شاهان صفوي و زيارت

شاهان صفوي به دليل وضعيت سياسي - اجتماعي ايران و مقابله با قدرت امپراتوري عثماني و ايجاد وحدت سياسي - مذهبي و تقويت و مشروعيت بخشي به حکومت خود،‌ اقدام به رسميت دادن مذهب تشيع نمودند و به زيارت به عنوان
دوشنبه، 2 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاهان صفوي و زيارت
 شاهان صفوي و زيارت

 

نويسنده: دکتر حسين ايزدي (1)




 

چکيده

شاهان صفوي به دليل وضعيت سياسي - اجتماعي ايران و مقابله با قدرت امپراتوري عثماني و ايجاد وحدت سياسي - مذهبي و تقويت و مشروعيت بخشي به حکومت خود،‌ اقدام به رسميت دادن مذهب تشيع نمودند و به زيارت به عنوان يکي از مراسم مهم تشيع دوازده امامي، که تأثير بسزايي در تقويت باورهاي سياسي - مذهبي مردم نسبت به سلسله ي صفويه داشت، توجه ويژه اي نشان دادند و به سفرهاي زيارتي متعددي رفتند. در اين مقاله، سعي شده است تا روند تاريخي و ابعاد سياسي - اجتماعي سفرهاي زيارتي شاهان صفوي با روشي « توصيفي - تحليلي» بررسي شود.

مقدمه

« زيارت» از نظر لغوي، به معناي « آمدن، يا رفتن به جايي به مقصد ملاقات و ديدار کسي يا جايي» است. در ريشه ي اين واژه، مفهوم « ميل و گرايش» نهفته است. ( دهخدا، 1385، ج 2، ص 1599) گويي زيارت کننده از ديگران روي گردانده و به سوي زيارت شونده تمايل پيدا کرده است. به لحاظ مذهبي و اجتماعي، زيارت مراسمي ديرينه و متداول بين اقوام و مذاهب و اديان گوناگون است، اما از نظر محتوايي و روش، گونه هاي متفاوتي دارد و هر دين و مذهبي براساس مبناي اعتقادي و بزرگان و رهبران مذهبي و احساسات و عواطف انساني خود، به مراسم زيارت توجه دارد.
پيروان مذهب تشيع دوازده امامي نيز از اين روش و سنت، که از ابتداي ظهور اسلام در مدينه النبي با حضور پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بر مزار شهداي احد و ساير شهداي صدر اسلام در قبرستان « بقيع» مرسوم شده، استقبال کرده اند و به آن توجه زيادي نموده اند، به ويژه آنکه در طي تاريخ اسلام و تشيع، اخبار و احاديث فراواني از پيامبر و ائمه ي معصوم عليهم السلام مبني بر اهميت و جايگاه زيارت به عنوان يک امر مهم و وظيفه ي شرعي هر مسلمان در کتب حديثي نقل شده است.
در واقع، زيارت در تاريخ شيعيان يک مراسم لازم الاجراست که به تدريج و در طول تاريخ شيعه، رو به کمال نهاده و به فرهنگ سازنده و مؤثر تبديل شده و از مقام و جايگاه خاصي در بين پيروان مذهب تشيع اثناعشري برخوردار است، به ويژه آنکه نفوس نيرومند قدسي انبيا و ائمه ي اطهار عليهم السلام پس از رحلت از بدن هاي شريف و بالا رفتن به عالم تجرد، در نهايت احاطه و استيلا بر امور جهانند و تمامي امور عالم نزد ايشان آشکار است و مي توانند بر اين جهان تأثير بگذارند و هر کس به زيارتشان برود از آن آگاه مي شوند و بر او شاهدند و از زايران مرقدشان و درخواست ها، توسل ها، تضرع ها و شفاعت طلبي هاي ايشان آگاهي دارند. پس نسيم لطف آنان بر زايران مي وزد و رشحاتي از فروغشان بر آنان مي تابد و در تأمين نيازها و برآورده شدن حاجات و رسيدن به مقاصد و آمرزش گناهان و رفع گرفتاري هايشان در پيشگاه خداوند شفاعت مي کنند. ( نراقي، 1377 ص 889)
با توجه به اين مسائل، کاروان هاي زيارتي شيعيان طي دوران هاي گوناگون، همه ي مشکلات و مصايب سفر زيارتي را در ماه ها و هفته ها به جان مي خرند تا به مقصد زيارتي خود برسند.
بدون ترديد، صفويه فقط از طريق قوه ي قهريه نمي توانستند به هدف نهايي خود، که حکومتي يکپارچه بر سرزميني واحد بود، نايل آيند؛ زيرا اعمال اين شيوه در دراز مدت، ممکن نبود. بنابراين، براي ايجاد مذهبي پايدار، فراگير و تأثيرگذار، که به تکامل مذهبي ملي و تقويتي حاکميت و بنيان هاي مشروعيت حاکميت صفوي منجر شود، به کاري عميق و گسترده و فرهنگي و مذهبي نياز بود؛ کاري که فقط با مراسم مذهبي شيعيان دوازده امامي - که به دليل رسميت مذهب تشيع و حمايت قاطع و همه جانبه ي دولت صفوي در ايران نهادينه شده بود - به عنوان منبعي احساسي، قوي، گسترده و بسيار تأثيرگذار امکان پذير مي گرديد. بنابراين، زيارت مزارات ائمه ي اطهار و امام زادگان عليهم السلام به عنوان اجداد نسبي شاهان صفوي در کنار ساير مراسم مذهبي شيعيان، نسب سيادتي صفويان و ساير باورهاي سياسي - مذهبي مردم را نسبت به صفويه تقويت و تثبيت مي کرد. بدين روي، از همان ابتدا زيارت محل توجه شاهان صفوي قرار گرفت.

