در میان شخصیت های برجسته اسلامی (اعم از شیعه و سنی) پیرامون وحدت بین پیروان مذاهب در مرحله اول دو نظریه منفی و مثبت وجود دارد. آنهایی که نگاهی منفی نسبت به این موضوع دارند، اعتقادشان بر این است که هیچ نقطه ی مشترکی میان شیعه و سنی وجود ندارد و همه چیز این دو مذهب در تمام ابعاد با همدیگر فرق می کند؛ بنابراین هیچ امکان و دلیلی برای وحدت به چشم نمی خورد. صاحبان این تفکر در اقلیّت قرار دارند؛ و اگر چه از روی حسن نیت و صداقت این قول را انتخاب کرده اند، ولی حقیقت این است که این نظریه همواره در طول تاریخ مورد سوء استفاده دشمنان اسلام و استعمارگران غرب و شرق واقع شده و مشکلات زیادی را برای جهان اسلام به ارمغان آورده است که البته نیازی به توضیح ندارد.
اما آنهایی که دید مثبت به این موضوع دارند، از نظر چگونگی ایجاد وحدت با همدیگر فرق می کنند و به چند گروه مختلف تقسیم می شوند. گروه اول می گویند: این موضوع هیچ ربطی به وحدت خود مذاهب ندارد و هر کدام از این مذاهب باید اصول و فروع خود را حفظ کنند و تنها پیروان آنها هستند که در عین حفظ اصول و فروع مذهب خویش، با پیروان مذاهب دیگر باید متحد بشوند. این نظریه از دیدگاه امام موسی صدر لازم است ولی هرگز کافی نمی باشد. بعلاوه در مرحله عمل، با یک سلسله موانع و مشکلاتی مواجه است که تحقق آن را ناممکن می سازد.
گروه دیگر بر این عقیده اند که تمام مذاهب اسلامی موظفند ضمن صیانت از هویت مذهبی خویش، تنها به نقاط مشترک میان مذاهب اهتمام بورزند. در این راستا، گام های بلند و مبارکی هم برداشته شده است؛ چنانکه مرحوم شیخ طوسی (ره) کتاب ارزشمند «خلاف» را به رشته تحریر در آورد و علامه حلی کتاب «تذکره» را تألیف کرد و امروز کتابهای گرانسنگی در موضوع «فقه مقارن» به دست اندیشمندان پرتوان شیعه و سنی نگاشته می شود. این نظریه نیز با همه اهمیتی که دارد، بیشتر در میان علما و اندیشمندان و محافل علمی بروز و ظهور داشته و در میان توده میلیونی مردم چندانی کارآیی نداشته است.
گروه سوم که به احتمال قوی طلایه دار آن امام موسی صدر می باشد، ضمن احترام به صاحبان و پیروان نظریه های پیشین، آنها را لازم و ناکافی دانسته است؛ لذا نظریه «وحدت فقهی» را مطرح می نماید. او می گوید: « برج اسلامی که در پایه و اساس واحد است و امت اسلامی در عقیده، کتاب و مبدأ و معاد یکی است، نیاز به این دارد که در جزئیات هم یکی باشد.» (1)
امام موسی صدر در ذی الحجه 1389 در کنفرانس سالانه «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره شرکت جست و طی سخنرانی مفصلی در حضور شخصیت های علمی، بر همین موضوع تأکید کرد و طرح مدونی را در این باره به اجلاس ارائه داد که مورد استقبال اغلب حاضران قرار گرفت و سبب شد که به عضویت دائم این مجمع در آید. او همچنین ضمن مصاحبه ای با مجله «المصور» چاپ قاهره در جواب خبرنگار پیرامون وحدت بین مذاهب گفت: « این موضوع بعد از دست یابی به وحدت فقهی امکان پذیر است و با گفتگوی خالی و مذاکره صوری رهبران مذاهب به دست نمی آید؛ چون مذاهب در عمق جان یپروان خویش شکل گرفته اند. و من به این مجمع که از علمای بزرگ جهان اسلام تشکیل یافته، در تحقق این هدف مهم امید دارم. قاهره هم که در جهان اسلام از موقعیت مناسبی برخوردار است می تواند در تحقق این هدف نقش مؤثری داشته باشد.»(2)
او در هر فرصت و محفلی که با فقها و اندیشمندان مذاهب اسلامی دیدار و نشست علمی داشت، موضوع وحدت بین مذاهب را عنوان می کرد؛ به ویژه، به توضیح و تشریح وحدت فقهی می پرداخت. چنانکه در سال بعد در تاریخ 19/ 4/ 1971 م پس از شرکت در ششمین کنگره «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره و دیدار از افراد و نیروهای نظامی در کانال سوئز و جبهه جنگ مصر، ضمن طرح اهمیت جهاد بر علیه اسرائیل غاصب، به موضوع وحدت امت اسلامی بخصوص وحدت شعائر دینی تأکید نمود.(3) همچنین در سال 1352 ش مطابق با 1973 م به مناسبت شرکت در هفتمین کنفرانس سالانه «شناخت اندیشه اسلامی» در الجزایر طی مصاحبه ای با مجله «المجاهد» باز به تشریح این موضوع پرداخت.(4)
البته منظور امام موسی صدر از وحدت فقهی این نبود که هیچ اختلاف نظری در میان فقهای مذاهب وجود نداشته باشد و همه در احکام و مسائل، یک فتوای مشترک داشته باشند؛ بلکه وی اعتقاد داشت این اختلاف، منشأ سیر تکاملی فقه و پویایی اجتهاد و تحرک مجتهد خواهد شد. او می گفت: مادامی که اختلاف بینشها به عنوان یک نظریه علمی و در مرحله تئوری مطرح است، همواره مایه خیر و برکت و رشد و شکوفائی و بالندگی خواهد شد. اما وقتی تبدیل به فتوا برای عمل و یا شعائر دینی در جامعه شد، ناخودآگاه پراکندگی فتوا و شعار، منجر به پراکندگی پیروان آن فتوا و شعار خواهد شد؛ بنابراین باید همه این نظریه ها به یک فتوا و شعار احد منتهی بشوند تا سبب اختلاف، چند دستگی و پراکندگی امت اسلامی نشود.
پیشنهاد وحدت فقهی امام موسی صدر برای اولین بار در تاریخ 27 رجب 1389 (روز عید مبعث) در ضمن نامه ای به مفتی اعظم لبنان، شیخ حسن خالد، مطرح شد. از آن تاریخ بیش از چهل سال می گذرد و امروز که کل جهان به منزله یک دهکده کوچک درآمده است، بیش از پیش ضرورت عملی شدن وحدت فقهی با تمام وجود احساس می شود. در دنیایی که استکبار جهان به سرکردگی آمریکا هر روز به بهانه ای واهی عربده اسلام ستیزی سر می دهد و هر از چند گاهی یکی از کشورهای اسلامی را مورد تجاوز و بهره کشی قرار می دهد، به هیچ وجه جایز و معقول نیست که از کوچه پس کوچه های این دهکده کوچک اسلامی، صداهای متفاوت و متضاد هم به گوش برسد و نشست و برخاست های ناهماهنگ و ناهمگون به چشم بخورد. البته تحقق این امر مهم به آسانی میسر نیست و نیاز به تدبیر، اندیشه، همّت فقهای بزرگ و اندیشمندان دردمند جهان اسلام دارد؛ چنانکه امام موسی صدر به این حقیقت توجه داشت و در بخشی دیگر از همین نامه نوشت:
... با این حال، وصول به این هدفها به بررسی های دقیق و تعیین مسؤولیتها و ایجاد هماهنگی، کوششهای همه فرزندان این کشور، در میان خود و در میان مسؤولین کشور و نیز با کشورهای عربی و نیز به بسیج نیروهای همه مسلمانان جهان و صاحبان وجدان های بیدار و نیات خیر در همه مکانها نیازمند است و مشارکت واقعی در این وظایف یعنی بذل آن چه در توان داریم، بر ماست که برای تحقق این امور، برنامه ها و شیوه های اجرایی آن را مشترکاً بررسی کنیم تا هماهنگی در فعالیت ها و شتاب و عمق آن آسان گردد...(5)
اما آنهایی که دید مثبت به این موضوع دارند، از نظر چگونگی ایجاد وحدت با همدیگر فرق می کنند و به چند گروه مختلف تقسیم می شوند. گروه اول می گویند: این موضوع هیچ ربطی به وحدت خود مذاهب ندارد و هر کدام از این مذاهب باید اصول و فروع خود را حفظ کنند و تنها پیروان آنها هستند که در عین حفظ اصول و فروع مذهب خویش، با پیروان مذاهب دیگر باید متحد بشوند. این نظریه از دیدگاه امام موسی صدر لازم است ولی هرگز کافی نمی باشد. بعلاوه در مرحله عمل، با یک سلسله موانع و مشکلاتی مواجه است که تحقق آن را ناممکن می سازد.
گروه دیگر بر این عقیده اند که تمام مذاهب اسلامی موظفند ضمن صیانت از هویت مذهبی خویش، تنها به نقاط مشترک میان مذاهب اهتمام بورزند. در این راستا، گام های بلند و مبارکی هم برداشته شده است؛ چنانکه مرحوم شیخ طوسی (ره) کتاب ارزشمند «خلاف» را به رشته تحریر در آورد و علامه حلی کتاب «تذکره» را تألیف کرد و امروز کتابهای گرانسنگی در موضوع «فقه مقارن» به دست اندیشمندان پرتوان شیعه و سنی نگاشته می شود. این نظریه نیز با همه اهمیتی که دارد، بیشتر در میان علما و اندیشمندان و محافل علمی بروز و ظهور داشته و در میان توده میلیونی مردم چندانی کارآیی نداشته است.
گروه سوم که به احتمال قوی طلایه دار آن امام موسی صدر می باشد، ضمن احترام به صاحبان و پیروان نظریه های پیشین، آنها را لازم و ناکافی دانسته است؛ لذا نظریه «وحدت فقهی» را مطرح می نماید. او می گوید: « برج اسلامی که در پایه و اساس واحد است و امت اسلامی در عقیده، کتاب و مبدأ و معاد یکی است، نیاز به این دارد که در جزئیات هم یکی باشد.» (1)
امام موسی صدر در ذی الحجه 1389 در کنفرانس سالانه «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره شرکت جست و طی سخنرانی مفصلی در حضور شخصیت های علمی، بر همین موضوع تأکید کرد و طرح مدونی را در این باره به اجلاس ارائه داد که مورد استقبال اغلب حاضران قرار گرفت و سبب شد که به عضویت دائم این مجمع در آید. او همچنین ضمن مصاحبه ای با مجله «المصور» چاپ قاهره در جواب خبرنگار پیرامون وحدت بین مذاهب گفت: « این موضوع بعد از دست یابی به وحدت فقهی امکان پذیر است و با گفتگوی خالی و مذاکره صوری رهبران مذاهب به دست نمی آید؛ چون مذاهب در عمق جان یپروان خویش شکل گرفته اند. و من به این مجمع که از علمای بزرگ جهان اسلام تشکیل یافته، در تحقق این هدف مهم امید دارم. قاهره هم که در جهان اسلام از موقعیت مناسبی برخوردار است می تواند در تحقق این هدف نقش مؤثری داشته باشد.»(2)
او در هر فرصت و محفلی که با فقها و اندیشمندان مذاهب اسلامی دیدار و نشست علمی داشت، موضوع وحدت بین مذاهب را عنوان می کرد؛ به ویژه، به توضیح و تشریح وحدت فقهی می پرداخت. چنانکه در سال بعد در تاریخ 19/ 4/ 1971 م پس از شرکت در ششمین کنگره «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره و دیدار از افراد و نیروهای نظامی در کانال سوئز و جبهه جنگ مصر، ضمن طرح اهمیت جهاد بر علیه اسرائیل غاصب، به موضوع وحدت امت اسلامی بخصوص وحدت شعائر دینی تأکید نمود.(3) همچنین در سال 1352 ش مطابق با 1973 م به مناسبت شرکت در هفتمین کنفرانس سالانه «شناخت اندیشه اسلامی» در الجزایر طی مصاحبه ای با مجله «المجاهد» باز به تشریح این موضوع پرداخت.(4)
البته منظور امام موسی صدر از وحدت فقهی این نبود که هیچ اختلاف نظری در میان فقهای مذاهب وجود نداشته باشد و همه در احکام و مسائل، یک فتوای مشترک داشته باشند؛ بلکه وی اعتقاد داشت این اختلاف، منشأ سیر تکاملی فقه و پویایی اجتهاد و تحرک مجتهد خواهد شد. او می گفت: مادامی که اختلاف بینشها به عنوان یک نظریه علمی و در مرحله تئوری مطرح است، همواره مایه خیر و برکت و رشد و شکوفائی و بالندگی خواهد شد. اما وقتی تبدیل به فتوا برای عمل و یا شعائر دینی در جامعه شد، ناخودآگاه پراکندگی فتوا و شعار، منجر به پراکندگی پیروان آن فتوا و شعار خواهد شد؛ بنابراین باید همه این نظریه ها به یک فتوا و شعار احد منتهی بشوند تا سبب اختلاف، چند دستگی و پراکندگی امت اسلامی نشود.
پیشنهاد وحدت فقهی امام موسی صدر برای اولین بار در تاریخ 27 رجب 1389 (روز عید مبعث) در ضمن نامه ای به مفتی اعظم لبنان، شیخ حسن خالد، مطرح شد. از آن تاریخ بیش از چهل سال می گذرد و امروز که کل جهان به منزله یک دهکده کوچک درآمده است، بیش از پیش ضرورت عملی شدن وحدت فقهی با تمام وجود احساس می شود. در دنیایی که استکبار جهان به سرکردگی آمریکا هر روز به بهانه ای واهی عربده اسلام ستیزی سر می دهد و هر از چند گاهی یکی از کشورهای اسلامی را مورد تجاوز و بهره کشی قرار می دهد، به هیچ وجه جایز و معقول نیست که از کوچه پس کوچه های این دهکده کوچک اسلامی، صداهای متفاوت و متضاد هم به گوش برسد و نشست و برخاست های ناهماهنگ و ناهمگون به چشم بخورد. البته تحقق این امر مهم به آسانی میسر نیست و نیاز به تدبیر، اندیشه، همّت فقهای بزرگ و اندیشمندان دردمند جهان اسلام دارد؛ چنانکه امام موسی صدر به این حقیقت توجه داشت و در بخشی دیگر از همین نامه نوشت:
... با این حال، وصول به این هدفها به بررسی های دقیق و تعیین مسؤولیتها و ایجاد هماهنگی، کوششهای همه فرزندان این کشور، در میان خود و در میان مسؤولین کشور و نیز با کشورهای عربی و نیز به بسیج نیروهای همه مسلمانان جهان و صاحبان وجدان های بیدار و نیات خیر در همه مکانها نیازمند است و مشارکت واقعی در این وظایف یعنی بذل آن چه در توان داریم، بر ماست که برای تحقق این امور، برنامه ها و شیوه های اجرایی آن را مشترکاً بررسی کنیم تا هماهنگی در فعالیت ها و شتاب و عمق آن آسان گردد...(5)
پی نوشت ها :
1- در بخشی از نامه به شیخ حسن خالد گذشت.
2- متن کامل این مصاحبه در تاریخ 7/ 3/ 1970 م در روزنامه «الانوار» لبنان به چاپ رسید.
3- ر. ک: روزنامه المحرر، بیروت، 20/ 4/ 1971 م.
4- ر. ک: مجله المجاهد،ش 678، 13 رجب 1393، 1973 م.
5- ر. ک: امام موسی صدر، امید محرومان، ص 278.