نویسنده: فیروز مهجور (1)
چکیده:
قرآن حکیم، مهمترین سند اسلام و اعجاز ابدی رسول اکرم (ص) می باشد. لذا مسلمانان به منظور دو هدف اساسی یعنی معرفی و تبیلغ اسلام و جلوگیری از هرگونه شائبه خدشه و تحریف قرآن، از همان زمان پیامبر وبا راهنمایی آن حضرت، سه شیوه را به طور هم زمان و در عرض یکدیگر، در پیش گرفتند: 1-حفظ و به خاطر سپردن قرآن 2- تلاوت مستمر آن به طور فردی، خانوادگی و جمعی، 3- کتابت و نسخه برداری از آن.کاتبان وحی، قرآن را در ابتدا به خط کوفی ابتدایی که بدون نقطه و حرکات بود، بر روی موادی مانند پوست واستخوان کتف شتر می نوشتند پس از پیامبر نیز مسلمانان به منظور پاسداشت سنت آن حضرت، تا حدود قرن پنجم هجری، از خط کوفی و پوست برای نگارش قرآن استفاده و از خط نسخ و کاغذ پرهیز می نمودند.
این شیوه ی نگارش، که بدون نقطه و بدون علامت بود، امر خواندن قرآن را به ویژه با توجه به گسترش سریع اسلام، بخصوص برای اشخاص غیرعرب زبان، مشکل می ساخت. بنابراین، انجام اصلاحاتی در خط کوفی و شیوه ی نگارش قرآن، ضرورت یافت. در نخستین حرکت اصلاحی، ابتدا، حرکات را به صورت نقطه به کار بردند و سپس حروف مشابه را نقطه گذاری کردند. البته این اعراب و اعجام را با رنگ هایی غیر از رنگ متن مصحف شریف می نوشتند تا ضمن مراعات سنت پیامبر (ص)، هیچ خدشه ای به اصالت قرآن نیز وارد نشود. نتیجه آنکه، استفاده ازاین گونه علائم رنگین، اگرچه فی نفسه، موجب زیباتر شدن قرآنها گردید، ولی در اصل جنبه ی کاربردی داشت نه تزیینی.
علاوه برآن، قابلیت بالای تزیینی خط کوفی، که می توان آن را به صور مختلف مانند مشجّر، گلدار، مشبّک، و موشّح نوشت، قرآنهای سده های آغازین هجری را از تزیینات دیگر بی نیاز می ساخت. اما پس از رواج خط نسخ درامرکتابت قرآن، به علت محدودیت جنبه های تزیینی آن خط، تذهیب با ترس و لرز، آغاز و به تدریج موضوعیت و رواج یافت، و از اوایل قرن ششم، در کنار خوشنویسی، هنری خاص قلمداد گردید. لذا خوشنویس و مذهب، دقیقاً در رابطه ی با هم کار را دنبال می نمودند. در این رقابت مقدس، اگرچه هریک، سعی داشتند هنر خود را بهتر ارایه نمایند، اما چون هدف هر دو، قرب، لقا و رضای حق بود، کمترازخود، امضا و نام و نشانی بر جای می گذاشتند.
از این زمان به بعد، هنر تذهیب به تدریج متحول شد و علاوه بر نقوش هندسی، طرح های اسلیمی پیچیده با شاخ و برگ نیز وارد آن گردید.
نکته آخرآنکه، تلفیق و آمیزش عناصر سه گانه مشتمل بر: خوشنویسی کلام وحی، طرح های هندسی و نقوش گیاهی، هنر مقدس قرآن آرایی را به اوج تعالی بصری و معنوی رساند: خوشنویسی با معرفت خداوندی؛ طرح های هندسی با خوف و خشیت پروردگار؛ و نقوش گیاهی و اسلیمی با حب و عشق الهی؛ مطابقت داده شده و به نوعی پیوند دارد.
کلمات کلیدی: قرآن، کتابت، خوشنویسی، تذهیب، تزیین، خط کوفی، نسخ، طرح های هندسی، نقوش گیاهی و اسلیمی.
مقدمه :
نگارش قرآن و قرآن آرایی که مهم ترین شاخه از فن کتاب سازی و نسخه آرایی در جهان اسلامی است در تاریخ فرهنگ و هنر و تمدن اسلام و حتی جهان از اعتبار بالا و شأن والایی برخوردار است، زیرا با کلام الهی همنوا و هم آوا و با معنویت قرآنی همراه و همگام شده است.در این مقاله ابتدا، پیشینه ی نگارش و سپس سابقه ی چگونگی و شیوه های قرآن آرایی به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است.
تاریخچه ی نگارش و رسم الخط قرآن:
مسلمانان برای صیانت قرآن از هرگونه دخل و تصرف، از سه راه مهم، استفاده کردند:1-حفظ و به خاطرسپردن قرآن.
2- تلاوت و قرائت مستمر آن.
3- کتابت و نگارش آن؛ به طوری که پیامبر اکرم (ص) برای صیانت قرآن کریم در طول مدت نبوتش، حدود 40 تا 43 تن را به عنوان «کتاب وحی» برای کتابت قرآن انتخاب کرد که نام های آنان در تاریخ مضبوط است و غالباً در رأس آنها، از امیرالمؤمنین علی (ع) یاد شده است که خط کوفی را خوش و زیبا می نوشت.
با وجود آنکه در جزیره العرب، برای نگارش های عادی و متداول، احتمالاً از خط جزم استفاده می شد، اما خطی که در نگارش قرآن از آن بهره می جستند، خط کوفی بود. البته این خط، در کوفه پدید نیامد و از آن کوفیان نیست، بلکه چون در کوفه، پیشرفت قابل ملاحظه ای یافت، به کوفی معروف شد (حجتی، 1373، 40).
بنابراین قرآن نیز مانند سایر کتب آسمانی دارای خط خاصی بوده است که در تاریخ به عنوان «خط التنزیل» شناخته شده است (بهرامی، 1328، 15).
در اینجا تذکر و یادآوری دو نکته ی زیر بسیار ضروری است:
1- مسلمانان همواره خود را نسبت به شناخت سنت رسول اکرم (ص) و مراعات آن در هر زمینه ای از جمله کتابت کلام وحی، ملزم وموظف می دانستند. براین اساس تا حدود قرن پنجم هجری نه از کاغذ در نگارش قرآن استفاده می کردند و نه از خط نسخ در کتابت قرآن بهره می جستند؛ و می خواستند ازاین رهگذر، سنت رایج در زمان حضرت رسول اکرم (ص) را در امر نگارش قرآن، رعایت کرده و به آن استمرار بخشند. به هرحال نسخه های مصاحف کهن، حاکی از آن است که تا سده ی چهارم و احیاناً پنجم هجری، قرآن کریم را غالباً بر روی پوست و به خط کوفی می نوشتند (حجتی، 1373، 41).
2- مسلمین با دقت و وسواس زیاد مراقب و مواظب بودند تا کوچک ترین خدشه ای نسبت به ساحت قرآن مجید وارد نشود و کلام حق، همواره از هرگونه شائبه دخالت و تحریفی، مصمون و محفوظ باقی بماند.
بر این اساس، چون در زمان پیامبر اکرم (ص)، قرآن به خط کوفی ابتدایی معمول در آن زمان، بدون نقطه و بدون حرکات و علائم نوشته می شد، مسلمانان نیز ابتدا قرآن را بدین صورت می نگاشتند. اما این امر، کار خواندن قرآن را مشکل می ساخت، به ویژه آنکه اسلام به سرعت در شرق و غرب عالم و در مناطق غیرعرب زبان نیز درحال پیشرفت بود و مردم مسلمان، به ویژه تازه مسلمانان به شدت به قرآن نیازمند و به آن متوجه بودند و قرآن نه تنها کتاب ایمانی و اعتقادی آنها بلکه دستورالعمل زندگانی آنان نیز به شمار می رفت.
بنابراین برای رفع مشکل قرائت و تلاوت قرآن، باید اصلاحاتی در خط کوفی و شیوه ی نگارش قرآن به عمل می آمد که مهمترین آن به کار بردن حرکات، البته به صورت نقطه و سپس نقطه گذاری حروف بود. گفته شده «اول کسی که حرکات را به صورت نقطه ابداع کرد. ابوالاسود دؤلی (69 ه. ق) بود... و نقطه گذاری حروف در اواخر بنی امیه (عهد عبدالملک) به دست نصر بن عاصم و یحیی بن یعمر به وجود آمده، و حرکات و ضوابط نزدیک به شکل امروز، به دست خلیل بن احمد (170 ه ق) وضع گردید. (فضائلی، 1350، 5).
توضیح آنکه ابوالاسود این مهم را در زمان زیاد بن سمیه، آنگاه که والی بصره بود، انجام داد. «زیاد از او خواست که قاعده و راه و رسمی برای اصلاح زبان عربی و بالاخره روشی برای قرائت صحیح قرآن، ابتکار نماید. ابی الاسود ازانجام این کار امتناع می ورزید.
گویند زیاد بن سمیه، فردی را مأمور کرد بر سر راهی که ابی الأسود معمولاً از آن عبور می کرد بنشیند و با صدای رسایی هنگام عبوراو، قرآن را عمداً به غلط و نادرست تلاوت کند. وقتی ابی الأسود به این فرد نزدیک شد، او لام کلمه ی «رسوله» را درآیه ی:
ان الله بریء من المشرکین و رسوله (2)
به کسر، قرائت کرد که این طرز قرائت بر ابوالاسود، گران و ناخوشایند آمد. لذا نزد ابن سمیه آمد و آمادگی خود را برای ابداع قواعد و علائم در جهت قرائت صحیح قرآن، اعلام کرد. سی نویسنده را در اختیار ابی الأسود قرار دادند و وی از میان آنها فردی که از قبیله ی «عبدقیس» بود، انتخاب کرد و به او دستور داد با رنگی متفاوت از رنگ متن قرآن به علامت گذاری قرآن بپردازد...
بعدها نیز هرگونه علائم دیگری که پدید آمد با رنگ هایی متفاوت از رنگ متن قرآن کریم می نوشتند تا مبادا عناصری غیرقرآنی را- به اصطلاح در متن قرآن وارد سازند و این امر از کمال حزم و احتیاط مسلمین آن زمان حکایت می کند که تلاش داشتند و روش معمول در کتابت قرآن در زمان پیغمبراکرم (ص) را دگرگون نسازند؛ و به همین انگیزه حتی تا قرن چهارم و پنجم هجری- علیرغم آنکه کاغذ، فراوان به دست می آمد- قرآن را بر روی پوست می نوشتند تا مبادا از سنت و راه و رسم زمان آن حضرت منحرف شوند...» (حجتی، 1373، 43).
به هرحال با وجودی که «برخی از پیشوایان شریعت، خط قرآن را ثابت دانسته و چون در مصحف عثمان، نقطه و اعراب تعیین نگردیده بود. همان سبک را معتبر می شمردند و ازنقطه گذاری در قرآن احتراز می نمودند» (3) (بهرامی، 1328، 15) با این وصف «خط عربی مشی پیشرفت خود را از دست نداده و ظاهراً از قرن دوم هجری، نقاط برای تعیین اختلاف حروف و اعجام به کار برده شد و منظور سهولت قرائت، حرکات را به رنگ قرمز می نموده اند». (همان)
بنابراین برای آنکه این اصلاحات ضروری به وسیله و مستمسکی برای دخل و تصرف در قرآن، مبدل نشود و سنت پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز مراعات شده باشد، امر اعراب و اعجام یعنی علامت گذاری و نقطه گذاری به رنگی دیگر و معمولاً با شنگرف (قرمز رنگ)، زعفران و طلا صورت می گرفت، تا به زعم آنان با متن مصحف کریم و نیز سنت نگارش رسول اکرم (ص) منافات و مغایرتی نداشته باشد. (تصویر 1)
عامل دیگری که – علاوه بر دو عامل پیروی از سنت رسول اکرم (ص) و عدم تحریف نگارش این مصحف های سده های نخستین هجری شده است؛ همانا نگارش این مصحفها به خط کوفی است. زیرا خط کوفی، فی نفسه و خود به خود، از قابلیت تزیینی فوق العاده بالایی برخوردار است و می توان آن را به صور متعدد و اشکال متنوع نوشت و به همین علت، همواره از آن در سرلوحه ها و در سر سوره های قرآنهایی که به قلم نسخ و دیگر خطوط نوشته شده و نیز در سر دربناها و یا بر روی دیگرآثارهنری مانند سفالینه ها و آبگینه ها و اشیای فلزی استفاده شده و همچنان می شود.
