چیستی آموزش مهارت‌های زندگی

بر اساس دیدگاه های مختصصان امر آموزش و پرورش و روانشناسی تربیتی، آموزش مهارت های زندگی باید بتواند آن نوع توانایی های شناختی و عاطفی را که برای موفقیت و احساس شادکامی در زندگی روزمره مورد نیاز است و فرد
چهارشنبه، 29 آبان 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
چیستی آموزش مهارت‌های زندگی
چیستی آموزش مهارت های زندگی
 

نویسنده: حسن روحانی

بر اساس دیدگاه های مختصصان امر آموزش و پرورش و روانشناسی تربیتی، آموزش مهارت های زندگی باید بتواند آن نوع توانایی های شناختی و عاطفی را که برای موفقیت و احساس شادکامی در زندگی روزمره مورد نیاز است و فرد را برای غلبه بر تنش ها و مشکلات پیش رو در جامعه آماده می کند، به وی بیاموزد. (1) از همین رو و با توجه به اینکه هدف از این آموزش، تنها آگاهی دادن به فرد نیست، بلکه وجه عملی به کارگیری این شناخت است، می توان مهارت های زندگی را به عنوان مجموعه ای از توانایی هایی تعریف نمود که زمینه سازگاری و رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و فرد را قادر می سازد مسئولیت نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران با خواست ها، انتظارها و مشکلات روزانه، به ویژه در روابط با دیگران به شکل مؤثری برخورد کند. اگرچه این آموزش ها در محیط های مختلف می توانند تفسیرهای متفاوت و در نتیجه روش ها و کارکردهای متفاوتی داشته باشند، اما اهداف این آموزش ها در بین هواداران و در بین متخصصان امر تعلیم و تربیت مورد توجه هستند. از این منظر، آموزش مهارت های زندگی باید شخص را قادر سازد تا دانش، نگرش و ارزش های وجودی خود را به توانایی های واقعی و عینی تبدیل نماید تا بتواند در استفاده صحیح تر از نیروهای خود از آنها بهره گیرد و زندگی مثبت و شادابی را (که از دیدگاه مکاتب مختلف می تواند تفاسیر مختلفی داشته باشد) برای خویش فراهم سازد.
از نگاه متخصصان تعلیم و تربیت (و قطع نظر از محیط زندگی فرد که می تواند مصادیق متفاوتی را عرضه کند) شخصی که مهارت های زندگی را در ارتباط با دیگران به کار می گیرد، توانمندی های زیر را از خود نشان خواهد داد:
یادگیری مهارت های زندگی در دوران نوجوانی و جوانی، ‌اثرات نسبتاً پایداری بر ساخت شخصیت افراد خواهد داشت و انتظار می رود رفتارهای تحصیلی آنان مؤثر، آینده نگری آنان مثبت و انگیزه کاری آنان مضاعف شود. • تحمل نسبت به نظرات مخالف؛
• انجام به موقع کار با توجه به شرایط زمان و مکان؛
• برنامه ریزی و کوشش در امور مفید و پرهیز از کار بی فایده؛
• رازداری و کنترل گفتار؛
• برداشت واقع بینانه از تحولات جهان و عبرت آموزی از وقایع گذشته؛
• تقویت خودپنداری مثبت و اعتماد به نفس؛ و
• استفاده از ظرفیت ها و کنش های هوش (مهارت های کلی شناختی هر فرد).
از دیدگاه برخی صاحب نظران این حوزه، مهارت های زندگی همچنین بر کاهش آسیب های فردی و اجتماعی تأثیر می گذارند و با ایجاد نگرش های اصولی و علمی در انتخاب بهترین روش و انجام بهینه هر فعالیت، نقش مؤثر خود را ایفا می نمایند. (2)
در آثار مربوط این صاحب نظران، برخی مهارت ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند. این مهارت ها مشتمل اند بر: نحوه رویارویی با مسائلی مانند کیستی انسان، ارزش های شخصی، خانوادگی و اجتماعی، ‌توانایی برقراری ارتباط با دیگران، حقوق و مسئولیت ها، تعیین اهداف زندگی (و هدفمند بودن در طول زندگی)، تصمیم گیری مناسب در موقعیت های گوناگون، پرهیز از خشونت در هر زمینه ای از فعالیت و یا ارتباط سلامت روانی فرد و سلامت اجتماعی. (3)

مسائل بنیادین مورد توجه مهارت های زندگی

با پیشرفت روانشناسی شناختی و توجه بیشتر به روانشناسی تربیتی و علوم تربیتی، حوزه های مهمی در بحث مهارت های زندگی مورد توجه قرار گرفته اند که به یک معنا می توان از آنها به مثابه اصول بنیادین در این قلمرو یاد کرد. این اصول عبارت اند از: خودشناسی؛ تصمیم گیری؛ حل مسئله؛ تفکر خلاق؛ تفکر انتقادی؛ انعطاف پذیری؛ روابط مؤثر اجتماعی؛ پرهیز از خشونت؛ و همدلی و مسئولیت پذیری.

