توجه به نقش آموزه های الهی در پیشگیری و درمان اختلالات روانی - واکنشی، نکته ای نیست که فقط تعداد محدودی از روان شناسان و روان پزشکان بر آن تأکید کنند، بلکه این امر، نظر بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. به عنوان مثال، آلپورت با بررسی سیر تاریخی جریان مشاوره و روان درمانی به این نتیجه می رسد که این روش تا اواخر قرن نوزدهم عملاً به وسیله ی علمای دینی انجام می شد، از این زمان پیشرفت هایی که در روان پزشکی پدید آمدند، موجب به وجود آمدن امیدهای تازه ای در افراد شدند و مردم ترجیح دادند به جای مراجعه به علمای دینی، به روان پزشک مراجعه کنند.
دلایلی را که او در این زمینه ذکر می کند، تمایل عمومی نسبت به توجیه های فیزیکی و طبی برای کسالت هاست و هم چنین، این نکته که ممکن است در بعضی موارد واقعاً علت های طبی موجب بروز کسالت ها شده باشند. آلپورت ضمن این که چنین برداشت هایی را کاملاً رد نمی کند، بر این واقعیت تأکید می کند که ما باید در نظر داشته باشیم، عقاید بیمار به طور عمیقی بر سلامت جسمی و روانی او تأثیر دارند. او در این مورد به نقش عقاید و برداشت های فرد در مورد شغل، همکاران، همسر و آینده ی نزدیک، اشاره می کند و معتقد است عقیده ی کلی فرد در مورد جهان، اهداف و طرح های فرد، تأثیر بیش تری بر رفتار او دارند. در این میان، نقش عقاید مذهبی چون جنبه ی اساسی و پایه ای دارند، مهم تر از هر عقیده ی دیگری است. او در این مورد به نظر یونگ اشاره می کند که گفته است در هر اختلال روانی - واکنشی، می توان یک جنبه ی حل نشده ی مربوط به متافیزیک پیدا کرد. هم چنین اضافه می کند از هزاران بیماری که سن آن ها بالای 35 سال بود، بررسی نهایی نشان داد که همه ی مشکلات ناشی از فقدان یک برداشت مذهبی نسبت به زندگی بوده است. متن کامل سخنان یونگ به صورت زیر است:
«طی سی سال اخیر، مردم از تمام کشورهای متمدن جهان به من مراجعه کرده اند. من صدها بیمار را معالجه کرده ام. در بین تمام بیماران من که نیمه ی دوم حیات، یعنی سنین بالاتر از 35 سال را می گذراندند، یکی پیدا نشد که مشکل او مربوط به پیدا کردن یک عقیده ی دینی نسبت به زندگی نباشد. با اطمینان خاطر می توانم بگویم که هر یک از آن ها به این دلیل بیمار شده بودند که آن چه را ادیان زنده ی هر عصر به پیروان خود عطا کرده اند، از دست داده بودند و آن هایی که عقیده ی دینی خود را باز نیافتند، هیچ کدام واقعاً درمان نشدند».
هم چنین یونگ در سری سخنرانی های دانشگاه ییل در سال 1937، ارتباط روان شناسی و دین را تشریح کرد که در کتابی به نام «روان شناسی و دین» تدوین شد. نکاتی از آن را در این جا می آوریم:
«دین یکی از قدیمی ترین و عمومی ترین جلوه های روح انسانی است. بنابراین هرگونه روان شناسی که سروکارش با ساختمان روانی شخصیت انسان است، دست کم این حقیقت را نمی تواند نادیده بگیرد که دین تنها یک پدیده ی اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه برای بسیاری از افراد حکم یک مسئله ی مهم شخصی را دارد».
نکته ی شاخصی که در فرهنگ الهی جلب توجه می کند، قانونمند کردن تمام رفتارهای ارادی است. به این ترتیب که یک فرد موحد، طبق ضوابط مذهب الهی در تمام رفتارهای ارادی، چهارچوب های قانونی خاص دارد که بر پایه ی آن ها عمل می کند و چنان چه اشاره شد، نتیجه ی کلی این رفتار قانونمند، پیدایش کنترل در رفتار انسان موحد است. نتیجه ی مثبت دیگری که این فرهنگ برای پیروان خود دارد، جلوگیری از اضطراب ناشی از صرف انرژی برای کشف راه مناسب دست یابی به زندگی سالم و رشد است.
نکته ی بسیار مهمی که باید بر آن تأکید کرد، این واقعیت است که محدوده ی کار فلاسفه بسیار محدود است و در بعضی از آموزش های آن ها تناقض هایی را می توان مشاهده کرد. در صورتی که روش دعوت ادیان الهی بسیار ساده و براساس واقعیت های عینی است. این روش شامل تمام انسان ها با فرهنگ ها و میزان اطلاعات متفاوت می شود و در حقیقت همه ی مردم جهان دانشجویان مکتب پیامبران الهی هستند.
استفاده از آموزش های دینی برای کمک به عموم مردم
با طبقه بندی قوانین اسلام، می توان به اصولی دست یافت که در گستره ی وسیعی راه دست یابی به زندگی سالم را امکان پذیر کنند و به رشد روانی، جلوگیری از سقوط، هم چنین پیشگیری از اختلالات روانی - واکنشی و درمان آن ها کمک کنند. به خواست خدا موفق شده ام آموزش های اسلامی را در 40 اصل که اصول تکاملی بهداشت روانی در مکتب اسلام نامیده می شوند، خلاصه کنم.منظور از اصول تکاملی بهداشت روانی در مکتب اسلام، اصولی هستند که می توانند به عنوان دستورالعملی در تصمیم گیری، برنامه ریزی های روزانه در حد فرد و اجتماع، حل مشکلات زندگی روزمره و دست یابی به زندگی سالم و در حال رشد به انسان کمک کنند. بنابراین نظریه که خود می تواند به عنوان یک موضوع تحقیق مورد بررسی قرار گیرد، دست یابی به زندگی سالم، جز از طریق فراگیری، پذیرش و کاربرد این اصول امکان پذیر نیست. اکنون، می توان به این نتیجه رسید که با آموزش این اصول به فرد و جامعه و پذیرش کاربرد آن ها، عملاً می توان به ایجاد سلامت روانی کمک کرد. در نتیجه اصول فوق می توانند به عنوان عوامل پیشگیری از اختلالات روانی - واکنشی تلقی شوند. هم چنین، می توان گفت بروز اضطراب و سایر اختلالات روانی - واکنشی به علت عدم فراگیری، عدم پذیرش و عدم کاربرد یک یا چند اصل از اصول رشد است. از طریق معکوس کردن این فرآیند، یعنی آموزش، متقاعد کردن فرد نسبت به پذیرش و کاربرد اصل یا اصولی که مورد بی توجهی قرار گرفته اند، می توان اقدام به روان درمانی و اصلاح رفتارهای بیمارگونه کرد. بنابراین اصول رشد، یعنی مجموعه ی آموزش های الهی، می توانند در برنامه ریزی زندگی سالم در حد فرد و اجتماع، پیشگیری از اختلالات روانی - واکنشی و روان درمانی به ما کمک کنند. با توجه به این که این اصول، جزء جدایی ناپذیر زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان و هم چنین از عناصر اصلی فرهنگ اسلامی هستند، بدون هیچ گونه مقاومت و فشار، مورد پذیرش قرار می گیرند. سایر انسان ها نیز با داشتن فطرت تکاملی، بالقوه امکان استفاده از این اصول را دارند. در نتیجه، اصول رشد دارای ابعادی جهان شمول در تمام اعصار هستند و با داشتن چنین گسترش بی نظیری، می توانند به عنوان یک ابزار کلیدی توسط روان شناسان، روان پزشکان، مسئولان امور تربیتی و مربیان، جامعه شناسان، مدیران جامعه و تمامی کسانی که با جامعه ی بشری تماس دارند، مورد استفاده قرار گیرند.
با توجه به برداشت فوق، فراگیری، پذیرش و کاربرد اصول رشد برای هر انسانی که به سلامت فکر و کمال خویش علاقه دارد، الزامی است. به نظر می رسد تعریف علم نافع توسط امام موسی بن جعفر (علیه السلام)، در مورد اصول بهداشت روانی در مکتب اسلام صدق می کند. در آن تعریف چنین آمده است:
«سزاوارترین علم برای تو آن است که عمل جز به وسیله ی آن شایسته نشود. واجب ترین علم برای تو آن است که نسبت به عمل به آن مسئول هستی. لازم ترین علم برای تو آن است که تو را به صلاح و فساد قلب (نظام روانی) تو راهنمایی کند. علمی پسندیده ترین عاقبت را فراهم می آورد که دانش تو را در حال حاضر افزایش دهد. پس به علمی که جهل آن، به تو ضرری نمی رساند نپرداز و از علمی که ترک آن، جهل تو را افزایش می دهد، غافل مشو.»
با بررسی اصول بهداشت روانی و برنامه ریزی در مکتب اسلام، می توان به این نتیجه رسید که این علم از مصداق های بارز علومی است که نسبت به تحصیل آن ها تأکید فراوان شده است. خوشبختانه این قوانین عیناً برای دست یابی به سعادت نیز مفیدند و می توان آن ها را «قوانین دست یابی به سعادت» هم نامید. از خداوند متعال عاجزانه مسئلت می کنم که به تمام افراد، توفیق پذیرش و انجام آن ها را تا پایان عمر عنایت فرماید و همه ی انسان ها به سعادت ابدی دست یابند.
قوانین و اصول رشد را می توان به قوانین راهنمایی و رانندگی تشبیه کرد. بررسی تصادف ها و مشکلاتی که در جاده ها پیش می آیند نشان می دهد که اکثر آن ها (بیش از 90 درصد) به علت عدم رعایت قوانین اند و عواملی مانند نقص فنی، درصد بسیار کمی را به خود اختصاص می دهند (کم تر از 10 درصد). آمارهای منتشر شده در مورد علت مراجعه ی بیماران به مراکز پزشکی نشان می دهند که در 45 تا 75 درصد موارد، استرس به نوعی در بروز یا تشدید بیماری نقش داشته است. در نتیجه با آموزش و اصلاح شناخت، می توان این رقم را به صورت قابل ملاحظه ای کاهش داد. آموزش اصول رشد، می تواند هم در کاهش اختلالات روانی - اجتماعی و هم در ارتقای بهداشت روانی کمک کند.
راهنمایی کلی در مورد طبقه بندی اصول رشد در معیارهای اسلامی
وظایف انسان در سه بُعد اساسی طبقه بندی شده اند:
1. وظیفه ی انسان نسبت به خدا.
2. وظیفه ی انسان نسبت به خود.
3. وظیفه ی انسان نسبت به جامعه.
1. وظیفه ی انسان در رابطه با خداوند، پرستش و عدم شرک نسبت به او است. در صورت انجام وظیفه در این مورد، خداوند نیز درخواست او را اجابت می کند.
2. انسان نسبت به اعمال خود مسئول است و برحسب آن ها پاداش خواهد گرفت.
3. انسان در رابطه با مردم باید طوری رفتار کند که میل دارد با او رفتار کنند.
1. اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با خدا.
2. اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با خود.
3. اصول تکاملی بهداشت روانی که هم در رابطه ی انسان با خود و هم در رابطه ی انسان با دیگران مورد استفاده قرار می گیرند.
4. اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با دیگران.
باید توجه داشت که اصول تکاملی بهداشت روانی را در هر کدام از دسته های اصلی فوق، به صورت های مختلف می توان طبقه بندی کرد. اینجانب با بررسی هایی که در این زمینه کرده ام و در ضمن چند دوره تدریس این اصول در دانشکده های علوم تربیتی - پزشکی و دانشگاه تربیت مدرس، طبقه بندی زیر را پیشنهاد می کنم:
1. اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با خدا:
اصل اول - توحید. (تطبیق رفتارهای ارادی با آموزش های توحیدی).
اصل دوم - لزوم قضاوت براساس علم و بی اعتبار بودن گمان و تخمین.
اصل سوم - هدف دار بودن جهان هستی و دست یابی به رشد و تکامل (فلسفه ی زندگی از دیدگاه اسلام).
اصل چهارم - نظارت خداوند بر انسان و دخالت او در امور.
اصل پنجم - پاداش و مجازات.
اصل ششم - جبران.
اصل هفتم - لزوم توجه به نعمت های خداوند و جنبه های مثبت زندگی و شکرگزاری.
2. اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با خود:
اصل هشتم - اختیار، تکلیف و مسئولیت انسان.
اصل نهم - اصالت اراده و تصمیم گیری و لزوم برنامه ریزی براساس تفکر، تعقل و هدف های تکاملی.
اصل دهم - مشاوره و استفاده از تجربه های خود و دیگران.
اصل یازدهم - آزادی و کرامت انسان براساس کنترل نفس.
اصل دوازدهم - نظم، میانه روی و تعادل.
اصل سیزدهم - امامت و الگوبرداری از نمونه های برتر و حرکت به سوی برترین شدن.
اصل چهاردهم - شناخت نیازها و برآوردن آن ها در حد تکلیف.
اصل پانزدهم - لزوم توجه به این واقعیت که احکام الهی براساس دست یابی به مصلحت و دوری از ضررند.
اصل شانزدهم - لزوم حفظ آگاهی و تمرکز فکر دایمی در کارها.
اصل هفدهم - لزوم توجه به وجود راه حل اختصاصی برای هر کار.
اصل هجدهم - لزوم پیش بینی مشکلات عمومی و پایداری در مقابل آن ها.
اصل نوزدهم - تکرار رفتارهای تکاملی و عدم اصرار بر رفتارهای منجر به سقوط.
3. اصول تکاملی بهداشت روانی که هم در رابطه ی انسان با خود و هم در رابطه ی انسان با دیگران مورد استفاده قرار می گیرند:
اصل بیستم - آماده شدن زمینه و زمان مناسب برای هر کار فردی و اجتماعی و آموزش تدریجی اصول رشد.
اصل بیست و یکم - احتیاط در امور فردی و اجتماعی و تأکید بر واقع بینی.
اصل بیست و دوم - لزوم توجه به ظرفیت روانی خود و دیگران و تعدیل توقعات.
اصل بیست و سوم - لزوم توجه و کاربرد تمام امکانات خدادادی برای رشد خود و دیگران.
اصل بیست و چهارم - لزوم سالم بودن افکار و رفتار فرد برای خود و جامعه.
اصل بیست و پنجم - لزوم توجه به موقعیت زمان و مکان و دفع افسد به فاسد.
اصل بیست و ششم - عدم سقوط تکلیف و لزوم اجرای آن به میزان ممکن.
اصل بیست و هفتم - لزوم اقرار به تقصیر در موارد کوتاهی از انجام تکلیف و پذیرش عذر دیگران.
اصل بیست و هشتم - تأکید بر حفظ امید و چشمداشت پیروزی فردی و اجتماعی در صورت حاکمیت فطرت و عمل به تکالیف الهی.
اصل بیست و نهم - لزوم توجه به نقش مثبت و منفی یادگیری در زندگی فردی و اجتماعی.
اصل سی ام - عدل و معیار قرار دادن خود در روابط اجتماعی.
اصل سی و یکم - برائت و لزوم حمل به صحت کردن عمل مسلمانان.
اصل سی و دوم - لزوم رازداری در مورد خود و دیگران
4. اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با دیگران:
اصل سی و سوم - لزوم شناخت زمان و جامعه.
اصل سی و چهارم - لزوم مدیریت و توجه به تقسیم کار در محیط های اجتماعی براساس استعداد.
اصل سی و پنجم - لزوم همکاری و هم بستگی با گروه های زیر حاکمیت فطرت و ارشاد گروه های زیر حاکمیت شهوت.
اصل سی و ششم - تأکید بر وجدان عمومی و معتبر بودن نظر جامعه.
اصل سی و هفتم - واکنش متقابل و توجه به تحمل و تغافل.
اصل سی و هشتم - لزوم خودداری از ستیزه جویی.
اصل سی و نهم - امر به معروف و نهی از منکر و لزوم شرکت در سالم سازی محیط.
اصل چهلم - لزوم اصالت دادن به حق و نه به اکثریت.
اصول رشد در رابطه ی انسان با خدا
اصل اول - توحید یا لزوم تطبیق رفتار ارادی با آموزش های توحیدی.بنابراین اصل، پویایی به سمت کمال، تنها با کاربرد آموزش های توحیدی امکان پذیر است و انسان وظیفه دارد تمام رفتارهای خود را در مقاطع سنی و زمانی مختلف با این آموزش ها تطبیق دهد. خداوند در سوره ی عصر می فرماید: «قسم به عصر که انسان ها همه در خسارت و زیان هستند، مگر آن ها که به خداوند ایمان آورده و نیکوکار شدند و یکدیگر را به درستی و پایداری در دین سفارش کردند».
اصل دوم - لزوم قضاوت براساس علم و بی اعتبار بودن گمان و تخمین.
از آموزش های اسلامی استنباط می شود که این مکتب، زندگی انسان را نوعی حرکت در زمان و مکان می داند. این مکتب به پیروان خود دستور می دهد که در شروع حرکت، باید مسیر خود را براساس علم، آگاهی و استدلال تعیین کنند، تا از هرگونه انحراف در امان باشند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «کسی که بدون بصیرت و دانایی به کاری دست بزند، مانند مسافری است که به بی راهه می رود، هر قدر بر سرعت خود می افزاید به همان نسبت از جاده دور می شود».
اصل سوم - هدف دار بودن جهان هستی و دست یابی به رشد، کمال و قرب الهی.
این اصل که می توان آن را فلسفه ی زندگی از دیدگاه اسلام نامید، با توجه به فطرت تکامل گرای انسان، او را موظف می کند که در مسیر رشد قدم بردارد. در حقیقت قرب الهی که هدف نهایی خداوند از خلقت انسان است، جز از طریق دست یابی به رشد، امکان پذیر نیست. برای رشد انسان هیچ حدی وجود ندارد و او موظف است که هر لحظه بیش تر رشد کند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هر کس دو روزش برابر باشد زیان کرده است، هر کس فردایش بهتر باشد، مورد غبطه ی دیگران واقع می شود و هر کس فردایش بدتر باشد از رحمت خدا دور شده است».
اصل چهارم - نظارت خداوند بر انسان و دخالت در امور او.
بنابر آموزش های اسلامی، خداوند همواره با انسان است و هر حرکت و انرژی ای از جانب اوست. هیچ رویدادی جز با اجازه و مشیت خداوند اتفاق نمی افتد و تمام اتفاق های بد و خوب جنبه ی امتحان دارند.
اصل پنجم - پاداش و مجازات.
خداوند پیامبران خود را بشیر، یعنی بشارت دهنده به پاداش های بزرگ در مورد رفتارهای تکاملی و نذیر، یعنی ترساننده نسبت به مجازات در مورد رفتارهای منجر به سقوط و غیر قابل قبول، نامیده است. در آیه ی 28 سوره ی سبا آمده است: «و ما تو را جز برای بشارت دادن به جزای نیک برای اعمال نیک و ترساندن از عذاب در برابر گناه در مورد عموم مردم نفرستادیم».
اصل ششم - جبران.
با توجه به سیر نوسانی که اغلب افراد بین مسیر تکامل و سقوط می پیمایند ، سیر تکاملی کاملاً مستقیم منحصر به پیامبران الهی و سایر معصومان است. بیش تر انسان ها به علت خروج از دایره ی رشد و ابتلا به گناه، به حق، خود را گناهکار احساس می کنند. در مکتب اسلام راه جبران گناهان، احساس پشیمانی، ترک و جبران اعمال، است. در این مورد گناهان به سه دسته تقسیم می شوند:
1- گناهانی که در رابطه ی انسان و خدا هستند.
2- گناهانی که در رابطه ی انسان و دیگران به وجود آمده اند.
3- گناهانی که در رابطه ی انسان و خود او به وجود آمده اند.
گناهانی که در رابطه ی انسان و جامعه به وجود آمده اند و حقی از مردم بر گردن افراد است باید به شیوه ی اختصاصی جبران شوند. به عنوان مثال، در صورت تعرض به مال یک فرد، باید اصل مال مسترد و از او پوزش خواسته شود.
گناهانی که در رابطه با خود انسان به وجود آمده اند، مانند اشتغال به لهو و لعب، پشیمانی، ترک رفتار و توبه به درگاه خداوند، امکان پذیرش از سوی خداوند را دارند و با اقدام به توبه، می توان امیدوار به بخشش خداوند بود.
پیام امیدبخشی که در این مورد جلب توجه می کند، امکان از بین بردن رفتارهای بد با رفتارهای نیک است. این پیام به طور صریح در قرآن مجید مورد تأکید قرار گرفته است (هود: 114). پیام امیدوارکننده ی دیگر، امکان تبدیل رفتارهای زشت به رفتارهای نیک است. این روند در صورت داشتن ایمان به خدا، اعمال جبرانی صالح و بازگشت به سوی خدا ممکن است تحقق یابد (فرقان: 70). این پیام ها وسیله ی بسیار مناسبی برای تشویق به جبران، ایجاد امید و پیشگیری از بروز ناامیدی و افسردگی هستند.
اصل هفتم - لزوم توجه به نعمت های خداوند و جنبه های مثبت زندگی و شکرگزاری.
آموزش های متعددی در مورد این اصل وجود دارند که انسان را امر به شکر خداوند می کنند. به این منظور انسان موظف است جنبه های مثبت زندگی خود را مورد توجه قرار دهد و آن ها را بازگو کند (الضحی: 11) و بداند که نعمت های خداوند برای انسان (جنبه های مثبت زندگی)، غیرقابل شمارش هستند (نحل: 18).
یکی از مراجعان من، خانمی بود که روی یک صفحه کاغذ چندین جنبه ی منفی زندگی خود را نوشته بود. از او پرسیدم: «آیا هیچ جنبه ی مثبتی در زندگی شما وجود ندارد؟»، پاسخ او منفی بود. دختر 4 ساله ی او که ایشان را همراهی می کرد، توجه مرا جلب کرد. گقتم: «اگر خداوند متعال به جای این دختر، همه ی امکانات جهان را در اختیارت قرار دهد، می پذیری؟»، پس از قدری مذاکره و روشن شدن سؤال برای او، جواب منفی داد. به او گفتم: «خداوند می فرماید اگر هر کدام از شما بخواهید جنبه های مثبت زندگی خود (نعمت های خداوند) را بشمارید، نمی توانید». او پس از این مصاحبه ی 30 دقیقه ای با نشاط و آرامش قابل لمس جلسه را ترک کرد.
اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با خود
اصل هشتم - اختیار، تکلیف و مسئول بودن انسان.بنابراین اصل، انسان موجودی مختار و مسئول است، با توانایی هایی که خداوند به او داده است می تواند مسیر خود را به سمت رشد انتخاب کند. در قرآن مجید آمده است: «هر کس در گرو کار خویش است».
اصل نهم - لزوم برنامه ریزی براساس تفکر و تعقل.
آموزش های اسلامی تفکر و تعقل را مهم ترین معیار برنامه ریزی قرار داده اند. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خطاب به علی (علیه السلام) می فرماید: «ای علی! چون مشاهده کنی که مردم از طریق انواع مختلف کار نیک، به خداوند نزدیک می شوند، تو از طریق موازین عقلانی به خداوند تقرب جوی تا از همه پیشی گیری».
اصل دهم - مشاوره و استفاده از تجربه های خود و دیگران.
در آموزش های اسلامی به منظور استفاده از آرای دیگران و دست یابی به رأی درست، بر لزوم مشورت در کارها تأکید شده است. مشورت را موجب تأیید رأی فرد و پشت گرمی او تلقی کرده اند و خودداری از مشورت نهی شده است. امام صادق (علیه السلام) ضابطه های مشورت را به این صورت بیان می کند: «مشورت جز با حدود چهارگانه ی آن تحقق نیابد:
نخست این که کسی که با او مشورت می شود خردمند باشد.
دوم آن که آزاده و متدین باشد. سوم این که دوست و برادر باشد. چهارم این که راز خود را به او بگویی و او به اندازه ی خودت از آن راز آگاه شود، اما آن را بپوشاند و به کسی نگوید».
بر همین اساس استفاده از تجربه های قبلی خود و دیگران، در آموزش های متعددی گوشزد شده است و توجه به این موضوع علامت تعقل انسان و موجب موفقیت در امور معرفی شده است.
در این مورد دستور داده شده که نباید روشی را که عملاً موجب زیان و مانع رشد و تکامل فرد می شود، به طور مکرر تجربه کرد.
اصل یازدهم - حرّیت و کرامت بر اساس کنترل نفس.
آموزش های اسلام دست یابی به حرّیت، آزادگی و کرامت انسان را از طریق کنترل نفس امکان پذیر می دانند .
علی (علیه السلام) می فرماید: «گرامی دار نفس خود را از هر پستی، هر چند تو را به امور دلخواه برساند. زیرا هرگز به اندازه ی آن چه از نفس خویش صرف می کنی عوض نخواهی یافت. و بنده ی دیگری مباش، زیرا خداوند تو را آزاد آفرید. کنترل شهوت (تقوا) به عنوان اساس اخلاق تلقی شده است».
اصل دوازدهم - نظم.
اصل نظم که خود زیربنای اقتصاد و تعادل است، هم در افکار و هم در رفتار انسان نمودار می شود و در آموزش های اسلامی به وفور مورد تأکید قرار گرفته است. امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرماید: «بکوشید وقت شما چهار ساعت (قسمت) شود:
1. یک ساعت برای مناجات با خدا.
2. یک ساعت برای زندگی و معاش.
3. یک ساعت برای آمیزش با برادر و مردم مورد اعتماد که عیوب شما را به شما می فهمانند و از دل به شما اخلاص دارند.
4. یک ساعت هم خلوت کنید برای درک لذت های حلال و به وسیله ی این ساعت بر انجام وظایف آن سه ساعت دیگر توانا شوید. به خود فقر و طول عمر تلقین نکنید. زیرا هر کس به خود تلقین فقر کند بخیل می شود و هر کس که طول عمر را در نظر گیرد، حریص. برای خود بهره ای از دنیا بگیرید و آن چه خواهش حلال باشد و به شخصیت تان صدمه ای نزند و اسراف هم نباشد منظور دارید و به این وسیله برای امور دین یاری جویید. زیرا روایت است، از ما نیست کسی که دنیایش را برای دینش وانهد و یا دینش را برای دنیا از دست دهد».
در قرآن مجید و سایر آموزش های اسلامی روش زندگی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و جانشینان او، هم چنین همه ی پیامبران الهی به عنوان «سرمشق» برای انسان هایی که در مسیر رشد حرکت می کنند مطرح شده است. در سوره ی احزاب چنین می بینیم: «برای گروهی از شما که به خدا و روز قیامت امیدوارند و خدا را بسیار یاد می کنند، پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) «سرمشق» بسیار خوبی است». این مکتب از هر کدام از پیروان خویش توقع دارد که بهترین انسان های عصر خود باشند و دست یابی به این توقع را امکان پذیر می داند.
اصل چهاردهم - لزوم شناخت نیازها و برآوردن آن ها در حد تکلیف.
در فرهنگ اسلامی تأکید فراوانی بر شناخت نیازهای انسان شده است. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به صورت دعا بر این مسئله تأکید می کند: «خداوندا به نان ما برکت عطا فرما. زیرا اگر نان نباشد، نه نماز می گزاریم، نه روزه می گیریم و نه واجبات دیگر پروردگارمان را ادا می کنیم». پذیرش نیاز جنسی به عنوان یک نیاز قطعی و تسهیلات فراوان برای ارضای آن، در آموزش های اسلامی جلب توجه می کند. در مجموع دستور می دهند که نیازهای ناشی از شهوت در حد کفاف برآورده شوند، تا انسان وقت و انرژی کافی برای برآوردن نیازهای ناشی از فطرت را داشته باشد.
اصل پانزدهم - لزوم توجه به این واقعیت که احکام الهی براساس دست یابی به مصلحت و دوری از ضرر هستند.
در فرهنگ اسلامی تمام رفتارهای ارادی انسان در پنج گروه اصلی واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح، طبقه بندی شده اند. انجام کار واجب و خودداری از کار حرام الزامی است.
انجام کار مستحب و عدم انجام کار مکروه ارجحیت دارد و در مورد کارهای مباح، انسان مختار است و دستورالعمل خاصی ندارد. نکته ی بسیار اساسی که امام صادق (علیه السلام) بر آن تأکید می کند این است که علت وجوب کار واجب و مستحب، دست یابی به مصلحت، و علت نهی از انجام دادن کارهای حرام و مکروه، دوری از ضرر برحسب مورد است.
اصل شانزدهم - لزوم حفظ آگاهی و تمرکز فکر دایمی هنگام انجام هر کار.
مکتب اسلام از پیروان خویش می خواهد که هنگام انجام هر کار، فقط به آن کار بیندیشند و به این ترتیب حداکثر بازده را ایجاد کنند. برداشت فوق که با مفهوم حضور قلب در آموزش های اسلامی مطرح شده است، لزوم حفظ آگاهی و تمرکز دایمی را گوشزد می کند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «من دوست دارم که چون فرد مؤمنی از شما به نماز ایستد، روی دل خویش را به سوی خدا دارد و آن را سرگرم دنیا نسازد».
اصل هفدهم - لزوم توجه به وجود راه حل اختصاصی برای هر کار.
در مکتب اسلام بر این واقعیت تأکید می شود که برای هر مشکل فردی و اجتماعی، راه حلی اختصاصی وجود دارد و یک فرد مسلمان باید راه های خروج از یک مشکل را شناسایی و طبق ضوابط عمل کند. در آیه ی 189 سوره ی بقره چنین آمده است: «نیکوکاری به آن نیست که از پشت دیوار به خانه درآیید، چه این کار ناشایسته است. نیکویی آن است که پارسا باشید و به هر کار از راه آن داخل شوید».
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه ی فوق چنین می فرماید: «معنای آیه این است که خوب نیست در کارها از غیر راه آن ها وارد شوید، بلکه لازم است در هر کاری از راه متناسب با آن وارد شوید».
اصل هجدهم - لزوم پیش بینی مشکلات عمومی و پایداری در مقابل آن ها.
در قرآن مجید عمومی بودن مشکلات برای تمام انسان ها مورد تأکید قرار گرفته است و خداوند در سوره ی بلد می فرماید: «ما انسان را در رنج آفریدیم». البته در ضمن تأکید شده است که با سختی، آسانی هم وجود دارد و در صورت صبر، تحمل و انجام تکالیف در مشکلات، به پاداش دست خواهید یافت.
اصل نوزدهم - تکرار رفتارهای تکاملی و عدم اصرار بر رفتارهای منجر به سقوط.
در مکتب اسلام ضمن تأکید بر تداوم کارهای واجب که عملاً موجب رشد و تکامل فرد می شوند، سعی می شود افراد به طور داوطلبانه رفتارهای نیک دیگری را، حتی اگر کوچک باشند، انتخاب کنند و انجام آن ها را برای خویش الزامی سازند و در این مورد نیز «سیاست تداوم» را پیدا کنند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «بپرهیز از آن که انجام کاری را برای خویش الزامی سازی و قبل از یک سال آن را ترک کنی».
اصل تکرار یکی از اصول نظریه ی یادگیری است و به منظور تثبیت مطالب آموخته شده، لازم است فرد نسبت به تکرار آن ها اقدام کند. برای دست یابی به رشد، خداوند متعال اعمالی چون نماز و روزه را به صورت تکرار آن ها برای انسان واجب کرده است که در مقیاس وسیع انسان های با ایمان در سطح جهان و در سال های مختلف عمر، رشد را به ارمغان می آورند. 17 رکعت نماز در روز واجب است و باید تا پایان عمر ادامه یابد. روزه که جنبه ی تمرین کنترل بر تمام امور انسان را دارد، به مدت 30 روز در سال واجب شده است.
اصول بهداشت روان که در رابطه ی انسان با خود و با دیگران به کار می روند
اصل بیستم - لزوم آماده شدن زمینه و زمان مناسب برای هر کار و آموزش تدریجی اصول رشد.با سیری اجمالی در روش پیامبران بزرگ الهی مشاهده می شود که تا آماده شدن زمینه و زمان مناسب برای هر کار، اقدام جدی برای انجام دادن آن را به تأخیر انداخته اند و هنگام آماده شدن زمینه و زمان مساعد، کار مورد نظر را با قاطعیت انجام داده اند. این اصل را می توان از مدت زمان لازم برای شکوفایی یک درخت تا رسیدن میوه نیز الهام گرفت. برداشت مکتب اسلام این است که فطرت انسان به طور تدریجی شکوفا می شود و در نتیجه واگذاری مسئولیت به او، باید به صورت تدریجی انجام شود. آموزش تدریجی در مورد نماز و روزه و فرایندهای قانون گذاری در صدر اسلام، مؤید این نظر هستند. به عنوان مثال، امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ما کودکان خود را امر می کنیم، در 7 سالگی به میزانی که می توانند روزه بگیرند که خود ممکن است تا ظهر، بیش تر یا کم تر باشد. و هرگاه عطش و گرسنگی بر آن ها غالب شود، افطار کنند، تا نسبت به روزه عادت و توانایی پیدا کنند». شما هم کودکان خود را از نه سالگی به میزانی که می توانند به روزه امر کنید و هرگاه عطش بر آن ها غلبه کرد افطار کنند.
اصل بیست و یکم - احتیاط در امور فردی و اجتماعی و تأکید بر واقع بینی.
اصل احتیاط یکی از اصول فقه اسلامی است که با مفهوم گسترده ای می تواند در امور فردی و اجتماعی راه گشا باشد. منظور از احتیاط در امور فردی این است که انسان طوری انجام وظیفه کند تا برایش روشن شود که تکلیف خود را در پیشگاه خداوند انجام داده است.
مفهوم کلی این اصل در روابط بین فردی نیز قابل پیاده شدن است. علی (علیه السلام) می فرماید: «هرگاه نیکوکاری بر زمانی مشخص و جامعه ی مربوط به آن حاکمیت یابد و انسان به فردی که رسوایی او آشکار نگشته بدبین شود، به او ستم کرده است و هرگاه فساد بر زمان و جامعه ی مربوط به آن حاکمیت یابد و انسان به فرد خوش بین باشد، خود را به خطر و تباهی انداخته است». بنابراین احتیاط هم در امور شخصی و هم در روابط بین فردی باید مراعات شود.
اصل بیست و دوم - لزوم توجه به ظرفیت روانی خود و دیگران.
در آموزش های اسلامی ظرفیت روانی انسان به ظرف های عادی تشبیه شده است و چنین آموزش داده می شود که بهترین ظرفیت، آن است که گنجایش بیش تری داشته باشد. در تعبیر دیگر، انسان ها بر حسب ظرفیت روانی و میزان بازدهی، به معادن طلا و نقره تشبیه شده اند. مفهوم شرح صدر عنوان دیگری است که در قرآن مجید برای ظرفیت روانی به کار رفته است. گستردگی ظرفیت روانی، مورد نیاز همه ی انسان هاست و علی (علیه السلام) پذیرش مسئولیت های اجتماعی را تنها با داشتن ظرفیت روانی وسیع امکان پذیر می داند.
همان طور که فرد باید به ظرفیت روانی خود توجه داشته باشد، باید امکانات و محدودیت های دیگران را نیز، به طور واقع بینانه ارزیابی کند و توقعات خود را نسبت به آن ها تعدیل کند. امام باقر (علیه السلام) اختلاف در ظرفیت و محدودیت های افراد را متناسب با درجات ایمان به هفت درجه تقسیم می کند. سپس می افزاید که هر کسی در هر درجه ای از ایمان که باشد، نمی توان درجات بالاتر را به او تحمیل کرد.
اصل بیست و سوم - لزوم توجه به کاربرد تمام امکانات خدادادی برای رشد خود و دیگران.
بنابراین اصل، تمام امکاناتی که در جهان وجود دارند در اختیار انسان هستند. با توجه به اصل سوم از اصول رشد که هدف زندگی انسان را دست یابی به رشد به اصل سوم از اصول رشد که هدف زندگی انسان را دست یابی به رشد و رسیدن به درجه ی قرب الهی معرفی می کند، می توان به این نتیجه رسید که انسان باید تمام امکانات خدادادی را برای رشد خود و دیگران مورد استفاده قرار دهد و در هر لحظه به این واقعیت توجه داشته باشد. خداوند در قرآن مجید می فرماید: «آیا شما به حس مشاهده نمی کنید که خدا انواع موجوداتی را که در آسمان ها و زمین هستند برای شما مسخّر کرده و نعمت های ظاهر و باطن خود را برای شما فراوان کرده است».
اصل بیست و چهارم - لزوم سالم بودن افکار و رفتار فرد برای خود و دیگران.
براساس ضوابط قطعی فرهنگ اسلامی، رفتار انسان برای خود و دیگران نباید مضر باشد و حتی فکری که سلامت خود و جامعه را مختل کند، نباید به خود راه دهد. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سلامت رفتار را معیار پذیرش اسلام می داند و می فرماید: «مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از دست و زبانش (افکارش) در امان باشند».
اصل بیست و پنجم - لزوم توجه به موقعیت زمان و مکان و دفع افسد به فاسد.
بنابراین اصل، انسان موظف است تکلیف خود را طبق امر و نهی های الهی انجام دهد، ولی باید توجه داشته باشد که تکلیف همواره یک نواخت نیست. به عنوان مثال در شرایط خاص و اضطراری ممکن است کارهای حلال، حرام و برعکس کارهای حرام، حلال شوند. کسی که روزه گرفتن برایش ضرر دارد، چنان چه روزه بگیرد کار حرامی مرتکب شده است و در شرایط اضطراری، خوردن گوشت مردار، خون، گوشت خوک و گوشت های تزکیه نشده به میزانی که انسان را از مرگ نجات دهد، واجب است. بر این دستورالعمل در آیه ی 173 سوره ی بقره تأکید شده است.
اصل بیست و ششم - عدم سقوط تکلیف و لزوم انجام آن به میزان ممکن.
براساس این اصل که از قاعده ای فقهی استخراج شده است، چنان چه انسان نتواند دستورات الهی را آن طور که باید انجام دهد، موجب سقوط کامل تکلیف نمی شود. بلکه او موظف است به هر شکل و هر میزان که می تواند، دستور را اجرا کند.
علی (علیه السلام) می فرماید: «کاری را که نمی توان به طور کامل انجام داد، نباید یکسره آن را رها کرد». این دستورالعمل در روابط بین فردی نیز قابل پیاده شدن است.
اصل بیست و هفتم - لزوم اقرار به تقصیر و عذرخواهی در موارد کوتاهی از انجام دادن تکلیف و پذیرش عذر دیگران.
در آموزش های اسلامی تأکید فراوان شده است که انسان با انجام تکلیف در برابر خدا و خلق، کرامت نفس خویش را حفظ کند. زیرا در صورتی که در انجام وظیفه کوتاهی کند، به طور فطری احساس نیاز به عذرخواهی پیدا می کند و این موجب کاهش کرامت و ذلت او می شود. ولی به هر حال عذرخواهی در صورت کوتاهی، الزامی است. خداوند وعده فرموده است، کسی که طبق ضوابط اسلامی کارهای قبلی خود را جبران کند، او را عفو خواهد کرد. در روابط بین فردی نیز امام سجاد (علیه السلام) دستور می دهد، در صورتی که فردی از سمت راست، تو را دشنام دهد و به سمت چپ برود و عذرخواهی کند، عذر او را بپذیر.
اصل بیست و هشتم - تأکید بر حفظ امید و چشمداشت پیروزی فردی و اجتماعی در صورت حاکمیت فطرت و عمل به تکالیف الهی.
از دیدگاه مکتب اسلام، امید به عنوان یک محرک قطعی رفتار تلقی شده است و بسیاری از انحراف ها و اختلال های روانی را ناشی از فقدان امید می داند. ایمان به خدا، ناشی از امید به خدا و پاداش های او و کفر به علت یأس از رحمت خداوند است. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «اگر امید و آرزو نبود، مادری فرزندی را شیر نمی داد و کسی درخت نمی نشاند».
اصل بیست و نهم - لزوم توجه به نقش مثبت و منفی یادگیری در زندگی فردی و اجتماعی.
در آموزش های اسلامی، بر روی نقش یادگیری و نقش مثبت و منفی آن در زندگی فردی و اجتماعی تأکید فراوان شده است. پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «هر نوزادی بر فطرت توحید متولد می شود. سپس پدر و مادر او را یهودی، نصرانی یا مجوسی می کنند». در این آموزش ضمن تأکید بر فطری بودن اعتقاد به خدا، این واقعیت جلب توجه می کند که آموزش و یادگیری، حتی می توانند یک جریان فطری و منطقی را خنثی و معکوس کنند.
اصل سی ام - عدل و معیار قرار دادن خود در روابط اجتماعی.
اصل عدل هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی مورد تأکید اسلام است. براساس این اصل، انسان حق ندارد حتی به خود ظلم کند و ظلم به نفس به عنوان یک گناه تلقی می شود. در قرآن مجید تأکید شده است: «و لاتبخسوا الناس اشیائهم: پست و کم نکنید چیزهای مردم را». علامه طباطبایی کلمه ی بخس را به معنای نقص در وزن و اندازه گیری معنی می کند و استاد جعفری با توجه به کلی بودن پیام آیه ی مزبور، تمام جنبه های مربوط به انسان را در آن ملاحظه می کند و چنین معنی می کند که هیچ چیز از مردم را دست کم نگیرید. در نتیجه آیه ی فوق تنها در مورد خرید و فروش مصداق ندارد، بلکه شامل تمام روابط بین فردی می شود. یکی از نشانه های فطرت های رشد یافته و وجدان های بیدار این است که در روابط بین فردی، خود را معیار قرار می دهد و در نتیجه هر کار که مورد علاقه ی آن هاست، در مورد دیگران انجام می دهند و از هر برخوردی که خود متنفرند، در روابط بین فردی از آن خودداری می کنند. این دستورالعمل در تمام ادیان الهی مورد تأکید قرار گرفته است. علی (علیه السلام) در وصیت به امام حسن (علیه السلام) به همه ی جوامع بشری چنین آموزش می دهد: «ای پسرک من در آن چه بین تو و دیگری است، خود را میزان قرار ده. پس برای دیگری بپسند آن چه برای خود می پسندی و برای دیگری مخواه آن چه برای خود نمی خواهی و ستم مکن چنان چه نمی خواهی به تو ستم شود و نیکی کن چنان چه دوست داری به تو نیکی شود و زشت دان از خود آن چه را که از دیگری زشت پنداری و از مردم راضی و خشنود شو به آن چه که تو خشنود می شوی برای آن ها از جانب خود». معیار قرار دادن خود در روابط بین فردی را می توان به عنوان «راهکار عملی دست یابی به عدالت» تلقی کرد.
اصل سی و یکم - اصل برائت و حمل به صحت کردن عمل مسلمانان.
اصل برائت یکی از اصول فقهی است که بنابر آن تا به طور قطع معلوم نشود که خداوند کاری یا چیزی راحرام کرده، انسان می تواند به آن اقدام کند. اصل فوق در روابط بین فردی وسعت بیش تری دارد و به این صورت در اصل سی و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است: «اصل سی و هفتم اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانونی مجرم شناخته نمی شود، مگر آن که جرم او در دادگاه ثابت شود.» امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «همه چیز مباح و مطلق است تا زمانی که در آن نهی وارد شود».
اصل سی و دوم - رازداری در مورد خود و دیگران.
لزوم رازداری در مورد خود و دیگران را می توان به عنوان یکی از اصول رشد مطرح کرد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «دوست خود را از سرّ خویش آگاه مساز، مگر به میزانی که اگر دشمن تو به آن آگاهی یابد ضرری به تو نرساند. زیرا دوست ممکن است روزی دشمن شود».
نکته ی مهم این است که عدم رازداری به عنوان یک «عمل حرام» معرفی شده است و جنبه ی «توصیه ی صرف» ندارد. امام صادق (علیه السلام) در یک آموزش هشدار دهنده اعلام می کند: «اگر کسی علیه یک فرد با ایمان مطلبی بگوید و قصد ایجاد عار و ننگ و لکه دار کردن شخصیت او را داشته باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خویش خارج می کند».
اصول تکاملی بهداشت روانی در رابطه ی انسان با دیگران
اصل سی و سوم - لزوم شناخت زمان و جامعه.در آموزش های اسلامی، تأکید فراوانی به لزوم شناسایی جو سیاسی و اجتماعی جامعه و انجام تکلیف براساس ضوابط شرعی و منطقی متناسب با آن شده است. علی (علیه السلام) معیار شناخت جامعه را قدرت پیش بینی حوادث می داند و چنین می فرماید: «شناخت آن کس نسبت به زمان خویش بیش تر است که از رویدادهای آن دچار شگفتی نشود».
اصل سی و چهارم - مدیریت و کوشش برای شکوفایی تمام استعدادها براساس حاکمیت فطرت و قوانین الهی.
علی (علیه السلام) یکی از علل بعثت پیامبران الهی را باور ساختن و شکوفایی ذخایر عقلانی انسان ها معرفی می کند. با توجه به این که پیامبران الهی مدیران طبیعی جامعه ی بشری هستند، می توان نتیجه گیری کرد که رژیم های حاکم بر جوامع بشری هنگامی می توانند موفق به شکوفایی ذخایر عقلانی این جوامع شوند که دقیقاً از آن ها پیروی کنند و در تمام روابط بین فردی و کارهای اجتماعی، قوانین توحیدی را حاکم کنند. تقسیم کار در محیط های خانوادگی و اجتماعی یکی از نتایج این اصل است. به عنوان مثال، خداوند نقش مدیریت در منزل را به مرد سپرده و می فرماید مردان سرپرست زنان هستند. نکته ی مهمی که باید به آن توجه داشت، قوام، به معنای سرپرستی است. از نظر لغوی، قوام به معنای امیر است. اینک در کشورهای عربی این مفهوم در نهادهای مختلف مورد استفاده قرار می گیرد، به عنوان مثال دانشگاه، مفهوم سرپرست دانشگاه را دارد. پذیرش این نقش بدون احساس فشار توسط زن، موجب امنیت و آرامش خانواده و عدم پذیرش آن، منجر به اختلال های فردی و اجتماعی می شود.
اصل سی و پنجم - لزوم همکاری و هم بستگی با گروه های زیر حاکمیت فطرت و ارشاد گروه های زیر حاکمیت شهوت.
وجود فطرت در همه ی افراد موجب می شود تا جوامع بشری در بعضی از اصول با هم توافق داشته باشند. برحسب شکوفایی یا عدم شکوفایی فطرت، دو تیره ی متضاد به وجود می آیند که گروه های مشابه، یکدیگر را جذب و گروه های متضاد یکدیگر را دفع می کنند. گروه هایی که در اثر آموزش های الهی در آن ها فطرت حاکمیت یافته است، دارای دو روش متفاوت هستند:
1- نسبت به یکدیگر مهربان هستند و احساس هم بستگی می کنند و میزان هم بستگی آن ها مانند اعضای بدن است که چنان چه عضوی از آن ناراحتی داشته باشد، درد آن را در سایر اعضا نیز حس می کنند. مطلب فوق، توسط امام صادق (علیه السلام) مورد تأکید قرار گرفته است.
2- نسبت به گروهی که در اثر عدم پذیرش توحید در آن شهوت حاکمیت یافته است، حالت ترحم وجود دارد و سعی می کنند این گروه را ارشاد کنند. بدیهی است چنان چه این گروه تغییر جهت ندهد و به سمت رشد سیر نکند، و در عمل موجب اذیت و آزار گروه های رشد یافته شود، انسان های رشد یافته از خود دفاع می کنند. از طرف دیگر گروه هایی که جریان شهوت در آن ها حاکمیت دارد، با گروه های رشد یافته تضاد و دشمنی دارند. این تضاد، گاهی عامل بروز جنگ های مختلف بین گروه های ملحد و موحد بوده است؛ ولی همواره هجوم از ناحیه ی گروه های زیر حاکمیت شهوت بوده است و گروه های رشد یافته، واکنش تدافعی داشته اند.
اصل سی و ششم - تأکید بر وجدان عمومی و قدرت جامعه.
وجود فطرت مشترک در بین انسان ها، موجب می شود افراد بتوانند برداشت های واقع بینانه ای نسبت به عملکرد یکدیگر داشته باشند. این همان چیزی است که تحت عنوان «وجدان عمومی» نام گذاری شده است و به عنوان مثال ظلم را در هر جا که باشد محکوم می کند. انسان های رشد یافته که هوای نفس و خواست های خویش را کنترل کرده اند و براساس برداشت های فطری و ضوابط دین الهی حکم می کنند، موقعیتی اختصاصی دارند. بر همین اساس پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «از زیرکی مؤمن بپرهیزید، زیرا با نور الهی (امور جهان را) مشاهده می کند». رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این برداشت را از آیه ی 75 سوره ی حجر که می فرماید: «در این برداشت ها نشانه هایی برای افراد زیرک است»، استنباط می فرماید.
اصل سی و هفتم - واکنش متقابل و توجه به تحمل و تغافل.
اصل واکنش متقابل و توجه به تغافل، یکی از اصول قطعی اسلام در روابط بین فردی است. در قرآن مجید آمده است: «هرگاه به شما تحیّتی گفته شد، به بهتر از آن تحیّت گویید و یا به همان اندازه آن را رد کنید. براساس همین اصل واقع بینانه و عقلانی است که علی (علیه السلام) اعلام می کند: «به هر ترتیب که عمل کنی جزا داده می شوی و آن چه را می کاری درو می کنی و آن چه امروز بفرستی فردا بر آن وارد می گردی».
علی (علیه السلام) هم چنین، عامل اصلی معاشرت با مردم را به ظرفی تشبیه می کند که دو قسمت آن در احساس و یک قسمت در تغافل (خود را به ندانستن زدن و عدم توجه به حرف های طرف مقابل) است. علی (علیه السلام) تأکید می کند که از طریق تغافل نسبت به امور جزئی، قدر و منزلت خود را بالا ببرید.
در قرآن مجید بر این نکته تأکید شده است که چنان چه انسان بتواند بدی را به وسیله ی کار نیک دفع کند، عواطف طرف مقابل تحریک می شود و کسی که با شخصی دشمنی دارد، آن چنان دوست می شود که گویی یکی از خویشاوندان اوست و تأکید می کند، تنها افرادی این قدرت را دارند که دارای بهره ای بزرگ از اخلاق و ایمان هستند. باید توجه داشت کاربرد هر کدام از دستورالعمل های فوق برحسب شرایط خاص و براساس تعقل انجام داده شوند.
اصل سی و هشتم - لزوم خودداری از ستیزه جویی.
امام هادی (علیه السلام) ستیزه جویی را موجب از بین بردن دوستی های قدیمی و هم بستگی های محکم بین فردی معرفی می کند و حداقل آن را تمایل به غلبه برطرف مقابل می داند که خود اساس قطع رابطه است.
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: «هیچ گاه نشد که جبرئیل نزد من آید، جز آن که می گفت: ای محمد از بغض و دشمنی مردم بپرهیز».
اصل سی و نهم - امر به معروف و نهی از منکر و لزوم شرکت در سالم سازی محیط.
اینک نقش محیط های اجتماعی در بهداشت روانی، کاملاً شناخته شده است و ارتباط بسیار نزدیک و دو طرفه ای بین محیط اجتماعی و رفتار فردی وجود دارد. رابطه ی بین عوامل فرهنگی و رفتار انسان در نمودار شماره ی 1 خلاصه شده است.
به همین علت در مکتب اسلام، سالم سازی محیط از طریق امر به معروف (امر به کارهای رشد دهنده و ایجاد تسهیلات تکاملی) و نهی از منکر (نهی و کنترل رفتارهای منجر به سقوط) به عنوان یک امر واجب و عبادتی در ردیف نماز، روزه و سایر عبادت ها مطرح شده است. در حقیقت، امر به معروف و نهی از منکر را می توان نوعی روان درمانی هدایتی تلقی کرد که به صورت فردی یا گروهی انجام می شود. بهترین روش امر به معروف و نهی از منکر، روش عملی آن است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «مردم را با اعمال خود به سوی خدا بخوانید و از گروه دعوت کنندگان با زبان نباشید».
با توجه به این واقعیت که دین الهی به واقع گرایی دعوت می کند و نتیجه ی کاربرد و یا عدم کاربرد دستورات آن ابدی است، عواطف انسانی حکم می کند که به منظور آسایش برادران و خواهران خود در سرتاسر جهان هم در دنیا و هم در آخرت، موازین الهی را با ادب و احترام برای آن ها بیان کنیم، تا به خواست خدا رشد کنند.
اصل چهلم - اصالت دادن به حق و نه به اکثریت.
قرآن مجید و سایر آموزش های اسلامی سعی دارند این واقعیت را بازگو کنند که اغلب مردم زیر حاکمیت شهوت قرار دارند و قادر به کنترل آن نیستند. در نتیجه، از این که انسان ها تطابق با اکثریت را به عنوان معیار زندگی عادی بپذیرند، هشدار می دهند. در آیه ی 116 سوره ی انعام چنین آمده است: «اگر از اکثریتی که بر زمین زیست می کنند پیروی کنی، تو را از خدا گمراه سازند. زیرا جز از پی گمان نمی روند و جز به دروغ سخن نمی گویند».
این برداشت می تواند به عنوان نوعی واکسیناسیون تلقی شود و لازم است، افراد جامعه به این واقعیت نامیمون هشدار داده شوند، تا زمام فکر خود را بدون کنترل به دست اکثریت نسپارند.
چنان چه انسان با ایمان، به درجه ای از رشد دست یافته باشد که به واقع گرایی و حق بودن روش خویش آگاهی یابد، زیاد بودن افرادی که زیر حاکمیت هوای نفس هستند، او را از مسیر خود منحرف نمی کند. در قرآن مجید، ابراهیم (علیه السلام) به عنوان یک «امت واحد» معرفی شده است. یعنی در یک مقطع زمانی، جز ابراهیم (علیه السلام) انسان موحدی بر روی زمین وجود نداشت و او توانست دین خود را جهانی کند.
آیا می توان گفت منظور از معنویت از دیدگاه اسلام، همین اصول 40 گانه هستند؟
در حقیقت این اصول چکیده ی پیام های ادیان الهی در طول تاریخ هستند و بنا بر تعبیر استاد محمدباقر حکمت نیا (رض) که از علمای معاصر اسلام بودند، فطرت و علوم حاکم بر جهان، بر 4 منبع اصلی یعنی قرآن، سنت، پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام)، استوار هستند. البته در شکل گسترده، اینجانب آمادگی دارم تا در 6 واحد درسی نظری و 6 واحد درسی عملی، اصول فوق را مورد بررسی قرار دهم و از کارایی آن ها در روان درمانی، مشاوره، برنامه ریزی و مدیریت، تعلیم و تربیت و آموزش های قبل از ازدواج دفاع کنم. به نظر می رسد شکل خلاصه شده ی آن را می توان در 3 واحد درسی با عنوان «جزئی از آموزش های الزامی»، برای تمام قشرهای جامعه تدریس کرد و بهترین مکان برای آموزش آن، «دانشگاه سراسری صدا و سیما» است. یقیناً منظور کردن این آموزش ها در برنامه ی درسی مقاطع دبیرستان و دانشگاه، می تواند در دست یابی به زندگی سالم، به انسان ها کمک کند. باید توجه داشت اصول ذکر شده، همگی جنبه ی عقلانی دارند، یعنی اگر دین اسلام هم بر آن ها تأکید نمی کرد، به عنوان یک روش عقلانی قابل دفاع بودند. به همین علت خداوند به پیامبر خود، عنوان «تذکر دهنده» می دهد. یعنی این اصول برای همه ی مردم روشن هستند و وظیفه ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تذکر دادن نسبت به آن هاست.منبع مقاله: حسینی، سیّد ابوالقاسم؛ (1387) سبک و روش زندگی استاندارد و نقش آن در تأمین سلامت بدنی، روانی، اجتماعی و معنوی انسان، تهران: نشر قطره
/م