بیا که رایت منصور پادشاه رسید

شاه منصور وارد شیراز شد و پرچم فتح شیراز و پیروزی او برافراشته شد و مژده ی این پیروزی او در همه جا پیچید؛ به طوری که خورشید و ماه نیز آن را در آسمان شنیدند.
يکشنبه، 24 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیا که رایت منصور پادشاه رسید
 بیا که رایت منصور پادشاه رسید

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

بیا که رایت منصور پادشاه رسید *** نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت *** کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
سپهر، دور خوش اکنون کند که ماه آمد *** جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن *** قوافل دل و دانش که مرد راه رسید
عزیز مصر به رغم برادران غیور *** ز قعر چاه بر آمد به اوج ماه رسید
کجاست صوفی دجّال فعل ملحد شکل *** بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
صبا بگو که چها بر سرم درین غم عشق *** ز آتش دل سوزان و دود آه رسید
ز شوق روی تو شاها بدین اسیر فراق *** همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
مرو به خواب که حافظ به بارگان قبول *** ز وِرد نیم شب و درس صبحگاه رسید

تفسیر عرفانی
1.شاه منصور وارد شیراز شد و پرچم فتح شیراز و پیروزی او برافراشته شد و مژده ی این پیروزی او در همه جا پیچید؛ به طوری که خورشید و ماه نیز آن را در آسمان شنیدند.
2.خوشبختی و اقبال نیک، پرده از روی پیروزی برگرفت و آن را آشکار کرد و عدل کامل به فریاد مظلوم و ستمدیده رسید.بخت موافق، شاه منصور را پیروز کرد و دادگستری او به فریاد ستمدیدگان رسید.
3.ماه در آمده و حالا آسمان در نور این ماه بهتر از همیشه می گردد.روزهای خوشی خواهد آمد، چرا که شاه منصور به شیراز آمده و همه ی مردم عالم با ورود او به کام و آرزوی دل خود می رسند.
4.با آمدن شاه منصور که مردی راه شناس، است، کاروان های صاحبدل و فرزانگان از دست راهزنان دل و دانش که اهل عشق و معرفت را آسوده نمی گذارند، ایمن و آسوده می شوند.
5.یوسف برخلاف میل برادران حسود خود، به مدد یاری یک مسافر از کاروانی از ته چاه بیرون آمد و به اوج عزّت و سربلندی که همان فرمانروایی مصر است، رسید.(در واقع اشاره این بیت به داستان مقابله ی شاه منصور با برادرش شاه یحیی است که سرانجام به شکست شاه یحیی انجامید.)
6.زاهد و صوفی بد کردار و مردم فریب که ظاهری همچون کافران دارد، کجاست؟ به او بگو که از این غصّه بسوزد که مهدی حامی دین از راه رسید.
7.ای باد صبا!ای پیک عاشقان!با شاه منصور از روزگار فراق صحبت کن و بگو که از غم عشق و سوز درون و آه آتشین چها بر سرم آمده است.
8.ای شاه!از اشتیاق دیدار روی تو به این گرفتار در زندان جدایی و فراق همان رسید که از شعله ی آتش به کاه می رسد.فراق تو مرا سوزانده، همان طور که شعله ای برگ کاه را می سوزاند.
9.به خواب غفلت و ناآگاهی فرو نرو که حافظ از ورد و دعای نیم شبی و ذکر صبحگاه و درس سحرگاهی به بارگاه دوست راه یافت و مورد پسند و پذیرش او قرار گرفت.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط