حکمت اشراقی در هند سده های هفتم و هشتم هجری

ورود حکمت اشراق به هند

این ابیات را بدرالدّین نسوی خراسانی، از جمله مدرّسان ناشناخته‌ی حکمت اشراقی در نیمه‌ی نخست سده‌ی هشتم هجری، در برگ «249 آ» مجموعه ای که به قلم خویش در طول سال های 731 تا 735 هجری قمری در مدرسه های
چهارشنبه، 23 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ورود حکمت اشراق به هند
 ورود حکمت اشراق به هند

 

نویسنده: محمد کریمی زنجانی اصل





 


حکمت اشراقی در هند سده های هفتم و هشتم هجری

یک ذرّه‌ی عشق اگر هویدا بودی *** نه مؤمن و نه گبر و نه ترسا بودی
ور دیده‌ی جمله خلق بینا بودی *** هر رشته که آن دوتاست یکتا بودی

این ابیات را بدرالدّین نسوی خراسانی، از جمله مدرّسان ناشناخته‌ی حکمت اشراقی در نیمه‌ی نخست سده‌ی هشتم هجری، در برگ «249 آ» مجموعه ای که به قلم خویش در طول سال های 731 تا 735 هجری قمری در مدرسه های نظامیّه و مستنصریّه بغداد و سلطانیّه زنجان از رسائل شیخ اشراق فراهم آورده است، از شیخِ نوراندیشانِ ایران نقل می کند. (1) و طُرفه آنکه، در روزگاری که شماری از مؤلّفان، به بهانه‌ی پراکندن میراث مکتوب ایرانی، شیخ اشراق را به تعبیر توهین آمیز «مقتول» می خواندند، (2) بدر نسوی در مجموعه‌ی فراهم آورده‌ی خویش، جوانمردانه از او به «المصنّف السّعید الشّهید» و «الشّیخ المتألّه الشّهید السّعید» یاد می کند؛ از جمله، به هنگام نقل ابیاتی که در بالا نقل شد.
در روشنانِ پژوهش های شادوران سیّد اطهر عبّاس رضوی، اکنون می دانیم که هم هنگام نسوی، در سده‌ی هشتم هجری، آثار اشراقی خواجه نصیرالدّین طوسی و قطب الدّین شیرازی به هند وارد شد؛ (3) چنان که از حضور درة التّاج و شرح حکمة الاشراق قطب الّدین در هند این روزگار باخبریم.
البتّه، یادکرد این نکته ضروری است که آثار شهاب الدین پیش از اینها به هند رسیده بود. در واقع، این آثار، نظر متفکّران مقیم این دیار را چنان به خود جلب کرد که برخی از آنها به شرح رسائل عرفانی شیخ اشراق همّت گماشتند؛ که از آن جمله است شرح فارسی رساله‌ی آواز پر جبرئیل از سده‌ی هفتم هجری. (4)
در واقع، به اندک زمانی، آثار شیخ نوراندیشان ایران در هند چنان آوازه یافت که در مجالس بزرگان صوفیه از آنها نقل می شد؛ چنان که استناد نظام الدّین اولیاء (م 725 ق/1324 م) به رساله‌ی مونس العشّاق سهروردی و نقل فقراتی از این رساله در مجلس یارانش در روز دوشنبه شانزدهم ماه صفر 713 هجری قمری گواهی روشن بر این مدّعاست: (5)
به تاریخ شانزدهم ماه صفر، روز دوشنبه‌ی سنه‌ی مزبور، دولت پابوس حاصل شد، سخن در عشق افتاد، پس چشم بر آب کرد و در غلبات شوق و اشتیاق آمد و این غزل برخواند:

گر عشق نبودی و غم عشق نبودی *** چندین سخن نغز که گفتی که شنودی
ور باد نبودی که سر زلف ربودی *** رخساره‌ی معشوق به عاشق که نمودی