توضیح آنکه خط کوفی به انواع گوناگون مانند تحریری و معقلی و نیز ساده و تزیینی تقسیم می شود. نوع تزیینی نیز مشتمل بر شیوه ها و اقسام بسیاری است مانند مشجّر با مشعبّ، مورّق، مذهّر یا گل و برگدار، معشّق و متشابک، موشّح و معقّد (ذابح، 1364، 50). از جمله کاربردهای کوفی مشجّر و مورّق، استفاده ازآن در تزیین کتاب به ویژه سوره ی فاتحه الکتاب در قرآن است (بوکهارت، 1365، 60).
بر این اساس، با مطالعه بر روی قرآن های خطی سده های آغازین هجری می توان دریافت که کار تزیین قرآن در این قرون، با توجه به انعطاف پذیری خط کوفی چندان نیازمند تذهیب، بدان معنا که مکمل و یاری رسان باشد، نبوده است؛ و به تدریج هنرمند خطاط با استفاده از نقوش برگ مانند و نقش های ریز هندسی همگام کار تزیین و خوشنویسی را انجام داده و فاصله ی سوره ها و آیه ها را با رنگ دیگر و معمولاً به کمک آب طلا و یا رنگ قرمز مشخص نموده است (تذهیب، 1361، 161-162).
بنابراین در این مرحله نیز شاهدیم که استفاده از رنگ های مختلف مانند طلا و قرمز در مصحفها، عمدتاً جنبه کاربردی داشته نه تزیینی، و بیشتر به منظور جدا و متمایز نمودن آیات و سوره ها استفاده شده است.
به تدریج که علاوه بر خط کوفی استفاده از خط نسخ و دیگر قلم ها مانند محقق و ریحان در امر کتابت کلام الله مجید رواج یافت، دایره ی این نوع تزیینات که در اصل جنبه کاربردی داشت و یا اینکه از دو ویژگی کاربردی و تزینی به صورت توأمان برخوردار بود، افزایش یافت. به عنوان مثال «نشانه هایی را برای رئوس آیات، وضع کردند که غالباً به صورت گلبرگ ها و دایره هایی بودند که پنج آیه، پنج آیه یا ده آیه، ده آیه را از هم تفکیک می کردند» چرا که برحسب برخی روایات، مردم، ده آیه، ده آیه، فرا می گرفتند. بر این اساس گلبرگ ها یا علایمی دیگر را با ده پر یا نشانه، پس از هر ده آیه و یا گلبرگ های پنج پر را پس از پنج آیه می آوردند و چنانکه اشاره شد پس از اتمام هر آیه (رأس آیه) دایره یا نقشی را رسم می کردند که اگر مجموع این علایم مختلف را محاسبه کنیم به چندین برابر حروف قرآن می رسد (حجتی، 1373، 44).
به طورکلی، پس از رواج خط نسخ در امر کتابت قرآن کریم، تحولی تازه در امر تذهیب به وجود آمد. زیرا خط نسخ با وجودی که خط زیبایی است از انعطاف لازم خط کوفی، برخوردار نیست. لذا هنرمند به دلیل محدود بودن امکانات تزیینی خط نسخ، از تذهیب کمک می گیرد، اگرچه این تذهیب، نقش چندان موثر و پرباری ندارد. تنها ابتدای سوره ها، کلمات با آب طلا نوشته می شود وگاه برای تعیین فواصل و جزوه ها، اشکال هندسی با آب طلا و رنگ زعفرانی مشخص می گردد؛ و زمانی نیز در صفحه ی نخستین مصحف ها، هنر تذهیب به کار گرفته می شود.
اما ازاوایل قرن ششم هجری که خوشنویسی و تذهیب رواج می یابد، خوشنویسان و مذهبّان، هرکدام به تنهایی سهم خود را اداء می کنند. به عبارت دیگر، خوشنویسی و تذهیب، هریک هنری خاص و جداگانه قلمداد می شود. خوشنویسان به کتابت کلام الله مجید می پردازند و تذهیب کاران پس از اتمام امر کتابت، کار تذهیب را آغاز می نمایند. ازنمونه قرآن های تذهیب شده ای که متعلق به بعد ازاین تحول است می توان دریافت که هریک از هنرمندان خوشنویس و مذهّب، دقیقاً در رابطه ی با هم کار را دنبال می کردند. اغلب خوشنویسان کتابت مصحف شریف را به گونه ای به اتمام می رساندند که زمینه ی تذهیب کاملاً مهیا و مساعد باشد. ضمناً در این روند است که گهگاه با رقابتی نهان و آشکار درامر خوشنویسی و تذهیب روبرو می گردیم. لذا زمانی خط خوش بر تذهیب رحجان می یابد و گاه بالعکس، تذهیب، خط را تحت الشعاع قرار می دهد. اما آنچه غیرقابل تردید است، عشق و ایمان هر دو هنرمند به هر چه زیباتر نمودن کار و هنرشان است (تذهیب، و..، 1361، 162).
البته برخی از هنرمندان همچنان کار کتابت و خوشنویسی و نیز تزیین و تذهیب را به تنهایی انجام می دادند. به عنوان نمونه باید از ابوعمر و عثمان بن حسین بن ابوسهل ورّاق غزنوی نام برد که از خوشنویسان و مذهّبان زبردست قرن پنجم هجری و معاصرالب ارسلان و ملکشاه سلجوقی بوده است. از یادگارهای ارزشمند او قرآن عظیمی است که دارای 2131 ورق و به عبارت دیگر بالغ بر 4262 صفحه است. جزوات این قرآن اگر چه یکسان است ولی تهذیب آن یکسان نمی باشد. زیرا عثمان وراق غزنوی در هر جزوی به یک نحو، تفنن هنری کرده است، به طوری که نقش دو ترنج و دو سر سوره با هم برابر نیست. به عنوان مثال جزو سی ام که پرکارترین جزوات این قرآن است، با داشتن دو سر لوح و سی و شش سر سوره و چهل ترنج و دو صفحه ی تمام تذهیب یک طرح تکراری ندارد (گلچین معانی، 1345، 45، 57-58) .
چنانکه اشاره شد از اوایل قرن ششم هجری به بعد، تحول هنر تذهیب به تدریج آشکار می شود و علاوه بر نقش های هندسی و خطوط منظم و نامنظم، نقوش اسلیمی پیچیده با شاخ و برگ به دایره ی هنرتذهیب پا می نهند و جان تازه ای به این هنر می بخشند. آنچه در این زمینه سزاوار دقت و بررسی است، قدرت تمرکز هنرمندان مذّهب در ایجاد نقوش ریز و ظریف و بسیار مشکلی است که گاه زمانی طولانی از عمر خود را صرف آن نموده اند. لذا باید هنر تذهیب کاران را در حقیقت نوعی ریاضت به شمار آورد. ریاضتی برای عبودیت و اظهار اخلاص و بندگی با تمام وجود در برابر پروردگار عالم، که درآن نوعی از خود بی خود شدن و به دنیای پر رمز و راز معنویت و غیر مادی راه یافتن، آشکار است. این هنر مانند برخی نقاشی ها که آشکارا به بیان دیدنی های ملموس می پردازد، خلاصه نمی شود؛ بلکه تمامی تلاش هنرمند در گشودن دریچه هایی از دنیای دیگر است، دنیایی که هرکه را به میزان معرفت و دل آگاهی اش از آن برداشت و بهره ای می باشد. هنرمند مذهّب، آنچنان شیفته دل و مخلصانه نقش آفرینی می کند که جدا شدن و فارغ گردیدن او را ازاین دنیای مادی به جهان معنویت، به وضوح می توان احساس کرد. نقش ها با همه ی ظرافت، با همه ی ریزی، با همه ی بی انتهایی، با همه ی تکرار؛ به جای سردرگمی و اغتشاش، نوعی آرامش در انسان ایجاد می کنند. این هنر درحقیقت، تنها زیبایی ظاهری را نمی پسندد و دنبال نمی کند؛ هنر تذهیب در راه فریب چشم و خودنمایی گام بر نمی دارد؛ بلکه با همه ی امکانات محدودش می کوشد تا سهمی ازآفرینش هنری قدسی، معنوی و پربار را ادا نماید. نکته ی بسیار قابل توجه، عدم تمایل هنرمندان مذهّب، در به جای گذاشتن نام و نشانی از خود است. زیرا اعتقاد، صفا و اخلاص حقیقی این هنرمندان به ایشان اجازه نمی دهد که خود رابه هیچ عنوان و صورتی مطرح سازند. بلکه اصلاً خودی نمی بیند و خودی نمی شناسد و خودی برای خویشتن قائل نیستند تا بخواهند آن را معرفی نمایند یا نام و نشانی ازآن به یادگار بگذارند. ایشان، خود محو جمال جمیل الهی شده اند و جز رضای دوست و جز لقای او، اندیشه و پروایی ندارند، هنرایشان، همان عرفان ایشان است، زیرا هنرشان، جلوه ی دل صاف و قلب مالامال از محبت یار است و لذا دیگر هیچ جای خالی برای غیر دوست باقی نمانده است تا بخواهند و بتوانند به آن بپردازند و به آن دل مشغول دارند.
از اینجا معلوم می شود که چرا سهم ها و نام ها در هنر تذهیب چندان مشخص و شناخته شده نمی باشد و جزاسامی معدود و محدودی از مذهبّان، اکثر آنان در تاریخ و برای پژوهشگران مجهول مانده اند گویی آنان با خدای خود پیمان بسته اند که جز از او اجر و مزدی نخواهند و از کسی تحسینی نپذیرند.
نتیجه:
تذهیب درقرآن، بسیار کند و به اصطلاح با ترس و لرز آغاز شد، هم چنانکه در هر هنر مقدسی چنین آغاز می شود؛ چرا که هنرمندان ازآن بیم داشتند که مبادا از سنت نبوی منحرف شوند و یا چیزی بر متن مقدس وحی بیفزایند؛ ولی ضرورت ها مواردی از امکانات تذهیب، پیش روی آنها نهاد؛ از جمله آنکه سوره های مختلف قرآن، مشخص شود؛ شماره ی آیات تلاوت شد، ذکر شود؛ میان آیات، تقسیماتی صورت گیرد؛ و برخی آیات که سجده ی مستحب و به ویژه واجب درآنها وارد شده، به وجهی شاخص و زیبا نشان داده شود.یکی از مهم ترین تزیینات تذهیب قرآنِ، به نام «شجیره» (4) یعنی «درخت کوچک» است که چه بسا از آیه ی:
کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء (5)
ناشی شده است.
تزیین دیگر، «شمسه» نام دارد که در واقع، خورشید کوچکی است به شکل دایره یا ترنج با شعاع هایی که «شرفه» نامیده می شود. این شعاع ها، گاهی به شکل ستاره و زمانی به شکل خورشید است (لینگز، 1380، 30-31) مجرد تاکستانی، 28، 1372) (تصاویر 2و 3).
شمسه، نمادی از اصل وحدت و مرکزیت در هنر اسلامی است. لذا در بسیاری از هنرهای اسلامی مانند معماری به ویژه معماری قدسی، کتاب آرایی و بالاخص قرآن آرایی، به صور متعدد و اشکال متنوعی مورد استفاده قرار گرفته است.
توضیح آنکه به علت اهمیت ویژه ی مرکزیت در اسلام، در هنر اسلامی نیز، مرکزیت اهمیت و تجلی خاصی یافته است؛ و شمسه ها از جمله طرح ها و نقش هایی هستند که در مرکز قرار می گیرند و همه ی عناصر، دور آنها می چرخد (آیت الهی، 1376، 157-158) و یکی از نمونه های اعلا و شاید اعجاز گونه ی آن را می توان در نمای داخلی گنبد شبستان مسجد شیخ لطف الله مشاهده کرد (تصویر 4).
به طور کلی، «در دوران آغازین اسلام، جنبه ی جلال بیشتر نمود دارد و خطوط کوفی آن را به خوبی به نمایش می گذارد. در قرون بعد، رفته رفته، جنبه ی جمال نمود و غلبه ی بیشتری پیدا می کند» و این امر در خطوط دوره های بعد، مانند نسخ، محقق، ریحان و نهایتاً نستعلیق مشاهده می شود. در دو قرن هفتم و هشتم هجری، سه عنصر فوق الذکر، یعنی مخافت، محبت و معرفت در کتابت و تذهیب قرآن به تعادل می رسند و از این جهت دراوج هستند و چنانکه گفته شد «معرفت» خود را درکتابت نشان می دهد و در کلمات الهی «محبت» خود را در اسلیمی ها، چرخش ها و رنگ آمیزی های طبیعی نشان می دهد و «مخافت» خود را در طرح های هندسی یا خطوط مستقیم و محکم به نمایش می گذارد (تصویر 5).
پس از قرون هفتم و هشتم، طرح های هندسی قوی، جای خود را به نقش هایی می دهند که ریزه کاری و ظرافت بیشتری دارند و درآنها عنصر جمال به صراحت جلوه کرده است» (مجذوب، 1374، 23).
فهرست منابع :
آیت اللهی، حبیب الله، «تجزیه و تحلیل شاهنامه ی شاه طهماسبی»، نگارگری ایرانی (شاهنامه نگاری)، مجسمه سخنرانی های دومین کنفرانس نگارگری ایرانی- اسلامی، تهران: انجمن هنرهای تجسمی، 1376.
استیرلن، هانری: اصفهان، تصویر بهشت، ترجمه جمشید ارجمند، تهران: نشر و پژوهش فروزان روز، 1377.
بورکهارت تیتوس: هنر اسلامی، زبان و بیان، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران : سروش، 1365.
بهرامی، مهدی: «تدوین قرآن و مقام آن در تاریخ- خط و جلد تذهیب»- قسمت اول از کتاب راهنمای گنجینه ی قرآن در موزه ایران باستان، تهران: 1328.
«تذهیب، تجلی گاه هنر و عبودیت» فصلنامه ی هنر، ش 1، پاییز 1361.
حجتی، سید محمد باقر: «رسم الخط، قرائت و حفظ قرآن کریم» وقف، میراث جاویدان، ش 7، پاییز 1373.
ذابح، ابولفضل : «خوشنویسی در جهان اسلام» فصلنامه هنر، ش 8، بهار و تابستان، 1364.
زنده روح کرمانی، محمد حسین: نقش جهان: راهنمای بازدید از میدان امام، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383.
فضائلی، حبیب الله: اطلس خط، اصفهان: انجمن آثارملی، 1350.
قرآن مجید.
گلچین معانی، احمد: «شاهکارهای هنری شگفت انگیزی از قرن پنجم هجری و سرگذشت حیرت آور آن»، هنر و مردم، ش 157، آبان 1345.
لینگز، مارتین: «هنرخط و تذهیب قرآنی، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، تهران: گروس، 1377.
لینگز، مارتین: «هنر قرآنی خوشنویسی و تذهیب» راز و رمز هنر دینی (مقالات ارائه شده دراولین کنفرانس بین المللی هنر دینی)، تنظیم و ویرایش مهدی فیروزان، تهران: سروش، 1380.
مجذوب، مصطفی (گفتگو): «مخافت، محبت، معرفت وتجلی آنها در کتابت و تذهیب قرآن کریم»، وقف، میراث جاویدان، ش 10، تابستان 1374.
مجرد تاکستانی، اردشیر: شیوه تذهیب تهران: سروش، 1372.
پی نوشت ها :
1- عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، گروه باستان شناسی.
2-توبه/3.
3-مالک بن انس که در سال 179 هجری وفات کرده است معتقد است که قرآنهای مخصوص عبادت باید عاری از نقطه و هر گونه علامتی باشد.
4-اصطلاح اروپایی آن"PALMETTE" به معنی «نخلک» است.
5- ابراهیم/24.
قرآن، ادب و هنر(مجموعه مقالات)، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول، (1385)