رشد اجتماعی یعنی چه؟

ما همگی این واقعیت را قبول داریم که زندگی انسان از روز اول در میان افراد دیگر آغاز می شود و از همان ابتدای حیات با آنها رابطه برقرار می کند و همین ارتباط، تغییراتی را در رفتار او بوجود می آورد. بدین ترتیب، یادگیری
شنبه، 28 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رشد اجتماعی یعنی چه؟
رشد اجتماعی یعنی چه؟

 

نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

ما همگی این واقعیت را قبول داریم که زندگی انسان از روز اول در میان افراد دیگر آغاز می شود و از همان ابتدای حیات با آنها رابطه برقرار می کند و همین ارتباط، تغییراتی را در رفتار او بوجود می آورد. بدین ترتیب، یادگیری اجتماعی آغاز می شود و رفتارهای کودک رنگ اجتماعی پیدا می کنند. رشد اجتماعی کودک مانند سایر جنبه های رشدی او بتدریج گسترش پیدا می کند و تقریباً همه فعالیت های او تحت تأثیر اطرافیانش قرار می گیرند. رشد و تکامل اجتماعی کودک با سایر مظاهر رشد و تکامل وی هماهنگ و کاملاً مربوط است چنانکه نشانه های نخستین رشد هوشی کودک را در ارتباط با او افراد دیگر می توان مشاهده کرد. کودک در ماههای اول زندگی می تواند اشخاص و اشیاء را از هم تمیز دهد. سپس رشد پیدا می کند و مادرش را از دیگران تشخیص می دهد. در واقع، رشد و نمو مهارتهای حرکتی و استعدادهای هوشی همگی به رشد و تکامل اجتماعی کمک می کنند. همان قدر که کودک در این جنبه ها نضج پیدا می کند استقلال او بیشتر می شود، می تواند راهنمای خودش باشد و ایفای نقش های اجتماعی مختلفی را بعهده بگیرد، به عنوان یک عضو در خانواده، مدرسه، بازی و سایر فعالیت های گروهی شرکت می کند. رشد و تکامل اجتماعی یک عده تغییراتی را در رفتار کودک شامل می شود از این قرار: 1) او یاد می گیرد در گروههایی که عمل و تأثیر متقابل پیچیده ای دارند شرکت کند، 2) تماسها و روابط اجتماعی خود را از مادر به سایر افراد خانواده و دوستان و گروهها توسعه می دهد، 3) به محرکهای اجتماعی بیشتر پاسخ نشان می دهد، 4) شناخت و تشخیص گسترده ای درباره ی نقش خود در روابط شخصی با خانواده و گروههای بازی و کار و سایر گروهها بدست می آورد، 5) سرانجام، می تواند مسئولیت های زیادی بعهده بگیرد و دیگران را مراعات کند و دوستشان بدارد. البته، ماهیت و حدود شرکت اجتماعی کودک بیشتر تحت تأثیر تجربه پیشین او با پاداشها و کیفرها در مقابل واکنش های اجتماعی قرار می گیرد.
همچنین، بستگی میان رفتار اجتماعی و ذهنی در رشد سخنگویی کودک کاملاً مشاهده می شود زیرا زبان همان طوری که وسیله ارتباط است متضمن بکار بردن علامت های هوشی نیز می باشد. حتی اعمال ذهنی شخص، خود رنگ اجتماعی دارند چه شخص غالباً هنگام تفکر می خواهد افکارش را به شکلی و رنگی درآورد که بتواند آنها را به دیگران منتقل کند. موقعی که شخص با خود به گفتگو می پردازد، احتمالهای گوناگون را می سنجد و بعضی را رد و برخی را می پذیرد و می کوشد دلیل هایی در عالم عقل، برای قانع ساختن دیگران پیدا کند. یا به گفته مید (G.H. Mead) «ما نمی توانیم میان خود و دیگران خط فاصلی قرار بدهیم مادامی که وجود ما به وجود دیگران بستگی دارد» استاد سپروت (Sprott) در کتاب خود به نام «روان شناسی اجتماعی» می گوید: «خطای محض است که ما شخص را دستگاهی پنداریم که آمادگی آن پیش از تولد کامل شده است در صورتی که او هرگز شکل خوب یا زشت به خود نمی گیرد مگر بعد از تولد از راه بزرگسالانی که به تربیت او می پردازند. بنابراین، کودک شیرخوار پیش از ارتباط با سایر انسانها مطلقاً مانند شخصی وجود نخواهد داشت». پس می توانیم گفت که ما در میان جمع «خودمان» می شویم و در میان دیگران است که شخصیت پیدا می کنیم.
بستگی میان رفتار اجتماعی و هیجانی فرد نیز به قدری زیاد و پیچیده است که تشخیص مظاهر آن دو را از همدیگر مشکل می نماید. چنانکه ما به طور دقیق نمی توانیم «اجتماعی» یا «عاطفی» بودن بعضی از علامت های رفتار مانند حسادت، کمرویی، ترس، محبت یا همدردی را بشناسیم.(1)
منظور از رشد اجتماعی، نضج فرد در روابط اجتماعی است بطوری که بتواند با افراد جامعه اش، هماهنگ و سازگار باشد. وقتی فردی را اجتماعی خوانند که نه تنها با دیگران باشد بلکه با آنان همکاری کند. به بیان دیگر، اجتماعی شدن (socialization) به آن شکل یادگیری گفته می شود که به سازگاری با جامعه و محیط فرهنگی بستگی دارد.
کودک هنگام تولد، نه اجتماعی است و نه غیر اجتماعی، بلکه به گفته معروف، «لااجتماعی» یا «نه اجتماعی» است یعنی نمی توان او را اجتماعی یا انفرادی خواند اگرچه در دنیایی وارد می شود که قبلاً از اجتماع چند نفر به نام مادر و پدر و برادران و خواهران تشکیل یافته است و تأثیراتی در او دارند. رفتار اجتماعی، تبادل منظمی است که بر شناخت صحیح بستگی های موجود میان افراد جامعه مبتنی است و کودک به تدریج این رفتار را دارا می شود و این نیز دلیل رشد سالم و کامل اوست. زیرا کودک وقتی سالم و مفید خواهد بود که خود را جزئی از کل بداند و برای رفاه و آسایش آن کل (جامعه) بکوشد یعنی دارای ادراک اجتماعی شود.
همبستگی افراد بشر به یکدیگر به قدری روشن است که به توضیح احتیاج ندارد و همین وضوح، بعضی از روان شناسان را به فطری دانستن آن معتقد کرده است. ولی مسلم است اگر ما به طور منفرد زندگی می کردیم، و از پرتو اجتماع بهره نمی بردیم نه درست می توانستیم ببینیم، نه درست بشنویم و نه درست حرف بزنیم در نتیجه، از قدرت تفکر به معنای اعم- که تقریباً تنها مزیت انسان بر سایر حیوانات، محسوب می شود- محروم می ماندیم زیرا دیدن، شنیدن، گفتن و اندیشیدن وقتی معنا و مفهوم پیدا می کند که کسی رابطه آنها را به امور دیگر کشف کند و درباره ی آنها چیزی به ما گفته باشد. و اگر این رابطه قطع شود میان انسان و حیوان چندان تفاوتی وجود نخواهد داشت. انسان از راه حواس با دنیای خارج مربوط می شود و حواس هنگامی پرورش می یابند که شخص از خردسالی با عده دیگر از همنوعان خود انس و الفت داشته باشد و از تجارب آنها استفاده کند. بنابراین، استعدادهای بدنی و ذهنی کودک متناسب با میزان ادراک اجتماعی و میل به همکاری او با دیگران، پرورش می یابند و اگر رشد اجتماعی کودک درست انجام نگیرد موفقیت او در ابراز استعدادها و استفاده از آنها بسیار کم خواهد بود. خلاصه، کودک همه مفاهیم، احساسات، گرایش ها و مهارتهای خود را در زمینه ای از زندگی گروهی کسب می کند.
پس در حقیقت، پرورش استعدادهای کودک بدون تربیت ادراک اجتماعی او امکان پذیر نیست حتی علم اخلاق برای فردی که به زندگی مجرد، محکوم است معنا ندارد. اخلاق، قانون، و وظیفه تنها وقتی مصداق پیدا می کنند که فرد وارد اجتماع شده جزئی از کل گردد. و اگر درست دقت کنیم هنگام بحث و گفتگو از شخص صالح و فاضل و بزرگوار، منظورمان فردی است که نقش خود را به عنوان عضوی از اجتماع، درست ایفا کرده است و رفاه دیگران را منظور داشته است. و هنگامی که از جانی و خائن و پست، سخن به میان می آید مقصود کسی است که مخل همکاری میان مردم بوده است و بر ضد منافع عامه، قدم برداشته است.
همین اهمیت رشد و تربیت اجتماعی است که مدرسه و مسئولان آموزش و پرورش را به کمک و راهنمایی کودکان و نوجوانان از این لحاظ وادار می کند. مدرسه باید با نظر وسیع تر توجه خود را به جامعه معطوف دارد و به یاد داشته باشد که جامعه آنچه را که پس از قرنها رنج و مشقت و تجربه بدست آورده است به وسیله مدرسه در اختیار اعضای آینده خود قرار می دهد. همچنین، جامعه همه آرزوها و افکار بدیعی که می خواهد به مرحله عمل در آورد به مدرسه می سپارد و بدین طریق هر چیزی در مدرسه، هم جنبه انفرادی و هم جنبه اشتراکی پیدا می کند. از طرف دیگر، هر جامعه فقط وقتی پایدار و مترقی و دائماً در رشد و پیشرفت خواهد بود که همیشه به فکر ت ربیت اعضای خود باشد و برای رسیدن به این هدف عالی نیز جز مدرسه و مؤسسات تربیتی، هیچ وسیله مثبت و مؤثر دیگری در اختیار خود ندارد.
مدرسه باید نمونه و مظهر اجتماع خارج برای کودکان باشد و اصلاحاتی که در مدارس به عمل می آیند باید منطبق با تغییرات و انقلابهای مهمی باشند که در وضع جامعه اتفاق افتاده اند. برای حصول این منظور، بزرگترین مشکل آن است که عوامل اجتماعی را به طور درست ادراک کنیم، به معنای حقیقی آنها پی ببریم، و در تنظیم برنامه های درسی و تدوین اصول تعلیم و تربیت، همواره آنها را در نظر بگیریم. برای نیل به این هدف نیز بهترین و صحیح ترین راه آنست که مدارس خود را به یک جامعه حقیقی کوچک مبدل سازیم و نوع فعالیت ها و کارهایی را که مظهر جامعه بزرگترند و فعالیت ها و اعمالی را که به روح حقیقی هنر و تاریخ و علم آغشته اند در آن برقرار سازیم. هنگامی که مدرسه، عضو آینده جامعه را در همان جامعه- منتها به صورت کوچکتر- تربیت کند، روح خدمتگزاری را در نهاد او پرورش دهد و وسایل تربیت استقلال رأی و آزادی را در اختیار او بگذارد ما می توانیم یقین داشته باشیم که در آینده جامعه ای مطلوب و منظم خواهیم داشت.
خلاصه، باید دانست که هر نوع تربیت، دو هدف کلی و اساسی را دنبال می کند:

