فرهنگ و تمدن ايران اشكاني

ورود يونانيان به مشرق زمين و به دنبال آن تأسيس دولت هاي تحت نفوذ هلنيان در آن سرزمين كه جانشين پادشاهان گذشته بودند و هم چنين بسط و توسعه ي مبادلات بازرگاني بين شرق و غرب، شرايط فوق العاده مناسبي براي نزديكي
يکشنبه، 22 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگ و تمدن ايران اشكاني
 فرهنگ و تمدن ايران اشكاني

 

نويسنده: ميخائيل ميخائيلوويچ دياكونوف
مترجم: روحي ارباب



 

ورود يونانيان به مشرق زمين و به دنبال آن تأسيس دولت هاي تحت نفوذ هلنيان در آن سرزمين كه جانشين پادشاهان گذشته بودند و هم چنين بسط و توسعه ي مبادلات بازرگاني بين شرق و غرب، شرايط فوق العاده مناسبي براي نزديكي و نفوذ متقابل تمدن هاي مختلف هلنيان و مردم مشرق زمين به وجود آوردند. تماس فرهنگ يونان و شرق در امور سياسي و حيات اجتماعي و هم چنين در امور صنعتي نيز پيدا شد. در سال هاي بحران عده ي زيادي از استادان صنعتكار يوناني به دنبال قشون اسكندر وارد سرزمين شرق شدند. آنان در مراكز شهرهاي مشرق زمين مؤسسات جديدي تأسيس كردند و فنون و اطلاعات تازه اي به همراه خود ارمغان آوردند كه بدون ترديد مورد استقبال هنرمندان و صنعتگران شرق واقع شد. در عين حال سنن و عادات شرق نيز در تازه واردين مؤثر واقع گرديد. زبان يوناني به عنوان زبان رسمي دولتي در نواحي تحت نفوذ هلنيان اعلان شد و طبقات ممتاز جامعه و نجبا اين زبان را پذيرفتند. به همراه زبان، تئاتر و ادبيات و علوم و فنون يونان نيز مورد قبول قرار گرفت. هنر معماري يونان در توسعه و پيش رفت معماري ملل مشرق زمين اثر فراواني داشت. شيوه ي هنر كورنتي (1) رواج مخصوص يافت، گرچه از مختصات معماري هلنيان اختلاط شيوه هاي مختلف معماري است؛ در حالي كه در معماري كلاسيك يونان رعايت دستورها و اصول كلاسيك لازم و ضرور است. در اثر معاشرت و مخالطه ي اهالي يونان و مقدونيه با ساكنين مشرق زمين و ترويج ازدواج هاي مختلط، نسلي به وجود آمد كه نيمي يوناني و نيم ديگر شرقي بود و از اين رو در معتقدات مذهبي و عقايد آنان نيز تغييراتي حاصل گرديد.
در نتيجه ي اين تماس ها و تأثيرات متقابل، تمدن و فرهنگ مركب جديدي به وجود آمد كه به نام تمدن «هلنيان» شهرت و معروفيت يافت. چنين تمدني كه در شرايط تازه ي سياسي به وجود آمده بود به كلي از تمدن كلاسيك يونان متمايز و متغاير بود. مثلاً يك نوع هنر معماري، كه در بناي كاخ ها به كار مي رفت، پيدا شد كه شهرهاي پليس دموكراسي يونان از آن هنر بي اطلاع بودند. اين معماري عظمت و شكوه معماري شرق باستاني را پذيرفت و اين شيوه نه تنها در بناهاي شهري بلكه در بناي معابد و پرستشگاه ها نيز نفوذ كرد. مثلاً حتي در معابدي كه به وسيله ي يونانيان در اين زمان در مغرب جهان شرق ساخته شده، يعني در نقاطي كه يونانيان از دير زمان مستملكات داشته و در آن نواحي رسوخ كرده بودند، مع ذلك محراب از بناي اصلي معبد جدا بنا شده و درواقع يك بناي باشكوه و عظيمي را جلوه گر مي سازد. به عنوان مثال مي توان محراب معروف «پرگام» را ذكر كرد.
ايدئولوژي عدم تقييد هنر در كليه ي آثار خلاقيت هنري مشاهده مي شود. اين نكته را بايد در نظر داشت كه با آن كه هنر معماري تعميم زيادي داشت ولي عده ي مخصوصي در شهرها از آن استفاده مي كردند. چنانچه بگوييم كه فرهنگ هلنيان در سراسر محيط انتشار خود يگانه تمدن و فرهنگ بوده، راه خطا پيموده ايم؛ بلكه در هر محيط فرهنگي و نژادي براساس سنن باستاني محلي و شيوه هاي فني و ذوق و سليقه هاي هنري با وجود حفظ كيفيات و مختصات كلي و عمومي، هنر مذكور تجلي خاصي داشته است. ايجاد و تأسيس تمدن هلنيان جنبه ي متقابل داشته؛ بدين معني كه عناصر يوناني و شرقي هر دو به نحو متساوي فعاليت داشته اند و اين كه در غرب اين طور شايع شده كه يوناني ها مروج و ناشر فرهنگ و تمدن بوده و ملل آسيايي توده هاي تاريك و دور از تمدني بوده اند كه به زحمت تمدن خارج را پذيرفته اند، مقرون به صحت و حقيقت نيست.
قبلاً در موقع مطالعه و بررسي اوضاع و احوال سلوكيان متذكر شديم كه شباهت اصلي سازمان اجتماعي و سيستم سياسي، كه جهان هلنيان و ملل آسياي مقدم قبل از ورود يونانيان مقدونيه به مشرق به وجود آورده بودند، در امر پيش رفت تمدن يونان عامل مؤثري بود.
حتي حكومت هايي كه در رأس آنها اشراف يونان- مقدونيه قرار داشتند از بين رفتند و حكومت هاي ملي جانشين آنها شدند، مع ذلك بسياري از آثار و تمدن و فرهنگ پيشينيان را به ارث حفظ كردند؛ به طوري كه در هنر ملل شرق مقدم و آسياي ميانه در طي چندين قرن، نفوذ هلنيان كاملاً احساس مي شد. اغلب از آثار هنري هلنيان كه از سرزمين باكتريا كشف شده و در اختيار ما قرار گرفته است هيچ گونه ارتباطي با دوران يونان-باكتريا نداشته بلكه مربوط و متعلق به دوران سلطنت كوشان هاست. در شهر نسا، متعلق به پارت ها، در همان دوراني كه اسناد و مدارك طبق تقويم زردشتي تاريخ گذاري مي شد و بسياري از كاركنان و موظفين دواير حكومتي اسامي زردشتي داشتند، در انجام مراسم مذهبي، كه به ياد پادشاهان فقيد پارت برپا مي شد، ظروف عاج، كه در روي آنها تصاويري به شيوه ي يونان قديم منقوش بود، مورد استفاده قرار مي گرفت و مجسمه هاي خدايان (و امكاناً ملكه ها) طبق سنن و رسوم باستاني ساخته مي شد. پادشاهان پارت در ضرب مسكوكات از نمونه ها و آثار سلوكيان استفاده مي كردند و تصاويري كه بر روي مسكوكات نقش مي شد تا قرن اول بعد از ميلاد همان تصاوير و اشكال يوناني بود. زبان يوناني يكي از زبان هاي رسمي دولت اشكانيان بود به طوري كه اردوان سوم نامه اي كه به شهر شوش ارسال داشته مطابق همان شيوه ي سياسي سلوكيان و ساير پادشاهان يونان تنظيم كرده است. نوشته ي روي كاغذهاي پوستي I و II متعلق به آورومان و هم چنين در روي كاغذهاي پوستي X كه از دورا- اوروپوس به دست آمده و مربوط به دوره ي فرمان روايي پارت هاست به زبان يوناني است؛ در حالي كه هيچ يك از طرفين متعاهدين يوناني نبوده اند. پلوتارك مي نويسد موقعي كه پادشاه پارت، اُرد در دربار پادشاه ارمنستان آرتاوازد در شهر آرتاكساتا مهمان بود، اثر اوريپيد به نام «واكهان» را كه با شركت يكي از هنرپيشگان يوناني نمايش داده مي شد تماشا كرد و همكار ارمني اُرد خودش هم به زبان ارمني تراژدي مي نوشت. در بابل موقع حفاري يك تماشاخانه به سبك بناي باستاني كشف شد.
گرچه زبان يوناني در ايران در دوره ي پارت ها و هم چنين در ساير دولت هاي مشرق زمين عنوان زبان مشترك (لينگوافرنكا (2)) داشت، مع ذلك يگانه زبان رسمي تلقي مي شد. در داخل ادارات پارت ها زبان پارت، كه يكي از زبان هاي شمال غرب ايران بود، بيش از همه مورد استفاده قرار مي گرفت. كاغذ پوستي III و بعضي از قطعات كاغذهاي پوستي بعدي كه از دورا-اوروپوس به دست آمده به همين زبان نوشته شده است. چند كتيبه ي كوتاه هم به همين زبان به دست ما رسيده كه منسوب و متعلق به دوره ي اشكانيان است. ضمناً تعداد بيشتري از اين كتيبه ها از دوره ي ساسانيان، موقعي كه زبان پارت طبق سنن و عادات در ادارات ساسانيان در رديف زبان فارسي ميانه (لهجه ي جنوب غربي) مورد استفاده قرار مي گرفت، به دست آمده است. البته بعداً زبان فارسي ميانه، يعني زبان ميهن ساسانيان پرسيد، زبان مذكور را به كلي كنار زد. از آنجايي كه متون زبان پارت بسيار نادر و قليل است از اين رو زبان مذكور هنوز به نحو شايسته مطالعه نشده است. مخصوصاً متون زبان پارت كه به دوره ي پارت ها منسوب باشد بسيار كم است. تحقيق درباره ي زبان پارت ها براساس متون ماناييان (3) -پارت ها، كه در تركستان چين كشف شده صورت مي گيرد؛ ولي اين آثار و مدارك به دوران اخير پارت ها تعلق دارند و بنابراين يك آرشيو مالي بزرگ پارت ها مربوط به قرن اول بعد از ميلاد، كه به وسيله ي هيئت باستان شناسان شوروي [سابق] در نسا كشف شده، بدون ترديد هم از لحاظ موضوع اسناد و هم از لحاظ زبان اهميت فوق العاده اي دارد. در زبان پارت از خط آرامي استفاده مي كردند و هُزوارش هاي زيادي از لغات و حتي جملات آرامي به كار مي بردند كه پس از تركيب با متن پارتي به همان زبان ايراني قرائت مي شد و در عين حال نقاب لغات پارت (ايراني) به شمار مي رفت. اين وضع با سنتي كه در مورد زبان آرامي در دوره ي هخامنشيان معمول و متداول بوده ارتباط كلي دارد. خط پارتي را (هم چنين فارسي ميانه كه خيلي به آن نزديك است) در آثار علمي غالباً به عنوان خط پهلوي يا به طور ساده «پهلوي» مي نامند و درواقع معناي تحت لفظي آن همان خط «پارتي» است (4).
از آثار و ادبيات پارت ها متأسفانه چيزي به دست ما نرسيده است و شعر «مناظره ي درخت خرما با بز» و هم چنين قصيده ي ياتكار زريران (يادگار زرير) را منسوب و متعلق به اين دوره مي دانند كه به متن ساساني به دست ما رسيده است.
بنابر آنچه گفته شد قضاوت ما درباره ي آثار و ادبيات دوره ي پارت ها فقط محدود و مقصور در حدسيات ماست. به نظر ما تحقيق دقيق درباره ي حماسه ي ملي ايران، به همان شكل و صورتي كه در اختيار ما قرار گرفته، به ما فرصت مي دهد كه بعضي از عناصر پارتي را در آن حماسه ها تميز و تشخيص دهيم. از جمله افسانه ي برادران گشتاسب و زرير و هم چنين افسانه ي عشق شاهزاده رامين و ويس كه داستان اروپايي متعلق به قرون وسطاي تريستان و ايزوت را به ياد مي آورد و هم چنين ساير داستان هاي حماسي ملي دوران ملوك الطوايفي ايران از همين نوع داستان ها و افسانه هاست.
ساكنين بابل و بين النهرين در دوره ي سلطه و اقتدار پارت ها عادات و سنن و رسوم قديم فرهنگي خويش را حفظ كردند؛ به طوري كه در بعضي از مراكز شهري بين النهرين هنوز از خط ميخي بابل استفاده مي كردند. به زبان هاي آرامي و سرياني اسناد و اوراق اداري تنظيم مي گرديد.
از قرن اول بعد از ميلاد زبان يوناني از روي مسكوكات پادشاهان پارت محو شد و جاي خود را به زبان پارت (خط آرامي) سپرد و اين امر نشان مي دهد كه فرهنگ و تمدن هلنيان در ايران رو به ضعف نهاده و عناصر فرهنگ ايران رو به تقويت گذاشته است. ظاهراً علت بروز اين امر آغاز فئوداليزم در كشور ايران و ضعف نفوذ پليس هاي يونان و فرهنگ هلنيان است.
فرهنگ و تمدن ايران اشكاني
فرهنگ و تمدن ايران اشكاني
نمونه ای از خط کتیبه ای پارت ها (پهلوی)
به هم پيوستگي فرهنگي كه در فوق به آن اشاره شد در قسمت آيين و مذهب نيز مصداق پيدا كرد. در ايران، در دوران حكومت پارت ها، يك دين واحد دولتي وجود نداشت. در ميان مذاهب مختلفي كه در دوران اشكانيان در بين ملل و اقوام متعدد رواج داشت، مذهب پرستش خداي آفتاب، كه به نام هاي مختلفي ناميده مي شد، از بين ساير معتقدات و مذاهب ممتاز و مشخص بود. گاهي به نام هاي سامي بعل، آرتسو، آفلاد و زماني به نام هاي يوناني زئوس و وقتي به صورت اهورمزدا و ميترا جلوه گر مي شد. ضمناً اسم اخير در مخيله يونانيان- مقدونيان با آپولن يونان درآميخت. در رديف خداي خورشيد يك الاهه ي بزرگي كه به نام الاهه ي محصول شهرت داشت و وابسته به آب بود كه در مشرق زمين حاصل خيزي زمين مربوط و موكول به آن است، مورد ستايش و احترام قرار مي گرفت. اين الاهه را ايرانيان «آناهيتا» (آنائيت) و سامي ها «نانايي يا آرتاگاتيس» مي ناميدند و يونانيان او را با آرتميد مطابق مي دانستند. مذهب ‌آناهيتا در ايران و خارج از حدود آن از جمله در آسياي صغير از آغاز سلطنت اردشير دوم رواج زيادي پيدا كرد. معبد اين الاهه، كه در قديم شهرت به سزايي داشت و آنتيوخوس سوم آن را غارت كرد، در اكباتان بود. در پرسيد، در شهر استخر، آتش آناهيتا (5) زبانه مي كشيد. به عقيده ي دانشمند ايران شناس سوئدي س. ويكاندر مذهب آناهيتا با آتش ارتباط بسيار نزديكي داشت. يكي ديگر از مراكز مهم مذهب اين الاهه شهر شيز در ماد آتروپاتن و هم چنين معبد واقع در شوش بود. در ناحيه ي نسا مذهب نانايي انتشار داشت.
