مختصري از مدينه ي فاضله ي فارابي

آن مدينه ي فاضله اي که مقصود حقيقي از اجتماع در آن، تعاون بر اموري است که موجب حصول سعادت آدمي است، مدينه فاضله مي باشد و امتي که همه ي مدينه هاي آن براي رسيدن به سعادت ، تعاون داشته باشند، امت فاضله مي باشند
پنجشنبه، 1 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مختصري از مدينه ي فاضله ي فارابي
مختصري از مدينه ي فاضله ي فارابي

 

نويسنده: علي محمدي آشناني




 

فارابي جامعه ي آرماني و مدينه ي فاضله ي خود را چنين تعريف کرده است:
« آن مدينه ي فاضله اي که مقصود حقيقي از اجتماع در آن، تعاون بر اموري است که موجب حصول سعادت آدمي است، مدينه فاضله مي باشد و امتي که همه ي مدينه هاي آن براي رسيدن به سعادت ، تعاون داشته باشند، امت فاضله مي باشند. » (1)
فارابي معتقد است عالي ترين اجتماع، جامعه اي است که اعضاي آن براي رسيدن به سعادت، همکاري داشته باشند و يکديگر را جهت کسب عالي ترين فضيلت ها ياري رسانند، به همين جهت مهم ترين هدف جامعه ي آرماني خويش را رسيدن مردم به سعادت قرار داده و در تعريف سعادت مي گويد: « سعادت عبارت از چيزي است که خود ذاتاً خير و مطلوب باشد و از اموري نيست که به طور مطلق يا در برخي اوقات، مطلوب بالغير و وسيله ي رسيدن به چيز ديگر باشد. »
گفتني است سعادت مورد نظر فارابي، هم زندگي اين جهان آدمي را تأمين کند و هم رستگاري او را در جهاني ديگر تحقق بخشد.

الف) طبقات اجتماعي

فارابي مردم مدينه را بنابر مسئوليت و نقشي که در آن بر عهده دارند، به سه طبقه تقسيم مي کند:

1 . طبقه ي رؤسا:

کساني که تنها رياست مدينه را بر عهده دارند؛

2. طبقه ي متوسط:

اين طبقه زير دست رؤسا و رئيس مرئوسان بعد از خود هستند؛

3. طبقه ي خدمت گزاران:

کساني هستند که فقط خدمت مي کنند و هيچ نوعي رياستي ندارند.

ب) رهبري و مديريت

فارابي معتقد است که رئيس اوّل، سخت ترين و اساسي ترين مسئوليت را در جامعه ي آرماني بر عهده دارد و در عين حال ساير شهروندان نيز در جايگاه خويش، نقش بسيار مهمي در سعادت مدينه ايفا مي کنند.
فارابي فرمان رواي نخست و رئيس نخستين جامعه ي آرماني را شخصي مي داند که نياز به راهنمايي و پيشوايي انسان ديگري نداشته باشد؛ بلکه همه ي دانش ها و شناخت ها را دريافته و همه ي علوم براي او به فضيلت درآمده باشد. بدين سان او توانايي ادراک افعال نيکويي را که شايسته ي انجام است نيز داراست و مي تواند هر کس را به اندازه ي شايستگي اش، به سوي خوبي ارشاد و راهنمايي کند و او کسي است که به وي وحي مي گردد. (2)
به استناد اين تعابير، برخي گفته اند: «فارابي در حقيقت مدينة النبي را با ديدي فلسفي در قالب يک آرمان شهر بازسازي کرده است. » (3)
مردماني که با فرمان روايي اين پيشوا سر و سامان يابند، مردماني با فضيلت و جامعه اي که با رياست او تشکيل شود، مدينه فاضله مي نامند. البته وي از وجود گروه ها و انگل ها و خودروها در آرمان شهر که خواهان مقام يا دگرگون کردن هستند نيز ياد مي کند.
در انديشه ي فارابي رهبري و مديريت کلان جامعه ي آرماني داراي مراتب ذيل است که اگر هر يک ممکن نشد، مرتبه ي بعدي آن را بر عهده مي گيرد:
1. حکومت فردي رئيس اوّل؛
2. پس از آن، رئيس تابع مماثل؛
3. رياست سنّت و تابع غير مماثل= فقيه ترجيح دارد؛
4. با فقدان چنين افرادي، حکومت جمعي رؤساي سنّت؛
5. شوراي دو نفره که يکي حکيم و ديگري واجد ويژگي هاي ديگر باشد؛
6. اگر اين هم ممکن نبود، از رياست رؤساي افاضل شامل شوراي شش نفره که هر کدام واجد يکي از ويژگي هاي شش گانه باشد و اگر کسي واجد2 ويژگي بود، تعداد به کمتر تقليل مي يابد. شرط شوراي فوق تلائم و هم آهنگي است. (4)
فرمان روايي ديگران از فرمان روايي چنين شخصي پديد آمده و فرمان روايي پسين خواهند بود که بايد بر اساس راه و روش و آيين فرمان رواي نخست، امور مختلف را بسامان کنند.

ج) وظايف دولت

از نظر فارابي وظايف دولت ها عبارتند از: 1. اصلاح اخلاقيات مردم و ترويج ارزش ها؛ 2. سوق دادن جامعه و شهروندان به سوي سعادت؛ 3. استنباط، تدوين و تغيير قوانين؛ 4. ايجاد و گسترش عدالت؛ 5. ارشاد و هدايت شهروندان؛ 6. حفظ و کنترل سلسله مراتب جامعه؛ 7. تعليم و تربيت شهروندان؛ 8. توزيع قدرت بين اجزاي جامعه؛ 9.حفظ مصالح نظام و منافع ملّي؛ 10.امنيت فردي و اجتماعي؛ 11. تقسيم کار و توزيع کالاهاي اجتماعي؛ 12. حفاظت از تنوع و تکثر فکري و اعتقادي با حفظ ارزش ها؛ 13. دفع آفات و شرور از جامعه؛ 14. دفاع از مملکت، ايجاد قواي نظامي؛ 15. تأديب و مجازات افراد شرور و بزهکار. (5)

د) جوامع غير آرماني

فارابي در کتاب السياسة المدنيه (6) در برابر مدينه ي فاضله ي مطلوب خود، سه جامعه با عنوان « مدينه ي جاهله = نادان شهر »، « فاسقه= فاسد شهر » ، « ضاله= گمراه شهر » قرار داده است ولي در کتاب آراء اهل مدينه ي فاضله، (7) افزون بر آن سه، « جامعه ي مبدلّه = مدينه ي فاضله ي تغيير يافته و منحرف شده » (8) را نيز افزوده است.
سپس هر يک از جوامع نامطلوب فوق را به شش نوعِ «ضروريه، نذاله، خسيسيه، کراميه، تغلبيه، جماعيه يا حريه» به شرح ذيل تقسيم مي کند: 1.«ضروريه» که به تهيه ي ضروريات زندگي هم چون کشاورزي، دامداري و شکار اشتغال دارد؛
2.«نذاله» يا توانگري فرومايگي که افراد آن با يکديگر براي دست يافتن به پول و سکه نقره و طلاي بيش از ضرورت به منظور ثروت اندوزي، فراواني و تکاثر طلبي تعاون دارند و در مال اندوزي، همکاري مي کنند؛
3.«خسيسه» يا خواري که افراد آن براي دست يابي به خوشي هاي حسي و خيالي به شوخي، بازي و کارهاي لغو و هم چون: لهو و لعب، قماربازي، ميگساري، زن بارگي رو آورده اند؛
4.«کراميه» که مردم آن به بزرگي ورزيدن، ستايش خواهي و عزيز و ارجمند شمرده شدن در گفتار و عمل و شهرت و خودنمايي توجه دارند؛
5. «تغلبيه» يا شهر چيره گيري که افرادش در افراط درخواست بزرگي به زياده خواهي و غلبه بر ديگري و لذت بردن از آن مي انديشند؛
6.«جماعيه» يا « حريه»= شهر گروهي يا شهر آزادي، که در آن همه ي مردم با يکديگر، برابرند و هر چيز در آن آزاد و هر يک از شهروندان در آن از هر قيد و بندي رها است.
بدين سان با تقسيم جوامع نامطلوب چهارگانه ي مزبور به شش نوع، 24 نوع حکومت پديد مي آيد و چون هر حکومتي ممکن است در يکي از سطوح ملّي ( = مدينه ي غير فاضله ) منطقه اي، ( = امت غير فاضله ) و جهاني ( = معموره غير فاضله ) به وجود آيد، پس 72 شکل جامعه غير فاضله تصور مي شود. (9)
افزون بر اين چهار مدينه ي غير آرماني، فارابي از شهروندان غير آرماني، افراد شرور، نورسته و انگل هاي مدينه ي فاضله نيز ياد نموده و آن ها را نيز به اين جوامع ملحق مي سازد و نقش آنان در جامعه ي آرماني را هم چون خار و خاشاک، آفت و گياهانِ خشکِ نا سودمند معرفي و آن ها را « نوابت» خوانده است. (10)

تحليل و بررسي

برخي، جامعه ي آرماني فارابي را تقليدي رونويسي شده از مدينه ي فاضله ي افلاطون و يونانيان خوانده اند! ولي دقت در مدينه ي فاضله ي فارابي نشان مي دهد که وي مقلدي محض نيست؛ فارابي اگر چه به آرمان شهر افلاطون توجه دارد آرمان شهر او با مدينه ي فاضله ي افلاطون تفاوت بسياري دارد؛ فارابي با تبديل مدينه ي فاضله به مدينه النبي، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) يا امام (عليه السّلام) در فلسفه ي شيعه (11) را به جاي فيلسوفِ حاکم افلاطون برگزيده و عمل بر طبق قانون شريعت را بر احکام و مجازات هاي قانوني منطبق نموده است و با معادل قرار دادن رفتار صحيح شهروندي بر فضيلت، نوآوري مهمي در طراحي تئوريک مدينه ي فاضله ي اسلامي پيش رو نهاده است و با الهام از متون اصيل اسلامي، جوامع نامطلوب را به خوبي ترسيم و با رساندن اقسام آن مدن به 72 نوع، يکي از ابداعات فکري خود را به نمايش گذاشته و برخلاف افلاطون، مدينه اي نه صرفاً خيالي بلکه ناظر به واقعيت هاي خارج را طراحي نموده است. (12)

پي نوشت ها :

1. ابونصر فارابي، انديشه هاي اهل مدينه فاضله، ترجمه سيد جعفر بنيادي، ص 208.
2. السياسة المدنية، ص 202.
3. احمدي، غلامحسين، بررسي آرمان شهر ديني و آرمان شهر حکيم فارابي، ص 327.
4. فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، ص130.
5. محسن مهاجرنيا، انديشه ي سياسي فارابي، ص 189-190.
6. فارابي، السياسة المدنيه، ص 261-263.
7. فارابي، آراء اهل المدينة الفاضله، ص316.
8. مهاجرنيا، انديشه ي سياسي فارابي، ص 316.
9. همان، ص 18 و 340-344.
10. فارابي، السياسة المدنية، ص 261.
11. برخي، ارتباط فارابي با دربار سيف الله حمداني، حکمران شيعي مذهب حلب در اواخر عمر را علت تمايل شيعي در او دانسته اند. زرين کوب، تاريخ در ترازو، ص 244.
12. مهاجرنيا، انديشه ي سياسي فارابي، ص15.

منبع مقاله :
محمدي آشناني، علي؛ (1392)، جامعه آرماني قرآن کريم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط