مهمترین محورها و اهداف حرکت امام حسین علیه السلام
پرسش :
مهمترین محورها و اهداف حرکت امام حسین علیه السلام بهسمت کوفه مبتنی بر بیانات رهبر معظم انقلاب چه بود؟
پاسخ :
وقتی معاویه یزید را بهعنوان ولیعهد انتخاب میکند، فقط چند نفر اعتراض میکنند. منتها اعتراضات آنها از سنخ اعتراض سیدالشهداء نیست. در واقع وقتی ولیعهد انتخاب میشود، اکثریت با او بیعت میکنند و فقط چند نفرند که با او بیعت نمیکنند که از آنها عبدالرحمنبنابیبکر است. مثلاً، میگوید این انتخاب مثل امپراتوری روم شد و اگر اینجوری باشد نوبت پسر اوّل من است. یا پسر خالدبنولید میگوید کارآمدی من بیشتر است.
سطح بحثها اینگونه بود؛ امّا سیدالشهداء نمیپذیرد تا روزی که خبر مرگ معاویه و شروع حکومت یزید همه جا میپیچد. ببینید در مدینه پُر از صحابی و تابعی بود، ولی هیچکس مانند حضرت نمیفرماید: «وَ عَلَی الإسلام السَّلامُ إذْ بُلِیتِ الأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یزید»؛ حالا که گرفتار این حاکم شدیم، باید با اسلام خداحافظی کرد. در مدینه صحابی، تابعی و سابقهدار کمنبوده و بسیاری از آنها عصر پیغمبر را دیده بودند. چه بسا از یزید هم خوششان نمیآمد، ولی به امام حسین علیهالسلام میگفتند آقا حالا کاری است که شده!
یکی از تلخترین نقاط تاریخ این است که مدینه شهر پیغمبر، پُر از صحابی و تابعین، نهتنها سیدالشهدا را همراهی نمیکنند، بلکه به هر نحوی مانع از نرفتن حضرت میشوند. یکی میگوید اینجا دفتر مرجعیتی داشته باش، یکی میگوید اینجا کنار قبر پیغمبر شما احترام داری، یکی میگوید آقا زن و بچهات اینجا هستند و بالاخره میگذرد و معلوم نیست یزید چند سال زنده بماند. اصلاً معاویه میگفت من افضلم و بعد از من هم پسرم افضل است و با صراحت به امام حسین علیهالسلام میگوید که یزید از تو برای الجاء حکومت برتر است.
منبع: khamenei.ir
پاسخ از حجت الاسلام حامد کاشانی، پژوهشگر تاریخ اسلام:
یکی از نکات خیلی حساس و مهمی که حضرت آقا هم روی آن تأکید دارند، اتفاقاتی است که بعد از رحلت رسولاللّه در جامعه میافتد و مسیر به آن شکلی که اگر خود پیغمبر یا امیرالمؤمنین علیهالسلام تشریف داشتند و افسار کار دستشان بود، به پیش نمیرود. یک تغییراتی رخ میدهد که این تغییرات ابتدای کار کُند است، ولی بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام و واگذاری حکومت به معاویه (امضاء آتشبس با امام حسن سلاماللّهعلیه) روندش تند میشود؛ امّا این روند بهگونهای تند نیست که کسانی که خیلی از مسائل عمیق اسلامی سر در نمیآورند از اتفاقات زود باخبر شوند.وقتی معاویه یزید را بهعنوان ولیعهد انتخاب میکند، فقط چند نفر اعتراض میکنند. منتها اعتراضات آنها از سنخ اعتراض سیدالشهداء نیست. در واقع وقتی ولیعهد انتخاب میشود، اکثریت با او بیعت میکنند و فقط چند نفرند که با او بیعت نمیکنند که از آنها عبدالرحمنبنابیبکر است. مثلاً، میگوید این انتخاب مثل امپراتوری روم شد و اگر اینجوری باشد نوبت پسر اوّل من است. یا پسر خالدبنولید میگوید کارآمدی من بیشتر است.
سطح بحثها اینگونه بود؛ امّا سیدالشهداء نمیپذیرد تا روزی که خبر مرگ معاویه و شروع حکومت یزید همه جا میپیچد. ببینید در مدینه پُر از صحابی و تابعی بود، ولی هیچکس مانند حضرت نمیفرماید: «وَ عَلَی الإسلام السَّلامُ إذْ بُلِیتِ الأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یزید»؛ حالا که گرفتار این حاکم شدیم، باید با اسلام خداحافظی کرد. در مدینه صحابی، تابعی و سابقهدار کمنبوده و بسیاری از آنها عصر پیغمبر را دیده بودند. چه بسا از یزید هم خوششان نمیآمد، ولی به امام حسین علیهالسلام میگفتند آقا حالا کاری است که شده!
یکی از تلخترین نقاط تاریخ این است که مدینه شهر پیغمبر، پُر از صحابی و تابعین، نهتنها سیدالشهدا را همراهی نمیکنند، بلکه به هر نحوی مانع از نرفتن حضرت میشوند. یکی میگوید اینجا دفتر مرجعیتی داشته باش، یکی میگوید اینجا کنار قبر پیغمبر شما احترام داری، یکی میگوید آقا زن و بچهات اینجا هستند و بالاخره میگذرد و معلوم نیست یزید چند سال زنده بماند. اصلاً معاویه میگفت من افضلم و بعد از من هم پسرم افضل است و با صراحت به امام حسین علیهالسلام میگوید که یزید از تو برای الجاء حکومت برتر است.
منبع: khamenei.ir