نویسنده: دکتر سیّد ابوالقاسم حسینی
فرهنگ الهی - اسلامی دارای ریشه های قوی در آموزش های الهی و فطرت انسان هاست که در این فرهنگ با تعبیر پیامبر برونی و پیامبر درونی از آن ها یاد می شود و هر دو عامل به عنوان مکمل یکدیگر وارد عمل می شوند. به عبارت دیگر، فرهنگ و روان شناسی الهی - اسلامی قابل جدا شدن از یکدیگر نیستند.
بنابر نظریه ی مکتب روان شناسی الهی - اسلامی، انسان تنها از طریق آموزش، اعتقاد و کاربرد آموزش های الهی به آرامش روانی دست می یابد. در قرآن مجید آمده است: «أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، یعنی «با یاد خدا، قلب ها آرام می گیرند» (رعد: 28). امام صادق (علیه السلام) در تفسیر مفهوم ذکر می فرماید: «منظور از مفهوم ذکر، یادآوری خداوند در انجام امور حلال و حرام است و منظور از ذکر، فقط گفتن سبحان الله و الحمدلله نیست». در جای دیگر، امام (علیه السلام) اضافه می فرماید: «اگرچه این کلمات هم جزء ذکر هستند، ولی منظور اصلی تطبیق رفتار با آموزش های الهی است».
بر این اساس در فرهنگ توحیدی، با اعتقاد به وجود خداوند به عنوان آفریدگار انسان و رب و پرورش دهنده ی او، فرد موظف است تمام رفتارهای ارادی خود را بر آموزش های توحیدی بنیان کند. بر اساس برداشت فوق جز فرآیندهای زیستی و نباتی که آن ها هم طبق قوانین تکوینی الهی به صورت خودکار در جریان هستند، اگر انسان بخواهد به زندگی سالم دست یابد، موظف است تمام رفتارهای ارادی، یعنی اعمال فردی و اجتماعی خود را با دستورات الهی وفق دهد. هنر او در زندگی کوشش برای یادگیری آموزش های الهی، تطبیق و کاربرد آن ها در شرایط زمان و مکان زندگی خویش است. در این حال، رفتار انسان طبق کنترل و ضوابط خاص الهی انجام می شود و حق ندارد هر طور که می خواهد رفتار کند. به طور خلاصه می توان گفت، یک انسان موحد فردی کنترل شده است که تمام غرایز، تمایلات شهوانی و رفتارهای ارادی او، طبق ضوابط قوانین الهی کنترل شده اند. این سازوکار کنترل در اصطلاح ادیان الهی، تقوا نام دارد و فرد برخوردار از خودکنترلی به نام «انسان متقی» معرفی می شود.
مسیح (علیه السلام) در حالی که به شاگردان خود آموزش می دهد، این سازوکار را به صورت زیر مطرح می کند:
«جسدت را مانند اسبی که در آسودگی ویژه ای زندگی می کند نگه دار، زیرا اسب را غذا به اندازه می دهند ولی بی نهایت کار می کشند و لگام را در دهان او می گذارند تا طبق اراده و خواست تو برود و او را می بندند تا کسی را نیازارد. هرگاه نافرمانی کند او را می زنند. پس ای برنا با تو هم این چنین کن تا همیشه با خدا به سر بری. کلام من نباید به هیچ وجه تو را خشمگین کند. زیرا داوود پیامبر خود، همین کار را کرده آن طور که خودش اعتراف نموده و می گوید: من مانند اسبی در خدمت تو و همیشه با تو هستم».
علی (علیه السلام) نیز می فرماید: «ان کل مؤمن ملجم» یعنی «هر انسان مؤمن مهار شده است».
در حقیقت مجموعه ی آموزش های الهی را می توان به عنوان مهارها و لگام هایی ذکر کرد که انسان را در مسیر رشد و کمال، تثبیت می کنند. نظریه ی اصلی در فرهنگ اسلامی این است که انسان از طریق کنترل خویش و کاربرد آموزش های توحیدی، به زندگی سالم و رشد روانی دست می یابد. می توان گفت اتخاذ تصمیم برای دست یابی به «خود کنترلی» و کوشش در این مسیر، راهکار اصلی برای استفاده از فرهنگ الهی دست یابی به رشد است.
علی (علیه السلام) علت بعثت پیامبران الهی را به صورت زیر بیان می کند:
«خداوند رسولانی را در بین آن ها برانگیخت و پیامبرانی را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خدا را که در فطرت آن ها بود بطلبند و نعمت فراموش شده را یادآوری کنند و از راه تبلیغ با ایشان گفت و گو کنند و عقل های پنهان شده را برانگیزند و به کار اندازند و آیات قدرت را به ایشان نشان دهند».
بنابر تعبیرهای فوق، آموزش های پیامبران الهی ابزاری برای رشد عقل فطری (فطرت) هستند و بر این اساس، آن ها را باید به عنوان «قوانین رشد روانی، فردی، اجتماعی و معنوی انسان» تلقی کرد و با این عنوان مورد استفاده قرار داد.
منبع مقاله: حسینی، سیّد ابوالقاسم؛ (1387) سبک و روش زندگی استاندارد و نقش آن در تأمین سلامت بدنی، روانی، اجتماعی و معنوی انسان، تهران: نشر قطره
/م