شاه اسماعيل اول ( 907-930 ق)

اولين سفر زيارتي شاهان صفوي را شاه اسماعيل اول در جريان لشگرکشي به خراسان انجام داد. در سال 913 ق، در جريان حملات محمدخان شيباني به خراسان و قتل و غارت قشون ازبک، که تا کرمان کشيده شد، شاه اسماعيل با اعزام سفرا و نمايندگاني، از خان ازبک خواست تا از مناطق متصرفاتي خارج شود، ولي وي يا غرور تمام، پاسخ داد که خيال سفر حج دارد و از شاه اسماعيل خواست تا وفاداري و اطاعت خود را با تهيه ي زمينه ي ميزباني به منظور عبور از قلمرو صفوي نشان دهد. شاه اسماعيل هم در جواب وي گفت: قصد زيارت مشهد مقدس و بارگاه امام رضا عليه السلام را دارد. اين مسئله باعث جنگ خونين مذهبي بين طرفين شد که نتيجه ي آن شکست سنگين قواي ازبک و مرگ شيبک خان به دست قشون قزلباش بود. شاه اسماعيل پس از پيروزي در اين نبرد، که بزرگ ترين پيروزي وي بود، براي زيارت مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام به مشهد رفت. ( عالم آراي شاه اسماعيل، 1384، ص 346-347 / خواند مير، 1370، ص 68)
در سال 914 ق، شاه اسماعيل پس از فتوحات نظامي خود در عراق عرب و تصرف بغداد، ابتدا به کربلا رفت و پس از ورود به شهر و زيارت حرم امام حسين عليه السلام تمام شب را در حرم بيدار بود و شخصاً در غبارروبي حرم شرکت کرد و پس از تقديم هداياي گران قيمت و قنديل هاي طلا و دستور ساخت پوشش قبر از عاج طلا و دادن هدايا و نذورات به مجاوران و خادمان، به شهر نجف رفت. ( اميني هروي، 1383، ص 300-301)
پس از رسيدن به نزديکي شهر نجف، شاه اسماعيل از اسب فرود آمد و پاي پياده و سر برهنه به طرف حرم حضرت علي عليه السلام حرکت کرد و در زمان رسيدن به نجف، در حالي که علما و سادات به استقبال او مي آمدند، پرچم حضرت علي عليه السلام را از آنان تحويل گرفت. ( عالم آراي شاه اسماعيل، 1384، ص 166-167) شاه اسماعيل پس از گرفتن پرچم، « يا علي» گويان از بين مردم عبور کرد و مستقيم داخل حرم شد و اجازه ي ورود به هيچ کس نداد و به مدت 8 ساعت به تنهايي در داخل بود. طي اين مدت، قزلباشان مي گفتند: به گوش خود شنيده اند که مرشد کامل با امام علي عليه السلام گفت و گو مي کند. شاه اسماعيل پس از اين زيارت طولاني و دادن هدايا و نذورات به خادمان و مجاوران حرم، به شهر حله رفت و طي همين مدت، گروهي از بيابان گردان عرب، که زوار شيعه را غارت مي کردند،‌ سرکوب کرد و پس از ضبط ثروت هنگفت آنان، به نجف بازگشت. ( اميني هروي، 1383، ص 303 / خواندمير، 1362، ج 4، ص 494-495)
شاه اسماعيل پس از اين اقدامات و زيارت کربلا و نجف، به شهر کاظمين رفت. با توجه به اينکه سلسله نسب سيادت مورد ادعاي صفويان به حضرت امام موسي کاظم عليه السلام مي رسيد، شاه اسماعيل پس از حضور در عراق، توجه ويژه اي به حرم مقدس کاظمين داشت و دستور داد عمارت و گنبد با شکوهي برفراز اين مزار مقدس ساختند و نهر آبي را که تأمين کننده ي آب شيرين اين مکان مقدس بود، تعمير و نوسازي کرد. ( قزويني اصفهاني، 1379، ص 126 / خواندمير، 1362، ج 4، ص 494) او پس از آنکه هدايا و نذورات زيادي به خادمان و مجاوران حرم کاظمين داد، به سمت سامراء رفت و پس از زيارت حرم امام علي النقي عليه السلام و امام حسن عسکري عليه السلام و مدتي تفرج و شکار در بغداد و اطراف دجله و فرات، به ايران بازگشت. ( اميني هروي، 1383، ص 303)
سفرهاي زيارتي شاه اسماعيل اول به عتبات عاليات و مشهد مقدس، که در جريان لشکرکشي هاي وي به جنوب عراق و خراسان و با انگيزه هاي سياسي - نظامي صورت گرفته بود، در وهله ي اول موجب ايجاد ثبات، امنيت و آرامش در اين مناطق - به ويژه براي شيعيان - ش. همچنين بازسازي و توسعه و عمران اين اماکن مقدس مذهبي در عهد شاه اسماعيل اول، آسايش و رفاه را براي ساکنان و زوار اين شهرهاي مقدس و وجهه ي مثبت مذهبي و تقويت مشروعيت و جايگاه حکومتي دولت نوپاي صفوي را به دنبال داشت. از سوي ديگر، اقدامات وي نه تنها موجب شد که رسم بسيار مهم زيارت، که تا آن زمان به دليل تعصب مذهبي مخالفان شيعه و ناامني و جنگ هاي پي در پي در جنوب عراق بسيار کم رنگ شده بود، احيا گردد و خيل جمعيت زائران به عتبات سرازير شود، بلکه اين اقدامات به عنوان آموزه ي سياسي - مذهبي حکومت صفوي مورد توجه شاهان اين سلسله قرار گرفت و علاوه بر توجه به شهرهاي مذهبي داخلي، مثل مشهد و قم، تا زماني که جنوب عراق در تصرف صفويان بود، شاهان صفوي با حضور در عراق و زيارت عتبات عاليات، شخصاً به امور زوار و عمران و توسعه ي اين اماکن مقدس رسيدگي مي کردند.

شاه طهماسب اول ( 930-984 ق)

شاه طهماسب اول، دومين پادشاه صفوي، که از سلطنتي طولاني برخوردار بود و به عنوان پادشاهي ديندار، متعصب و متشرع مشهور بود، به دليل درگيري هاي داخلي در ده سال اول حکومت و جنگ هاي متعدد با عثماني ها و ازبک ها، مجال چنداني براي انجام سفر زيارتي نداشت و دفعات کم سفرهاي زيارتي وي به مشهد مقدس رضوي و ساير مزارهاي متبرک داخل ايران، در جريان لشکرکشي نظامي صورت گرفت؛ از جمله، در جريان مقابله با چهار حمله ي ازبک ها به رهبري عبيدخان ازبک، طي سال هاي 916 ق، 934 ق، 935 ق و 939 ق، به زيارت مشهدالرضا رفت.
خورشيد اشراف، خسرو آفاق با لشکر بحرجوش دريا خروش از راه کالپوش به مشهد مقدس معلي رسيده، به شرف طواف آستان ملايک آشيان حضرت امام الجن و الانس سرافراز شده، از روح مطهر آن سلطان روضه ي رضا - عليه التحيه و الثناء - استمداد همت نموده، به عزم دارالسلطنه هرات، اعلام ظفر فرجام به جانب جام انداختند. ( ترکمان، 1378، ج 1، ص 98 / غفاري قزويني، 1343، ص 287)
شاه طهماسب به شکرانه ي پيروزي بر ازبک ها و موفقيت در توبه از جميع گناهان خود،‌ هشتاد من طلا صرف مطلا کردن گنبد و ميله ي گنبد حرم مقدس رضوي کرد. ( افوشته اي نطنزي، 1383،‌ص 13 و 14 و 15 / ترکمان، 1378، ص 203) يک بار هم در زماني که براي مقابله با شورش برادر خود،‌ القاص ميرزا، از پايتخت خود قزوين خارج شد، در سر راه خود، براي زيارت امام زاده واجب التعظيم، حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام به ري رفت و از آنجا راهي تبريز شد. ( غفاري، 1343، ص 296)
زيارت مشهد مقدس به دليل توجه شاه اسماعيل و شاه طهماسب و اقدامات ايشان در توسعه، نوسازي و تأمين مايحتاج زوار،‌ به ويژه در زماني که آرامش در خراسان برقرار و قواي ازبک عقب رانده شده بودند، به عنوان يک رسم مذهبي مهم مورد توجه مردم و ساير درباريان واقع شد. « مهين بانو»، کوچک ترين خواهر شاه طهماست، در سفر زيارتي خود به مشهد مقدس، پنجره ي طلا و قپه هاي مرصع را سامان داده و بار ديگر، اسباب و قناديل همراه برد و جميع سادات و علما و فضاي آنجا را تفقد نمود. ( حسيني قمي، 1383، ج 1، ص 4299-4300)
مهين بانو، که مانند برادرش، اهل توبه و ديانت و عمل به امور شرعي بود، علاوه بر اقدامات خود در شهر مشهد و حرم رضوي، هر ساله مبلغي کلي را وقف بر چهارده معصوم مي کرد و توليت آن را هم با پادشاه وقت قرار مي داد. محل مصرف اين موقوفه هم سادات فاطمي اثناعشري بود. وي همچنين جواهرات نفيس خود را نذر صاحب الزمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف) و امام رضا عليه السلام کرد و با وجود آنکه به واسطه ي حملات مکرر سليمان خان قانوني،‌ سلطان عثماني، جنوب بين النهرين از ايران جدا شده بود، هر ساله مبلغي کلي براي اهالي کربلا، نجف، جبل عامل، سادات مدينه و هزينه ي اسباب و يراق آستان هاي مقدس و متبرک سراسر کشور ارسال مي کرد. ( حسيني قمي، 1383، ص 4299-4300)
شاه طهماسب اول پس از يک دوره حکومت 54 ساله و عقد قرارداد « آماسيه» در 8 رجب 962 ق، که صلح طولاني مدت را با عثماني در پي داشت، در تاريخ 984 ق، درگذشت. شاه طهماسب صفوي به دليل جنگ طولاني با عثماني ها و تصرف عراق توسط سليمان خان قانوني، سلطان عثماني، هيچ گاه نتوانست به عراق و زيارت عتبات عاليات برود، اما وي ضرورت توجه به زيارت اماکن مذهبي داخل ايران، به ويژه مشهد مقدس، را در جهت تقويت وحدت سياسي و ديني شيعيان با محوريت شاه صفوي، به خوبي درک کرده بود،‌ به ويژه آنکه صفويه مدعي نسب سيادت و انتساب به حضرت امام موسي کاظم عليه السلام بودند و حضرت امام رضا عليه السلام نيز فرزند و جانشين ايشان بودند و با توجه به نسب ادعايي صفويه، از خويشان نزديک امام رضا عليه السلام محسوب مي شدند.
در واقع، شاه طهماسب، که در جريان مقابله با ازبک ها، چهار بار به زيارت حرم رضوي رفت و خود، بستگان نزديک و درباريانش هدايا و نذورات زيادي را به اين مکان مقدس دادند، به دنبال تقويت باورهاي عمومي مردم ايران به نسب سيادت خاندان صفوي و بنيان هاي مشروعيت سياسي - مذهبي حاکميت صفويه بودند.
پس از مرگ شاه طهماسب، ايران و حکومت صفوي شاهد بروز دوباره ي رقابت هاي خونين بين طوايف قزلباش و سرکشي و طغيان اين قبايل بود. در چنين وضعيتي، نه دولت مردان صفوي مجال چنداني داشتند تا به سفرهاي زيارتي بپردازند و از اين راه امکانات و تسهيلات لازم براي مردم ايجاد شود، نه امنيت کافي برقرار بود و نه مردم وضعيت مناسب و آساني براي رفتن به اماکن زيارتي داشتند.

شاه عباس اول ( 996-1038 ق)

پس از به قدرت رسيدن شاه عباس اول، که آغاز عصر جديدي در سلسله ي صفويه بود، زيارت نيز مانند ساير مراسم شيعي مورد توجه قرار گرفت. شاه عباس اول بر خلاف ساير شاهان صفوي، که در جريان سفر نظامي و يا گشت و شکار به شهرهاي مذهبي و زيارتي هم مي رفتند، زيارت اماکن مقدس مذهبي را لازم مي دانست و بارها به قصد زيارت، از پايتخت خود،‌ اصفهان، خارج شد.
نخستين سفر زيارتي شاه عباس اول در سال 996-997 ق به شهر مشهد، مقارن با آغاز سلطنت او بود. وي در اين سفر، علاوه بر زيارت آستان قدس رضوي، مدتي براي مقابله با حملات ازبک ها، در خراسان ماند و براي مناطقي که به تصرف ازبکان درنيامده بود، حاکماني تعيين نمود. ( افوشته اي، 1383، ص 313-314) ده سال پس از اين سفر، در سال 1007 ق، شاه عباس پس از يورش ازبکان، که ويراني زيادي در خراسان و مشهد به بار آورده بود، به زيارت حرم حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام رفت.
در 25 ذي حجه، چون شعشعه ي نير عالم افروز گنبد مبارک، که مهبط تجليات انوار الهي خورشيد مثال است، درخشيدن آغاز نمود، پياده گرديده و از آنجا با جهان جهان اخلاص و عالم عالم نيازمندي، برهنه پاي و گشاده پيشاني طي مسافت فرموده، در کمال شوق به روضه ي مطهره رسيده، به لوازم دعا و زيارت پرداخته، آستانه ي مقدسه را به غايت بي سامان و از قناديل طلا و نقره خالي يافتند و از حلي و زيور ايام قزلباش سواي محجر طلا چيزي نمانده بود. ( ترکمان، 1378، ص 911-912)
با توجه به اين وضعيت، شاه عباس براي سروسامان دادن به امور، منصب حکومت مشهد را به يوسف خان، ولد اغلان چگني داد و دستور ايجاد بيوتات، شربت خانه، و مطبخ را صادر و غازي سلطان تربتي را به عنوان متولي و ميرمحمد جعفر و ملامحمد کاظم را به عنوان مدرس آستان قدس رضوي تعيين کرد. ( منجم يزدي، 1366، ص 171 و 185) شاه عباس در جريان همين سفر،‌ منصب خادم باشي گري آستان قدس رضوي را به عنوان يک پست مهم، به خود اختصاص داد. ( ترکمان، 1378، ص 962) وي بار ديگر در اول صفر 1008ق، به قصد زيارت به خراسان رفت و در نزديکي شهر مشهد، به احترام امام رضا عليه السلام از اسب پياده شد و بقيه ي راه را پياده رفت، و مدت 65 روز، يعني تمام زمستان آن سال را در مشهد بود و هر شب و هر روز به دعا، زيارت و خدمت در حرم امام هشتم مشغول بود. ( ترکمان، 1378، ص 962 / منجم يزدي، 1366، ص 195)
در سال 1009 ق، در حالي که حکومت داخلي صفويه تثبيت شده و قواي ازبک سرکوب شده بود، شاه عباس مشهورترين سفر زيارتي خود را انجام داد. وي در اين سفر، مسافت کاخ سلطنتي عالي قاپو در ميدان نقش جهان اصفهان تا شهر مشهد و حرم رضوي را در عرض 28 روز، پياده طي کرد. وي در جريان اين سفر، دستور داد هر يک از مقامات و امراي دربار و دولت و خويشاوندان، که مايل به همراهي او در اين راه هستند، مي توانند سواره بيايند؛ زيرا نذر او براي رفتن به زيارت با پاي پياده شامل حال ديگران نمي شود. ( ترکمان، 1378، ص982-983) (2)
شاه عباس پس از رسيدن به مشهد، در ماه هاي رجب، شعبان و رمضان در اين شهر ساکن شد و در مراسم مذهبي اين ايام از جمله ليالي قدر در حرم رضوي حاضر گرديد و در کنار شب زنده داري، امور مربوط به خدمه، مثل جارو کشيدن فرش ها و خاموش کردن شمع ها را براي نشان دادن اخلاص و سرسپردگي شخصاً انجام مي داد. ( ترکمان، 1378، ص 983-984)
در سنه 1009 ق، نواب اشرف به قصد زيارت، پياده به مشهد مقدس عازم گرديدند و بدان فيض، که سرمايه ي سعادت است، مشرف شدند. حضرت خاتم المجتهدين، شيخ بهاءالملة و الدين، در هنگامي که نواب اشرف به دستور ساير خدّام مقراض در دست گرفته، سرهاي شمع را مي گرفته اند، اين رباعي را بالبديهه انشاء فرموده، بدان حضرت خواندند:
پيوسته بود ملايک عليين
پروانه ي شمع روضه ي خلد آيين
مقراض به احتياط زن، اي خادم
ترسم ببري شهپر جبريل امين
( شاملو، 1371، ج 1، ص 183-184)
اين سفر نه تنها موجب توجه به آباداني و رونق مشهد و حرم رضوي و افزايش نفوذ ديني و اقتدار سياسي دولت صفوي در مرزهاي شرقي شد، بلکه به دليل آنکه شاه عباس مثل ساير شاهان صفوي، از طرف پدر، خود را از نسل امام هفتم، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام، و از طرف مادر از نسل حضرت علي عليه السلام مي دانست، زيارت خويشاوند مقدس وي، موجب تقويت باور عمومي مردم در منسوب بودن شاهان صفوي به سلسله ي سادات،‌ دادن مقام تقدس به شاه عباس و بيانگر کمال اعتقاد و ارادت وي به امام هشتم عليه السلام مي گرديد.
شاه عباس در دوران حکومت 42 ساله ي خود، چندين بار ديگر به قصد سفر زيارتي به شهر مشهد رفت؛ از جمله، در 1011 ق، از راه کوير و بيابانک که با استقبال حاکم ترشيز و اقامت دوازده روز در حرم رضوي همراه بود. ( منجم يزدي، 1366، ص 238-239) در سال 1016 ق، پس از پيروزي هاي داخلي و خارجي به مشهد رفت ( ترکمان، 1378، ص 1328) و در جريان همين سفر بود که مقرر کرد هر کس همراه او مي آيد مايحتاجش در همه ي منازل مهيا باشد و هر کس اسبش خسته شد به او يک اسب تازه نفس بدهند، دهکده اي را در راه دامغان از مال و خراج معاف و آن را يکسره نذر و وقف زوار امام رضا عليه السلام کرد، دو دروازه ي حرم را نوسازي کرد و تغيير داد و آب چشمه اي را براي رفاه حال مردم در حرم جاري ساخت. ( منجم يزدي، 1366، ص 328-329)
سفرهاي مکرر شاه عباس اول به خراسان در کنار ارادت شخصي وي به امام رضا عليه السلام، که ناشي از زندگي دوران کودکي و نوجواني وي در مشهد و بهره برداري اجتماعي و مذهبي وي از اين سفرها، به سبب رقابت و جنگ دايمي با عثماني ها و سرازير شدن سيل زوّار ايراني به عتبات بود، دلايل سياسي - اقتصادي هم داشت.
هر سال تعداد زيادي از ايرانيان براي زيارت عتبات عاليات - که پس از عهدنامه ي « آماسيه» رسماً از ايران جدا شده بود - و همچنين زيارت مکه و مدينه از خاک عثماني عبور مي کردند و به لحاظ بعد مسافت، اين مسافرت ها عموماً به مدت دست کم شش ماه طول مي کشيد و زوّار ايراني، به ويژه آن ها که به سمت مکه مي رفتند، مي بايست به منظور پرداخت عوارض، خريد نيازمندي طول سفر و يا پرداخت نذورات خود به حرم نبوي و مسجدالحرام و هزينه ي گمرک، به مأموران عثماني از سکه هاي طلا استفاده کنند. اما سکه هاي طلا، که از مهم ترين عوامل تدارک و تجهيز سپاهيان نوبنياد شاه عباس بود، از ايران و قلمرو صفوي خارج و موجب تقويت قدرت مالي دولت ترکان عثماني و تجهيز سپاهيان آنان مي شد. بنابراين، شاه عباس سعي کرد با ساخت و ساز، ايجاد تسهيلات رفاهي مثل آب رساني، ساخت کاروان سرا، ايجاد امنيت، سفرهاي مکرر، پياده رفتن،‌ تشويق شعرا به سرودن اشعاري در اين زمينه، ترويج احاديث درباره ي ثواب و فضيلت زيارت امام رضا عليه السلام و برابري آن با چند ده حج و نيز تأکيد علما بر اين مسئله با همراهي کردن شاه عباس در سفرهاي زيارتي به خراسان، وضعيتي ايجاد کند که ايرانيان به جاي رفتن به مکه و مدينه،‌ روانه ي مشهد شوند و سرمايه هاي خود، به ويژه سکه هاي طلا را در داخل کشور هزينه کنند. شاه عباس براي اطمينان خاطر از عدم مسافرت ايرانيان به عربستان و عبور از قلمرو عثماني، اعلام کرد: هر کس قصد سفر حج دارد بايد مبلغ هنگفتي را شخصاً به شاه پيشکش کند تا اجازه ي سفر به وي داده شود. ( کروسينسکي، 1363، ص 25)
شاه عباس براي آنکه محدوديت هاي سفر زيارتي ايرانيان به عتبات عاليات جنوب بين النهرين برداشته شود و با توجه به اختلافات عميق اعتقادي و سياسي با امپراتوري عثماني و نشان دادن تعهد و تقيّد مذهبي خود نسبت به مقابر مطهر ائمه ي اطهار عليهم السلام، نظر به آنکه بين النهرين را به دليل اشغال توسط شاه اسماعيل جزئي از قلمرو دولت صفوي تلقي مي کرد، در سال 1032 ق، با لشکريان خود به اين منطقه حمله کرد و پس از دو ماه جنگ و محاصره، جنوب بين النهرين را تصرف نمود و قواي عثماني را بيرون راند ( جنابذي، 1378، ص 887 / ترکمان، 1378، ص 1655-1658) و به مدت يک ماه به منظور رسيدگي به امور مناطق تازه فتح شده در عراق ساکن شد.
همواره به سعادت زيارت مراقد متبرکه کاظمين فايز گشته، خدمه و مستخدمين و عموم سکنه و مجاورين آن روضه خلد آئين را به صلات و صدقات نوازش فرمودند و به فرش ها ملون و صندوق پوش هاي مزين و غيرها زينت افزودند و بعد از انجام ضروريه ي بغداد، روي توجه به خاک پاک نجف اشرف آورده، در يک منزلي آستان ملايک پاسبان سلطان سرير ولايت، شاهنشاه کشور خلافت و امامت، امام المشارق و المغارب، اسدالله الغالب اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ( عليهماالسلام) با جهان جهان شوق و عالم عالم اخلاص، پياده قدم در راه نهاده، در کمال ذوق و فوق شوق، طي مساف نموده،‌ به شرف خاک بوسي آن عتبه ي عليه مشرف گشته و تا ده روز در آن سده ي سنيه به مراسم دعا و زيارت اقدام به خدمت جاروب کسي آن روضه ي بهشت آسا مشغول داشتند و به نظم و نسق آن سرکار فيض آثار قيام نمودند. ( ترکمان، 1378، ص 1667-1668)
شاه عباس علاوه بر خدمت گزاري و نظافت آستان مقدس علوي، به امور ديگري هم پرداخت و دستور داد نهر آبي را که در زمان شاه اسماعيل حفر شده و پس از مدتي خشک شده بود،‌ لايروبي و بازسازي کنند و مجدداً آب فرات را در نجف به جريان انداخت ( ترکمان، 1387، ص 1005-1006) و پس از اقامت ده روزه در نجف، به زيارت کربلا رفت و مسافت بين کربلا و نجف را در گرماي هوا، پياده طي کرد و سپس به زيارت سامراء رفت و مال زيادي را به سادات مجاور حرم سامراء بخشيد. ( جنابذي، 1378، ص 888)
شاه عباس يک سال پس از فتح جنوب بين النهرين، در نوروز سال « سيچقان ئيل» ترکي، مطابق 1033 ق، بار ديگر به اين منطقه سفر کرد و - به ترتيب - به زيارت کربلا، نجف و کاظمين رفت و سپس به دليل مصادف بودن ايام سفر با ماه رجب و آگاه شدن از احاديث صحيح درباره ي ثواب عظيم زيارت امام حسين عليه السلام در ماه رجب، دوباره به کربلا بازگشت و از اين شهر به زيارت سامراء و آستان عسکريين عليهماالسلام و مقام صاحب الزمان عليهم السلام رفت و در اين سفر هم مثل سفر قبلي، مبالغ هنگفتي را به عنوان صدقات، نذورات و هداياي گران قيمت حرم هاي ائمه ي اطهار عليهم السلام اهدا کرد. ( ترکمان، 1378، ج 3، ص 1679-1680)
شاه عباس براي نشان دادن ارادت و عرفي خود به عنوان شاهي ديندار و توجه دادن مردم به زيارت اماکن مقدس مذهبي داخل قلمرو صفوي، طي وقف نامه اي جميع جواهر و مرصع آلات و نقره آلات خود را بر نجف وقف کرد. ( شاملو، 1371، ص 93-96)
وي بر اين، جميع املاک موروثي و مکتسب خود را به قيمت عادله ي آن، که يکصد هزار تومان بود، به همراه خانه هاي بسيار عالي، قيصريه و چهار بازار دور ميدان نقش جهان و حمام هايي که در اصفهان ساخته بود، وقف حضرات عالياب چهارده معصوم نمود که وقف نامه ي آن را شيخ بهائي نوشت و توليت آن در زمان حيات با خود شاه عباس و پس از وي با شاه وقت باشد. ( ترکمان، 1378، ج 2، ص 1249-1252 / شاملو، 1371، ص 186-196)
شاه عباس در سال 1016 ق، که از سفر به اردبيل بازمي گشت، به قزوين و سپس به شهر قم رفت و سه روز به زيارت آستان حضرت معصومه عليهاالسلام مشغول بود. ( منجم يزدي، 1366، ص 326، 367، 368، 423 و 424 / ترکمان، 1378، ج 2، ص 822، 1137، 1158، 1244، 1246، 1399، 1435، ج 3، ص 1520)

شاه صفي ( 1038-1052 ق)

پس از شاه عباس اول، با توجه به نظام تربيتي شاه زادگان صفوي در حرم سرا، کاهش فعاليت هاي نظامي، رخوت، سستي، دل بستگي و توجه بيش از حد به سرگرمي هاي دربار و حرم سرا و مفاسد ناشي از آن، سفرهاي زيارتي در بين جانشينان شاه عباس کم رنگ شد. شاه صفي، جانشين شاه عباس اول، در دوران حکومت خود، سفر زيارتي به شهرهاي مذهبي و زيارتي قم و مشهد نداشت، ولي در سال 1039 ق، براي رسيدگي به امور بين النهرين و مقابله با تحرکات قواي عثماني، به اين منطقه رفت و متوجه زيارت عتبات عاليات شد. شاه صفي در اين سفر دوبار به زيارت کربلا رفت؛ بار اول در دوم شعبان 1039 ق، و بار دوم در چهاردهم شعبان. ( خواجگي اصفهاني، 1368، ص 106-108) وي همچنين در نوروز سال « قوي ئيل» ، مطابق سال 1040 ق، به قصد زيارت، در 17 شعبان وارد کربلا شد و در 23 شعبان به نجف و زيارت حرم حضرت علي عليه السلام رفت و در 7 رمضان پس از خواندن زيارت وداع، به ديدن مسجد کوفه رفت و سپس به سمت بغداد حرکت کرد و به زيارت کاظمين و آستان عسکريين عليهماالسلام پرداخت. شاه صفي در اين سفرها، مانند پدربزرگ خود، در زمينه ي تقويت اذهان مردم نسبت به سيادت صفويه و بهره برداري تبليغاتي در جهت تقويت و تثبيت سلطنت خود، که بسيار خشن و خون بار آغاز شده بود، ضمن پرداخت هدايا و وجوه نقدي، نذورات و صدقات فراواني به خدّام و مردم مجاور مشاهد متبرک بخشيد و اقدام به بازسازي، مرمت و توسعه ي بناها و آب رساني نمود؛ کاري که امري مهم و حياتي در کربلا و نجف بود. ( خواجگي اصفهاني، 1368، ص 106-108، 130، 149 و 158 / قزويني اصفهاني، 1380، ص 84 و 94-95) از جمله،‌ وي در سال 1041 ق، توسعه و عمران زيادي در حرم علوي در نجف صورت داد.
پيشنهاد ضمير ساخت و آباداني بناي گردون اساس غزويه ي نجف اشرف را، که هم خوابه رأي منير بود، مقصد خاطر خطير گردانيد و آن صحن بهشت لقا را به حليه ي عمارت آرايش داده، بنايي بنياد نهاد که صفاي صفه ي ايوانش از [صفاي] عقيدت باني حکايت مي کند، و رسوخ قواعد بنيانش از رسوخ [اعتقاد پاک] آمر نشان مي دهد، شرفات قدر رفيعش سر سوي افلاک کشيده و چون مراقي جاه بلند خيالش، سده ي منيع آن اعيان نجوم دعوي مساوات کرده، فروغ صفاي صفه اش پرتو نور بر آيينه ي سپهر انداخته و از انوار سقف عالي اش ماه استعاره ي روشنايي نمود. ( خواجي اصفهاني، 1368، ص 130)
شاه صفي از درايت، هوشمندي و تدبير پدربزرگ خود برخوردار نبود و نتوانست در برابر حملات عثماني ها ايستادگي کند و پس از مذاکرات صلح، براساس عهدنامه ي « سرپل ذهاب»، جنوب بين النهرين را به امپراتوري عثماني واگذار کرد و بدين سان، عتبات عاليات و جنوب بين النهرين از مسير زيارتي شاهان صفوي خارج شد.

شاه عباس دوم ( 1052-1077 ق)

شاه عباس دوم، جانشين شاه صفي، طي دوران حکومت 25 ساله، با وجود ارتباط نزديک و احترام و توجه و حمايتي که از علماي معاصر زمانش مثل علامه محمدتقي مجلسي و ملامحسن فيض به عنوان پيش نماز اختصاصي خود داشت، به علت خلق و خوي ناشي از تربيت حرم سرا، توجه کمي به زيارت اماکن مذهبي داخلي داشت و فقط سه سفر زيارتي داشت: بار اول در جريان مقابله با تيموريان هند، که شهر قندهار را تصرف کرده بودند، به زيارت مشهد رفت و به مدت 50 روز در اين شهر ساکن شد که ضمن زيارت حرم رضوي، به دل مشغولي مورد علاقه ي خود، يعني مجالس عيش و شکار هم پرداخت. دومين سفر زيارتي وي در جريان سفر شکار، زماني که « رخت عشرت و کامراني به بلده ي طيبه ي طهران کشانيد». به زيارت امام زاده عبدالعظيم حسني عليه السلام در ري رفت و نذورات و احسان زيادي به خدام آن امام زاده داد. سومين سفر زيارتي او در 25 سفر سال 1052 ق، که قصد رفتن به قزوين داشت، به مدت ده روز و در سال 1064 ق، زماني که از قزوين رهسپار اصفهان بود دو ماه در قم اقامت کرد و به اطعام نيازمندان پرداخت و براي فرستادن ثواب فاتحه به روح پدرش سه روز متوالي هر روز پانصد قاب طعام و حلوا در حرم و مقبره ي شاه صفي به همراه مبلغي خطير به فقرا و مستحقان داد.
در واقع، شاه عباس دوم سعي داشت به دادن هدايا و نذورات فراوان به مردم و خدام اماکن زيارتي داخلي، توجه و اهتمام خود را به رسم مهم زيارت در بين شيعيان به عنوان شاه صفوي، که نسب سيادت دارد، نشان دهد. البته علت اصلي حضور و اقامت دو ماهه ي شاه عباس دوم در شهر قم، وجود حيوانات شکاري فراوان و متنوع در اطراف اين شهر و علاقه ي زيادي بود که شاه عباس دوم به شکار داشت. ( وحيد قزويني، 1329، ص 104-105 و 264-265)

شاه سليمان ( 1077-1105 ق) و شاه سلطان حسين ( 1105-1135 ق)

شاه سليمان، که پس از شاه عباس دوم به سلطنت رسيد و از مدت 39 ساله ي حکومت خود هفت سال از حرم سرا خارج نشد، گرچه رابطه ي نزديکي با علما داشت و به برگزاري مراسم مذهبي توجه مي کرد، اما به هيچ سفر زيارتي نرفت.
در واقع، دوران سلطنت شاه سليمان و جانشين وي شاه سلطان حسين، که آخرين پادشاه صفوي بود،‌ معرفي چهره هاي ناتوان، سست و به شدت دل بسته ي حرم سراست که حاضر نبودند هيچ گونه سختي و مشقتي را که موجب دور شدن از اصفهان و اندروني حرم سرا باشد، تحمل کنند. اين دو پادشاه در دوران حکومت خود، نشان دادند که مردان روزگار سخت و مهلکه هاي پرخطر نيستند. در دوران شاه سلطان حسين صفوي، زيارت اماکن مقدس مذهبي شيعيان بيشتر جنبه ي تظاهر و ريا پيدا کرده بود و در حالي که کشور وضعيت نابسامان سياسي داشت، بسياري از اهل حرم و خواجه سرايان دربار شاه سلطان حسين، که بسيار قدرتمند، مستقل و مصدر و منشأ تمام امور بودند، از روي حسادت، رقابت با يکديگر و خودنمايي، مبالغ هنگفتي را خرج سفر به مکه، عتبات عاليات و مشهد مي کردند. ( مستوفي، 1379، ص 115) ولي خود شاه سلطان حسين فقط يک بار به سفر زيارتي رفت.
وي در سال 1118 ق / 1706 م، به قصد زيارت مرقد حضرت معصومه عليهاالسلام و سرکشي به آرامگاه سلاطين صفويه در قم، به اتفاق حرم و اعيان دربار خود و همراهاني که تعداد آنها به شصت هزار نفر بالغ مي شد به آن شهر عزيمت کرد. ملازمان شاه به قدري زياد بودند که خيمه و خرگاه آنان به هنگام توقف، قريب دو فرسنگ از حومه ي شهر را فراگرفت. شاه سلطان حسين پس از مدتي اقامت در قم، با همان عده ي زياد همراهان به سمت مشهد رفت. هزينه ي اين سفر به حدي گزاف بود که نه تنها موجب خالي شدن خزانه شد، بلکه شهرها و مناطق بين راه، که کاروان شاه از آنجا عبور مي کرد، به دليل اخذ ماليات جديد، ويران شد. نصف مبلغي که صرف اين سفر گرديد براي لشگرکسي به قندهار و سرکوب افاغنه ي ياغي کافي بود، اما شاه سلطان حسين، که در محاصره ي اهل حرم و خواجه سرايان بود، به اين مسائل اعتنايي نداشت و تنها پس از شورش مردم اصفهان و احتمال بر تخت نشاندن برادرش عباس ميرزا، بعد از يک سال، به پايتخت بازگشت. ( مستوفي، 1379، ص 116 / لکهارت، 1363، ص 56)
مقايسه ي بين شاه عباس اول، که پاي پياده و بدون تحميل کمترين هزينه اي بر مردم بين راه، مسافت اصفهان تا مشهد را 28 روزه طي کرد و سفر طولاني، پرهزينه و همراه با اخذ ماليات اضافي شاه سلطان حسين تفاوت تکان دهنده اي را آشکار مي سازد؛ تفاوتي که زمينه ساز ضعف و اضمحلال و سقوط و انقراض سلسله ي صفويه شد.

نتيجه

توجه به سفرهاي زيارتي در بين شاهان صفوي، به ويژه شهر مشهد و سپس عتبات عاليات، از زمان شاه عباس اول و جانشينان وي تا سال 1049 ق، که عتبات عاليات در تصرف صفويان بود، به اوج خود رسيد و نتايج متعددي به دنبال داشت:
1. تا پيش از حاکميت دولت صفوي و رسميت يافتن مذهب تشيع دوازده امامي در ايران، به دليل شرايط پر تنش سياسي و حکومت ملوک الطوايفي، جنگ هاي خونين داخلي، ناامني موجود در جاده ها و مسيرهاي ارتباطي اماکن مذهبي، مثل مشهد مقدس در خراسان و شرق ايران به واسطه ي حملات ازبک ها و عتبات عاليات در جنوب بين النهرين، که محل جنگ و درگيري دسته ها و گروه هاي رقيب بود، زيارت به عنوان يک رسم و سنت مهم شيعي بسيار کم رنگ و بلکه عملاً متوقف شده بود. با تأسيس دولت صفوي و برقراري ثبات و دولتي يک پارچه در ايران و سپس تصرف عراق و توجه شاهان صفوي، زيارت اماکن و مقابر مقدس مذهبي دوبار احيا شد و شيعيان دوازده امامي در عهد صفوي در قالب کاروان هاي پر تعداد، زيارت مشاهد متبرک را از سر گرفتند.
2. توجه به پراکندگي اماکن مهم زيارتي در ايران و جنوب عراق و توجه دولت صفوي به زيارت، باعث شد تا امنيت جاده ها، ساخت راه ها ارتباطي و کاروان سراهاي جديد، عمران و آباداني شهرهاي زيارتي و توسعه ي اماکن متبرک رونق گرفته، شرايط کلي سفر براي عموم مردم فراهم شود.
3. دولت صفوي براي ايجاد هويتي مستقل و حکومت بر قلمرو سرزميني واحد و همچنين ايجاد وحدت آرماني،‌ اعتقادي و سياسي در بين مردم ايران و تقويت حاکميت و بنيان هاي مشروعيت، اقدام به رسميت دادن مذهب تشيع دوازده امامي در ايران کرد. رسم کهن شيعي زيارت در کنار ساير مراسم مذهبي شيعيان، مثل عاشورا و عيد غدير به عنوان منبع احساسي قوي و گسترده و بسيار تأثيرگذار، وحدت آرماني، اعتقادي و سياسي و ملي را با محوريت شاهان صفوي تقويت مي کرد. بنابراين، مورد توجه شاهان صفوي قرار گرفت.
4. حضور در اماکن زيارتي، به ويژه حرم ائمه ي معصوم عليهم السلام و امام زادگان، در بين عامه ي مردم و به ويژه در بين شيعيان، هميشه باعث همدردي، همراهي، همدلي و برانگيخته شدن احساسات و عواطف مثبت، عشق و ابراز محبت و حمايت نسبت به خاندان رسالت و ائمه ي اطهار عليهم السلام مي شده است. شاهان صفوي، که از همان ابتداي اقدامات و تأسيس حکومت، خود را از منسوبان به سلسله ي امامان شيعه عليهم السلام قلمداد مي کردند و بر اين امر اصرار و تأکيد داشتند، رفتن به زيارت امامان شيعه و فرزندان آنان را زيارت خويشاوند مقدس خود تلقي مي کردند و با اين کار، باور مردم را نسبت به نسب سيادت خود تقويت و تثبيت مي نمودند.
توجه به مسئله ي وقف اموال و دارايي هاي منقول و غير منقول و کتب ارزشمند و پرداخت صدقات، نذورات و هدايا به اماکن زيارتي و علما و سادات و ساير مجاوران اماکن متبرک توسط شاهان صفوي براي کسب وجهه ي بيشتر در بين مردم - که البته تقليد مردم از آنان را در اين زمينه به دنبال داشت - دليلي ديگر بر توجه به زيارت و رونق و آبادي شهرها و اماکن زيارتي بود.

پي نوشت :

1. استاديار دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام .
2. اسکندر بيک منشي در تاريخ عالم آراي عباسي تاريخ اين سفر را 1009 ق، و ملا جلال منجم در تاريخ عباسي يا روزنامه ملاجلال، تاريخ اين سفر را 1010 ق، ذکر کرده اند.

منابع :
1. افوشته اي نطنزي، محمد بن هدايت الله، نقاوه الآثار، به اهتمام احسان اشراقي، تهران، دانشگاه تهران، 1383.
2. اميني هروي، امير صدر الدين ابراهيم، تاريخ فتوحات شاهي ( تاريخ صفوي از آغاز تا سال 920 ق)، تصحيح، تعليق، توضيح و اضافات از دکتر محمدرضا نصيري، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383.
3. ترکمان، اسکندر بيک، عالم آراي عباسي، تصحيح محمد اسماعيل رضواني، تهران، دنياي کتاب، 1378.
4. جنابذي، ميرزا بيگ، روضه الصفويه، تهران، بنياد موقوفات دکتر افشار، 1378.
5. حسيني قمي، احمد بن شرف الدين، خلاصه التواريخ، تصحيح احسان اشراقي، تهران، دانشگاه تهران، 1383.
6. خواجگي اصفهاني، محمد معصوم، خلاصه السير؛ تاريخ روزگار شاه صفي، به سعي ايرج افشار، تهران، علمي، 1368.
7. خواندمير، امير محمود، ‌تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي [ذيل تاريخ حبيب السير]، تصحيح و تحشيه محمد علي جراحي، تهران، گستره، 1370.
8. خواندمير، غياث الدين بن همان الدين، تاريخ حبيب السير، تصحيح و تعليقات محمد دبير سياقي، تهران، خيام، 1362.
9. دهخدا، علي اکبر، فرهنگ متوسط،‌ زيرنظر سيد جعفر شهيدي، تهران، دانشگاه تهران، 1385.
10. شاملو، ولي قلي بن داود قلي، قصص الخاقاني، تصحيح و پاورقي سيد حسن سادات ناصري، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371.
11. عالم آراي شاه اسماعيل، مقدمه، تصحيح و تعليق اصغر منتظر صاحب، تهران، علمي و فرهنگي، 1384.
12. غفاري قزويني، احمد، تاريخ جهان آرا، تهران، حافظ، 1343.
13. قزويني اصفهاني، محمد يوسف، ايران در زمان شاه صفي و شاه عباس دوم، تصحيح و تعليقات توضيح و اضافات محمدرضا نصيري، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1380.
14. قزويني، بوداق منشي، جواهر الاخبار، بخش « ايران»، از قراقوينلو تا سال 984 ق، مقدمه، تصحيح و تعليقات محسن بهرام نژاد، تهران، ميراث مکتوب، 1379.
15. کروسينسکي، تادوزيودا، سفرنامه کروسينسکي، يادداشت هاي کشيش لهستاني عصر صفوي، ترجمه ي عبدالرزاق مفتون دنبلي، مقدمه و تصحيح مريم مير احمدي، تهران، توس، 1363.
16. لکهارت، لارنس، انقراض سلسله ي صفويه و ايام استيلاي افاغنه در ايران، ترجمه ي مصطفي قلي عماد، تهران، مرواريد، 1363.
17. مستوفي، محمد محسن، زبده التواريخ، به کوشش بهمن گودرزي، تهران، بنياد موقوفات دکتر افشار، 1379.
18. منجم يزدي، ملاجلال، تاريخ عباسي يا روزنامه ملاجلال، به کوشش سيف الله وحيدنيا، تهران، وحيد، 1366.
19. نراقي، احمد، معراج السعاده، قم، هجرت، 1377.
20. وحيد قزويني، محمدطاهر، عباسنامه؛ شرح زندگاني 22 ساله شاه عباس ثاني، 1052-1073، تصحيح و تحشيه ي ابراهيم دهگان، اراک، کتاب فروشي داودي ( فردوسي سابق)، 1329.

منبع مقاله :
مؤسسه ي شيعه شناسي، (1391)، فصلنامه ي علمي - پژوهشي شيعه شناسي شماره 39، قم: مؤسسه ي شيعه شناسي



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط