انقلاب فرهنگي و نهضت نرم افزاري

به عنوان مقدمه شما با مسائل غرب شناسي آشنا هستيد، با دوران نوزايي و رنسانس و عصر مدرنيته آشنا هستيد و با انقلاب اسلامي نيز نسبت داريد، حال در اين مسير که آمديم، کسي که مي خواهد بسيجي و ياور انقلاب و ولايت باشد
يکشنبه، 16 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقلاب فرهنگي و نهضت نرم افزاري
انقلاب فرهنگي و نهضت نرم افزاري

 






 

سخنران: حجت الإسلام محمدرضا کتابي (1)

بسم الله الرحمن الرحيم؛ دوستان از معناي نهضت نرم افزاري مد نظر مقام معظم رهبري مکرراً سؤال مي کنند، حتي يکي از دوستان دوره ي دکتري پرسيدند ترجمه و مفهوم نهضت نرم افزاري به فارسي چيست؟
به عنوان مقدمه شما با مسائل غرب شناسي آشنا هستيد، با دوران نوزايي و رنسانس و عصر مدرنيته آشنا هستيد و با انقلاب اسلامي نيز نسبت داريد، حال در اين مسير که آمديم، کسي که مي خواهد بسيجي و ياور انقلاب و ولايت باشد چه تکليفي دارد؟ بحث نهضت نرم افزاري گام بعدي انقلاب و آينده آن است که سربازان آن شما خواهيد بود. بحث انقلاب فرهنگي دو بار در کشور مطرح شده است، يک بار بعد از انقلاب توسط امام و البته عملي نشد، در آن زمان فقط تصويه هاي سياسي در دانشگاه ها صورت گرفت چون دانشگاه تبديل شده بود به پايگاه دشمنان نظام، يکي دو سال دانشگاه بسته شد و عناصر نفوذي و مخرب تصفيه شدند، ظرفيت آن زمان دانشگاه ها چه از لحاظ علمي و چه نيروي انساني آمادگي نهضت فرهنگي را نداشت، امروز هم که اين بحث مطرح مي شود بعضي ها باز همان برداشت سابق را دارند و حتي متأسفانه بعضي از دوستان هم مي گويند بايد انقلاب فرهنگي دوم صورت بگيرد، حال يعني چه؟ اساتيد معاند و سکولار را اخراج کنند؟ در حالي که قضيه بالاتر است، چيزي که مد نظر مقام رهبري است اين است که چون چندين سال از انقلاب گذشته ظرفيت هاي علمي و انساني پديد آمده قشر عظيمي از کساني که لبيک مي گويند به اين ندا و ايشان با توجه به اين شرايط بحث نهضت نرم افزاري را مطرح کردند. اين دو بزرگواري که نهضت نرم افزاري را مطرح کردند هر دو کساني هستند که در رأس هرم انقلاب هستند؛ هدف آنان از طرح اين سخن چه بود؟
در مديريت سه نوع مديريت را مطرح مي کنند: يکي خرد؛ مثلاً مديريت دانشگاه، يکي کلان مثلاً رياست جمهوري که موضوعات و جايگاه هاي مختلف نسبت شان را معين و منظم مي کند، مثلاً چند وزارت خانه را تنظيم و مديريت مي کند و مديريت رهبري بالاتر از اين ها است به نام مديريت توسعه يا به تعبير خودشان مديريت انقلاب، که کلان تر است، اين مديريت کاري به ساختارهاي دروني و اتفاقات خُرد ندارد، بلکه کليت نظام و کشور را و نسبت آن را با بيرون مي سنجد، از طرفي مراقبت دشمن بيروني است، دوم محافظ جهت گيري نظام تا به سمتي حرکت کند که جهت آن الهي و اسلامي باشد و منحرف نشود، لذا دخالت رهبر در امور خرد نيست، در سطح کلان است و سعي مي کند موازنه ي قوا را به نفع اسلام و کشور تغيير دهد، اگر کشور شما قبل از انقلاب در هيچ جاي قدرت جهاني و موازنه جهاني جايگاهي نداشته به گونه اي مديريت کند که امروز قطب قدرت شود، پس رهبر و مقام رهبري و ولايت در جايگاه خود و افق خود و حافظ جهت گيري هاي نظام و دشمن دروني و بيروني است و صحت اين جهت گيري ها و تنظيم استراتژي را به عهده دارد.
براي رسيدن به اين هدف بايد با دشمن مبارزه کرده و از درون قوي شد و در جهان حضور داشت؛ البته با حفظ ساختارهاي ديني و الهي و تقويت آن، رهبري معتقدند با اين علوم نمي شود به اين مهم دست يافت، بايد يک نهضت نرم افزاري و علمي سامان داد، ابزار هدايت کشور علم است، با علوم موجود و سکولار نمي شود به تمدن اسلامي رسيد، اين هدف علوم و معادلات و نرم افزارهاي خاص خود را مي خواهد با علوم موجود نمي توانيم به اين هدف برسيم، بايد توليد کنيم کسي که تمدن غرب و مدرنيته را قبول دارد، اسمي از نهضت نرم افزاري و توليد علم نمي زند، چرا؟ چون علمي که لازم دارد توليد شده است، اما رهبري اين علم را کافي نمي داند.
انقلاب اسلامي سال پنجاه و هفت با همه بزرگي اش گام اول است و آن انقلاب سياسي يعني شکسته شدن ساختارهاي سياسي بود و گام دوم انقلاب فرهنگي است و اين فقط منحصر به انقلاب ما نمي شود هر انقلابي که کبير محسوب مي شود، انقلابي است که نه تنها ساختارهاي قدرت بلکه ساختارهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي را هم عوض مي کند، اين انقلاب ها از مرزهاي خود فراتر مي روند و ساير کشورها را هم تحت تأثير قرار مي دهند، آيت انقلاب ها انگشت شمار هستند، اين انقلاب ها نمي توانند فقط به انقلاب سياسي بسنده کنند، اگر مي خواهد به اهداف خود برسند بايد انقلاب فرهنگي کنند، لذا انقلاب ما اگر مي خواهد به اهداف خود برسد و شعارهايي را که داده محقق کند و به تمدن اسلامي برسد و بندگي خدا را جريان داده و نفوذ استعمارگر را کم کند و به وظيفه ي خود در قبال اسلام عمل کند و از مستضعفان پشتيباني مادي و معنوي کند، نمي شود در گام اول متوقف بماند و فقط ساختارهاي سياسي را تغيير دهد و صرفاً شاهنشاهي را ساقط کند و ولايت فقيه مستقر شود، تحقق اهداف انقلاب فرهنگي الگو و ادبيات جديد مي خواهد که جز با نهضت علمي ممکن نيست و گام سوم بعد از توليد علم، انقلاب اقتصادي و تکنولوژيکي است، واجب است همان گونه که انقلاب سياسي انجام شد، گام در انقلاب فرهنگي بگذاريم و گرنه بعد از مدتي انقلاب به سر جاي اول بر مي گردد، گويي انقلابي رخ نداده؛ امام مي فرمايد اگر انقلاب فرهنگي رخ ندهد سال ها مي گذرد و بعد بر سر ملت آن مي آيد که در پنجاه سال رژيم ستم شاهي آمد، اگر انقلاب بخواهد منحل در فرهنگ بيگانه نشود و به جاي اول بازنگردد، و هضم در نظم نوين جهاني نشود و صرفاً جامعه اي پيشرفته اما بدون ديانت شود نيازمند توليد علم است.
اگر بخواهيم مؤلفه هاي عام نهضت نرم افزاري را بدانيم و محتواي آن را واکاويم، اولاً تعريف نهضت نرم افزاري را بايد بررسي نمود؛ ثانياً ضرورت آن را و ثالثاً مباني آن را و در گام چهارم گستره ي آن را و يک بحث برنامه اي تا ببينم موانع تحقق نهضت نرم افزاري چيست؟ و بعد راه کارهاي تحقق آن چيست و بعد بحث سازماني که سازمان هاي متکفل اين نهضت به آن ها کدام اند و به سه نهاد اصلي جامعه که حوزه و دانشگاه و حکومت است و اين ها مخاطب مقام رهبري هستند و بايد به اين هدف جامه عمل بپوشانند بايد بپردازيم.