1-هدف فردی یا انفرادی

که عبارت است از کمک به ظهور و تربیت استعدادهای فردی برای سازگاری با محیط.

2-هدف اجتماعی

که منظور رنگ اجتماعی دادن به فعالیت های فرد است. و چون هر قدر تمدن پیش می رود به همان میزان مشکلات زندگی افزایش پیدا می کند و احتیاج به همکاری در حل و رفع این مشکلات، ضروری می شود. بنابراین، یکی از اساسی ترین وظایف سازمانهای تربیتی، کمک به تربیت اجتماعی کودکان و نوجوانان است، و تا حد امکان باید کوشید که عبارت مشهور «بنی آدم اعضای یک پیکرند» و «آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران روا مدار» از شعر و حرف به مرحله عمل در آید و جزء عادتهای کودکان و نوجوانان شود.(2)
به طور کلی منظور از رشد و تکامل اجتماعی این است که فرد بتواند روابط اجتماعی برقرار کند یا رشد و نمو لازم برای برقراری در روابط اجتماعی را بدست آورده باشد. به عبارت دیگر، وقتی فرد یاد گرفت که با معیارهای گروه، خلقیات و سنت ها همنوایی کند و به مرحله ای رسید که توانست با جامعه اش ارتباط و تعاون داشته باشد گوییم که از لحاظ اجتماعی رشد و تکامل یافته است. بنابراین، احساس وحدت اجتماع و برقراری روابط متقابل میان افراد یک اجتماع و همکاری با دیگران از جمله خصایص رشد و تکامل اجتماعی است. رسیدن به این مرحله از رشد مستلزم آن است که کودک در علایق خود تغییر بدهد، شیوه های جدید رفتار را فرا گیرد، و دوستان جدیدی انتخاب کند. فرد اجتماعی علاوه بر آنکه مایل است با دیگران بسر برد خواهان تشریک مساعی با آنها نیز هست. وی می خواهد کاری برای آنها انجام دهد. فرد «گروه دوست» (gregarious) یا گروه جو شدیداً مایل است با همنوعانش باشد، از تنهایی دلتنگ می شود و همینکه خود را در میان گروه همنوعان خود ببیند میلش ارضا می شود هر چند که با آنها تماس پیدا نکند. بنابراین، اولاً هر نوع حیوان را به صرف اینکه زندگی دسته جمعی دارد نباید حیوان اجتماعی نامید. ثانیاً رفتار اجتماعی را که افراد آن با هم مراوده دارند و همکاری و تشریک مساعی می کنند و دارای علایق مشترک هستند، نباید با رفتار گروه جو (gregarious) که چنین کیفیتی را در بر ندارد یکی دانست بلکه اینها در جهت مخالف همند. ثالثاً رفتار اجتماعی از خصایص جانوارن عالی و نوع انسان، و رفتار گروه جویی مختص جانوران پست است. با توضیحی که گذشت هیچ طفلی هنگام تولد موجود اجتماعی نیست. او باید سلوک با دیگران و سازگاری اجتماعی را در اثر تماس با مردم بیاموزد. رشد اجتماعی برای آنکه در مسیر مطلوب پیش رود به راهنمایی مربیان احتیاج دارد. از آنجایی که گروه اجتماعی در شخصیت کودک تأثیر زیادی دارد واضح است که اعضای گروه باید چنان انتخاب شوند که در کودک تأثیر مطلوب داشته باشند. زیرا کودک به سبب کمی سن و تجربه به راهنمایی خویش قادر نیست و این نقش را باید بزرگتران برعهده گیرند.
اجتماعی شدن و آموختن همزیستی موفقیت آمیز با دیگران از مشکلات بزرگ کودکان است در این باره تحقیقاتی کرده اند که نتیجه یکی از آنها چنین بوده است: از گروهی از بزرگسالان خواستند تا خاطرات خوش و ناخوش دوره ی کودکی خود را گزارش دهند و معلوم شد که از اواخر دوره ی کودکی یعنی سنین بین 6 و 12 خاطرات ناخوشایند آنان بیشتر از خاطرات خوشایند بوده اند و بیشتر این خاطرات نامطبوع به زندگی اجتماعی آنها بستگی داشته است. اجبار به انجام کارهایی که دوست نداشته اند تأدیب لفظی دیگران، ریشخند همبازیها و جنگیدن با دوستان از آن جمله بوده اند. برای کودکان خردسال غالباً نخستین تجارب خارج از خانه سبب ناراحتی های عاطفی می شوند و هر قدر سن آنها کمتر باشد این ناراحتی ها شدیدترند.
تربیت اجتماعی مطلوب و سازگاری با گروه های اجتماعی در تنهایی و بدون فراهم شدن فرصت های مناسب صورت نخواهد گرفت. این فرصت ها هر قدر زودتر برای کودک فراهم شوند رشد و تکامل اجتماعی سهل تر خواهد بود. از این رو هرگاه کودک را پیش از رفتن به دبستان برای تکمیل و توسعه روابط اجتماعی، که در محیط خانه و با کودکان همسایه آغاز شده است به کودکستان بفرستند بسیار سودمند خواهد بود مخصوصاً که در کودکستان ها رفتار اجتماعی کودکان تحت رهبری مربیان اداره می شود.
اینکه کودک تا چه اندازه از شرکت در امور جمعی بهره برداری می کند به سرمشق یا الگویی بستگی دارد که پدر و مادر از حیث رفتار اجتماعی به او داده اند. فرزندانی که از لحاظ فعالیت اجتماعی در خانواده محدود بوده اند رشد و تکامل اجتماعی آنها به مراتب کمتر از آنهایی بوده است که شرایط مناسب تر و آزادی بیشتر داشته اند. محرومیت کودک از رشد و تکامل باعث می شود که او با مردم کمتر تماس بگیرد، به زندگی اجتماعی بی علاقگی نشان دهد، قدرت ابتکارش ضعیف شود و در طرح نقشه زندگی برای آینده ناتوان جلوه کند.

ارتباط میان رشد اجتماعی و رشد فردی

رفتار فرد به اعتبار اینکه یک موجود زنده اجتماعی است قدم به قدم با رشد فردیت او تغییر می یابد، و این رشد اجتماعی و فردی، شخصیت فرد را کامل می کند. بدین معنا همان طوری که کودک می تواند با دیگران ارتباط یافته همکاری کند در عین حال، توانایی او بر اظهار و اثبات وجود خود رشد می یابد و می تواند به عنوان یک «فرد مشخص» از مصالح خود دفاع کند. از این رو، ملاحظه می کنیم که کودک میان هشت ماهگی و چهار سالگی تنها به فعالیت های اجتماعی میل ندارد بلکه رفتارهای دیگری از قبیل مقاومت و مخالفت ورزیدن برای تأکید وجود خود از او سر می زنند. همه این اشکال رفتار، مظاهر یکسانی برای رشد اجتماعی کودک بشمار می روند، و شدت وضوح آنها به اختلاف افراد، گوناگون می شود و حتی فرد نیز در مواقع گوناگون اختلاف پیدا می کند.

پی نوشت ها :
 

1. Gates, A.L. and others (1948). Educational psychology.3th. New York. P.124.
2- برای مطالعه بیشتر درباره هدفهای آموزش و پرورش می توان به کتاب مبانی روان شناختی تربیت (1372) از همین مؤلف مراجعه کرد.

منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط