جمعه، 23 آبان 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ربط دادن نادرست رهبانیت به آیین حضرت عیسی (ع)

پرسش :

آیا رهبانیت جزء آیین مسیح (علیه السلام) بود؟


پاسخ :
در آیه 27 سوره «حدید» مى خوانیم: (در قلوب آنها علاقه به رهبانیتى افکندیم که آن را ابداع کرده بودند و ما آن را بر آنها مقرر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودى خدا بود ولى حق آن را رعایت نکردند، لذا ما به کسانى از آنها که ایمان آوردند پاداش دادیم، ولى بسیارى از آنها فاسق و گنهکارند)؛ «وَ رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللهِ فَمارَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»(1).

به این ترتیب، آنها نه تنها آئین توحیدى مسیح را رعایت نکردند و آن را با انواع شرک آلودند، بلکه، حق آن رهبانیتى را که خودشان ابداع کرده بودند نیز رعایت ننمودند، و به نام زهد و رهبانیت، دامها بر سر راه خلق خدا گستردند، و دیرها را مرکز انواع فساد نمودند، و ناهنجاریهائى را در آئین مسیح(علیه السلام) به وجود آوردند.

مطابق این تفسیر، «رهبانیت» جزء آئین مسیح نبود، بلکه پیروانش بعد از او آن را ابداع کردند، و در آغاز، چهره معتدل و ملایمى داشت، اما بعداً به انحراف گرائید و سر از مفاسد بسیارى در آورد.

اما طبق تفسیر دیگرى، نوعى رهبانیت و زهد در آئین مسیح بود، آنچه پیروان مسیح بعد از او بدعت گذاردند، نوع دیگرى از رهبانیت بود که هرگز خداوند براى آنها مقرر نداشته بود.(2)

ولى تفسیر اول مشهورتر و از بعضى جهات مناسب تر است.

به هر حال، از آیه فوق در مجموع چنین استفاده مى شود که: رهبانیت در آئین مسیح نبوده و پیروانش آن را بعد از او ابداع کردند، ولى در آغاز، نوعى زهدگرائى و از ابداعات نیک، محسوب مى شد، مانند بسیارى از مراسم و سنتهاى حسنه اى که هم اکنون در میان مردم رائج است، و کسى نیز روى آن به عنوان تشریع و دستور خاص شرع، تکیه نمى کند، اما این سنت، بعداً به انحراف گرائید و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد.

تعبیر قرآن به جمله: «فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایَتِها»؛ (حق آن را رعایت نکردند) دلیل بر این است که اگر حق آن ادا مى شد، سنت خوبى بود، و تعبیر آیه 82 «مائده» که از «رهبانها» و «عالمان» مسیحیان راستین، با نظر موافق و مثبت یاد مى کند نیز شاهد این مدعا است (دقت کنید).

و هرگاه کلمه «رهبانیت» را عطف بر رأفت و رحمت بدانیم نیز شاهد دیگرى براى این مدعى پیدا مى شود، چرا که همردیف رأفت و رحمتى مى شود که خداوند آن را به عنوان یک صفت پسندیده در قلوب آنها افکنده است.

کوتاه سخن این که: اگر سنت حسنه اى در میان مردم رائج شود که اصول کلى آن (مانند دستور زهد) در آئین حق باشد، و مردم آن سنت را به طور خاص به دستور الهى نسبت ندهند، بلکه آن را مصداقى از مصادیق دستورات کلى بدانند، و حق آن را ادا نمایند، کار بدى نیست، بدبختى از آنجا شروع مى شود که افراطها و تفریطها پیش آید و آن را به سنت سیّئه اى تبدیل کند.

مثلاً هم اکنون در میان ما مراسمى براى عزادارى و سوگوارى و اعیاد و وفاتهاى پیشوایان بزرگ دین، و همچنین بزرگداشت شهیدان و عزیزانى که از دست مى روند در روز شهادت و یا هفتمین و چهلمین و سالگرد آنها معمول است که مصداقى است از دستورات کلى اسلام در مورد تعظیم شعائر، و بزرگداشت پیشوایان دین و شهیدان و عموم مسلمین، و همچنین مصداقى است از اصل کلى «سوگوارى بر شهداى کربلا» و مانند آنها، بى آنکه جزئیات و تفاصیل این مراسم یک دستور خاص شرع تلقى شود، بلکه صرفاً به عنوان یک مصداق از آن اصل کلى انجام مى شود.

هرگاه در این مراسم از حدود شرع تجاوز نشود و آلوده با گناه و خرافه اى نگردد، مسلماً مصداق «ابْتِغاءَ رِضْوانِ الله» و مصداق سنّت حسنه است، در غیر این صورت، بدعت شوم و سنّت سیّئه اى خواهد بود.

به نظر مى رسد: «رهبانیت» که از ماده «رهبه» به معنى ترس از خدا گرفته شده، در آغاز مصداقى از زهد و بى اعتنائى نسبت به دنیا بود، ولى بعداً به تحریفهاى گسترده اى کشیده شد، و اگر مى بینیم اسلام به شدت با این رهبانیت مبارزه مى کند، نیز به خاطر همین چهره نهائى آن است.

پی نوشت:
(1). در ترکیب این آیه و معنى آن گفتگوى زیادى میان مفسران است، بعضى آن را عطف بر «رأفت و رحمت» دانسته اند، و کلمه «حبّ» را قبل از «رهبانیت» در تقدیر گرفته اند، چرا که رهبانیت چیزى نیست که در قلب باشد، بلکه حب و علاقه آن در قلب است، و جمعى آن را منصوب به فعل مضمرى دانسته اند که «ابْتَدَعُوها» آن را تفسیر مى کند، و در تقدیر چنین است: «ابتَدَعُوها رَهْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها» و در مورد «الابتغاء رضوان اللّه» نیز دو نظر است: نخست این که: استثناء منقطع باشد و مفهومش این است «وَ لکِنَّهُمُ ابْتَدَعُوها ابْتِغاءِ رِضْوانِ اللّهِ»، دیگر این که: استثناى متصل بوده باشد و مفهومش این است که ما نوعى از رهبانیت را بر آنها مقرر داشته بودیم که هدف در آن جلب رضاى خدا بود اما آنها رهبانیت را به نوع دیگرى تحریف کردند که بر خلاف رضاى حق بود، به نظر مى رسد که تفسیر اول در هر دو مورد مناسبتر است (دقت کنید).
(2). تفسیر اول، طبق منقطع بودن استثناء است و تفسیر دوم بر طبق متصل بودن آن (دقت کنید) این نکته نیز قابل توجه است که: اگر «رهبانیت» عطف بر «رأفت و رحمت» باشد آنچنان که در متن برگزیده ایم، منظور از «جعل» آن در قلوب، همان تمایل قلبى آنان به این مسأله است در حالى که منظور از «ما کتبناها» این است که مسأله رهبانیت به صورت یک حکم الهى در آئین مسیح نبود، هر چند علاقه به آن را خداوند در دل آنها افکنده بود، بنابراین منافاتى با جمله «ابتدعوها» ندارد.

منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی،دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و هفتم، ج 23، ص 394.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.