1. لذت كار
يكي از جنبه هاي زندگي، « كار كردن» است. شما به كار كردن، چگونه نگاه مي كنيد؟گروهي از انسان ها خوش بختي را در اين مي دانند كه هر وقت، هرچه را خواستند، آماده باشد و براي تهيه ي آن، به صرف وقت و تحمل رنج و زحمت، نيازي نباشد. در اين ديدگاه نبايد ميان خواسته و تحقق آن، «فاصله ي زماني» وجود داشته باشد. همچنين نبايد ميان اين دو، حلقه ي گم شده اي به نام«كار و تلاش»وجود داشته باشد. اين گروه، نه حوصله ي گذشت زمان را دارند و نه توان به زحمت انداختن تن را؛ همه چيز بايد «فوراً» و «بدون زحمت» به دست آيد.
اين تفكر، مخصوص كساني است كه مي خواهند يك شبه، ره صد ساله را بپيمايند. اين مسئله، بيشتر در ميان جوانان ديده مي شود. جوان امروز، كار را زحمت زندگي مي داند و حال آن كه كار، يكي از ارزش هاي زندگي است. زندگي زوج هاي جواني كه تشكيل خانواده مي دهند، از اين بُعد نيز آسيب پذير است.
از سوي ديگر، گاهي تصور مي شود كه مسائل معنوي، جاي كار و تلاش را مي گيرند. اگر در بخش نخست گفته شد كه خداوند متعال، روزي رسان است، پس نبايد تلاش كرد؛ اگر بايد قانع بود، پس نبايد كار كرد؛ اگر بايد توكل كرد، پس نبايد تلاش نمود و... تصحيح شناخت و كسب باورهاي لازم براي زندگي موفق(كه در بخش اول به آن پرداخته شد) به معناي كنار گذاشتن كار و تلاش نيست. به همين جهت، دين، تأكيد زيادي بر كار و تلاش داشته و افراد را از توكل منهاي كار، برحذر داشته است. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
به تمام معنا بپرهيز از اين كه شيطان، تو را بفريبد و سستي را در چهره ي توكل، برايت نمايان سازد و تنبلي را به وسيله ي احاله به تقدير، برايت به ارمغان آورد؛ همانا خداوند متعال، هنگام فقدان چاره، به توكل فرمان داده و هنگام معذور بودن، به تسليم بر قضا(1).
روزي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله گروهي از كشاورزان را ديد كه از كار، دست كشيده اند. به آنان فرمود: «شما[از]چه [گروهي]هستيد؟». گفتند: «ما اهل توكل هستيم». حضرت به آنان فرمود: «نه، بلكه شما سربار ديگران هستيد»(2).
انس بن مالك مي گويد: روزي كسي از پيامبرخدا صلي الله عليه و آله پرسيد: «شترم را ببندم و توكل كنم، يا رها كنم و توكل كنم؟». حضرت فرمود: «ببند و توكل كن»(3). بايد با توكل، زانوي شتر را بست.
امام صادق عليه السلام نيز مي فرمايد:
زانوي شترت را ببند و توكل كن. (4)
بنابراين، زندگي موفق، نه نصيب كساني مي شود كه مايل اند يك شبه، ره صد ساله را بپيمايند و نه نصيب كساني مي گردد كه مي خواهند با نشستن و توكل كردن، روزگار را بگذرانند. در كنار توكل و اميد به خدا و باور به روزي رسان بودن خداوند، بايد«تلاش»نيز نمود.
كار و تأمين نيازها
گذشته از حكمت الهي در تأمين مواد لازم براي نيازهاي بشر، نكته ي ديگر، طبقه بندي نيازها از جهت ضرورت آن براي بقاي حيات است. هرچه نياز انسان به چيزي، ضروري تر و حياتي تر باشد، خداوند، دستيابي به آن را نيز آسان تر قرار داده است و هرچه از درجه ي ضرورت آن، كاسته شود، دستيابي به آن، نياز به كار و تلاش دارد.تا انسان به خاطر بي كاري و بطالت، در مستي و فساد غوطه ور نشود. همان گونه كه كودك بي كار، به خود و خانواده اش آسيب مي رساند، انسان بي كار نيز بر اثر سرمستي و خوش حالي، باعث زيان خود و نزديكانش مي گردد. اين حقيقت را مي توان در زندگي كساني كه در رفاه و خوشي و بي نيازي، بزرگ شده اند، ديد(5).
امام صادق عليه السلام در اين باره به مفضل بن عمر مي فرمايد:
اي مفضل! از آفرينش و آماده سازي حكيمانه و مدّبرانه ي اشيا براي رفع نياز انسان، درس عبرت بگير. براي او غلات، آفريده شده، ولي او بايد آنها را آرد كند و آرد را خمير سازد و با آن، نان بپزد. براي پوشاكش پشم آفريده شده، ولي او بايد آن را بزند و بريسد و ببافد. براي او درخت آفريده شده، ولي بايد آن را بكارد و آبياري كند و مراقب آن باشد. داروها براي درمان بشر پديد آمده اند، ولي او بايد آنها را از زمين برگيرد و با مواد ديگر، مخلوط كند و داروي شفابخش بسازد. ديگر اشيا را نيز همين گونه مي يابي.
حضرت، سپس تأكيد مي كند:
بنگر كه چگونه تمام نيازهاي ضروري انسان، آفريده شده، ولي انسان بايد براي دسترسي به آنها تلاش و حركت كند كه صلاح وي در اين است؛ زيرا اگر همه ي اين نيازها را بدون تلاش و كوشش به دست مي آورد، همواره در وادي سرمستي و طغيان سقوط مي كرد و چه بسا دست به اعمالي مي زد كه خود را نيز هلاك كند. (6)
بي كاري، عاقبت خوبي ندارد. اگر يك زندگي درنهايت، به تباهي و بدعاقبتي ختم شود، نمي توان آن را زندگي موفق دانست. زندگي موفق، آن نيست كه اكنون در راحتي و خوشي باشيم، ولي آينده اي تلخ را رقم زنيم. زندگي موفق، آن است كه آينده ي خود را تضمين كرده باشيم. كدام يك بهتر است: خوشي، راحتي و بي زحمتي امروز، در برابر بدعاقبتي فردا؟ يا زندگي توأم با تلاش، اما آتيه دار؟ كار و تلاش، برآورنده ي نياز و پس انداز خوش بختي براي فرداست. پس زندگي بي زحمت، زندگي همراه با رضايت نيست.
كار و بهداشت روان
الف- شادابي
گذشته از تأثير كار در آتيه سازي، از جهت روان شناختي نيز تأثيرات مهمي در بهداشت روان دارد. كار كردن، يكي از نيازهاي روان شناختي انسان است. شايد تعجب كنيد و تصور نماييد كه كار كردن، در زمره ي امور اقتصادي قرار مي گيرد؛ اما واقعيت اين است كه كار، يكي از نيازهاي روحي و رواني انسان نيز هست. اگر كار نباشد، نشاط و شادابي از ميان خواهد رفت و زندگي، خسته كننده و ملال آور مي گردد. اگر كار، يك نياز باشد كه هست، برآورده نساختن آن، موجب ناراحتي هاي روحي و رواني خواهد شد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:اگر تمام نيازهاي انسان، آماده بود، زندگي برايش گوارا نبود و از آن، هيچ لذتي نمي برد. (7)
حضرت، سپس با ذكر مثالي به توضيح بيشتر در اين زمينه پرداخته، مي فرمايد:
آيا نمي بيني اگر كسي مدتي ميهمان باشد و تمام نيازهاي خوراكي و نوشيدني و كاري او را برآورده سازند، هر آينه از بي كاري آزرده مي شود و نفسش با او به نزاع برمي خيزد كه بايد به كاري مشغول گردد. حال اگر نياز انسان در تمام عمر، برآورده باشد و هيچ نيازي نداشته باشد، چه خواهد شد؟! پس بهترين تدبير در آنچه براي انسان، آفريده شده اين است كه جايي براي تلاش، نيز قرار داده شود، تا بي كاري، او را به رنج نيندازد. (8)
بنابراين، زندگي بدون كار، ملال آور و خسته كننده است و كار و تلاش، يكي از ارزش هاي مهم زندگي است.
ب- كار، تأمين روزي و آرامش
يكي از راه هاي كسب آرامش، تأمين بودن نيازها و عدم نگراني براي به دست آوردن روزي است. انسان، چون به روزي، نيازمند است، در صورتي كه تأمين نباشد، نگران، مضطرب و ناآرام خواهد شد. يكي از راه هاي تأمين روزي، كار و تلاش است. توكل و اعتماد به خدا هرگز جاي كار را نمي گيرد. الگوي زندگي ديني، عبادت بدون كار و تلاش نيست. در قرآن كريم، خداوند مي فرمايد كه: پس از نماز، به كسب روزي بپردازيد(9)و كساني را كه چنين مي كنند مي ستايد(10) و مي فرمايد: كه خداوند درياها را مسخّر شما قرار داد، تا كشتي ها را روي آن حركت دهيد و كسب روزي كنيد(11). بنابراين، تلاش براي كسب روزي، هيچ منافاتي با دينداري و توكل ندارد. وقتي كسي براي كسب روزي خداوند تلاش كند، با كسب روزي، آرامش مي يابد. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:به درستي كه هرگاه روزي انسان تأمين شود، نفْس آرام مي گيرد(12).
سلمان فارسي، تربيت شده ي پيامبراسلام صلي الله عليه و آله است. امام باقر عليه السلام از قول وي چنين نقل مي فرمايد:
بدرستي كه نفْس، وقتي چيزي در زندگي نداشته باشد كه بر آن تكيه كند، با بي قراري اصرار مي كند و آن گاه كه زندگي اش تأمين شود، آرام مي گردد. (13)
امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام تا قوت سالشان را تأمين نمي كردند، چيز ديگري خريداري نمي كردند. امام رضا عليه السلام در تبيين تأثير اين امر مي فرمايد:
هرگاه انسان، روزي سالش تأمين باشد، سبك بار گشته، راحت مي گردد. (14)
از آنچه گفتيم، معلوم مي گردد كه تأمين بودن روزي، نقش مؤثري در احساس آرامش دارد و اين، جز از راه كار و تلاش به دست نمي آيد. با نشستن و دعا كردن، روزي تأمين نمي گردد و آن گاه كه روزي، تأمين نباشد، انسان ناآرام مي شود و ناآرامي، موجب نارضايتي مي گردد.
ج-كار و خودْ ارزش بخشي
با كار كردن، نيازهاي زندگي انسان تأمين مي شود و بدين وسيله، «استقلال زندگي»تأمين مي گردد. كسي كه با تلاش و زحمت خود، زندگي اش را تأمين مي كند، وابسته به ديگران نيست. سربار ديگران بودن، مايه ي خواري و ذلت انسان مي گردد. در حقيقت، كسي كه كار نمي كند، با آبروي خويش معامله مي كند؛ آبرو مي دهد و كالا مي خرد!(15)تجارت با آبرو، مساوي است با خوار شدن نزد ديگران و از بين رفتن عزّت نفس.پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به ابوذر توصيه مي كنند:
اي ابوذر! از گدايي بپرهيز كه حالت خواستن از مردم، ذلت حاضر است و فقري است كه به سوي آن، شتاب گرفته اي(16).
امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:
حاجت خواهي از مردم مايه ي ذلت زندگي مي شود و حيا را از ميان مي برد و از وقار و شكوه آدمي مي كاهد. (17).
از اين رو، پديده ي«سربار ديگران بودن» يا «زندگي وابسته داشتن» به شدت مورد نكوهش قرار گرفته است. عزت نفس يا احساس ارزشمند بودن(18)، يكي از اساسي ترين نيازهاي رواني انسان است. طبيعي است كسي كه از اين نياز، برخوردار نباشد، نمي تواند احساس شادكامي و رضايتي از زندگي داشته باشد.
لذا در فرهنگ ديني، از كار كردن، به عنوان«حركت به سمت عزّت»ياد شده كه نشانگر نقش كار در عزّت نفس افراد است. كسي به نام معلي بن خنيس مي گويد: روزي امام صادق عليه السلام مرا ديدند كه دير هنگام به بازار مي رفتم. از اين رو به من فرمود:
صبح زود به سوي عزت خودت حركت كن. (19)
هشام بن احمر نيز مي گويد: امام كاظم عليه السلام همواره به مصادف مي فرمود:
صبح زود به سوي عزت خودت- يعني بازار- حركت كن. (20)
روزي امام صادق عليه السلام در جمع برخي از ياران خود بودند و احوال كسي را پرسيدند و گفتند: «چرا فلاني به حج نمي رود؟». جواب دادند كه او تجارت را رها كرده و دارايي او كم شده است. حضرت كه تكيه زده بودند، با شنيدن اين حرف، راست نشستند و خطاب به حاضران فرمودند:
تجارت را رها نكنيد كه خوار مي شويد؛ تجارت كنيد تا خدا به شما بركت دهد. (21)
كار و تجارت، سبب بي نيازي مي گردد و بدين سان، عزت فرد تأمين مي گردد. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
به تجارت بپردازيد كه مايه ي بي نيازي شما از چيزهايي است كه در دست مردم است. (22)
كار و تلاش براي تأمين روزي، يكي از عوامل مهم در تأمين عزت نفس است و آن گاه كه عزت نفس تأمين شد، فرد، به احساس خوبي از خود و زندگي دست مي يابد. بنابراين، يكي از عوامل مهم در رضامندي از زندگي، كار و تلاش است.
2. هنر تدبير
صرف تأمين امكانات، براي خوش بختي و احساس لذت از زندگي، كافي نيست، بلكه نيمي از ماجراست؛ نيمه ي ديگر آن، چگونگي استفاده انسان از روزي است. يكي از ضرورت هاي زندگي موفق، مهارت استفاده از روزي است. اين همان چيزي است كه در ادبيات دين از آن با نام«تدبير»ياد مي شود. امام علي عليه السلام مي فرمايد:سامان زندگي در تدبير است(23).
و در كلام ديگري مي فرمايد:
قوام زندگي در نيكْ تقدير كردن است و ملاك آن، نيكْ تدبير كردن. (24)
اگر عنصر تدبير را از زندگي برگيريم، همانند محصول ارزشمندي است كه آفت گرفته باشد. امام علي عليه السلام مي فرمايد:
آفت زندگي، بد تدبير كردن آن است. (25)
بد تدبير كردن، كليد فقر است. (26) به همين جهت پيامبراسلام صلي الله عليه و آله تهديد نگران كننده براي آينده ي امت اسلامي را «سوءتدبير»مي داند:
من براي امتم از فقر نمي ترسم؛ ولي از سوءتدبير ترسانم. (27)
اندازه ي موفقيت به اندازه ي مهارت در تدبيرگري است، نه ميزان درآمد. درآمد اندك همراه با حسن تدبير، بهتر از درآمد زياد همراه با بي تدبيري است. امام علي عليه السلام وقتي مهارت هاي زندگي را به فرزند خود آموزش مي دهد، مي فرمايد:
خوب تدبير كردن همراه با روزيِ به اندازه، براي تو كارآمدتر از روزي زياد همراه با اسراف است. (28)
امام علي عليه السلام در كلام ديگري به نكته ي مهم ديگري اشاره كرده، مي فرمايد:
يكي از ويژگي هاي مال، «پايداري»آن است. هرچه مال، پايدارتر باشد، بهره ي بيشتري به انسان مي دهد و رونق بيشتري به زندگي مي بخشد. شرط پايداري مال نيز خوب تدبير كردن آن است. امام علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
حسن تدبير، مال اندك را رشد مي دهد و سوءتدبير، مال فراوان را نابود مي سازد. (29)
اگر به اهميت تدبير، خوب توجه شده باشد، معناي جمله ي آغازين(كه گفتيم دارايي و درآمد، نيمي از ماجراست)، به خوبي روشن مي شود. خداوند، روزي مي دهد؛ اما اين نيمي از ماجراست؛ نيمه ي ديگر آن، مهارت انسان در مصرف كردن آن است. بر همين اساس است كه پيامبرخدا صلي الله عليه و آله از تدبير و تقدير، به عنوان نيمي از زندگي ياد كرده است:
تدبير كردن، نيمي از زندگي است. (30)
اندازه نگه داشتن، نيمي از زندگي است. (31)
معناي تدبير
بنابراين، يكي از ضرورت هاي زندگي موفق، برخورداري از مهارت تدبيرگري زندگي است و تدبير زندگي، يعني برنامه ريزي براي آنچه خداوند، روزي انسان مي كند. خداوند براساس حكمت و مصلحت خود، روزي انسان را مي رساند و اين انسان است كه بايد آنچه را خداوند داده است، مديريت كند و به بهترين شكل ممكن، مصرف نمايد.برخي از اصحاب امام صادق عليه السلام نقل مي كنند كه گاهي حضرت، غذاي خوبي به ما مي دادند و گاهي غذاي ساده. به ايشان عرض كرديم: اي كاش شما آينده نگري مي كرديد تا وضعتان متعادل گردد! حضرت در پاسخ فرمود:
همانا ما به موازات خواست خداوند تدبير مي كنيم؛ پس هرگاه كه بگشايد، ما هم مي گشاييم و هرگاه كه بر ما تنگ گيرد، ما هم تنگ مي گيريم. (32)
وظيفه ي ما مديريت كردن منابعي است كه خداوند در اختيار ما مي گذارد و اين جاست كه انسان، هنر خويش را به نمايش مي گذارد و در سايه ي آن، زندگي خود را سامان مي دهد.