1. خودشناسی

خودشناسی موضوعی است که در اکثر حوزه های علوم انسانی از مکاتب فکری گرفته تا روش های مشاوره ای و روان درمانی در مباحث روان شناختی و حتی پیش از آنها، در مکاتب الهی (به ویژه اسلام) مورد بحث قرار داشته است. در اسلام، افراد به تفکر در خویشتن فراخوانده شده و در متون دینی، خودشناسی، مقدمه خداشناسی دانسته شده است. بررسی ها نشان می دهد یکی از مهم ترین مسائلی که انسان ها از گذشته های دور بدان توجه نشان داده اند، همانا خودشناسی است. گرچه خودشناسی با توجه به خاستگاه اندیشه ای و مکتبی می تواند مسیرهای متفاوتی را برگزیند و یا به نتایج متفاوتی ختم گردد، ‌اما به هر حال، این امر در حوزه های مختلف زندگی بشر، جایگاهی حیاتی داشته و دارد.
خودشناسی از دیدگاه روانشناسی و مکاتب تعلیم و تربیت، مقدمه ارتباط مؤثر با دیگران قلمداد می شود. فرد با درک درست از خویشتن می تواند با فهم حقیقی توانمندی ها، ‌احساس حقارت (4) را در خود از بین ببرد. حذف احساس حقارت از زندگی بشر، ‌زمینه های بروز اضطراب را می خشکاند و باعث تقویت اعتماد به نفس می شود. (5) در چنین حالتی، اعتماد به نفس منبعث از توان فرد، او را به واکنش و برخوردهای اصولی با موقعیت های جدید امیدوار خواهد ساخت و از رهگذر همین تعامل ها، زمینه های رشد و تعالی شکل خواهد گرفت. اگر بپذیریم عدم استفاده از توانمندی های انسان ناشی از عدم آگاهی اوست، به جایگاه مشاوره و نقش داده هایی که بهینگی رفتارها را به وجود می آورند، بیشتر پی می بریم و بر اهمیت برنامه آموزش مهارت های زندگی، وقوف بیشتری پیدا می کنیم.

2. تصمیم گیری

وجه ممیزه انسان با سایر موجودات، استفاده از قوه عاقله در رفتارهای خود است. رفتارهایی که خود، علت رشد انسان می شود و مطلوب ترین روش برای دستیابی به اهداف تلقی می گردد.
به اعتقاد بسیاری از روانشناسان (به ویژه با خاستگاه روانشناسی شناختی و از منظر روانشناسی تربیتی)، ایجاد مهارت در تصمیم گیری یکی از پایه ای ترین مهارت های زندگی به شمار می رود. زندگی در جوامع پیچیده امروزین با گسترش ارتباطات، انتخاب های فزاینده را در مقابل افراد قرار داده است. انتخاب رشته تحصیلی، شغل و همسر از جمله موارد مهم تصمیم گیری در زندگی هستند که می توانند موجبات سعادت و شادکامی و یا تیره روزی افراد را فراهم آورند. تصمیم های صحیح و عقلایی در این موقعیت ها، نتیجه ای مؤثر در زندگی فرد بر جای خواهند گذاشت و از تعارضات و تنش های روانی فرد خواهند کاست. به عبارت دیگر، هرچند تصمیم گیری های غیرمنطقی و نادرست، باعث اضطراب و افسردگی خواهند گردید، به همان اندازه نیز تصمیم گیری عاقلانه، آینده ای روشن را به وجود و اطمینان و آرامش را در زندگی فرد پدید می آورند. هرگاه برای تصمیم گیری مطلوب به توانایی های خاص از جمله افزایش خودآگاهی، درک ارزش های فردی و خانوادگی، مهارت های انتخاب هدف و روابط مطلوب بین فردی و... نیاز باشد، ولی تصمیم گیرنده، واجد اطلاعات لازم، موقعیت مناسب و قدرت استنتاج کافی نباشد، نیاز به مشاوره و آموزش در صدر امور قرار می گیرد. درواقع، هدف از آموزش مهارت های زندگی معمولاً تلاش برای انتقال دانسته های لازم به تصمیم گیرنده است تا او بتواند نتایج احتمالی فعالیت را پیش بینی نماید. از سوی دیگر این آموزش ها سعی می کنند فرد را در فضایی واقعی و حقیقی قرار دهد و از اثرات تنش زای لحظه های بحرانی بکاهد تا محیطی آرام برای تصمیم گیری عاقلانه فرد فراهم شود. (6)

3. حل مسئله

در تعریف «مسئله» به شکل ساده می توان گفت: هرگاه فردی خواسته ای داشته باشد، ولی نتواند به خواست یا هدف خود برسد، «مسئله» پدید می آید. حل مسئله، نوعی یادگیری بسیار پیچیده است که مورد توجه روانشناسان و فعالان امر تعلیم و تربیت بوده است.
حل مشکلات فراروی انسان، تأثیر سازنده ای در ایجاد اعتماد به نفس و کسب آرامش دارد و به انسان، نیرو و انگیزه برای مواجهه قدرتمندانه با مشکلات هدیه می کند. برای دستیابی به قابلیت حل «مسئله» که از منظر برخی اندیشمندان در بالاترین سطح فعالیت های شناختی انسان قرار دارد، نیاز به شماری قابلیت های تخصصی و برخورداری از توانمندی های شخصیتی است. برخی مسائل رو در روی آدمی دارای راه حل های ساده هستند و برخی دیگر راه حل های روشنی ندارند. راه حل های ساده، متأثر از تجربیات و دانسته های قبلی آدمی است؛ اما وجود آن دسته از مسائل که به سادگی قابل حل نیستند، مؤید این حقیقت است که چه بسا یافتن راه حل فراتر از حوزه دانش و تجربه فرد است. لذا باید اطلاعات جدیدی فراهم آید و فهمی صحیح از مشکل ارائه گردد. لازم است در صورت مسئله، کاوش شود و در راستای حل مشکل، عمیق نگریسته شود یا از اطلاعات پیشین- در ترکیبی تازه و متناسب با موقعیت جدید- بهره گرفته شود. (7)
تلاش برای رسیدن به هدف از مسیرهای خاص، یافتن بهترین راه و استفاده از راهبردهای مفید و مؤثر در حل مسئله، چاره ی کار در مسائلی دانسته می شود که راه حل زیاد روشنی ندارند. بدین ترتیب باید ابتدا زمینه های مناسب برای درک و فهم سؤال یا مسئله را فراهم آورد و به فرد کمک نمود تا اطلاعات لازم را (از طریق مجاری مناسب) برای حل مشکل، کسب و اطلاعات اصلی و کمکی را از اطلاعات جنبی یا فرعی (که یاریگر او نیستند) جدا نماید. در این مرحله فرد باید ترغیب شود تا به راه حل های متفاوت بیندیشد و برای هر راه حل نتایج نهایی را پیش بینی کند. انتخاب بهترین روش و بازبینی فعالیت پسندیده در حل یک مسئله از دیگر اقدامات در دستیابی به موقعیت بهینه است. روش حل، خود بیانگر آن است که بهتر است این روش ها در دوران کودکی و نوجوانی به طور منظم به افراد آموزش داده شوند تا در بزرگسالی و در زمان تعاملات اجتماعی بیشتر، از آسیب های فردی و اجتماعی به دور باشند. (8)

