در کنار شهدای دیگری از کارکنان و حتی خانواده یا بستگان آنان (مجموع شهدای نیروی هوایی در جنگ تحمیلی 1614 تن بوده است) وظیفه خطیر خود را نسبت به نظام اسلامی و سرزمین همیشه جاوید ایران به خوبی انجام دهد.
امروز اگرچه زمان زیادی از توقف جنگ گذشته، اما به جرأت می توان گفت که هنوز گوشه کوچکی از رشادت ها و دلاوری های این قهرمانان که می تواند درسی برای آیندگان و همکاران جوان باشد به درستی به پیشگاه ملت بزرگ ایران ارائه نشده است. ولی تا آنجا که شرایط اجازه داده با جمع آوری اسناد و مدارک موجود صحیح ترین روایت ها را درباره یکی از بزرگ ترین عملیات های هوایی در تاریخ جنگ های مدرن جهان، یعنی حمله به مجموعه پایگاه های الولید در منتهی الیه غرب عراق و چگونگی اجرای این عملیات محیرالعقول را از زبان شرکت کنندگان شرح دهم. چرا که در بامداد پنجشنبه به یادماندنی 15 فروردین سال 1360 و در تلأطم یک نبرد نابرابر، تعداد هشت فروند بمب افکن فانتوم با هدایت خلبانان کارآزموده و مصمم با طی نمودن مسافتی در حدود 1700 کیلومتر وارد خاک عراق شده و با حمله به مجموعه پایگاه های الولید معروف به «اچ-3» خالق یکی از شاهکارهای عملیات هوایی در جهان شدند.
در پشت صحنه این عملیات متجاوز از 50 فروند انواع هواپیماها اعم از تانکر سوخت رسان، شکاری های مختلف و دیگر پرنده های پشتیبانی رزمی به همراه جمع کثیری از کارکنان پروازی و غیر پروازی ایفای نقش کردند تا چنین موفقیت به دست آمد. شانزده انسان با اراده، حدود پنج ساعت پرواز طولانی را در حالی آغاز کردند که در مسیر پروازی شان چیدمانی از سامانه های سبک و سنگین ضد هوایی انتظاران را می کشید و شکاری های دشمن نیز آسمان منطقه را در پوشش خود قرار داده بودند. نقطه عطف این عملیات برجسته را باید در چهره نورانی و تبسم زیبای امام راحل(ره) جستجو کرد که با ابراز رضایت از نتیجه کار، از سوی ملت بزرگ و شریف ایران، از نیروی هوایی، جسارت فرمانده با تدبیر آن، شجاعت خلبانان و کارکنان جان بر کف نیز قدردانی کردند.
چگونگی طراحی عملیات
در اواسط مهر ماه سال 1359 در حالیکه دو هفته از آغاز جنگ تحمیلی گذشته بود، پیکی از سوی سرهنگ محمد مهام فرمانده پادگان پیرانشهر، مدارکی را به پایگا های هوایی تبریز و شهید نوژه همدان آورده و تحویل سرهنگ دوم خلبان مرتضی فرزانه و قاسم پور و گلچین فرمانده دو پایگاه داد. این اسناد و مدارک به قدری جذاب و با ارزش بود که آن دو افسر مزبور بیدرنگ قضیه را با سرهنگ محمود قیدیان، معاون عملیات ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری ایران در تهران، در میان گذاشتند. او نیز سرهنگ بهرام هشیار رشتی رئیس گروه طرح های عملیاتی را که تازه حکم بازنشستگی اش لغو شده بود و به خدمت برگشته بود احضار و مسئولیت بررسی و چگونگی اجرای عملیات حمله به پایگاه های الولید را به او محول کرد. همزمان در معاونت عملیات پایگاه، سرهنگ دوم علی اکبر صابونچی بعد از بررسی طولانی مدارک به این نتیجه رسید که عبور از فضای خاک دشمن برای انهدام این هدف های مهم ممکن نیست. او سپس به مطالعه وضعیت کشورهای همسایه عراق همچون ترکیه، سوریه و کویت پرداخت تا شاید راهی مناسب برای دستیابی به هدف پیدا کند. جمعی از همکاران همواره او را در حال کاری می بینند که از محتوای آن بی خبرند. یک کتاب ضخیم که اسامی فرودگاه های جهان نوشته را مرتب ورق می زند تا بهترین فرودگاه های اضطراری برای لحظات بحرانی احتمالی پیش بینی شود. ظاهراً او از اولین کسانی است که عملاً بررسی و طراحی این حمله بزرگ، بی نظیر و غافلگیرانه را برعهده داشت.در ستاد تهران هم موضوع بلافاصله با سرهنگ پرویز پیروز مدیر اطلاعات و عملیات نیروی هوایی در میان گذاشته شد و او جانشین خود سرهنگ عبدالعلی قاسمیان که افسری فعال و نکته سنج بود را مسئول رسیدگی به این امر کرد. با این وصف عوامل دست اندرکار به سرعت بررسی های اطلاعاتی خود را آغاز کرده و از طریق مبادی ذیربط نتیجه گرفتند که اطلاعات رسیده کاملاً صحت دارد. بنا به گزارشات رسیده علاوه بر هواپیماهای موجود مانند بمب افکن «ایلوشین-28» دستکم دو گردان بمب افکن «توپولوف-22» شامل حدود 20 فروند، شش بمب افکن سنگین «توپولوف-16» و تعداد زیادی «میگ-23» و «سوخو-20» و بالگرد به اضافه چندین دستگاه رادار از پایگاه ها و مناطق دیگر به پایگاه های مذکور استقرار داده شده اند تا از حملات احتمالی نیروی هوایی ایران حفظ شوند.
حال، چنین هدف با ارزشی توجه مسئولان نیروی هوایی را بیشتر به خود جلب کرده بود. سرهنگ بهرام هشیار مسئول گروه طرح های عملیاتی معاونت عملیات نیروی هوایی یکی از افسران باتجربه و با استعداد خود به نام سرهنگ خلبان فریدون ایزدستا را به همکاری فراخواند و ماجرا را با او در میان گذاشت. هر دو شک نداشتند که پایگاه الولید یک هدف با ارزش و راهبردی است. اما فاصله دورتر از آن است که با هواپیماهای موجود بتوان به راحتی آن را بمباران کرد و به پایگاه خودی بازگشت. حتی انجام یک بخش از مأموریت یعنی رسیدن به هدف، نیاز به طرح ریزی های دقیق توأم با خطرپذیری بالا دارد. روزهای متمادی صرف بررسی راه های گوناگونی می شود تا شاید بتوان از عهده این مهم برآمد. در این رابطه تعدادی از مسئولان در جلساتی حضوری در دفتر شهید سرلکشر جواد فکوری فرماندهی وقت نیروی هوایی به بررسی می پردازند.
در شبی از شب های پاییز برگ ریز، جرقه یک راهکار شدنی، در ذهن سرهنگ ایزدستا زده می شود. او اول صبح خود را به سرهنگ بهرام هشیار رساند و با خوشحالی از او خواست که همراه سرهنگ محمود قیدیان به دفتر فرماندهی بروند تا همان جا و برای یک بار طرح جالب خود را تشریح کند. چند جمله دوستانه و مزاح گونه بین ایشان رد و بدل می شد. سپس هماهنگی لازم برای ملاقات گروه با فرماندهی نیروی هوایی انجام می گیرد. شهید جواد فکوری به رغم درگیری های فراوان، با روی باز تیم را پذیرفت. جانشین او سرهنگ ماشاء الله عمرانی که او هم از خلبانان شکاری است در جلسه حضور دارد. فکوری در خلال خوردن صبحانه با دقت نقشه را زیر نظر گرفته و به طرح جدید گوش می دهد.
ایزدستا می گوید: مسیر پیشنهادی عملیات از شمال غرب کشور و از میان ارتفاعات مرزی بین عراق و ترکیه می گذرد. بیشتر این مسیر در شمال را کوهستان های صعب العبور تشکیل داده که امکان دید رادارهای دشمن را فوق العاده ضعیف می کند. از آنجا که در این محدوده تأسیسات و تجهیزات مهمی وجود ندارد از نظر دیده بان هم خیال مان راحت است. قسمت عمده شمال به جنوب مسیر را هم اندکی درون مرز سوریه پرواز خواهیم کرد تا نیروهای عراق مشکوک نشوند، اما در این مسیر که مسافت رفت و برگشت تا هدف با احتساب گردش ها و ماندن در دوره ایستایی برای سوخت گیری حدود 1800 ناتیکال مایل (3000 کیلومتر) است، نیاز به هماهنگی با کشور سوریه داریم تا هواپیماهای «اف-4» شرکت کننده در عملیات پس از یک بار سوخت گیری در نزدیکی مرزهای غربی خودی، خود را به هدف رسانده و بعد از بمباران در فرودگاه دمشق فرود آیند و سپس در فرصتی مناسب مجدداً به میهن برگردند.
اهمیت بمباران این هدف، که از سه پایگاه پیشرفته تشکیل شده، ضمن اینکه می تواند ظرفیت نظامی دشمن را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و خسارت سنگین اقتصادی بر او وارد آورد، جنبه حیثیتی و روانی سنگینی هم بر پیکره دشمن و حامیان او خواهد داشت. از این رو هر بار که مطالعات نتیجه نمی دهد گویی نیروی عظیم دست اندرکاران را برای ادامه کار تشویق می کند. کار روی نقشه ادامه می یابد و هر یک از افسران بلندپایه به تنهایی یا زمانی که می توانند از ادامه مشغله های سنگین آن روزها فارغ آیند، با هم به بررسی می پردازند. خیلی زود راه حل جدید به ذهن این افسران باتجربه خطور می کند. دوباره به خدمت شهید سرلشکر جواد فکوری فرماندهی وقت نیروی هوایی می رسند تا طرح جدید خود را در میان بگذارند. مدیر اطلاعات عملیات هم به این جلسه دعوت شده است تا آخرین اخبار جمع آوری شده را به اطلاع حاضران برساند.
انجام عملیات حمله به پایگاه الولید در روز 15 فروردین 1360 مطابق با چهارم آوریل 1981 به لیدری سرگرد براتپور، در زمان معاون عملیاتی وقت نهاجا، سرهنگ خلبان محمود قیدیان که با همراهی خلبان سرهنگ بهرام هشیار، فریدون ایزدستا، سرهنگ پرویز پیروز مدیر اطلاعات و سرهنگ عبدالعلی قاسمیان جانشین مدیراطلاعات، و سرهنگ عبد العلی قاسمیان جانشین مدیر اطلاعات، سرهنگ علی دهنادی و سرهنگ رسول هوشیار جانشین معاون عملیات، طراحی و برنامه ریزی شد و برگ زرینی بر تاریخ پرافتخار شرکت نهاجا در جنگ تحمیلی افزود و سال های طولانی علامت سؤال بزرگی در ذهن طراحان عملیات هوایی و خلبانان جهان باقی گذاشت که این عملیات پیچیده و ظاهراً غیرممکن چگونه اجرا شد؟ عملیاتی که در نوع خود در تاریخ جنگ های هوایی کمتر نظیر آن را می توان یافت. پروازی موفق که به انهدام تعداد زیادی از پرنده های دشمن (کمترین آمار ارائه شده، انهدام 48 فروند بالگرد و هواپیمای مختلف به ویژه توپولوف-16 و 22 در پایگاه اصلی و دو پایگاه فرعی اچ-3 بوده است). منجر و باعث شد از آن پس صدام و ایادی او در هیچ نقطه از خاک عراق از حملات نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران احساس امنیت نکنند.
این مأموریت که به مدت چهار ساعت و پنجاه دقیقه به طول انجامید رکوردی بی سابقه در عملیات رزم هوایی با امکانات محدود به وجود آورد. اما به دلیل محرمانه نگه داشتن بخش هایی از عملیات، روایت های مختلفی از آن در رسانه های مختلف و حتی در میان همکاران منتشر شد که می توانست سبب کاهش اهمیت و تناقش در عملکرد این تیم قوی در یک عملیات محیر العقول شود. امید است امروز که 30 سال از ماجرا گذشته و رژیم بعث عراق نیز سرنگون شده، بتوانیم تصویر کامل تری از این عملیات را به آگاهی همکاران جوان و مردم علاقمند کشور، به ویژه نسل امروز و فردا برسانیم تا درسی باشد برای آیندگان، و اینکه «اگر بخواهیم می شود» با تفکر و تجهیزات موجود، کارهای خارق العاده ای انجام داد، کارهایی که دشمن در عین غافلگیری از ضربه آن کمر راست نکند.
شمارش معکوس برای آغاز عملیات
وقتی همه خواب بودند تلفن منزل سروان ابراهیم قربانی و ستوان یکم عباس رمضانی به صدا درآمد... الو... سلام... از پست فرماندهی تماس می گیرم. قربان، دستور داده اند در اسرع وقت تشریف بیاورید بالا! ساعتی بعد هم تلفنی، به ستوان یکم علی عالی زاده ابلاغ می شود تا در پست فرماندهی حاضر شود.ساعت شش صبح بود که دو خلبان «اف-5» وارد پست فرماندهی پایگاه هوایی تبریز شدند. پس از خوش و بشی صمیمانه، سرگرد یدالله رستگارفر، معاون عملیات پایگاه از آن ها خواست که پروازی را برای بررسی دقیق وضعیت هوای منطقه روی دریاچه ارومیه انجام دهند و هر چه سریعتر گزارش آن را به پایگاه منعکس کنند.
با استناد به دفتر ثبت پرواز، امیر سرتیپ خلبان عباس رمضانی، در اولین دقایق طلوع خورشید، در کابین عقب یک فروند هواپیمای «اف-5» دو کابینه به خلبانی ابراهیم قربانی باند پایگاه را به قصد منطقه سوخت گیری هواپیماها ترک کردند. مأموریت آن ها به منظور کسب اطمینان از مساعد بودن هوای منطقه و جلوگیری از صرف هزینه گزاف لغو مأموریت دسته ده فروندی «اف-4» و سایر پروازهای مرتبط با آن انجام گرفت. افراد یاد شده به این دلیل اعزام شدند تا هوای محل مورد نظر را عملاً با چشم ببینند و به اتاق عملیات پایگاه گزارش کنند تا هماهنگی برای بلند شدن فانتوم ها صورت گیرد. بنا به اظهار امیر رمضانی، آن روز هوا واقعاً عالی بود و او بلافاصله گزارش خود را با رمز مخابره کرد.
از سوی دیگر خلبانان و کمک خلبانانی که قرار است در عملیات شرکت کنند، باید تا اول وقت اداری یعنی هفت صبح در اتاق توجیه جمع شوند. در آن جا همهمه ای برپاست. صدای پایه های میز و صندلی هایی که جابه جا می شوند همراه با بحث و گفت و گوی خلبانان پیرامون مأموریتی که هنوز به دقت نمی دانند کجاست و کیفیت آن چیست، توأم شده است. در اتاقی دیگر و از ساعتی قبل آن دو نفر از خلبانان با تجربه، مسافت و میزان مصرف سوخت را محاسبه می کنند تا در مأموریت دچار بحران کمبود سوخت نشوند و نقاط مناسبی را برای تطبیق با سیستم ناوبری پیدا نمایند.
سرانجام همه عوامل این مأموریت گردهم آمدند. سرهنگ گلچین و براتپور هم که در دفتر فرماندهی مشغول انجام آخرین اقدامات و هماهنگی ها بودند، عازم سالن توجیه شدند و همه حاضران به احترام آن ها ایستادند و خبردار دادند. گلچین دستور«آزادباش» را صادر و همه سر جای خود نشستند و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید، کار توجیه حاضران با ارائه گزارش جامعی توسط افسر اطلاعات و عملیات پایگاه راجع به وضعیت پدافندی دشمن و پایگاه های نزدیک به مسیر پرواز شروع شد. افسر هواشناس هم اوضاع عمومی جوی را مساعد دانست. لیدر پرواز هم با اجازه فرمانده پایگاه، جزئیات مأموریت را از برداشتن تجهیزات پروازی فردی تا چک ظاهری هواپیماها و مهماتشان و بلندشدن و زدن هدف تا بازگشت به کشور برای خلبانان تشریح کرد. چند سؤال مطرح شد و او به آن ها پاسخ داد. مهمترین پرسش چرایی عملیات است که احتمال لو رفتن و ریسک آن خیلی بالاست! به هر حال تهدید وجود دارد و سنگین هم هست، اما چاره ای نیست و باید دشمن را با غافلگیری و اجرای تاکتیک های نو فریب داد.
از آن جا که مسیر شمال عراق کوهستانی است و شرایط جغرافیایی ویژه ای دارد، تنها تهدید جدی احتمال حضور دیده بان های دشمن است که امکان دارد در ارتفاعات حضور داشته باشند و حرکت این گروه پروازی را گزارش کنند. در این صورت امکان دارد شکاری های نیروی هوایی عراق از نزدیک ترین پایگاه ها برخاسته و سد راه خلبانان ایرانی شوند. سرگرد براتپور همچنان کلیات مراحل عملیات را برای خلبانان و کمک خلبانان به دقت توضیح داد. در خلال صحبت توصیه کرد که این موضوع باید تا خاتمه عملیات کاملاً بین خودشان سرّی بماند و هیچکس از آن با خبر نشود.
تا این جا جزئیات کارهایی که باید انجام شود همراه با نکات خاص این عملیات از روی نقشه به اطلاع حاضران رسید. تنها یک مورد تا این لحظه به کسی گفته نشد و صلاح هم نبود در جمع حاضران مطرح شود. وقتی توجیه تمام شد به سؤالات دو سه نفر از خلبانان شرکت کننده پاسخ داده شد. سرگرد براتپور از خلبانان کابین عقب خواست که برای امضای دفاتر ثبت پرواز روزانه گردان و نوشتن اطلاعات پروازی و رمزهای خاص آن روز که باید همراه یکایک خلبانان باشد، اتاق را ترک کنند.
حالا او مانده بود و خلبانان کابین جلو و باید آخرین اطلاعات را هم به آن ها بدهد. باز هم تأکید کرد: مبادا کسی به هر شکلی اشاره ای به این مطلب که می خواهم بگویم داشته باشد!...
آنگاه همه حضار سر را به علامت تصدیق تکان دادند. براتپور افزود: ببینید همکاران عزیزم پرواز در حاشیه غربی مرز عراق و انجام سوخت گیری با دو تانکر غول پیکر به نظر ما و بدون شک لو خواهد رفت و رادارهای عراق از وجود ما مطلع خواهند شد و این یعنی یک فاجعه بزرگ! بهتر بگویم یعنی نابودی همه ما و نرسیدن به هدف!
چهره خلبانان کمی در هم رفت...
براتپور ادامه داد. در هماهنگی خصوصی بین فرماندهی محترم پایگاه و من و سرهنگ ایزدستا که در یکی از تانکرها حضور دارد قرار شده به مسئولیت خودمان و بدون هماهنگی با مسئولان مافوق ریسک انجام اقدامی مهم را بپذیریم و به جای پرواز در خاک عراق، چند مایلی وارد خاک سوریه بشویم. لطفاً این مطلب را تا نزدیک مرز سوریه حتی با کمک خلبانان هم در میان نگذارید. کاری که الان باید بکنید این است که با توجه به این نقشه مختصات نقاط جدید را یادداشت کنید و به موقع روی دستگاه ناوبری ببندید.
یکی از پایگاه های موجود در سوریه هم به عنوان پایگاه اضطراری معرفی شده است.
در آن لحظه همه خلبانان نفس راحتی کشیدند.
از آنجا که با همه احتیاط ها ممکن است باز هم عملیات لو رفته باشد و نیروی هوایی عراق برای خنثی سازی آن اقدام به حمله کند، لازم است منطقه تحت پوشش و مراقبت قرار گیرد. به همین دلیل اولین پرواز پوشش هوایی منطقه غرب یک ساعت و بیست دقیقه قبل از طلوع آفتاب از پایگاه همدان به پرواز درآمد. خلبانان آن پرواز ستوان یکم محمد حسین مولایی و کابین عقب او ستوان یکم محمد علی ریوندی بودند. بیست خلبان و کمک خلبان دستکش های پرواز را به دست کرده و با دقت فراوان وضعیت ظاهری هواپیماها و مهمات سوار شده را طبق کتابچه راهنما بررسی کردند. هیچ عیب و اشکالی از دید کارکنان ماهر و دلسوز گردان نگهداری مخفی نماند و همه چیز مرتب بود. خلبانان از پله های فلزی هواپیما بالا رفته و داخل کابین تنگ جا خوش کردند. همافران و درجه داران مسئول در خط پرواز به کمک یکایک آنها آمده تا از بسته شدن همه اتصالات صندلی به خلبانان مطمئن شوند. پین های صندلی را برداشته و پله ها را از هواپیماها جدا کردند. با علامت دست خلبان کابین جلو به ترتیب موتور چپ و سپس راست استارت زده شد. چک های اولیه در همان کابین برای اطمینان از عملکرد درست فرامین و سطوح کنترل انجام شد و یازده فروند فانتوم به دنبال هم در ابتدای باند خیزش قرار گرفتند. بار دیگر برابر دستورالعمل چک های ضروری در محل ورود به باند پرواز انجام شد و مکانیسین ها پین مهمات و چرخ ها را برداشتند، و مسلسل 20 میلیمتری شش لول هر هواپیما را مسلح کردند، و با دست به خلبانان علامت ok دادند. یعنی همه چیز درست است و می توانند وارد باند پرواز شوند.
با توجه به نیم ساعت اختلاف وقت بین مبدأ و مقصد مأموریت، استقرار ده فروند هواپیما در قالب دو دسته چهار فروندی با معرف های پروازی «البرز» و «الوند» و سپس یک دسته دو فروندی به نوبت انجام شد. پدال های ترمز زیر پای خلبان ها به شدت فشره شد و موتورها در وضعیت صد در صد قرار گرفتند. علاوه بر نشان دهنده های سوخت، هیدرولیک، موتورها، همه سطوح فرامین برای آخرین بار نیز چک شدند. خلبانان هواپیماها با یکدیگر علامت دست رد و بدل کردند، که حاکی از آمادگی و بی عیب بودن همه هواپیماهاست. با علامت سر لیدر هر دسته، پاهای خلبانان از روی ترمز برداشته شد و موتورها در حال پس سوز قرار گرفتند. کارکنان پرتلاش گردان نگهداری در همه قسمت ها با وجود تحریم نظامی کشور و کمبودهای مختلف، ضمن اینکه با تلاش بی وقفه خودشان هواپیماها را آماده پرواز می کردند. همچون همیشه خلبانان را نیز بعد از چک ظاهری هواپیما و مهمات بار شده، یاری می دادند تا با زحمت کمتری کمربند ایمنی و سایر اتصالات مانند چتر نجات و غیره را ببندند. باز می توان نجوای «آیت الکرسی» و دیگر ادعیه را از روی لبان همه خواند. همه کارها با علامت دست انجام شد. اگرچه پایگاه همدان به اندازه کافی از خاک دشمن دور است اما طبق توجیه، هیچ کس در هیچ شرایطی نباید از تماس رادیویی استفاده کند. شرط موفقیت محکم کاری است. با اولین علامت دست خلبان، نفرات فنی دستگاه دمنده هوا را روشن می کنند و باد پرفشاری برای استارت موتورها به داخل آن ها هدایت می شود. بعد از آنکه به لطف الهی و همت سخت کوشانه عوامل گردان نگهداری مشکلی دیده نمی شود، هواپیماها یکی پس از دیگری روشن می شوند و خلبانان به تریتب آشیانه را به سوی ابتدای باند پرواز ترک می کنند. در کنار ورودی باند پرواز، صفی از ده بمب افکن فانتوم تشکیل شده که با دریافت تأییدیه از عوالم فنی و اطمینان از صحت هواپیماها، در این مرحله کارکنان اسلحه ضامن بمب ها را برداشته و مسلسل ها را مسلح می کنند. خلبانان اینک به ترتیب قرارگیری در آرایش پروازی وارد باند می شوند و با علامت چراغ سبز برج کنترل در حالی که موتورها در حالت صد در صد قرار گرفته یک به یک و با فاصله مشخص پا را از روی ترمز بر می دارند و بلافاصله دسته گاز موتورها را در حالت پس سوز قرار می دهند.
ده هواپیمای شرکت کننده در عملیات یکی پس از دیگری باند پایگاه شهید نوژه همدان را به سوی هدف ترک کردند. صدای غرش موتورها سکوت این صبح بهاری را در هم شکست و شعله آبی رنگ خارج شده از اگزوز هواپیماها، گرمی بخش یک کار گروهی کم نظیر در تاریخ نبردهای هوایی شد. هواپیماهای رزرو روی زمین که دلیلی برای پرواز نداشتند به آشیانه بازگشتند و خلبانان آن ها خیلی سریع خود را از انظار پنهان کردند، تا ناگزیر نشوند مطلبی از جزئیات عملیات را برای کسی بازگو کنند اگر خطرات احتمالی سوخت گیری شبانه برای این تعداد شکاری بمب افکن ها در ذهن تصمیم گیران نبود، احتمال داشت عملیات قبل از طلوع خورشید به مورد اجرا گذاشته می شد تا دشمن بدون شک غافلگیر شود.
خلبانان به محض اوج گیری، تلاش کردند در موقعیت تعیین شده در آسمان قرار گیرند. درخشش انعکاس نور آفتاب روی بدنه براق فانتوم ها، منظره چشم انداز زیبایی را برای خلبانان در حال پرواز به وجود آورده بود. اگرچه در چهره سرهنگ دوم محمد مؤمنی جانشین وقت پایگاه که بلافاصله بعد از پرواز، فرماندهی وظایف او را بر عهده گرفت و در جریان جزئیات عملیات نبود، می توان هاله ای از نگرانی را مشاهده کرد. او می توانست حدس بزند که کار بزرگی در پیش است اما...
شکاری های تامکت «اف-14» در آن زمان یکی از بهترین هواپیماهای جهان با امکانات و قابلیت های بی نظیر بودند که با رادار و موشک منحصر به فرد «فنیکس» می توانستند هواپیماهای دشمن را از فاصله بیش از 300 کیلومتر کشف کنند و از فاصله 100 کیلومتری مورد اصابت قرار دهند. از ویژگی های منحصر به فرد موشک فنیکس حمله آن از ارتفاع بالای هدف (که امکان فرار هواپیمای هدف را به حداقل ممکن می رساند) و درگیری همزمان با شش هواپیمای مهاجم است. تامکت در عین حال به موشک های میان برد AIM-7 و حرارتی 9-AIM و مسلسل 20 میلیمتری هم مجهز می شود. با این وصف حضور این شکاری ها در ابتدای جنگ برای خلبانان دشمن یک کابوس به شمار می آمد!
اولین پرواز تامکت با مأموریت پوشش هوایی، رأس ساعت شش بامداد به خلبانی سروان ابوالفضل مهرگانفر و ستوان پرویز مرادی با معرف «اژدها 5» پایگاه هوایی اصفهان را ترک کرد و بعد از پنج ساعت و پنجاه و پنج دقیقه پرواز در پایگاه مبدأ فرود آمد. دومین سورتی در ساعت 6:10 دقیقه بامداد به خلبانی سروان شهید عباس بابایی در کابین جلوی سرگرد شهرام رستمی با معرف پروازی «اژدها 6» بعد از انجام 9 ساعت و 15 دقیقه گشت زنی هوایی به پایگاه بازگشت. رأس ساعت 9:20 دقیقه پرواز سوم به خلبانی سروان سعید آقاسی بیگ و کابین عقب او سرگرد محمد هاشم آل آقا، با معرف «دلیجان» به مدت شش ساعت و نیم در حوالی دریاچه ارومیه حفاظت تانکرها و سایر پروازها را بر عهده گرفت. در پروازی دیگر سرگرد محمد رضا عطایی و کابین عقب او حسن صدقی با معرف «اژدها 7» ساعت 10:50 دقیقه از زمین بلند شدند و ساعت 16:35 دقیقه به زمین نشستند. علاوه بر این چهار فروند 9 فروند تامکت دیگر از یک شب پیش تا آخر شب پانزدهم فروردین پاسداری از اقصی نقاط کشور را بر عهده داشتند و مراقب هرگونه تک احتمالی و یا پیش دستی نیروی هوای عراق بودند.
گروه پروازی از منتهی الیه شمال خاک عراق وارد آن کشور می شود و در لابه لای ارتفاعات، پرواز خود را به سوی هدف ادامه می دهد. برای اینکه پرواز راحت تر و ایمن تر انجام شود، عملیات در قالب دو دسته چهار فروندی اما نزدیک به هم صورت می گیرد. در این مسیر هرگونه بی احتیاطی می تواند برنامه را با شکست مواجه کند. گروه به قدری نزدیک مرز ترکیه پرواز می کند که این امکان وجود دارد در صورت کشف آن ها توسط رادارهای ترک نیروی هوایی این کشور نیز به مسئله حساس شود. در سه کنج مرز عراق، ترکیه و سوریه جایی که دیگر از ارتفاعات خبری نیست، لیدر پرواز برای انجام طرح جایگزین یا همان plan B گردش به چپ را انجام می دهد. همه به تبعیت او گردش می کنند. به موقعیت که نزدیک می شوند انعکاس نور خورشید را روی تانکرهای سوخت رسان می بینند و از شادی در پوست خود نمی گنجند. هواپیماهای تشنه بنزین، به ترتیب زیر تانکر رفته و با مهارت خاص در آن ارتفاع پایین با موفقیت سوخت گیری می کنند.
مسئله خیلی مهم در طرح جایگزین این بود که لیدر تانکرها باید دقت می کرد موقعیت خود را در جنوب شهر الحسکه و شرق شهر دیر الزور سوریه طوری نگه دارد که به این شهرها نزدیک نشوند تا مبادا مردم و نیروهای امنیتی با دیدن هواپیماها، وضعیتی را سبب شوند که علاوه بر تأثیرگذاری در مناسبات سیاسی، خودمان را نیز در مخاطره قرار ندهد. لیدر گروه هشت فروندی پس از ورود به خاک سوریه در نقطه مقرر هواپیماهای سوخت رسان را به راحتی پیدا کرده و سوخت گیری را به سرعت شروع کرد. عملیات سوخت رسانی برای کسب حداکثر امنیت و غافلگیری حریف در پایین ترین ارتفاع تاکتیکی یعنی کمتر از سیصد متر انجام شد. شرایطی که سوری ها روی آن ها اشراف راداری پیدا نکنند و نیروهای عراق هم بویی از ماجرا نبرند. طبق توجیه قبلی، آنها باید پس از پایان سوخت گیری در نزدیکی نقطه شروع، یعنی آخرین نقطه در خاک سوریه به منظور بمباران سه پایگاه هوایی «اچ-3» در قالب سه دسته پروازی، شکل می گرفتند.
در این زمان با علامت لیدر که بین اعضا رد و بدل شد، سوییچ مهمات که تا آن لحظه در حالت خاموش قرار داشت بالا زده شد تا بمب ها مسلح شوند. در این آخرین دقایق نزدیک شدن به هدف ضربان قلب ها اندکی افزایش می یابد. باید بسیار دقت کرد که مبادا همه این زحمات با کوچکترین انحراف از مسیر یا اشتباهی مانند مسلح نکردن بمب ها به هدر رود. از این رو وقتی دسته صندلی به سه دسته فرعی تقسیم می شود بار دیگر لیدرهای جدید با دادن علامت از گروه خودشان می خواهند از مسلح شدن بمب ها مطمئن شوند. برابر توجیه پروازی، شمالی ترین پایگاه، هدف گروه سه فروندی اول، جنوبی ترین پایگاه که گفته شده بود دارای اهمیت کمتری است. هدف گروه دو فروندی و پایگاه اصلی یا وسط به گروه سه فروندی دوم واگذار شده بود. برابر گزارش رسیده هدف ها و تجهیزات موجود در پایگاه اصلی و شمالی مهم تر و با ارزش تر از پایگاه جنوبی بود. سرعت هواپیماها از نقطه شروع حمله (IP) به 540 ناتیکال مایل افزایش می یابد تا ضمن محافظت بیشتر در مقابل پدافند احتمالی و رهگیری هواپیماهای شکاری دشمن، کمتر در منطقه هدف بمانند. با توجه به بعد مسافت و خطایی که به طور طبیعی در دستگاه ناوبری INS در مسافت های طولانی رخ می دهد لیدر مجبور است همزمان از نقشه نیز استفاده کرده و نقاط زمین را با آن تطبیق دهد. کاری که در ارتفاع پایین و سرعت حدود هزار کیلومتر در ساعت و در آن صحرای بی آب و علف بسیار مشکل است. این را همه شرکت کنندگان در عملیات می دانستند و به همین دلیل از اینکه بعد از سوخت گیری نقطه نشان ها را پیدا نکنند یا به نقاط پرجمعیت در خاک سوریه نزدیک و با هواپیماهای رژیم صهیونیستی اشتباه گرفته شوند، نگران بودند.
تعدادی از این خلبانان پس از بازگشت در مصاحبه مطبوعاتی گفتند: «وقتی چشم مان به تقاطع جاده که اولین نقطه مشخص در مسیر سوخت گیری از تانکرها بود افتاد، از خوشحالی بال درآوردیم. با دیدن نقطه دوم یعنی چهار راهی جاده شارژ شدیم و هنگامی که سومین نقطه را دیدیم دیگر مطمئن شدیم که با عنایت الهی همه چیز به خوبی انجام خواهد شد».
منبع: نشریه شاهد یاران شماره 85