![روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0046303.jpg)
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست *** چون من در آن دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست *** هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آنجا که کار صومعه را جلوه می دهند *** ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد *** ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هست
فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست *** هم قصّه ای غریب و حدیثی عجیب هست
1. ای یار! هنوز چهره ی زیبای تو را کسی ندیده، اما هزاران رقیب و مراقب داری؛ تو مانند غنچه ی ناشکفته ای هستی که صدها بلبل عاشق و شیدا بر آن نشسته است؛ معشوق بر عاشقان تجلی نکرده است، اما هزاران عاشق دارد.
2. ای معشوق! اگر به کوی تو آمدم و به مشتاقان تو پیوستم، شگفت نیست؛ زیرا در این شهر و دیار هزاران عاشق و غریب مانند من وجود دارد.
3. در مذهب عشق، تفاوتی بین خانقاه (محل عبادت صوفیان)و خرابات (محل عبادت عاشقان مست و رندان)نیست؛ زیرا هر جا که بنگری، پرتو چهره ی زیبای یار نمایان است و عالم جلوه گر روی اوست.
4. در جایی که عارفان و صوفیان ، کار صومعه را جلوه و رونق می دهند، ناقوس راهب و نام صلیب نیز به کار می رود؛ جلوه ی صوفیان و عبادت راهبان، هر دو راه به یک سر منزل می برد و اگر مخلصانه باشد، هر دو در درگاه پذیرفته است. عبادت باید عاشقانه و مخلصانه باشد تا مقبول درگاه حق واقع شود.
5. آیا کسی هست که عاشق شده باشد و یار به او توجه و عنایتی نکند؟ اگر کسی به راستی عاشق حق باشد، از عنایت او بی بهره نمی ماند و درد، همان عشق مخلصانه است.
6. حافظ اگر ناله و فریادی دارد، از همان درد است، همان عشق صادقانه و پاک؛ این عشق، قصّه ی عجیبی است و باید چون حافظ، عاشق بشوی تا آن را دریابی.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول