نقدی بر انیمیشن ماه
صنعت انیمیشن سازی در کشورهای غربی به گونه ای خاص پس از جنگ جهانی دوم به عنوان سلاحی جدید، در عرصه ی معرفی فرهنگ و تمدن غربی مورد استفاده قرار گرفت و هم اکنون نیز به مثابه یک ابزار مهم جنگ نرم به شمار می رود و همچنین کمپانی های غربی و آمریکایی، به سبب آن که مخترعان و صاحبان اولیه ی این صنعت می باشند، توانسته اند بیش ترین استفاده را از آن در راه ترویج و گسترش ﺍﺻﻮﻝ، هنجارها و باورهای ﻣﻨﺤﻂ ﺧﻮﺩ به کار برند.
کمپانی های بزرگ انیمیشن سازی، تحت عنوان شرکتهای رسانهای و سرگرمی پیوسته در پی تزریق اندیشه های مسموم خود به قلب و ذهن کودکان و نوجوانان امروز در سراسر جهان می باشند و با هدف اصلی کنترل اذهان در صدد ایجاد انواع انحرافات اخلاقی و بالأخص اعتقادی، و نیز اغوای افراد بشر برآمده اند.
در این میان کمپانی والت دیزنی پیکچرز (Walt Disney Pictures) و استودیوهای انیمیشن پیکسار (Pixar Animation Studios) به عنوان یکی از زیر مجموعه های شرکت والت دیزنی، جایگاه ویژه ای داشته و توانسته اند میلیون ها کودک و نوجوان را طی سال های متمادی در اقصی نقاط زمین به سمت خود جذب نمایند.
یکی از انواع محصولات پیکسار، انیمیشن های کوتاه هستند، انیمیشن هایی که به صورت هنرمندانه در عرض چند دقیقه پیام خود را منتقل می کنند. یکی از این انیمیشن های کوتاه، انیمیشن "ماه" است که در سال 2011 تولید شد و مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفت بدون آنکه از پیام اصلی آن آگاه باشند.
بزرگترین منابع الهام کارگردان برای ساخت "La luna"، کتاب "شازده کوچولو" اثر معروف "آنتوان دو سنت اگزوپری" که در سال ۱۹۴۳ میلادی منتشر شد، مجموعه آثار میازاکی، کارگردان و فیلمنامه نویس ژاپنی و داستان "فاصله تا ماه" نوشته ی ایتالو کالوینو بوده اند.
همچنین وی سبک صحبت کردن شخصیت های "La luna" را از مجموعه انیمیشن های "La Linea" اثر کارتونیست و انیماتور ایتالیایی گرفته است و تیپولوژی کاراکتر های انیمیشن نیز از روستائیان، کشاورزان و یا معدنچیان دهههای 1930 و 1920 میلادی برداشته شده است.
پدر و پدر بزرگ از نردبان بالا رفته و به جارو کردن ستاره ها از سطح ماه مشغول می شوند و هرکدام می خواهند راه و روش جارو کردن خود را به پسربچه تحمیل کنند که در این بین ستاره ی خیلی بزرگی به سطح ماه برخورد می کند. پدر و پدربزرگ تمام تلاش خود را به کار می برند تا ستاره ی بزرگ را از میان بردارند اما موفق نمی شوند.
پسربچه از سطلی که جاروها در آن نگهداری می شوند، چکشی به دست می آورد و به وسیله ی آن ضربه ای به ستاره وارد و آن را به صدها ستاره کوچک تر تبدیل می کند.
پس از آن پسربچه راهی شخصی و مخالف آن دو در سبک جارو کردن انتخاب کرده و هر سه به جارو کردن ستاره ها مشغول می شوند تا ماه کامل را به یک هلال ماه تبدیل کنند و در انتها نیز در قایق چوبی به تماشای تلاش خود که همان ساختن هلال ماه است، می نشینند.
1- شخصیت های اصلی (پسر، پدر، پدربزرگ) به سبک و تیپولوژی کمونسیت ها طراحی شده اند؛ همچنین این انیمشین کوتاه دارای انواع نمادهای کمونیستی از جمله چکش می باشد.
2- ستاره پنج پر زرد نشانه ی حاکمیت حزب کمونیست و ستاره بزرگ تر نیز نشانه ای نمادین از اتحاد جماهیر شوروی می باشد و هنگامی که پسربچه توسط ضربه زدن با چکش موجب فروپاشی آن می شود، القای فروپاشی شوروی را در پی دارد.
3- هلال ماه یا ماه نو در سطح جهان به عنوان یکی از نمادهای اسلام تلقی و شناخته می شود، و هم چنین از تولد یک ملت جدید نیز خبر می دهد. این نماد بر پرچم بسیاری از کشورهای اسلامی نقش بسته است و نکته قابل توجه دیگر این که نمایی از هلال ماه در تمام طول انیمیشن در چشمان پسربچه به طور واضح قابل رویت است.
برای نمونه می توان به جمله ای از جوزف نای (Joseph Nye)، نظریه پرداز مشهور جنگ نرم (Soft War) اشاره کرد: «آمریکایی ها نقشی را به اسلام داده اند که پیش از این به کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی داده بودند.»
در این بین برای آماده سازی ذهن کودکان و نوجوانان نیاز بود تا انیمیشن ها و کارتون های متعددی ساخته شود تا این معنی را به آنها القاء نماید. تولید انیمیشن ماه نیز در همین راستا قرار دارد، چرا که نشان می دهد چطور یک ستاره بزرگ به عنوان نماد شوروی به یک هلال ماه به عنوان نماد اسلام تبدیل می شود.
در مجموع می توان چنین انگاشت که دشمنان با سرمایه گذاری های کلان و از طریق تولیدات مختلف رسانه ای در پی آنند که اسلام را آن گونه که خود تمایل دارند، نشان دهند. تصویرسازی و کلیشهسازی محصولات غربی از اسلام و مسلمانان موجب شده است در سطح گسترده ای از جهان به منزلت اسلام که دین برتر می باشد، خدشه وارد شود و واکنش های خصمانه ای نسبت به آن صورت گیرد. پس همان گونه که کشورهای غربی با تلاش های تبلیغاتی خود و با استفاده از تجهیزات پیشرفته ی سینمایی و رسانه ای در جهت حذف و از بین بردن نفوذ و حضور اسلام می باشند، مسلمانان نیز می بایست با بهره گیری درست و به جا از پدیده های نوین در راه گسترش اسلام و دفاع از آن اقدام نمایند.
صنعت انیمیشن سازی در کشورهای غربی به گونه ای خاص پس از جنگ جهانی دوم به عنوان سلاحی جدید، در عرصه ی معرفی فرهنگ و تمدن غربی مورد استفاده قرار گرفت و هم اکنون نیز به مثابه یک ابزار مهم جنگ نرم به شمار می رود و همچنین کمپانی های غربی و آمریکایی، به سبب آن که مخترعان و صاحبان اولیه ی این صنعت می باشند، توانسته اند بیش ترین استفاده را از آن در راه ترویج و گسترش ﺍﺻﻮﻝ، هنجارها و باورهای ﻣﻨﺤﻂ ﺧﻮﺩ به کار برند.
کمپانی های بزرگ انیمیشن سازی، تحت عنوان شرکتهای رسانهای و سرگرمی پیوسته در پی تزریق اندیشه های مسموم خود به قلب و ذهن کودکان و نوجوانان امروز در سراسر جهان می باشند و با هدف اصلی کنترل اذهان در صدد ایجاد انواع انحرافات اخلاقی و بالأخص اعتقادی، و نیز اغوای افراد بشر برآمده اند.
انریکو کاساروسا – کارگردان:
انریکو کاساروسا متولد جنوا در ایتالیا و ساکن سان فرانسیسکو، از جمله طراحان استوری بورد می باشد که هم اکنون در استودیو انیمیشن پیکسار مشغول به کار است. وی در سال 2008 میلادی بر روی ایده ی اولیه "La luna" کار کرد و در پاییز 2009 تولید این انیمیشن آغاز شد.همچنین وی سبک صحبت کردن شخصیت های "La luna" را از مجموعه انیمیشن های "La Linea" اثر کارتونیست و انیماتور ایتالیایی گرفته است و تیپولوژی کاراکتر های انیمیشن نیز از روستائیان، کشاورزان و یا معدنچیان دهههای 1930 و 1920 میلادی برداشته شده است.
نیم نگاهی به داستان انیمیشن:
داستان "La luna" پیرامون افسانه پسربچه ای است که همراه پدر و پدربزرگ خود سوار بر قایقی چوبی و قدیمی به سر کار می رود. پس از انداختن لنگر توسط پدربزرگ در وسط دریا، و اختلافاتی که بین پدر و پدر بزرگ بر سر نحوه کلاه گذاشتن پسر بچه پیش می آید، ماه کامل ظاهر میشود و حال پسربچه باید از نردبانی بالا رفته و لنگر بزرگتری را در مکانی مناسب قرار دهد.نماد گرایی:
پیام انیمیشن "La luna":
آن چه از بررسی نمادها روشن می شود این است که دولت مردان آمریکا همچنان می خواهند اسلام را به عنوان دشمن جدید و خطر جدی، به جای کمونیسم از راه های مختلف بالأخص از طریق تبلیغات رسانه ای، به جهانیان معرفی کنند. در حقیقت پس از اضمحلال و از میان رفتن اتحاد جماهیر شوروی و کمونیسم، امریکا برای ادامه حیات و بقای خود نیاز به ساختن یک دشمن فرضی و ایدئولوژیک دیگر داشت، از این رو به واسطه ی رسانه های خود اصطلاحاتی نظیر "اسلام سیاسی" را جایگزین "غول کمونیسم" کرده و مسلمانان را چون چهره ای که سابقاً از کمونیست ها نشان می داد، خشونت طلب، تروریست، جنگجو و ... نشان می دهد و امروزه این اسلام است که در جای یک دشمن فرضی برای استکبار جهانی به ایفای نقش می پردازد و همواره مورد حمله و هجوم آنان قرار می گیرد.برای نمونه می توان به جمله ای از جوزف نای (Joseph Nye)، نظریه پرداز مشهور جنگ نرم (Soft War) اشاره کرد: «آمریکایی ها نقشی را به اسلام داده اند که پیش از این به کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی داده بودند.»
/ج