فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

همه ی دل مشغولی و فکر و ذکر بلبل این است که گل یارش باشد و از آنجا که عاشق صادقی است به منتهای آرزوهای خود، رسیده، اما از سوی دیگر، گل مانند همه ی معشوق ها راحت نمی نشیند و تنها در این اندیشه است که چگونه عشوه
سه‌شنبه، 9 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
 فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش *** گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکُشند *** خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل *** زین تغابن که خَزَف می شکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود *** این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می گذری *** بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست *** هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گرچه خوش افتاد ای دل *** جانب عشق عزیز است فرو مگذارش
صوفی سر خوش ازین دست که کج کرد کلاه *** به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خو گر شده بود *** ناز پرورد وصال است مجو آزارش

تفسیر عرفانی
1.همه ی دل مشغولی و فکر و ذکر بلبل این است که گل یارش باشد و از آنجا که عاشق صادقی است به منتهای آرزوهای خود، رسیده، اما از سوی دیگر، گل مانند همه ی معشوق ها راحت نمی نشیند و تنها در این اندیشه است که چگونه عشوه گری و عاشق کشی کند.
2.شیوه دلربایی تنها به کشتن عاشقان و رنج دادن آنها محدود نمی شود، بلکه آقا و سرور آن کسی است که غمخوار و دلسوز زیردستان خود باشد و به آنها توجه و محبت نماید.
3.شایسته است که لعل از ضرر و زیانی که سفال بی ارزش نصیب او کرده و رونق بازار او را شکسته، خونین دل شود و افسوس و تأسف بخورد.سزاوار است که اهل فضل و هنرمندان به سبب اینکه افراد فرومایه و بی هنر جای آنها را فرا گرفته اند، خون دل بخورند و اظهار تأسف کنند.
4.بلبل، عاشق گل و مشهور به گلبانگ خوش و فصاحت است، اگر این هنرها را دارد و سخندانی آموخته به برکت و سمن جلوه ی معشوق خود است و اگر این عشق در کار نبود، این همه آواز و غزل و ترانه در زبان و حنجره ی هنرمند و عاشق پیدا نمی شد.
5.ای کسی که ادعای عاشقی داری و از کوی معشوق ما می گذری!آگاه باش که دیوار کوی او سر می شکند؛ یعنی در این راه سختی ها و گرفتاری های بسیاری وجود دارد که من آنها را تحمل کرده ام، اما تو نمی توانی.
6.خدایا!آن معشوق سفر کرده را که صد کاروان دل عاشق در پی اوست، هر کجا هست در پناه خود حفظ کن و به سلامت بدار.
7.ای دل!اگر چه آسودگی و سلامتی برایت خوشایند و دلپذیر است، اما از عشق غافل نشو، چرا که عشق با همه ی رنج و زحمتی که به همراه دارد، باز هم عزیز و با ارزش است.
8.صوفی ظاهراً پرهیزکار و عملاً باده نوش، این طور که از اول پیاله به دستی آغاز کرده و از مستی و سرخوشی کلاهش را کج کرده و جلوه فروشی نموده، در دو سه جام بعدی خواهیم دید که دستارش به کلی آشفته و از هم باز شده است.
9.ای معشوق!در پی آزار دل حافظ و رنجش خاطر او که به دیدارت انس گرفته و با رسیدن به وصال تو مورد محبّت و توجه توست، مباش.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط