روميان در سرزمين ژرمن ها

تاريخ رومي- ژرمني در آلمان امروزي در اصل تا اوايل قرن پنجم ميلادي ادامه مي يابد كه از دو لحاظ قابل بررسي است. اول اينكه جالب است بدانيم كه چگونه سرزمين آزاد ژرمن ها با همسايه جديد رومي كنار آمد و چه تأثيري از آن پذيرفت.
سه‌شنبه، 22 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روميان در سرزمين ژرمن ها
روميان در سرزمين ژرمن ها

 

نويسنده: پتر آرتز
مترجمان:
علي رحماني (تيرداد)
مرضيه ذاكري





 

تاريخ رومي- ژرمني در آلمان امروزي در اصل تا اوايل قرن پنجم ميلادي ادامه مي يابد كه از دو لحاظ قابل بررسي است. اول اينكه جالب است بدانيم كه چگونه سرزمين آزاد ژرمن ها با همسايه جديد رومي كنار آمد و چه تأثيري از آن پذيرفت. دوم اينكه در نخستين قرن ميلادي ايالت هاي رومي در سمت چپ رود راين ايجاد شدند كه در آن ها روميان، ژرمن ها و گُل ها در كنار هم زندگي مي كردند. زندگي در اينجا در سطح بالاتري نسبت به سرزمين آزاد ژرمن ها جريان داشت.
پيش از آنكه روميان از تسخير سرزمين ژرمن ها چشم بپوشند و از خاك اجنبي ستيز دشمن عقب نشيني كنند، از قبل نفوذشان بر قبايل ژرمن احساس مي شد. قشر بزرگي از اشراف قديمي ژرمن خود را طرفدار روميان نشان مي دادند، زيرا برتري تكنيكي- مدني اشغالگران را به عنوان امري نمونه آسا قبول داشتند. داشتن يك ارتباط خوب با قدرت جهاني برتر مي توانست به آنان كمك كند تا نقش خود را در رهبري جامعه ژرمن ها افزايش دهند. روميان هم به طور متقابل به طرز كاملاً ماهرانه اي از طريق هداياي مختلف به دوستان جديد سياسي شان كمك مي كردند؛ حتي هداياي كوچكي مانند جام نقره، گيلاس هاي زيبا يا پارچه هم بي تأثير نبود. فرزندان قشر بالاي جامعه ژرمن ها به راحتي مي توانستند از امكانات آموزشي يك سرباز رومي، به اضافه ساير فرصت هاي عالي در سلسله مراتب ارتش و دستگاه دولت برخوردار شوند.
عقب نشيني نيروهاي رومي از دنياي بربريت در اوايل قرن اول ميلادي به تجديد سازماني در مناسبات آن ها انجاميد و مسلماً تأثير قاطعي بر توسعه تاريخي- فرهنگي در سرزمين آزاد ژرمن ها گذاشت. مرزهاي " مرطوب " راين و دانوب يك خط تفكيك سياسي، قومي، فرهنگي و به ويژه اقتصادي ميان ژرمن هاي ساكن در ساحل راست رود راين و ايالات رومي واقع در سمت چپ راين كشيدند. همه شهرهايي كه يك تاريخ رومي را نشان مي دهند، در غرب راين و جنوب دانوب واقع اند: نويس (1)، كلن، بن (2)، ماينس، ترير، ‌استراسبورگ، رگنسبورگ يا آوگسبورگ (3). در اين ايالت ها، يك پويايي پرشور فرهنگي و اقتصادي حاكم بود؛ ورود فرهنگ برگزيده روم در ساحل درياي مديترانه به مناطق مرزي شروع شد. در شرق رود راين، مناطق نفوذ سابق روم كه تا اِلب امتداد داشت، از دست رفته بود. اردوگاه هاي قديمي ارتش روم و مكان هاي غيرنظامي نسبت به شهرهاي ساحل راين در سطح مدني بسيار بالاتري قرار داشتند؛ بدين ترتيب مدنيت در جهان بربريت پديد نيامد.
جامعه ژرمن ها هنوز هم از ساختارهاي قومي كوچكي كه از سوي تاسيتوس وصف گرديد، تشكيل مي شد، هرچند كه ارتباط هاي فزاينده اي با تاجران وجود داشت و گروه هاي غارتگر ژرمن هم به تاراج هاي پي در پي بر روي رودخانه ها مي پرداختند. در مرزها افراد كنجكاو، ماجراجو، پناهندگان اقتصادي و ساير كساني كه ايالت رومي به نظرشان همان سرزمين موعود مي آمد، جمع مي شدند؛ يعني همه كساني كه هاينريش بُل در مقاله اش به طرز خنده داري آنان را به عنوان " همدستان دشمن " معرفي مي كند. از اين رو برخي از " همدستان بالقوه دشمن " حاضر بودند به منظور يافتن يك زندگي زيباتر، مسالمت آميزتر و مجلل تر ايل و تبار و آبادي خود را ترك كنند. احتمالاً اين ازدحام قبايل مختلف در مناطق نزديك به مرز موجب گرديد كه در قرن هاي دوم و به ويژه سوم ميلادي بسياري از واحدهاي كوچك به اتحاديه هاي بزرگ تري تبديل شوند كه براساس شعار" ما با هم قدرتمند هستيم! " عمل كنند.
تا ده ها سال پس از مرگ آرمينيوس يك دوران ناامن و بي ثمر در رابطه ميان ژرمن ها و روميان حاكم بود. جنگ هاي كوچك و كشمكش هاي بسياري به وقوع پيوست، تا اينكه در سال 29 ميلادي قيام ملي فريزهايي كه تا آن زمان طرفدار روميان بودند، صورت گرفت. آنان به خاطر پرداخت خراج هاي بسيار سنگين شورش كردند، مأمور وصول ماليات هاي معوقه را به صليب كشيدند و دژ فرماندهي روميان را اشغال نمودند. گرچه دو لشگري كه از راينلند آمده بودند، آنان را مغلوب ساختند، اما طبق گفته تاسيتوس " نام فريزها نزد ساير ژرمن ها بسيار طنين افكنده بود ". در پي آن، عبور از مرزها و ناآرامي هاي ديگري- همانند ناآرامي هايي كه شات ها در سال هاي 39، 50 و 69ميلادي به پا كردند- صورت گرفتند، اما همگي به طرز خونباري فرونشانده شدند. مشابه آن در سال 69 با شورش " باتاورها " (4) اتفاق افتاد كه جنبه بسيار مخاطره آميزي داشت، به طوري كه براي فرونشاندن آن نيروهايي از اسپانيا و انگلستان فراخوانده شدند.
پس از سركوب باتاورها، بار ديگر آرامش به جبهه ژرمن ها بازگشت. در سال 83 ميلادي، ‌زمان حكومت امپراتور دوميتيان (5)، دو هيأت اعزامي بزرگ از ماينس موانع موجود در منطقه ژرمن ها را رفع نمودند و مسير مرزهاي ميان جهان بربريت و دنياي متمدن را بار ديگر تغيير دادند. نيروهاي آن ها منطقه بين راين مياني و بالاي رود دانوب را فتح كردند. طي اين جريان، مرز شمالي به سمت بالا جابجا شد. در اين مرز برج و باروهاي تاريخي يا همان " ليمِس " (6) بنا گرديد كه زيبايي آن تاكنون بر جاي مانده است. اين مرز در ابتدا صرفاً از برج و باروهاي ديده باني در امتداد يك نوار خاكي منظم تشكيل مي شد، اما بعدها در زمان حكومت امپراتورها، تراژان (7) و هادريان (8) از طريق خندق ها، خاكريزها و دژها به يك مرز نظامي به طول 548 كيلومتر گسترش يافت. البته مشخصه بارز ليمِس كيفيت نظامي اش نبود، بلكه يك پيام فرهنگي و اقتصادي از آن نشأت مي گرفت، زيرا در آن به مرور زمان پايگاه هاي نظامي و محل هاي مسكوني شهرگونه اي براي تجارت پديد آمدند كه قشرهاي مختلف مردم ژرمن و رومي را به يكديگر نزديك مي ساختند.
در همان زمان كه مرز ليمِس در حال احداث بود، بين سال هاي 82 و 90 ميلادي هر دو ايالت آلمان سفلي به مركزيت شهر كلن و آلمان عليا به مركزيت شهر ماينس تأسيس شدند. آلمان سفلي، منطقه واقع در سمت چپ پايين رود راين، قسمت هايي از بلژيك و هلند تا ساحل درياي مانش را شامل مي شد. آلمان عليا نيز سواحل راست رود راين از بازل (9)‌ تا تاونوس (10) و يك نوار در سمت چپ راين و همچنين بخش كوچكي از شمال شرقي فرانسه امروزي را دربرمي گرفت. جمعيت هر دو ايالت، اغلب از ژرمن ها بودند. در منطقه راين سفلي باتاورها، اوبيرها و سوگامبرها (11) و در منطقه راين عليا بسياري از سوئب ها ساكن شده بودند. تأسيس اين ايالت ها در سواحل راين در مناسبات آتي ژرمن ها و روميان اهميت بسزايي داشت، زيرا در اينجا يك منطقه با پويايي فراوان اقتصادي و اجتماعي به وجود آمد. اگرچه نيروهاي مرزي روم در قلعه هاي نظامي و اردوگاه ها مستقر بودند، اما در اين پايگاه هاي نظامي هم كه اغلب به كنترل عبور و مرور بر رودخانه ها پرداخته مي شد، يك زندگي پرشور جريان يافت.
سربازان رومي در كنار وظيفه نظامي شان، وظايف ديگري هم داشتند. آنان به كارهايي از قبيل احداث جاده ها، پل ها و كانال ها، يا آهك پزي و آجرپزي به منظور توليد مصالح ساختماني مي پرداختند. نه تنها زيرساخت ايالت ها، بلكه اقتصاد خصوصي هم از اين مصالح استفاده مي برد. به نظر مردم بومي، سربازان از قدرت خريد شايان توجهي برخوردار بودند. از اين رو آنان همواره از سوي دوستان وفادارشان، بازرگانان، صاحبان غذاپزي ها و روسپي ها همراهي مي شدند. ارتباط ميان نيروها و جمعيت مدني بومي براساس تأمين نيازهاي ضروري سربازان با مواد غذايي شكل مي گرفت. غلات، ميوه، سبزي و ماهي از سوي كشاورزان مقيم ارسال مي گرديد و تنها كالاهاي بهتر از قبيل روغن زيتون يا سُس ماهي بايد از جنوب وارد مي شد. بخش اعظم اين محصولات محلي به عنوان عوارض مالياتي به طور مستقيم به نيروها تحويل مي گرديد. علاوه بر اين، آنچه را كه كشاورزان مي توانستند به فروش برسانند، آنان به عنوان سود به جيب مي زدند. هميشه در همسايگي اين سربازان، مردمان بسياري سكونت داشتند: تاجران، مهمانخانه داران، بناها، توفال كوب ها، اسلحه سازان، ابزارسازان، كفاشان، خياطان، جواهرفروشان، پزشكان و معلمان. هريك از آنان مي كوشيد تا در اين دنياي جديد به موفقيت برسد. ژرمن ها از سرزمين در حال توسعه اي كه در ساحل راست رود راين واقع بود، سوار بر ارابه هاي چوبي چهارچرخه اي كه توسط گاوها حمل مي شد، مي آمدند و كهربا، خز، پشم، صابون و همچنين موهاي بور زنان را براي بانوان جامعه روم، براي فروش عرضه مي كردند و در مقابل، پول و كالاهاي شهرت آوري از قبيل زينت آلات را كه در زادگاهشان يافت نمي شد و البته بسيار هم پسنديده بود، دريافت مي نمودند. حال در خارج از دژها، مناطق مسكوني كوچك تر و روستاگونه اي به نام " ويسي " (12)‌به وجود آمدند. شهرك هاي بزرگ تري هم تأسيس شدند تا هم از سهم نيروها پشتيباني كنند و هم يك رشد هدفمند شهري را به جريان اندازند.
كاسيوس ديو (13) درباره دوران به هم نزديكي دو ملت چنين نوشت: " روميان در سرزمين ژرمن ها برخي از جاهاي ثابت را اشغال نمودند. اين مكان ها نه در كنار يكديگر، بلكه به طور پراكنده در اينجا و آنجا، همانگونه كه تسخير شده بودند، قرار داشتند. نيروهاي رومي به طور مرتب به قرارگاه هاي زمستاني نقل مكان مي كردند و در آنجا به ساخت شهرها مي پرداختند، در حالي كه ژرمن ها نيز رفته رفته سنن رومي ها را پذيرا مي شدند، از بازارهايشان ديدن مي كردند و در معاشرت مسالمت آميزي با آنان بسر مي بردند. البته ژرمن ها آداب و رسوم اجدادي، خصال مادرزادي و شيوه زندگي آزادانه خود را فراموش نكردند. مادامي كه آنان محتاطانه به امور جديد خو مي گرفتند، دگرگوني در شيوه زندگي شان را به عنوان يك فشار احساس نمي كردند و متوجه نبودند كه چگونه تغيير مي كنند. "
در سواحل رودخانه هاي راين و دانوب، دولت هاي كوچك ژرمني پديد آمدند كه از طريق يك قرارداد موظف به انجام اقدامات متقابل معيني شدند: خدماتي نظير ارسال چرم گاو كه توسط باتاورها صورت مي گرفت يا خدمت در ارتش روم. آنان آزادي نامحدودشان را از دست داده بودند، ولي در عوض از پول و قدرت خريد ويژه اقتصادي كه تا قبل از ورود روميان هنوز آن را دارا نبودند، برخوردار گرديدند. البته هركدام از مزايايي بهره مند گشتند: ژرمن ها از طريق پذيرش فرهنگ و عادات رومي به نوعي اصلاح در شيوه زندگي خود پرداختند، روميان نيز از تعهد نظامي ژرمن ها و همچنين از تثبيت مرزهايشان خوشحال بودند.
در عوض، فرهنگ روم كالاهاي متنوعي را به بربرها عرضه مي كرد. از بررسي يافته ها در سرزمين آزاد ژرمن ها چنين برمي آيد كه تا 200 كيلومتر دورتر از مرزها- در اين نوار گنجينه اي از سكه ها پيدا شده است- سكه ها بارزترين كالاي مورد مبادله بودند. تاسيتوس هم در اين باره مي نويسد:" در مورد آنچه كه به نقره و طلا مربوط مي شود، ترديد دارم كه آيا خدايان از سرِ لطف اين چيزها را از آنان دريغ داشته اند يا از سر خشم، در حالي كه نزديك ترين قبايل ساكن در مجاورت ما به دليل مناسبات بازرگاني ياد گرفته اند كه قدر طلا و نقره را بدانند؛ آنان همچنين انواع معيني از پول هاي ما را قبول مي كنند و در اين مورد حتي مشكل پسند نيز هستند. قبايل ساكن در قسمت هاي مركزي هنوز هم به شكل ساده تر و ابتدايي تر به تبادل كالاها مي پردازند. اينان به نقره علاقه بيشتري دارند تا طلا، آن هم نه بدين خاطر كه شايد نوعي تأثير باطني بر رويشان مي گذارد، بلكه بدين دليل كه سكه هاي نقره براي مردمي كه صرفاً اجناس عادي و ارزان مي خرند، استفاده راحت تري دارد. " برتري سكه هاي نقره نشان دهنده آن است كه قبايلي كه به مناطق مرزي روي آورده بودند، در قرن اول ميلادي به شيوه اقتصاد بازار رفتار مي كردند و مشتاقانه به برقراري روابط پرشور و دوستانه با روميان مي پرداختند. اما در آن زمان، در سرزمين ژرمن ها با شدت چشمگيري به مبادله كالاها پرداخته مي شد، به طوري كه ژرمن ها سكه هاي نقره را ابتدا ذوب مي كردند و سپس براي توليد زيورآلات به كار مي گرفتند.
هم منابع تاريخي و هم يافته هاي باستان شناسي، مناسبات بازرگاني ميان روميان و ژرمن ها را ثابت مي كنند. درست در پشت مرز، يك منطقه تجاري منظم وجود داشت، دومين منطقه در وراي آن، گورهايي با اشياء تجملي رومي را نشان مي دهد و سومي، منطقه اي از قبرهاست كه از تبادل كالا مستثني بوده و يك فرهنگ باستاني را ارائه مي دهد. در سراسر سرزمين ژرمن ها، تنوع شگفت آوري از ظروف غذاخوري رومي، ظرف هاي كوچك برنز و نقره، جام ها، قاشق ها، زيورآلات، آينه ها و سلاح ها وجود دارد. ظروف سفالين رومي- با روكش سرخ رنگ و مزين به نقش هاي برجسته- و ظرف هاي كوچك شيشه اي از محصولات رايني در كلن نزد ژرمن ها بسيار محبوب بود. (14) رهبران اصيل قومي شيفته تجملات رومي بودند، زيرا رنگ و بوي تمدن مديترانه اي را به آنان اعطا مي كرد. باغداران و كشاورزان نيز از نفوذ روميان سود مي بردند. كالاهاي روزمره و انواع جديد ميوه ها از قبيل گيلاس، هلو و همچنين پياز، كاهو سالادي، جعفري و همين طور محصولات خوش خوراكي نظير زيتون، انجير، صدف هاي خوراكي، فلفل و روغن به شمال رسيد. از اهميت اين موضوع نيز نبايد غافل شد كه روميان در ساحل رودخانه هاي موزل و راين صنعت شراب سازي را رواج دادند.
قرن دوم ميلادي دوره درخشان امپراتوري روم بود. اكنون تمدن رومي در نقطه اوج خود قرار داشت. اين مسئله در مورد ايالت هاي رومي واقع در سواحل راين و دانوب هم صدق مي كرد. رونق اقتصادي از زماني خود را نشان داد كه در قرن دوم حضور نيروهاي رومي در ساحل راين به نصف رسيد؛ اما در هر دو ايالت هنوز چهار لشگر مستقر بودند. نظام اداري روم به طور نمونه آسايي عمل مي كرد. تجارت ميان روميان و ژرمن ها رونق گرفت و در شهرها يك فرهنگ عالي ويژه توسعه يافت. با اجراي قوانين رومي، امنيت در جامعه برقرار شد. ضرب سكه، يك نظام پرداخت يكسان را امكان پذير ساخت. در كنار زبان هاي محلي، لاتين نيز هرچه بيشتر رواج يافت، به طوري كه يك ارتباط ميان گروه هاي مختلف مردم فراهم گرديد. فرهنگ خواندن و نوشتن (‌ به زبان لاتين ) به وجود آمد. همان گونه كه اين مهم بار ديگر در عصر جديد هم حاصل گرديد. در جاده هاي بسيار معروف رومي- اين ها نخستين راه هاي ارتباطي در آلمان بودند كه به طريق مصنوعي ساخته شدند- تا حدودي رفت و آمد برقرار بود. حال براي اولين بار امكان حمل و نقل كالا از طريق مسافت هاي طولاني تر پديد آمد و مردم نيز راحت تر قادر به سفر شدند. محور شمال- جنوب كه به بُن ختم مي شد، از اهميت زيادي برخوردار بود.
رومي سازي آلمان امروزي تا قرن پنجم ميلادي ادامه داشت. اين سرزمين از طريق جاده ها، پل ها، گرمابه ها و آبراه ها از معماري نوين و درواقع از چهره تازه اي برخوردار شد. اولين شهرها پديد آمدند. آنگاه سيل كوچ اقوام، فرهنگ به وجود آمده در ايالت ها را شست و با خود برد.

پي‌نوشت‌ها:

1.Neuss
2.Bonn، شهر كوچك 300 هزار نفري و پايتخت سابق آلمان غربي در دوران باستان يك قلعه رومي بود. (م).
3.Augsburg
4.Bataver
5.Domitian
6.Limes
7.Trajan
8.Pubelius Aelius Hadrian ( 76-138)، در سال 130 ميلادي دستور داد يك ديوار سنگي در شمال انگلستان براي جلوگيري از حمله اقوام وحشي " اسكات " و " پيكت " ساخته شود. (م).
9.Basel
10.Taunus
11.Sugamber
12.vici
13.Cassius Dio ( 163-230 )‌تاريخدان و سياستمدار يوناني كه تاريخ روم را به زبان يوناني نوشته است. (م).
14.در شهر كلن آلمان در كنار رود راين، موزه رومي بزرگي حاوي اشياي به دست آمده احداث گرديده كه مورد بازديد گردشگران است.(م).

منبع مقاله :
آرتز، پتر (1391)، كوچ ژرمن ها در اروپا، ترجمه علي رحماني (تيرداد)، مرضيه ذاكري، تهران: اميركبير، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط