گفتوگو با دکتر عادل پیغامی پیرامون سبک زندگی و اقتصاد (1)
اشاره:تحقق حماسهی اقتصادی در ایران، علاوه بر توجه به شاخصهای اقتصادی مانند تولید ناخالص ملی، تولید خالص ملی، ارز و تورم، نیازمند شناخت اصول و روشهای کاربردی فرهنگ در اقتصاد کشور است. به عبارت سادهتر، همان سبک زندگی باید مد نظر قرار گیرد. دکتر عادل پیغامی، استادیار اقتصاد دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، راهحل گذر از سبک زندگی نادرست فعلی را «فراموش کردن تئوریپردازی و توجه صرف به مسائل واقعی جامعه» میداند. اما چطور و با چه برنامهای؟ با این مصاحبه همراه شوید.
*از نظر شما، چه مسائلی حول اقتصاد و سبک زندگی قابل طرح است و آیا میتوان اقتصاد را یکی از عوامل تاثیر گذار بر سبک زندگی دانست؟
این سؤال به قدری کلی است که پاسخ به آن نیازمند گشودن چندین پنجره رو به چندین موضوع و حوزهی مختلف است. اقتصاد یکی از ابعاد و حوزههای زندگی بشر است؛ چه اقتصاد به مفهوم معیشت و چه اقتصاد به مفهوم نهادها و سازوکارهایی که در دنیای جدید طراحی شده است. از منظر دیگر، انواع معاملات انسانی، چه در مقیاسهای کوچک مثل محیطهای شهری و چه در مقیاسهای بزرگتر مثل جامعهی جهانی هم در تعریف اقتصاد گنجانده میشود. در مجموع، زندگی ما متشکل از ابعادی است که اقتصاد هم یکی از آنهاست.
سبک زندگی قاعدتاً به اصول و قواعدی اشاره دارد که حیات بشری بر مبنای آنها ادامه مییابد. به صورت پیشفرض، معقولیت حیات انسان در سبک زندگی او بروز پیدا خواهد کرد. بدون شک اگر سبکی که انسان برای زندگی خود انتخاب میکند، سبکی مبتنی بر اسلوب و قواعد عقلانی باشد، زندگی سعادتمند در راستای آن به وقوع خواهد پیوست.
اساساً دین، در این تعریف، چیزی جر سبک زندگی نیست. دین مجموعهای از اسلوبها و قواعدی است که انسان موظف است آنها را در حیات مادی خود مد نظر داشته باشد. اگر ما کلمهی دین را به معنی لغوی بشکافیم، به چیزی جز سبک زندگی نمیرسیم. به این معنی که اگر ما قائل هستیم که دین ما دینی است که برای سعادت بشر نازل شده است، میتوانیم دریابیم که خداوند در تمام ابعاد به طور حداکثری، سعادت و موفقیت مادی و معنوی انسانها را در نظر گرفته است. در این صورت، ما در تمامی ابعاد اقتصادی هویت خود، شامل هویتهای بشری، خانوادگی، سازمانی، ملیتی، جهانی و بینالمللی، نقشی برای دین قائل میشویم. در ادامهی روند دینمداری، چارچوبهای دینی ما در تعیین اسلوبها و ارائهی قاعدههایی که ما را به وضع مطلوب میرساند و آنچه عنوانش را در ادبیات دین، سعادت و در ادبیات اقتصاد، بهینهسازی میگذاریم، منجر خواهد شد.
*آیا میتوان در جامعه امروز سبک زندگی دینی را در تمامی حوزههای اقتصاد بروز داد؟
بله. ما معتقدیم اسلام، دین جامع و قرآن، کتاب جامع است. در جامعهی ما اگر از کسی بپرسند سیاست شما چیست، میتوانیم به صورت عملی بگوییم سیاست ما عین دیانت ماست. اما آیا اقتصاد ما هم اسلامی است؟ ما میخواهیم اقتصاد ما هم عین دیانت ما باشد. اسلام بر پایهی دو منبع بزرگ عقل و نقل یا همان وحی پایهگذاری شده است. با چنین تعریفی، اقتصاد ما باید عین دیانت ما و دیانت ما باید عین اقتصاد ما باشد. مفهوم اقتصاد آن قدر حائز اهمیت است که بزرگانی مانند شهید صدر در کتابهای خود، بخشی را به آن اختصاص دادهاند. اگر تعریف آیتالله جوادی عاملی را مبنای تعریف دین قرار دهیم، درمییابیم که دین به معنی اسلوبها و قواعد برآمده از نقل و عقل است. این نگاه به ما این قدرت را میدهد که بتوانیم از زوایای مختلف عناوین مرتبط با سبک زندگی بشری را استخراج کنیم و در برابر تمام مسائل دنیای روز، پاسخهایی در راستای عقل و وحی داشته باشیم.
انسان در یک گسترهی هویتی تعریف میشود. بخش مهمی از هویت انسان، هویت اقتصادی اوست که در راستای هویت فردی، خانوادگی، سازمانی، ملی و جهانی قرار دارد. طبق چنین تعریفی، به تأثیر مفهوم اصالت خانواده و اصالت جامعه، که در اندیشهی شهید مطهری و شهید صدر وجود دارد، پی خواهیم برد و درست همین جاست که به اهمیت سبک زندگی در تشکیل هویت انسانی میرسیم. به عنوان مثال، تمامی ما خود را در اجارهی سازمانهایی که کارمند یا کارگر آنها محسوب میشویم قرار دادهایم. این سبک زندگی امروز ما در هویت سازمانی تعریف میشود که دین آن را مکروه خوانده است.
با این پیشفرض ما میتوانیم ببینیم چه حیطهی گستردهای از روابط کارگر و کارفرما با دیدگاههای دین هماهنگی ندارد. دین ما، نقشهی جامع و کاملی در تمامی ابعاد اقتصادی ارائه داده است که بسیاری از آنها امروزه در جامعه رعایت نمیشود. دین در نوع تعاملات اقتصادی مجاز، دستورات مشخصی دارد. برای مثال، به هیچ عنوان ربا را نمیپذیرد و مشارکت را جایگزین آن میکند. در نحوهی پذیرش ریسک در فضای سازمانی، دین برای صاحب سرمایهی مالی، قواعدی را تنظیم کرده است. در عرصه استفاده از محیطزیست و سبک زندگی، دین برنامههای مدونی با در نظر گرفتن جزئیات ارائه داده است. در همین حوزهی محیطزیست اگر عقل و وحی را راهنمای خود بدانیم، حتی میتوانیم به دستورات روشن دربارهی نحوهی برداشت از آبهای زیرزمینی یا استفاده از منابع موجود در مراتع و جنگلها برسیم.
سبک زندگی ما در قوانین مختلف تجلی پیدا میکند. برای مثال، این سبک زندگی ماست که ممکن است در یک قانون مالکیت تجلی پیدا کرده باشد. پس دین در ارتباطات مالی، در هویت خانوادگی و حتی در تعیین تعداد فرزندان مطلوب برای یک خانواده، قوانین و چارچوبهایی ارائه کرده است.
در علم اقتصاد، شاخهای به نام اقتصاد خانواده تعریف شده که این شاخه مشتمل بر 170 سؤال است. سؤالات ریز و دقیقی مانند تعیین تعداد افرادی که لازم است در یک کارخانه کار کنند یا پرداختن به ملاکها و شاخصهایی که تعیینکنندهی تعداد صحیح فرزندان یک خانواده است. دین در یک برنامهی جامع و کامل، درست مثل یک نقشهی هوایی، تمام مقولات زندگی انسان را طبقهبندی کرده و برای تکتک آنها پاسخهایی در نظر گرفته است.
به خوبی میتوان در تمامی سلولهای این نقشهی هوایی، دین را جاری کرد و سبک زندگی دینی را در تمام حوزههای اقتصاد بروز داد؛ از اقتصاد محیطزیست تا اقتصاد دفاع و امنیت یا اقتصاد نشر و کتاب و حتی اقتصاد هنر، اقتصاد صنایع، اقتصاد کلان و تمامی مسائل مربوط به بودجه و تورم. در تکتک این موارد سبک زندگی معنا و تعریفی دارد که هم متأثر از بخشهای مختلف اقتصادی است و هم بر بخشهای اقتصادی تأثیرگذار است.
به صورت عملیاتی اگر بخواهیم هزاران مقولهی تأثیر اقتصاد در سبک زندگی را بررسی کنیم، ابتدا باید اقتصاد را در پنج فاز و مرحله تعریف نماییم.
پنج فاز در حوزهی اقتصاد و سبک زندگی:
اولین گام پرداختن به فاز استخراج منابع طبیعی و رفتار انسان در مقابل برداشت و استفاده از این منابع است. دین در این موارد توضیحات کافی را ارائه کرده است. برای مثال، قانون پرداخت زکات، در صورتی که شما خودتان علوفهی دام را تهیه کرده باشید، با مواردی که علوفه را خریدهاید تفاوت دارد.
فاز دوم، فاز تولید است. بحث اقتصاد در فاز تولید و توزیع، به تولید محصول اعم از کالا و خدمات میپردازد. خود تولید مشتمل بر چند فاز است: فاز احیا، فاز تولیدات دانشبنیان و تولیدات صنعتی. سبک زندگی ما در همهی این موارد در معرض سؤال است. در فاز تولید، اسلام مبحثی را به نام مشارکت و تعاونی مطرح میکند. اگر افراد یک جامعه بر اساس دستورات اسلام و در مواردی که در چارچوب دین تعریف دارند، وارد مشارکت شوند، به طور قطع، به سمت سعادت یا بهینهسازی زندگی رهنمون شدهاند.
فاز سوم، فاز توزیع است. در این فاز، مسئلهی حائز اهمیت، توزیع است. مبحث توزیع حکایت از اهمیت یکسان بودن موقعیت برای کسب سود از جانب تمام افراد دارد. از طرفی عنوان توزیع زیرمجموعهی گستردهای از عناوین استثمار، شکاف طبقاتی، توزیع درآمد و توزیع ثروت را در بر میگیرد. اگر خوب به سبک زندگی خود نگاه کنیم، درمییابیم که امروزه تعداد زیادی از افراد، مخصوصاً بانوان، خارج از قانون کار، مورد استثمار واقع میشوند. به این معنی که بیشتر کار میکنند و درآمد کمتری دارند. در چنین شرایطی، استثمار سازمانی یک فرد بر تمام ابعاد سبک زندگی او تأثیر خواهد گذاشت.
فاز چهارم اقتصاد، فاز مصرف است. مقولهی سبک زندگی صحیح افراد در عرصهی مصرفی، مشتمل بر هزاران سؤال است. برای مثال، اینکه مصرف امروز را به آینده واگذار کنیم یا خیر، مسئلهی مهمی است که ما امروزه آن را به عنوان پسانداز میشناسیم. یا این سؤال که آیا مصرف در محدودهی خاصی قرار میگیرد یا خیر. یا سؤالاتی نظیر اینکه سبد مصرفی یک شهروند باید شامل چه کالاهایی باشد. آیا سبد مصرفی و بودجهی خانوار ما باید شامل کالای سیاسی هم باشد؟
ما در یک جامعهی اسلامی باید بدانیم کالای سیاسی چیست؟ کالای سیاسی آن بخش از کالاها هستند که در جهت تبلیغات در راستای دین به کار میروند. در اصول و قواعد دین، یکسوم از مصارف خمس به الفت قلوب اختصاص داده شده است. الفت قلوب یعنی جوامع یا افرادی که ما میخواهیم قلبهایشان را با نظام اسلامی سازگار کنیم. این در یک خرج سیاسی دستهبندی میشود. آیا در بودجهی فردی شهروندان ما جایگاهی برای مخارج سیاسی و اقتصادی وجود دارد؟ آیا جایگاهی برای کمک به افراد محروم اختصاص یافته است؟
ما در اقتصاد اسلامی، مبحث بسیار مهمی تحت عنوان قناعت داریم که چنین مبحثی مقولهی بسیار بزرگی از سبک زندگی را پیش روی ما میگذارد. همهی ما میدانیم که منظور از قناعت، پرهیز از اسراف و تبذیر است. در یک طیف گسترده، ما با افرادی مواجهیم که در تصورشان، اسلام را قائل به مصرف حداقلی میدانند؛ در حالی که اصل اسلام دقیقاً برعکس چنین تصوری است. اسلام قائل به استفادهی حداکثری است. ما معتقدیم اسلام بیش از سرمایهداری، افراد را تشویق به مصرف میکند؛ اما در مسیر متفاوتی که به نفع همگان باشد.
هدف اسلام حرکت به سمت رفاه مادی و معنوی در کنار هم و با رعایت چارچوب و قوانین خاص است. یکی از ارکان اسلام این است که خداوند تمام کائنات را برای انسان آفریده است. این عین آیهی قرآن است: «خلق لکم ما فی السماوات و ما فی الارض»؛ یعنی اسلام معتقد است تمام کائنات از کرّات آسمانی تا تمام شنهای کویر برای ما آفریده شده است و اتفاقاً اگر از اینها استفادهی مطلوب نکنیم و در استفاده از تمام الطاف و آفریدههای خدا کوشا نباشیم، شکر نعمتهای او را به جا نیاوردهایم.
پس مبنای اسلام بر این است که شکر نعمتهای خدا، به استفادهی مطلوب از آنها و در مسیر هدف آفرینش آنهاست. این یعنی مصرف حداکثری از هر آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد، تکلیف یک مسلمان است. اما این فقط در مصرف مادی تعریف نمیشود.
پس در حقیقت مصرف در اقتصاد دینی بسیار فراتر از مصرف در اقتصاد سرمایهداری است.
بله دقیقاً. اولین سؤال در این محور این است که آیا ما بُردار کاملی از تمامی نعمتهای خدا را شکر میگوییم یا خیر. ممکن است از بینهایت نعمتهای خداوند، که قابل شمارش نیست، فقط ده مورد را خوب استفاده کنیم. اما تکلیف باقی نعمتها چیست؟ آیا اسراف همین استفاده نکردن از نعمتها نیست؟ پیامبر اسلام فرمودهاند اگر خدا به جامعهای زمین و آب داده باشد و آن جامعه فقیر مانده باشد، مورد لعن الهی قرار میگیرد. حالا بیایید حساب کنیم ما چه نعمتهایی در حوزهی منابع طبیعی داریم که استفاده نمیکنیم و به فقر و فلاکت دچار میشویم. این یعنی به طور قطع، سبک زندگی ما در مصرف و در تولید دچار مشکل است.
فاز پنجم، فاز پسماند است. در سبک زندگی قدیمی، بخش باقیماندهی غذاها و مواد مصرفی، دوباره مصرف میشد. اگر هم مصرف باقیمانده، بهداشتی یا عقلانی نبود، به مصرف طیور میرسید. در حال حاضر، حتی در برخی از روستاها، تولید زباله وجود ندارد و همهی باقیماندهی غذاها به مصرف دام و طیور میرسد یا حتی تبدیل به کود میشود و این یعنی عدم اسراف. سبک زندگی اسلامی همان سبک زندگی انسانی است، چون دین برای رشد انسان آمده است. آیا ما در رابطه با پسماندهای انسانی، که منجر به آلودگی هوا و زمین میشود، درست رفتار میکنیم؟ آبهای زیرزمینی چقدر توسط ما آلوده شده است. در واقع بسیاری از ما در رابطه با اسراف، اخوان شیطان شدهایم.
سبک زندگی کلیدواژهی جدیدی است که مقام رهبری مطرح کردهاند تا شاید ما با این کلیدواژه به خودمان بیاییم و به احکام و معارف دین و عقلانی بشر بازگردیم. سبک زندگی ما در این پنج مرحله باید تغییرات اساسی کند. مشکل ما استفاده از تلفنهای همراه و تکنولوژیهای خارجی نیست. مشکل ما این است که نود درصد روغن خوراکی ما را مواد خارجی تشکیل میدهد.
آیا اشتباه در انتخاب این سبک زندگی فقط متوجه مصرفکنندگان است؟
خیر این مشکل به تولیدکنندگان و مسئولان نیز ارتباط دارد. برای حل مشکل سبک زندگی، ما باید بررسی کنیم که مدیریت جهاد کشاورزی در سی سال گذشته چه اقداماتی کرده است که روغن خوراکی ما به این سطح از واردات رسیده است.
مسئلهی سبک زندگی در عرصهی اقتصاد مقولهای نیست که بتوان با سخنرانی و سمینار به آن پرداخت؛ چرا که زیرسیستمهای اجتماعی بشر بر هم تأثیر میگذارند و ما نمیتوانیم این تأثیرات را نادیده بگیریم. اجازه بدهید مثالی بزنم. در سالهای گذشته، میزان مشارکت زنان در کارهای بیرون از خانه به رقم امروز نرسیده بود. به دلیل اینکه در عرصهی تکنولوژیک هنوز چیزی به نام ماشین ظرفشویی و اتو و انواع وسایل تهیهی غذا تولید نشده بود و زن خانهدار باید بدون استفاده از تمام این وسیلهها کار میکرد تا خانوادهی خود را بر حسب خدماتی که مورد نیاز است تأمین کند.
آن روزها خانم خانواده اگر هشت ساعت را در بیرون منزل کار میکرد، باید به همان میزان دستمزد کارگر خانه را پرداخت میکرد. به همین دلیل، مشارکت اجتماعی خانمها بسیار پایین بود؛ اما از یک زمانی به بعد، تغییرات تکنولوژیک اتفاق میافتد. طی این تغییرات، وسایل خدماتی و جانبیای به خانه اضافه میشود که طبق محاسبات، حجم کار زن خانهدار را کاهش و اوقات فراغت را افزایش میدهد. در این صورت، نقش زن در خانه کم میشود و او به دنبال نقشی برای خودش در بیرون از خانه میگردد. پس زنان خانهدار جذب بازار کار میشوند و ظرف دو ساعت، به تمام کارهای منزل رسیدگی میکنند.
خانواده نهاد تولید نیروی کار، سرمایهی انسانی، سرمایهی عاطفی و سرمایهی اجتماعی است که مهمترین رکن رشد اقتصادی هستند. اما در حال حاضر، تولید سرمایهی انسانی به دانشگاه واگذار شده است. آیا در چنین نظامی، ما نتیجهی مطلوبی خواهیم گرفت؟ آیا دین و سبک زندگی ما، که برآمده از عقل و شرع است، این خواسته را داشته است؟ با ماشینی شدن زندگی امروز، نقش پدر و مادر در تربیت کودک خود، به حداقل رسیده است. این حاصل دیدگاه اقتصادی برای تعیین سبک زندگی است. پس به خوبی میبینیم که سیستمهای دیگری مثل زیرسیستمهای فناوری و زیرسیستم آموزش و پرورش یا سیستمهای رسانهای کاملاً بر سیستمهای اقتصادی تأثیرگذار است و توان این را دارد که سبک زندگی را به نحوی ترسیم کند تا دیگر از آن گریزی نباشد.
به عنوان مثالی دیگر، به زندگی آپارتمانی میپردازیم. در زندگی آپارتمانی، آپارتمان یک محیط فیزیکی ساده است، اما دهها رابطهی نرم را شکل میدهد. آیا شما میتوانید به شخصی بگویید در آپارتمان پنجاهمتری در یک ساختمان دهواحدی زندگی کند، اما دچار و درگیر تعاملات غلط نباشد؟ بسیار دور از ذهن است که یک محیط فیزیکی بر محیط غیرفیزیکی زندگی ما تأثیرگذار نباشد.
سبک زندگی ما متأثر از تمامی انقلابهای ارتباطی گذشته است. اقتصاد زندگی ما هم همین شرایط را دارد. میتوانیم به وضوح در جامعه ببینیم که حتی مصرف یک پاککن چگونه متأثر از یک سریال ماهوارهای است. حتی در کانون پرورش فکری کودکان دیده میشود که چه اندازه نوشتافزار ما متأثر از سریالهای غربی هستند. بنابراین ما نمیتوانیم سبک زندگی خود را از تغییرات ارتباطاتی جدا کنیم.
اینجاست که در حوزهی اقتصاد، چه از مقولهی مالکیت و حقوق مالکیت، چه از رابطهی کارگر و حقوق کارفرما، چه در رابطه با سبک زندگی یا کالاهای وارداتی و صادراتی، چه وجدان کار و چه نحوهی زباله درست کردن و بازیافت، راهکار را در سایهی مقولهای به نام دین اقتصادی ترسیم میکنیم. شرایط دین اقتصادی ما در کمال تأسف، به هیچ عنوان اسلامی نیست. ما اگر سبک زندگی خود را فارغ از نمادهای مذهبی جامعه، به کسی که از ما برداشتی ندارد نشان دهیم، تصویری از اسلام در آن نمیبیند؛ مانند تولید زباله در بسیاری از هیئت های مذهبی.
منبع مقاله : برهان
/ج