نويسنده: علي محمدي آشناني
هر مکتب، پيروان خود را به دليل انتساب آن ها به امر خاصي، با نام و عنوان ويژه اي، مشخص و نامگذاري کرده است؛ برخي عنوانِ پيروان خود را به دليل انتساب به قوم و نژادي خاص همانند يهود (1) يا بني اسرائيل يا به دليل نسبت دادن به سرزمين و مکاني ويژه (2) انتخاب کرده اند. عده اي جامعه را به دليل پيروي از شخص خاص، نام نهاده اند، همانند مسيحيت که به دليل نسبت دادن افراد به حضرت عيساي مسيح، عنوان « مسيح » را برگزيده است. گروهي، طبقه ي اجتماعي را مشخص کننده ي عنوان جامعه ي آرماني خود دانسته اند، همانند مارکسيست ها که جامعه ي آرماني خود را با توجه به عنوان طبقاتي؛ « جامعه ي کارگري » ،« جامعه ي ديکتاتوري طبقه ي پرولتاريا » و « جامعه ي سوسياليستي » ناميده اند.
قرآن کريم، خود جامعه ي گسترده ي مسلمانان را « امت » ناميده (3) و آن را امتي واحد معرفي نموده است:
( إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً )؛ (4)
اين است امت شما كه امتى يگانه است.
از سوي ديگر، چون جامعه ي آرماني قرآن، يک جامعه ي عقيدتي است، قرآن کريم، هويت جمعيِ جامعه ي آرماني خود را « تسليم حق بودن » دانسته، جامعه اي که از پيش توسط حضرت ابراهيم (عليه السّلام)، مسلمان ناميده شده است:
( مِلَّةَ أَبِيکُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذَا )؛ (5)
آيين پدرتان ابراهيم نيز چنين بوده است او بود كه قبلاً شما را مسلمان ناميد و در اين قرآن نيز همين مطلب آمده است.
هم چنين:
( رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ )؛ (6)
پروردگارا، ما را تسليم فرمان خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود پديد آر. بر اين اساس، قرآن، جامعه ي بزرگ اسلامي و مردمان آن را « امتِ مسلمان » (7) ناميده است؛ يعني « جامعه و مردمي که تسليم خدا، تسليم حقيقت و تسليم وحي و الهامي که از افق حقيقت براي راهنمايي بشر در قلب پيام آوري الهي طلوع نموده است، مي باشند. » (8)
بدين سان قرآن کريم، برخلاف مکتب هاي پيش گفته، هيچ گاه عناوين نژادي هم چون « عرب، تازي، سامي »، عناوين طبقاتي، هم چون « مستضعفان يا اَشراف »، عناوين جغرافيايي و سرزميني، همانند « شرقي يا غربي » و عناوين حاکي از انتساب به فرد، مثل « محمدي ها » را براي عنوان و نام جامعه ي آرماني خود برنگزيده است.
برابرِ فرموده ي استاد مطهري: « اين نام، عنوان و ملاک وحدت، راه بسيار خوبي براي شناخت اهداف اين جامعه نيز هست. » (9)
گفتني است فارابي، نخستين و کوچک ترين جامعه ي مطلوب را « مدينه فاضله » و اجتماع ميانه ي مطلوب را « امت فاضله » ناميده و آن را با جوامع مسلمانان کنوني متناسب دانسته ولي براي جامعه ي نهايي که تمام مردم جهان را در بر مي گيرد، واژه ي « معموره ي ارض » يا « امم فاضله » را مطرح کرده است. (10)
پي نوشت ها :
1. برخي واژه يهود را در اصل مشتق از « يهوذا » نام يکي از فرزندان يعقوب معرفي کرده اند که به تدريج ذال به دال تبديل و يهودا شده است و به همين جهت منسوبين به وي را يهودي خوانده اند؛ ابوالفتوح رازي، روض الجنان و روح الجنان، ج5، ص 300.
2. مثل صهيونيسم که منتسب به کوه صهيون در ارض موعود است.
3. انبياء، آيه ي 92 و مؤمنون، آيه ي 52.
4. همان، آيه ي 92.
5. حج، آيه ي 78.
6. بقره، آيه ي128.
7. ( مِلَّةَ أَبِيکُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذَا لِيَکُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْکُمْ )؛ حج، آيه 78.
8. مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن و سنّت، ص 202.
9. همان.
10. مهاجرنيا، انديشه ي سياسي فارابي، ص 213.
محمدي آشناني، علي؛ (1392)، جامعه آرماني قرآن کريم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چاپ اول