يكي ديگر از بارزترين مؤلفه هاي تدبيرگري«ميانه روي» در زندگي است. در ادبيات دين، مفاهيمي مثل: اسراف و تبذير، در مقابل تدبيرگري زندگي قرار گرفته اند(33) و مفاهيمي مثل: تقدير و اقتصاد، در كنار آن. «زياده روي در مصرف» و«مصرف بي جا»نشانه ي بي تدبيري است و «اندازه گيري» و «ميانه روي» در مصرف، نشانه ي حسن تدبير است. از اين رو، همان گونه كه تدبيرگري، نيمي از زندگي دانسته شده است، ميانه روي نيز نيمي از زندگي دانسته شده است. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
ميانه روي در خرج كردن، نيمي از زندگي است. (34)
امام علي عليه السلام ميانه روي و تدبيرگري را نشانه ي خيرخواهي خداوند نسبت به انسان دانسته، مي فرمايد:
خداوند، هرگاه خير بنده اي را بخواهد، ميانه روي و حسن تدبير را به وي الهام مي كند و او را از بدتدبيرگري و اسراف، دور مي سازد. (35)
اين كلام، همبستگي ميانه روي با تدبيرگري و تقابل اسراف با تدبيرگري را به خوبي نشان مي دهد. در كلام ديگري از حضرت نيز تبذير و تدبيرگري در مقابل يكديگر قرارگرفته اند:
حُسن تدبير و دوري از تبذير، از حُسن سياست است. (36)
كساني كه اهل تبذير و اسراف هستند، به دليل فقدان تدبيرگري، معمولاً از عنصر رضامندي، كمتر برخوردارند؛ زيرا اين حالت، از يك سو همراه با زياده خواهي و سيري ناپذيري است و از سوي ديگر، موجب اتلاف منابع(روزي)مي گردد.
بريز و بپاش و خرج بي رويه، هرچند شايد ساعاتي، مايه ي خوشي انسان گردد، ولي تداوم نخواهد داشت. آينده نگري و رضامندي پايدار در تدبيرگري، اندازه گيري و ميانه روي است. اين، قانون زندگي است.
3. خانه ي زندگي
يكي از نيازمندي هاي انسان، «مكان»زندگي است. بشر، به خانه اي نياز دارد تا در آن آرام گيرد.امام صادق عليه السلام يكي از عوامل آسايش انسان در دنيا را برخورداري از خانه اي وسيع بيان كرده است. (37) پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نيز از آن به عنوان نعمت دنيا ياد كرده است(38). وقتي از امام كاظم عليه السلام پرسيدند كه: لذت زندگي دنيا در چيست؟ يكي از اموري را كه در پاسخ مطرح فرمودند، «خانه ي وسيع»بود(39).
منزل كوچك نمي تواند آسايش انسان را تأمين كند. انتظاري كه از خانه مي رود، اين است كه مايه ي راحتي و آسايش باشد و اين، هنگامي محقق مي شود كه فضاي كافي وجود داشته باشد. اگر فضاي خانه، ناكافي باشد، خود به عاملي براي نارضايتي تبديل مي شود. امام باقر عليه السلام مي فرمايد:
كوچك بودن خانه، از شقاوت زندگي است. (40)
البته وقتي صحبت از خانه ي وسيع مي شود، اندازه اي دارد. مراد، داشتن كاخ يا ساختن قصر نيست؛ برخورداري از خانه اي است كه به اندازه ي نياز و كفايت باشد. آنچه مايه ي آرامش است، خانه اي است كه به اندازه ي نياز خانواده باشد. البته ميزان نيازهاي واقعي در خانواده ها متفاوت است؛ ولي مهم اين است كه خانه، به اندازه ي نياز باشد و نه بيشتر.
گاهي موارد، خانه از كاركرد خود خارج مي شود و چهره ي ديگري به خود مي گيرد. قرآن در بيان ويژگي هاي برخي تمدن هاي نابود شده، مي فرمايد:
«أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ.
آنان خانه هايي بسيار مستحكم براي فخرفروشي مي ساختند و اميد داشتند كه در آنها جاودان بمانند. »(41)اين الگوي خانه سازي، تمام هدف و معناي زندگي را تشكيل مي دهد و انسان را از امور بسيار مهم تري باز مي دارد و بدين سان، مايه ي حسرت و افسوس وي مي گردد. پيامبرخدا صلي الله عليه و آله درباره ي اين گروه مي فرمايد:
بنا مي كنند آنچه را ساكن نمي شوند و جمع مي كنند آنچه را نمي خورند(42).
يكي از راه هاي جلوگيري از نارضايتي هاي آينده، بسنده كردن به خانه هاي متناسب با نياز است. از اين رو پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
لا تَبنوا ما لا تَسكُنونَ.
بنا نكنيد آنچه را ساكن نمي شويد(43).
هم او مي فرمايد:
هرگاه خداوند متعال بخواهد كسي را خوار گرداند، مال او را در ساختمان سازي مصرف مي كند. (44)
در پاره اي موارد، خانه سازي اشرافي و اسراف در ساختمان سازي، وسيله اي براي انتقام خداوند از مال حرام است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
به درستي كه خداوند-عزّوجلّ- بقعه هايي در زمين دارد كه خانه هاي انتقام ناميده مي شوند؛ هرگاه كسي از راه حرام، مالي به دست آورد، خداوند، آب و گل را بر آن مسلط مي گرداند و آن گاه، وي از آن بهره نمي برد. (45)
بنابراين، در فرهنگ دين، همان گونه كه نسبت به داشتن خانه ي وسيع، تشويق شده است، از ساختن خانه هاي بيش از نياز نيز به شدت نهي شده است. داشتن خانه هاي وسيع، به معناي اسراف و اشرافيت در خانه سازي نيست. مراد از خانه ي وسيع، خانه اي است كه همه ي نيازهاي منطقي و معمول و متعارفِ يك خانواده را به راحتي پاسخ بگويد.
4. وسيله ي نقليه
زندگي، همراه با حركت و نقل و انتقال است. براي تجارت بايد از نقطه اي به نقطه ي ديگر حركت كرد و كالاي تجارت را حمل نمود. براي صله ي رحم بايد به سمت مكان استقرار آنان رفت. براي تفريح و استفاده از طبيعت، بايد از جايي به جايي رفت. سكون و توقف در يك نقطه ي جغرافيايي، ناممكن است. هميشه ميان ما و مكان هايي كه به نوعي با آنها سروكار داريم، «فاصله»وجود دارد؛ لذا انسان، نياز به وسيله اي دارد تا اين فاصله را كم كند و مشقت راه را اندك سازد. اين جاست كه وسيله ي نقليه و ضرورت آن معنا مي يابد. يكي از عوامل راحتي و آسايش زندگي، برخورداري از وسيله اي مجهز و آماده است. در گذشته كه وسايل نقليه ي موتوري وجود نداشتند، حيواناتي همانند اسب، اين مأموريت را برعهده داشتند.امام علي عليه السلام مي فرمايد:
مركب راهوار، يكي از دو راحتي است. (46)
پيامبرخدا صلي الله عليه و آله نيز يكي از عوامل راحتي زندگي را داشتن اسبي چابك مي داند. (47)
پينوشتها:
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج20، ص 306، ح504.
2. مستدرك الوسائل، ج11، ص 217، ح12789.
3. سنن الترمذي، ج4، ص 77، ح2636.
4. الامالي، طوسي، ص193؛ الامالي، مفيد، ص 172؛ بحارالانوار، ج71، ص 137.
5. ر. ك: توحيدالمفضّل، ص 87؛ بحارالانوار، ج3، ص 87.
6. توحيد المفضل، ص85؛ بحارالانوار، ج3، ص 86.
7. توحيدالمفضّل، ص85؛ بحارالانوار، ج3، ص 86.
8. همان جا.
9. «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ؛ پس هرگاه نماز تمام شد، روي زمين، پراكنده شويد و فضل خدا را طلب كنيد. »(سوره ي جمعه، آيه 10).
10. «وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ؛ و گروه ديگري كه در زمين حركت مي كنند و از فضل خدا طلب مي كنند»(سوره مزمل، آيه 20).
11. «اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْکُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ؛ همان خدايي كه دريا را در تسخير شما قرار داد، تا به امر او كشتي را روي آن روان سازيد و از فضل او بهره مند شويد»(سوره ي جاثيه، آيه 12).
12. الكافي، ج5، ص89، ح2؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 166، ح3619.
13. الكافي، ج5، ص89، ح3؛ تحف العقول، ص 351.
14. الكافي، ج5، ص89، ح1؛ قرب الاسناد، ص 392.
15. پديده ي تجارت با آبرو، در روايات بسياري مطرح شده و مورد نكوهش قرار گرفته است.
16. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 375، ح5762؛ الخصال، ج1، ص 182.
17. تحف العقول، ص 279.
18. عزت نفس يا احساس ارزشمند بودن را در روان شناسي امروز، «خودْارزش بخشي»يا «خودْ احترامي»يا «خودْارزشمندي»نيز مي نامند كه معادل Self Steem است.
19. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 192، ح3719.
20. الكافي، ج5، ص 149، ح7؛ تهذيب الاحكام، ج7، ص3.
21. الكافي، ج5، ص 149، ح8؛ تهذيب الاحكام، ج7، ص 3.
22. الكافي، ج5، ص 149؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 193.
23. غررالحكم، ح8082؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 303.
24. غررالحكم، ح8084؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 370.
25. غررالحكم، ح8087؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 182.
26. غررالحكم، ح8090؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 284.
27. عوالي اللآلي، ج4، ص 39.
28. تحف العقول، ص 79؛ بحارالانوار، ج77، ص218.
29. غررالحكم، ح8081؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 227.
30. تحف العقول، ص 403؛ بحارالانوار، ج78، ص 326.
31. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 416؛ الخصال، ج2، ص 620.
32. الكافي، ج6، ص 280؛ المحاسن، ج2، ص 400.
33. ر. ك: غررالحكم، ح8079؛ تحف العقول، ص 79.
34. مسندالشهاب، ج1، ص 55، ح33.
35. غررالحكم، ح8057؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 131.
36. غررالحكم، ح7618؛ عيون الحكم و المواعظ، ص 229.
37. امام صادق عليه السلام: «سه چيز، مايه ي راحتي مؤمن است: خانه ي وسيعي كه خانواده او را فراگيرد و دگرگوني حال او را از مردم پنهان سازد»(الكافي، ج6، ص 525؛ الخصال، ص 159؛ المحاسن، ج2، ص 610).
38. رسول خدا صلي الله عليه و آله: «سه چيز از نعمت هاي دنياست: ... و منزل بزرگ»(كنزالعمّال، ج3، ص 259؛ المطالب العاليه، ج2، ص 155).
39. ر. ك: الكافي، ج6، ص 526؛ المحاسن، ج2، ص 611.
40. الكافي، ج6، ص 526؛ المحاسن، ج2، ص 611.
41. سوره ي شعراء، آيه ي 128-129.
42. مسندالشهاب، ج1، ص 345؛ كنزالفوائد، ج1، ص 344؛ اعلام الدين، ص 365؛ بحارالانوار، ج73، ص 81.
43. الكافي، ج2، ص 48؛ الخصال، ج1، ص 146؛ المحاسن، ج1، ص 226.
44. مستدرك الوسائل، ج3، ص 455؛ المعجم الاوسط، ج8، ص 381؛ كنزالعمّال، ج3، ص 44؛ ر. ك: الفردوس، ج1، ص 245.
45. الفردوس، ج1، ص 186؛ ر. ك: الكافي، ج6، ص 532.
46. غررالحكم، ح7554.
47. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 358؛ الخصال، ج1، ص 126.
/م