4. تفکر خلاق

با رشد روانشناسی تربیتی (به ویژه از دهه 1960میلادی به بعد که با رشد روانشناسی شناختی همراه بود)، ایجاد تفکر خلاق در دانش آموزان بسیار مورد توجه قرار گرفت. به این جهت در نظام آموزش و پرورش رسمی کشورهای پیشرفته (‌به ویژه کشورهایی مانند ژاپن و حتی کشورهای اسکاندیناوی)، فرایند یادگیری به اندازه محصول یادگیری در کانون توجه نشست و خلاقیت و پرورش تفکر خلاق، ‌جایگاه ویژه ای یافت. «خلاقیت» پدیده ای عمومی است که به درجات مختلف، همه افراد از آن برخوردارند. لذا باید به افراد کمک کرد تا با خودشناسی لازم، اطمینان و اعتماد به نفس، به این توانمندی نائل آیند و از این موهبت الهی به نحو احسن استفاده کنند.
غنی بودن محیط آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزایش سرعت واکنش افراد نسبت به محرک های محیطی، از جمله مؤلفه هایی هستند که بر کیفیت خلاقیت می افزایند. به دیگر تعبیر، اگر بتوان قدرت تصمیم گیری و مهارت حل مسئله را تلفیق و تقویت نمود، ‌به حصول تفکر خلاق، کمک شایانی می شود و زمینه های لازم برای پرورش خلاقیت فراهم می آید. قدرت تفکر خلاق از نگاه آدمی از فراسوی تجارب و خارج کردن خود از بن بست ها و محدودیت ها ریشه می گیرد و فرد را از حالت خشک و قالبی گذشته به سوی اندیشه های آزاد و طرح نظریه هایی متفاوت سوق می دهد. بدین ترتیب این برنامه آموزشِ‌ مهارت های زندگی است که افکار، راهکارها و راهبردهای لازم را برای کسب اطلاعات و دانش لازم در اختیار فرد می گذارد و محیط مساعد برای بروز خلاقیت فرد را فراهم می آورد.

5. روابط مؤثر اجتماعی

ارتباط، مهم ترین بخش زندگی بشری است. سراسر زندگی اجتماعی بشر، تحت تأثیر عناصر ارتباطی قرار دارد. از مهم ترین انواع ارتباط، ارتباط میان افراد است. نگاهی اجمالی به جامعه نشان می دهد که افراد زیادی از ضعف در مهارت های ارتباطی (به ویژه ارتباطات اجتماعی و میان فردی) رنج می برند و این موضوع مشکلات زیادی را در جامعه به وجود آورده و می آورد. رفتار اجتماعی مؤثر و موفق، بدون ارتباط های صمیمی و دوستانه غیرممکن و بعید به نظر می رسد. قدرت برقراری و حفظ ارتباطات انسانی در بهداشت روانی و رفتارهای اجتماعی اشخاص تأثیر زیادی دارد.
یکی از عوامل مهم ارتباط میان فردی، توانایی یا ناتوانی شخص در ابراز وجود است. ابراز وجود، باعث گرفتن حق خود و ابراز عقاید و احساسات و افکار خویش به طور مستقیم و صادقانه است، به نحوی که در این حق خواهی و تکاپو برای رسیدن به خواسته های خود، حقوق دیگران را نیز محترم بشمارد. (9)
در برنامه های آموزش مهارت های زندگی، به ارتقاء مهارت های ارتباطی افراد، توجه زیادی نشان داده می شود. معمولاً در برنامه هایی که برای دانش آموزان تدارک دیده می شود، تأثیرات زیر در روابط اجتماعی دانش آموزان مورد نظر قرار می گیرد:
1. توانایی فرد به تشخیص حقوق و منافع خود تا بر اساس آن عمل خود را سازمان و سامان دهد.
2. فرد بتواند بدون ترس و واهمه و بدون اضطراب بر حق خود پافشاری کند.
3. فرد بتواند احساسات و عواطف واقعی خود را بیان نماید.
4. در همه حال، فرد بدون فراموش کردن حق دیگران، به مطالبه حق خود اقدام نماید.

6. همدلی؛ حقوق و مسئولیت ها

همدلی از اهمّ امور در حفظ ارتباطات اجتماعی و میان افراد است. تلاش برای فهم موقعیت زندگی دیگران و زمینه سازی برای پذیرش خود در میان دیگران، بخشی از مهارت های زندگی از منظر همدلی است. هرجا به همیاری و مشارکت افراد نیاز باشد، همدلی، موتور محرکه این حرکات خواهد شد و کارآیی رفتارها را مضاعف خواهد نمود. در فرهنگ سنتی ایرانیان نیز بر این موضوع تأکید بسیار شده است و همدلی، شاخص دوستی و عامل پایداری دوستی ها (ارتباطات) خوانده می شود.
افراد تنها زمانی می توانند به همدیگر کمک کنند که عواطف و تجربه های یکدیگر را دریابند. دوستانی که در روابط خود با دیگران احساس رشد می کنند، هنگامی به این امر واقف خواهند شد که بدانند دوستشان چه احساساتی دارد. هرگاه عضوی از جامعه انتظار داشته باشد که دیگران او را با تمام ویژگی ها و خصلت ها بپذیرند، خودش نیز باید قادر به فهم عقاید، باورها و احساس دیگران باشد.
متأسفانه فقدان مهارت در همدلی و توجه نکردن به مجموعه فضای شناختی و عاطفی دیگران، سرچشمه بدفهمی های فردی و بدتر از آن بروز خصومت های نژادی و قومی است. فقدان همدلی در نوجوانان باعث متوسل شدن به روش های انحرافی بیان می شود، به گونه ای که گاهی در تضاد با ارزش های اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد.
آموزش مهارت های زندگی می تواند با بیان واقعی موقعیت ها، به همیاری و مشارکت افراد به عنوان زمینه های رشد اجتماعی اقدام نماید، در متعادل کردن عواطف نقش مؤثری ایفا کند و افراد را به کسب تجارب مختلف متمایل نماید. این امر همچنین می تواند به فرد کمک کند تا با روش بررسی و تحلیل در فهم عقاید موفق باشد، باورها را به ثبوت برساند، انگیزه های مناسب رفتاری را فراهم آورد، در شناخت دیگران پیشقدم شود و با تکیه بر استعداد و توانمندی های خود به ارتباط مؤثرتر کمک کند. (10)

7. انعطاف پذیری

نه تنها از دیدگاه اندیشمندان حوزه ی روانشناسی و امر تعلیم و تربیت که از منظر بسیاری از انسان های معمولی دنیادیده، دوره جوانی و نوجوانی، دوره ی جوشش هیجانات تلقی می گردد. بنابراین بسیار مهم و حیاتی است که نوجوانان و جوانان، راه های تشخیص هیجان را در خود و دیگران بیاموزند و روش های مقابله با هیجانات و کاهش تأثیرات این پدیده ها را در رفتار، تمرین کنند.
خشم، اندوه، نفرت، پرخاشگری و نظایر آنها در صورتی که کنترل نشوند، بهداشت روانی فرد و بالتبع جامعه را تهدید می نمایند. پذیرش و در عین حال مدیریت صحیح این فشارهای روانی، نمونه ای از مهارت های زندگی به شمار می روند. زندگی کردن در جوامع صنعتی و توسعه یافته و محیط های پر تراکم شهری و ارتباطات پیچیده ی متأثر از شرایط زندگی نوین، نیازمند تصمیم گیری های بی شماری در امر تحصیل، شغل، ازدواج و ده ها متغیر دیگر است و فرد جوان را در فشار روانی قرار می دهد. تداوم این فشارها، فرد را از حالت طبیعی و تعادل روحی خارج می سازد. یأس، ناامیدی، اضطراب مزمن و افسردگی از نتایج قرار گرفتن در محیط های پرتنش و پرفشار است. برنامه آموزشی مهارت های زندگی باید به فرد کمک کند تا منابع و زمینه های فشار روانی را شناسایی کند تا پس از شناخت شیوه های اثرگذاری بر فشارهای روانی، در کنترل آثار مخرب این نیروها موفق باشد.

8. پرهیز از خشونت

امروزه افرادی که برای ثبت نام فرزندانشان به نهادهای آموزشی مراجعه می کنند، بیشتر به آمار قبولی در کنکور ورودی دانشگاه ها و به دبیران مشهور به قبولی در کنکور (مبتنی بر تست زنی) توجه می کنند. کمتر افرادی هستند که شیوه ای جز انتقال انبوه اطلاعات را (که گاه با آموزش مبتنی بر تست زنی کنکوری به انبوهی مفاهیم و اطلاعات بی معنی و ناکارآمد تبدیل می شوند) برای نهادهای آموزشی- به ویژه دبیرستان ها- به کار ویژه دیگری قائل اند. اتکاء به این شیوه آموزشی، فرصت یادگیری مهارت های زندگی همچون حل مسئله، چگونگی بیان خواسته ها و نیازها و ارضای آنها، چگونگی مذاکره برای خود و طرف مقابل، ایجاد و حفظ ارتباطات انسانی، ‌پیش بینی پیامدهای اقدامات فردی و گروهی، تصمیم گیری و غیره را از دانش آموزان سلب می کند. در واقع بسیاری از افراد، مهارت های زندگی را تنها و به شکلی ناخودآگاه از والدین، خویشاوندان، دوستان و همکاران تقلید می کنند. اما فردی که مهارت های زندگی را به صورت صریح، مستقیم و مستدل یاد گرفته است، در مقایسه با کسی که شیوه زندگی اطرافیان خود را الگو قرار می دهد، تمایل کمتری به استفاده از خشونت به عنوان راه حل مسائل فراروی خود خواهد داشت. از طریق یادگیری صریح و آموزش مستمر مهارت های زندگی، خردگرایی و تأکید بر شکیبایی فرد تحت تأثیر قرار می گیرد و گستره و شدت خشونت طلبی را در سطح جامعه کاهش می دهد. این در حالی است که شیوه مسلط آموزش کنونی ما نمی تواند کمکی به کسب مهارت های زندگی به صورت مستقیم و مستدل بنماید.

انتظار از آموزش مهارت های زندگی

بر اساس آنچه تاکنون گفته شد، شاید بتوان مدعی شد که در مجموع، یادگیری موفقیت آمیز مهارت های زندگی، احساس یادگیرنده را در مورد خود و دیگران تحت تأثیر قرار می دهد. علاوه بر آن، با تغییراتی که کسب این مهارت در افراد به وجود می آورد، برداشت و نگرش دیگران را هم تحت تأثیر قرار می دهد. یادگیری مهارت های زندگی در دوران نوجوانی و جوانی، ‌اثرات نسبتاً پایداری بر ساخت شخصیت افراد خواهد داشت و انتظار می رود رفتارهای تحصیلی آنان مؤثر، آینده نگری آنان مثبت و انگیزه کاری آنان مضاعف شود. از منظر اندیشمندان و مجریان این گونه طرح ها، برنامه آموزش مهارت های زندگی می تواند:
الف- یکی از عوامل گسترش بهداشت روانی باشد؛
ب- ظرفیت ها و کنش های هوش (مهارت های کلی شناخت فرد) را ارتقاء بخشد؛
ج-از رفتارهای خشونت آمیز و مخرب فرد جلوگیری کند؛
د-تقویت خودپنداره مثبت و اعتماد و اتکاء به نفس را سبب شود؛
هـ- آسیب های فردی و اجتماعی را از بین ببرد؛
و- دانش و نگرش واقعی را پیش روی فرد قرار دهد؛
ز- ارتباطات اجتماعی فرد را گسترش دهد؛
ح- قدرت تفکر اخلاق و انتقادی را در افراد به وجود آورد؛ و
ط-زمینه ساز ابراز وجود و کسب خودشناسی شود.

بررسی یک تجربه (11)

در سال 1384 برنامه های آموزش مهارت زندگی در مدارس راهنمایی پایه اول، توسط معاونت آموزش و پرورش عمومی با همکاری امور بانوان سازمان آموزش و پرورش شهر تهران ( به صورت آزمایشی و با شکل کارگاهی) اجرا شد. بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان آموزش و پرورش تهران، در سال تحصیلی 1383-84 تعداد مدارس تحت پوشش طرح 56 مدرسه، 184 کلاس و 5830 دانش آموز بوده است. برخی سازمان های آموزش و پرورش در استان ها نیز با استفاده از کتاب و در قالب تدریس درسی تحت نام «مهارت های زندگی» در مدارس اهتمام ورزیدند. ارزیابی عملکرد این طرح (هم درباره دانش آموزان و هم مربیان مدارس و اولیای دانش آموزان مشمول طرح) نشان از آن داشت که در نزد دانش آموزان، دبیران و مربیان و اولیا این طرح، موفق و تأثیرگذار ارزیابی شده است. مجریان این طرح، اهداف آن را چنین تعریف کرده بودند:
• افزایش توانایی برقراری ارتباط مؤثر در نوجوانان؛
• توسعه مهارت های مورد نیاز در زمینه های فرهنگی و هنری؛
• آموزش روش های حفظ سلامتی جسم و روان به نوجوانان؛
• توسعه توانایی شناخت مهارت ها و توانایی های دانش آموزان؛
• آموزش چگونگی بیان احساسات ناخوشایند (مانند خشم و ترس) و خوشایند (مانند شادی و رضایت)؛
• آماده ساختن نوجوانان برای یک زندگی موفق و پویا؛
• کمک به فراهم سازی موجباتی که نوجوانان رابطه بین تحصیل، حرفه و زندگی را کشف کنند؛
• کمک به روبه رو ساختن فعالانه نوجوانان با مسائل زندگی خود و ارائه راه حل؛
• فراهم ساختن زمینه های لازم برای ایجاد یک مدرسه بانشاط و تأمین بهداشت روانی دانش آموزان؛ و
• توانمندسازی نوجوانان در تصمیم گیری های مناسب.
با وجود اینکه اهداف فوق، بسیار کلی و تفسیربردار در قالب های زمان و مکان، فرهنگ، شرایط اجتماعی و نگرش بود، با این حال در محتوای دروس آموزشی و روش های مورد استفاده، نگرش و روح حاکم بر این طرح تجلی یافت.
در کنار اهداف فعالیت های اجرایی طرح در پایه اول راهنمایی مدارس دخترانه شهر تهران پیش از آغاز سال تحصیلی و در طول سال تحصیلی به شرح زیر تدوین گردیده بود:
• نوشتن طرح آموزش مهارت های زندگی؛
• تشکیل هیئت علمی برای بررسی، تهیه و تنظیم محتوا؛
• توجیه کارشناسان مسئولان مناطق نوزده گانه شهر تهران؛
• ارسال بخشنامه به مناطق برای انتخاب مدارس واجد شرایط؛
• توجیه مدیران مدارس واجد شرایط؛
• توجیه مربیان مدارس واجد شرایط؛
• تشکیل جلسه مشترک با مدیران و مربیان پرورشی و انجام یک فعالیت مشابه با برنامه مهارت های زندگی و گروه بندی آنها در مورد تصمیم گیری برای اجرای طرح؛
• تهیه محتوای آموزش ضمن خدمت بر اساس نیازسنجی به عمل آمده از مدیران و مربیان پرورشی؛
• برگزاری سه دوره ضمن خدمت برای مربیان پرورشی، ناظران، مدرسان آموزش اولیا و دبیران؛
• نظارت از مدارس تحت پوشش به منظور شناسایی مشکلات برای کاهش و رفع آنها و بهبود کیفیت آموزش؛
• آموزش کلیه کارکنان مدارس برای تسهیل آموزش و تغییر نگرش معلمان آنها و تقویت مهارت های ارتباطی آنها؛
• تشکیل جلسات ماهانه آموزشی برای رفع اشکالات تدریس مربیان و نحوه ارزشیابی از فرایند آموزش با حضور اساتید؛
• سخنرانی برای اولیای دانش آموزان؛
• تهیه منابع برای مخاطبان.
از دیدگاه مجریان این طرح، شخصی که از مهارت های زندگی در ارتباط با دیگران کمک می گیرد، نهایتاً دارای توانمندی های زیر خواهد بود:
الف- قدرت تحمل نسبت به نظرات مختلف و احساس امنیت نسبت به گفتار دیگران؛
ب- انجام به موقع کار با توجه به شرایط زمان و مکان؛
ج- برنامه ریزی و کوشش در امور مفید و دوری از هر کار بی فایده؛
د- رازداری و کنترل گفتار؛
هـ- برداشت واقع بینانه از جهان و عبرت آموزی از وقایع تاریخ گذشته؛
و- تقویت خودپنداره مثبت و اتکاء به نفس؛ و
ز- استفاده از ظرفیت ها و کنش های هوش.
در ارائه این طرح، مجریان تأکید کرده بودند مهارت های زندگی، تأثیر مناسبی در جهت کاهش آسیب های فردی و اجتماعی خواهد داشت و با ایجاد نگرش های اصولی و علمی در انتخاب بهترین شیوه، نقش مؤثر خود را ایفا می کند.
مجریان طرح معتقد بودند جنبه عملی کلاس ها و استفاده از روش های یاددهی- یادگیری فعال و مشارکتی، مهم ترین ویژگی به شمار می آید. این دو جنبه، فضای آموزشی را از حالت خشک، یکنواخت و فاقد انگیزه بیرون آورده و آن را به محیطی شاد و برانگیزنده تبدیل کرده بود.
بر اساس گزارش های ارزشیابی از اجرای این طرح (بدون توجه به مبانی نظری و بحث های روان شناختی مهارت های زندگی)، در بررسی تفکیکی چهار گروه: مدیران مدارس، مربیان پرورشی کلاس های آموزش مهارت های زندگی، دانش آموزان و اولیای دانش آموزان، تفاوت محسوسی نسبت به طرح به چشم می خورد؛ دانش آموزان به شدت از طرح استقبال کرده و جملگی از برگزاری دوره آموزش مهارت های زندگی ابراز رضایت نمودند. آنان تأکید کردند که شرکت در کلاس مهارت های زندگی، تأثیرات مثبتی در اخلاق و نوع رابطه آنها با پدر و مادر و دوستان داشته و باعث شده است تا شرایط زندگی پدر و مادر را درک و خود را با آنها سازگار کنند. اولیای دانش آموزان نیز طرح را «بسیار موفق» و «موفق» دانستند. تغییر مثبت در اخلاق و رفتار فرزندان در خانواده، حتی منجر به علاقه مندی اغلب والدین برای پی بردن به علت و ریشه این تغییر رفتار و آشنایی هرچه بیشتر با طرح آموزش مهارت های زندگی شد. اولیا تأکید کردند اجرای طرح، تغییرات محسوس و قابل توجهی در رفتار، یادگیری و عواطف فرزندانشان ایجاد کرده است. آنان بر تأثیرات آموزشی، تأثیرات فردی و اجتماعی، تأثیر در ارتباط دانش آموزان با دیگر اعضای خانواده و تغییر رفتار آنها در منزل، تمرکز داشته اند.
می توان گفت استقبال دانش آموزان و اولیا، بسیار مثبت، اما استقبال مربیان پرورشی و مدیران مدارس اندکی کمتر، اما همچنان مثبت است. در واقع مربیان پرورشی بر تأثیر مثبت اجرای طرح بر دانش آموزان در موقعیت های مختلف و حوزه های مختلف ارتباطی به ویژه در مسائلی نظیر ایجاد انگیزه در دانش آموزان، ارتقا و بهبود روابط با دیگران، اعتماد به نفس، احترام به دیگران و حقوق آنها، افزایش فضای صمیمی میان دانش آموزان، افزایش قدرت استدلال و نظایر آن صحه گذاشته اند. مربیان پرورشی بیشترین تأثیر اجرای طرح را در دانش آموزان و در مرحله بعد بر خودشان می دانند. آنها تأثیر آموزش مهارت های زندگی را در شیوه مدیریت کلاس و ارتباط با دانش آموزان، ارتباط با همکاران در مدرسه، رفتارها و احساسات شخصی و ارتباط با همسر و فرزندان به طور خاص مورد توجه قرار دادند.
با این حال، مدیران مدارس، استقبال کمتری از طرح نشان دادند. هرچند آنان تأثیر اجرای طرح را بر دانش آموزان مثبت ارزیابی نمودند، اما نسبت به تأثیرات مثبت طرح بر مربیان پرورشی و خودشان با احتیاط برخورد کردند. مدیران ضمن تأکید بر تأثیرات آموزشی، فردی و اجتماعی طرح و تأثیر آن در ارتباط دانش آموزان با مسئولان مدرسه و اعضای خانواده، معتقد بودند تأثیرات واقعی و ماندگار طرح هایی مانند آموزش مهارت های زندگی تنها پس از گذشت چندین و چند سال از اجرای طرح می تواند جلوه گر شود.
بدین ترتیب به نظر می رسد هرچه ارتباط فرد با طرح آموزش مهارت های زندگی، بیشتر، مستمرتر و مستقیم تر بوده، استقبال نیز بیشتر بوده است.
با این همه، گزارش های موجود نشان می دهد اجرای طرح از دیدگاه دانش آموزان، مربیان، اولیا و مدیران مدارس دارای نکات منفی نیز بوده است: عدم تغییر رفتار و روحیه دیگر دبیران مدرسه (به جز مربیان پرورشی)، بی تجربه بودن بعضی از مربیان پرورشی در شیوه برگزاری کلاس های آموزش مهارت های زندگی، مشکل فضای آموزشی و سیستم گرمایش و سرمایش مدارس برای اجرای کارگاهی طرح و کمرنگ بودن فعالیت های مذهبی و احکام از دیدگاه دانش آموزان، از نکات منفی اجرای طرح تلقی می شود.
کم بودن تعداد جلسات دوره آموزش توجیهی برای مربیان پرورشی، ضعف در هماهنگی و زمان بندی جلسات دوره آموزش توجیهی، جا نیفتادن برخی مطالب (مثل مبحث ارزشیابی) برای اغلب مربیان، طولانی بودن زمان برگزاری جلسات آموزش ضمن خدمت و کم بودن تعداد جلسات، عدم استفاده از منابع سمعی و بصری (مانند فیلم های آموزشی) در آموزش ضمن خدمت، یکی بودن وظیفه تدریس مهارت های زندگی و فعالیت پرورشی در مدرسه، عدم دسترسی به منابع مطالعاتی و کمک آموزشی، مشکل فضای آموزشی و ایجاد سروصدا و مزاحمت برای کلاس های دیگر و عدم برگزاری همزمان آموزش اولیا و کلاس های دانش آموزان، از نکات منفی اجرای طرح بوده است که از سوی مربیان پرورشی مطرح گردید.
نکات منفی طرح از نگاه مدیران مدارس نیز در ضعف در برنامه ریزی، هماهنگی و اطلاع رسانی طرح آموزش مهارت های زندگی، کم بودن تعداد جلسات دوره آموزش توجیهی و بی توجهی به بُعد مسافت برای مدیران مناطق مختلف، دیر واریز شدن هزینه مدارس، مشکل فضای آموزشی مناسب برای طرح مهارت های زندگی، آموزش محدود مربیان، اولیا و مدیران و کم بودن زمان کلاس آموزش مهارت های زندگی خلاصه شد.
از نگاه اولیا نیز نکات منفی طرح عبارت بود از آشنایی اندک اولیا با طرح و نقص در اطلاع رسانی، ضعف در توزیع بروشور آشنایی اولیا با آموزش مهارت های زندگی و زمان نامناسب برگزاری کلاس های آموزش خانواده و فشرده بودن آن.

