یاد باد آن صحبت شب ها که با نوشین لبان*** بحث سرّ عشق و ذکر حلقه ی عشّاق بود
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا بر کشند*** منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد*** دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود
سایه ی معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد*** ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حُسن مهرویان مجلس گرچه دل می برد و دین*** بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
بر در شاهم گدایی نکته ای در کار کرد*** گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار*** دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
در شب قدر ار صبوحی کرده ام عیبم مکن*** سر خوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد*** دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
تفسیر عرفانی
1.در روزگاران گذشته بیش از اینها در فکر عاشقانت بودی، به طوری که عشق ورزی و مهربانی تو نسبت به ما در همه ی عالم مشهور و زبانزد بود.
2.یاد آن شب ها و دیدارهای سال های جوانی به خیر باد که با معشوقان زیبارو و شیرین لب همنشین بودیم و از راز عشق و عاشقان دیگر و مجلس عیش آنها سخن می گفتیم.
3.پیش از آفرینش آسمان و جهان مادی، ابروی هلالی و زیبای معشوق، نظرگاه من بود و دیده ی من مبهوت جمال جانان بود.من از ازل دلبسته ی معشوق بودم.
4.پیمان دوستی و عشق انسان به معشوق، پیمانی است که در روز الست بسته شده و تا پایان جهان و تا ابد هم محکم و پابر جا خواهد ماند و اعتبارش حفظ خواهد شد.
5.اگر سایه ی لطف و توجه معشوق بر عاشق بیفتد، نه تنها جای شگفتی نیست بلکه خیلی هم خوب است؛ ما از ابتدا به معشوق و محبت او محتاج بودیم و طالب او و او نیز آرزومند ما بود و به ما اشتیاق داشت.
6.آری،گر چه حسن و جمال زیبارویان مجلس و دلربایی آنها در غارت دل و دین ما بیداد می کرد، ولی ما با این کارها کاری نداشتیم و بحث و سخن ما درباره ی لطف و طبع و خوبی اخلاق آنان بود.
7.درویشی را بر درگاه پادشاهی دیدم که سخن لطیفی به کار برد و به من گفت:بر سر هر سفره ای که نشستم، دیدم که دیگران و این شاهان روی زمین واسطه ای بیش نیستند و روزی دهنده ی حقیقی خدا است و این لطف او است.
8.مرا ببخشید و عذر مرا بپذیرید اگر رشته ی تسبیح من پاره شد، زیرا کشمکش شیرینی در پیش بود و در همان دستم که تسبیح بود، دامن ساقی زیباروی نیز قرار داشت و رشته ی کار از دست من خارج شده بود.
9.اگر در شب قدر شراب نوشیدم، مرا سرزنش نکن و خرده نگیر، زیرا که یار در حالی که خیلی سرحال بود، نزد من آمد و جام شراب هم روی طاقچه آماده برای نوشیدن بود.
10.شعر و غزل حافظ، از زمان حضرت آدم در باغ جاودانه ی بهشت، زینت گلبرگ های سپید نسرین و گل های سرخ بود.
/م