بعد از آن فرمود که شیخ الشیوخ شیخ شهاب الدّین سهروردی- قدّس سرّه- در مونس العشاق خود می نویسد: اوّل چیزی که حقّ سبحانه آفرید، گوهری بود تابناک و او را عقل نام کرد که «اوّل ما خلق الله العقل» و آن گوهر را سه صفت بخشید، یکی شناخت خود و یکی شناخت حقّ و یکی شناخت آنکه نبوده. بعد از آن این هر سه را تمثیل فرمود:
از آن صفت که به شناخت حقّ تعالی تعلّق داشت، حسن پدید آمد که آن را نیکویی گویند و از آن صفت که به شناخت خود تعلّق داشت، عشق پدید آمد که آن را بهتر خوانند و پس از آن صفت که به نبود تعلّق داشت حزن پدید آمد که آن را اندوه خوانند و این هر چه بود از چشم یار پدید آمد... .
ای بسا که ضیاء الدّین نخشبی (م 751 ق/ 1350 م) هم به واسطه‌ی ارتباطش با نظام الدّین اولیاء (6) باشد که در رساله‌ی سلک السُلوک خود، گفتگوی ادریس و ماه را بر اساس سخن سهروردی در لغت موران نقل کرده است؛ هر چند که از مأخذ خود یاد نمی کند. (7)
چنین اقبالی به آثار سهروردی و شارحانش، بی گمان با توجّه حاکمان مسلمان هندی به آثار حکیمان مسلمان ایرانی ارتباطی نزدیک دارد؛ چنان که توجّه و علاقه‌ی فراوان سلطان محمّد تُغلُق (حک 725-752 ق/ 1325-1351 م) به مباحث حکمی، که به ساختن کتابخانه ای ارزشمند و دستور او در گردآوری آثار ابن سینا راه بُرد، (8) نمونه‌ی در خور توجهی از این علاقه مندی است. (9)
در سده‌ی بعد از حضور آقا قطب الدّین شیرازی در هند هم، از ارتباط برخی فیلسوفان اشراقی ایران مانند جلال الدّین دوانی (م 908 ق/1502 م) با حکمرانان بهمنی دکن آگاهیم.
می دانیم که نخستین شرح کامل بر هیاکل النّور به قلم دوانی به زبان عربی و در آغاز هشتمین دهه‌ی سده‌ی نهم هجری با عنوان شواکل الحور (: تندیس هایی از سیه چشمان) تألیف شد. از پایان نامه های دوگانه‌ی این شرح برمی آید که دوانی آن را در تاریخی نامعلوم، و گویا به نام جهان شاه قره قویُنلو (837 -872 ق) آغاز می کند و پس از کشته شدن او در سیزدهم ربیع الاوّل 872 هجری قمری، آن را در حال ناامنی پایان می دهد و شش ماه بعد در یازدهم شوّال همان سال، پایان نامه‌ی دومّ را در زاویه‌ی مظفّریّه‌ی تبریز می نویسد (10) و آنگاه تصمیم می گیرد که به جای مخدوم جدیدش اوزون حسنِ آق قوینلو- که در مقایسه با جهان شاه قشری تر است-، آن را برای غیاث الدّین محمود مشهور به «خواجه ی جهان» (813-886 ق)، وزیر نظام شاه بهمنی دکن هند بفرستد. (11)
چگونگی آشنایی دوانی با وزیر دربار دکن، هنوز بر این نگارنده چندان روشن نیست؛ (12) هر چند که توجّه به شمار دیگری از آثار او مانند انموذج العلوم (13) و خواص الحروف که به نام دیگر سلاطین هند نگاشته شده اند، (14) از آشنایی او با آنها خبر می دهد؛ همچنان که افزون بر دیباچه‌ی رساله های یاد شده، به واسطه‌ی گزارش های موجود در آثاری چون حبیب السِّیَر، از دوستی و مکاتبه‌ی او با سلطان محمود گجراتی و دیگر پادشاهان روزگارش و از سفرهای متعدّدش به هرات و شماری از شهرهای ایران آگاهیم و می دانیم که درصدد سفر به هندوستان بودکه اجل مهلتش نداد.
با این حال، شاگردان مدرسه‌ی مشهور او در شیراز هم مانند شاگردان مدرسه‌ی دشتکی در هند سده های دهم و یازدهم هجری حضوری گسترده داشتند؛ که از آن جمله اند: میر معین، میر شمس الدّین محمّد (فرستاده‌ی دوانی به دربار سلطان محمود گجراتی)، مصلح الدّین محمّد لاری (م 979 ق)، ابوالفضل کازرونی و رفیع الدّین صفوی. (15) و می دانیم که اینان در رواج هرچه بیشتر آموزه های اشراقی در این سرزمین سخت کوشیدند؛ و ای بسا که هم ایشان نسخه ای از مونس العشاق شیخ اشراق را که عماد الدّین عربشاه یزدی در 781 هجری نظم درآورده بود، به هندوستان برده باشند. (16)
از این شاگردان برجسته‌ی دوانی، سیّد رفیع الدّین صفوی به رواج حکمت اشراقی در آگره همّت گماشت. زادگاه سیّد رفیع الدّین شیراز بود، امّا بعضی از اجداد او در حرمین شریفین اقامت گزیده بودند. علّامه‌ی دوانی هم با توجّه به نسب شریف سیّد رفیع الدّین، برای تدریس به خانه‌ی او می رفت. رفیع الدّین در عهد سلطنت اسکندر لودی (893 تا 923 ق) از گجرات به دهلی رفت و از مقرّبان او شد. بعدها در آگره اقامت کرد. پس از ورود شیخ مبارک ناگوری از احمدآباد گجرات به آگره، سیّد رفیع الدّین صفوی در بزرگداشت او کوشید و شیخ مبارک در این شهر یار و همراه رفیع الدّین در گسترش حکمت اشراقی بود. (17)

پي‌نوشت‌ها:

1. این مجموعه به شماره‌ی 1480 در کتابخانه‌ی راغب پاشا در ترکیه نگهداری می شود.
2. البتّه، چنان که هانری کربن بر اساس نسخه‌ی خطی الواردات و التقدیسات سهروردی آورده است، پیروان او واژه‌ی «مقتول» را به معنی شهید می گرفته اند. نک:
H. Corbin, Suhrawardî d Alep (t 1191), fondateur de la doctrine illuminative (ishrâqî), paris, 1939,p.4,
برای مشّخصات نسخه‌ی خطی این رساله نک:
Helmut Ritter, "philologika IX. Die vier Suhrawardī. Ihre werke in Stambuler Handschriften", Der Islam, Band 24,1973, s.285, n. 36.
3. S.A.A. Rizvi, A Socio-Intellectual History of the Isnā Asharī, shi’ is in India, Canberra, 1986, vol.2,p.180.
4. در این باره نک:
Mehdi Amin Razavi, Sohrawardi and the School of Illumination, London, 1997, apendix.
متأسفانه، امین رضوی از چگونگی استنتاج خود درباره‌ی هندی بودن مؤلّف ناشناخته‌ی این شرح خبری نمی دهد. او همچنین، به تصحیح کربن و کراوس از این شرح اشاره ای نمی کند.
برای متن تصحیح کرده‌ی کربن و کراوس نک:
Suhrawardi d’ Alep, "Le Bruissment de l’ Ail de Gabriel", Publie et Traduit avec une Introduction et des Notes par H.Corbin et p. Kraus, Journal Asiatique, Tome CCXXVII, Juillet- Septembre 1935, pp.1-82.
5. گزارش این روز را امیرخسرو دهلوی در رساله‌ی افضل الفوائد (دهلی، چاپ سنگی، 1887 م) آورده است. متأسفانه اصل این رساله را نیافتم. امّا، این فقره از نوشته‌ی امیرخسرو در کتاب ثمرات القدس من شجرات الانس میرزا لعل بیگ لعلی بدخشی (با مقدّمه و تصحیح سیّدکمال حاج سیّد جوادی، تهران، 1376 ش، ص 444) هم آمده است و در اینجا از روی این اثر نقل شد.
6. نک: میرحسین دوست سنبهلی، تذکره‌ی حسینی، لکهنو 1292 ق، صص 342-343. نخشبی در آثارش به تصریح از نظام الدّین اولیاء یاد نکرده است، امّا درباره‌ی ارتباطش با نزدیکان او، و از جمله ابوبکر موی تاب، سخن گفته است. نک: سلک السّلوک، با مقدّمه و تصحیح غلامعلی آریا، تهران، 1369 ش، ص 70.
7. نک: ضیاء الدّین نخشبی، سلک السّلوک، پیشین، صص 33-34.
این نکته از یافته های جناب دکتر نصرالله پورجوادی است. نک: شهاب الدّین یحیی سهروردی، لغت موران (به پیوست چند اثر پراکنده) به تصحیح و مقدّمه‌ی نصرالله پورجوادی، تهران، 1386 ش، ص 81، شماره‌ی 52.
8. علاقه مندی سلطان محمّد به آثار ابن سینا در سده های بعد هم، همچنان شهرت داشت؛ چنان که میرزا حبیب اصفهانی آورده است که او برای کتابت نسخه ای از شفاء شیخ الرّئیس، به یاقوت مستعصمی (م 683 ق/1284 م) دویست هزار مثقال طلا پاداش داد. نک: حبیب اصفهانی، خط و خطاطان، ترجمه‌ی رحیم چاوش اکبری، تهران، 1369 ش، صص 64-65.
9. نک: ضیاء الدّین برنی، تاریخ فیروزشاهی، به کوشش عبدالله رشید، علیگره، 1957 م، ص 465.
نیز نک:
S.A.A. Rizvi, A Socio-Intellectual History of the Isnā Asharī, shi’ is in India, op.cit, vol.2, p.180.
هم اکنون هم، مراجعه به کتابخانه هایی مانند رضا در رامپور و خدابخش در پِتنه، شمار متعدّدی از متون حکمی ایرانی را در اختیار ما می نهد که از رواج مکتب های حکمی ایرانی در این دیار خبر می دهند؛ و گفتنی است که در میان این آثار تعداد قابل توجّهی از آثار اشراقی دیده می شوند؛ چنان که اوتو اشپیس و سلیمان ختک برای انتشار زندگینامه و برخی رساله های عرفانی سهروردی از نسخه های موجود در کتابخانه های برلین و مولانا سلیمان ندوی، از علمای حیدرآباد هند، بهره گرفته اند. و گفتنی است که تاریخ کتابت برخی از این نسخه ها 782 و 1029 هجری قمری (از روی نسخه‌ی مورّخ 370 ق) است (نک: سه رساله در تصوّف، اشتوتگارت 1935 م، مقدّمه‌ی انگلیسی، ص 2(.
