پرسش از محضر علامه مصباح یزدی
پرسش:
آیا از دیدگاه اسلام، جامعه ی انسانی هدفمند است؟ اگر چنین است آن هدف چیست و راه وصول به آن کدام است؟پاسخ:
از دیدگاه الهی، برای زندگی اجتماع انسان هدفی وجود دارد و آن این است که انسانها در سایه ی زندگی اجتماعی رشد کنند و به هدف انسانی خودشان نزدیکتر شوند.براساس بینش الهی، هدف نهایی انسان قرب به خداست و این نهایت کمالِ انسانی است. البته مفهوم این قضیه تا اندازه ای مبهم است، اما اجمالاً این مسأله مورد پذیرش است و اگر ما پذیرفتیم هدف از آفرینش انسان تکاملی است که در سایه ی قرب به خدا حاصل می شود، زندگی اجتماعی وسیله ای است برای این که این هدف هر چه بیشتر و بهتر برای انسان فراهم بشود. یعنی اگر زندگی اجتماعی نباشد، انسانها به معرفت های لازم دست نمی یابند و نمی توانند عبادت های لازم را انجام دهند و در نتیجه، به کمال نهایی نیز نخواهند رسید؛ در سایه ی اجتماع است که تعلیم و تعلّم انجام می گیرد و انسانها راه زندگی را بهتر می شناسند و شرایطی برای پیمودن آن راه فراهم می شود و در نتیجه بیشتر به کمال انسانی نایل می شوند.
با این مقدمات برهانی-که در جای خود از آنها بحث شده و به اثبات رسیده اند- می توانیم نتیجه بگیریم که هدف از زندگی اجتماعی این است که زمینه ی رشد و تکامل انسانی نه تنها در بُعدمادی، بلکه در همه ی ابعاد وجودی انسان فراهم شود.
به عبارت دیگر هدف از زندگی اجتماعی تأمین مصالح مادی و دنیوی و مصالح معنوی و اخروی همه ی انسانهاست پس هدف از زندگی اجتماعی تنها تأمین مصالح مادی نیست بلکه اصولاً فراهم کردن زمینه های امنیت و آسایش و تأمین رفاه و نیازمندی های مادی، مقدمه ای است، برای رسیدن به هدف نهایی که تکامل انسان و تقرب به خدای متعال است.
با روشن شدن هدف از زندگی اجتماعی انسان می گوئیم برای رسیدن به چنین هدفی، حکومت اسلامی باید قانونی را به اجرا گذارد که همه ی ابعاد وجود انسان را فرا گیرد و بتواند مصالح انسان را در همه ی ابعاد تأمین کند و این جز در سایه ی اسلام و قوانین متعالی آن عملی نمی شود؛ زیرا قانونگذار چنین قانونی، نیاز به آگاهی کامل از همه ی جوانب وجود انسان دارد و در بین انسانهای عادی، کسی نیست که بر همه ی شؤون انسانی احاطه داشته باشد و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که من احاطه ی کامل بر همه ی زوایای وجود انسان دارم و تمام نیازمندیهای او را می توانم شناسایی کنم.
از سوی دیگر، به غیر از داشتن احاطه ی کامل بر همه ی ابعاد وجود انسان، نکته ی مهمتر برای قانونگذار این است که بتواند خود را از خواسته های شخصی و گروهی خالی سازد؛ باید این توان را داشته باشد که مصالح جامعه را بر مصالح خودش ترجیح دهد.
اینجاست که برتری قانون الهی بر همه ی قوانین بشری کاملاً روشن می شود، چون اولاً خداوند متعال بهتر از دیگران به همه ی مصالح انسانها آگاه است، ثانیاً خدا تنها مصالح انسانها را رعایت می کند و نیازی به رفتار انسانها ندارد، تا از رفتار انسانها مصلحت و منفعتی را برای خود در نظر گیرد و در نتیجه تزاحمی پیدا شود. ولی همه ی اینها در زمینه ای است که ما منافع و مصالح انسانها را جدای از حقّ ربوبیت الهی در نظر می گیریم، اما در دیدگاه اسلامی فراتر از همه ی اینها کمال برتری وجود دارد و براساس آن می گوییم: بر فرض که مصالح انسانها در زندگی مادی آنها و در روابط اجتماعی شان و حتی مصالح روانی و معنوی شان هم تأمین بشود، باز هم چنین انسان و جامعه ای نمی تواند به هدف نهایی برسد، زیرا کمال نهایی و برتر در سایه ی قرب به خداست این قرب در پرتو عبادت، بندگی، پرستش و اطاعت خدا حاصل می شود.
اگر همه ی حقوق اجتماعی افراد تأمین شد اما در زندگی سهمی برای بندگان خدا در نظر نگرفتند؛ چنین انسانهایی به کمال مطلوب نرسیده اند و مرضیّ خداوند نیستند. از نظر اسلام، همه ی امور مقدمه ی ارتباط انسان با خداست. حقیقت جوهر انسانیت در همان رابطه ای است که با خدا برقرار می شود و تا آن رابطه نباشد انسان واقعی تحقق پیدا نمی کند. بنابراین، در می یابم که کمال انسان در سایه ی قرب به خداست. قرب به خدا یک حقیقت و ارتباط معنوی است که بین انسانها و خدا برقرار می شود و انسانها مراتبی از وجود را می گذرانند و سیر می کنند و صعود می کنند تا به آن مقام راه پیدا کنند (1).
پی نوشت ها :
1. ممکن است کسی بپرسد خداوند که احتیاجی به عبادت ما ندارد، چرا انسان را برای پرستش آفرید و فرمود:
«مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات/56).
پاسخ این است که کمال نهایی انسان جز از طریق پرستش خدا حاصل نمی شود، پس باید خدا را شناخت و از او اطاعت کرد، تا انسان بتواند مسیر کمال حقیقی اش را طی کند.
مصباح یزدی، محمد تقی؛ (1391)، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، قم: انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه)، چاپ اول