در ايران خداي ديگري نيز مورد پرستش و احترام بود به نام ورهرام كه با هركول يونان مطابقت دارد. بايد اين نكته را متذكر شد كه پيوستگي مذاهب مختلف ايران با ساير مذاهب آسيا و سامي و هم چنين يوناني بيشتر در خارج از حدود و ثغور ايران، يعني در بين النهرين و آسياي صغير و ارمنستان، به وجود آمده بود.
پادشاهان پارت، زردشتي واقعي نبودند همان طور كه توده ي مردم ايران هم آيين زردشت را پيروي نمي كردند. وجود مذهب زردشت و هم چنين كاهن هاي مغ دليل بر وجود مذهب زردشتي به عنوان يك آيين رسمي دولتي نيست. مي توان چنين حدس زد كه در ابتدا، چند تعليم مذهبي وجود داشته كه منبع آن زردشت بوده و در آسياي صغير و ارمنستان صورت هاي مختلطي داشته است. در خود ايران هم مذهب زروان شيوع داشته كه مي گويد اهورمزدا و اهريمن آغاز نيكي و بدي است و اين دو برادران متساوي القوه اي هستند از پسران خداي اوليه-پدر «زمان نامتناهي» به نام زروان.
مذهب جداگانه اي نيز وجود داشت به نام مذهب خداي ميترا كه در مذهب زردشتي براي آن اهميت به سزايي قائل بودند و در اين مذهب خداي اصلي همان ميترا بود. نام ستايندگان ميترا در نسا خيلي زياد به چشم مي خورد.
علاوه بر آن در اسناد و مدارك نسا اسامي خاص پارتي نيز زياد ديده مي شود و اين امر نشان مي دهد كه آيين رسمي زردشتي در آن زمان انتشار فوق العاده اي داشته است. در قرن اول بعد از ميلاد در نسا تقاويم مختلف زردشتي مورد استفاده قرار مي گرفته است. كليه ي اين تعاليم و مذاهب با مذاهب محلي در آميخته و متقابلاً در يك ديگر نفوذ داشته اند.
ف. كيومُن، يكي از دانشمندان ممتاز، كه در مذاهب آسياي مقدم تحقيقاتي كرده اصطلاح «روح الاهي» (پادشاه را) كه در كتيبه هاي يوناني به چشم مي خورد با اصطلاح مذهبي «فره وشي ها» ي ايران مقايسه و مطابقه كرده و مي گويد كه: «فره وشي ها مخلوق و آفريده ي آيين زردشتي نيستند بلكه خدايان ملي هستند كه با آيين قديم ايران تعلق و ارتباط دارند.»
روايت موجود در دينكرد كه مي گويد در دوران سلطنت بلاش (بلاش اول يا بلاش سوم) جمع آوري قوانين و احكام كتاب مقدس زردشتيان، اوستا، آغاز شد و اين كه متن اوليه ي آن كه گويا در دو نسخه نوشته شده بود در دوران سلطنت داريوش سوم كودومان به وسيله ي اسكندر مقدوني محو گرديد، هنوز از لحاظ تاريخي تأييد نشده است. ظاهراً اين روايت نتيجه و ثمره ي تبليغات سياسي دوران شاپور دوم است كه مي خواستند موضوع قدمت تاريخي متن اوستايي را، كه در همان زمان نوشته شده بود، به مردم تفهيم كنند و ضمناً روايت مقدس بودن اسكندر مقدوني را خنثي نمايند و مردم را عليه يونان و روم برانگيزند.
علاوه بر آنچه ذكر شد مراسم مختلف تدفين در زمان پارت ها، كه اجساد مردگان را با اثاثه ي منزل در زيرزمين مدفون مي ساختند، برخلاف رسم زردشتيان كه اجساد را در معرض استفاده ي جانوران و پرندگان قرار مي دادند، دليلي است قاطع بر اين كه آيين زردشتي در دوران پارت ها يك آيين رسمي دولتي نبوده است.
فقط در پايان قرن اول و آغاز قرن دوم بعد از ميلاد رسم و سنت هيركاني (كه احتمال مي رود يكي از شاخه هاي سلسله ي اشكانيان هيركاني است كه به وسيله ي اردوان سوم آغاز گرديده) موضوع جدا كردن گوشت و استخوان مرده كه بعداً استخوان به تنهايي دفن مي شد، به تدريج رواج پيدا كرد و ظاهراً اين روش جديد حلقه ي انتقالي بود كه قبول مراسم زردشتي را در آتيه ي بسيار نزديكي نشان مي داد.
مترادف با اختلاط و درآميختگي افكار و عقايد مذهبي و مراسم ديني در همان اوايل قرن اول بعد از ميلاد حوادث و وقايعي رخ مي دهد كه ايجاد يك آيين جامد را ايجاب مي نمايد. بدون ترديد اين اوضاع و احوال به طور كلي با تغيير زندگاني اجتماعي ارتباط دارد. بدواً مي بينيم كه يك روش ديني به وجود مي آيد؛ يعني در تحت اسم هاي مختلفي يك خداي واحد خورشيد مورد ستايش قرار مي گيرد و معتقدين نيز آن را درك مي كنند. همين قضيه عيناً در مذهب مسيح نيز واقع شد. مسيحيت كه تازه به وجود آمده بود از مذاهب آميخته و مختلط آسياي مقدم هيكل هاي آماده و مهياي مسيح و مريم را گرفت و عقايد مختلف فلسفي يونان مخصوصاً نئوپلاتونيزم و ستوئيسيزم در اين مذاهب تأثيرات فراواني داشتند.
در اواخر دوره ي اشكانيان در حكومت پارت ها تعاليم تازه اي به نام «آيين مسيحيت» رو به رواج گذاشت. در مرز شرقي دولت پارت ها در كشور كوشان ها آيين بودا استقرار يافت و مقارن همين اوضاع و احوال در بابل مذهب يهود ترويج پيدا كرد و يهوديان از طرف اشكانيان خودمختاري ها و امتيازات زيادي به دست آوردند. اصولاً پادشاهان اشكاني به عقايد ديگران احترام مي گذاشتند و از اين لحاظ در بين اقران خود ممتاز بودند.
توجه و علاقه نسبت به تحقيق و بررسي در مورد هنرهاي زيباي دوره ي پارت ها از چندي قبل آغاز گرديد. اغلب از آثار پارت ها كه كشف شده و تحت سنن و عادات هلنيان انجام گرفته بدون ترديد متعلق به مديترانه است. از روي خطا و اشتباه، هنر ايران در دوره ي پارت ها يك هنر غيرملي تلقي مي شد و از خط مشي توسعه ي هنري ايران بيرون رانده شده بود و همين امر سبب مي شد كه موردتوجه و مطالعه ي محققين قرار نگيرد. عمليات حفاري هيئت باستان شناسان فرانسوي در شوش، كه در موقع حفاري ها مي كوشيدند تا هرچه زودتر از قشر بسيار جالب و غني دوران سلوكيان- پارت ها عبور كنند و به سفال رنگين راه يابند، مؤيد مطلب مذكور در فوق است. فقط در ربع قرن اخير وضع فوق تغيير كرد و حفاري هاي مربوط به آثار دوران اوليه ي بودايي ها در افغانستان و شمال غرب و هندوستان و حفاري هاي متعلق به شوش و سلوكيه، واقع در كنار دجله مخصوصاً حفاري هايي كه در مدت چندين سال در دورا- اوروپوس فرات انجام شد، درِ تازه اي بر روي محققين و دانشمندان گشود. دانشمندان و محققين شوروي [سابق] نيز از قبيل ك. و. تروِرِ (6) كه موضوع هنر يونان- باكتريا را طرح كرده و س. پ. تولستوف كه آثار خوارزم باستان را از لحاظ معماري و حجاري و سكه شناسي معرفي كرده و هم چنين عده اي ديگر خدمات شايان توجهي در اين زمينه انجام داده اند.
براي تحقيق هنر پارت ها عمليات و اقدامات هيئت باستان شناسان تركمنستان جنوبي در نسا تحت رهبري و هدايت م. ي. ماسون نيز حائز كمال اهميت است.
در هر حال تعداد آثار معماري مشهور پارت ها چندان زياد نيست و اين آثار غالباً در نواحي شرقي و يا غربي دولت مذكور قرار دارد.
ظاهراً ويرانه هاي معبد آناهيتا واقع در كنگاور متعلق به دوران اوليه ي پارت هاست. م. دلفوآ سابقاً اين ويرانه ها را با معبد آرتميد در كنگوبار، كه ايسيدور خاراكسي از آن ياد كرده، مشابه مي دانسته است.
دو ستون با سر ستون هاي يوناني كه در نزديكي ده حوره واقع بين سلطان آباد و قم قرار گرفته گويا به دوره ي سلوكيان تعلق دارد. اين ستونها بقاياي يك بناي عظيمي است. گرچه اين ستون ها در هر معبد يوناني واقع در آسياي مقدم وجود دارد ولي پايه و اساس آنها همان سبك و شيوه ي محلي است كه با ستون هاي قصور هخامنشي شباهت كامل دارد.
بدون ترديد در معماري پارت ها چندين مكتب و طريقه وجود داشته كه سبك ها و شيوه هاي محلي را نيز پذيرفته است. از اين لحاظ دو شهر بين النهرين آشور (لاببان) و هتره، كه به وسيله ي پارت ها بنا شده، قابل توجه است. در آشور بناها از آجر ساخته شده و تزيين گرديده ولي در هتره ديوارها از قلوه سنگ و سيمان بنا شده و روكش آن سنگ است. قصر پارت ها در آشور متعلق به قرن اول بعد از ميلاد با هنر معماري يونان چندان وجه تشابهي ندارد. در اينجا هم ما مانند هتره با يك تالار روباز، كه از خصوصيات هنر ايران است، مواجه مي شويم و اين همان ايواني است كه مدخل آن طاق مقوس دارد. در هتره ساختمان ها و بناهايي از دوره ي پارت ها محفوظ مانده كه در آنها نفوذ تمدن يونان كاملاً به چشم مي خورد، گرچه بناي آنها مقارن با بناي ساير ساختمان هاست.
در بناها و آثار پارت ها در نسا سبك و شيوه ي هنر معماري آسياي ميانه نفوذ زيادي داشته است. بيش از همه يك تالار پذيرايي دو طبقه مربع شكل، كه در روي يك سكوي دو متري از خشت خام بنا شده و مساحت داخل آن تقريباً مساوي با چهارصد مترمربع است و هم چنين يك تالار مدوري كه ظاهراً به عنوان معبد از آن استفاده مي شده، جلب نظر مي كند.
پارت ها دوست داشتند كه نماي عمارت را با نقش هاي برجسته تزيين نمايند و داخل بنا را به وسيله ي مجسمه ها بيارايند. مثلاً در نسا هر دو تالاري كه در فوق بدان ها اشاره شد به وسيله ي مجسمه هاي گلين رنگ آميزي شده، تزيين گرديده است.
هم چنين از دوران پارت ها آثاري از هنر فن استحكامات نيز وجود دارد. در مرز شرقي دولت اشكانيان در آسياي ميانه ي شوروي [سابق] چند قلعه متعلق به پارت ها كشف شده است. از روي بقاياي اين قلعه چنين مي توان قضاوت كرد كه قلاع مذكور از تأسيسات بسيار محكم و نيرومند بوده كه برج هاي آن به شكل زاويه ي قائمه ساخته شده و منفذهايي براي تيراندازي داشته است. فقط در اواخر دوره ي پارت ها برج هاي تازه اي پيدا شده كه نماي آن شكل بيضي داشته يا در نقشه ي قائم الزاويه بوده و چين و موج هايي هم داشته است. ديوار شهر دورا-اوروپوس به شكل اوليه ي خود به وسيله ي پارت ها نظير ديوارهاي قلاع آسياي ميانه با خشت خام ساخته شده و فقط در اواخر، روكش سنگ داشته است.
آثار معماري معبد پارت ها در خود فلات ايران هنوز به دست نيامده ولي معابد پارت ها در نسا و تاكسيل (شهر قديم پنجاب) و هم چنين بناهاي معبدي پارت ها در شهرهاي بين النهرين مانند آشور، هتره، دورا-اوروپوس و اوروك كشف گرديده است. با وجود اختلافات زيادي كه در مصالح ساختماني و جزئيات امور معماري اين معابد مشهود است، بايد گفت كه از لحاظ سبك و شيوه يك جنبه ي عمومي رعايت شده است، به طوري كه همه ي آنها در روي يك سكويي قرار گرفته و از اتاق ها مستطيل يا مربع شكل، كه از ديوار خارج به وسيله ي يك كريدور طاق دار غيرمستقيم تفكيك مي شد، تشكيل گرديده بودند. اغلب از معابد دالان هاي سرپوشيده ي ستون دار داشتند. نردباني كه در ديوار خارجي معبد ساخته شده بود به بام منتهي مي گرديد و در آنجا محرابي بود كه آتش مقدس در آنجا مي سوخت و مراسم مذهبي در اطراف معبد در هواي آزاد انجام مي شد. معبد در نسا از خشت خام بنا شده و در روي سكويي كه از خشت خام بود (اندازه ي خشت ها 12×40×40سانتي متر) استقرار گرفته و دالان سرپوشيده ستون هايي داشت كه بر روي پايه هاي سنگ ريگي سبز قرار گرفته بود و ظاهراً دو طبقه بود. روي اين معبد را گچ كاري كرده و با رنگ هاي قرمز و سفيد، كه در تزيينات پارت ها به كار برده مي شد، رنگ آميزي كرده بودند. نقشه ي عمومي ساختمان معابد پارت ها همان ادامه ي سبك ساختمان هاي دوره ي هخامنشي است ولي در ضمن به كار بستن شيوه ي مزبور تغييراتي هم در آن به كار بسته شده است.
نقاشي و مجسمه سازي در دوره ي پارت ها در يك سطح بسيار رفيعي قرار داشت و مظاهر آن در رشته هاي مختلف جلوه مي كرد. همان طور كه در فوق اشاره شد پارت ها نماي بنا و داخل آن را به وسيله ي مجسمه ها مي آراستند. آثار زيادي از مجسمه هاي پارت در موقع حفاري ها به دست آمده است. در اين قسمت هم مانند ساير رشته هاي هنر مكاتب و طريقه هاي زيادي وجود دارد كه ريشه ي آن همان سبك ها و شيوه هاي محلي است. يكي از آثار برجسته ي مجسمه سازي پارت ها، مجسمه ي بزرگ مفرغي يكي از معاريف پارت درشمي (اليمائيد) است كه لباس مخصوص پارت ها را به تن دارد و اين لباس داراي چين و شكن هاي زيادي است كه در مجسمه كاملاً منعكس گرديده است. در همان شمي كله ي مرمري يك شاهزاده و بعضي ديگر از مجسمه ها كشف شده است. گويا كله ي مرمري يك ملكه، كه احتمالاً متعلق به موزا زن فرهاد چهارم است و متعلق به پايان قرن اول قبل از ميلاد مي باشد و اخيراً كشف شده، به وسيله ي يك نفر يوناني اهل شوش در زمان خود ساخته شده است. تصوير سنگي مرد ريش داري هم كه به دست آمده ظاهراً به دوران بعدي تعلق دارد و خطوط طرح آن نشان مي دهد كه در آن دوره به تدريج هنر رو به انحطاط گذاشته است.
در نسا علاوه بر مجسمه هاي مرمري به سبك و شيوه ي هلنيان، مجسمه هاي مختلفي از مردان و زنان كه با خاك رس در روي قالب سربي و چوبي يا ني ساخته شده به دست آمده است و اين مجسمه ها تماماً رنگ آميزي شده است. هم چنين در نسا مجسمه هاي گلين بسيار زيبايي پيدا شده كه مجوف است و مطلا و يا رنگ آميزي شده است.
استادان پارت در رشته ي نقوش برجسته نيز به رتبه و مقام بزرگي رسيده بودند و نقوش نماي كاخ ها در هتره و تصوير مينياتور بلاش (سوم؟) در روي سنگ سبز با نوشته اي به زبان پارت، كه ظاهراً به شكل مداليون جهت آويختن تهيه شده بوده، دليل بر اين مدعاست.
از دوره ي پارت ها هم چنين نقش هاي كمي برجسته كه معمولاً صحنه هايي از مراسم مذهبي يا جنگ تن به تن را، كه از خصوصيات هنر ايراني است، مجسم مي دارد و در روي ادوات كنده كاري شده ي دوره ي پارت ها و ساساني ها ديده مي شود، به دست ما رسيده است. علاوه بر نقش هاي برجسته اي كه در بيستون از گودرز اول و دوم وجود دارد، آثاري از همين نوع در شوش با نقوش كمي برجسته كه تصوير آخرين پادشاه اشكانيان، اردوان پنجم، است و هم چنين مقداري نقوش كمي برجسته از تنگي-سروك (اليمائيد)، پيدا شده است.
يكي ديگر از هنرهايي كه در دوره ي پارت ها توسعه يافت نقاشي بر روي گچ است. در كوه خواجه و در جزيره ي واقع در مركز درياچه ي هامون، در سيستان، بقايايي از كاشي در قصري كه به وسيله ي گوندوفار (قرن اول بعد از ميلاد) ساخته شده با نقاشي هايي در روي ديوارها وجود دارد كه خدايان و نوازندگان و شاه و ملكه را نشان مي دهد. در اين نقش ها نفوذ هنر يونان كاملاً مشهود است. درباره ي نقاشي هاي روي ديوار در دوره ي پارت ها ما مي توانيم از روي حفاري هايي كه در دورا-اوروپوس انجام گرديده قضاوت كنيم. در آنجا نقش «معبد ميترا» را مي توان ديد كه خداي ميترا در معيت حيوانات مقدسي از قبيل: مار، شير و گراز به شكار آهو، مشغول است. در اين نقش با خطوط و طرح هايي مواجه مي شويم كه با آنها از دوره ي هنر ساسانيان آشنا هستيم؛ يعني همان تصوير حيواناتي كه در حال جست و خيز هستند (شيوه اي كه از مشخصات هنر ايران است) و تصوير عظيم خدايان ملبس به لباس پادشاهان پارت كه مشغول تيراندازي از تير و كمان هستند. اصولاً خود موضوع صحنه ي شكار نيز قابل توجه است. نظير همين صحنه ي شكار در نقوش يك خانه ي شخصي در دورا-اوروپوس نيز وجود دارد و هم چنين صحنه ي ديگري نيز جشن و بزمي را نشان مي دهد. ساير نمونه هاي نقوش ديواري، كه از دورا- اوروپوس كشف شده، با هنر سوريه بيشتر ارتباط دارد و مي توان آن را مقدمه ي هنر اوليه ي دوره ي مسيحيت دانست. يكي از خصوصيات هنر نقاشي و مجسمه سازي پارت ها موضوع نماسازي است كه بعداً ساسانيان نيز آن را به ارث حفظ كردند و سپس در هنر بيزانس هم نفوذ يافت.
اشيا و ادوات هنري پارت ها نيز فوق العاده جالب است و نه تنها حاكي از نفوذ هنر يونان در ايران است بلكه بر تشكيل و ايجاد يك هنر جديد و مستقل، كه شامل سبك هنر نقاشي هخامنشيان و سوژه ها و نقش و نگارهاي كوچ نشينان شمال ايران است، دلالت دارد. يكي از نمونه هاي برجسته ي هنر دستي پارت ها ظروف كنده كاري شده از عاج است كه در نسا پيدا شده و نقوش پرندگان و سنتاورها و الاهه ها و فيل و حيوانات تخيلي در روي آنها نقش شده است. قسمت فوقاني اين ظروف، حاشيه ي برجسته اي دارد كه در روي آن صحنه هاي مختلفي نقش شده است. اين ظروف به وسيله ي طلا و نقره و شيشه و سنگ هاي رنگين خاتم كاري شده بود. ظروف مذكور تقريباً متعلق به قرن دوم قبل از ميلاد است. از آثار هنري پارت ها مي توان به هنر كنده كاري در روي استخوان كه از اُلويا، مستملكه ي يوناني در ساحل درياي سياه، به دست آمده اشاره كرد و هم چنين مُهرها و مسكوكاتي كه تصاوير پادشاهان در روي آنها منقوش است و از آثار هنري دوره ي پارت ها به شمار مي روند.
در سال هاي 20 در سرزمين ماد در نزديكي نهاوند گنجي كشف شد كه به نام «گنجينه ي كاريان» شهرت يافت. در اين گنجينه، كنده كاري هايي از دوران پارت ها به دست آمد كه بدون شناختن آنها نمي توان به نقره كاري زمان ساسانيان پي برد.
بدين ترتيب بقاياي ناچيزي از يك هنر نيرومند و گوناگون در دست ما باقي مانده كه به زحمت مي توانيم خط توسعه و پيش رفت آن را بررسي نماييم. آميختگي و اختلاط هنر پارت هاي ايران با آثار هنري محلي، كه از قديم الايام به ارث به آنها رسيده بود و هم چنين با آثار هنري بين النهرين و سوريه و آسياي صغير، يك هنر درآميخته اي را به وجود آورده است. بدون ترديد نفوذ يا اگر ساده تر بگوييم شركت استادان يوناني و مقدوني اعم از معماران و نقاشان و مجسمه سازان و كنده كاران در روي فلز و استخوان و چوب و سنگ در اين هنر كاملاً نمايان است؛ ولي اين نفوذ تغيير صورت و شكل داد و عناصر جديد فوق العاده زيادي، كه درگذشته به هيچ وجه به چشم نمي خورد، وارد اين هنر تازه شد. هنر اشرافي، كه درواقع همان هنر درباري به شمار مي رفت و موضوع ها و سوژه هاي محبوب آن نقش بزم ها، شكارها يعني اشتغالات و سرگرمي هاي اعيان و اشراف قرار گرفته بود، يك رشته قواعد جديدي در نقاشي حيوانات و انسان و مناظر به وجود آورد كه بعداً در هنر دوره ي ساسانيان كاملاً نمودار گرديد و با اين كه اين هنر جنبه ي درباري و اشرافي داشت، مع ذلك در آن ذوق و سليقه ي مردم عادي نيز مشهود است.

پي نوشت ها :

1.Corinthain
2.Lingua Franca
3. (The mannai) Manéens
4.Pahlavïk يا به طوري كه در يكي از متون مانائيان ديده شده Pahlavänïk.
5.Ätur Anähït
6.Trever

منبع مقاله :
دياكونوف، ميخائيل ميخائيلوويچ (1382)، تاريخ ايران باستان، ترجمه: روحي ارباب، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.