نسخه های مورد استفاده‌ی آنها، درمجموعه‌ی 1966 نسخه‌ی چاپی و خطی فارسی و عربی و هندی کتابخانه‌ی برلین قرار دارد که اشپرنگر در سده‌ی نوزدهم با خود به آلمان برد و شامل آثار اشراقی متعدّدی است؛ برای آگاهی از این مجموعه نک:
Catalogue of the Bibliotheca Orientalis Sprengerianna, Gilssun: Wilhelm Keller, 1857.
از میان آثار اشراقی این مجموعه، به این دو اثر می توان اشاره کرد: الشّجرة الالهیّه فی علوم الحقائق الرّبانیّة از شمس الدّین محمّد شهرزوری و انواریّه‌ی نظام الدّین احمد هروی.
برای نسخه‌ی شماره‌ی 5023 کتابخانه‌ی برلین از الشّجرة الالهیّة از سده‌ی یازدهم هجری نک: حسین ضیائی، «معرّفی و بررسی نسخه ی خطی شجره ی الهیّه اثر فلسفی شمس الدّین محمّد شهرزوری»، ایران شناسی، سال دوّم، شماره‌ی 1، بهار 1369 ش، صص 89-108؛ درباره‌ی ویژگی های نسخه شناختی انواریّه با تاریخ 1265 هجری قمری هم نک: نظام الدّین احمد هروی، انواریّه، به کوشش حسین ضیائی، تهران، 1358 ش، مقدّمه‌ی مصحّح، ص پانزده.
10. نک: جلال الدّین محمّد دوانی، ثلاث رسائل، به کوشش احمد تویسرکانی، مشهد، 1411 ق، صص 255-256.
11. نک: علی نقی منزوی، فهرست نسخ خطی کتابخانه‌ی ملّی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1375 ش، ج 11، صص 695-696.
12. قاضی سیّد نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین (تهران، 1375 ق، ج 2، صص 226-227) از رابطه‌ی دوانی با میر محب الله نوه‌ی پسری امیر نعیم الدّین نعمت الله یاد کرده است.
13. این رساله مشتمل است بر توضیح و تفسیر مسئله‌ی حدوث عالم که دوانی آن را به نام سلطان محمود گجراتی (م 905 ق) و در صحبت یکی از شاگردان برجسته اش به نام میر شمس الدّین محمّد بن السیّد جعفر می نویسد و میرشمس الدّین محمّد آن را برای سلطان محمود می فرستد و سلطان هم هزار درهم برای علّامه دوانی ارسال می کند که به همراه کشتی حامل آن در دریا غرق می شود و چیزی از آن به وی نمی رسد. پس ملّا جلال الدّین رساله‌ی دیگری با عنوانِ تحقیق عدالت به نام سلطان نوشته و می فرستد و در دیباچه‌ی این رساله به نرسیدن آن جایزه اشارتی لطیف می نماید. سلطان نیز هزار درهم به همراه هدایای دیگری نزد او می فرستد.
برای تقدیم نامه‌ی دوانی در انموذج العلوم نک: جلال الدّین محمّد دوانی، ثلاث رسائل، به کوشش احمد تویسرکانی، پیشین، ص 273.
14. دوانی خواص الحروف را به نام سلطان غیاث الدّین محمّد مندوی می نویسد و به وسیله‌ی سیّد جمال الدّین نصرالله، برادر سیّد شاه میر سلامی کازرونی، از اولاد سیّد شمس الدّین عریضی یزدی، به خدمت سلطان می فرستد. نک: قاضی نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، پیشین، ج 2، ص 228.
15. S.A.A. Rizvi, A Socio-Intellectual History of the Isnā Asharī, shi’ is in India, op. cit, vol.2, p.180.
16. چنان که هم اکنون از وجود نسخه ای از این اثر به تاریخ 910 هجری به قلم احمد بن علی شیرازی به شماره‌ی 10070 در کتابخانه‌ی گنج بخش در اسلام آباد پاکستان آگاهیم. نک: احمد منزوی، «مونس العشاق، داستان حُسن و عشق با استعارات عرفانی»، دانش، اسلام آباد پاکستان، سال اوّل، شماره‌ی 2، 1364 ش، ص 58.
17. S.A.A. Rizvi, A Socio-Intellectual History of the Isnā Asharī, shi’is in India, op.cit,vol.2, p.180.

 

منبع مقاله :
کریمی زنجانی اصل، محمد؛ (1387)، حکمت اشراقی در هند (برخی ملاحظات تاریخی/ متن شناختی)، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.