نقدها و مخالفت‌ها

همان گونه که از اهداف طرح و استقبال از آن توسط افراد ذی نفع برمی آید، اجرای طرح در مجموع، جالب، کاربردی و مؤثر بوده است. در واقع بیشتر نکات منفی به امور اجرایی و هماهنگی باز می گردد که الزاماً ارتباطی با خود طرح نداشته و در هر طرح دیگری نیز امکان بروز آن وجود داشته است. پس سؤال مهم این است که با توجه به اهداف طرح هایی نظیر آموزش مهارت های زندگی که از منظر نظری اجرای آنها در سطح جامعه و به ویژه در بین کودکان و نوجوانان توجیه پذیر و دارای مبانی نظری ظاهراً قوی و مبتنی بر یافته های روان شناختی و علوم تربیتی و ماحصل تجربیات اندیشمندان این دو حوزه است و از بُعد عملی نیز (به رغم کاستی های اجرایی) بر اساس ارزیابی های موجود، در مجموع راضی کننده به نظر می رسد؛ چرا با مخالفت رو به رو شده تا آنجا که دستور توقف کلیه فعالیت های مربوط به آن صادر شده است؟
پاسخ را می توان در شرایط عمومی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جست و جو کرد. از بُعد سیاسی، این گونه مخالفت ها با طرح های دیگری هم که خاستگاهی خارجی داشته و در نظام آموزش و پرورش مورد استفاده قرار گرفته، همواره وجود داشته است. به هر حال باید پذیرفت که انقلاب اسلامی از همان ابتدا نسبت به آموزش و پرورش حساس بوده و از همین رو پس از پیروزی انقلاب، تغییرات گسترده ای در نظام آموزشی کشور اعم از ساختار و محتوای آموزش، صورت گرفته است و وارثان این تغییرات نیز از دستاوردهای این تغییرات- در مبانی و بنیان های فکری- پاسداری می کنند. در واقع ترس از نفوذ خارجی همواره در نگاه سیاسی به آموزش و پرورش وجود داشته است. با این حال، دامنه ترس، گسترده و نه محدود به نگرانی از نفوذ خارجی در آموزش و پرورش است و شامل نگرانی از استحاله نظام سیاسی از درون (منبعث از تحولات در آموزش و پرورش) نیز می باشد؛ ترسی که ناشی از نگاه به آموزش و پرورش به عنوان ابزار نظام سیاسی می باشد؛ نگاهی که جایگاه آموزش و پرورش را در نظام اجتماعی تا حد ابزار سیاسی (ابزار سیاسی دست دولت ها و دولتمردان) تنزل می دهد. این در حالی است که (همان گونه که برخی دست اندرکاران آموزش و پرورش نیز بدان توجه کرده اند) نظام آموزش و پرورش باید جایگاهی به مراتب بالاتر داشته باشد و نظام آن بر اساس نیازهای اجتماعی داخلی و تحولات جهانی تدوین شود. پیامد همان ترس ها، اینک موقعیت را به اینجا رسانده که رویه های موجود در آموزش و پرورش نه تنها آموزشی را در پی نداشته، بلکه به اجرای آزمون هایی در سطوح دروسی مانند ریاضی و علوم، محدود شده است و نقد این رویه ها نه تنها به عنوان هشدار و راهگشای شناخت مشکلات آموزشی تلقی نمی گردد، بلکه به عنوان زیر سؤال بردن مسئولان وقت آموزش و پرورش شناخته می شود و طبعاً با واکنش منفی مسئولان ذی ربط رو به رو خواهد شد.
مشکل دیگری که در اجرای طرح هایی نظیر آموزش مهارت های زندگی وجود دارد، مشکلی اجتماعی و فرهنگی است. با مطالعه گزارش ارزیابی این طرح (در بخش مصاحبه با والدین، مربیان پرورشی، مدیران و دانش آموزان) می توان تا حد زیادی به این موضوع واقف شد. ترس از تناقض محیط اجتماعی با دروس کلاس ها از جمله این حساسیت هاست که افراد را به مخالفت با اجرای چنین طرح هایی (و یا حداقل، آوردن اما و اگرهای متعدد) وادار می کند. از جمله، نگرانی به این شکل عنوان می شود که با توجه به تدریس شفاف بودن، صریح بودن در این کلاس ها و خواستن از بچه ها برای «نه» گفتن به آنچه مخالف اعتقاداتشان است، چگونه می توان تضاد موجود در جامعه با رایج نبودن این ارزش ها در محیط اجتماعی را برای کودک و یا نوجوان توضیح داد؟ آیا کودک و یا نوجوان، توان درک دوگانگی رفتار در محیط های اداری را با محیط های خصوصی یا کوچه و بازار دارد یا خیر؟ آیا در شرایطی که چنین رفتارهایی در محیط اجتماعی عرف شده و دوگانگی شخصیت افراد، در عرف (عملی) ضد ارزش تلقی نمی گردد- بلکه به منظور حفظ منافع شخصی به صورت ضمنی از سوی برخی والدین تشویق نیز می شود- آیا می توان از کودک خواست که چنین رفتارهایی را طرد کند و رفتارهایی مخالف ‌با آنچه در جامعه و در زندگی پدر و مادر خود می بیند، به اجرا درآورد؟ همین موضوع است که برخی مخالفان و یا منتقدان را وادار می کند تا ناکارآمدی این نوع طرح ها را مطرح نمایند. برخی از معلمان و اولیا معتقد بودند آموزش مهارت های زندگی تا حد زیادی نوجوانان را گستاخ کرده است. برخی افراد نیز در لفافه این گونه طرح ها را در جهت افزایش مطالبات اجتماعی افراد در آینده می دانند؛ نگرانی ای که چه بسا از گسترش مشارکت واقعی مردم در اداره جامعه سرچشمه می گیرد.
با این حال، آن گونه که گزارش ارزیابی بیان می کند، هرچه ارتباط فرد با طرح آموزش مهارت های زندگی، بیشتر، مستمرتر و مستقیم تر بوده، انتقاد به وجوه منفی طرح نیز کمتر بوده است؛ اگرچه نمی توان به راحتی از انتقادهای بجای منتقدان گذشت. از همین رو لازم به نظر می رسد طرح هایی از این دست، در رفع نگرانی ها و بالتبع مخالفت های اجتماعی و فرهنگی بکوشند.

چند نکته و راهکار

1. اجرای طرح هایی از قبیل طرح آموزش مهارت های زندگی، به رغم تفسیرمندی نسبت به زمان و مکان و شرایط اجتماعی و فرهنگی، از منظر نظری و عملی برای بهبود بخشیدن به رفتارهای اجتماعی شهروندی و همچنین کمک به افراد برای غلبه بر مشکلات پیش رو در جامعه و افزایش توانایی های فردی در حل مسائل و افزایش خلاقیت و در نهایت بهداشت روانی جامعه، امری ضروری است.
2. با توجه به مشکلات عدیده در جامعه، اجرای این طرح ها باید بتواند به تناقض های متعدد آموزش ها با رفتارها در جامعه پاسخ دهد.
3. اجرای این طرح ها زمانی کارآمدی بیشتری خواهد داشت که افراد بیشتری در جامعه با آن درگیر شوند. به عبارت بهتر، شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه نشان از آن دارد که این طرح نه تنها در مدارس و در تمام سطوح آموزشی، بلکه باید در سطح اولیای دانش آموزان، مربیان و کلیه دست اندرکاران آموزش و پرورش و همچنین ادارات و نهادهای مختلف و محیط های کارگری نیز برگزار شود. تنش های اجتماعی و فردی موجود در جامعه- که تنها با نگاهی به وضعیت افراد اطراف خود و توجه به تعدادی از آمارهای افسردگی ها، اعتیاد، مشکلات جنسی، جنایات، درگیری های خیابانی و... می توان آن را دریافت- ضرورت اجرای چنین طرح هایی را فراتر از منافع گروه های خاص به میان می کشد و نیاز به آن را در جامعه پُرتلاطم امروز به همگان یادآور می گردد.
4. جهت جلوگیری از اعمال سلیقه ها و ابزاری شدن طرح ها و رفع نگرانی های اجتماعی و فرهنگی و تحقق کارآمدی اجرای این گونه طرح ها، لازم است نهادهایی فراتر از دولت (شورای انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت، مجلس شورای اسلامی) شرایط را برای سیاست گزاری در این حوزه در سطحی گسترده آماده سازد تا هر مسئولی با رویکرد و سلیقه خود نتواند به راحتی از اجرای چنین طرح های کارآمدی جلوگیری کند و یا بر طبق امیال خود محتوای آن را دچار دگرگونی های اساسی غیرکارشناسانه نماید.
5. طبیعی است بومی سازی و تقویت وجوه مختلف ارزش های دینی و ملی که خود از غنای لازم برای ارائه به کودکان و نوجوانان ایرانی برخوردارند- البته با استفاده از روش های جدید و کارآمد مبتنی بر آخرین دستاوردهای علمی- بر اساس شناخت واقعی از فضای جامعه و معضلات و مشکلات آ‌ن، گام نخست در ارائه این آموزش هاست.

نمایش پی نوشت ها:
1. این مقاله در شماره 45 مجله راهبرد، پاییز 1386 منتشر شده است.
2. نگاه کنید به: پروانه محمدخانی، مهارت های زندگی، تهران: سازمان بهزیستی کشور، 1375.
3. نگاه کنید به: محرم آقازاده، آموزش مهارت های زندگی برای دختران، تهران: سازمان بهزیستی کشور، 1379.
4. Inferiority
5. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: Mihaly, Csikszentmihalyi, Flow:The Psychology of Optimal Experience, NY:Harper and Row, 1990.
6. برای اطلاعات بیشتر به کتاب های روانشناسی تربیتی مراجعه شود؛ از جمله: گلاور (و) برونینگ، روان شناسی تربیتی؛ اصول و کاربرد آن، ترجمه علی نقی خرازی، تهران: نشر دانشگاهی، 1385.
7. برای مطالعه در خصوص تعریف، ترمینولوژی و الگوهای حل مسئله، نگاه کنید به: Hidetoshi Shibata, Problem Solving: Definition, Terminology, and Patterns, 1998, www. mediafrontier. com/article/ps/ps. htm
8. برای اطلاعات بیشتر از فرایند حل مسئله در انسان و همین طور رهیافت های علم گرایانه دیویی، نگاه کنید به: گلاور (و) برونینگ، همان، فصل ششم.
9. گیدنز، در کتاب مشهود خود به این موضوع توجه نشان می دهد. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: آنتونی گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، 1373.
10. نگاه کنید به: نویسندگان، کتاب جامع بهداشت عمومی، الهه میرزایی، آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت، تهران: سازمان بهزیستی کشور، 1384، به نقل از سایت: www.elib-hbi.ir
11. این تجربه از گزارش ذیل بازخوانی شده است: علیرضا کیامنش و بابک دربیکی و جاوید سرایی، پیشین.

منبع مقاله :
روحانی، حسن؛ (1388)، اندیشه های سیاسی اسلام (جلد سوم: مسائل فرهنگی و اجتماعی)، تهران، کمیل، چاپ سوم.


 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط