پنجشنبه، 3 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

خداوند تسلى بخش پیامبر(ص) در تبلیغ اسلام

پرسش :

خداى متعال چگونه پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) را در مسیر تبلیغ رسالتش تسلّى مى داد؟


پاسخ :
خداى متعال در آیات بسیارى به دلدارى پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى پرداخت و او را تسلى مى داد؛ گاه با بیان این که پیامبران پیشین نیز چنین بودند از جمله آیه 43 سوره «فصّلت» در آنجا که مى فرماید: (نسبت هاى ناروائى که به تو داده مى شود همان است که به پیامبران پیش از تو داده شد)؛ «ما یُقالُ لَکَ إِلاّ ما قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِکَ».

اگر مجنون و ساحرت مى خوانند، به پیامبران بزرگ پیشین همین نسبت ها را دادند، و اگر دروغگویت مى نامند، آنها نیز از این نسبت در امان نبودند، خلاصه، نه دعوت تو به سوى آئین توحید و حق، مطلب تازه اى است، و نه تهمت و تکذیب آنها، محکم بایست و به این سخنان اعتنا مکن، و دعوت توحید را تداوم بخش، و بدان خدا با تو است.

همچنین در آیه 45 همین سوره براى تسلى خاطر پیامبر(صلى الله علیه و آله) و مؤمنان نخستین، مى فرماید: از انکار و لجاجت و بهانه جوئى این قوم خیره سر، نگران مباش، این سابقه طولانى دارد، (ما به موسى کتاب آسمانى دادیم، و در آن اختلاف شد، بعضى پذیرا گشتند و بعضى از در انکار، در آمدند)؛ «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ».

و اگر مشاهده مى کنى ما در مجازات این دشمنان لجوج تعجیل نمى کنیم، به خاطر این است که، مصالح تربیتى ایجاب مى کند آنها آزاد باشند، و تا آنجا که ممکن است، اتمام حجت شود، (و اگر فرمانى از ناحیه پروردگارت در این زمینه صادر نشده بود، در میان آنها داورى مى شد)؛ و مجازات الهى به سرعت دامانشان را مى گرفت، «وَ لَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِىَ بَیْنَهُمْ».

این فرمان الهى، بر اساس مصالح هدایت انسان ها، و اتمام حجت بوده، و این سنت، در میان تمام اقوام گذشته جارى شده، و درباره قوم تو نیز جارى است.

گاه با عنوان این که وظیفه تو هدایت و ابلاغ رسالت است نه اجبار بر دین مانند آیه 48 سوره «شورى» مى فرماید:
(اگر آنها روى گردان شوند، غمگین مباش، ما تو را مسئول حفظ آنان از انحراف به طور اجبار قرار نداده ایم)؛ «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً».

(وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت الهى است)؛ خواه پذیرا شوند و خواه نشوند، «إِنْ عَلَیْکَ إِلاَّ الْبَلاغُ».

تو باید رسالت الهى خود را به نحو کامل ابلاغ و بر آنها اتمام حجت کنى، دل هاى آماده آن را مى پذیرد، هر چند گروه زیادى بى خبر، اعراض کنند، تو مسئولیتى در این زمینه ندارى.

نظیر همین معنى، در آیه 6 همین سوره آمده است در آنجا که مى فرماید: «وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیْل»؛ (تو مأمور وادار ساختن آنها به پذیرش حق نیستى).

همچنین در آیه 3 سوره «شعراء» نیز آمده است که: (گوئى مى خواهى جان خود را به خاطر این که آنها ایمان نمى آورند از شدت اندوه، بر باد دهى!)؛ «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ».

«باخع» از ماده «بخع» (بر وزن بخش) به معنى هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه است. این تعبیر نشان مى دهد: تا چه اندازه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نسبت به مردم دلسوز و در انجام رسالت خویش اصرار و پافشارى داشت، و از این که مى دید تشنه کامانى در کنار چشمه زلال قرآن و اسلام، نشسته اند و باز از تشنگى فریاد مى کشند، ناراحت بود.

ناراحت بود که: چرا انسان عاقل با داشتن این همه چراغ روشن باز از بیراهه مى رود؟ و در پرتگاه فرو مى غلطد و نابود مى شود؟

آرى، همه پیامبران الهى این چنین دلسوز بودند مخصوصاً پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که این تعبیر کراراً در قرآن در مورد او آمده است.

همچنین در آیه 2 سوره «اعراف» آمده است: (این کتابى است که بر تو نازل شده است، و نباید از ناحیه آن هیچ گونه نگرانى و ناراحتى به خود راه دهى!)؛ «کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ».

«حَرَج» در لغت به معنى گرفتگى، تنگى و هر گونه ناراحتى است، و در اصل، به معنى مرکز اجتماع درختان در هم پیچیده است، سپس توسعه یافته و به هر نوع گرفتگى و ضیق اطلاق شده است.

جمله فوق، به پیامبر(صلى الله علیه و آله) دلدارى مى دهد، که: چون این آیات از ناحیه خدا است، نباید هیچ گونه نگرانى به خود راه دهد.
نه نگرانى از ناحیه بار سنگین رسالتى که بر دوش گرفته.
نه نگرانى از جهت عکس العملى که دشمنان لجوج و سرسخت در برابر آن نشان خواهند داد.
و نه نگرانى از ناحیه نتیجه و برداشتى که از تبلیغ این رسالت انتظار مى رود.
با توجه به این که: این سوره از سوره هاى مکى است، مشکلاتى که پیامبر(صلى الله علیه و آله) بر سر راه داشت کاملاً قابل درک است.
و همین طور آیات دیگر قرآن که در مناسبت هاى مختلف بر پیامبر(صلى الله علیه و آله) نازل مى شد و مایه دلگرمى و تسلى او بود.(1)

پی نوشت:
1. تفسیر نمونه، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 20، ص 322، 326، 506 و چاپ بیست و پنجم، ج 15، ص 208 و چاپ سی و دوم، ج 6، ص 103.

منبع: آیین رحمت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.