یکی از موضوعاتی که همواره در طول تاریخ زندگی انسان، ذهن او را به خود مشغول داشته و همواره انسان سعی کرده است آن را مورد شناسایی قرار دهد، مسئله روح است.
موضوع روح همواره مورد تحقیق دانشمندان قرار گرفته و درهر عصری نظریات مختلفی درباره آن ارائه گردیده است.
در زمان حاضر نیز، دانشمندان روانشناس گاهی از آن سخن گفته اند ولی بیشتر آنها به دلیل اینکه روح را به طور مستقیم نمی توان مورد مشاهده قرار داد، مطالعه آن را رها کرده و به بررسی رفتار که از آثار روح می باشد، پرداخته اند.
یکی از ویژگی های روانشناسی اسلامی آن است که موجودیت روح را به طور بنیادی مورد بررسی قرار داده است. اطلاعاتی که در معارف اسلامی درباره روح وجود دارد، در هیچ منبعی معتبری نمی توان یافت.
قرآن که مستندترین و معتبرترین سند شناخت روان انسان می باشد، در زمینه روح، اطلاعات گسترده ای دراختیار انسان قرار داده است.
خداوند متعال در قرآن کریم، در سوره اسری، آیه 85، می فرماید:
وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی
« ای پیامبر از تو درباره روح سؤال می کنند، بگو روح از امر پروردگار من است»
همان گونه که از مفهوم این آیه استنباط می شود، مطالعه روح با مشکلاتی همراه است زیرا انسانها اطلاعاتشان بدان پایه نیست که از حقیقت روح آگاهی داشته باشند، بدین لحاظ خداوند متعال در ادامه این آیه شریفه می فرماید:
وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیل
« و شما را از ( این) علم جز اندکی نداده اند.»
کلام خدای متعال مبنی بر آن است که اندکی از علم مربوط به روح در اختیار انسانها قرار گرفته است و آنها نمی توانند به تمام آگاهی های مربوط به روح دسترسی پیدا کنند.
اما باید دانست که نکته اصلی در این است که همین مقدار اندک علم رو می تواند مشکل گشای انسان در زمینه شناخت روح باشد.
بنابراین، لازم است بر اساس اطلاعاتی که در این زمینه از سوی خدای متعال در اختیار پیامبر بزرگوار و ائمه معصومین(ع) قرار داده شده است، موضوع روح را مورد توجه قرار دهیم.
بر این اساس راهنمای ما در رسیدن به فهم این آیه شریفه، وجود روایاتی است که از طریق ائمه معصومین(ع) بیان گردیده است، زیرا آن بزرگواران مفسرین اصلی و واقعی قرآن کریم می باشند.
ابوبصیر گوید؛ از مولای بزگوار، امام صادق (ع) راجع به قول خدای عزّوجل:
وَ یَسئَلونَکَ عَنِ الرّوحِ، قُل الرِوحُ مِن اَمرِ رَبّی (اسری، 85)
سئوال کردم.
امام بزرگوار(ع) فرمودند:
« آن مخلوقی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است که همراه رسول الله (ص) است و همراه ائمه (ع) نیز می باشد و آن از عالم ملکوت است.»(1)
این روایت منظور از روح در این آیه را موجودی برتر از ملائک مانند جبرئیل و میکائیل بیان می دارد که در حضور پیامبر بزرگوار(ص) و سپس درحضور ائمه معصومین(ع) می باشد. این روح در اصطلاح روایات اسلامی، روح اعظم یا روح القدس نامیده می شود.
با توجه به این روایت می توان دریافت که کلمه روح در قرآن بیشتر به مفهوم روح القدس بکار رفته است.
روایات متعدد دیگری وجود دارد که این موضوع را مورد تأیید قرار می دهند.
خداوند متعال در زمینه خلقت آدم(ع) می فرماید:
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی (حجر 29)
« چون آدم را خلق کردم، از روح خودم در او دمیدم»
ملاحظه می شود که در این آیه شریفه نیز، کلمه روح به کار برده شده است. اما باید دانست روحی که خداوند متعال در آدم(ع) دمید مربوط به روح انسانی نیست. این روح نیز مربوط به همان روح اعظم یا روح القدس می باشد که خداوند متعال در معیّت حضرت آدم (ع) قرار داده است.
روایتی ارزنده از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) درستی این حقیقت را ثابت می کند.
احول گوید: از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) درباره روحی که در آدم (ع) دمیده شد که خدایتعالی در سوره حجر، آیه 29 می فرماید:
فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی
آن بزرگوار فرمودند:
« آن روح مخلوق است و نیز روحی است که در عیسی (ع) بود و مخلوق بود.(2)
با بررسی روایت دیگری در زمینه واژه روح در قرآن، متوجه می شویم که منظور از روح در قرآن، گاهی به مفهوم روح القدس و گاهی به مفهوم روحی که در حیوان و انسان می باشد، به کار برده شده است. بدین لحاظ سخن گفتن در این زمینه دشوار است و به تحقیقی گسترده نیاز دارد.
در روایتی ارزنده در تفسیر آیه 85 سوره اسری می خوانیم که منظور از روحی که در این آیه به کار رفته است روح حیوانات و روح انسان می باشد.
ابوبصیر از یکی از دو امام صادق(ع) و امام باقر(ع) روایت کرده که از تفسیر این آیه سؤال کردم:
وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی (اسری 85)
آن بزرگوار فرمودند:
« آن روح همانست که درهمه حیوانات و مردم وجود دارد.(3)
ابوبصیر گوید: پرسیدم آن چیست؟
فرمودند: از عالم ملکوت است و از قدرت الهی است.»(4)
در این روایت منظور از این روح، روح انسان و یا حیوان می باشد.
بنابراین می توان گفت که آیه 85 سوره اسری، هم شامل روح القدس و هم شامل روح انسان و حیوان می گردد.
اما باید توجه داشت که در قرآن، روح انسان بیشتر با عنوان نفس به کار برده شده است که موضوع مورد مطالعه ما را تشکیل خواهد داد.
روایات اسلامی و قرآن کریم که منبع غنی و پر بار مطالعه روح است، می تواند ما را در شناخت این عامل بسیار مهم یاری دهد.
از دیدگاه روانشناسی اسلامی روح دارای ویژگیهایی است. شناسایی این ویژگیها می تواند ما را در مطالعه روح کمک کند.
در روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) ویژگی روح به نحو بارزتری بیان گردیده است که با مطالعه آن بهتر می توان روح را مورد بررسی قرار داد.
آن بزرگوار می فرمایند:
« روح را نمی توان به سنگینی و سبکی توصیف نمود، روح جسمی است رقیق که قالب غلیظی را چون جامه در بر نموده است...»(5)
ویژگی اول:
آن است که روح دارای وزن نیست؛ زیرا که ماده نیست و اگر ماده بود دارای وزن بود.ویژگی دوم:
آن است که روح جسم رقیقی است که همانند لباس، بدن انسان را پوشانده است. این ویژگی نیز بیانگر آن است که روح در تمام اندامهای بدن وجود دارد و بدن را احاطه نموده است اما به دلیل آن قابل مشاهده نیست ما نمی توانیم وجود آن را ادراک کنیم.باید توجه داشت که گاهی در روایات اسلامی با اصطلاحی مانند نفس یا روح عقل مواجه می شویم که منظور از آن، همان روح می باشد.
به سخن دیگر، روح گاهی به مفهوم نفس و گاهی به مفهوم روح عقل بکار برده شده است که ادراکات محیط را از مغز دریافت نموده و به قلب انسان انتقال می دهد.
بنابراین می توان گفت که نفس یا روح عقل نیز با حواس پنجگانه در ارتباط مستقیم قرار دارد که در مطالعه قلب، این موضوع به خوبی مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
نفس نیز دارای ویژگیهایی شبیه ویژگی روح می باشد که در روایتی ارزنده از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) مورد بررسی قرار گرفته است.
آن بزرگوار، ضمن بیان یکی از ویژگی های بارز نفس می فرمایند:
« چنانکه نفس که یکی از آفریدگان ( خدای متعال) می باشد، چنین است و نمی توان آن را مشاهده کرد.»(6)
در این روایت امام بزرگوار(ع) به یکی دیگر از ویژگی های نفس که غیر قابل مشاهده بودن است، اشاره می فرمایند.
با توجه به دو روایت ارائه شده می توان نتیجه گرفت که روان و نفس دارای ویژگیهای زیر می باشد:
1- قابل مشاهده نیست.
2- دارای وزن نیست، زیرا ماده نیست.
3- روح عاملی است که تمام بدن را احاطه کرده است.
روح دارای ویژگی های دیگری نیز می باشد که با مطالعه آنها، شناخت بیشتری از آن خواهیم داشت.
برای شناخت دقیق تر ویژگی روح، روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق (ع) را مورد بررسی قرار می دهیم.
این روایت می تواند شناخت بیشتری از روح در ذهن ما ایجاد کند.
از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) سؤال کردند؛ کسی که در این دنیا می میرد، روح او در کجا می باشد؟
آن بزرگوار فرمودن:
« هر کس که می میرد دارای ایمان خالص است و یا دارای کفر خالص، روح او پس از جدا شدن از بدنش به صورتی مانند آن صورتی که در دنیا بود، متحول و منتقل می شود...
روح مؤمن همانند (شکل بدنش) به عالم برزخ منتقل می شود و در بهشتی از بهشت های دنیا تا روز قیامت در لذت و آسایش است.
و روح کافر هم از جسدش همانند( جسم خود) به عالم برزخ منتقل می شود و تا روز قیامت در آتش قرار می گیرد و در آن عذاب می شود و گواه این موضوع کلام خدای متعال است که درباره ی مؤمن می فرماید:
قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی ( یس، 26)
« گفته می شود وارد بهشت شو، گوید ای کاش قوم من می دانستند که پروردگارم مرا آمرزیده است...( تا آخر حدیث)»(7)
این روایت یکی دیگر از ویژگی های روح را مورد بررسی قرار می دهد و آن این است که هر کس با همان شکل و صورتی که دارد پس از مردن عالم برزخ می شود که در اصطلاح روایات اسلامی به آن قالب مثالی گفته می شود.
افرادی که بعد از مرگ به عالم برزخ منتقل می شوند، همدیگر را با همین شکلی که امام بزرگوار(ع) بیان فرمودند، مشاهده می کنند و می شناسند.
حمّاد بن عثمان از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) نقل می کند که آن بزرگوار در مورد ارواح مؤمنین فرمودند:
« (مؤمنین) همدیگر را ملاقات می کنند.
عرض کردم: ملاقات می کنند؟
فرمودند: بله، از همدیگر سؤال می کنند و همدیگر را می شناسند، حتی زمانی که او را می بینی، می گویی فلانی است.»(8)
این روایت نیز قابل مشاهده بودن افراد را در عالم برزخ با تأکید بیشتری مطرح می سازد و اشاره می کند که دیدن و شناختن افراد به توسط قالب مثالی است.
زمانی که چهره افراد را در این عالم مشاهده می کنیم، چگونگی مشخصات چهره او در ذهن و روان ما نقش می بندد به طوری که هر زمان او را ببینیم، می شناسیم. مشاهده چهره افراد، یک ادراک ساده است.
نکته جالب توجه آن است که آیا مشخصات چهره اشخاص در مغز ما ثبت می شوند یا در روح ما؟
اگر بگوئیم که این ادراکات تنها در مغز ما ثبت و نگهداری می شوند، این سؤال پیش می آید که چگونه پس از مرگ، که سلول های مغز ما از هم پاشیده شده اند، وقتی افراد را مشاهده می کنیم، بار دیگر آنها را می شناسیم؟
آیا انسانها پس از مرگ با مغز خود ادراک می کنند؟
جواب سؤال این است که ادراک انسان در تمام احوال، اعم از زندگی در این دنیا و در عالم برزخ، به وسیله روح صورت می گیرد، زیرا روح مانند مغز، از بین رفتنی نیست و پس از مرگ همچنیان باقی می ماند.
مشاهده قالب مثالی افراد درعالم برزخ بیانگر آن است که ادراک در روان فرد صورت می گیرد؛ زیرا که انسانها درعالم برزخ همدیگر را می بینند و می شناسند.
بنابراین انسان علاوه بر جسم، دارای قالب مثالی است که به طور کلی به آن روح گفته می شود و زمانی که مرگ او فرا می رسد، این روح یا قالب مثالی جسم او را ترک می کند و به عالم برزخ منتقل می شود.
مرکز این روح مغز انسان است؛ زیرا که اگر سر انسان بریده شود، دیگر این قالب مثالی نمی تواند در بدن حضور داشته باشد.
بنابراین می توان گفت، حضور روح یا قالب مثالی، با فعالیت جسمی تمام بدن مانند قلب و رساندن خون به تمام سلول های بدن و شش و رساندن اکسیژن به تمام بدن و دفع دی اکسید کربن، در ارتباط است و اگر یک لحظه یکی از این عوامل در بدن به خطر بیفتد، قالب مثالی از بدن مفارقت خواهد نمود.
به طور کلی تا زمانی که این فعل و انفعالات در بدن وجود دارد، قالب مثالی یا روح در بدن وجود دارد.
روح را می توان تجزیه کرد و هر بخش را بطور جداگانه مورد بررسی قرار داد.
به طور مثال، قالب مثالی دارای قلب است( قلب معنوی) که فرماده کل بدن می باشد. در زمان بیداری، این قلب با قلب مادی همراه یکدیگر می باشند و در راستای هم قرار دارند و از همدیگر متأثر می شوند.
اما زمانی که انسان به خواب می رود، قلب، ارتباط خود را به طور موقت از بدن قطع می کند و آن زمانی است که حواس پنجگانه به استراحت مشغول است و همین عامل، موجب قطع ارتباط محیط با قلب می شود. در چنین لحظه ای، هر گونه محرک ساده ای که به حواس پنجگانه ارائه شود، به قلب منتقل نمی گردد؛ زیرا بخشی از مغز، که جایگاه اصلی حواس پنجگانه است، بطور موقت در استراحت بسر می برد و نمی تواند اطلاعات دریافتی را به قلب منتقل نماید.
بنابر این زمانی که انسان به خواب می رود، قلب که جایگاه عوامل چون، نفس یا روح عقل و ضمیر می باشد، به طور موقت بدن را ترک می کند و به طور مستقل به مشاهده رؤیا می پردازد.
چنین حالتی بهترین زمان ممکن برای مطالعه قلب و نفس و ضمیر می باشد.
اگر انسان بتواند ابزاری بسازد که در این مرحله، قلب و نقس و ضمیر را مورد بررسی قرار دهد، بطور یقین خواهد توانست به وجود آنها پی ببرد؛ اما چون تاکنون چنین ابزاری ساخته شده است، موضوع قلب و نفس و ضمیر همچنان در پرده ابهام باقی مانده است.
با پیشرفت علم و تکنولوژی، دور از انتظار نیست که انسان روزی بتواند به چنین فناوری بسیار مهم دست یابد و به وسیله آن بتواند قلب و روان خود را به طور تجربی مورد مطالعه و مشاهده قرار دهد. قالب مثالی یا روح کل، در زمان بیداری، با تمام اعضای بدن ارتباط کامل دارد. این ارتباط به اندازه ای نامحسوس است که ما وجود روح را احساس نمی کنیم اما می توان با یک مثال تخصصی، این ارتباط را مورد مطالعه قرار داد.
می دانیم که رابطه محیط با مغز و قلب انسان به وسیله حواس پنجگانه و اعصاب حسی امکان پذیر است و اگر یکی از این عوامل نباشد، رابطه مغز با محیط قطع خواهد گردید و در نتیجه محرکات به قلب نخواهد رسید.
بینایی یکی از این حواس مهم است که ارتباط محیط را با قلب انسان برقرار می کند.
مشاهده قلب به وسیله چشم، یک مشاهده ساده ای به شمار می رود و انسان با این مشاهده ساده تنها می تواند اشیاء مادی را ببیند؛ اما کسانی که چشم قلبی آنان گشوده شده است، ( و در حال یقین هستند) قلب آنان نه تنها عوامل مادی را مشاهده می کند؛ بلکه عوامل معنوی را نیز می تواند مشاهده کند.
این مثال، اختصاصی است و تنها در مورد کسانی صادق است که چشم قلبی آنان گشوده شده باشد. این موضوع در بحث ادراک برتر بطور مفصل مورد مطالعه قرار خواهد گرفت. روایتی از مولای بزرگوار امام صادق(ع) می تواند این پدیده مهم را مورد بررسی قرار دهد.
آن بزرگوار می فرمایند:
« ای فرزند آدم، اگر قلب ترا پرنده ای بخورد، سیرش نکند و اگر بر چشمت سوراخ سوزنی نهند، آن را بپوشاند. تو می خواهی با این دو، ملکوت آسمان ها و زمین را بشناسی اگر راست می گویی این خورشید را که مخلوقی از مخلوقات است چشمت را بدوز. اگر توانستی، چنان است که تو گویی!»(9)
این روایت بسیار ارزنده، مشاهده واقعی قلب را که هم می تواند اشیاء مادی را مشاهده کند و نیز به مشاهده عوامل مادی بپردازد، به طور واضح و آشکار مورد بررسی قرار داده است. در این روایت، بینایی ابزاری در اختیار قلب معرفی شده است که می تواند اشیاء مادی و عالم ملکوت را مشاهده کند.
برای مطالعه روح، ویژگی های مهم دیگری نیز وجود دارد که با تقسیم بندی روح می توان آن را مورد مطالعه قرار داد.
با روایتی از مولای بزرگوار، امام موسی بن جعفر(ع) این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم:
آن بزرگوار می فرمایند:
« وقتی انسان می خوابد، روح حیوانی در بدن او باقی می ماند و آنچه از او بیرون می رود روح عقل است.(10)
راوی حدیث، عبدالغفار اسلمی و یا کسی که در محضر امام بزرگوار(ع) بود عرض کرد. خدایتعالی فرماید:
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى (زمر 42)
« یعنی خداست که جان ها را در زمان مرگ می ستاند و آنهایی که نمرده اند درخواب می گیرد. سپس هر یک از آنها که مرگش فرا رسیده باشد نگه می دارد و آن دیگر را ( که زمان مرگش فرا نرسیده است) به بدنش بر می گرداند تا زمان معین ( که زمان مرگش فرا رسد)»
آیا این طور نیست که هر دو روح به طرف خدا می رود و آنچه را که خدا خواهد نگه می دارد و آنچه را که بخواهد به بدن بر می گرداند؟
امام بزرگوار(ع) فرمودند:
فقط ارواح عقول هستند که به طرف خدا می روند و ارواح حیات در بدن ها باقی می مانند. آنها فقط با مرگ از بدن خارج می شوند.(11)
بعد امام (ع) فرمودند:
« اگر روح حیات خارج می شد، بدن می مرد و بی حرکت باقی می ماند.»(12)
بعد امام بزرگوار(ع) اضافه فرمودند:
« خداوند برای این موضوع در قرآن درباره اصحاب کهف، مثلی زده است. آنجا که می فرماید: وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ (کهف 18)
« و ما ایشان را به راست و چپ می گرداندیم.»(13)
این روایت، روح انسان را به دو بخش تقسیم می کند: روح بدن و روح عقل.
به عبارت دیگر، می توان گفت که روح انسان شامل دو روح است، یکی روح عقل و دیگری روح بدن، که مجموعه هر دو روح، روح کلی انسان را تشکیل می دهند. زمانی که انسان می خوابد، روح عقل مشغول مشاهده رؤیا می شود اما روح بدن همچنان در بدن وجود دارد. روح بدن و روح عقل زمانی بدن را ترک می کنند که مرگ انسان فرا رسیده باشد.
مطالعه روح انسان بدون مطالعه این دو روح امکان پذیر نیست. به عبارتی، اگر بخواهیم روح انسان را مورد مطالعه قرار دهیم، لازم است با همین تقسیم بندی که امام بزرگوار(ع) ارائه فرمودند، روح را مطالعه کنیم. ابتدا به مطالعه روح عقل می پردازیم.
ادامه دارد...
پینوشتها:
1- خلقُّ اَعظَمُ مِن جَبرئیلَ و میکائیلَ کانَّ مَعَ رَسولِ اللِه (ص) وَهُوَ مَعَ الَائمةِ (ع) وَهُوَ مِنَ المَلَکوتِ ( اصول کافی، ج 2، ص 18).
2- هذِهِ روحُ مَخلوقَةّ وَ الرَوح الَّتی فی عیسی مَخلوقَةُ ( اصول کافی، ج 1، ص 181).
3- اَلَّتی فی الدَّوابَّ و النّاسِ.
4- مِنَ المَلَکوتِ مِنَ القُدرَة ِ ( المیزان، ج 25، ص 362)
5- الرّوحُ لایُوصَف بِثقلٍ وَ لاخِفَّةٍ وَ هِیَ جِسمُ رقیقُ اُلِبسَ قالیاً کَشَیفأ ( الحدیث، ج2، ص 105).
6- کَما لَطُفَتِ النَّفسُ وَ هِیَ خلقُ مِن خَلقِهِ وَ ارتَفَعَت عَن اِدراکِها بِالنَّظَرِ ( بحارالانوار ، ج 3، ص 148).
7- مَن ماتَ وَ هُو ماحِضّ لِلایمانِ مَحضاً اَو ما حَضُ لِلکُفرِ مَحضاً، نقِلتَ روحُهُ مِن هَیکَلَهِ اِلی مِثلهِ فی الصَورَة ِوَ جُوزی بِاعمالِهِ اِلی یَوم القِیامةِ ، فاذاِ بَعَثَ اللهُ مَن فی القُبُورِ اَنشَاءَ جِسمَه ُو ردّروحَهُ اِلی جَسَدِهِ وَحَشَرهُ لِیُوفیّهُ اعمالَهُ فَالمُومِنُ یَنَتقِلُ روحُهُ مِن جَسَدِه اِلی مِثِلِ جَسَدِهِ فِی الصَوَرةِ فَیَجعَل ُفِی جِنانٍ مِن جِنانِ اللهِ یَنَتَغَّم فیها الی یوَمِ المآب. وَ الکافِرُ یَنتَقِلُ روحُهُ مِن جَسَدِهِ اِلی مِثِلهِ بِعَیِنِهِ وَ یَجعَلُ فِی النَّارِ فیُعذّبُ بِها اِلی یَومِ الَقیامَةِ، و شاهِدُ ذلِکَ فیِ المُؤمِنِ قولُهُ تعالی: « قیلَ ادخُلِ الجنَّةً قالَ یالَیتَ قومی یَعلَمونَ بِما غَفَرَلی رَبّی» ( بحارالانوار، ج 61، ص 81).
8- ذُکِرَ الارواحُ، اَرواحُ المؤمنینَ. فقال: یلتَقونَ- قُلتُ: یَلتَقون؟ قالَ نَعَم: یَتسائلَونَ وَ یَتَعارَفونَ اِذا رَأیتَهُ قُلتَ فُلانَ ( اصول وافی، ج 1، ص 302).
9- یَابنَ اَدَمَ، لو اَکَلَ قَلبَکَ طائِرّ لَم یُشبِعهُ، و بَصرُکَ لَو وُضِعَ عَلیهِ خَرقُ اِبرَهٍ لَغَطَاهُ تُریدُ اَن تَعرِفَ بِهِما مَلکُوتَ السماواتِ وَالارضِ. اِن کُنتَ صادقاً فَهذِهِ الشَمسُ خُلقُ مِن خَلقِ اللهِ، فَاِن قَدَرتَ اَن تَملأ عَینَک مِنها، فَهو کَما تَقولُ! ( اصول کافی، ج 1، ص 126).
10- اِنَّ المَرءَ اِذا نامَ فَاِنَّ روحَ الحیوانِ باقیُة فی البَدنِ یُخرُجُ مِنهُ رُوحَ العَقلِ.
11- اِنَّما یَصیرُ اِلَیهِ أرواحُ العُقولِ فَأمَا أرواحُ الحَیاةِ فَاِنَّها باقیِةً فی الاَبدانِ لا یَخرُجُ اِلاّ بِالمَوتِ.
12- وَلو کانَ روحُ الحیاةِ خارِجَة لَکانَّ مُلقی لایَتَحرّک.
13- بحار الانوار، ج 58، ص 43.
/م