معناي نهضت نرم افزاري:

اين ترکيب مشتمل بر دو واژه است؛ نهضت و نرم افزار. نرم افزار چيست؟ مثال ساده ي رايانه را مي توان به کار برد؛ رايانه سخت افزاري دارد و نرم افزاري، در جامعه ي ديني سخت افزار چيست؟ تمدن اسلامي. ما براي رسيدن به آن دنبال نرم افزار هستيم؛ حال خود تمدن يعني چه؟ محيط زيست اجتماعي انسان، ساختارها، محصولات، لوازم و ابزارها کمک کننده براي رفع نيازهايمان، تمدن اسلامي يعني چه؟ يعني همه ي اين هايي که گفتيم اسلامي باشد، ساز کارها و طراحي هاي اجتماعي ديني باشد، نه اين که دين امر فردي شده باشد و دين حق حضور در تصميم گيري ها و تنظيمات کلان نداشته باشد، پس ما اين نرم افزار را مي خواهيم تا شرايطي ايجاد کنيم تا در اين بستر، بندگي خدا جريان پيدا کند تمدن به گونه اي نباشد که بندگي خدا مشکل باشد و دين داري سخت باشد؛ پس به صورت خلاصه:
« ايجاد تحول در اطلاعات و مفاهيم اداره ي جامعه و علوم و تبديل آن ها به نرم افزارهاي ديني تا محصول آن تمدن اسلامي باشد » پس ايجاد تحول در نرم افزارهاي اداره و مفاهيم اداره از علوم پايه تا معادلات کاربردي يا ايده ي ديني کردن آن ها؛ امروزه همه ي اين علوم در تمدن موجود است اما رنگ و بوي ديني ندارد پس نرم افزارها نظام مفاهيم هستند که عبارت هستند از اطلاعات و دانش مورد نياز ما که سه دسته هستند: يک سري دانش هاي عمومي هستند که براي اداره ي سطح فرهنگ عمومي جامعه به کار مي روند؛ دوم تخصصي که مفاهيم تخصصي در سطح بالاتري هستند و يک سطح بالاتر هم هست که اطلاعات بنيادي هستند، مثل فلسفه و روش و منطق پس براي تحقق تمدن اسلامي نظام مفاهيم مي خواهيم که برخي از آن ها بنيادي هستند و برخي روش و متد هستند که در سطح کلان بايد دنبال ديني کردن آن ها باشيم و بعد اطلاعات تخصصي و بعد اطلاعات عمومي. نهضت هم يعني اين که همه بايد به سطح کار بيايند با يک دسته و گروه امکان ندارد، وقتي به اين هدف مي رسيم که همه ي امکانات و ظرفيت هاي جامعه بسيج شوند و جمع شوند در کار بيايند تا محقق شود، اگر فقط حوزه باشد يا دانشگاه يا حکومت هيچ کدام به تنهايي کاري از پيش نمي برند.

ضرورت جنبش نرم افزاري:

ما علوم امروزي را که همه را هم داريم، چه ضرورتي دارد که دنبال علم جديدي باشيم و فلسفه و منطق جديد و روش هاي جديدي توليد کنيم؟
اول: ضرورت تاريخي، ما يک جامعه شيعه هستيم، اگر در سير جامعه شيعه دقت کنيم يک سير تکاملي را از ابتدا با مقاومت حضرت زهرا (عليها السّلام) با هسته ي سه و چهار نفره شکل گرفته سلمان و مقداد و عمار و ياسر و غيره با تلاش ائمه اطهار (عليهم السّلام) از لحاظ روحي و فکري و رفتاري بلوغ پيدا کرده و قوي تر مي شود، در زمان امام جواد (عليه السّلام) شيعه اين قدر ظرفيت پيدا کرده است که امام نه ساله را مي پذيرد و کسي شک نمي کند و تفرقه ايجاد نمي شود، امام زمان در پنج سالگي به امامت مي رسند و جامعه ي شيعه مي پذيرد؛ در حالي که روزي ولايت حضرت علي (عليه السّلام) پذيرفته نمي شد؛ علامه طباطبايي (رحمه الله) فرمودند من کتاب وسايل الشيعه را نگاه کردم يک حديث فقهي از امام حسين (عليه السّلام) نديده ام، با اين که ايشان ده سال امامت کردند، يعني ديانت از امامت جدا بوده، در سايه کار به جايي رسيده است که چهار هزار نفر پاي درس امام صادق (عليه السّلام) مي آمدند و امامت به راحتي پذيرفته شد. در عصر غيبت ظرفيت هاي جامعه شيعه از سطح انسان سازي بالا مي آيد، به سطح جامعه سازي مي رسد، يعني جامعه ي شيعه وارد بلوغ مي شود، حال از عصر سلطاني در عصر صفويه تا انقلاب مشروطه که ديني است و با کمک رهبري علماي دين سامان مي يابد؛ اگر چه بعداً منحرف شد، و بعد به انقلاب مي رسيم که بزرگترين انقلاب تاريخ است و بعد بحث تمدن اسلامي مطرح مي شود، يعني يک سير تکاملي در جامعه ي شيعه، حال شعار ما جايگزين تمدن الهي به جاي تمدن مادي است، تمدن الهي قادر است رفاه و آسايش و کرامت و آزادي و امنيت و پيوند بين معيشت و سعادت انسان را يک جا به بشر هديه دهد، تمدن امروز با شعار رفاه بشر کرامت و معنويت را از او گرفت، حال شعار ما اين است که همه ي اين ها يک جا با هم داده مي شود و محيط زيستي فراهم آورد که آزادي و امنيت و رفاه و آسايش کرامت و عدالت و معنويت يک جا عرضه شود. براي تحقق اين شعار و ادامه سير تکاملي جامعه براي زمينه سازي جامعه مهدوي که ما معتقديم جامعه جهاني بايد به جامعه ي مهدوي برسد و اوج بلوغ جامعه ي شيعه و انسان است.
بنابراين نهضت نرم افزاري ضامن اين اهداف است و اتصال جامعه ي جهاني به جامعه مهدوي در گرو اين مهم است، انتظار از دين در مقياس جهاني بالا رفته است، قبلاً در اين مقياس کسي از دين انتظار نداشت، مي گفتند دين مشکلات فردي و خلأهاي روحي انسان را پاسخ دهد، اما امروزه مسئولين انقلاب خارج از کشور که مي روند سؤالات خاصي از آن ها مي شود، رهبر کره ي شمالي مي پرسد توزيع قدرت در اسلام چگونه است؛ اصلاً قبل از انقلاب کي اين سؤالات را مطرح مي کردند؛ حال که انقلاب کرديد و نظام هاي ليبراليسم و مارکسيسم را نفي کرديد اين سؤال ها را مي پرسند؛ فيدل کاسترو مي گويد بايد الگوي قرآني را که رهبري ايران فرمود بايد اجراء شود، چون من هيچ گاه با سرمايه داري کنار نمي آيم، او از سرمايه داري و مارکسيسم نااميد است و دنبال يک نرم افزار جديد است.
دوم: ضرورت انقلابي، اگر انقلاب مي خواهد ادامه پيدا کند و به اهدافش برسد و مشکلات را پاسخ دهد ناچار از نهضت نرم افزاري است، امروزه ما از لحاظ سياسي و فرهنگي و اقتصادي مشکل داريم، ما ساختارهايي داريم از لحاظ سياسي و اقتصادي که دست رهبري را مي بندد و مجبور به سکوت مي کند و اين ساختارها متناسب با ولايت فقيه نيست و اين ها براي انقلاب چالش ايجاد مي کند؛ براي پاسخ دادن به اين خلأهاي ملي و جامعه دچار بحران نشود ضرورت انقلابي ايجاب مي کند دنبال نهضت نرم افزاري و توليد علم باشيم، علم ديني نه سکولار، اگر اندشه سکولار در جامعه ما تثبيت شود مساوي با نفي انقلاب است، طرف خيلي راحت خون شهدا و مباني انقلاب را زير سؤال مي برد و راحت مي گويد شهادت نوعي خودکشي فرد متعهد براي جمع است، حال پاسخ اين اشکالات، يک نرم افزار جديد مي خواهد، بايد مفهوم سازي کنيم؛ مفاهيمي که کارآمد باشد و بتواند دفاع کند.
سوم: ضرورت جهاني، امروزه در عصري هستيم که به تعبيري انقلاب يک مهره ي ناهمگون در نظام جهاني است، نظم نوين جهاني يک دهکده ي جهاني که غربيان تعريف کرده اند و ساختار قدرت آنان را انقلاب شکسته است، تحميل جنگ بر ما هم به خاطر اين بود که اين مهره شکسته شود و نظم نوين جهاني به سياق اول خود باز گردد، ما در عصر جهاني سازي هستيم و اين جهاني سازي فرهنگي و ايدئولوژيک است، تا يک ايدئولوژي و فرهنگ و جهان بيني و بينش و الگو پياده شود و هم يک اطلاعات و يک الگوي خاص از علم حتي از لحاظ خوراک و پوشاک و مسکن و ارتباطات و روابط انساني و شهرسازي، همه يکي شوند و شده اند، در اين عصر جهاني سازي، علم ابزار تصرف است، يکي از سفارشات مقام رهبري سفارش به علم بود، گفتند اگر مي خواهيد در جهان و در موازنه قدرت حضور داشته باشيد و به نفع خود و ملت خود اين موازنه را به هم بزنيد و حرفي داشته باشيد، بايد با سواد باشيد، والا تصرف در عالم نداريد، قدرت هاي امروز دنيا به معناي واقعي قداره بندها هستند، به مدد علمي که دارند و تکنولوژي اي که دارند؛ اگر شما هم حضور مي خواهيد بايد علمتان قوي باشد؛ ما اکنون کمي روي مسائل نظامي کار کرده ايم و کمي پيشرفت کرده ايم، دنيا حساب ديگري باز کرده، اگر بتوانيم معادلات علمي دنيا را تغيير دهيم، نگاه ديگري به ما مي شود؛ پس حضور و توسعه ي يک جامعه در جهان به ميزان علم و سواد آن جامعه است، بالاتر رفتن سهم تأثير جامعه در تکامل جهاني، به ميزان علم و سواد آن جامعه است، بالاتر رفتن سهم تأثير جامعه در تکامل جهاني، به ميزان علم و سواد است و رفع مشکلات دروني هم به اين بستگي دارد و بايد صاحب علم باشيم، نه علم تقليدي بلکه علمي که تأسيس کنيم و حرف جديد باشد.
ما اکنون خلأ ملي داريم؛ عدالت که شعار انقلاب است در سطح کلان در اقتصاد و سياست و فرهنگ نيازمند، نرم افزار مخصوص به خود است، الگوي دنيا نمي تواند براي ما عدالت و معنويت به بار آورد، اگر عدالت مي خواهيم بايد الگوها و نرم افزارهاي ما چيز ديگري باشد. بحث آرمان است، آرمان اين نهضت ارائه ي تمدن اسلامي و ديني است؛ در صحبت هاي امام هم هست که مي فرمايند ما بايد به سمت يک تمدن ديني و اسلام پيش رويم و بد از گام بعدي ارائه ي الگوهاي تمدن ديني به جهان، يعني قبل از رسيدن به تمدن، بايد الگوي آن را داشته باشيم و ارائه ي تعرف جديد از رابطه ي علم و دين، پيوند علم و دين.
نظام هاي گذشته بين اين سه حوزه يعني وحي و علم و حس و تجربه گسست قائل بودند، يکي از اهداف نهضت نرم افزاري اين است که بين وحي و عقل يعني علم و دين رابطه ي جديدي ارائه دهد و حوزه هاي اين ها را از هم جدا نکند. مي توان در يک تأمل جديد بين وحي و عقل و تجربه پيوند زد، علم ارائه شده هم عقلانيت دارد هم تجربه و هم دين که اين از آرمان هاي نهضت نرم افزاري است.

مباني نهضت نرم افزاري:

يکي دين شناسي است؛ وقتي مي گوييم علم ديني يعني شما دين را يک دين جاوداني و کامل و جامع مي دانيد براي همه ي قرون، بدون نقص است و تمام سطح جامعه را مي تواند بپوشاند، يعني دين حداکثري در برابر دين حداقلي، دين حداقلي همان است که مي گويد دين فقط رابطه ي فردي انسان با خدا است و وارد اجتماع نمي شود و دين حداکثري برعکس اين است، يعني دين جاودانه و کامل و جامع است و قادر به سرپرستي بشر در تمام ابعاد روح و جسم و فکر است، جامعه هم سه بعد دارد: سياست، فرهنگ و اقتصاد، دين مي تواند تمام اين ابعاد انسان و جامعه را پوشش دهد و حرف داشته باشد.
بحث معرفت شناسي هم هست که نگاه جدايي علم و دين را نمي پذيرد و بحث معنويت و تربيت و تهذيب را هم وارد مي کند و روش ها را فقط روش حسي نمي داند و علاوه بر آن متافيزيک را قبول دارد و نگاه مجموعه نگر و کلان دارد. چرا با علوم مدرن نمي توانيم اهداف انقلاب را پوشش دهيم؟ چرا با نظام مفاهيم سکولار نمي شود به تمدن اسلامي رسيد؟ چون اين علوم اين يک مباني جهان شناسي دارند و يک مبناي انسان شناسي و يک فلسفه ي تاريخ و جامعه شناسي که اين علوم با نوع نگاه خاص به هستي شناسي و جهان بيني و تعريف خاص از انسان و جامعه با نوع نگاه خاص خود به تاريخ پديد آمده اند و نوع نگاه آن ها تأثير در علم دارد، مثال ساده در اقتصاد: کسي که معادلات اقتصادي و معيشتي را طراحي مي کند اگر نگاه مادي به انسان داشته باشد و به لذت و بهره مندي از دنيا اعتقاد داشته باشد و قيامتي هم در کار نباشد، يک نوع اقتصادي تنظيم مي کند و کسي که به خليفه الهي انسان اعتقاد دارد و دنيا را مزرعه آخرت مي داند نوع ديگري از اقتصاد را طراحي مي کند؛ در اين اقتصاد اشتغال حلال و حرام مطرح مي شود، اما در آن نظام خير، جوهر ابتدايي علم نياز است که عامل محرک توليد هم هست، علم مادي با انگيزه ها و اهداف مادي توليد شده است، اين تمدن و ساختارهاي اجتماعي آن چه در بنياد و چه در سطح، چه تخصصي و چه عمومي تکنولوژي همه بر اثر اين علوم به وجود آمده اند بنابراين، اين علوم به درد ما نمي خورند، تعريف ما از جهان و انسان و جامعه و تاريخ با آنان متفاوت است، اين الگو نمي تواند ما را به مقصود برساند.

گسترده ي نهضت نرم افزاري:

حوزه هاي اين جنبش چيست؟ و تا کجا است؟ نوع نگاه ما به دين به گونه اي است که دين را پاسخ گوي همه نيازها مي دانيم، دين در تمام عرصه هاي وجود انسان و جامعه حضور دارد، از سوئي علم نيز ابزار رفع نياز است و تعريف ما از دين هم دين حداکثري است، پس گستره ي اين نهضت علمي کمتر از حوزه ي تمام نيازمندي هاي ما نيست، هر چه نياز اجتماعي و فرعي است شامل اين نهضت خواهد شد، در نگاه کلان و تفکر تمدن گرا و حداکثري، نهضت نرم افزاري واجب و ضروري و شامل و منطبق بر دين حداکثري خواهد بود.
رسيدن به تمدن اسلامي ساده نيست، سير تحولات اجتماعي راحت اتفاق نمي افتد، همين تمدن مادي از ابتداي شروع رنسانس تا محقق شدن آن مسيري طولاني پيموده است، فقط مباحث فلسفي آن طي دو تا سه قرن مطرح شده و تعميق شده، پس براي اين که تمدني محقق شود آن هم از نوع ديني و اسلامي راه زيادي در پيش است، اما از آن جايي که خدا وعده داده کسي که در راه دين حرکت کند خدا آن ها را ياري مي دهد، به نظر ما اگر ساخت تمدن مادي پانصد سال زمان برد، ما آن مسير را به سرعت خواهيم پيمود، ولي نکته ي مهم نقطه ي آغاز آن است، چون نگاه هاي مختلفي وجود دارد که چگونه و از کجا بايد شروع شود و هنوز اختلاف هست و سند کلي متفق عليه نداريم، فعلاً ما در مرحله ي فرهنگ سازي هستيم بايد مباحث اول مطرح شود، ولي ترديدي نيست اگر شروع اتفاق افتد و سند به دست آيد با کمک الهي کار سريع پيش مي رود.

سؤال:

نهضت نرم افزاري در علوم پايه مثل رياضي و فيزيک و مهندسي چگونه مي تواند باشد با مثال توضيح دهيد؟

پاسخ:

در بحث گسترده ي نهضت نرم افزاري يکي از مسائل مهم اين جا است، سطح علم ديني تا کجا است؟ در سطح علوم انساني؟ علوم تجربي؟ آيا چون علم تجربي کشف از واقع مي کند بحث ديني بودن در آن مطرح نمي شود؟ در علوم پايه بحث مشکل تر مي شود، مثل رياضي و غيره، گروهي هم معتقد هستند همه ي علوم جهت دار هستند و الهي و غير الهي برمي دارند، حتي علوم پايه، مثلاً در فيزيک در مباني آن بحث هاي مفهومي است، فيزيک تعريف رفتار ماده است و تعدادي مفاهيم محوري دارد مثل جرم، حجم، چگالي و... در مباحث فيزيکي چيزي از بيرون به ماده افاضه و امداد نمي شود، وقتي مي خواهد چرخه ي حيات را تعريف کند، چه در زيست چه در فيزيک، فقط نگاه به جسم است، مي گويد مکانيسم رفتار را کشف و براي آن دارو تجويز مي کنيم، تأثير بيروني به اسم بندگي و ايمان در جسم مشاهده نمي شود در حالي که در نگاه قرآني و روايات گفته شده که بندگي و عبادت خدا در جسم اثر دارد و يا بعضي گناهان در جسم اثر دارد و تعداد آدم هايي که بر اثر گناه مرده اند بيشتر از کساني است که بر اثر بيماري مرده اند، اين ها را در پزشکي نمي بينيد چون فقط رفتار دروني را مي بيند و اين برمي گردد به تعريفي که از ماده در فيزيک کرده است، رفتار و تحولات ماده در فيزيک از درون خودش است در حالي که در نگاه ديني مثلاً بارش باران هم به خداوند منتسب مي کند، اين مفاهيم فيزيک است که شما رفتار ماده را چه طور تعريف مي کنيد، علم شما اگر فرق نگاه استقلالي و افاضه از بيرون را نشان دهد، ايمان را لمس مي کنيد؛ در علم سکولار رفتار ماده دروني و ذاتي است، از توضيح بسياري از اتفاقات هم عاجز است و تحليل نمي تواند کند، مثل امر معجزه را، شکافتن رود نيل با پديده هاي فيزيکي چگونه قابل تحليل است؟ ساير بحث ها هم همين طور، علوم از فلسفه تغذيه مي کند و اگر نوع نگاه فلسفه تغيير کند در فيزيک و شيمي و غيره نيز تأثير دارد.

سؤال:

چگونه مي توان در حوزه ي علم انساني مثلاً اقتصاد توليد علم ديني کرد در حالي که مرزهاي اين علم در دست غربي ها است؟

پاسخ:

خوب حرف ما همين است که الآن غربي ها مباني را تعريف کرده اند و پيش فرض هايي درست کرده اند و اقتصاد را بر اساس آن تعريف مي کنند، اين پيش فرض ها را از دين نگرفته اند و ما هم به همان نظام اقتصادي مبتلا هستيم، حال شما مي گوييد با اين نظام اقتصادي، عدالت قابل اجراء نيست بلکه برعکس حرص به دنيا ايجاد مي کند، در جهان شيعه و اسلام هم که وارد مي شود محصولش مي شود حرص به دنيا و ارزش هايي مثل انفاق و قرض الحسنه را کنار مي گذارد، خوب مي خواهيم اين اقتصاد را عوض کنيم؛ ما خودمان نمي توانيم آيا مي توانيم بر اساس توسعه ديني قاعده مند مکتب اقتصادي اسلام را به دست آوريم؟ ما بايد از لحاظ توصيفي و ارزشي و اخلاقي و تکليفي علمي توليد کنيم و محصول آن را ارائه به دانشگاه نمائيم، نظريه پرداز اقتصادي بر اساس آن پيش فرض ها، معادله دهد و بر اساس آن بايد و نبايدها و خطوط کلي، توليد علم کند، طبيعتاً اين علم که بر اساس پيش فرض هاي ديني شکل گرفته، با علم اقتصاد غربي متفاوت است، علم موجود مرزهايش در دست غربي ها است، بايد شکسته شود و علم جديدي توليد شود، بايد شجاعت داشته باشيم، به قول امام از لاک نگرش انحصاري علم به شرق و غرب خارج شويم و بگوييم خود ما هم مي توانيم و مباني ديني ما اين ظرفيت را دارند تا اصل موضوعه قرار بگيرند براي يک علم جديد.

سؤال:

با توجه به اين که علم غرب سکولار است در علوم دانشگاهي براي خود جا باز کرده چگونه مي شود نهضت نرم افزاري کرد چون علوم ما غرب زده است؟

پاسخ:

ما يک دفعه نمي توانيم به آن جا برسيم؛ ما تحت چمبره ي مدرنيته هستيم؛ ما اسير مدرنيته هستيم و ساختارهاي اجتماعي ما شکل گرفته اند؛ الآن اگر برق برود و کولر خاموش شود جلسه هم تعطيل مي شود! ساختارهاي اجتماعي ما همه برگرفته از مدرنيته است و تحت تأثير هستيم؛ يک دفعه نمي شود جدا شد، مراحلي دارد البته از صفر هم نمي شود شروع کرد، يا بايد تقليد کنيم که اين کار را هم کنار مي گذاريم مرحله ي دوم التقاطي است مقداري علوم را با هم قاطي مي کنيم مرحله ي سوم توليد و تأسيس است، اگر اعتقاد داريم بايد تأسيس کنيم، الآن ما دچار اين علوم هستيم و نمي توانيم راحت جدا شويم؛ حالا ما بايد يا بسترسازي و با ارائه ي برنامه هاي خاص به تدريج جدا شويم تا به نقطه ي مطلوب خود برسيم و مهم اين است که خوب را بگيريم و بد را کنار گذاريم و در کارآمدي آن تغيير ايجاد کنيم و دقيقاً عريان همان را پياده نکنيم، چون تأثيرات خاص خود را ايجاد مي کند؛ اول تغيير ايجاد کنيم در کنارش به فکر توليد هم باشيم در يک برنامه ي چندين ساله تا جايي برسيم که مثل عمل جراحي قلب، قلب اول را برداريم و قلب دوم را به شريان ها وصل کنيم.
اين طرح در ابتدا است، حتي شروع هم نشده، در علوم تجربي تقريباً همان مباحث است و تغيير زيادي نمي کند، در مباحث انساني و روان شناسي و تاريخ هم تصرفاتي بوده، در مديريت و الگوي توزيع قدرت، تعهد ديني و تخصص را و ساده زيستي را وارد کرده ايم؛ وقتي شما الگوي مديريتي مي آوريد و مي گوييد در جامعه ي اسلامي و ديني است مسئوليت را به کساني مي دهيم که ايثارگر يا جبهه رفته يا از خانواده شهدا باشند، اين تصرفاتي است که شما انجام مي دهيد و به هر اندازه اين تصرفات بيشتر باشد اراده و نظر شما بيشتر حضور پيدا مي کند.

سؤال:

وقتي از علم ديني و غير سکولار صحبت مي کنيم بايد انتظار داشته باشيم مثلاً به جاي فيزيک امروزي علم ديگري داشته باشيم؟

پاسخ:

نظرات مختلف است، بعضي ها اصلاً معتقد به نهضت ديني نيستند، مي گويند علم مدرن اصولاً خودش يک علم ديني است، هدف ما را هم که مي گوييم جامعه مهدوي قبول ندارند، عده اي هم معتقدند و هدف را هم قبول دارند ولي نگاه آن ها به علم، جهت دار صد درصد نيست، فقط در حيطه ي علوم انساني قبول دارند و مي گويند در علوم تجربي احتياجي به نهضت نرم افزاري نيست، اين علوم بار ارزشي ندارند؛ عده اي مي گويند چون علوم پايه به مثابه ي اعتقادات هستند، شما نمي توانيد خود علم انساني را جهت دار بدانيد ولي پايه ي آن را بي جهت بدانيد؛ به هرحال اين کار به تدريج اتفاق مي افتد و علم فيزيک هم در اين نگاه تغيير مي کند.

سؤال:

آيا براي رسيدن به تمدن اسلامي بايد از دست آوردهاي غرب استفاده کنيم يا خود نياز خود را برآورده سازيم؟

پاسخ:

ما فعلاً مجبوريم در يک سطحي استفاده کنيم، بعد کم کم در آن تصرف مي کنيم تا همان کاربرد منتقل نشود، اما خودمان بايد به فکر تأسيس باشيم.

سؤال:

شما گفتيد انقلاب گام اول است که همان شکسته شدن ساختار سياسي بود گام دوم فرهنگي و گام سوم اقتصادي است. آيا ورود به مرحله ي آخر بدون طي کردن گام دوم امکان دارد؟

پاسخ:

خير؛ اين سيري است که بايد ادامه پيدا کند، بعضي ها گفتند امام نبايد اول انقلاب سياسي مي کرد، اول بايد انقلاب فرهنگي را سامان مي داد و به ساختارهاي آن فکر مي کرد و بعد انقلاب مي کرد، اين نظر کاملاً اشتباه است، تا انقلاب سياسي نشود و ساختار عوض نشود انقلاب فرهنگي اتفاق نمي افتد؛ شما با حمايت نظام و دولت جمع شديد در اين شهر مقدس با بودجه ي کلان و پشتيباني سياسي، وقتي حکومت طاغوت باشد، اصولاً اين کارها امکان ندارد؛ پس انقلاب اول سياسي بعد فرهنگي و بعد اقتصادي و تکنولوژيکي؛ شايد منظور شما اين باشد که اين پيشرفت هايي که در علوم داشته ايم يک راه هاي ميان بري بوده که با استعداد و هوش ايراني به دست آمده، اما همين چيزها هم که به دست آورده ايم اين طوري نبوده که با مبناي جديد علمي که طراحي کرده باشيم و بر اساس آن به اين دستاوردها رسيده باشيم؛ بلکه داخل همان مبنا است، اما خوب گمان هايي که به ذهن آن ها نرسيده اين خلاقيت ذهن ايراني و کمک خدا باعث شد به بعضي از نظريات دست پيدا کنيم. تا نهضت نرم افزاري محقق نشود آن انقلاب آخر که اقتصادي باشد محقق نخواهد شد.

سؤال:

عدالت فرهنگي به چه معني است؟

پاسخ:

نظام خلقت براي تعبد و بندگي خلق شده است و بهترين راه بندگي از طريق ولايت اهل بيت است، از اين زاويه اگر نگاه کنيم بايد در جهان و ساختارهاي اجتماعي، فرهنگ اهل بيت حاکم باشد و هر فرهنگ ديگر مي شود بي عدالتي؛ عدالت فرهنگي يعني توزيع عادلانه اطلاعات که امکان مساوي براي فرد فرد جامعه ايراني و مسلمان در اختيار نهد؛ نظام سرمايه داري شرايطي فراهم مي کند تا سرمايه داران بتوانند رشد کنند و بهترين مدارک و بعدهاي مناسب اجتماعي در دست اينان باشد و مناطق محروم و کساني که خودشان از لحاظ علمي محروم هستند بمانند؛ بايد بستري باشد که همه از علم بهره مند شوند و مختص يک قشر خاص نباشد.

سؤال:

در برخي حکومت هاي اسلامي حکومت طوري بوده که آمال امروز را تأمين مي کردند، آيا بازگشت به گذشته خواهيم داشت؟

پاسخ:

در گذشته تمدن اسلامي نداشته ايم، تمدن اسلامي بايد به حجت برسد و چنين اتفاقي تا حال نيفتاده است، تمدن گذشته تمدن مسلمانان بوده و نه اسلامي. شيوه هاي حکومت داري هم طوري نبوده که شما مي گوييد آمال تأمين مي شده است، من نمي دانم منظور شما چه مقطعي از زمان بوده، نکته مهم اين است که امروزه ساختارهاي جهان به شکلي درآمده که اصلاً شکل حکومت داري با گذشته متفاوت شده، جوامع امروزي با گذشته قابل قياس نيستند، پيچيدگي ها زياد شده حتي جوامع در هم تأثير مي گذارند و شيوه هاي حکومت داري تغيير کرده، در ضمن نگاه جديدي هست که حافظ مرزها، تأمين امنيت و مايحتاج عمومي و ارتزاق، تأمين امنيت داخلي و خارجي؛ جلوگيري از حمله ي دشمن وظيفه ي حکومت است؛ امروزه حکومت به معناي سرپرست جامعه نيز هست، پدر جامعه يعني حکومت را نوع ساختار اخلاقي جامعه درست مي کند و دولت اخلاق را هدايت مي کند؛ در جايي با نوعي تخصيص بودجه يک اخلاق را تشويق کرده و يکي را منزوي مي کند مثلاً ثروت امروزه ارزش شده است؛ آدم پول دار معتبر است، اگر پول دار نيستيد اعتباري نداريد. بنابراين مي گوييم ابزارهاي حکومت به گونه اي بايد باشد که علاوه بر تأمين ما يحتاج و کيان علمي، اخلاق الهي و ارزشي را هم در جامعه جريان دهد و بستري براي با ايمان شدن مردم باشد.
توليد علم نيز در گذشته اين قدر پيچيده نبوده، امروزه اگر يک علم جديد بخواهد توليد شود نيروي انساني قوي مي خواهد و بودجه کلان و اطلاعات استراتژيک، اين سه را حتماً مي خواهد، آيا از عهده ي يک آدم بر مي آيد تا اين کارها را تنهايي انجام دهد؟ گذشت آن زمان هاي قديم که شخصي به تنهايي تحقيق مي کرد؛ بعد از رنسانس توليد علم اجتماعي شده است.

سؤال:

افرادي مثل مقام رهبري و شهيد مطهري قابل به بومي کردن علم و تحصيل آن هستند مثل انرژي هسته اي که دستاورد غرب است ولي ما هم توانستيم بومي کنيم آن را آيا لزومي دارد براي بومي کردن علم آن را از اساس و پايه شروع کرد و دستاوردهاي بشر را که منافاتي با دين ندارد کنار گذاشت؟

پاسخ:

کاري که آقا انجام مي دهند با درايت خودشان منافاتي با بحث نداشت، از طرفي مي گويند توليد علم ديني با نهضت نرم افزاري، ولي اين را هم نمي گويند که علم شما سکولار است و به درد نمي خورد، همه ي شما انگيزه را از دست مي دهيد و کشور با بحران مواجه مي شود، اما با رهبري خود دو کار را با هم مي کنند؛ از طرفي افق آينده را نشان مي دهند و مي گويند نهضت نرم افزاري راه بياندازيد و از طرفي به نسل حاضر مي گويند سعي کنيد از راه هاي ميان بُر برويد و همين درس را خوب بخوانيد، حداقل اين است که نيروهاي ارزشي مي آيند در کار، سير به دست آوردن نهضت نرم افزاري به سرعت اتفاق نمي افتد و به تدريج است پس از طرفي توصيه به نهضت نرم افزاري مي کنند، از طرفي هم نمي گويند که ما همه چيز را رها کنيم، بلکه مديريت وضعيت فعلي است که بياييد براي اين که در ساختار قدرت جهاني حرفي داشته باشيد، به انرژي هسته اي مسلط شويد، نمي گوييم چون از علمي ديگر است، بعداً به سراغش مي رويم؛ يادم هست که ازهاري جمله اي داشت و مي گفت ايراني جماعت لولهنگ هم نمي تواند بسازد، يعني آفتابه، و خلاصه اين طوري قدرت ايراني را باور نداشتند و تحقير مي کردند رهبري امروز اعتماد به نفس مي دهند.
ان شاءالله که در رهپوئي راه رهبر انقلاب و توليد علم موفق و مؤيد باشيم.
والسلام.

پي‌نوشت‌:

1- عضو فرهنگستان علوم اسلامي قم.

منبع مقاله :
بيگدلي، عطاءالله؛ (1391)، گفتارهايي در علم ديني، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط