حلقه ی پیر مغان از ازلم در گوش است*** بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همّت خواه*** که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو*** راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
تُرک عاشق کُش من مست برون رفت امروز*** تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
چشم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد*** تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر ازین گونه مدد خواهد کرد*** زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود
تفسیر عرفانی
1.تا زمانی که از شراب و میکده ی عشق نام و نشانه ای وجود داشته باشد، پیوسته بنده و مطیع پیر مغان خواهیم بود.همیشه در برابر او متواضع و خاکسار و گوش به فرمان هستیم.
2.حلقه بندگی و اطاعت کردن از پیر مغان و مرشدمان از روز ازل در گوش ماست و ما به همان شیوه ای که قبلاً رفتار می کردیم، اکنون نیز عمل می کنیم و تا ابد هم همین طور خواهیم بود.
3.اگر زمانی گذرت به مزار ما افتاد و از کنار آن عبور کردی، کمال آرزو را بخواه و از روح حافظ کمک بخواه تا عالم رندان و عاشقان را دریابی؛ زیرا آنجا زیارتگاه رندان عاشق پیشه ی عالم خواهد بود.
4.ای زاهد خودخواه و ای صوفی که به عبادت خود مغرور هستی!دور شو که از چشم من و تو که ظاهربین هستیم، راز این پرده که همان درک اسرار عالم غیب است، پنهان است و همچنان پنهان خواهد بود.
5.معشوق زیباروی عاشق کُش من، امروز مست و در حال جلوه گری بیرون رفت، باید منتظر ماند تا معلوم شود که بار دیگر از چشم کدامین عاشق دل خسته، اشک خونین جاری خواهد شد؟
6.آن روز که من سر به لحد می گذارم با آن شوقی که تا لب گور با من همراه خواهد بود، در گور هم چشم من باز خواهد ماند و انتظار می کشد تا در صبح روز قیامت، تو را دوباره ببیند.
7.اگر بخت برگشته و پریشان حافظ این گونه او را یاری می کند، چیزی نخواهد گذشت که زلف زیبای معشوقه ی من که این قدر به خاطر او خون دل خوردم، به دست دیگر دوستدارانش خواهد افتاد و آنها به وصال خواهند رسید.
/م